صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 27

موضوع: گريه ها ، گريه ها ، باز هم گريه‌ ها

  1. #1
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض گريه ها ، گريه ها ، باز هم گريه‌ ها

    گريه هنگام تولد

    حضرت صفيه دختر عبدالمطلب عليهماالسلام فرمود: من قابله حضرت امام حسين (ع ) بود. وقتى كه آن حضرت متولد شد، حضرت رسول (ص ) فرمود: اى عمه فرزندم را بياور ببينم .
    گفتم : يا رسول الله هنوز آن را پاكيزه نكرده ام .
    حضرت فرمود: تو آن را پاكيزه كنى ؟! خدا آن را پاكيزه و مطهر خلق كرده .
    وقتى كه قنداقه حضرت امام حسين (ع ) را خدمت آن حضرت بردم ، قنداقه را در دامن گذاشت و زبان مبارك خود را در دهان حضرت امام حسين (ع ) نهاد، آنحضرت چنان مى مكيد كه گويا شير و عسل از زبان آن حضرت بدهان آقازاده ميآيد.
    بعد پيشانى و ميان دو ديده او را بوسيده و قنداقه حضرت را بمن داد، در اين هنگام صداى گريه حضرت بلند شد و سه مرتبه فرمود: خدالعنت كند گروهى را كه تو را شهيد مى كنند.
    گفتم : پدر و مادرم فداى شما شوند، چه كسى او را خواهد كشت ؟! فرمود: باقى مانده جمعى از ظالمان و ستمگران بنى اميه .
    ايكه چشم ملك العرش براى تو گريست
    در فلك عيسى مريم به عزاى تو گريست
    چون على چشم خدا بود برايت گريان
    ميتوان گفت براى تو خداى تو گريست
    آدم بوالبشر از بهر تو شد نوحه سرا
    چونكه بشنيد ز جبريل رثاى تو گريست
    بسكه جانسوز بود واقعه كرببلات
    آب آتش شد و آتش به هواى تو گريست
    تا سرت را به بسر نيزه اعداد ديدند
    آسمان نعره زد و چرخ به پاى تو گريست
    چه مگر ديد در آن روز امام سجّاد
    كه چهل سال پس از كرببلاى تو گريست
    بيشتر از همه كس اى پسر خون خدا
    پسرت مهدى موعود براى تو گريست
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فطرس ملك

    وقتى كه حضرت سيدالشهداء (ع ) متولد شد، خداوند تبارك و تعالى حضرت جبرئيل (ع ) را با هزار ملك بر پيغمبر (ص ) نازل فرمود كه به پيغمبر(ص ) تهنيت گويد.
    همينطورى كه حضرت جبرئيل (ع ) بر پيغمبر (ص ) نازل مى شد گذرش به جزيزه اى كه فطرس يكى از ملك مقرب كه از حاملان عرش الهى بود كه بر اثر اشتباهى كه از او سرزده بود و در آن جزيزه زندان شده بود و بالش ‍ شكسته بود و به عذاب گرفتار بود و در بعضى روايات بمژه هاى چشمش ‍ معلق و آويزان بود و از زير او دود بدبويى مى آمد افتاد.
    فطرس وقتى كه جبرئيل (ع ) را با ملائكه ها ديد، گفت : اى جبرئيل با اين همه ملك كجا مى روى ؟! آيا خبرى شده ؟
    حضرت جبرئيل (ع ) فرمود: خداوند متعال به حضرت محمد(ص ) نعمتى كرامت فرمود. و مرا فرستاده كه از جانب خودش به او مبارك باد بگويم .
    فطرس گفت : اى جبرئيل اگر مى شود مرا هم با خود ببريد شايد حضرت محمد(ص ) براى من دعا كند و من از اين گرفتارى نجات پيدا كنم .
    حضرت جبرئيل (بقول ما دلش سوخت و) فطرس را با خودش به محضر مقدس حضرت رسول الله (ص ) آورد. وقتى كه خدمت حضرت رسيد از طرف حق تعالى تنهيت گفت در ضمن سفارش حال فطرس را هم خدمت آن بزرگوار كرد.
    حضرت فرمود: اى فطرس خودت را به اين مولود مبارك بمال كه انشاء الله حالت خوب مى شود. فطرس ، ميگريست و خود را به قنداقه حضرت اباعبدالله (ع ) ماليد، بمحض ماليدن متوجه شد پرشكسته اش خوب شد و خدا بخاطر حضرت امام حسين (ع ) توبه اش را قبول كرد.
    خلاصه بالا رفت و چون به آسمان رسيد گريه مى كرد و صدا مى زد: اى ملائكه ها من آزاد شده حسينم . كيست كسى مثل من كه آزاد كرده حسين باشد، بعد برگشت ، و گفت : اى رسول خدا به همين نزديكى هاى مى آيد كه اين مولود را خواهند كشت و روضه كربلا را براى پيغمبر (ص ) تعريف كرد، هم خودش و هم پيغمبر و هم تمام ملائكه ها گريه كردند و بعد گفت : يا رسول الله در مقابل اين حقى كه اين مولود گردن من دارد من ضامن مى شوم كه هر كس بزيارت اين شهيد غريب برود يا اشكى براى او بريزد چه از راه دور و نزديك آن سلام و گريه را به حضرتش ابلاغ كنم ...
    اشكم ز هجر روى تو خوناب شد حسين
    مويم ز غصّه رشته مهتاب شد حسين
    هر جا كنار آب نشستم زداغ تو
    از بسكه سوختم جگرم آب شد حسين
    جانسوزتر ز داغ تو ديگر كسى نديد
    خورشيد هم ز داغ تو در تاب شد حسين
    يادت كه بود مونس جانم به روزها
    شبها چراغ گوشه محراب شد حسين
    باز آمدم به شام كنار رقيه ات
    جائى كه نور چشم تو در خواب شد حسين
    تو غرق خون به خاك فتادى و تشنه كام
    اما بناى زينبت از آب شد حسين
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #3
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض خبر جبرئيل

