نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: فرزندان امام زمان (عج)

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض فرزندان امام زمان (عج)

    روايت انباري، که بدان اشاره شد، گوياي اين مطلب است که امام عليه السلام در جزاير ناشناخته اي در درياي مديترانه، فرزنداني دارد، بدين ترتيب:
    1. طاهر بن محمد بن حسن، فرمان رواي يکي از جزاير به نام «زاهره».(1)
    2. قاسم بن محمد بن حسن، فرمان رواي جزيره ي «رائقه».(2)
    3. ابراهيم بن صاحب الامر، حاکم شهري به نام «صافيه».(3)
    4. عبدالرحمن بن صاحب الامر، حاکم شهر «طلوم».(4)
    5. هاشم بن صاحب الامر، حاکم شهر «عناطيس».(5)
    تمام اينان ، تحت نظر پدر خويش حضرت صاحب الامر - عجل اله تعالي فرجه - حکومت مي کنند، گرچه اين روايت دلالت ندارد بر اين که آيا پدر خويش را مي بينند يا نمي بينند.
    از آن جا که واقعه روايت شده، مربوط به قرن ششم هجري (6) مي باشد که از تولد حضرت چهارصد سال گذشته، و نيز احتمال نمي دهيم که طول عمر فرزندان و همسر حضرت به شکل غير عادي بوده و از عمر ديگران بيش تر باشد؛ بنابراين بر فرض صحت روايت، آن چه روشن مي شود اين است که آن حضرت در آن دوران داراي همسر و فرزند بوده است و قبلا گفتيم ازدواج آن حضرت در صورتي است که همسري قابل اطمينان و داراي بالاترين مراتب اخلاص وجود داشته باشد، تا آن حضرت را شناخته و در پنهان نگه داشتن ايشان همکاري کند، به طوري که حتي براي فرزندان هم ناشناس بماند، اگرچه ممکن است انتساب خود را به حضرت بدانند.
    اما ازدواج و يا فرزند داشتن آن حضرت، پيش از قرن ششم و يا بعد از آن را روايت متعرض نشده، و لذا بستگي به قواعد گذشته دارد، و به عدم صحت اين روايت، قبلا اشاره شد و تفصيل آن خواهد آمد.
    و اما روايت علي بن فاضل مازندراني که در مضمون شبيه اين روايت است، تاريخ آن قرن هفتم هجري است و دلالت دارد بر وجود جزايري در درياي مديترانه که بزرگ ترين آن ها جزيره ي خضرا است که يکي از نايبان خاص حضرت بر آن حکومت مي کند و نامش محمد و لقبش شمس الدين مي باشد. وي يکي از نوادگان حضرت است که با پنج پشت به ايشان مي رسد.(7) ولي روشن نيست که وي به يکي از فرزنداني که در روايت قبل آمده اند منتسب باشد. ظاهرا بعيد است که در طول يک قرن پنج نسل پشت سر هم به وجود آيند، مگر اين که فرض کنيم آن حضرت همسران متعدد داشته و يا تناسل اولاد او سريع بوده است.
    ظاهر اين روايت آن است که فرزندان مستقيم آن حضرت و يا اولاد آن ها نيز هم زمان با اين شخص در حيات نبوده اند، والا نواده ي پنجم به حکومت نمي رسيد، مخصوصا که روايت گوياي آن است که پدران اين شخص از او برتر و شايسته تر بوده اند، زيرا او حضرت را مشاهده نمي کرده است، در حالي که پدرش اگرچه خود حضرت را نمي ديده ولي صداي وي را شنيده است، و نيز جدش هم حضرت را مي ديده و هم صدايش را مي شنيده است.(8) و روشن است که هر چه ارتباط يک شخص بيش تر باشد فضيلت و اخلاص او نيز نزد آن حضرت زيادتر است.
    صحت و عدم اين روايت را در مطلب زير بررسي خواهيم کرد.
    بنيان گذاري جامعه ي نمونه ي اسلامي توسط حضرت مهدي عليه السلام
    دو روايت انباري و مازندراني، که قبلا به آن ها اشاره شد، دلالت بر تأسيس جامعه ي نمونه اسلامي در دوران غيبت کبري، توسط حضرت بقيه الله عليه السلام دارند، ولي قراين عقلي و نقلي ديگري وجود آن را نفي مي کنند.
    در اين جا مايليم ويژگي هاي فکري، اجتماعي، علمي و سياسي چنين جامعه ي نمونه اي را با دست آوردهاي آن در زمينه رفاه و آسايش و بهره گيري هاي کشاورزي و تجاري بررسي کنيم. البته در صورتي که اصل ثبوت اين دو روايت و صحت آن ها مورد اشکال قرار گرفت، ديگر ارزشي براي اين خصوصيات و ويژگي ها باقي نخواهد ماند، مگر اين که بر فرض صحت آن در نظر راوي بحث کنيم و از اين جهت مورد بررسي قرار دهيم که براي برخي از مسلمين آينده جامعه ي اسلامي را از ديدگاه مکتب خود، چه به صورت يک جامعه اسلامي و دولت اسلامي، و يا نظام مخصوص حضرت مهدي عليه السلام بازگو کنيم، و به زودي انطباق و هم آهنگي آن را با قواعد و ادله درست اسلامي خواهيم سنجيد.
    اين دو روايت، هر دو براين مطلب اتفاق دارند که در کناره هاي دريا شهرهاي بزرگ بسياري است که امکان دارد در صحراهاي يکي از قاره ها و يا در جزاير پهناور يکي از اقيانوس ها باشد. روايت مازندراني صريحا مي گويد که در درياي ابيض ميانه (مديترانه) مي باشند و وجود همين جزاير علت نام گذاري آن دريا به بحر ابيض شده است، زيرا پيرامون آن ها را آب سفيد رنگ صافي گرفته است که رنگش با رنگ ديگر آب هاي دريا تفاوت دارد، و هرگاه کشتي هاي کافران و محاربان، وارد آن آب ها مي شود، با قدرت خداوند و توجهات حضرت بقيه الله عليه السلام غرق مي شوند.
    اين مجموعه، سرزميني بزرگ و گسترده را در روي زمين تشکيل مي دهد، زيرا هريک از شهرهاي آن با ديگري، دوازده و يا پانزده روز راه فاصله دريايي و يا خشکي - با وسايل مرسوم و رايج قرن ششم و يا هفتم هجري - دارد، که اين مسافت تقريبا فاصله ميان مکه و مدينه منوره در حجاز و يا بصره و بغداد در عراق مي باشد.
