شک نیست که سازمان دین اسلام - که به جرأت میتوان آن را وسیعترین سازمانهای جهانی نامید - در بقا و جریان خود، به نگهبان و گرداننده نیازمند است و پیوسته افراد شایستهای را میطلبد که معارف و قوانین آن را به مردم برسانند و مقرّرات دقیق آن را در جامعه اسلامی اجرا کنند و کمترین غفلت و مسامحه در رعایت و نگهداری آن روا ندارند. از سوی دیگر از آن جا که یکی از مقاصد آفرینش؛ هدایت مردم به راه راست است؛ خدای مهربان پس از رحلت پیغمبر(ص)، برای نگهبانی دین و هدایت مردم، باید امام و پیشوایی تعیین کند و مردم را به عقل خودشان - که بیشتر اوقات مغلوب هوا و هوس میشود - وانگذارد و همانطور که پیغمبر را به همه نیازمندیها و درمان تمام دردهای فردی و اجتماعی بشر، آگاه نموده، او را از هرگونه اشتباه و خطا، مصون و محفوظ داشته است؛ باید به امام و پیشوای دینی نیز علم و عصمت مرحمت فرماید. با این دلیل عقلی، روشن میشود که برای هدایت مردم و حفظ و حراست دین و اجرای مقررات آن پس از رحلت پیغمبر(ص)، باید امامی از جانب خدای متعال تعیین شود. این دلیل عقلی با دلیل نقلی نیز همراه گشته است؛ چرا که پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدای رسالت، نسبت به مسأله خلافت و جانشینی خود حساس بود و در همان سالهای آغازین رسالت، حضرت علی(ع) را به عنوان وزیر و وصی خود برگزید و در طول عمر مبارک خود، بارها به این مسأله تصریح فرمود.
گوشهای از آیات و روایاتی که شیعه به وسیلهی آنها، وصایت و جانشینی حضرت علی(ع) را اثبات میکند و بسیاری از علمای اهل سنت هم به آنها معترفاند، بدینگونه است:
1-11. آیه ولایت:
بسیاری از مفسران اهلسنت،
مانند:
فخررازی در تفسیر کبیر،
زمخشری در کشاف،
طبری در تفسیر خود و سیوطی در الدر المنثور،
به این نکته اعتراف دارند که آیه ولایت (سوره مائده، آیه 55) در شأن حضرت علی(ع) است که در حال نماز، انگشتری خود را به مستمندی بخشید.
فخر رازی در تفسیر خود چنین نقل میکند: «پیامبر(ص) که شاهد بخشیده شدن انگشتر حضرت علی(ع) در حال رکوع به فرد سائل بود، از خداوند خواست همچنان که دعای حضرت موسی(ع) را مستجاب کرد و به او وزیری از اهلش عطا کرد - که باعث تقویت او شد -، برای آن حضرت(ع) نیز وزیری از اهلش قرار دهد. هنوز دعای پیامبر اکرم(ص) به پایان نرسیده بود که این آیه نازل شد». ===( التفسیر الکبیر، ج 12، ص 26.)
2-11. حدیث یوم الدّار:
این حدیث در بسیاری از کتابهای تاریخ اهل سنت؛ مانند:
تاریخ طبری (ج 1، ص 543 - 542)،
تاریخ الکامل ابن اثیر (ج 2، ص 582)
و البدایة والنهایة ابن کثیر(ج 3، ص 40) با تفاوتهایی در نقل وارد شده است.
مضمون حدیث از این قرار است: «اوایل بعثت که آیه «وانذر عشیرتک الاقربین» ===( شعراء (26)، آیه 214.)++ نازل شد؛ پیامبر اکرم(ص) جلسه میهمانی مرکب از خویشان خود ترتیب داد و در آن جا رسالت خود را اعلام کرد و فرمود: «فایکم یؤازرنی علی هذاالامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم؛کدام یک از شما مرا در این کار کمک کار است تا برادر من و وصی من و جانشین من در میان شما باشد». سه مرتبه این مطلب را تکرار فرمود و در هر مرتبه غیر از حضرت علی(ع)، هیچ کس اعلام موافقت نکرد. سرانجام پیامبر اکرم(ص) در پایان مرتبه سوم فرمود: «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له واطیعوا؛ این شخص (حضرت علی(ع)) برادر من، وصی من و جانشین من در میان شما است، پس سخنان او را گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید». خویشان پیامبر اکرم(ص) در حالی که برخاسته بودند و میخندیدند، رو به ابوطالب کرده، با لحنی مسخرهآمیز گفتند: او (پیامبر(ص)) به تو فرمان داد که از پسرت اطاعت کنی و سخنانش را گوش فرادهی» ===( تاریخ طبری، ج 1، ص 543 - 542.)
جالب توجه این جا است که برخی از تاریخنویسان اهل سنت (مانند ابنکثیر در البدایة والنهایة، که این حدیث را مخالف عقیده خود دیدهاند)، دست به تحریف حدیث زده و به جای کلمات «وصیی و خلیفتی» عبارت «کذا و کذا» (یعنی چنین و چنان) را آوردهاند و راویان حدیث را متهم به ضعف و تشیّع کردهاند ===( البدایة والنهایة، ج 3، ص 40.)
3-11. حدیث منزلت:
این حدیث در کتابهای حدیثی معتبر نزد اهل تسنن؛ مانند:
صحیح بخاری (کتاب بدء الخلق در باب مناقب حضرت علی(ع) و در باب غزوه تبوک)،
مسند احمد بن حنبل (ج 1، ص 174)،
مسند ابو داود (ج 1، ص 28)،
خصائص نسائی (ص 15 و 16)،
صحیح مسلم (در کتاب فضائل الصحابة)،
صحیح ترمذی (ج 2، ص 201)
و نیز در بسیاری از کتابهای تاریخ اهل سنت، مانند:
طبقات ابن سعد (ج 1، قسم اول، ص 14 و 15)،
تاریخ بغداد (ج 4، ص 71)،
تاریخ طبری (ج 2، ص 368)
و بسیاری دیگر از کتابهای اهل سنت وارد شده است.
ماجرای این حدیث، بدینگونه است:
حضرت پیامبر اکرم(ص) در غزوه تبوک، به همراه بسیاری از اصحابش از مدینه خارج شدند و به سمت رومیان به راه افتادند. برای این که مدینه از رهبر خالی نماند، حضرت علی(ع) را به جای خود در مدینه گذاشتند. برخی از اصحاب زبان به طعنه گشوده، و گفتند: پیامبر(ص)، علی را در مدینه گذاشت تا مواظب زنان و بچهها باشد. حضرت علی(ع) به پیامبر اکرم(ص) شکایت برد و آن حضرت(ص) در آن هنگام این جمله تاریخی را فرمود: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا أنه لا نبیّ بعدی؛ منزلت تو نسبت به من مانند منزلت هارون نسبت به موسی است، با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست». این نکته برای همگان واضح است که هارون، وصی موسی بود. از ظاهر بعضی از کتابهای اهل سنت چنین برمیآید که این حدیث، در موارد مختلفی غیر از مورد یاد شده نیز بیان شده است. ===( فضائل الخمسه، ج 1، ص 316 - 299.)
4-11. حدیث غدیر:
این حدیث در بسیاری از منابع روایی و تاریخی اهل سنت آمده است. مرحوم میرحامد حسین در جلد اول عبقاتالانوار، تواتر این حدیث در نزد اهل سنت را ثابت کرده است.
مرحوم علامه امینی در جلد اول کتاب الغدیر، از 110 تن از اصحاب پیامبر اکرم(ص) نام میبرد که راوی این حدیث بودهاند.