    حضرت جبرئيل (ع ) پيش از ولادت حضرت سيدالشهداء بر حضرت رسول اكرم (ص ) نازل شد، و فرمود: خداوند متعال به تو پسرى ميدهد كه امت تو بعد از تو او را شهيد خواهند كرد.
    حضرت رسول (ص ) صداى گريه شان بلند شد و فرمود: اى جبرئيل ما به اينچنين فرزندى احتياج نداريم . اين حرف و بحث سه مرتبه تكرار شد.
    حضرت رسول (ص )، حضرت اميرالمؤ منين على (ع ) را طلبيد و موضوع را با حضرتش در ميان گذاشت . حضرت على (ع ) هم گريه اى كرده فرمود ما به اينچنين فرزندى احتياج نداريم . و اين بحث سه مرتبه تكرار شد.
    حضرت رسول (ص ) فرمود: يا على در عوض از حسين (ع ) فرزندانى خواهند آمد كه همه امام و وارث آثار پيغمبران و خازنان علوم اولين و آخرين خواهند بود.
    حضرت اميرالمؤ منين (ع ) خدمت حضرت بى بى دو عالم فاطمه زهرا(عليهاالسلام ) تشريف آورده و جريان را براى ايشان تعريف كردند، حضرت زهرا(عليهاالسلام ) خيلى ناراحت شد و گريه نمود و فرموند: ما احتياجى به اينجور فرزندى نداريم .
    اين بحث و گفتگو سه مرتبه بين حضرت على (ع ) و بى بى دو عالم رد و بدل شد و حضرت او را بشارت به فرزندان امام او و پيشوايان و وارثان و خازنان علم نبوت ... دادند. تا حضرت زهرا سلام الله عليها راضى شد...
    خيمه شد از اشك چشم تشنگان دريا
    داده پيغام اصغر از گهواره بر سقّا
    العطش العطش يا ابوفاضل
    جسم اصغر گشته آب از قحط آب امشب
    اشك خجلت ريزد از چشم رباب امشب
    العطش العطش يا ابوفاضل
    از لب خشك سكينه اين ندا آيد
    ناله هر طفل معصومى جدا آيد
    العطش العطش يا ابوفاضل
    با اشاره مشگ خشكيده سخن گويد
    كودكى با ناله و رنج و محن گويد
    العطش العطش يا ابوفاضل
    خون غيرت در رگ سقّا بجوش آيد
    از تمام خيمه ها او را بگوش آيد
    العطش العطش يا ابوفاضل
    نو نهال كوچكى از گلبن زهرا
    زير خارى جان دهد لب تشنه در صحرا
    العطش العطش يا ابوفاضل
    تشنگى افكنده آتش در دل دريا
    مانده تصوير سكينه بر دل دريا
    العطش العطش يا ابوفاضل
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  5. #4
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض گريه حضرت زهرا عليهاالسلا