    با وجود پهنه گسترده و مساحت زياد، اين سرزمين را باغ ها و روستاهاي بسياري احاطه کرده است که به 1200روستا، در اطراف هر شهر، مي رسد بدين ترتيب ساکنان آن را بايد بيش از ده ميليون نفر بدانيم و لذا دولت متوسطي مي باشد که مي تواند نمونه اي از يک جامعه اسلامي به بهترين روش را تشکيل دهد.
    اين مجموعه از زيباترين صحنه هاي طبيعي و بهترين شرايط اقتصادي برخوردار است، به نحوي که زبان را ياراي توصيف آن نيست. در اين ميان کافي است که بدانيم بسياري از خانه هاي آن جا از سنگ مرمر شفاف ساخته شده است و گرداگرد هر شهري را صدها مزرعه و بوستان با هواي آزاد و ميوه هاي فراوان فرا گرفته است.
    و به صريح روايت انباري، گرگ و ميش با صداقت و الفت هر چه تمام تر در مزارع آن جا مي چرند. درندگان و حيوانات، بين مردم به راحتي و آزادي گردش مي کنند و به کسي آسيب نزده، حادثه اي پديد نمي آورند.
    شهرها داراي بازارهاي بسياري هستند که کالاهاي گوناگون و اجناس رنگارنگ را عرضه مي کنند. گرمابه هاي بسيار نيز در اين شهرها وجود دارند و در وسط شهر مسجد بزرگي است که براي اقامه نماز جمعه، مردم در آن جا اجتماع مي کنند. از سمت دريا، در اطراف شهر برج و باروهايي است که شهر را از هجوم و حمله دشمن محافظت مي کند.
    آيين ساکنان اين بلاد، اسلام و مذهبشان شيعه اثناعشري است. اخلاق و رفتار بزرگوارانه آنان را انباري چنين توصيف مي کند: «نظيري ندارند، سخنشان از بيهوده گويي و غيبت و ياوه گويي و دروغ و سخن چيني خالي است. حقوق و ماليات شرعي را مي پردازند. بر داد وستد آنان روح اطمينان و خوش گماني حاکم است، بدان حد که فروشنده به خريدار گويد: براي خود وزن کن و بردار، و برداشت حق تو، نيازي به وجود من ندارد. به مجرد اين که صداي اذان بلند مي شود، مردم کارهاي خود را رها مي کنند و به اداي نماز مي پردازند. »
    اجتماعات مردم اين شهرها با همياري و الفت و مهرباني همراه است، هرگاه شهر و يا جزيره اي نيازمند کمک و همراهي باشد، و يا مواد کشاورزي نداشته باشد، کالاهاي مورد نيازشان از جاهاي ديگر به طور مجاني و رايگان، بدان جا فرستاده مي شود.
    طبق روايت علي بن فاضل مازندراني، بر اين جوامع، فرمان رواي واحدي حکم راني مي کند- و بنا به گفته ي انباري، چندين حاکم از سوي حضرت مهدي عليه السلام منصوب گشته اند، که نايب خاص حضرت به حساب مي آيد و لذا او نماز جمعه را - به دليل تحقيق شرط وجوب آن، که وجود امام معصوم و يا نايب خاص او مي باشد- اقامه مي دارد.
    همين فرمان روا، که نايب خاص حضرت است، نماز جماعت را نيز در اوقات آن اقامه مي کند، و هموست که در مورد مسائل شرعي مردم فتوا مي دهد و ميان آنان قضاوت مي کند، و به صريح روايت مازندراني، علوم عربيه، اصول دين و فقه را از حضرت بقيه الله عليه السلام فرا گرفته، تدريس مي نمايد، و اگر نياز به مجادله و بحث، درباره مسائل اعتقادي باشد، به طور صريح و قاطع به مجادله مي پردازد و در تمام اين مناظره ها پيروز مي شود. وي دستي دهنده، سفره اي گشوده بر روي ميهمانان دارد.
    در گذشته نام چندين نفر از فرمان روايان اين شهرها را ذکر کرديم. پنج نفر از آنان اولاد آن حضرت - عجل الله تعالي فرجه - بودند. طبق روايت انباري - و طبق روايت مازندراني - يکي از نوادگان حضرت حاکم و فرمان رواست.
    مردم از فرمان رواي خويش، اطاعت همه جانبه دارند، و سخن آخر هميشه سخن اوست و در دل مردم ابهت و عظمت زيادي دارد. گاه گاهي خبرهايي مي دهد که عادتا نبايد از آن ها خبري داشته باشد. مثل اين که گاهي اسامي مسافران تازه وارد را مي گويد و اين خود نشانه راست گويي و پايه ي حکومت اوست. البته اين پيش گويي ها، آگاه ساختن از غيب نيست، بلکه او اين ها را از امام مهدي عليه السلام نقل مي نمايد. لذا در روايت علي بن فاضل آمده است که راوي مي گويد: عرض کردم: از کجا اسم من و پدرم را مي داني؟ پاسخ داد: بدان که خصوصيات و ريشه و اصل و نسب و مشخصات تو قبلا به من رسيده است.(9) جز اين نمي تواند باشد که اين مطالب قبلا از سوي حضرت مهدي عليه السلام به او رسيده است.
    خود حضرت مهدي عليه السلام در اين مجتمعات به صورت ناشناس و يا کناره گيري از جامعه، حتي فرمان روايان، با اين که مورد اعتماد مي باشند، زندگي مي نمايد و هر گاه به مسافرت و يا به حج رود، باز به همين جا برمي گردد. تعليمات خود را از طريق نامه نگاري به حاکم مي آموزد و نظر قاطع خود را درباره ي رويدادهاي اجتماعي که مردم نيازمند آن ها هستند به فرمان روا ابلاغ مي کند. چنان که اين مضمون در روايت مازندراني وجود دارد. بدين ترتيب آن حضرت عليه السلام اشراف و نظارت همه جانبه بر اين حکومت نمونه دارد. يادش در آن جا زنده و به دستورهايش در اين جامعه عمل مي شود. توده هاي مردم بر اساس اخلاص و اعتقاد به او تربيت يافته و در انتظار ظهور او به سر مي برند و اين مسئله بين تمامي طبقات مردم رايج است، به طوري که در گفتار خود فقط به آن حضرت سوگند ياد مي کنند.
    اشکال هاي وارد بر اين دو روايت

    آن چه عرضه شد، نما و تصويري کلي است از جامعه ي نمونه اي که حضرت مهدي عليه السلام تشکيل مي دهد (برطبق اين دو روايت) ولکن نمي توان اين دو روايت را به طور مطلق و همه جانبه درست دانست، زيرا اشکال هاي متعددي بر آن ها وارد است، که در اين جا سه اشکال مهم را ياد آور مي شويم:
    اشکال اول

    که زمين در اين زمان و بلکه از قرن ها قبل، وجب به وجب و متر به متر، شناسايي شده است و مردم بر تمام زوايا و گوشه هاي آن آگاه گشته اند، ولي با اين همه هيچ کس بر چنين جايي دست نيافته و بر اين گونه جزيره ها و شهرها آگاه نشده است. اگر وجود مي داشت، به طور حتم و مسلم شناخته مي شد و از مهم ترين مراکز اسلامي به حساب مي آمد. بنابراين به طور قطع چنين مکاني وجود خارجي ندارد.
    و اما اين پندار که اين سرزمين از ديدگان همه ي جهانيان پنهان مي باشد، چنان که وضع خود حضرت مهدي عليه السلام نيز بدين گونه است، اگر نظريه ي اول در مورد نحوه ي غيبت صحيح باشد، نظري است که برخي از محققان آن را ابراز داشته(10) و براي تأييد آن وسعت قدرت خداوند، و روايتي را که طبق آن، حضرت رسول اکرم(ص) به هنگام اداي نماز، در برخي اوقات از ديد کفار مخفي مي مانده است، شاهد آورده اند.
    وليکن اين استدلال امکان عقلي اين گونه پنهاني را اثبات مي کند، نه وقوع آن را، و ما نيز قدرت بي نهايت خداوند را در بالاتر و بزرگ تر از اين اندازه قبول داريم، لکن وقوع اين جزاير در خارج را نفي مي کنيم و ميان پنهان شدن حضرت مهدي عليه السلام و يا حضرت رسول معظم صلي الله عليه و آله و مخفي بودن اين شهرها تفاوت مي گذاريم.
    چرا که پنهان شدن حضرت مهدي عليه السلام و يا رسول اکرم صلي الله عليه و آله براي اين است که وجود مباکشان از گزند آفات، مصون مانده، بتوانند به هدايت مردم پردازند و بر آنان حجت را تمام نمايند. پس پنهان شدن آنان با قانون معجزات مطابق است، زيرا آن قانون عبارت است از اين که هر گاه کامل ساختن حجت، متوقف برمعجزه باشد، خداوند آن را به وجود مي آورد و توسط آن نواميس طبيعي را خرق مي نمايد و در خارج از اين حد معجزه اي پديد نمي آورد، و بر اساس همين اصل، نظريه ي اول را که - نظريه ي خفاي بدن باشد - رد کرده، نپذيرفتيم، زيرا براي سلامتي حضرت مهدي عليه السلام و دوري ايشان از آفات، نيازي به پنهان شدن دائمي نيست.
    اما اين که يک شهر و يا جامعه ي اسلامي بخواهد به طور کلي از ديده ها پنهان شود، براي برپا داشتن حجت و يا اتمام آن، نيازي بدان گونه پنهاني نيست، زيرا فرض بر آن است که افراد جامعه انساني با اسلام آشنا شده و حجت بر آنان تمام گشته و ديگر نيازي به انجام معجزه نيست، و فرض بر آن بود که امن بودن چنين جامعه اي از خطر دشمنان متوقف بر پنهاني آن است و چنين مسئله اي در اسلام شناخته نشده و از قانون عمومي معجزات خارج است و لذا درباره آن معجزه اي روي نمي دهد. بنابراين اگر چنين جامعه و کشوري باشد به ناچار بايد ظاهر و آشکار بوده باشد، که در اين صورت شناخته مي شود، و چون نه ظاهر است و نه شناخته شده، پس وجود خارجي ندارد.
    و در صورتي که پنهان شدن يک جامعه مسلمان، براي برکنار بودن از آفات دشمنان، درست باشد، بايد غيبت شدن اجتماعات اسلامي ديگري را که در طول تاريخ، در معرض هجوم دشمنان قرار گرفته اند، صحيح بدانيم، وليکن چنين چيزي روي نداده است و اگر قانون معجزات وقوع آن را ايجاب مي نمود، به هر حال روي مي داد.
    گاهي گفته مي شود که در اين جامعه ي نمونه ي فرضي، ويژگي بزرگي است که آن را از ساير جوامع ممتاز ساخته است و آن وجود حضرت مهدي عليه السلام در آن جا مي باشد، به ناچار جايز است خداوند اين سرزمين را به غيب بودن اختصاص دهد.
    وليکن اين انديشه به طور کلي ناصحيح است، زيرا اگر سلامتي و بقا و غيبت حضرت بقيه الله، متوقف بر پنهاني آن شهرها باشد، اين پنهاني امر صحيح خواهد بود وليکن چنين ملازمه اي ميان سلامتي حضرت و پنهاني شهرها نيست، زيرا بنابر هر دو نظريه ي اساسي که در مورد نحوه ي غيبت مطرح است، آن حضرت عليه السلام مي تواند سلامتي خويش را در هر جاي عالم که باشد حفظ کند، بدون اين که نيازي به غيبت شدن شهرها باشد، و لذا براي اين جامعه، ديگر ويژگي خاصي به جا نخواهد ماند.
    حتي مي توانيم -با توجه به آن چه در مورد اتمام حجت ذکر شد- بگوييم که اقامه ي حجت بر اين مجتمع نه تنها متوقف بر غيب شدن آن نيست، بلکه کامل کردن حجت بر آن متوقف بر ظاهر بودن آن و وجود آن به صورت جزيي از عالم بشري است، و اين مطلب از قانون تمحيص و امتحان الهي که بر پايه ي عقل و نقل ثابت شده است استفاده مي شود، چرا که يک فرد مسلمان و يا يک جامعه ي اسلامي، هر چقدر با هجوم امواج کفر روبه رو گشته و در مقابل انحرافات گمراه کننده مقاومت کند، و در راه دين و آيين مقدس خويش، فداکاري کند، به همان اندازه ايمانش قوي تر و راسخ تر و اراده اش پابرجاتر و نيرومندتر مي گردد. پس درگيري نظامي و يا عقيدتي او با کفر و انحراف، خود جزيي از برنامه و سنت امتحان خداوندي است، تا هر کس هلاک گشته از روي دليل باشد و آن کس که زندگي يابد و جاويدان شد نيز با دليل و برهان باشد.
    بدين ترتيب اتمام حجت متوقف بر اين برخورد و درگيري است و در بخش هاي آينده ي اين کتاب خواهيم ديد که ظهور حضرت مهدي عليه السلام متوقف بر اين آزمايش و تمحيص است. اين برخورد و اين آزمايش در جامعه اي روي خواهد داد که ظاهر و آشکار و با ساير جوامع مرتبط باشد، نه در جامعه اي که در پنهاني، با راحتي به سر مي برد و با افکار و انديشه هاي خود زندگي کند.
    بنابراين قانون تمحيص و امتحان و قانون معجزات، با غيب بودن هر جامعه ي مسلمان و يا برکناري و عزلت آن از عالم، منافي مي باشند. پس اگر اين مجتمع نمونه وجود داشته باشد، بايد ظاهر باشد، و چون نيست، پس وجود هم نخواهد داشت.
    مقصود ما از آن چه در گذشته گفتيم که اين دو روايت بر همان اساس نظريه اول پايه گذاري شده اند، همين مطلب است و اکنون دانستيم که نظريه اختفاي جامعه از نظريه اول که خفاي بدن باشد، دورتر و بيهوده تر است، زيرا با پذيرفتن نظريه ي دوم، ديگر نيازي به اين مطلب نداريم. اما نسبت به شهرها نيز هر يک از دو قانون معجزات و تمحيص و امتحان، پنهاني آن ها را نفي مي کنند.
    کاش مي دانستم که مدعي پنهاني شهرها، چرا به سياق دو روايت که بر وجود آن شهرها دلالت مي کرد، توجه نداشته که سياق آن ها از دو نظر با اين عقيده منافات دارد:
    1. مضمون روايت مازندراني است، که درياي سفيد بدان جهت بدين عنوان ناميده شده است که آب صافي هم چون آب فرات، اطراف آن جزيره ها را فرا گرفته است و هرگاه کشتي هاي دشمنان بدان جا وارد مي شوند، به قدرت خداوند و برکات حضرت بقيه الله غرق مي گردند.
    اگر اين جزيره ها پنهان از ديده ها بودند، چگونه دشمنان بدان جا راه مي يافتند؟! آري، در اين صورت همان پنهاني براي حفظ و حمايت آن ها کفايت مي کرد. بنابراين وجود اين آب صاف، خود بهترين دليل بر عدم اختفاي اين جزاير است.
    2. اگر اختفا صحيح باشد، بايد براي هيچ کس از بيرون معلوم نباشد، به جز افرادي که در درجه عالي وثاقت و اطمينان باشند، زيرا اگر براي ديگر افراد اين مسئله کشف شود، احتمال خطر و حمله دشمنان وجود دارد. پس هنگامي که کاروان راوي در دريا به اين جزيره ها رسيده و مسلمان ها و مسيحياني با اختلاف مذهب و روش هايي که دارند در آن جا هستند، وجود اين قبيل افراد غير مطمئن عدم اختفا را تأکيد مي کند.
    پی‏نوشتها:

    1. نجم ثاقب، ص 220-221.
    2. همان، ص 222.
    3-6 . همان، ص 222.
    7 و8. بحارالانوار، ج 52، ص 168.
    9. بحارالانوار، ج 52، ص 165.
    10. نجم ثاقب، ص227.

    منبع:کتاب جزيره ي خضرا افسانه يا واقعيت؟

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اشکال دوم

    اين دو روايت انباري و مازندراني، با بسياري از روايات ديگر تعارض دارند. اين روايات گرچه مضامين مختلفي دارند ولي همگي در نفي مضمون اين دو روايت اتفاق دارند (البته هر کدام از جهت خاص خود ) و در باب تعارض روايات، اين قاعده ثابت شده است که هر گاه يک يا دو خبر با مجموعه ي بسياري از اخبار ديگر - که مضمون مشترک آن ها قطعيت پيدا کرده - تعارض داشته باشند، در اين صورت آن روايات فراوان را بر آن يک و يا دو روايت مقدم مي داريم و براي آن يک يا دو خبر اعتباري باقي نمي ماند.
    مجموعه ي اخبار معارض با اين دو روايت را در چند گروه دسته بندي مي کنيم:
    گروه اول اخبار آزمايش و امتحان خدايي است؛ هم چون فرمايش امام عليه السلام که فرمود:
    «بسيار دور است، بسيار دور است، فرج ما روي نخواهد داد، تا وقتي که غربال شويد و سپس غربال شويد - اين جمله را سه بار فرمود - تا اين که خداوند متعال تيره ها را از بين ببرد و صاف ها را نگاه دارد. »
    و مانند فرمايش حضرت صادق عليه السلام :
    «به خدا سوگند همانا از يکديگر جدا مي شويد، به خدا سوگند همانا آزمايش خواهيد شد، به خدا سوگند همانا غربال خواهيد شد هم چون غربال شدن زوان(1) از گندم. »
    اين قبيل اخبار و روايات بسيارند که بر قانون الهي که به جهت آن غيبت کبرا روي داده است دلالت مي کنند و اين يک قانون همگاني براي تمام افراد انساني است و نمي توان آن را براي عده اي مخصوص و يا جامعه ي خاصي استثنا زد، و دانستيم که اختفا و پنهاني از ديده هاي مردم، با امتحان و تمحيص منافات دارد و مستلزم اين است که قانون عمومي شامل آن جامعه ي پنهان نشود. بنابراين اخباري که دلالت بر تمحيص و تصفيه مي کنند، وجود جامعه اي را که مشمول مضمون آن ها نشود، نفي مي کنند.
    گروه دوم شامل رواياتي است که دلالت دارند بر سکونت حضرت مهدي عليه السلام در اماکن ديگر، غير از آن جا که در آن دو روايت آمده است. مانند مدينه منوره (چنان که در يک روايت بود) و در صحراها و بيابان هاي خشک (در روايتي ديگر ). ما اگرچه اين روايت را مورد اشکال قرار داديم، ولي توانايي معارضه و مقابله اين دو را با دو روايت مورد بحث، نمي توانيم ناديده بگيريم و اين دو نيز مي توانند در بي اعتبار ساختن آن دو روايت با مجموعه روايات ديگر متعارض، شرکت داشته باشند. علاوه بر اين روايات ديگري نيز وجود دارد که دلالت بر سکونت حضرت در اماکني ديگر دارند و فعلا نيازي به ذکر آن ها نيست.
    گروه سوم اخبار و روايت بسياري است که دلالت دارند بر مشاهده ي حضرت مهدي عليه السلام در غير آن شهرها، و کثرت آن روايات به حدي است که نمي توان آن ها را ناديده گرفت.
    اين روايات وجود آن حضرت را در برخي از اوقات، در جاهاي ديگري خارج از آن مناطق مفروض اثبات مي کنند و بلکه از آن ها چنين برمي آيد که امام عليه السلام غالبا در آن شهرها زندگي نمي کنند.
    اين روايات، خواه ناخواه، با آن دو روايت که حضرت را غالبا در آن شهرها مي دانست، منافات داشته، متعارض خواهند بود. زيرا اگر به راستي آن شهرها محل سکونت حضرت باشند، حضور آن بزرگوار در جاهاي ديگر، بر سبيل تصادف و يا به صورت معجزه خواهد بود، و هيچ يک از اين دو قابل تصور نيست. از روي تصادف بدين جهت امکان ندارد که موارد ديدار آن قدر زياد هستند که احتمال تصادف را برطرف مي سازند. و به صورت معجزه نيز امکان ندارد، چرا که با قانون معجزات تطبيق نمي کند، زيرا اقامه ي حجت متوقف بر وجود اين معجزه نيست.
    بلکه مي توان گفت، آن چه اخبار مشاهده به طور کلي مي رسانند اين است که حضرت مهدي عليه السلام در سرزمين عراق ساکن است و برخي اوقات که مصلحت اقتضا کند، به جاهاي ديگر نيز تشريف مي برند (اين مسئله را در فصول آينده توضيح خواهيم داد) و بديهي است که سکونت در عراق با سکونت رسمي در آن شهرهاي فرضي منافات دارد.
    گروه چهارم روايتي است که از حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله به تواتر رسيده است و طبق آن حضرت مهدي عليه السلام پس از ظهور خويش :
    «يملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا؛ زمين را از عدالت و دادگستري آکنده مي سازد، هم چنان که از ظلم و ستم پر شده است. »
    پر شدن زمين از ظلم و جور، لازمه اش اين است که بسياري از مردم روي زمين، با اين که بين آن ها اکثر افراد جامعه اسلامي نيز وجود دارند، همگي ستمکار و منحرف باشند، به طوري که ديگر ممکن نباشد فرض شود که يک جامعه کاملي با اخلاص و وفاداري کامل نسبت به اسلام، باقي مانده است. عموميتي که در اين روايات وجود دارد قابل استثنا و تخصيص بردار نيست بنابراين، وجود يک يا چندين جامعه که همگي آن به طور دربست بر اسلام باقي و نسبت به آن وفادار باشند، با اين روايات معارض خواهد بود و هرگاه خبر واحد با يک خبر متواتر معارض باشد، متواتر را پذيرفته و واحد را رد کنيم.
    ممکن است چنين به ذهن آيد که: مقصود از زميني که از ظلم و ستم پر مي شود، همين زمين آشکار براي مردم است، نه زمين پنهان چنان که در آن دو روايت بود. بنابراين منافاتي ميان آن روايت متواتر و اين دو خبر وجود ندارد.
    پاسخ اين احتمال آن است که : در اشکال اول گفته شد که اين شهرها از ديده ها پنهان نيستند، بلکه فقط از برخي جست وجوگران و يا جاسوسان مخفي نگه داشته مي شوند؛ که البته اشکال هايي بر اين فرض وارد ساختيم. پس اين سرزمين ها نيز داخل در همان زمين آشکار و موردنظر روايات ظلم وجور است، و با در نظر گرفتن اين مطلب نمي توان گفت چنين سرزمين هايي وجود دارند.
    احتمال ديگري که ممکن است به ذهن برسد، اين است که اين سرزمين ها در طول غيبت کبري وجود داشته و اخلاص و پايبندي آن ها نسبت به اسلام در خلال اين دوران دوام دارد، ولي پيش از ظهور آنها هم روي به فساد آورده و آن سرزمين ها را هم ظلم و جور فراگيرد و در آن صورت اين جمله صادق باشد که: زمين را پر از عدل و داد مي کند، چنان که پر از ظلم و جور شده است.
    پاسخ اين احتمال اين است که اين جوامع براساس اسلام پايه ريزي شده است تا دوام يابد و ديگر قابل انحراف نباشد، زيرا فرض اين است که تحت اشراف و رعايت خود حضرت مهدي عليه السلام مي باشند و بنابراين امکان انحراف براي آن مردم نيست.
    اشکال هاي ديگري نيز از سوي برخي روايات معارض ديگر بر اين دو روايت وارد است که با ذکر آن ها سخن به درازا مي کشد و بر پژوهش گران انديشمند پنهان نيست.
    اشکال سوم

    جامعه ي پنداري در چنان شرايطي، نسبت به تعدادي از آموزش هاي اسلامي و عقايد ديني کمبود دارد و تشکيل يافته از کليت اسلامي نيست و چون از هر جهت کامل نيست نمي توان گفت که مؤسس چنين جامعه اي از تمام جهات اسلامي و عادلانه خواهد بود، مخصوصا که براي چندين قرن تحت نظر آن حضرت اداره شده باشد و خود آن حضرت آن جامعه را از دستبرد دشمنان و نفوذ افکار غير اسلامي صيانت و نگهداري فرمايد.
    اين کمبودها را مي توان ناشي از خيالات و تفکرات راوئي دانست که خصوصيات روحي و انتظارات و اوهام خويش را در آن ها وارد ساخته است. مقصود از راوي، انباري و مازندراني، هر دو مي باشند که اين دو روايت توسط آنان نقل شده است. عواملي که باعث به وجود آمدن اين مطلب شده اند عبارت اند از:
    1. عامل شهرنشيني:

    که راوي در قرن ششم و هفتم از آن برخوردار بوده است. اين مطلب را در لابه لاي روايات در چندين موضوع مي بينيم:
    الف) وجود برج و باروهاي اطراف شهر، در مقابل دريا، چون اين ها مهم ترين وسيله ي دفاع از شهرها در آن قرن بوده است.
    ب) وجود آب صاف که موجب غرق شدن کشتي هاي تجاوزگر بوده است، زيرا کشتي هاي جنگي مهمترين ابزار حمله و هجوم در آن دوره بوده است.
    ج) راوي پافشاري زيادي بر وجود مساجد و حمام ها و بازارهاي فراوان در آن شهرها نموده و اينها از مشخصات اساسي شهرهاي قرن ششم و هفتم بوده است، و اگر راوي توجهي به مدارس و بيمارستان ها و جمعيت ها و امثال آن ها مي داشت، از آن ها نيز اسمي مي برد.
    د) در اين روايت صحبتي از تجارت و بازرگاني نشده است و تنها راه گذران زندگي را در زراعت و کشاورزي دانسته است و فقط سخن از تجارت بازاري اندک، در حد زندگي معمول آن ها و صنايع دستي نموده است.
    ه) تأکيد بر وجود سرزمين سبز و پهناوري که اطراف شهرها را گرفته و از دهات و روستاهاي بسيار تشکيل شده است، و اين همان شکل و نماي شهرهاي آن دور بوده که اين فضاي سبز ناشي از نظام خاص زمين داري و طبقاتي جامعه بوده است و تفاوت بين شهر و روستا از همين ناحيه ايجاد شده و اين نظام فئوداليته و زمين داري را اسلام نمي پذيرد.
    موضوعات ديگري نيز هست که نيازي به بازگو کردن آن ها نيست. فقط اين اندازه مي توانيم بگوييم که جامعه اي که تحت نظارت مستقيم صاحب الامر - عجل الله تعالي فرجه - تشکيل شود و گروه ها و جوامع را با انديشه و دستور خود اداره فرمايد، آن جامعه رنگ شهرنشيني اشرافي را ندارد، بلکه لاقل برخوردار از انديشه و فرهنگي گسترده، مدارس و بيمارستان ها و بازرگاني رايج است و بهترين اشکال و انواع ابزار جنگي را دارا بوده، روستاها را دگرگون ساخته و مردم و ساکنان آن ها را باسواد و دانشمند مي نمايد تا بتوانند به يک جامعه ي کامل عادلانه برسند.
    2. عامل فکري و يا برخوردهاي سياسي:

    اين عامل از شکل حکومت حاکم در دولت هاي آن دوره در ذهن راوي تمرکز يافته است.
    همان طور که در آن زمان، بسياري از کشورها حکومت به شکل پادشاهي استبدادي بوده و پادشاهان خود حکمروا و فرمانده بوده، مطلق العنان هر چه مي خواستند مي کردند، نه مشاوري داشتند و نه مجلسي و نه نهاد قضايي و قانون گذاري و نه هيچ نهادي ديگر از قبيل نهادهاي اجتماعي رايج در زمان ما، بلکه يا خود پادشاه کارها را انجام مي داده و در هر کاري شرکت مي کرده و يا اين که کارها را رها مي کرده و نسبت به آن ها بي تفاوت بوده است. به همين ترتيب، در ذهن راوي جامعه ي عادلانه ي حضرت مهدي عليه السلام نيز به همين صورت بوده است. با اين که اين فرمان روايي مطلق العنان از روح اسلام دور است، زيرا اگر چه اسلام براي زمامدار جامعه ي خود، صلاحيت همه جانبه اي در هرگونه دخل و تصرف قائل است، ولي تمام کارها را رئيس مملکت اسلامي خود انجام نمي دهد، بلکه کارها را بين مؤمنين مورداطمينان تقسيم کرده، هر يک را طبق شايستگي و لياقتي که دارد به کار مي گمارد: عده اي را قاضي و بعضي را مشاور مي نمايد، و در عين حال تسلط کامل و همه جانبه بر همه دارد.
    اين خصوصيت بارز اسلامي را راوي به کلي از خاطر برده و نامي از آن نبرده است. بنابراين، آن جامعه اين خصوصيت بارز را فاقد بوده و نسبت به يک جامعه ي نمونه اسلامي کامل، کمبود خواهد داشت.
    ممکن است به ذهن برسد که وقتي حضرت مهدي عليه السلام خود از طريق نامه نگاري و فرستادن نماينده براي اين کارها، امور اين جامعه را اداره مي کند ديگر نيازي به اين تشکيلات نيست.
    پاسخ اين اشکال اين است که اين اشراف، مقتضي آن است که حضرت زمام امر را در مسائل کلي مملکت در دست داشته داشته و نظارت عاليه بر کارها بکند و از طريق مراسله، قانون گذاري و خط مشي فکري و اجتماعي حکومت را ترسيم کند. اما نظر قاطع دادن در جزئيات امور براي ميليون ها نفر، کاري است که از طريق نامه نگاري ساخته نيست، مگر اين که به صورت اعجاز انجام شود که آن هم براي اداره مملکت و رهبري و زمامداري، بعد از اين که اتمام حجت شود، راه درستي نيست.
    اشکال ديگري که به ذهن مي رسد، آن است که رسول اکرم صلي الله عليه و آله رهبري مردم و رياست بر آنها را به تنهايي انجام مي داد، چه اشکالي دارد که در هر عصري رهبر جامعه اسلامي نيز هم چون نبي مکرم عمل کرده و به تنهايي مملکت را اداره کند؟
    پاسخ آن است که بين نبي اکرم و رهبران جامعه به طور عموم و رهبران آن شهرها تفاوت بسياري است که دو فرق عمده را در اين جا متذکر مي شويم:
    تفاوت اول: مسلمان ها در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله نسبتا اندک بوده و نيازهايشان نيز گسترده نبود و سطح زندگي پايين و لذا رهبري اجتماعي براي يک انسان نابغه، و يک شخصيت کم نظير هم چون رسول اکرم صلي الله عليه و آله در چنين جامعه کوچک امکانپذير خواهد بود که بتواند به تنهايي در همه کارها دخالت کند، و ليکن وقتي مردم زياد شده، نيازمندي ها فزوني يافت و دولت گسترش پذيرفت، ديگر به تنهايي اداره کردن امکان ندارد، هر چند رهبر نابغه و کم نظير باشد، زيرا محال است در وقت کمي به هزاران مسئله توجه کرد.
    تفاوت دوم : رسول خدا جامعه خويش را رو در رو و با حضور در ميان مردم رهبري مي کرد، در صورتي که روايت مي گفت که حضرت مهدي عليه السلام جامعه خود را از طريق مراسله و نامه نگاري اداره مي نمايد و بديهي است کاري که از طريق مواجهه و رو در رو مي توان انجام داد، از طريق مراسله و نامه نگاري امکان پذير نيست.
    3. عامل فکري و رويارويي با قوانين اجتماعي و ديني و دانشمندان آن:

    اين زمينه هاي فکري در تمامي مردمي که در چنين اجتماعي زندگي مي کنند و از علماي ديني تقليد مي کنند وجود دارد. اين تأثيرات را در چندين موضع از روايت مشاهده مي کنيم :
    الف) تمرکز کارهاي اسلامي به عبادت ها و بي توجهي کامل يا غالب، به روابط اجتماعي و وظيفه ي امر به معروف و نهي از منکر و ديگر مسئوليت هاي اجتماعي که از زمان هايي نسبتا دور، در جوامع اسلامي ما کمتر بوده است. لذا راوي از همين زاويه به جامعه و مدينه ي فاضله ي حضرت مهدي عليه السلام نگريسته و ديگر زواياي مهم اسلامي را ناديده گرفته است.
    ب) عمل و کار اسلامي، نزد دانشمندان اسلامي، بيش تر منحصر به تدريس و اقامه ي جماعت و فتوا دادن بوده، و هرگاه کسي سؤال کند که کار شما چيست، همين ها را به زبان مي آورند و جز مصالح و منافع شخصي چيز ديگري از مسائل و مسئوليت هاي اجتماعي در نظرشان نبوده است. لذا به اعتقاد اين راوي، رئيس مملکت اسلامي و بزرگ رهبر مدينه فاضله، کارش منحصر به همين تدريس و اقامه جماعت و امثال اين هاست. با اين که علماي ما، گرچه غالبا به سبب ناتواني از به عهده گرفتن حکومت در اجتماع، اين چنين بوده اند، و ليکن بزرگ فرمانده دولت اسلامي فتوايش همان قانون همگاني است، اعلاميه هايش همان تعيين خط مشي سياسي جامعه است، تا مردم توسط آن با گرفتاري هاي خود آشنا شده، اهداف و ديدگاه هاي خود را دانسته، راه حل مشکلات را بفهمند، و او خود يا نايب ويژه اش، نماز جمعه را به پا داشته و خطبه ي آن را مي خوانند. اما تدريس علوم عربي و حتي فقه و اقامه نماز جمعه در ساير شهرها، گاهي مي شود که گرفتاري هاي فرمانده و مسئوليت هايش مانع از انجام اين ها مي شود، در اين صورت اين ها را به ديگران واگذار مي نمايد، چنان که قضا و بسياري از کارهاي ديگر مملکتي را به نايبان و وکيلان واگذار مي کند.
    هيچ يک از اين کارها را راوي به زبان نياورده است، پس اين شهر و مدينه از ويژگي هاي يک شهر اسلامي برخوردار نيست. لذا نمي توان آن را به حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - نسبت داد.
    ج) خصوصيتي که در بسياري از مسلمانان پيرو مذاهب گوناگون اسلامي وجود دارد و آن، اين که فقط به مذهب خود روي آورده و بدان اهميت مي دهند و از مفهوم عام اسلامي چشم پوشيده، مسائل عمومي اسلام را ناديده مي گيرند. اين روحيه از تعاليم اسلامي به دور است و همين خصوصيت را راوي در جامعه ي پنداري خويش در دو زمينه مطرح ساخته است:
    زمينه ي نخست : جدل و مناظره طولاني عميقي که حاکم اين شهر بدان همت گماشته و براساس يک مذهب خاص پايه گذاري شده و فقط سعي بر آن دارد که يک مذهب خاص را اثبات کند و مذاهب ديگر را ابطال نمايد، و هيچ توجهي به اثبات حقانيت اسلام در مقابل اديان و مذاهب ديگر ندارد، با اين که در بين حاضرين عده اي از افراد مسيحي نيز وجود دارند، اين حاکم هيچ گونه فکري براي مسلمان کردن آن ها ندارد. اين از مسائلي است که جاي بسي تأسف شديد است.
    زمينه ي دوم: اين جامعه ي فرضي با اين که به شکل يک دولت اسلامي است، لکن هيچ گاه به فکر ارشاد و هدايت جهان خارج از خود نيست و براي آن کار نه دست به تبليغ همگاني مي زند و نه اقدام به جهاد مي نمايد؛ با اين که يکي از بديهي ترين و مسلم ترين دستورهاي اسلامي، سرپرستي و زمامداري و هدايت دولت اسلامي نسبت به تمام ملت ها و دولت هاست و در طول تاريخ هيچ دولت اسلامي نيامده که خود را موظف بدين وظيفه نداند، بلکه بر آن، - واقعا و يا ظاهرا - همت گماشته است و دليلي ندارد که اين دولت و جامعه فرضي در آن شهرها، از زير بار اين وظيفه بيرون رود.
    4. عامل متأثر بودن راوي از کارها و برخوردهاي معصومان عليهم السلام در زمان حضور خود:

    اين مطلب در روايت علي بن فاضل و ابن انباري از دو جهت روشن مي شود:
    جهت اول : آن چه راوي شنيده که ائمه داراي معجزه بوده و از غيب خبر مي داده اند. لذا چنين پنداشته که حاکم اين شهرها بايد داراي معجزه باشند و از غيب نيز خبر دهند. حال آن که براي اداره کردن جامعه اسلامي نه معجزه لازم است و نه آگاهي از غيب، زيرا بعد از آن که اتمام حجت شد، و مردم با دليل و برهان به ديانت اسلام گرويده و حکومت اسلامي را پذيرفتند، بايد طبق ظواهر شرع با آن ها رفتار شود، چنان که دولت رسول اکرم صلي اله عليه و آله نيز چنين اداره مي شد و رسول الله فرمود که : «جز اين نيست که من ميان شما بنابر بينات و سوگندها داوري مي کنم.»
    اين حديث، روايتي صحيح و مستفيض است و مقصود از حصري که در آن به کار رفته، اين است که آن حضرت صلي الله عليه و اله از معجزه و علم غيب در قضا استفاده نمي نمايد. در ديگر موارد مربوط به اداره ي حکومت نيز بنابر همين ظاهر عمل مي شود، مگر در مورد اتمام حجت و اثبات هدايت و حق، در صورتي که نياز به معجزه باشد، آورده مي شود.
    ممکن است چنين به نظر آيد که اخبار غيبيه اي که از حاکم اين شهر صادر شده و اسم علي بن فاضل مازندراني و نام پدرش را بدون سابقه و آشنايي قبلي بده است، براي اين که حجت را بر وي تمام کند. و او را بر حقانيت خويش آگاه سازد و از اين جهت طبق قانون معجزات خواهد بود.
    پاسخ اين مطلب اين است که اگرچه اين امري محتمل است ولي مناسبت هاي ديگري که براي اقامه معجزه وجود داشته و در عين حال معجزه اي اقامه نمي شده است با اين احتمال منافات دارد، مثلا در آن جا که عده اي مسيحي وجود داشته اند که لازم بوده هدايت شوند و نيز مسلمان هاي ديگري از ساير مذاهب اسلامي بوده اند که بايستي مذهب شيعه به آنان شناسانده مي شد، و در عين حال براي هدايت و ارشاد و اتمام حجت بر آن ها اقامه معجزه ننموده است، و فقط براي يک مسافري که خود ايمان دارد از راه معجزه و اخبار از غيب، اسم او و اسم پدرش را به زبان آورده است.
    جهت دوم: در دوران غيبت صغرا ائمه عليهم السلام پيوسته به فکر پيروان و شيعيان خود بودند و کوشش در برآوردن نيازها و رفع گرفتاري آنان مي نمودند، خواه ناخواه در نظر راوي، غيبت کبرا و امامت امام عصر عليه السلام نيز بايد اين چنين باشد. و اين نظر از دو جهت داراي اشکال است:
    الف) ائمه عليهم السلام گرچه کوشش زيادي در راه اين هدف داشته اند ولي در عين حال، فعاليت هاي بسياري در تماس با علماي مذاهب ديگر و پيروان آن ها نيز داشته و مي کوشيدند از جامعه دوري نکنند و در بين جامعه ي اسلامي باشند؛ که نمونه اي از اين کوشش را در کتاب غيبت صغرا نوشته ايم، ليکن راوي توجهي بدين مطلب نداشته تا اين جامعه را با آن سيره ي عمومي ائمه منطبق سازد.
    ب) ائمه عليهم السلام تمام کوشش خود را صرف تربيت و تعليم پيروان خود مي کردند بدان جهت که از حکومت هاي وقت کناره گيري کرده و از سطوح عاليه ي سياسي دور بودند. چرا که کينه توزي و دسته بندي هاي هيئت هاي حاکمه وقت، امکان فعاليت در سطوح بالا را به آنان نمي داد و لذا بيشتر به پيروان خود توجه داشتند.
    اما مدينه ي فاضله اي که اين راوي از آن صحبت به ميان آورده است - بر فرض صحت - دولتي اسلامي را ترسيم مي کند و دولت اسلامي مي بايست که سلطه و نفوذ خود را بر تمام جامعه ي اسلامي و همه مذاهب آن گسترده ساخته و همه اقشار و طبقات و اديان ر ا فراگيرد و مصلحت عامه اسلامي را نسبت به همه ي مردم در نظر گيرد. تمام مذاهب اسلامي در لزوم و وجوب اين وظيفه اتفاق نظر دارند و در طول تاريخ تمام دولت هاي اسلامي برطبق آن عمل کرده اند.
    و جايز نيست که دولت اسلامي، همت خود را بر اين بگمارد که فقط در فکر طرفداران و پيروان مذهب مورد قبول خود باشد، بلکه بايد همه مذاهب و پيروان تمام فرق اسلامي را زير پوشش خود نگه دارد، ولي راوي چنين پنداشته است که حکومت اسلامي حضرت مهدي عليه السلام در آن شهر و کشور، فقط پيروان خود را تحت نظر دارد.
    با اين ايرادها که در « اشکال سوم » ديده شد، و بيش از دوازده مورد نقص و کمبود در آن جامعه فرضي مشاهده گشت، نمي توان گفت که اين جامعه، يک جامعه نمونه اسلامي است، مخصوصا برخي از اشکال هاي وارده از ضروريات اسلام بود که بدان توجهي نشده بود.
    بنابراين چنين جامعه اي وجود ندارد، زيرا اگر جامعه اي اين چنين وجود داشت و زيرنظر آن حضرت اداره مي شد، اين نقايص وکمبودها در آن وجود نمي داشت، پس با توجه به اين ايرادها و اشکال ها، دو روايت انباري و مازندراني، از اعتبار مي افتد و نمي توان بدان ها پاي بند و معتقد بود. بدين ترتيب ديگر دليلي بر اين که حضرت بقيه الله عليه السلام در دوران غيبت، اقدام به تأسيس يک جامعه نمونه کرده باشد، وجود ندارد، و جز اين نيست که وجود مقدس آن حضرت ذخيره شده تا در روز موعود، دولت حق و عدل را در سراسر گيتي برپا سازد. عجل الله فرجه الشريف.(2)
    پی‏نوشتها:

    1. گياهي است که غالبا ميان گندم مي رويد و دانه آن شبيه دانه گندم است ولي از آن کوچک تر مي باشد و اگر خورده شود، خواب مي آورد. «م»
    2. سيد محمد صدر، تاريخ غيبت کبري، ترجمه ي دکتر سيدحسن افتخار زاده (چاپ اول: شرکت نشر و تبليغ نيک معارف، تهران 1371 ) ص 80- 114.

    منبع: کتاب جزيره ي خضرا افسانه يا واقعيت؟

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه