این روزها در مورد اینکه القابی که به بزرگان داده می شود بسیار بحث می شود.یکی از موردهای آن هم مثل همیشه در مورد رئیس جمهور است!
بد نیست به حکایت زیر توجه کنید:
اندر حکایات یافتم که شیخ ابو طاهر حرمی _رضی الله عنه_روزی بر خری نشسته بود و مریدی از آن وی عنان(افسار) خر وی گرفته بود اندر بازار همی رفت یکی آواز داد که این پیر زندیق(بی دین) آمد. آن مرید چون آن سخن بشنید از غیرت ارادت(شدت علاقه) خود قصد رجم(پرتاب سنگ) آن مرد کرد اهل بازار جمله بشوریدند.
شیخ گفت مر مرید را اگر خاموش باشی من تو را چیزی آموزم که از این محن(غم ها) باز رهی. مرید خاموش بود. چون به خانقاه خود باز رفتند این مرید را گفت آن صندوق را بیار.
چون بیاورد درزهایی(کیسه ها) بیرون گرفت و پیش وی افکند. گفت نگاه کن از همه کسی به من نامه است که فرستاده اند.
یکی مخاطبه ی <شیخ امام> کرده است و یکی< شیخ زکی> و یکی< شیخ زاهد> و یکی< شیخ الحرمین> و مانند این و این همه القاب است نه اسم و من این همه نیستم. هر کس بر حسب اعتقاد خود سخن گفته اند و مرا القابی نهاده اند. اگر آن بیچاره نیز بر حسب عقیدت خود سخنی گفت و مرا لقبی نهاد این همه خصومت چرا انگیختی؟
چندی پیش نیز دکتر احمدی نژاد سخنانی شبیه سخنان این حکیم فرمودن:
رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «برخی هم اینگونه عنوان می کنند که من را طلسم کرده اند! خب بیایید طلسم من را بشکنید تا همه راحت شوند!»
احمدی نژاد ادامه داد: «من نه بچه خان هستم، نه بچه سرمایه دار، نه شعیب بن صالح! من خاک پای مردم هستم.»
رئیس جمهور همچنین در بخش دیگری از سخنانش بار دیگر با اشاره به تبعیت خود از ولی فقیه تاکید کرد که با وجود ولایت در کشور بن بستی وجود ندارد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: «برخی می خواهند من را بزنند؛ اما من که گفته ام زمین خورده خدایی ام هستم پس بگذارند کارمان را بکنیم.»
اینکه لقب دادن به کسی بر اساس واقعیات و شواهد باشد یا حب و بغض و یا حتی تملق و پاچه خواری اهمیت زیادی ندارد!
مهم اینست که در عمل شخص چقدر تحت تاثیر این سخنان قرار می گیرد...........