===( الغدیر، ج 1، ص 61 - 14.)++ همچنین از 82 تابعی یاد میکند که این حدیث را روایت کردهاند. ===( همان، ص 72 - 62.)++ علاوه بر این از 360 تن از علمای اهل سنت از قرن دوم تا قرن چهاردهم، نام میبرد که این حدیث را در کتابهای خود آوردهاند. ===( همان، ص 151 - 73.)++ سرانجام از 26 تن از علمای اهل سنت و شیعه نام میبرد که تألیفات مستقلی در باب حدیث «غدیر» و طرق آن داشتهاند. ===( همان، ص 157 - 152.)++
ماجرای این حدیث از قرار زیر است:
وقتی که پیامبر اکرم(ص) با تعداد زیادی از اصحاب خود - که آنان را تا 120 هزار تن ذکر کردهاند - از آخرین سفر حج خود (حجةالوداع)، به مدینه باز میگشت؛ این آیه بر آن حضرت(ص) نازل شد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللَّه یعصمک من الناس»؛ «ای رسول! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شد، به مردم ابلاغ کن و اگر آن را ابلاغ نکنی، در حقیقت رسالت خدا را ابلاغ نکردهای [و از مردم نترس که] خدا تو را از مردم حفظ خواهد کرد». با نزول این آیه، پیامبر اکرم(ص) در مکانی به نام غدیر خم - که راه کاروانهای مختلف از هم جدا میشد - فرمان توقف داد و امر کرد منبری از چوب محملهای شتران، برای آن حضرت(ص) فراهم کردند. آن گاه به روی منبر رفته فرمود: «الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؛ آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [به تصرف در امورشان ]نبودم». همه گفتند: آری، ای رسول خدا! آن گاه آن حضرت(ص) در حالی که دست حضرت علی(ع) را بالا گرفته بود، فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم والِ من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اعن من اعانه واخذل من خذله؛ هر کس که من مولای او هستم، علی هم مولای او است. خدایا! دوست بدار هر آن کس را که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر آن کس را که با او دشمنی کند. یاری کن هر آن کس را که او را یاری کند و کمک کن هر کسی را که به او کمک دهد و خوار ساز هر کس را که او را خوار سازد». بسیاری از مردم از شنیدن این جملات، خوشحال شدند و سپس دسته دسته نزد حضرت علی(ع) رفته، به او تبریک گفتند. در میان این تبریک گویندگان، چهره عمر بن خطاب نیز به چشم میخورد که چنین تبریک گفت: «بخ بخ لک یا ابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کل مسلم؛ مبارک باد بر تو ای پسر ابیطالب که هماکنون مولای من و مولای هر مسلمانی گشتی». پس از این ماجرا بود که این آیه نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»؛ «امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم». ( مائده (5)، آیه 3؛
مسند احمد، ج 1، ص 372؛
فضائل الخمسه، ج 1، ص 363 به نقل از: تاریخ بغداد، ج 7، ص 317.)++
علامه امینی در کتاب خود، از موارد بسیاری نام میبرد که حضرت علی(ع) با استناد به حدیث غدیر، به مخالفان خود احتجاج میکرد و از اصحاب پیامبر اکرم(ص) بر مضمون آن تأیید میگرفت. پس از آن نیز، احتجاجات حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و بسیاری از شخصیتهای بزرگ تاریخ اسلام، به این حدیث را نقل میکند. ===( الغدیر، ج 1، ص 196 - 159.)
5-11. حدیث ثقلین:
این حدیث در بسیاری از کتابهای معتبر اهل سنت؛ مانند:
صحیحمسلم، صحیح ترمذی (ج 2، ص 308)،
خصائص نسائی (ص 21)،
مستدرک حاکم (ج3، ص 109)،
مسند احمد بن حنبل (ج 3، ص 17) آورده شده است.
این حدیث چنین است:
پیامبر اکرم(ص) در روزهای آخر زندگانی خود، به اصحاب چنین فرمود: «انی اوشک ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین کتاباللَّه عز وجل و عترتی. کتاباللَّه حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظرونی بم تخلفونی فیهما؛ [ای مردم ]نزدیک است که از سوی پروردگارم خوانده شوم و دعوت او را اجابت کنم. من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار میگذارم: یکی کتاب خداوند عز وجل و دیگری عترتم را. کتاب خداوند ریسمان محکمی است که از آسمان تا زمین کشیده شده است و عترت من همان اهل بیتم میباشند. این دو از هم جدا نمیشوند تا بر سر حوض [کوثر] بر من وارد شوند. پس ملاحظه کنید که چگونه پس از من با آنها رفتار میکنید» ===( فضائل الخمسه، ج 2، ص 53 - 44.).
در این حدیث، پیامبراکرم(ص) اهلبیت خود را - که طبق آیه تطهیر، حضرت علی(ع) و فرزندانش میباشند - عِدل قرآن قرار داده، از آنان به عنوان یک چیز گرانبها یاد کرده است. از این جا روشن میشود که پس از آن حضرت(ص)، تنها اهل بیت هستند که میتوانند مجری احکام خداوند و قرآن باشند.
( برگرفته از: صفری فروشانی، نعمتالله، غالیان، صص 232 - 238.)