نويسنده:محمود مطهري نيا
اشاره:
شبه جزيره حجاز و کشور عربستان افتخار ظهور اسلام را قرن ها پيش يافت و از همين رو،در سال هاي متمادي پس از آن، همواره مورد توجه مسلمانان بوده است. سالانه در ايام حج مسلمانان جهان، از هر رنگ و زباني، چند روزي را کنار هم گرد آمده، به انجام مناسک حج مي پردازند. با توجه به رواياتي که در دست داريم، در آستانه ظهور و پس از آن، اين کشور به جهت اتفاقاتي که در آن رخ مي دهد توجه بيشتري را به خويش معطوف خواهد ساخت و نقش قابل توجهي خواهد يافت. در اين نوشتار به بررسي اين موضوع مي پردازيم.
1.پيش ازظهور :
بخشي از تحولات و اتفاقاتي که در عربستان رخ مي دهد،ناشي از حوادث اجتماعي و طبيعي داخلي است و بخشي متأثر از حملات و هجوم بيگانگان، به ويژه سفياني است که مجموعاً شرايط ملتهب و کاملاً بي ثباتي را در عربستان به وجود مي آورند و اين ديار را مهياي ظهور امام عصر (ع) مي کنند.
1-1.تحولات داخلي عربستان: روايات منابع شيعه و سني در مورد طليعه ظهور حضرت مهدي (ع) در حجاز، بر پيدايش خلأ سياسي و کشمکش بين قبائل بر سر فرمانروايي همداستانند. اين حادثه در پي مرگ پادشاه يا خليفه اي رخ مي دهد که با مردن او گشايش و توسعه در امور به وجود مي آيد. نام وي در برخي روايات، «عبدالله» ذکر شده است. بعضي از روايات مرگ او را در روز عرفه تعيين مي کنند، که حوادثي پياپي آن، در حجاز تا خروج سفياني، نداي آسماني، درخواست نيرو از سوريه از جانب حجاز و سرانجام ظهور حضرت مهدي (ع) به وقوع مي پيوندد.(1 )ازاميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) نقل شده است، که فرمود: «سه پرچم به مخالفت با يک ديگر بر افراشته مي شود؛ پرچمي در مغرب، پرچمي در عربستان و پرچمي در شام. فتنه و جنگ بين آن ها يک سال طول مي کشد»(2)امام صادق (ع) در اين زمينه مي فرمايد: «هر کس مرگ عبدالله را براي من تضمين کند، من ظهور قائم (ع) را براي او ضمانت مي کنم»، سپس فرمود: «وقتي عبدالله درگذشت، مردم از او با کسي براي حکومت توافق نمي کنند. و اين اختلاف و درگيري به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر(ع) ادامه مي يابد و فرمانروايي هاي چند ساله پايان يافته و حکومت چند ماهه و چندين روزه فرا مي رسد»، سؤال کردم آيا اين ماجرا به طول مي انجامد؟ فرمود: «هرگز».(3)نيزفرمود: «زماني که مردم در سرزمين عرفات در حال وقوف مي باشند، سواري برشتري سبک سير به آن جا وارد مي شود و مرگ خليفه را خبر مي دهد؛ با مرگ او فرج آل محمد (ص) و گشايش کار تمام مردم فرا مي رسد».(4) رواياتي که درگيري بر سر تاج و تخت در حجاز را بعد از کشته شدن اين فرمانروا توصيف مي کند فراوان است. اينک نمونه هايي از آن را يادآور مي شويم. حضرت رضا (ع) فرمود: «از جمله نشانه هاي فرج، حادثه اي است که بين حرم مکه و مدينه رخ مي دهد»، پرسيدم: آن حادثه چيست؟ فرمود: «تعصب قبيله اي بين دو حرم به وجود مي آيد و فلاني از خاندان فلان، پانزده رئيس قبيله را به قتل مي رساند».(5)احاديث شريف ما از آشوبي که در ميان حاجيان طيّ مراسم حج رخ خواهد داد، خبر مي دهند که در واقع دنباله اختلافات اهالي حجاز بر سر پادشاهي آن ديار است.امام صادق (ع) فرمودند: «مردم با هم حج مي کنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همديگر و بدون امام انجام مي دهند. هنگامي که در منا هستند، فتنه سختي بر مي خيزد و همه قبايل بر هم مي شورند. جمره عقبه از خون رنگين مي شود. مردم وحشت زده گشته، به کعبه پناهنده مي شوند».(6)
ازاين حديث مي توان فهميد که مردم در آن زمان چندان روابط صميمانه اي با هم ندارند که بلافاصله پس از انجام مناسک حج يا حتي پيش از اتمام آن ها طيّ انجام «رمي جمرات در منا» که بخشي از مناسک حج است، دسته دسته شده و شورش ها شکل مي گيرد.حاجيان غارت مي شوند، اموالشان به تاراج مي رود و خودشان هم کشته مي شوند و پرده هاي نواميس مردم دريده مي شود.سهل بن حوشب از رسول مکرم (ص) نقل کرده است که: «در ماه رمضان صدايي خواهد بود و در ماه شوال درگيري و در ذيقعده قبايل با هم به جنگ مي پردازند و نشانه آن تاراج (در) حج است. جنگي در منا به پا مي شود و کشتار زيادي طيّ آن رخ مي دهد و چنان خوني به جريان مي افتد که به جزيره (جمره) مي رسد».(7 )عبدالله بن سنان هم از امام صادق (ع) روايت کرده است: «مردم چنان دچار مرگ و کشتار مي شوند که به حرم پناه مي برند پس (از آن) منادي راست گويي ندا در مي دهد که براي چه جنگ و کشتار به پا کرده ايد؟سرور شما فلاني است».(8)
1-2.حمله اجانب و بيگانگان به عربستان: علاوه برآشوب هاي داخلي، اتفاقي که تحولات عربستان را جدي تر مي کند حمله بيگانگان است که در دو قالب سپاه خير وشر به اين کشور روانه مي شوند. بخشي از سپاه سفياني، پس از جناياتي که از شام تا عراق انجام داده اند،(9)به شبه جزيره عربستان و به خصوص شهر مدينه رو مي کنند. در نسخه خطي «فتن»ابن حماد، از ابي قبيل نقل شده است که گفت:«سفياني، سپاه خود را به مدينه، مي فرستند و به آن ها دستور مي دهد، هر کس از بني هاشم در آنجاست، حتي زنان باردار را بکشند! و اين کشتار در برابر عملکرد شخصي هاشمي است که با ياران خود از مشرق خروج کرده است. سفياني مي گويد: تمام اين بلاها و کشته شدن ياران من فقط از ناحيه بني هاشم است. پس فرمان به کشتار آنان مي دهد به طوري که ديگر کسي از آن ها در مدينه شناخته نمي شود، آنان و حتي زنانشان سر به بيابان ها و کوه ها مي گذارند و به سوي مکه مي گريزند. چند روزي دست به کشتار آن ها مي زند سپس دست نگه مي دارد و هر کس از آنان يافت شود وحشت زده است تا اينکه نهضت مهدي(ع)در مکه آشکار شود و هر کس که به آن جا آمده گرد آن حضرت جمعي مي شود».(10)هتاکي سفياني به مسجد النبي (ص) نيز کشيده مي شود.(11)امام صادق (ع) در جاي ديگر فرمودند: «سفياني لشکري را به مدينه گسيل مي دارد که آن جا را خراب و قبر مطهر [حضرت رسول (ص)] را منهدم مي کنند و استران و چهار پايان آن ها در مسجدالنبي (ص) مدفون خود را مي ريزند».(12)
سپاه سفياني به دنبال خبر ظهور امام عصر(ع) روانه مدينه شده بود و به دنبال ايشان مي گشتند. در ادامه بيشتر به موضوع خواهيم پرداخت.
2.ظهور امام عصر(ع):
مهم ترين حادثه اي که در اين ايام اتفاق مي افتد ظهور امام عصر(ع) است.
2-1.صيحه آسماني و ظهوراصغر:
پيش از اين، در مقاله «از ظهور تا قيامت» به تفصيل درباره آغاز و زمان ظهور امام عصر(ع) سخن گفته ايم. در اينجا به اجمال يادآور مي شويم که، ظهورامام(ع) با صيحه آسماني جناب جبرئيل، فرشته آسماني در بامدادان بيست و سوم ماه مبارک آغاز شده و عده اي محدود از ياران و اطرافيان حضرت از اين موضوع با خبر مي شوند و نام و ياد ايشان برزبان ها جاري شده،مردم از اين موضوع با هم به گفت و گو مي پردازند. درباره مکان و مسکن امام عصر (ع) در اين روزها، روايات سخني نگفته اند اما با توجه به آن که پس از اطلاع سفياني از اين که ايشان در مدينه هستند و به اين شهر حمله ور مي شوند، مي توان گفت: اين روزها امام (ع) در مدينه اند و به برقراري رابطه و مذاکره با اطرافيان و آشنايان مي پردازند و پرده حجاب را از رخسار خويش و چشم ديگران برداشته اند.به تصريح برخي از محققان، در شرايطي که به سر مي بريم، پرده ي کاملي از امام عصر(ع) نزد سيستم هاي اطلاعاتي جهان وجود دارد.(13) با توجه به رواياتي که بيان کننده شباهت آن حضرت(ع) به رسول خدا(ص) هستند(14)و اوصافي که به زيبايي و دقت درباره اين دو معصوم (ع) در روايات بيان شده است(15)مي توان تصويري دقيق از امام عصر(ع) را ترسيم نمود و به دنبال ايشان به جست و جو پرداخت.
2-2.وهابيت و تشيع:
نکته بسيار مهمي که پس از ظهور اصغر امام عصر(ع) از روايات مي توان برداشت نمود، موضوع تقابل جهاني و گفتماني تشيع و وهابيت است.محتواي صيحه آسماني و جهاني جناب جبرئيل در بامدادان ظهور، به دفاع از امام عصر(ع) و تشيع و هم چنين نداي ابليس در شامگاه همان روز در دفاع از سفياني و جريان مشابه وهابيت، مي تواند اين احتمال را به طور جدي به ذهن متبادر مي کند که در آن هنگام جريان هاي مختلف فکري شرق و غرب جايگاه چنداني نزد مردم جهان نخواهند داشت و اذهان عمومي مردم به اسلام و دو گرايش غالب شيعي و وهابي معطوف خواهد بود. ابو حمزه مي گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم: آيا شورش سفياني از علايم حتمي ظهور است؟ حضرت فرمودند: «آري، ندا هم حتمي است... از حضرت پرسيدم: اين ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند: «يک منادي اول روز ندا مي دهد که حق با آل علي (ع) و شيعيان اوست و در انتهاي روز شيطان ندا مي دهد که حق با عثمان و شيعيان اوست و در اين زمان ياوه گويان (باطل گرايان) دچار ترديد مي شوند».(16)
2-3.شهادت نفس زکيه اول و خروج امام از مدينه:
از روايات چنين بر مي آيد که حکومت روبه زوال حجاز در تعقيب بني هاشم و پيروانشان در حجاز و به ويژه در مدينه، دست به تلاش و کوشش مي زند و جواني را که به عنوان نفس زکيه مي باشد تنها به جرم اين که نامش «محمد بن حسن» است و حضرت مهدي (ع) نزد مردم به اين نام مشهوراست، مي کشد يا بدين جهت که وي از مؤمنان شايسته اي است که با حضرت مهدي(ع) ارتباط دارد: «سپاه سفياني،مردي را که نامش محمد و خواهرش فاطمه است، تنها به دليل اين که نام او محمد و نام پدرش حسن است و به قتل مي رساند»!در چنين موقعيتي بحراني، امام مهدي _روحي فداه_ مانند حضرت موسي (ع) بيمناک و نگران از مدينه خارج مي شود و طبق روايات رسيده، يکي از يارانش آن حضرت را همراهي مي کند که نام او در روايات رسيده، يکي از يارانش آن حضرت را همراهي مي کند که نام او در روايتي «منصور» و در روايتي ديگر «منتصر» آمده است. روايتي نيز مي گويد: «حضرت مهدي (ع) با ميراث رسول الله، در حالي که شمشير او را در دست و زره وي را بر تن و پرچم در دست ديگر و عمامه پيامبر را بر سرو رداي او را در بر دارد،ازمدينه خارج مي گردد».(17)
2-4.ظهوراکبر و قيام :
الف-ورود امام (ع) به مکه:
امام (ع) پس ازخروج ازمدينه به مکه وارد مي شوند. مفضل بن عمردر روايت طولاني، از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود:«سوگند به خدا اي مفضل،گويا اکنون او -حضرت مهدي(ع)-را مي بينيم که وارد مکه مي شود،درحالي که عمامه اي زرد فام بر سرنهاده،کفش مخصوص پيامبر(ص) را پوشيده،چوبدستي او را دردست گرفته و چندين بزغاله را پيشاپيش خود مي برد تا آن ها را به خانه خدا مي رساند، اما هيچ کس او را در آن جا نمي شناسد».(18)سند اين روايت ضعيف است، مگر اين که بسيج شدن تجهيزات و عوامل دشمنان جهت جست و جوي آن حضرت و در حالت اختفا و پنهاني به سر بردن وي، که شباهت به غيبت صغرا و پنهاني آن دارد، بتواند دلالت اين روايت و مانند آن را جبران کند.(19) درجايي ديگرآمده:«وقتي بازار تجارت کساد،راه ها ناامن و فتنه ها زيادشود،هفت تن از علماي مناطق مختلف که با هريک از آنان بيش از سيصد و اندي نفر،دست بيعت داده اند،بدون قرار قبلي رهسپار مکه مي شوند و در آن جا يک ديگر را ملاقات کرده، از هم مي پرسند: انگيزه آمدن شما به مکه چيست؟ مي گويند: به جست و جوي اين مرد آمديم که اميد است اين فتنه ها به دست با کفايت او آرام گيرد و خداوند قسطنطنيه را به دست او آزاد نمايد،ما او را با نام خود و نام پدر و مادرش و ويژگي هايش مي شناسيم. اين هفت دانشمند بر سر اين گفته با يک ديگر توافق مي کنند و به جست و جوي آن حضرت در مکه مي پردازند. (او را ديده)ازاو مي پرسند: آيا فلاني پسر فلاني هستي؟ مي گويد:«نه، بلکه مردي از انصار هستم» تا آنکه ازآن ها جدا مي شود. اوصاف او را براي اهل اطلاع بر مي شمرند و مي گويند: او همان دوست و محبوب شماست که در جست و جويش هستيد و اکنون رهسپار مدينه گشته است، در پي او به مدينه مي روند ولي به مکه باز مي گردد، به دنبال او به مکه مي آيند و او را در مکه مي يابند و مي پرسند:شما فلاني فرزند فلاني هستي و مادرتو فلاني دختر فلاني است و درباره شما اين نشانه ها آمده است و شما را يک باراز دست داديم، اکنون دست تان را بدهيد تا با شما بيعت کنيم. مي گويد:«من صاحب الأمر شما نيستم، من قلاني فرزند فلاني انصاري هستم با ما بياييد تا شما را به دوست و محبوبتان راهنمايي کنم»، آن گاه از ايشان جدا مي شود و آن ها او را در مدينه مي جويند ولي او برعکس خواسته آن ها به مکه رفته است.ازاين رو به مکه مي آيند و حضرت را درکنار رکن مي يابند و مي گويند:
گناه ما و خون هاي ما به گردن توست اگر دستت را ندهي که با تو بيعت کنيم،زيرا ارتش سفياني درتعقيب ماست و مردي حرام زاده برآن ها فرمانروايي دارد، آن گاه حضرت بين رکن و مقام مي نشيند و دست خود را جهت بيعت به آنان مي دهد و با وي بيعت مي کنند و خداوند محبت و عشق او را در دل مردم مي افکند و با گروهي که شيران روز و زاهدان شب اند به حرکت خود ادامه مي دهد».(20 )