    حضرت رسول اكرم (ص ) به حضرت زهرا سلام الله عليها ولادت حضرت سيدالشهدا (ع ) و بعد قضيه كربلا را تعريف نمود و شهادت آن حضرت را بازگو كرد چنانچه خداوند متعال در قرآن به آن اشاره فرمود: ((و وصينا الانسان بوالديه حسنا حملته امه كرها و وضعته كرها)) يعنى ما به انسان وصيت كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، زيرا مادر، او را با كراهت وضع حمل كرد... در تفسير دارد كه او را با كراهت حمل مى نمود، حضرت زهرا (ع ) آن مولود حضرت حسين (ع ) بود كه وقتى فهميد اينكه حمل مى كند به شهادت مى رسد.
    بى بى دو عالم (ع ) خيلى ناراحت و مهموم و مغموم و گريان شدند..
    دوست دارم در غم سالار مظلومان بگريم
    بوسه باران سازم آن لعل لب عطشان بگريم
    دوست دارم بر تن پاكى كه شد بعد از شهادت
    استخوانش خرد در زير سم اسبان بگريم
    دوست دارم بر لب خشكيده اى كاندر سر نى
    پيش دشمن خواند با آواى خوش قرآن بگريم
    دوست دارم كربلا بودم در آن روز مصيبت
    تا براى غربتش با ناله و افغان بگريم
    دوست دارم خيمه ماتم كنم بر پا بهر جا
    تا بياد خيمه سوزان او از جان بگريم
    دوست دارم سر بزانوى غم و ماتم گذارم
    تا قيامت در عزايت هم چنان ياران بگريم
    دوست دارم نوحه خوان محفل اُنس تو باشم
    يا پريشان چون فراز از ماتمت پنهان بگريم
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #5
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض گريه پيغمبر

    چون روز هفتم تولد حضرت سيدالشهداء (ع ) شد، حضرت رسول (ص ) تشريف آوردند و فرمودند: فرزندم را نزدم بياور. قنداقه حضرت را به دست حضرت رسول (ص )دادند و حضرت گوسفند سياه و سفيدى براى امام عقيقه كرد و يك رانش را بقابله داد و سر مبارك حضرت حسين (ع ) را تراشيد و بوزن موى حضرتش نقره تصدق كرده و خلوق بر سر مباركش ‍ ماليد سپس او را بر دامن خود گذاشت و گريه زيادى كردند و فرمود: اى اباعبدالله خيلى بر من گرانست كشتن تو.
    اسماء مى گويد: گفتم پدر و مادرم فداى شما باشد اين چه خبرى است كه شما مى فرمائيد؟ و عوض شادى گريه مى كنيد؟!
    حضرت رسول (ص )فرمود: گريه ام براى اين فرزند دلبندم است كه گروهى كافر و ستمكار از بنى اميه او را خواهند كُشت و خدا شفاعت مرا به آنها نمى رساند، و آنها رخنه در دين خواهند كرد، خداوندا از تو مسئلت ميكنم آنچه را كه حضرت ابراهيم در حق فرزندان وذريه اش از تو در خواست كرد، خداوندا دوست بدار دوستان او را و لعنت كن دشمنان آنها را لعنتى كه آسمان و زمين را پر كند...
    چشم گريان چشمه فيض خداست
    هم پشيمانى از جرم و گناهست
    گريه كن از ترس و از خوف خدا
    گريه بر هر درد بى درمان دواست
    در قيامت چشمها گريان بود
    جز همان چشمى كه گريان از خوف خداست
    ديگر آن چشمى كه شادان باشد او
    آن عزادار حسين مصطفى است
    ديگر آن چشمى كه شاد و خرم است
    آن چشمى كه از حرام پوشاست
    گريه كن بهر حسين شاه شهيد
    اشك چشم تو شفاى دردهاست
    هر كسى كوثر ببيند خرم است
    كوثر هم شاد از عزادار حسين مرتضى است
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  7. #6
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض اشك رسول الله ص

    ام الفضل دختر حارث گفت : خدمت حضرت رسول الله (ص ) بودم ، عرض كردم يا رسول الله ديشب خواب بدى ديدم .
    حضرت فرمود: چه خوابى ديدى ؟ گفتم ، خواب خيلى بد و سختى بود. حضرت فرمود: چه ديدى ؟ عرضكردم : در خواب ديدم كه پاره اى از بدن شما جدا شد و در آغوش من افتاد.
    حضرت فرمود: خواب خوبى ديدى ، از حضرت فاطمه پسرى متولد مى شود كه در آغوش تو مى باشد. بعد امام حسين (ع ) متولد شد و همانطور كه حضرت فرموده بودند، در آغوش من بود.
    يكروز بر پيامبر(ص )وارد شدم و حضرت سيدالشهداء را هم با خود برداشته بودم و در آغوش پيغمبر(ص )گذاشتم ، يك وقت ديدم حضرت دارد اشك مى ريزد. عرضكردم ، پدر و مادرم قربانت گردد يا رسول الله چه شده كه شما را در حال گريه مى بينم ؟!
    حضرت فرمود، جبرئيل پيش من بود و به من خبر داد كه گروهى از امتّم اين پسرم را مى كشند.
    عرض كردم : اين حسين ؟! فرمود: بلى ، همين حسين را، و مقدارى تربت سرخ بود برايم آورد.
    غبار غم چرا بگرفته روى گنبد گردون
    چرا از ديدگان جارى شده سيلاب اشك و خون
    چرا از هر طرف برخاسته طوفانى از ماتم
    چرا اوضاع واحوال جهان گرديده ديگرگون
    چرا عيسى پريشان گشته در چارم فلك امشب
    ملايك از چه ماتم زار و گريانند برگردون
    شده برپا عزا در بارگاه كبريا گويى
    كه غوغاى عزادارى شد از نه آسمان بيرون
    مگر پرپر شده گلهاى گلزار نبى كز غم
    هزاران گلستان راست ناله از هزار افزون
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  8. #7
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض خاك كربلا

    عايشه مى گويد: حضرت پيغمبر اكرم (ص )در حال وحى بودند كه حضرت حسين (ع ) وارد شد. و از پشت پيغمبر بالا رفت نشست و مشغول بازى شد.
    جبرئيل فرمود: اى محمّدامت تو بعد از تو فتنه بپا مى كنند و اين فرزندت را بعد از تو به قتل مى رسانند، آنگاه حضرت جبرئيل دست دراز كرد مقدارى خاك سفيد آورد و فرمود:
    در اين زمين فرزندت را مى كشند كه اسم آن طف است ، بعد وقتى كه حضرت جبرئيل (ع ) رفت .
    پيغمبر در حاليكه خاك در دست مباركشان بود با حالت گريه به طرف اصحابش (كه ابوبكر و عمر و حضرت امير المؤ منين و حذيفه و عمّار و ابوذر در ميان آنها بود) آمد.
    اصحاب عرض كردند: يارسول اللّه چرا گريه مى كنيد؟!
    حضرت فرمود: حضرت جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين بعد از من در زمين طّف كشته خواهد شد. و اين تربت را براى من آورد و خبر داد كه همان جا هم دفن مى گردد.
    از ديده اهل حرم خون گشته جارى
    شد وقت ميدان رفتن و وقت سوارى
    بسته صف كودكان مو پريشان زنان
    الله الله يا ثارالله
    گفتا كمى آهسته تر آيم بسويت
    كرده وصيت مادرم بوسم گلويت
    من ترا زينبم زغم جان بر لبم
    الله الله يا ثارالله
    از صدر زين سلطان مظلومان نگون شد
    آئينه عرش الهى غرق خون شد
    از حرم شد بپا بانگ وا غربتا
    الله الله يا ثارالله
    گلهاى باغ مصطفى گرديده پرپر
    صد پاره تن روى زمين عباس و اكبر
    شد به دشت بلا حق ز باطل جدا
    الله الله يا ثارالله
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  9. #8
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض صداى ناله جانسوز

    امّ سلمه مى فرمايد: روزى حضرت رسول الله (ص ) در خانه من نشسته بود فرمود: هيچكس نزد من نيايد، من منتظر نشسته بودم كه حضرت سيدالشهداء(ع ) داخل شد، ناگهان صداى ناله جگر سوز پيغمبر اكرم (ص )را شنيدم كه گريه ميكرد.
    وقتى من با خبر شدم ، ديد حضرت حسين (ع ) در آغوش و پهلوى حضرت نشسته و حضرت دست به سر مبارك حسين (ع ) مى كشد و گريه مى كند رفتم جلو و عرضكردم : آقاجان
    بخدا قسم وقتى كه وارد شد من متوجه نشدم .
    حضرت رسول (ص ) فرمود: الآن حضرت جبرئيل (ع ) با ما در خانه بودو گفت : آيا حسين را دوست دارى ؟ گفتم : بله . دوستش دارم نه بخاطر دوستى دنيا. حضرت جبرئيل (ع ) فرمود: امت تو در سرزمين كربلا او را مى كشند. بعد مقدارى از خاك آن زمين را آورد و به پيامبر (ص ) نشان داد.
    قبيله بنى اسد با اشگ ديده
    در جستجوى پيكرى در خون طپيده
    تا نمايد كفن بوريا بر بدن
    الله الله يا ثارالله
    سرتاى دشت بلا محراب خونست
    پوشيده از گلهاى سرخ و لاله گونست
    اكبر و اصغرش جسم آب آورش
    الله الله يا ثارالله
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  10. #9
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض خاك اشك زا

    حضرت على (ع ) فرمود: يكروز خدمت حضرت پيغمبراكرم (ص ) وارد شدم ، ديدم چشمان مبارك حضرت گريان است ، عرضكردم : پدر و مادرم فداى شما اى پيغمبر خدا چه شده ؟! آيا كسى شما را ناراحت كرده ؟! چرا گريه مى كنيد؟! حضرت رسول (ص ) فرمود: چند لحظه قبل حضرت جبرئيل (ع ) نزد من آمده بود و به من فرمود: حسين در (كنار) شّط فرات كشته مى شود بعد فرمود: آيا مى خواهى از تربتش استشامم كنى ؟ گفتم : بله دستش را دراز كرد و مشتى از آن خاك برداشت و آن را به من داد مقدارى بوئيدم ، بى اختيار اشكم جارى شد و اسم آن سرزمين كربلا است .
    هر كه شد از سر اخلاص عزادار حسين
    نام او ثبت نمايند به طومار حسين
    اى خوش آن پاك سرشتى كه غم خود بنهاد
    شد در اين عمر پريشاندل و غمخوار حسين
    اى خوش آنكس كه حسينى شد و از روى خلوص
    پيروى كرد زانديشه و افكار حسين
    گر بخوبان جنان فخر فروشند رواست
    روز محشر همه ياران و فادار حسين
    يارب اين منصب شاهانه زما باز مگير
    تا كه پيوسته بمانيم عزادار حسين
    گر چه هستيم گنه كار خدايا مگذار
    در قيامت دل ما حسرت ديدار حسين
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  11. #10
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض شهيد كربلا

    چون دو سال از ولادت حضرت سيدالشهداء (ع ) گذشت ، حضرت رسول الله (ص ) به سفرى رفت ، پس روزى در اثناء راه ايستاد و فرمود (انالله وانا اليه راجعون ) ((ما از خدائيم و بسوى او باز مى گرديم )). و گريه زيادى كرد.
    چون سببش را سئوال كردند: فرمود: جبرئيل مرا از زمينى كه نزد شّط فراط است خبر داد كه آن را كربلا ميگويند، فرزندم حسين (ع ) را در آنجا شهيد مى كنند، گويا مى بينم محل شهادتش و موضع دفنش را، و گويا اسيران را سوار بر جهاز شتران سوار مى بينم و سر فرزندم حسين را به هديه مى برند..
    چونكه ياد آرم زدشت كربلا با شور و شين
    مينمايم گريه از بهر علمدار حسين
    هر كس آرد در نظر لب تشنگان كربلا
    ميشود آگاه بر اطفال بى يار حسين
    روز عاشورا سكينه تشنه لب مشكى گرفت
    نزد عمويش اباالفضل وفادار حسين
    گفت عموجان تو سقّا باشى و ما تشنه لب
    فكر آبى كن عموجان اى سپهدار حسين
    حضرت عباس چون بشنيد از وى اين سخن
    مشك بگرفت از سكينه آن علمدار حسين
    گشت وارد در شريعه ساقى لب تشنگان
    مشك را از آب پر كرد آن وفادار حسين
    كف بزير آب برد و خواست نوشد از فرات
    ياد آورد آنزمان از دختر زار حسين
    مشك بر دوش آب ناخورده شدى از شط برون
    شد سوار آنگاه گفت اى حى دادار حسين
    من رسانم آب را در خيمه آل رسول
    بهر آن لب تشنگان اطفال بى يار حسين
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. گريه جبرئيل بر مصايب زينب (س )
    توسط golenarges در انجمن حضرت زینب(س)
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 24-10-2011, 17:03
  2. بررسی خنده در آيات و روايات
    توسط hossein moradi در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-09-2011, 09:27
  3. همه حقانیت یک مرد
    توسط محبّ الزهراء در انجمن جبهه و جنگ
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-01-2011, 22:43
  4. شايد گريه ملائكه بوده
    توسط کاظم سبزواری در انجمن داستان های مرتبط با امام حسین(ع)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 31-10-2008, 11:45
  5. تشرف سيد بحرالعلوم و ارزش گريه بر امام حسين (ع )
    توسط کاظم سبزواری در انجمن تشرف یافتگان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-08-2008, 18:53

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه