ترجمه و شرح دعاي ندبه (47)
(و رحمت حق بر جده ي او صديقه کبري فاطمه زهرا دختر محمد مصطفي صلي الله عليه و آله باد).
شرح- البته براي فاطمه سلام الله عليها نامهاي مختلفي است که به مناسباتي گفته شده مانند صديقه، طاهره، زهرا و و و- هم چنانکه سابقا گفتيم. و در مجلد دهم بحار بابي بنام باب «أسمائها» و باب «مناقبها و بعض احوالها» عنوان رواياتي نقل شده که از آن جمله در صفحه ي 16 از ابن بابويه در کتاب مولد فاطمه (سلام الله عليها) نقل کرده که براي او حدود بيست نام است و هر نام و اسمي حاکي از فضيلتي از فضائل او را دارد که از آن جمله فاطمه، صديقه، زهرا است». (1)
فضائل حضرت زهرا، عليها السلام دو نوع است انتسابي و اکتسابي که از آن به ذاتي هم تعبير ميشد. فضيلت انتسابي که به جهت انتساب و نسبت دادن پيدا مي شود چون دختر پيغمبر اسلام و همسر امام اميرالمؤمنين و مادر حسنين و ساير ائمه (صلوات الله عليهم اجمعين) است و اما فضيلت اکتسابي که به وسيله عوامل مختلف به دست مي آيد همان سجايا و ملکات فاضله است که در وجود خود شخص و ذات اوست و جامع اين گونه فضائل او همان است که در آيه تطهير آمده و مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا»- احزاب: 33- که باتفاق مفسرين عامه و خاصه حضرت فاطمه زهرا هم داخل در اين اهل بيت است.
مجلد دهم بحار صفحه ي 49 (2) روايتي از ابن عباس از پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله نقل مي کند که فرمود: «و اما دخترم فاطمه او سرور زنان عالميان از اولين و آخرين است، او پاره تن من و نور چشم من و ميوه دل من است و همانند روح و جان من است و او حوريه انس است، و چون در محراب عبادت در مقابل پروردگارش برخيزد نورش براي فرشتگان آسمان همانند نور ستارگان براي ساکنين زمين تابش دارد، و خداي عزوجل به فرشتگانش مي گويد: اي فرشتگان من به کنيز من فاطمه سرور کنيزانم نظر اندازيد که در مقابل من به پا خواسته و از ترس من اعضاي بدنش ميلرزد، و با حضور قلب و دلش به عبادت من روي آورده ست».
. (و علي من اصطفيت من آبائه البررة)
(و (نيز رحمت) بر آنان که تو برگزيدي از پدران نيکوکارش. که گذشته از درود و رحمت بر پيغمبر اسلام و اميرالمؤمنين و حسنين و فاطمه (صلوات الله عليهم) بر آباء و اجداد ديگر که بدو منتهي مي شود از امام چهارم تا يازدهم همه آنان را هم رحمت فرست که شايسته رحمت خاص تو هستند).
(و عليه افضل و اکمل و اتم و أدوم و أکثروا و او فرما صليت علي احد من اصفيائک و خيرتک من خلقک)
(و بر او بهتر و کاملتر و تمامتر و دائمي تر و بيشتر و افزون تر که بر هر يک از برگزيدگان و نيکان خلقت رحمتي عطا کردي درود و رحمتي فرست).
شرح- البته شايسته است که از حجت باقيمانده از حجج الهي نهايت قدرداني شود و به وجود او در دوره و زمان خودمان مباهات و افتخار کنيم که ما ديگر از اولياء و أوصياي حق غير از او کسي را نداريم و همه را از دست داده ايم، و اگر ما علاقمندان به خاندان عصمت و طهارت، از اين ولي عصر و حجت الهي و يگانه يادگار اولياي حق ستايش و قدرداني نکنيم پس کجا رفت آن ايمان و علاقمندي ما، آري قدر زر زرگر بداند، قدر گوهر گوهري.
(و صل عليه صلاة لا غاية لعددها، و لا نهاية لمددها، و لا نفاد لامدها)
(و رحمت فرست بر او رحمتي که شمارش بي حد، و اندازه اش بي انتها، و زمان و مدتش بي پايان باشد. خلاصه آن که رحمتي باشد پيوسته و دائم تا انقراض عالم، زيرا به وجود و ظهورش ظلم و جور از ميان برداشته و به جاي آن قسط و عدل فراگير شود)، (که همان آمال و آرزوي همه انبياء و اولياي خدا بوده، مستضعفان جهان هم بدان اميدوارند).
(اللهم و اقم به الحق، و ادحض به الباطل)
(بار خدايا به واسطه وجود او دين حق را بر پا بدار و باطل را محو و نابود گردان).
شرح- بالاترين حوائج و خواسته ها که باعث سعادت دنيا و آخرت مي باشد غلبه اهل دين و رواج آن و محو و نابود شدن باطل و هلاک اهل آنست، پس بايد با توجه و حضور قلب از خداوند متعال خواست که هر چه زودتر مصداق آيه ي شريفه ي: «ليحق الحق و يبطل الباطل»- انفال: 8- به ظهور آن حضرت ظاهر سازد.
در تفسير برهان در ذيل اين آيه از امام محمد باقر عليه السلام روايتي نقل کرده که فرمود: «و اما سخن خدا که فرمود: «ليحق الحق» يعني ثابت و محقق کند حق آل محمد را وقتي که قائم قيام مي کند، و اما سخن خدا که فرمود: «و يبطل الباطل» يعني وقتي که قائم قيام کرد باطل بني اميه را نابود مي کند»، و اين است (تأويل آيه و مصداق کامل آن).
(و اذن به اولياءک و أذلل به أعداءک)
(و به وسيله او دوستانت را حاکم و غالب و دشمنانت را خوار و ذليل گردان).
شرح- سابقا در جمله «أين معز الاولياء و مذل الأعداء» بيان شد که خداوند به برکت ظهور او عزت دوستانش و ذلت دشمنانش را فراهم مي کند. و اوست ملجا و پناه مردم در رفع بلا و گرفتاري و رسيدن به سعادت و نيک بختي.
در تفسير صافي ذيل اين آيه ي مبارکه «.. و ابتغوا اليه الوسيلة ...»- مائده/ 35- از عيون الاخبار از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده که فرمود: «الائمة من ولد الحسين عليه السلام من أطاعهم فقد أطاع الله و من عصاهم فقد عصي الله، هم العروة الوثقي و الوسيلة الي الله» که امامان از نسل حسين عليه السلام هستند کسي که آنان را فرمان برده و کسي که نافرماني نمايد نافرماني خدا کرده، آنان دسته ي محکم و وسيله تقرب به خدا مي باشند.
در کتاب نجم الثاقب از امام عسکري عليه السلام روايت کرده که فرمود: «چون صاحب امر متولد شد خدا دو فرشته را مأمور کرد که آن مولود را بردند در سرادق عرش تا در حضور قرب خدا ايستاد و خداوند به او فرمود: مرحبا؛ به وسيله تو عطا مي کنم و به وسيله تو مي آمرزم و به وسيله تو عذاب مي کنم».
در مجلد 7 بحار صفحه 65 (3) از حضرت سجاد زين العابدين عليه السلام روايتي نقل کرده تا آنکه فرمود: «به وسيله ي ما خداوند دين را افتتاح کرده و به وسيله ما پايان مي دهد، و به وسيله ما شما را از روئيدن زمين اطعام نمود، و به وسيله ما قطرات باران را از آسمان فرو فرستاد و و و».
(وصل اللهم بيننا و بينه وصلة تودي الي مرافقة سلفه)
(بار خدايا ميان ما و او را اتصال و پيوند ده به اتصالي که ما را به رفاقت پيشينيان (پدرانش) برساند).
شرح- مراد از اين پيوند و اتصال پيوند و اتصال مکاني و زماني نيست، بلکه تناسب و توافق اخلاقي و روحي است که سبب قرب مقامي مي شود و از متابعت احکام الهي و سنن و آداب نبوي به دست مي آيد. و سابقا در بيان جمله ي «و مرافقة الشهداء من خلصائک» و ذکر آيه ي شريفه ي «و من يطع الله والرسول فأولئک مع الذين- الآية» گفتيم که طاعت خدا و رسول باعث رفاقت و همنشيني با نيکان مي گردد.
مرا اميد وصال تو زنده مي دارد
وگرنه هر دمم از هجر توست بيم هلاک
(و اجعلنا ممن يأخذ بحجزتهم و يمکن في ظلهم)
(و ما را از آن کساني قرار ده که چنگ بدامان آنان زده و در سايه آنان زيست مي کنند).
شرح- اصل لغت حجزة- بضم حاء و سکون جيم و فتح زاي- به معناي دگمه و جاي بستن و گره زدن لباس است، و به طور استعاره اعتصام و تعلق و تمسک و چنگ زدن به چيزي را هم حجزه گويند. و در مجمع البحرين در لغت حجزه از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل مي کند که فرمود: «خذوا بحجزة هذا الأنزع يعني عليا فانه لا صديق الأکبر و الفاروق الاعظم» يعني بگيريد و متشبث شويد به دامن اين أنزع (که جلو سرش مو ندارد) يعني علي (عليه السلام) که او است صديق اکبر و فاروق اعظم.
و رواياتي در اين باب آمده که مؤمنين بايد به دامان اولياي خدا و ائمه اطهار چنگ زنند و بدان متمسک شوند از جمله در ص 5 مجلد هفتم بحار (4) از علي بن الحسين عليهما السلام است که فرمود: «البته روز قيامت ما به نور پيغمبرمان متمسک مي شويم، و پيغمبر ما از نور پروردگارش استفاده مي کند، و حجزة همان نور است، شيعيان ما به وسيله نور ما بهره مند مي شوند، هر کس از ما جدا شود هلاک گردد، و هر کس متابعت و پيروي ما را نمايد نجات يابد، و منکر ولايت ما کافر، و پيرو ولايت ما در امان است».
چون پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله بدون واسطه ي بشر از خدا احکام و دستورات را مي گيرد لذا در اين روايت تعبير شده که پيغمبر از نور خدا استفاده مي کند، و ائمه ي معصومين عليه السلام هم از بيانات و سيره ي پيغمبر منتفع مي شوند، لذا فرمود: ما به نور پيغمبر متسمک شويم، و شيعيان هم از نور هدايت آنان بهره مند شوند. پس ما بايد هميشه اوقات از حضرت احديت مسألت نمائيم که در زير سايه ي رأفت و هدايت ائمه أطهار قرار گيريم و اين است مراد از جمله «و يمکن في ظلهم».
پي نوشت ها:
1. مجلد 43 ص 50 نقل از مناقب.
2. مجلد 43 ص 171 نقل از امالي صدوق.
3. مجلد 23 جديد ص 313 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم. توضيح اين گونه روايات گذشت.
4. مجلد 23 جديد ص 313 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم. جملاتي از آن سابقا نقل شده.
منبع: كتاب شرحي بر دعاي ندبه