صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 68

موضوع: حماسه حسيني

  1. #1
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض حماسه حسيني

    معنی تحريف و انواع آن

    الحمد لله رب العالمين باری‏ء الخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علی‏
    عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه ، سيدنا و نبينا و مولانا ابی‏القاسم محمد
    صلی الله عليه و آله و سلم و علی آله الطيبين الطاهرين المعصومين . اعوذ
    بالله من الشيطان الرجيم :
    « فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه يحرفون الكلم عن‏
    مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به »( 1 ) .
    موضوع بحث ، تحريفات در واقعه تاريخی كربلاست . در بازگوئی اين واقعه‏
    بزرگ ، تحريفاتی صورت گرفته است . لهذا اين بحث را در چهار فصل خلاصه‏
    می‏كنيم . فصل اول در اطراف معنی تحريف و انواع تحريفاتی كه در دنيا
    وجود دارد و اشاره به اينكه انواع تحريفات در حادثه تاريخی عاشورا واقع شده است . فصل دوم درباره عوامل‏
    تحريف است ، يعنی بطور كلی در قضايای دنيا كه تحريف صورت می‏گيرد ، به‏
    چه علت صورت می‏گيرد ، چرا بشر حوادث و قضايا و احيانا شخصيتها را
    تحريف می‏كند ؟ مخصوصا در نقل حادثه كربلا ، چه عواملی دخالت داشته است‏
    كه تحريفاتی در اين قضيه واقع شود . فصل سوم عبارت است از توضيحی‏
    درباره تحريفاتی كه در همين داستان و حادثه تاريخی صورت گرفته است .
    فصل چهارم در اطراف وظائف ما ، اعم از علماء و توده مسلمانان می‏باشد .
    بحث اول درباره معنی تحريف است . تحريف يعنی چه ؟ تحريف در زبان‏
    عربی از ماده حرف است ، يعنی منحرف كردن چيزی از مسير و وضع اصلی خود
    كه داشته است يا بايد داشته باشد . به عبارت ديگر تحريف نوعی تغيير و
    تبديل است ، ولی تحريف مشتمل بر چيزی است كه كلمه تغيير و تبديل نيست‏
    . شما اگر كاری كنيد كه جمله‏ای ، نامه‏ای ، شعر و عبارتی آن مقصودی را كه‏
    بايد بفهماند ، نفهماند و مقصود ديگری را بفهماند ، می‏گويند شما اين‏
    عبارت را تحريف كرده‏ايد . مثلا شما گاهی مطلبی يا حرفی را به يك نفر
    می‏گوئيد ، بعد آن شخص سخن شما را در جای ديگری نقل می‏كند ، پس از آن‏
    كسی به شما می‏گويد فلانی از قول شما چنين چيزی نقل می‏كرد ، شما می‏فهميد كه‏
    آنچه شما گفته بوديد با آنچه كه او نقل كرده خيلی متفاوت است . او
    سخنان شما را كم و زياد كرده است ، قسمتی از حرفهای شما كه مفيد مقصود
    شما بوده است را حذف كرده و قسمتهايی از خود به آن افزوده است ، در نتيجه سخن شما مسخ شده و چيز ديگری از آب در آمده است . آن وقت شما
    می‏گوئيد اين آدم حرف مرا تحريف كرده است . مخصوصا اگر كسی در سندهای‏
    رسمی دست ببرد ، می‏گويند سند را تحريف كرده است . اينها مثالهائی بود
    برای روشن شدن معنی كلمه تحريف و اين كلمه بيش از اين احتياج به توضيح‏
    ندارد . حال به شرح انواع تحريف می‏پردازيم :
    تحريف انواعی دارد كه مهمترين آنها عبارت است از : تحريف لفظی و
    تحريف معنوی . تحريف لفظی اين است كه ظاهر مطلبی را عوض كنند ، مثلا
    از يك گفتار عبارتی حذف شود يا به آن عبارتی اضافه شود ، و يا جمله‏ها
    را چنان پس و پيش كنند كه معنی آن فرق كند ، يعنی در ظاهر و در لفظ
    گفتار تصرف كنند .
    تحريف معنوی اين است كه شما در لفظ تصرف نمی‏كنيد ، لفظ همان است كه‏
    بوده ، ولی آن را طوری معنی می‏كنيد كه خلاف مقصد و مقصود گوينده است .
    آن را طوری معنی می‏كنيد كه مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصود اصلی‏
    گوينده .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    قرآن كريم كلمه تحريف را مخصوصا در مورد يهوديها بكار برده و با ملاحظه‏
    تاريخ معلوم می‏شود كه اينها قهرمان تحريف در طول تاريخ هستند . نمی‏دانم‏
    اين چه نژادی است كه تمايل عجيبی به قلب حقايق و تحريف دارد لهذا
    هميشه كارهايی را در اختيار می‏گيرند كه در آنها بشود حقايق را تحريف و
    قلب كرد . من شنيده‏ام بعضی از همين خبر گزاريهای معروف دنيا كه راديوها
    و روزنامه‏ها هميشه از اينها نقل می‏كنند منحصرا در دست يهوديهاست . چرا ؟ برای اينكه بتوانند قضايا را
    در دنيا آن طوری كه دلشان می‏خواهد منعكس كنند و قرآن چه عجيب درباره‏
    اينها حرف می‏زند . اين خصيصه يهوديان كه تحريف است ، در قرآن بصورت‏
    يك خصيصه نژادی شناخته شده است . در يكی از آيات قرآن در سوره بقره‏
    می‏فرمايد : « افتطمعون ان يؤمنوا لكم »ای مسلمانان آيا شما طمع بستيد كه‏
    اينها به شما راست بگويند ؟ اينها همانها هستند كه با موسی می‏رفتند و
    سخن خدا را می‏شنيدند اما وقتی كه برمی‏گشتند تا در ميان قومشان نقل كنند
    آن را زير و رو می‏كردند .
    « افتطمعون ان يؤمنوا لكم و قد كان فريق منهم يسمعون كلام الله ثم‏
    يحرفونه من بعد ما عقلوه و هم يعلمون »( 1 ) .
    تحريف هم كه می‏كردند ، نه از باب اينكه نمی‏فهميدند و عوضی بازگو
    می‏كردند ، نه ، اينها ملت باهوشی هستند و خوب هم می‏فهميدند ، اما در
    عين اينكه خوب می‏فهميدند معذلك حرفها را ، سخنان را به گونه‏ای ديگر
    برای مردم بيان می‏كردند . تحريف همين است . يعنی پيچ دادن ، كج كردن‏
    چيزی ، از مسير اصلی منحرف كردن . اينها در كتب الهی تحريف كردند .
    قرآن در اين مورد در بسياری از جاها يا كلمه تحريف را آورده و يا به‏
    صورت ديگری مطلب را بيان كرده است . ولی مفسرين ذكر كرده‏اند كه تحريفی‏
    كه قرآن می‏گويد اعم از تحريف لفظی و تحريف معنوی است . يعنی بعضی از اين تحريفها كه صورت گرفته‏
    است در لفظ بوده و بعضی در تفسير و در معنی بوده است نه در لفظ ، كه‏
    چون از مطلب خيلی خارج می‏شوم نمی‏خواهم در اطراف اين مطلب بيشتر از اين‏
    بحث كنم .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  4. #3
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    داستانی است كه بد نيست آن را بگويم . يك نفر از علماء نقل می‏كرد كه‏
    در ايام جوانيش مداحی از تهران به مشهد آمده بود كه روزها در مسجد
    گوهرشاد يا در صحن می‏ايستاد و شعر می‏خواند ، مديحه می‏خواند . از جمله غزل‏
    معروف منسوب به حافظ را می‏خواند :
    ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پيوسته در حمايت لطف اله باش قبر امام هشتم سلطان دين رضا از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش اين آقا برای اينكه او را دست بيندازد ، رفته بود و به او گفته بود
    آقا چرا اين شعر را غلط می‏خوانی ؟ بايد اين طور بخوانی :
    قبر امام هشتم سلطان دين رضا از جان ببوس و بر در آن ، بار كاه باش يعنی وقتی به در حرم رسيدی همان طور كه يك بار كاه را از روی الاغ‏
    بزمين می‏اندازند ، تو هم فورا خودت را بزمين بينداز . از آن پس هر وقت‏
    مداح بيچاره اين شعر را می‏خواند ، بجای بارگاه می‏گفت بار كاه و خود را
    هم بزمين می‏انداخت . اين را می‏گويند تحريف . در همين جا اين مطلب را
    بگويم كه تحريف از نظر موضوع نيز فرق می‏كند . يك وقت است كه تحريف در يك سخن عادی است . مثل اينكه‏
    دو نفر در نقل قول و گفتار يكديگر تحريف كنند . يك وقت هم هست كه‏
    تحريف در يك موضوع بزرگ اجتماعی است ، مثل تحريف در شخصيتها .
    شخصيتهايی هستند كه قول و عملشان برای مردم حجت است ، خلقشان برای مردم‏
    نمونه است . مثلا كسی سخنی را به علی عليه السلام نسبت می‏دهد كه نگفته‏
    است ، يا مقصودش چيز ديگری بوده ، اين خيلی خطرناك است . خلق و خوئی‏
    را به پيغمبر ، به امام نسبت می‏دهد ، در صورتی كه خلق او طور ديگری بوده‏
    است . يا در يك حادثه بزرگ ، در يك حادثه تاريخی كه از نظر اجتماع‏
    يك سند اجتماعی و يك پشتوانه اخلاقی و تربيتی است ، تحريف بوجود
    آوردند . اين ديگر چقدر اهميت دارد و چقدر خطرناك است كه تحريفات ،
    چه تحريف لفظی و چه تحريف معنوی در موضوعاتی صورت بگيرد كه موضوع عادی‏
    نيستند . يك وقت كسی در شعر حافظ تحريفی می‏كند يا مثلا در كتاب موش و
    گربه دست می‏برد اين چندان اهميتی ندارد . البته نبايد در يك كتاب ادبی‏
    با ارزش كسی تحريف بكند .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  5. #4
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    يك وقتی يكی از استادها مقاله‏ای درباره كتاب موش و گربه كه از نظر
    ادبی بسيار كتاب با ارزشی است نوشته بود و ثابت كرده بود كه بقدری‏
    مردم در آن دست برده و شعرها را كم و زياد و كلمه‏ها را عوض كرده‏اند كه‏
    حد ندارد . بعد نوشته بود كه به نظر من قومی در دنيا به اندازه قوم‏
    ايرانی بی‏امانت نيست كه اين همه در آثار خودش دخل و تصرفها و تحريفهای‏
    بی‏جا بكند . در مورد مثنوی هم همين طور ، آنقدر شعر الحاقی در مثنوی اضافه كرده‏اند كه خدا می‏داند . مثلا يك شعر عالی‏
    راجع به اثر محبت در مثنويهای اصل بوده است كه می‏گويد :
    از محبت تلخها شيرين شود وز محبت مسها زرين شود كه حرف حسابی است . محبت مثل چيزی است كه تلخها را شيرين می‏كند ،
    محبت حكم كيميا را دارد كه مس وجود انسان را تبديل به زر می‏كند . بعد
    ديگران آمدند و بدون اينكه تناسبی وجود داشته باشد اشعاری به آن افزودند
    . مثلا گفتند : از محبت مار موری می‏شود ، و يا از محبت مثلا سقف ديوار
    می‏شود و يا از محبت خربزه هندوانه می‏شود كه اينها ديگر ربطی به موضوع‏
    ندارد . البته اينها نبايد بشود ولی اين تحريفها به حيات و سعادت‏
    اجتماع ضربه نمی‏زند ، در مسير اجتماع انحرافی ايجاد نمی‏كند ، اما تحريف‏
    در چيزهائی كه بستگی به اخلاق و تربيت و دين مردم دارد خطرناك است ، و
    وای به آنجا كه در اسناد و پشتوانه‏های زندگی بشر تحريف صورت بگيرد .
    حادثه كربلا برای ما مردم ، خواهی نخواهی يك حادثه بزرگ اجتماعی است‏
    . يعنی در تربيت ما ، در خلق و خوی ما اين حادثه اثر دارد .
    حادثه‏ای است كه خود بخود بدون اينكه هيچ قدرتی ما مردم را مجبور كرده‏
    باشد ، ميليونها نفر و قهرا ميليونها ساعت از وقت خودمان را برای‏
    استماع قضايای مربوط به آن صرف می‏كنيم ، ميليونها تومان در اين راه خرج‏
    می‏كنيم . اين قضيه بايد همان طوری كه بوده است بدون كم و زياد بيان شود
    و اگر كوچكترين داخل و تصرفی از طرف ما در اين حادثه صورت بگيرد ، حادثه را منحرف‏
    می‏كند و بجای اينكه ما از اين حادثه استفاده بكنيم قطعا ضرر خواهيم كرد .
    حالا بحث من اين است كه در نقل و بازگو كردن حادثه عاشورا ، ما هزاران‏
    تحريف وارد كرده‏ايم ! هم تحريفهای لفظی ، يعنی شكلی و ظاهری كه راجع به‏
    اصل قضايا ، راجع به مقدمات قضايا ، راجع به متن مطلب و راجع به حواشی‏
    مطلب است ، و هم تحريف در تفسير اين حادثه . با كمال تاسف اين حادثه‏
    ، هم دچار تحريفهای لفظی شده و هم دچار تحريفهای معنوی . گاهی از اوقات‏
    تحريفهايی كه می‏شود لااقل با اصل مطلب هماهنگی دارد ، ولی گاهی وقتها
    تحريف ، كوچكترين هماهنگی كه ندارد هيچ ، قضيه را هم مسخ می‏كند ، قضيه‏
    را به كلی واژگون می‏كند و به شكلی در می‏آورد كه به صورت ضد خودش‏
    درمی‏آيد . باز هم با كمال تاسف بايد بگويم تحريفهايی كه بدست ما مردم‏
    در اين حادثه صورت گرفته است همه در جهت پائين آوردن و مسخ كردن قضيه‏
    بوده است ، در جهت بی خاصيت و بی اثر كردن قضيه بوده است . و در اين‏
    قضيه ، هم گويندگان و علمای امت ، و هم مردم تقصير داشته‏اند كه همه‏
    اينها را انشاء الله توضيح خواهم داد .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  6. #5
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    من نمونه‏هايی از بعضی تحريفهايی كه در لفظ ظاهر ، يعنی در شكل قضيه‏
    بوجود آورده‏اند و چيزهايی كه نسبت داده‏اند را ذكر می‏كنم . مطلب آنقدر
    زياد است كه قابل بيان كردن نيست ، آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم‏
    روضه‏های دروغی را كه می‏خوانند جمع آوری كنيم شايد چند جلد كتاب پانصد
    صفحه‏ای بشود ! من فقط برای نمونه عرض می‏كنم ، مرحوم حاج ميرزا حسين نوری اعلی الله مقامه ، استاد مرحوم‏
    حاج شيخ عباس قمی و مرحوم حاج شيخ علی اكبر نهاوندی در مشهد و مرحوم حاج‏
    شيخ محمد باقر بيرجندی محدث كه مرد بسيار فوق‏العاده‏ای بوده است ، محدثی‏
    است كه در فن خودش فوق‏العاده متبحر بوده و حافظه‏ای بسيار قوی داشته‏
    است . مرد با ذوق و بسيار باشور و حرارت و با ايمانی بوده است . گو
    اينكه بعضی از كتابهايی كه اين مرد نوشته در شان او نبوده و علمای وقت‏
    هم ملامتش كردند ، ولی معمولا كتابهايش خوب است ، مخصوصا كتابی در
    موضوع منبر نوشته است بنام " لؤلؤ و مرجان " كه با اينكه كتاب‏
    كوچكی است ولی فوق العاده خوب است . در اين كتاب راجع به وظايف اهل‏
    منبر سخن گفته است . همه اين كتاب در دو فصل است ، يك فصل آن درباره‏
    اخلاص ، يعنی خلوص نيت است كه يكی از شرايط گوينده ، خطيب ، واعظ ،
    روضه خوان اين است كه خلوص نيت داشته باشد . منبر كه می‏رود ، روضه كه‏
    می‏خواند ، به طمع پول نباشد و چقدر عالی در اين موضوع بحث كرده است كه‏
    من وارد بحث آن نمی‏شوم . شرط دوم ، صدق و راستی است ، و در اينجاست كه‏
    موضوع راست گفتن و دروغ گفتن تشريح شده و انواع دروغها را چنان بحث‏
    كرده كه من خيال نمی كنم در هيچ كتابی درباره دروغ و انواع آن به اندازه‏
    اين كتاب بحث شده باشد و شايد نظير اين كتاب در دنيا وجود نداشته باشد
    . عجيب اين مرد تبحر از خودش نشان داده است .
    اين مرد بزرگ در همين كتاب نمونه‏هايی از دروغهايی را كه معمول است و به حادثه تاريخی كربلا نسبت می‏دهند ، ذكر می‏كند . آنچه كه‏
    من می‏گويم غالبا يا همه آن ، همانهايی است كه مرحوم حاجی نوری هم از
    آنها ناله كرده است ، و حتی صريحا اين مرد بزرگ می‏گويد : امروز بايد
    عزای حسين را گرفت اما برای حسين در عصر ما يك عزای جديدی است كه در
    گذشته نبوده است و آن اينهمه دروغهائی است كه درباره حادثه كربلا گفته‏
    می‏شود و هيچكس جلوی اين دروغها را نمی‏گيرد . برای مصيبت حسين بن علی‏
    بايد گريست ، ولی نه برای شمشيرها و نيزه‏هايی كه در آن روز بر پيكر
    شريفش وارد شد ، بلكه به خاطر دروغها . و در مقدمه كتاب هم نوشته است‏
    كه فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه‏ای به من نوشته و از روضه‏های‏
    دروغی كه در هندوستان خوانده می‏شود شكايت كرده و از من خواهش كرده است‏
    كه كاری بكنم و كتابی بنويسم كه جلوی روضه‏های دروغ در آنجا گرفته شود .
    بعد مرحوم حاجی می‏نويسد : اين عالم هندی خيال كرده است كه روضه خوانها
    وقتی به هندوستان می‏روند دروغ می‏گويند ، نمی‏داند كه آب از سرچشمه گل‏
    آلود است و مركز روضه‏های دروغ ، كربلا و نجف و ايران يعنی همين مراكز
    تشيع است . حالا ، من بطور نمونه تحريفاتی را بيان می‏كنم كه بعضی از
    اينها مربوط به وقايع قبل از عاشورا ، بعضی مربوط به وقايع بين راه ،
    بعضی مربوط به ايام اقامت در ماه محرم ، بعضی مربوط به ايام اسارت و
    بعضی هم مربوط به ائمه بعد از قضايای كربلا ، و اغلب مربوط به روز عاشورا
    است .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  7. #6
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    حال برای هر كدام دو نمونه می‏آورم .
    يك مطلب را لازم است قبلا بگويم كه در همه اينها مردم مسؤولند . يعنی‏
    شما مردمی كه در روضه خوانيها شركت می‏كنيد ، هيچ خيال نمی‏كنيد كه در اين‏
    قضيه مسؤول هستيد ، بلكه فكر می‏كنيد كه مسؤول فقط گويندگان هستند . دو
    مسؤوليت بزرگ مردم دارند ، يكی اينكه نهی از منكر بر همه واجب است .
    وقتی می‏فهمند و می‏دانند كه اغلب هم می‏دانند كه دروغ است ، نبايد در آن‏
    مجلس بنشينند كه حرام است و بايد مبارزه كنند . و ديگر از بين بردن‏
    تمايلی است كه صاحب مجلسها و مستمعين به گرم بودن مجلس دارند و به‏
    اصطلاح مجلس بايد بگيرد ، بايد كربلا شود . روضه خوان بيچاره می‏بيند كه‏
    اگر هر چه می‏گويد راست و درست باشد آن طور كه شايد و بايد مجلس‏
    نمی‏گيرد و همين مردم هم دعوتش نمی‏كنند ، ناچار يك چيزی اضافه می‏كند .
    مردم بايد اين انتظار را از سر خودشان بيرون كنند و با رفتارشان آن روضه‏
    خوانی را كه می‏ميراند و مجلس را كربلا می‏كند تشويق نكنند . كربلا می‏كند
    يعنی چه ! مردم بايد روضه راست بشنوند تا معارفشان ، سطح فكرشان بالا
    بيايد و بدانند كه اگر روحشان در يك كلمه اهتزاز پيدا كرد ، يعنی با روح‏
    حسين بن علی هماهنگ شد و در نتيجه اشكی ولو ذره‏ای ، از چشمشان بيرون آمد
    واقعا مقام بزرگی است . اما اشكی كه از راه قصابی كردن از چشم بيرون‏
    بيايد اگر يك دريا هم باشد ارزش ندارد .
    نقل می‏كنند كه يكی از علمای بزرگ در يكی از شهرستانها تا اندازه‏ای درد
    دين داشت و هميشه به اين دروغهائی كه روی منبر گفته می‏شد اعتراض می‏كرد و تعبيرش هم اين بود كه اين زهرماريها چيست كه بالای‏
    منبرها می‏گوئيد . يك وقت يك واعظی به او گفت اگر اينها را نگوئيم اصلا
    بايد در دكان را تخته كنيم ! آن آقا جواب داد اينها دروغ است و نبايد
    گفته شود . از قضا چندی بعد خود اين آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش‏
    تشكيل داد و همان واعظ را دعوت كرد ، ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت‏
    من می‏خواهم به عنوان نمونه مجلسی ترتيب بدهم كه جز روضه راست در آن‏
    خوانده نشود و تو هم بايد مقيد باشی كه جز از كتابهای معتبر هيچ روضه‏ای‏
    نخوانی ، و با تعبير خودش گفت از آن زهرماريها نبايد چيزی بگويی . واعظ
    هم گفت چون مجلس مال شماست اطاعت می‏شود . شب اول خود آقا در محراب‏
    رو به قبله نشسته بود ، منبر هم كنار محراب بود . آقای واعظ صحبتهايش‏
    را كرد و موقع خواندن روضه شد ، شروع كرد به خواندن روضه و خود را مقيد
    كرده بود كه جز روضه راست چيزی نگويد ، اما هر چه گفت مجلس تكان نخورد
    و همين طور يخ كرده بود . آقا ديد عجب ، اين مجلس مال خودش هم هست‏
    بعد مردم چه می‏گويند ، زنها می‏گويند لابد آقا نيتش پاك نيست كه مجلسش‏
    نمی‏گيرد ، اگر آقا خودش نيتش درست بود ، اخلاص نيت داشت ، حالا كربلا
    شده بود . ديد كه آبرويش می‏رود چه بكند ؟ يواشكی و زير چشمی به واعظ
    گفت يك كمی از آن زهرماريها قاطی كن .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  8. #7
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اين انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند ، خود دروغ ساز است و لهذا
    غالب جعلياتی كه شده است مقدمه گريز زدن بوده است . يعنی برای اينكه بشود گريزی زد و اشك مردم را جاری كرد يك جعل صورت‏
    گرفته و غير از اين چيزی نبوده است . اين قضيه را من مكرر شنيده‏ام و لابد
    شما هم شنيده‏ايد ، و حاجی نوری در مقدمات قضايا آن را نقل كرده است كه‏
    می‏گويند روزی اميرالمؤمنين علی عليه السلام بالای منبر بود و خطبه می‏خواند
    . امام حسين عليه السلام فرمود من تشنه‏ام و آب می‏خواهم ، حضرت فرمود كسی‏
    برای فرزندم آب بياورد ، اول كسی كه از جا بلند شد ، كودكی بود كه همان‏
    حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بود ، ايشان رفتند و از مادرشان يك‏
    كاسه آب گرفتند و آمدند وقتی كه وارد شدند در حالی وارد شدند كه آب را
    روی سرشان گرفته بودند و قسمتی از آن هم می‏ريخت كه با يك طول و تفصيلی‏
    قضيه نقل ميشود . بعد اميرالمؤمنين علی عليه السلام چشمشان كه به اين‏
    منظره افتاد اشكشان جاری شد . به آقا عرض كردند چرا گريه می‏كنيد ؟ فرمود
    قضايای اينها يادم افتاد كه ديگر معلوم است گريز به كجا منتهی می‏شود .
    حاجی نوری در اين جا يك بحث عالی دارد ، می‏گويد شما كه می‏گوئيد علی در
    بالای منبر خطبه می‏خواند ، بايد بدانيد كه علی فقط در زمان خلافتش منبر
    می‏رفت و خطبه می‏خواند . پس در كوفه بوده است و در آن وقت امام حسين‏
    مردی بوده كه تقريبا سی و سه سال داشته است . بعد می‏گويد اصلا آيا اين‏
    حرف معقول است كه يك مرد سی و سه ساله در حالی كه پدرش دارد مردم را
    موعظه می‏كند و خطابه می‏خواند ناگهان وسط خطابه بگويد آقا من تشنه‏ام آب‏
    می‏خواهم ؟ اگر يك آدم معمولی اين كار را بكند می‏گويند چه آدم بی‏ادب و
    بی‏تربيتی است ، و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت كودك نبوده ، يك نوجوان اقلا پانزده ساله بوده‏
    است . می‏بينيد كه چگونه قضيه‏ای را جعل كردند . آيا اين قضيه در شان امام‏
    حسين است ؟ ! و غير از دروغ بودنش ، اصلا چه ارزشی دارد ؟ آيا اين شان‏
    امام حسين را بالا می‏برد يا پائين می‏آورد ؟ مسلم است كه پايين می‏آورد ،
    چون يك دروغ به امام نسبت داده‏ايم و آبروی امام را برده‏ايم ، طوری حرف‏
    زده‏ايم كه امام را در سطح بی‏ادبترين افراد مردم پائين آورده‏ايم . در حالی‏
    كه پدری مثل علی مشغول حرف زدن است ، تشنه‏اش می‏شود ، طاقت نمی‏آورد كه‏
    جلسه تمام شود و بعد آب بخورد ، همانجا حرف آقا را می‏برد و می‏گويد من‏
    تشنه‏ام ، برای من آب بياوريد !
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  9. #8
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نمونه ديگری كه تحريف و جعل كردند اين است كه قاصدی برای اباعبدالله‏
    عليه السلام نامه‏ای آورده بود و جواب می‏خواست ، آقا فرمود كه سه روز
    ديگر بيا از من جواب بگير . سه روز ديگر كه سراغ گرفت ، گفتند : آقا
    حركت كردند و امروز عازم رفتن هستند . او هم گفت پس حالا كه آقا می‏روند
    ، بروم ببينم جلال و كوكبه پادشاه حجاز چگونه است . رفت و ديد آقا خودش‏
    روی يك كرسی نشسته و بنی‏هاشم روی كرسيهای چنين و چنان . بعد محملهائی‏
    آوردند ، چه حريرها ، چه ديباجها ، چه چيزها در آنجا بود . بعد مخدرات‏
    را آوردند و با چه احترامی سوار اين محملها كردند . اينها را می‏گويند تا
    ناگهان به روز يازدهم گريز می‏زنند و می‏گويند اينها كه در آن روز چنين‏
    محترم آمدند روز يازدهم چه حالی داشتند . حاجی نوری می‏گويد : اين حرفها
    يعنی چه ؟ اين تاريخ است كه می‏گويد : امام حسين در حالی كه بيرون می‏آمد اين‏
    آيه را می‏خواند : « فخرج منها خائفا يترقب »( 1 ) يعنی در اين بيرون‏
    آمدن خودش را به موسی بن عمران كه از فرعون فرار می‏كرد تشبيه كرده است‏
    : « قال عسی ربی ان يهدينی سواء السبيل »( 2 ) يك قافله بسيار بسيار
    ساده‏ای حركت كرده بود . مگر عظمت اباعبدالله به اين است كه يك كرسی‏
    مثلا زرين برايش گذاشته باشند ؟ ! يا عظمت خاندان او به اين است كه‏
    سوار محملهائی از ديباج و حرير شده باشند ؟ ! اسبها و شترهايشان چطور
    باشد ، نوكرهايشان چطور باشد ؟ !
    نمونه ديگر از تحريف در وقايع عاشورا كه يكی از معروفترين قضايا شده‏
    است و حتی يك تاريخ هم به آن گواهی نمی‏دهد قصه ليلا مادر حضرت علی اكبر
    است . البته ايشان مادری به نام ليلا داشته‏اند ، ولی حتی يك مورخ نگفته‏
    كه ليلا در كربلا بوده است . اما ببينيد كه چقدر ما روضه ليلا و علی اكبر
    داريم ، روضه آمدن ليلا به بالين علی اكبر . حتی من در قم ، در مجلسی كه‏
    به نام آيه الله بروجردی تشكيل شده بود كه البته خود ايشان در مجلس نبودند ، همين روضه را شنيدم كه علی اكبر به‏
    ميدان رفت ، حضرت به ليلا فرمود كه از جدم شنيدم كه دعای مادر در حق‏
    فرزند مستجاب است ، برو در فلان خيمه خلوت موهايت را پريشان كن ، در
    حق فرزندت دعا كن شايد خداوند اين فرزند را سالم بما برگرداند ؟ ! اولا
    ليلائی در كربلا نبوده كه چنين كند . ثانيا اصلا اين منطق ، منطق حسين نيست‏
    . منطق حسين در روز عاشورا ، منطق جانبازی است . تمام مورخين نوشته‏اند
    كه هر كس اجازه می‏خواست ، حضرت به هر نحوی كه می‏شد عذری برايش ذكر
    كند ، ذكر می‏كرد ، بجز برای علی اكبر فاستاذن فی القتال اباه فاذن له ( 1
    ) . يعنی تا اجازه خواست ، گفت برو . حال چه شعرها كه سروده نشده ! از
    جمله اين شعر كه می‏گويد :
    خيز ای بابا از اين صحرا رويم نك بسوی خيمه ليلا رويم نمونه ديگری در همين مورد را كه خيلی عجيب است من در همين تهران ، در
    منزل يكی از علمای بزرگ اين شهر ، در چند سال پيش ، از يكی از اهل منبر
    كه روضه ليلا را می‏خواند شنيدم و من در آنجا چيزی شنيدم كه به عمرم نشنيده‏
    بودم . گفت بعد از اينكه حضرت ليلا رفت در آن خيمه و موهايش را پريشان‏
    كرد ، نذر كرد كه اگر خدا علی اكبر را سالم به او برگرداند و در كربلا
    كشته نشود از كربلا تا مدينه را ريحان بكارد . يعنی نذر كرد كه سيصد فرسخ‏
    راه را ريحان بكارد ! اين را گفت و يكمرتبه زد زير آواز :
    نذر علی لئن عادوا و ان رجعوا لازرعن طريق التفت ريحانا من نذر كردم كه اگر اينها برگردند راه تفت را ريحان بكارم . اين شعر
    عربی بيشتر برای من اسباب تعجب شد كه اين شعر از كجا پيدا شده ؟ بعد
    بدنبال آن رفتم و گشتم ، ديدم اين تفتی كه در اين شعر آمده كربلا نيست ،
    بلكه اين تفت سرزمين مربوط به داستان ليلی و مجنون معروف است كه ليلی‏
    در آن سرزمين سكونت می‏كرده و اين شعر مال مجنون عامری است برای ليلی ،
    و اين آدم اين شعر را برای ليلا مادر علی اكبر و كربلا می‏خوانده . تصور
    كنيد اگر يك مسيحی يا يك يهودی يا يك آدم لامذهب آنجا باشد و اين‏
    قضايا را بشنود ، آيا نخواهد گفت كه تاريخ اينها چه مزخرفاتی دارد ؟
    آنها كه نمی‏فهمند كه اين داستان را اين شخص از خودش جعل كرده است ،
    بلكه می‏گويند العياذ بالله زنهای اينها چقدر بی‏شعور بوده‏اند كه نذر
    می‏كردند از كربلا تا مدينه را ريحان بكارند . اين حرفها يعنی چه ؟ !
    از اين بالاتر ، ( حاجی نوری ) می‏گويد در همان گرما گرم روز عاشورا كه‏
    می‏دانيد مجال نماز خواندن هم نبود ، اما نماز خوف ( 1 ) خواند و با عجله‏
    هم خواند . حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند كه‏
    امام بتواند اين دو ركعت نماز خوف را بخواند ، و تا امام اين دو ركعت‏
    نماز را خواندند ، اين دو نفر در اثر تيرهای پياپی كه می‏آمد از پا در
    آمدند .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  10. #9
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مجالی برای نماز خواندن به اينها نمی‏دادند ، ولی گفته‏اند در همان وقت‏
    امام فرمود حجله عروسی را بيندازيد ، من می‏خواهم عروسی قاسم با يكی از
    دخترهايم را در اينجا ، لااقل شبيه آن هم كه شده ببينم ، من آرزو دارم ،
    آرزو را كه نمی‏شود به گور برد !
    شما را بخدا ببينيد حرفهائی را كه گاهی وقتها از يك افراد در سطح خيلی‏
    پايين می‏شنويم كه مثلا می‏گويند من آرزو دارم عروسی پسرم را ببينم ، آرزو
    دارم عروسی دخترم را ببينم ، به فردی چون حسين بن علی نسبت می‏دهند ، آن‏
    هم در گرما گرم زدو خورد كه مجال نماز خواندن نيست ! و می‏گويند حضرت‏
    فرمود من در همين جا می‏خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد بكنم و يك‏
    شكل از عروسی هم كه شده است در اينجا راه بيندازم . يكی از چيزهايی كه‏
    از تعزيه خوانيهای قديم ما هرگز جدا نمی‏شد عروسی قاسم نو كدخدا ، يعنی نو
    داماد بود ، در صورتی كه اين در هيچ كتابی از كتابهای تاريخی معتبر وجود
    ندارد . حاجی نوری می‏گويد ملا حسين كاشفی اولين كسی است كه اين مطلب را
    در كتابی بنام روضه الشهداء نوشته است و اصل قضيه صددرصد دروغ است .
    بقول آن شاعر كه گفت :
    بس كه ببستند بر او برگ و ساز گر تو ببينی نشناسيش باز اگر سيدالشهداء عليه السلام بيايد و اينها را مشاهده كند ( البته او در
    عالم معنا كه می‏بيند ، اگر در عالم ظاهر هم بيايد ) ، می‏بيند ما برای او
    اصحاب و يارانی ذكر كرده‏ايم كه اصلا چنين اصحاب و يارانی نداشته است .
    مثلا در كتاب محرق القلوب كه اتفاقا نويسنده‏اش هم يك عالم و فقيه بزرگی است ، ولی از اين موضوعات اطلاع نداشته ، نوشته شده است‏
    كه يكی از اصحابی كه در روز عاشورا از زير زمين جوشيد ، هاشم مرقال بود ،
    در حالی كه يك نيزه هجده ذرعی هم دستش بود . آخر يك كسی هم گفته بود
    سنان بن انس كه بنا بقول بعضی سر امام حسين را بريد ، نيزه‏ای داشت كه‏
    شصت فرع بود . گفتند نيزه شصت ذرعی كه نمی‏شود ! گفت خدا برايش از
    بهشت فرستاده بود . در كتاب محرق القلوب هم نوشته كه هاشم بن عتبه‏
    مرقال با نيزه هجده ذرعی پيدا شد در حالی كه اين هاشم بن عتبه از اصحاب‏
    حضرت امير بوده و در بيست سال پيش كشته شده بود . ما برای امام حسين‏
    يارانی ذكر می‏كنيم كه چنين يارانی نداشته است . و يا زعفرجنی جزو ياران‏
    امام حسين است . اما دشمنانی ذكر می‏كنند كه نبوده است . در كتاب اسرار
    الشهاده نوشته شده است كه لشكر عمر سعد در كربلا يك ميليون و ششصد هزار
    نفر بود . بايد سؤال كرد اينها از كجا پيدا شدند ؟ اينها همه در كوفه‏
    بودند ، مگر چنين چيزی می‏شود ؟ ! و نيز در آن كتاب نوشته كه امام حسين‏
    در روز عاشورا سيصد هزار نفر را با دست خودش كشت ! با بمبی كه در
    هيروشيما انداختند تازه شصت هزار نفر كشته شدند ، و من حساب كردم كه‏
    اگر فرض كنيم كه شمشير مرتب بيايد و در هر ثانيه يك نفر كشته شود ،
    كشتن سيصدهزار نفر ، هشتاد و سه ساعت و بيست دقيقه وقت می‏خواهد . بعد
    كه ديدند اين تعداد كشته با طول روز جور در نمی‏آيد ، گفتند روز عاشورا هم‏
    هفتاد ساعت بوده است !
    همين طور درباره حضرت ابوالفضل گفته‏اند كه بيست و پنج هزار نفر را كشت كه حساب كردم اگر در هر ثانيه يك نفر كشته شود ، شش‏
    ساعت و پنجاه و چند دقيقه و چند ثانيه وقت می‏خواهد . پس حرف اين مرد
    بزرگ ، حاجی نوری را باور كنيم كه می‏گويد : اگر كسی بخواهد امروز بگريد،
    اگر كسی بخواهد امروز ذكر مصيبت كند ، بايد بر مصائب جديده ابا عبدالله‏
    بگريد ، بر اين دروغهائی كه به اباعبدالله عليه السلام نسبت داده می‏شود ،
    گريه كند .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  11. #10
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نمونه ديگر ، اربعين است . اربعين كه می‏رسد ، همه ، اين روضه را
    می‏خوانند و مردم هم خيال می‏كنند اين طور است كه اسراء از شام به كربلا
    آمدند و در آنجا با جابر ملاقات كردند و امام زين العابدين هم با جابر
    ملاقات كرد . در صورتی كه بجز در كتاب لهوف كه آن هم نويسنده‏اش يعنی‏
    سيد بن طاووس در كتابهای ديگرش آن را تكذيب كرده و لااقل تاييد نكرده‏
    است ، در هيچ كتاب ديگری چنين چيزی نيست و هيچ دليل عقلی هم اين را
    تاييد نمی‏كند ، ولی مگر می‏شود اين قضايائی را كه هر سال گفته می‏شود از
    مردم گرفت ؟ ! جابر اولين زائر امام حسين عليه‏السلام بوده است و اربعين‏
    هم جز موضوع زيارت قبر امام حسين عليه‏السلام هيچ چيز ديگری ندارد . موضوع‏
    تجديد عزای اهل بيت نيست ، موضوع آمدن اهل بيت به كربلا نيست ، اصلا
    راه شام از كربلا نيست ، راه شام به مدينه ، از همان شام جدا می‏شود .
    آن چيزی كه بيشتر دل انسان را به درد می‏آورد اينست كه اتفاقا در ميان‏
    وقايع تاريخی كمتر واقعه‏ای است كه از نظر نقلهای معتبر به اندازه حادثه‏
    كربلا غنی باشد . من در سابق خيال می‏كردم كه اساسا علت اينكه اين همه دروغ در اين مورد پيدا شده ، اين است كه وقايع‏
    راستين را كسی نمی‏داند كه چه بوده است ، بعد كه مطالعه كردم ديدم اتفاقا
    هيچ حادثه‏ای در تاريخهای دور دست مثل سيزده ، چهارده قرن پيش به اندازه‏
    حادثه كربلا تاريخ معتبر ندارد . مورخين معتبر اسلامی از همان قرون اول و
    دوم قضايا را با سندهای معتبر نقل كردند و اين نقلها با يكديگر انطباق‏
    دارد و به يكديگر نزديك هستند ، و يك قضايائی در كار بوده است كه سبب‏
    شده جزئيات اين تاريخ بماند . يكی از چيزهائی كه سبب شده متن اين حادثه‏
    محفوظ بماند و هدفش شناخته شود اين است كه در اين حادثه خطبه زياد
    خوانده شده . در آن عصرها خطبه حكم اعلاميه در اين عصر را داشت . همان‏
    طور كه در اين عصر ، در جنگها مخصوصا اعلاميه‏های رسمی بهترين چيزی است كه‏
    متن تاريخ را نشان بدهد ، در آن زمان هم خطبه‏ها اين طور بوده است . لذا
    خطبه زياد است ، چه قبل از حادثه كربلا و چه در خلال آن و چه بعد از آن كه‏
    اهل بيت در كوفه ، در شام ، در جاهای ديگر خطبه‏هايی ايراد كردند . و اصلا
    هدف آنها از اين خطبه‏ها اين بود كه می‏خواستند به مردم اعلام كنند كه چه‏
    گذشت و قضايا چه بود و هدف چه بود ، و اين خودش يك انگيزه‏ای بوده كه‏
    قضايا نقل شود .
    در قضيه كربلا سؤال و جواب زياد شده است و همينها در متن تاريخ ثبت‏
    است كه ماهيت قضيه را به ما نشان می‏دهد .
    در كربلا رجز زياد خوانده شده است ، مخصوصا شخص ابا عبدالله زياد رجز
    خوانده است و همين رجزها می‏تواند ماهيت قضيه را نشان بدهد .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اجتماع هیات مذهبی به مناسبت گرامیداشت حماسه 9 دی
    توسط paradise در انجمن گالری عکس موضوعی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-12-2010, 18:49
  2. تيراندازي پليس بحرين به عزاداران حسيني
    توسط hossein moradi در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-12-2010, 12:06
  3. تلاش بهائيان هند در بي‌اهميت جلوه دادن حماسه عاشورا
    توسط monji_2008 در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-12-2010, 11:04
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-09-2010, 10:17

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه