مقاله: انجمن حجتیه+تاریخچه ی پیدایش+ضرباتی که به انقلاب زده است!
حجتيه؛ آنچه بر سر انقلاب و جامعه ديني آورد و ميآورد
محمد رحمانی: «فلسفه نجس و ضاله است، از بین تمامی علما فقط آقای "و؛س؛خ" اعلم بودند بقیه اصلا سواد ندارند، خدا رحمت کند حضرت آیت الله حلبی را چقدر برای دین زحمت کشید، تمام شاگردان ایشان امام زمانی هستند، حکومت جامعه ما جوانان را ضد دین می کند، باید از سیاست دست برداشت، فلانی در دیدار با امام زمان گفته است...، ما نیز زمانی به رهبری اعتقاد داشتیم ولی به دلایلی...»
اينها گوشهای از ادبیات جذب و شستشوی مغزی انجمن حجتیه است که با تشدید فعالیت های خود، قشر مذهبی و متدين جامعه را هدف گرفته است، البته این فعالیت ها نه به نام انجمن بلکه با نام هیئت ها و محافل مذهبی صورت میپذیرد. انجمن حجتیه چیست؟
انجمن خیریه مهدویه حجتیه درسال 1335 توسط شیخ محمود ذاکر زاده تولائی معروف به شیخ حلبی با هدف مبارزه با بهائیت از طریق اعتقادی تاسیس شد.
اگرچه انجمن در تبصره دوم خود آورده است که "انجمن به هيچوجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسؤوليت هرنوع دخالتي را كه در زمينههاي سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، بر عهده نخواهد داشت." ولی عملامخالفت آنها با اقدام سیاسی و خاموش کردن احساسات انقلابی یک مسلمان خواه یا ناخواه انجمن را به یکی از جریانات سیاسی تبدیل کرده است. افکار و عقاید انجمن حجتیه، قبل از انقلاب
بزرگ نمایى و جلوهدادن بهائیت به عنوان دشمن اصلى، اصلی ترین ويژگي انجمن به حساب می آید، در اين زمينه شیخ حلبى تأکید مىکرد: «امروز امام زمانعلیه السلام از کسى جز این خدمت را نمىپذیرد و چیزى جز این انتظار ندارد. به خدا قسم! امروز تکلیف شرعى و دینى همه ما آن است که با بهائیت مبارزه کنیم.»
اما شاید نکته ای که کمتر به آن توجه شده باشد، تناقض عقیده و عملکرد این انجمن است. یعنی در حالی که نخست وزیر و بسیاری از اعضای هیئت دولت و نزدیکان دربار بهایی هستند، نمی توانید انتقادی را نسبت به دربار از سوی انجمن بیابید.
حتی اعضایی که به نحوی به رژیم سلطنت اعتراض می کردند، بر اساس تبصره دوم انجمن بلافاصله به نحوی طرد می شدند، چراکه به زعم آنان، اسلام تنها دین عبادت است و دخالت در سیاست، زیبنده پیشوایان دینى نیست. پس حمایت علمای بزرگ از انجمن از چه رویی است؟
مبارزه با بهائیت و سخن گفتن از امام زمان به ذاته امر مقدسی است لذا اکثر علما از شروع حرکت انجمن حمایت کردند، سند زیر نشانگر اجازه امام خمینی برای اختصاص سهم امام برای فعالیت های انجمن است.
در این بین می توان حمایت هایي را از شهید مطهری نیز یافت
اما این حمایت ها با شروع نهضت امام از 14 خرداد42 سیر نزولی می یابد و با موضع گیری انجمن درباره هدر بودن خون شهدا به طور کامل قطع می شود.
یکی دیگر ازاعتقادات این انجمن بر این اصل مبتنی شده که قیامهاى قبل از ظهور محکوم به شکست است. آنان با استفاده از برخى روایات، صاحب پرچمهاى قیام قبل از ظهور را گمراه مىدانستند و تشکیل حکومت و بسط عدل را در جهت انسداد باب مهدویت مىشمردند.
همچنین انجمن، جهاد در دوران غیبت را بی معنا می داند؛ شیخ حلبى در این باره مىگوید: «[شیعه مىگوید:] در عصر غیبت امام زمانعلیه السلام جهاد نیست، چرا؟ چون حاکم اسلامى که باید معصوم باشد، مصداق پیدا نکرده است. وظیفه داریم فقط دین خود را حفظ کنیم. تکالیف شرعىمان را انجام دهیم و به شبهات منکران جواب دهیم و دیگر هیچ.»
یکي از شاخصه های اصلی شناسایی انجمنی ها مخالفت انها با فلسفه است، آنان فلسفه را نوعى بدعت می دانند.
از دیدگاه برخى ازانجمنی ها، کسى که فلسفه مىخواند یا درس مىدهد، از عدالت ساقط است، بنابر این شما خود تعامل انجمن با ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا، ملاهادی سبزواری، ابونصر فارابی، غزالی، ابوالبرکات بغدادی، فخر رازی، خواجه نصیر الدین طوسی، صدرالدین دشتکی، شیخ بهایی، میرداماد، حضرت امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت الله حسن حسن زاده آملی، ایت الله جوادی آملی، آیت الله محمدتقی جعفری، آیت الله محمدتقی مصباح یزدی و مقام معظم رهبری را بیابید. حلبی کیست؟
محمود ذاکر زاده تولائی در 17 شهریور 1279 متولد شد و در 26دی 1376 فوت کرد. این روحانی مشهدی در ایام جوانی خود مدافع ملی شدن صنعت نفت بوده و حتی از مشهد کاندیدای مجلس هفدهم نیز می شود اما با اقبال نكردن مردم به وی، از سیاست سرخورده می شود.
حلبی در مورد با مبارزه با رژیم طاغوت گفته است: «نمی شود با رژیم تا بن دندان مسلح مبارزه کرد. کسانی که به این راه کشیده می شوند، خونشان هدر است و کسانی که افراد را به این راه می کشانند، مسئول این خون ها هستند. کار صحیح فعالیت های فرهنگی و ایدئولوژیک است نه مبارزه علیه رژیم.»
نگرش انجمن به سیاست و حکومت
انجمن طرفدار جدايی دین از سیاست در دوره غیبت است و به واقع انجمن یک تشکیلات سکولار به حساب می آید که دین را تنها در حریم شخصی، قابل توجه می داند.
اعتقاد به امکان نداشتن تشکیل حکومت اسلامی در دوره غیبت امام معصوم نیز جزو جدایی ناپذیر این تفکر به حساب می آید. از دیدگاه انجمن، نشانه هاي ظهور عبارت اند از شيوع گناه و فحشا در ميان مردم که در اثر آن، خداوند آنها را به جور سلطان، قحطي زمان و ستم حکام عذاب می کند. بنابراين، آنان علايم آخر زمان را اینگونه تفسیر و از آن شاد هستند: «مردم از هم بيزار و همديگر را مورد لعن قرار داده و به روي هم آب دهان مي اندازند و شهادت به کفر يکديگر مي دهند.» آنان، گراني، قحطي، زلزله هاي پياپي، قتل و غارت، شيوع گناه و فساد و... را نوید دهنده ظهور ميدانند.
ساواک و انجمن
سند ساواک به تاریخ 1350/08/13:
اخیرا حاجی آقا حلبی رهبر انجمنهای 140 گانه سراسر کشور به منظور توسعه و تعمیم انجمن مزبور در این استان به بندر عباس آمده و عده ای از اعضای انجمنهای کرمان، سیرجان و رفسنجان برای دیدن ایشان به بندر عباس وارد شده اند. حاجی محمد زمانیان سرپرست انجمن کرمان ضمن بحث کلی به آقای حلبی گفتند در رفسنجان حدود 65 نفر دستگیر شده اند که عده ای از آنها وابسته به انجمن بوده اند. اصولا گفته شده در رفسنجان بیشتر از رویه آیت الله خمینی پیروی می شود و این دستگیری بهدنبال آتش زدن سینما و اتومبیل رئیس پلیس صورت گرفته و رهبر انجمن رفسنجان به اطلاعات شهربانی فراخوانده شده و ایشان گفته اند آنها از مدتها قبل با ما ایاب و ذهاب نداشتند و طبق تعهدی که داده اند، مسوول کارهای انجام شده خودشان هستند.
آقای حلبی از این روش به شدت ناراحت شده و اقزوده: ما را ساواک می شناسد و هدف ما را می داند و به طور کلی ما باید از جنجالهای سیاسی دور باشیم و از رویه ی آیت الله خمینی و طرفداران کوتاه فکرش هم ابراز تاسف کرد.
نظریه شنبه: آقای حلبی با هر گونه وابستگی سیاسی و فعالیت سوء انجمن مخالف است.
به: ریاست شهربانی بجنورد
از: ساواک بجنورد
درباره: انجمن خیریه مهدویه
این ساواک با انتخاب قربانعلی محمدی مقدم برای انجمن خیریه مهدویه موافقت دارد. خواهشمند است دستور فرمایند چنانچه تغییراتی در اساسنامه آن حاصل گردد، این ساواک را آگاه سازند.
رئیس ساواک بجنورد، مهرآموز
در ملاقاتی که طی چند جلسه با شیخ محمود حلبی سرپرست انجمن مبارزه با بهائیت به عمل آمد، مشارالیه اظهار داشته که از هجده سال قبل تا کنون انجمن مزبور تشکیل شده و هر روز در اکثر شهرستانها دارای تشکیلاتی گردیده و در تهران نیز در نقاط مختلف دارای جلسات و کنفرانس می باشد و تا کنون برای این جلسات صرفا ارشاد جوانان در مسائل دینی بوده و کوچک ترین مساله سیاسی در جلسات مطرح نشده است. حتی به علت این که به روحیه جنجالی روحانیان و وعاظ آشنایی دارد، اجازه ورود یک نفر از روحانیان را به جلسات و دخالت آنان را در این زمینه نداده است. مشارالیه اضافه نمود که انجمن تا کنون خدمات زیادی به دستگاه نموده حتی قبل از برگزاری جشن های 2500 ساله که بهائیان قصد کسب امتیاز جهت آشنایی خود را داشته اند، اقدامات موثری به عمل آورده که به طور حتم به شرف عرض رسیده است زیرا تیمسار ارتشبد اویسی فرمانده کل ژاندارمری وقت در جریان بوده اند و ادامه داد چنانچه دستگاه مصلحت نداند که این انجمن با کار خود ادامه دهد به فعالیتش خاتمه داده، ولی مراتب را به شرف عرض همایونی خواهد رسانید. ضمن این که مذاکرات لازم در مورد مراقبت از جلسات به منظور جلوگیری از نفوذ احتمالی افراد خرابکار و برانداز انجام شده اقدامات مراقبتی نیز به عمل آمده و به منابع مربوطه آموزش لازم در این زمینه داده شده است. بدیهی است هرگونه خبر واصله به موقع به عرض خواهد رسید.
رئیس ساواک تهران، پرنیان فر
بر اساس همین تفکر، انجمن با روند انقلاب مخالفت و در جریان مخالف رهبری انقلاب، حرکت میکرد. بهطور مثال، در نیمه شعبان سال 1357 امام خمینی(س) فرمان دادند که "اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ما عزا شده است، بدون هیچگونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران، در مراکز عمومی مثلاً مسجد بزرگ، اجتماعات عظیم برپا کند و گویندگان شجاع و محترم مصایب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند." (صحیفه امام، ج 3، ص 427)
در حالی که رژیم ستمشاهی برای مقابله با فرمان امام خمینی(ره) کوششهای فراوانی برای برگزاری جشنهای نیمه شعبان مبذول میداشت، انجمن حجتیه هم همراه با رژیم در مقابل فرمان امام ایستاد و در تهران و شهرستانها، جشنهای دلخواه خود را برگزار کرد و برای این که پاسخی برای عمل خود داشته باشند، هیأتی را به سرپرستی حسین تاجری از مسئولان انجمن، نزد شریعتمداری فرستاده و از وی کسب تکلیف کرده بودند. این در حالی بود که شریعتمداری خود مهره قابل اعتماد رژیم به شمار میرفت. وی درگفتوگوی خود با مقامات ساواک در شب 1/7/1357 که به شماره 7404/312 مورخ 2/7/57 در بولتن چهاربرگی ساواک موجود است، گفته بود:
«سلام مرا به پیشگاه اعلیحضرت برسانید و به عرض برسانید که اعلیحضرت اطمینان داشته باشند. همان مشکلاتی که امروز ایشان دارند، ما هم داریم... یکی از پایگاههای مخالف با رژیم سلطنتی ایران، نجف است که من صد در صد با این پایگاه مخالفم. من برای حفظ مملکت، دیانت و سلطنت فکر میکنم... من معتقد به آزادی همه زندانیان نیستم، آنهایی را که اطمینان دارید بعد از آزادی تحریکات نمیکنند، آزاد کنید ولی بقیه را نگه دارید، مخصوصاً کسانی را که اهانت به مقام سلطنت میکنند.» (حمید روحانی، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، به نقل از: اخگری، همان، ص 56) دیدگاه امام خمینی در مورد انجمن
امام خميني در مورد انجمن حجتيه به ناطق نوري و پرورش وزيران وقت کشور و آموزش و پرورش ميفرمایند: "به آنها پست کليدي ندهيد. خطرناکند. وقتي آمدند بين شما تفرقه ايجاد مي کنند، تشتت ايجاد مي کنند. برادران را به جان هم مي اندازند. آنها کار ديگري دارند. دنبال مسئله ديگري هستند. اينها با شاه همکاري مي کردند. برايشان مسئله دين مطرح نبوده است."
رهبر کبیر انقلاب در سخنرانی خود در 21 تیر 62 با يادآوري تفکرات انجمن اظهار داشتند: «يک دسته ديگر هم که تزشان اين است که بگذاريد معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد، حضرت صاحب مگر براي چه مي آيد؟ حضرت صاحب مي آيد معصيت را بردارد. ما معصيت کنيم که او بيايد؟»
اما شاخصترین موضع امام در مقابل انحراف برخی از روحانیون منتسب و يا نزديك به انجمن حجتيه در "منشور روحانیت" منعكس شده است: «دسته اي ديگر از روحاني نماهايي که قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي دانستند و سر به آستانهي دربار مي ساييدند، يک مرتبه متدين شده و بر روحانيون عزيز و شريفي که براي اسلام آنهمه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد کشيدند، تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاي بي شعور مي گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مي گويند مسئولين نظام کمونيست شده اند. تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براي ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفيد و راهگشا مي دانستند، امروز از اينکه در گوشه اي خلاف شرعي که هرگز خواست مسئولين نيست رخ مي دهد، فرياد وا اسلاما سر مي دهند. ديروز حجتيه اي ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابي تر از انقلابي شده اند. ولايتي هاي ديروز که در سکوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريخته اند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولايت برايشان جز تکسب و تعيش نبوده است امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي خورند.» منشور روحانیت 67/12/3
امام خميني با هوشياري در يافته بود که تعطيلي انجمن فقط به خاطر حفظ ظاهر و نداشتن قدرت رويارويي با رهبري انقلاب بود. امام در يک جلسه خصوصي با يادآوري اين که انجمن فعاليت خود را تعطيل کرده نه منحل، آن را بي فایده خوانده بود. امروز انجمن چه می گوید
اعتقاد نداشتن به ولايت فقيه، دشمنی شدید با اهل سنت، ادعاهای دروغین درباره تشرف و رويت امام زمان(عج)، تشکیل کلاس های مرید پروری با عنوان نردبام عرفان و اخباريگري از اعتقادات روز انجمن به حساب می آید.
انجمن در مناسبت هایی همچو شهادت حضرت محسن، عیدالزهرا(س)، هفته وحدت، شهادت حضرت زهرا(س)، میلاد امام زمان(عج) و عید غدیر فعالیت های خود را در پوشش مراسم مذهبی تشدید می کند.
اکثر وبلاگها و رسانه های وابسته به انجمن با فحاشی خارج از عرف به اهل تسنن، موجب ایجاد تفرقه شده و جالب تر آنکه یکی از محور های حمله به مقام معظم رهبری موضع گیری های ایشان در راستای وحدت امت اسلامی است.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار جوانان استان سيستان و بلوچستان در سال 81 فرمودند: «بدانيد آن كساني كه شيعه را عليه سني، سني را عليه شيعه تحريك مي كنند، نه شيعه را دوست دارند و نه سني را، با اصل اسلام دشمن اند. رحما بينهم، يعني برادران مسلمان بين خود رحيم و مهربان باشند. دشمن از هر دو طرف تلاش مي كند.
از يك طرف غالي گري و ناصبي گري را ترويج مي كند و شيعه را در چشم سني دشمن حقيقي معرفي مي كند -بعضي از متحجرين ديني هم متاسفانه باور مي كنند- از سوي ديگر شيعه را به اهانت به مقدسات و ارزشهاي سني وادار مي كند. توطئه دشمن آن است كه اين دو مكتب را در مقابل هم قرار دهد.» خطیب مشهوری که انجمن را تبلیغ می کند
امام زمان(عج) در آخرين توقيع شريف خود به جناب علي ابن محمد سمري آخرين نايب خاصشان ميفرمايند: «یا علی بن محمد السمری أعظم الله أجر إخوانک فیک فإنّک میّت ما بینک و بین ستة أیّام فاجمع أمرک و لاتوص إلی أحد یقوم مقامک بعد وفاتک، فقد وقعت الغیبة الثانیة [التامة] فلا ظهور إلّا بعد إذن الله عزّ و جلّ و ذلک بعد طول الأمد و قسوة القوب و امتلاء الأرض جوراً و سیأتی شیعتی من یدّعی المشاهدة، ألا فمن ادّعی المشاهدة قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کاذب مفتر»
«ای علی بن محمد سمری، خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز دیگر میمیری، پس کارت را سامان ده و به کسی به عنوان جانشین پس از خود، وصیت مکن که دیگر غیبت تامه واقع شده است. دیگر ظهوری نیست مگر به اذن خداوند و آن پس از مدتی دراز و بعداز آن که دلها سخت شد و زمین از ستم پرشد، به وقوع خواهد پیوست. به زودی از شیعیانم، کسانی خواهند آمد که ادعای دیدار (مشاهده) مرا میکنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحة آسمانی ادعای دیدار مرا کرد، دروغگو و مفتری است.»
در عين حال، یکی از سخنرانان مذهبی که اکنون سخنرانیهایش در اکثر دکه های مذهبی پخش و بر روی گوشيهاي تلفنهاي همراه بلوتوث میشود، ادعا میکند: « امام زمان ماه رمضان پارسال، یکی از علما در جمکران خدمت امام زمان رسید، من با یک واسطه میگویم اجازه ندارم بگویم کی، با یک واسطه می گویم چون یک تیکه از پیغامش مربوط به من بود، خودشان، من شمال می رفتم منبر، آن عالم بزرگوار پرسیده بود آمد مازندران، یک افطار پیش ما بود، گفت، بنده را داغون کرد له کرد قلبمو چلوند رفت، بیچاره شدم، یک سال و نیمه دو ساله ماه رمضان پارسال به من گفت که امام زمان 13 ماه رمضان تو جمکران خدمت آقا رسیده، دیدم چشایه مهدی فاطمه کوچولو شده زیر چشماش کبود شده...»
فرد مورد نظر که با وجود پخش نشدن سخنرانیهایش در صدا و سیما به شهرت رسیده است، در جایی دیگر با يادآوري خدمات شیخ حلبی، او را امام زمانی دانسته و می گوید "کاری با انگ های سیاسی ندارم، تمامی شاگردان حلبی منبرشون دربست برای امام زمانه..." وی در این رابطه اشاره نکرده است که سخنان صریح امام هم آیا انگ سیاسی است یا نه (گروه تاریخ رجا نیوز در صورت اعتراض نامبرده، اسناد و فایل صوتی وی را منتشر خواهد کرد)
به هر حال انجمن در جلسات خود وظیفه شیعه آل محمد(ص) را اینگونه بر می شمارد:
- انتظار: وضع انتظار و نديدن امام معصوم از بزرگترين مصيبتهاست
- غمگين بودن بهواسطه مفارقت آن حضرت
- دعا براي تعجيل فرج آن حضرت
- گريستن از دوري آن حضرت
- تسليم و انقياد داشته باشد که براي امر امام (ارواحنا فداه) عجله نکند
- صدقه به قصد سلامت آن حضرت انجمن و فتنه 88
یکی از تهمت هایی که مرتب به دولتهاي نهم و دهم زده میشد، ارتباط با انجمن حجتیه است. در عين حال، عبدالكريم سروش در گفتوگویی تفصیلی با یکی از سایت های فارسی زبان خارج کشور، ضمن تبیین ساختار طیفی جنبش سبز به صورت ویژه ای بر حضور اعضای انجمن حجتیه در این جنبش تاکید کرد و گفت: «واقعیت این است که در درون جنبش سبز هم دینداران و هم غیردینداران، هم چپها و سکولارهای فلسفی و حتی افرادی از انجمن حجتیه وجود دارند و این را نه میتوان انکار کرد و نه میتوان مخفی نگاه داشت.» صید مذهبی ها با نام دین
این جریان که هدف خود را بر روی جوانان مذهبی متمرکز کرده، قطعا از دیگر جریانهاي سیاسی خطرناکتر است، چراکه دیگر جریانها سعی در جذب معاندین یا حداکثر افراد خنثی را دارند اما انجمن افرادی را بر ضد ولایت بر می انگیزاند که خود زمانی حامی آن به حساب می آمدند.
مبلغان انجمن با نفوذ در هيئتهاي مذهبی ابتدا با تقویت روابط عاطفی خود با طعمه سعی در مجاب کردن او در دینداری خود ميكنند. طعمه مذهبی بعد از مدتی حسرت دین داری و اخلاص مبلغ را می کشد تا برای ضربه نهایی آماده شود.
در مرحله بعد پيشنهاد جالبی به طعمه می شود: «قرار بوده یه تعداد از دوستان بریم مشهد مقدس یکی نتوانست بیاد لذا امام رضا تو را طلبیده است نکند دعوت آقا را رد کنی نصف هزینه را هم بانی می دهد»
اما در طول این سفر هدفمند مراحل زیر به اجرا در می آید:
1- نمایش دین داری، صداقت و توجه ویژه اعضا کاروان به امام زمان و اثبات آن به طعمه
2- نقد هایي از جامعه سیاسی نظیر طرح ذبح شرعی طیور و ربا در بانک ها
3- تشریح شرایط ظهور و تطابق آن با وضع کنونی و ذکر احادیث با تفسیر همسو
4- لعن به خلفا و تشریح جنایات آنها و سوال پرسیدن در رابطه با اینکه چرا رهبری لعن آنها را در کشور امام زمان ممنوع کرده و...
5- حمله به رهبری و شخص مقام معظم رهبری و طرح شبهات عجیب: «تو که به صداقت من شک نداری؟ فلان فامیل ما نزدیک به آقای خامنه ای است خودش دیده که... البته من نیز زمانی برای ایشان یقه چاک می دادم اما الان...»
6- حرام دانستن پول دولت یا شهرداری با طرح سفسطه مربوطه
7- دعوت از طعمه گرفتار در تور برای شرکت در جلسات خصوصی غفلت مسئولین
به واقع تا به امروز چند فیلم، سریال یا حتی سخنرانی ساده در راستای افشاي فعالیت های انجمن منتشر شده، نیروی مقاومت بسیج و امور مساجد تا به امروز چه اقداماتی را در زمينه توجیه نیروهای مذهبی و واکسیناسیون فرهنگی آنها كردهاند. در نهایت، چرا سازمان های امنیتی در برابر توزیع گسترده سخنرانی های مبلغین انجمن و تبدیل شدن آنها به الگو بی واكنش بوده اند؟
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
موفق باشین.
90/12/15
[SIGPIC][/SIGPIC]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
انجمن حجتیه الان دقیقا در نقطه ی مقابل وهابیت قرار گرفته!
بعضی از سران اون فتوا دادن هرکی بتونه افرادی از اهل سنت یا وهابیون رو بکشه بدون حساب و کتاب وارد بهشت میشه!!!!!!!!
همچنین اعضای این فرقه معتقد هستن که نباید از اهل سنت از جمله مردم فلسطین دفاع کنیم ....در واقع اسرائیل عذاب الهیه که بر فلسطینیان نازل شده !!!!! از این رو راهپیمایی قدس را حرام می دونن.!!!!
در کتاب معروف خاطرات عزت شاهی خوندم که اون موقعی که در ابتدای انقلاب، کمیته ی انقلاب تشکیل شده بود اونها از آرشیو پرونده های اطلاعاتی ارتش و ساواک که دیگه اون موقع به دست نیروهای انقلاب افتاده بود برای شناسایی عوامل ضد انقلابی که هنوز در داخل کشور فعالیت داشتند استفاده میخواستن بکنن که در کمال تعجب میبینن که قسمتی از پرونده ها بعد از انقلاب و در همون فاصله ی زمانی کم، توسط فردی خارج شده. تا قبل از اون هم پرونده های افراد ساواک رو هم تحویل کمیته نمیدادند چرا که میترسیدن بعد از دستگیری اونها، به همکاری با انجمن حجتیه در زمان طاغوت اعتراف کنند! بعد که بررسی میکنن میفهمن که پرونده ها توسط فردی به نام جواد مادرشاهی که مسئول بخش محافظت از اسناد بوده به بیرون برده شده که خود این فرد از فعالان و هسته های مرکزی انجمن حجتیه هستش. خدا میدونه که تو اون پرونده ها در مورد همکاری اعضای این انجمن با ساواک در زمان طاغوت چه مطالب مهمی بوده که اونها ریسک چنین سرقت خطرناکی رو قبول میکنن!
در ویکیپدیا هم که نام جواد مادرشاهی رو سرچ کنین، با یک صفحه ی خالی روبرو میشین. معلومه که بنا به درخواست خود مادرشاهی، صفحه ی ویکیپدیای مربوط به خودش، ویرایش شده و همه ی مطالب گذشته اش پاک شده. اینم لینک اون صفحه ای که میگم:
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
در ادامه قسمتی از همون خاطرات عزت الله مطهری شاهی (اولین رئیس کمیته ی انقلاب اسلامی بعد از انقلاب) رو براتون نقل قول میارم:
*تصفیه اسناد ساواک
در دوره مسئولیتم در بازپرسی واحد تخلفات کل کمیته خیلی تلاش کردم تا از اسناد و مدارک ساواک محافظت شود و کسی این کار را به عهده بگیرد که مطمئن باشد. این مدارک و اسناد در جایی به نام مرکز اسناد نگهداشته میشد و فردی به نام جواد مادرشاهی را به مسئولیت آنجا گماشته بودند.
مادرشاهی از اعضای انجمن حجتیه بود. قبل از پیروزی انقلاب، انجمن حجتیه نه تنها در امور سیاسی دخالتی نداشت بلکه بعضی از ایشان در پارهای موارد با ساواک نیز همکاری میکردند. روابط و بده بستانهایی داشتند. وجود مادرشاهی این فرصت را به آنها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از میان پروندهها بیرون بکشند.
من حتی از این آقایان خواستم که لیست ساواکیها را به ما بدهند، تا ما هم پس از بررسی، در صورت لزوم نسبت به دستگیری آنها اقدام کنیم، اما اینها کوچکترین همکاری با کمیته نکردند. تقاضای خود را محدودتر کردیم و گفتیم فقط لیست ساواکیهای اداره سوم را به ما بدهند ولی باز کارشکنی کرده و ندادند.
ما هیچ کدام از ساواکیها را بر اساس اطلاعات و مدارک پروندهها دستگیر نمیکردیم. همین که کسی میگفت یکی از همسایهها یا نزدیکانش ساواکی است، او را شناسایی و دستگیر میکردیم ، برخی بازداشتها هم بر اساس اعترافات خود ساواکیهای دستگیر شده بود، حتی بعضی هم خود میآمدند و اعتراف میکردند که ما ساواکی هستیم و ما بر اساس اعترافات خودشان پرونده تشکیل میدادیم و اگر درخواست میکردیم که از مرکز اسناد ساواک خلاصه پروندهای به ما بدهند، آنها کاری نداشتند که این آدم از اداره سوم است یا اداره هشتم، خلاصهای که به ما میدادند فقط حاوی میزان وام اخذ شده، بدهی و یک سری مشخصات شخصی افراد بود، و درباره سمت افراد در ساواک و اینکه شکنجهگر و بازجو بوده است، مطلبی به ما نمیگفتند. ما این مسائل را به آقایان تذکر میدادیم اما گوش کسی بدهکار حرفهای ما نبود.
...
اکیدا به همه ی دوستان خوندن کتاب خاطرات عزت شاهی رو توصیه میکنم. دریایی از ناگفته های انقلاب در اون نهفته. کسانی که به ظاهر همراه انقلاب بوده اند و هم اکنون نیز کماکان خودشان را انقلابی نشان میدهند!
شاید اصلا یه تاپیک براش جداگونه درست کردم و قطعه قطعه این کتاب رو براتون توش گذاشتم! ولی اگه این کتاب دستتون رسید از خوندنش دریغ نکنین.
موفق باشین.
90/12/16
[SIGPIC][/SIGPIC]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
انجمن حجتيه چه كساني هستند و عقايدشان داراي چه اشكالاتي است؟
انجمن حجتيه چه كساني هستند و عقايدشان داراي چه اشكالاتي است؟
در زمان پهلوي بالاخص پهلوي دوم بهائيت رشد بسيار داشت و فرصتي پيدا كرد تا جمعيت خود را سه برابر كند و در دستگاه دولتي و شاه نفوذ فراوان بكند. رييس راديو تلويزيون وقت دكتر شاه قلي، وزير بهداري، وزير آموزش و پرورش و... هويدا نخست وزير و بسياري ديگر بهايي بودند و به سفارش اربابان و شاه در همة امور دخالت داشتند.
در ميان ملت، روحانيت و مذهبيون كشور به مقابله با بهائيت پرداختند از جمله آقاي فلسفي (خطيب معروف) با اجازه حضرت آيت الله بروجردي عليه بهائيت شروع به سخنراني مي كند و حتي از راديو پخش مي شود (سخنراني ايشان چنان تأثير مي گذارد كه تيمسار باتمانقليچ رييس ستاد ارتش كلنگي را بر روي شانه اش گذاشت و به سوي مركز بهائيت در تهران حركت كرد و آن جا را تصرف و سپس تخريب كرد). علماء نيز از جمله امام خميني(ره)، پس از فوت آيت الله بروجردي به صورت فعال از سال 1340 شمسي با مشاركت فعال در اعتراض عليه لايحه انجمن ولايتي و ايالتي در صحنه حضور پيدا كرد و در مواقع مختلف براي آگاهي دادن مردم عليه بهائيان اقدام نمودند، از
ديگر معترضين بهائيت در كشور، مرحوم شيخ محمود (ذاكر زاده) تولايي معروف به شيخ محمود حلبي بود. او از اعضاي فعال انجمن تبليغات اسلامي مشهد بود و مأموريت يافت دربارة فرقه بهائيت تحقيق كند. ايشان در سال 1335 اقدام به تشكيل انجمن خيريه حجتيه مهدويه كرد و برخي دو علت براي تأسيس آن عنوان كرده اند:
1. دوست و همكار حلبي به نام سيد عباس علوي كه همراه او مأمور براي تحقيق در مورد بهائيت مورد شده بود، جذب بهائيت شده و از مبلغان آنان گشت؛
2. مرحوم حلبي در سال 32 مدعي بود كه امام زمان ـ عليه السّلام ـ به او امر فرمودند كه گروهي را براي مبارزه با بهائيت تشكيل بدهد.
هدف از تشكيل انجمن
اصلي ترين و عمده ترين هدف، فعاليت هاي فرهنگي براي پيشگيري از تبليغ و ترويج بهائيت و منزوي نمودن بهائيان در جامعه و دعوت به دين مبين اسلام بود.
كارگردانان انجمن
الف. شيخ محمود ذاكر زادة تولايي معروف به شيخ محمود حلبي؛
ب. سيد رضا آل رسول؛
ج. سيد محمد حسين عصار؛
د. سيد حسين سجادي؛
هـ . غلام حسين حاج محمد تقي تاجر.
عمده ترين نيروهاي انجمن معلمان و افراد باسواد بودند به علت حساسيت رژيم شاه، روحانيون كمي در اين انجمن حضور داشتند و يا اين كه چون مرحوم حلبي مخالف سرسخت فلسفه بود اعضاي انجمن را از غير روحاني انتخاب مي كرد.
انجمن از بعد تشكيلات
تمام دوره هاي آموزشي خود را كه شامل 4 دوره مقدماتي و يك دوره نهايي مي شد بر مبناي بهائيت برنامه ريزي كرده بود: [1].
تاريخچه تشكيل بهائيه و بابيه؛ [2].
قائميه و رد اشكالات در مورد حضرت مهدي (عج)؛[3].
خاتميت و رد اشكالات در مورد خاتميت دين اسلام؛[4].
ردّيه بر اصول 12 گانه بهائيه و به اصطلاح خودشان منشور بهائيت. در پايان هم دوره اي ويژه مدرسين بود.
افكار و عقايد انجمن
1. با توجه به تبصره 2 از ماده دوم كه در سال 1335 تدوين و تصويب شد به هيچ وجه انجمن در امور سياسي مداخله نخواهد داشت چون كه دخالت در سياست زيبنده پيشوايان ديني نيست.
2. مرحوم كلبي تأكيد مي كرد كه دشمن اصلي اسلام بهائيت است. و امروز تكليف شرعي و ديني همه ما آن است كه با بهائيت مبارزه كنيم.
3. قبل از امام زمان (عج) هر پرچمي كه بلند شود در ضلالت است و به شكست مي انجامد (تمسك به روايات رأيت) بايد منتظر بود تا خود حضرت بيايند.
4. تشكيل حكومت خالص در زمان امام مهدي (عج) است: استناد به روايت امام صادق ـ عليه السّلام ـ كه مي فرمايد: "ما خرج و لا يخرج منا اهل البيت الي قيام قائمنا احد ليدفع ظلما او ينعش حقا الا اصطلمة البلية و كان قيامه زيادة في مكر و هنا و شيعتنا".3
5. بايد گناه و ستم و معصيت به اوج خود برسد تا زمينه قيام آن حضرت فراهم شود و حضرت بيايند.
6. جهاد در دوران غيبت معنا ندارد، گفتار مرحوم حلبي: شيعه مي گويد در عصر غيبت امام زمان (عج) جهاد نيست چرا و پاسخ مي دهد چون كه حاكم اسلامي بايد معصوم باشد مصداق پيدا نكرده است.4
7. تقيه را در مقابل مبارزه قرار مي دادند و معتقد بودند كه مبارزه هدر دادن نيروهاست. [5]
8. در عصر غيبت تمام مسئوليتها و وظايف يك انسان مسلمان، انتظار است و نديدن امام معصوم از بزرگترين مصيبت هاست .
9. بهايي ها وجود امام زمان (عج) را منكرند، انجمني ها آثار وجودي حضرت را نفي مي كنند. [6]
10. يكي ديگر از برخوردها و روش هاي انجمن كه پس از پيروزي انقلاب و حتي هم اكنون به آن دامن مي زنند بحث اختلاف شيعه و سني است.[7]
11. فلسفه را نوعي بدعت و ورود فلسفه يونان را به اسلام از طرح هاي استعماري مي دانند. [8]
12. هر گونه مبارزه با استعمار و استبداد نه تنها سودي ندارد بلكه مايه نيرومندي وپيشرفت بهائيها خواهد و پيوسته اين انديشه را پراكنده مي ساختند كه مبارزه با زورمندان و قدرت هاي جهاني ويژه حضرت مهدي (عج) است [9] و قرآن با صداي رسا اعلام مي دارد كه خود را به دست خويش هلاك نكنيد. و لا تلقوا بايديكم الي التهلكه.
13. خود را از علما و فقها، اسلام شناستر، آگاه تر، عالم تر و دلسوزتر براي اسلام مي دانستند.
[10]
14. رهبر و ولي و حاكم جامعه فقط بايد معصوم باشد، عدالت تنها كافي نيست، عصمت هم مي خواهد. [11]
15. اصول سه گانه: 1. خودداري از تعرض به شاه؛ 2. خودداري از تعرض به آمريكا و اسراييل؛ 3. خودداري از تعرض به مسايل سياسي.
روش برخورد شاه با انجمن
حكومت از آنها حمايت مي كرد زيرا از يك سو كاري به سياست نداشتند و خطري براي رژيم به حساب نمي آمدند و از طرفي نيز مي توانستند بستري براي مبارزه با رشد كمونيسم باشند.[12]
مرحوم حلبي مي گفت شاه از همه سلاطين قبلي با عفتتر است[13] و در سال 1357 كه مردم فوج فوج در خون خويش غوطه ور بودند انگشتري را كه روي سطح آن نوشته بود يدالله فوق ايديهم براي سلامت شاه ارسال كرد.[14]
امام و انجمن حجتيه
امام خميني(ره) در خواست اجازه مصرف سهم امام را در انجمن در 28 ديماه 1349 برابر شعبان 1390 مي دهند ولي در سال 1351 اين اجازه را لغو مي كند. و امام پس از انقلاب آيت الله خزعلي كه براي تهيه گزارش و تكميل اطلاعات خودشان درباره انجمن به امام مراجعه كرد و امام ايشان را براي نظارت جهت تهيه گزارش بر اين گروه تعيين كردند تا انجمن را زير نظر گرفته وگزارش فعاليت هاي آن را به امام تقديم نمايد. انجمن نيز اقدام به چاپ و تكثير سخنراني هاي آيت الله خزعلي در تأييد خود نموده و كوشيد وانمود كند كه امام و نماينده ايشان هوادار انجمن است و امام اين نظارت را در 12 رمضان 60 شمسي لغو مي كند و به آقاي خزعلي مي فرمايند شما ديگر در رابطه با آنها ارتباطي نداشته باشيد.[15]
و امّا جواب از عقايد انجمن حجتيه
1. عدم مداخله در امور سياسي:
دخالت نكردن در سياست به اين معنا بود كه در مقابل شاه و رژيم او ساكت باشد و در حالي كه امام تقيه را حرام كرده بودند.
2. بزرگ نمايي بهائيت و تكليف فقط مبارزه با بهائيت است:
علت قوت و پرورش بهائيت، شاه و رژيم اسراييل و آمريكا بود اگر شاه از بين مي رفت بهائيت هم از بين مي رفت، پس بايد مبارزه با شاه مي شد تا با رفت علت، معلول هم از بين برود.
3. قبل از امام زمان (عج) هر پرچمي بلند شود در ضلالت است و به شكست مي انجامد
مراد پرچمي است كه به نام امام مهدي و با ادعاي مهدويت برپا گردد نه هر پرچمي كه براي برطرف كردن ظلم و جور برپا شود.
4. بايد گناه و ستم و معصيت زياد بشود تا امام زمان (عج) بيايد
امام در پيام خودشان فرمودند يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد شود تا حضرت صاحب بيايد حضرت صاحب مگر براي چه چيزي مي آيد، حضرت صاحب مي آيد معصيت را بردارد ما معصيت كنيم كه او بيايد اين اعوجاجات را برداريد، اين دسته بندي ها را براي خاطر خدا اگر مسلمان هستيد و براي كشورتان اگر ملي هستيد، اين دسته بندهاي را برداريد. در اين موجي كه الان اين ملت را به پيش مي برد در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست (پيام امام در 26 تيرماه 1362).
5. جهاد در دوران غيبت معنا ندارد
اولاً كه قيامها در زمان شاه، دفاع از اسلام بوده است و ثانياً دليل آنها بر عدم جهاد اين بود كه مي گفتند رهبر معصوم نبوده و مصداق حاكم اسلامي وجود ندارد. در جواب بايد گفته شود كه خود امامان هم نايب داشتند و وكالت در امور را به بعضي از امنا و فقها سپرده بودند و در دوران غيبت امام معصوم امور را به فقها سپرده شده است.
6. تقيه را در مقابل مبارزه قرار دادن و گفتن اين كه مبارزه، هدر دادن نيروهاست
امام راحل مي فرمايد: و الله گنهكار است كسي كه ساكت بنشيند.[16]
7. تمام مسئوليت و وظيفه يك انسان انتظار است و نديدن امام بزرگترين گناه است
تمام وظيفه يك انسان عمل به تكليف است و تكليف در هر زمان فرق مي كند و امام زمان (عج) از ما انجام وظيفه را مي خواهد و ديدن آن حضرت تكليف نيست.
8. جدايي دين از سياست
امام راحل فرمود: ديانت ما عين سياست ماست، دين بدون سياست كه معنا ندارد يعني فقط از ما يك نماز و روزه را خواستند شيوه امامان معصوم هم و دخالت در امور اجتماعي و رهبري جامعه را به عهده داشتن اين سياست است پس ائمه ـ عليهم السّلام ـ هم دين و سياست را با هم عمل مي كردند و در سال 1362، 26 تيرماه امام راحل در پيامي كه يك دسته ديگر هم تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد حضرت صاحب مگر براي وحي مي آيد، حضرت صاحب مي آيد كه معصيت را بردارد ما معصيت كنيم كه او بيايد اين اعوجات را برداريد اين دسته بندي ها را به خاطر خدا اگر مسلميد و براي كشورتان اگر ملي هستيد اين دسته بندي ها را برداريد در اين موج كه الآن اين ملت به پيش مي برد در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.و پس از اين بود كه با پيام مرحوم حلبي جلسات انجمن حجتيه تعطيل اعلام شد. در ضمن بايد گفت كه انجمن كه قبل از انقلاب تز جدايي
دين از سياست را مي زد پس از انقلاب رو به پُست هاي كليدي آورد كه مورد مخالفت شديد روشنفكران قرار گرفت و پس از انقلاب بسياري از اسناد را در مركز ساواك كه به ضرر خودشان بود از بين بردند.
ما بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه خط و تز و فكر انجمن خراب بود و عده اي از آقايان به خاطر اعتقاد به وجود امام زمان(عج) شايد چند روزي هم با آنها همكاري مي كردند ولي بعد از اين كه مخالفت انجمن و امام را ديدند از انجمن جدا شدند.
اين خلاصه و گوشه اي از فعاليت انجمن حجتيه بود در صورت علاقه بيشتر لطفا به كتب و منابع زير رجوع كنيد:
1. در شناخت حزب قاعدين، عماد الدين باقي.
2. نهضت امام خميني، سيد حميد روحاني، ج 3.
3. چشم براه مهدي، نوشته گروهي از محققين، نشر دفتر تبليغات اسلامي قم.
4. در جستجوي قائم مجيد پور طباطبايي.
5. مجله پگاه، شماره هاي 71، 72 و 73، آبان 1381.
6. روزنامه اعتماد، دوشنبه 6 آبان 1381.
پی نوشتها:
[1] . روزنامه جمهوري اسلامي ايران،
9 آبان 1381 ولي آقاي طاهر احمد زاده در نشريه چشم انداز ايارن صفحه اول، ش دوم، 1378 سال تأسيس انجمن را 1336 به بعد مي گويد.
[2] . كتاب نهضت امام خميني، ج 3، سيد حميد روحاني، ص 134.
[3] . در شناخت حزب قاعدين، ص 40، روزنامه اعتماد، ص 3، سال 1381، 6 آبان.
[4] . پگاه، ش 71، 4 آبان 1381.
[5] . در شناخت حزب قاعدين، ص 44.
[6] . كيهان، 26 / 10 / 68.
[7] . روزنامه اعتماد، ص 3، سال 1381، 6 آبان.
[8] . روزنامه اعتماد، ص 3، سال 1381، 6 آبان.
[9] . نهضت امام خميني، ج 3، حميد روحاني، ص 134.
[10] . همان، ص 137.
[11] . شناخت حزب قاعدين، ص 118.
[12] . روزنامه اعتماد، دوشنبه 6 آبان، 1381، ش صفحه 3 ضميمه.
[13] . شناخت حزب قاعدين، ص 239.
[14] . همان، ص 239.
[15] . در شناخت حزب قاعدين، ص 236.
[16] . در شناخت حزب قاعدين، ص 46.
Give GOD your skull
اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست
امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه
{محتواي مخفي}
cpu: core i5 3470 up to 3.60 GHz 6M Cache
mainboard:ASUS P8H77-V LE
ram: 1*8 kingstone
hdd:500 seagate+ 1tra western green+3tra seagate
power:535 green
خدا با ماست!
حکایت مذهبی هایی که از 15 خرداد 42 با قیام امام مخالف بودند موسس انجمن حجتیه: با این مردم کشی، مگر می شود شاه را بیرون کرد؟
گروه تاریخ ـ رضا اکبری آهنگر : واقعه ی پانزده خرداد سال1342 در تاریخ معاصر ما، نقطه ی آغاز رسمی قیام علیه رژیم منحوس پهلوی به حساب می آید. این قیام سرنوشت ساز، تا آنجا حائز اهمیّت است که حضرت امام(رحمت الله علیه)در سخنانی پس از پیروزی انقلاب فرمودند:«...كسانیكه 15 خرداد را به وجود آوردند بشناسيد؛ و كسانیكه 15 خرداد را دنبال كردند بشناسيد؛ وكسانیكه ازاين به بعد اميد تعقيب آنها هست بشناسيد؛ و مخالفين 15 خرداد، و مقصد 15 خردادرابشناسيد.»
به گزارش رجانیوز، شیوه خاص رفتار شاه با روحانیت و سیاستهایی که در قبال مسائل داخلی و خارجی خصوصا ارتباط با اسرائیل در پیش گرفته بود، عاملی شد تا زمینههای قیام الهی امام در 15 خرداد شکل بگیرد، این در حالی بود که با وجود خداخواهانه بودن این قیام، یکی از جریانات مهم مخالف با قیام الهی حضرت امام بخشی از جریانات مذهبی بودند که بعدها با نام انجمن حجتیه در متون و افواه شناخته شدند.
این درحالی بود که شیخ محمود حلبی به عنوان موسس این جریان همزمان با قیام حضرت امام به مخالفت با این حرکت پرداخت. جرقه قیام 15 خرداد با سخنرانی آتشین و تاریخی حضرت امام(رحمت الله علیه) در عصر 13 خرداد 1342 و به بهانه هشدار به شاه در باره رویه ضد دینی که در پیش گرفته بود روشن شد. حضرت امام در این سخنرانی تاریخی خطاب به محمدرضا پهلوی، اینگونه شرایط حاکم بر ایران در سال 1342 را توصیف می کنند:
« ...چرا بيخود، بدون فكر، اين حرفها را مىزنى؟ آيا روحانيت اسلام، آيا روحانيون اسلام، اينها حيوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اينها حيوان نجس هستند كه تو مىگويى؟ اگر اينها حيوان نجس هستند پس چرا اين ملت دست آنها را مىبوسد؟ دست حيوان نجس را مىبوسد؟ چرا تبرك به آبى كه او مىخورد، مىكنند؟ حيوان نجس را اين كار مىكنند؟! آقا ما حيوان نجس هستيم؟ [گريه شديد حضار] خدا كند كه مرادت اين نباشد؛ خدا كند كه مرادت از اينكه «مرتجعين سياه مثل حيوان نجس هستند و ملت بايد از آنها احتراز كند»،
مرادت علما نباشند و الّا تكليف ما مشكل مىشود و تكليف تو مشكل مىشود. نمىتوانى زندگى كنى؛ ملت نمىگذارد زندگى كنى. نكن اين كار را؛ نصيحت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما؛ 43 سال دارى، بس كن، نشنو حرف اين و آن را؛ يكقدرى تفكر كن، يكقدرى تأمل كن! يكقدرى عواقب امور را ملاحظه بكن! يكقدرى عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نكن اين طور! بشنو از من؛ بشنو از روحانيين؛ بشنو از علماى مذهب؛ اينها صلاح ملت را مىخواهند؛ اينها صلاح مملكت را مىخواهند. ما مرتجع هستيم؟ احكام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سياه» است؟ تو انقلاب سياه، انقلاب سفيد درست كردى؟! شما انقلاب سفيد به پا كرديد؟ كدام انقلاب سفيد را كردى آقا؟
چرا اين قدر مردم را اغفال مىكنيد؟ چرا نشر اكاذيب مىكنيد؟ چرا اغفال مىكنى ملت را؟ و اللَّه، اسرائيل به درد تو نمىخورد، قرآن به درد تو مىخورد امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنيت و گفتهاند شما سه چيز را كار نداشته باشيد، ديگر هر چه مىخواهيد بگوييد، يكى شاه را كار نداشته باشيد؛ يكى هم اسرائيل را كار نداشته باشيد؛ يكى هم نگوييد دين در خطر است. اين سه تا امر را كار نداشته باشيد، هر چه مىخواهيد بگوييد. خوب، اگر اين سه تا امر را ما كنار بگذاريم، ديگر چه بگوييم؟! ما هر چه گرفتارى داريم از اين سه تاست.»
در چنین فضایی که حتی مبلغین اجازه ی صحبت علیه اسرائیل را نداشتند، برخی از روحانیون به دلایل گوناگون، با این شیوه ی امام مخالف بودند. یکی از این اشخاص شیخ محمود حلبی(مؤسس و رئیس انجمن حجتیّه) بود.
موضوع مخالفت شیخ محمود حلبی با نهضت امام خمینی(رحمت الله علیه) از جمله موضوعاتی است که همواره بین طرفداران وی و مخالفانش، مورد بحث بوده است. البته بررسی علل این مخالفت و روند صعودی آن، خود مقاله ای جداگانه می طلبد، امّا شاید بتوان در چند کلمه آن را اینگونه خلاصه نمود: یأس از مبارزه با رژیم پهلوی، انحراف در تشخیص دشمن اصلی، عدم اعتقاد به تشکیل حکومت از جانب فقها در عصر غیبت، ترس از هرگونه مخالفت با رژیم شاه، و... عواملی که در سالها بعد به دلیل خطر جدی شیوع این شیوه تفکر در میان معتقدین مذهبی به شدت از سوی حضرت امام طرد شده و مذمت شد.
این در حالی است که برخی از طرفداران وی، در تلاشند تا به بهانه های مختلف، عملکرد او را در طول نهضت و انقلاب، توجیه نموده و دلایلی برای کارنامه ی غیرقابل دفاع وی بتراشند. آن ها با ارائه ی برخی توجیهات سعی دارند تا علّت عدم حضورشان در عرصه ی مبارزه با شاه را برای خود و طرفدارانشان، شرعی قلمداد نموده و اینگونه وانمود نمایند که ما هم قلباً برای مبارزه با شاه و همراهی با نهضت آمده و آماده بودیم، امّا برخی مراجع، تکلیف شرعیمان را به نحو دیگری رقم زدند. برخی از اسناد و خاطرات نشان دهنده ی غلط بودن ادّعای موافقت قلبی شیخ محمود حلبی با قیام و ثابت کننده ی عدم اعتقاد وی به نهضت حضرت امام است. مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فردوسی پور که از آغاز نهضت و به خصوص در ایّام تبعید، از یاران حضرت امام بود، با بیان خاطره ای از روز قیام پانزده خرداد1342، مخالفت دیرینه ی آقای حلبی را با نهضت امام، اینگونه بیان می کند:
« دیدم زنها و مردم از خانه ها بیرون ریختند و اعلام می کنند که : آبها را مسموم کرده اند آب نخورید و به پهلوی لعنت می فرستادند. من فکر کردم که منزل مرحوم آقای حلبی بروم، با آقای حلبی آشنا بودم چون ایشان وقتی به مشهد می آمد منزل مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی اقامت می گزید از این رو ما را می شناخت. من وقتی درب خانه ایشان رسیدم درست ساعت دوازده ظهر بود. از میدان شاه سابق که الآن شده میدان قیام مرتب صدای تیراندازی و رگبار مسلسل می آمد. به هر حال زنگ زدم. خود ایشان آمد و درب را باز کرد و تا من را دید تعجب کرد و گفت اینجا چکار می کنی؟ ایشان درب را باز کرد و ما رفتیم داخل و نشستیم.
خدمت ایشان ناهار خوردیم. هر دفعه که صدای رگبار از میدان بلند می شد ایشان یک تکانی می خورد و می گفت : هان حالا بیرونش کن، حالا بیرونش کن، این هم حرف شد که حالا بیرونت می کنم. من گفتم چیه قصه و مگر چه شده است. ایشان گفت: مگر نمی دانی که آیت الله خمینی در سخنرانی اش گفته است کاری نکن که مثل پدرت بگویم بیرونت کنند و خوب مگر می تواند بیرونش کند، با این تیراندازی و با این مردم کشی مگر می شود بیرونش کند. خوب این جریان گذشت و عصر شد. عصر که شد من میخواستم بیایم ایشان نگذاشت فرمودند که شلوغ است و تیراندازی می کنند و خطرناک است شما نرو. عصر که شد ایشان فرمود: بلند شو منزل آقای خرازی برویم. منزل مرحوم آقای خرازی پدر وزیر امور خارجه ، ته کوچه بود و یک منزل با منزل ایشان فاصله داشت. رفتیم خدمت آقای خرازی و اتفاقاً آقازاده هایشان هم بودند.
ما نشسته بودیم و احوالپرسی با ایشان می کردیم که دوباره صدای تیراندازی بلند شد. صدای تیر اندازی که بلند شد باز مرحوم آقای حلبی آن جمله را تکرار کرد، وقتی آن جمله را تکرار کرد یکی از فرزندان آقای خرازی گفت: شیخ خفه شو ، سید را گرفته اند و برده اند زندان، معلوم نیست الآن در چه حالی است و با ایشان چه می کنند، تو اینجا راحت نشسته ای و می گویی بیرونش کن، این چه حرفی است که تو می زنی. این برخورد را که پسر آقای خرازی کرد آقای حلبی برگشت و به خود مرحوم آقای خرازی گفت: نگفتم من نمی آیم و در منزلم راحت تر هستم حالا اجازه بده من بروم. ایشان بلند شد و به من گفت پاشو برویم. ما به خانه برگشتیم و آن شب را در منزل آقای حلبی گذراندیم. فردا صبح بیرون آمدم، ایشان هر کاری کرد که نرو خطرناک است گفتم نه من باید بروم و در مدرسه رفقایی دارم که آنها حتماً نگران من هستند، من از دیروز صبح که بیرون آمدم تا حالا نرفتم.
ایشان اجازه داد من بیرون آمدم.» این خاطره به خوبی بیانگر این موضوع است که شیخ محمود حلبی از ابتدا، نسبت به مبارزه ی امام علیه شاه دید مثبتی نداشته و از پیروزی این نهضت ناامید بوده است. و این رشحات آغاز همان مخالفتی بود که در ادامه ی نهضت امام، از جانب آقای حلبی به صورت پررنگ تری به نمایش گذاشته شد. امّا متأسفانه برخی منافقانه و برخی دیگر جاهلانه بنا دارند تا در انظار، انجمن حجتیّه را "همگام با انقلاب اسلامی" جلوه دهند.
حضرت امام(رحمت الله علیه) پس از پیروزی انقلاب طی فرمایشاتی برخی از این موضعگیری ها را حاصل خودبینی انسان دانسته و می فرمایند:« اگر بخواهيد كشور شما يك كشور مستقلى باشد، يك كشورى باشد كه ديگران نتوانند در آن دخالت بكنند از خودتان بايد شروع كنيد. تمام خوفها و ترسهايى كه انسان دارد از دشمن براى اين است كه، خودش را مىبيند. چنانچه ديد كه خدا هست در كار، براى خدا دارد كار مىكند نمىترسد، براى اينكه، مقدرات دست اوست. گمان نكنيد كه شما خودتان مىتوانيد يك كارى انجام بدهيد، شما آن هستيد كه اگر يك مگس بيايد آزارتان بدهد شب نمىتوانيد بخوابيد، يا روز نمىتوانيد آرام بگيريد، اگر يك پشه در شب بيايد نمىگذارد شما آرام بگيريد. شما آن كس هستيد كه اگر يك عنكبوت بيايد، حمله به شما بكند مىترسيد.
شما آن كس هستيد كه اگر يك گنجشك از شما يك چيزى بردارد برود قدرت نداريد از او پس بگيريد. همه عجز است، همه فقر است، هر چى هست از اوست، از خداست. اين استقلالى كه خدا داده به ما اگر عنايت او نبود كى مىتوانستيم ما اين كار را بكنيم؟ چطور ما مىتوانستيم در مقابل اين آشوب دنيا و اين قدرتهاى شيطانى دنيا يك همچو رژيمى را كه همه دنبال اين بودند كه حفظش بكنند، اگر عنايت خدا نبود، شما با كدام قدرت مىتوانستيد اين كار را بكنيد؟ اگر عنايات خدا و توفيق خدا نبود شما هم چطور مىتوانستيد- دست- امريكايى كه دنيا را دارد مىبلعد از كشورتان بيرونش كنيد؟ از قرارى كه شنيدم رئيس جمهور امريكا گفته است كه ايران ما را تحقير كرد. اين اول كار است، ايران تا آخر شما را تحقير خواهد كرد.
اگر عنايات خدا نبود شما چطور مىتوانستيد يك قدرتى را كه امروز آن طور وضعيت را دارد و آن طور جهازات را دارد و در همه دنيا ريشه كرده است چطور مىتوانستيد او را دستش را كوتاه كنيد؟ اين قدرت خداست، اين عنايات خداست، غافل از اين نباشيد. اگر عنايات خدا نبود چطور شما يك نمونه در دنيا بوديد كه فقط شما الآن در دنيا هستيد كه مىگوييد نه شرقى، نه غربى و واقعاً هم اين طورى است. ادعا ممكن است كسى بكند اما همه مىدانند نيست اين طور. اگر عنايت خدا نبود كى مىتوانست كه يك همچو كارى را بكند كه در دنيا نظير ندارد و نشده است؟ اينها عنايت خداست. اين عنايت خدا را حفظ كنيد و حفظش به اين است كه اين كشورى را كه به شما داده به آن خدمت كنيد.»
موفق باشین.
91/3/15
[SIGPIC][/SIGPIC]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
یکی از مهمترین مقاطع نهضت امام خمینی(ره) پس از قیام خونین 15خرداد، ایام تبعید حضرت امام بود. چرا که رژیم وحشت فراوان داشت تا با تبعید مرجع تقلید محبوب و شجاع، قیامی دوباره همچون قیام 15خرداد شکل بگیرد که به یقین باید بهای سنگینتری را برای سرکوب آن میپرداخت. از این رو قبل از تبعید امام همهی جوانب امر را سنجید و برنامهای ترتیب داد تا بتواند خشم ملت انقلابی را به کنترل درآورد.
فرمان آماده باش به تمامی نیروهای نظامی و امنیتی، محاصرهی بیوت و مراقبت کامل از علمای طراز اول بلاد، نظارت کامل بر بازار، دانشگاه، حوزه و دیگر پایگاههایی که ممکن بود محل تجمعهای اعتراضآمیز شود، از جملهی برنامههای رژیم شاهنشاهی برای پیشگیری از یک قیام حتمی بود. پس از تبعید حضرت امام(ره) در سحرگاه 13آبان 1343 به ترکیه و پخش سریع این خبر به سراسر کشور، موج گستردهای از اعتراضها شکل گرفت.
مراجع عظام تقلید داخل و خارج کشور با صدور نامهها، بیانیهها، تلگرافها و ایراد سخنان مختلف، این عمل را محکوم نمودند. به عنوان مثال مرحوم «آیتالله العظمی گلپایگانی» در اولین سخنرانی خود پس از این واقعه، در تاریخ 30 آبان 1343 در مسجد اعظم قم فرمودند: «... هر روز یکی از احکام الهی به توپ بسته میشود، اگر کسی هم بگوید پروردگار ما خداست یا باید حبس کنند یا تبعید نمایند و در خانهها را میبندند که چرا خدا میگویید. انالله وانا الیه راجعون و من نمیدانم شما به من تسلیت بگویید و یا ما به شما تسلیت بگوییم و یا همهمان به امام زمان تسلیت بگوییم و همه به پیغمبر خدا تسلیت بگوییم... .»[1]
همچنین مرحوم «آیتالله العظمی مرعشی نجفی» چند روز قبل از تبعید امام، در سخنانی به مناسبت کاپیتولاسیون آن چنان ناراحت شدند که در حین سخنرانی حالشان به هم خورد و دیگر نتوانستند ادامهی صحبت دهند.[2] ایشان در یکی از بیانیههایی هم که در اواخر آبان ماه منتشر نمودند، اینگونه نوشتهاند: «آیا ننگ نیست که اجانب مصون باشند و آیتالله خمینی را به بیگانگان بسپارند. من از تبعید معظمله بسیار ناراحتم. من دیگر دقیقه شماری میکنم تا کی از این زندگی ننگین توأم با اسارت مستخلص شوم.»[3]
در همین راستا بازار دست به اعتصاب و تعطیلی زد و رژیم در اقدامی کم سابقه، با تهدید و چیدن آجر در مقابل مغازههای تعطیل، تلاش کرد تا این اعتصاب را بشکند. در برخی شهرها تظاهرات خیابانی به راه افتاد که به سرعت سرکوب شد. سیل تلگراف، نامه و طومار از طرف حوزهها و روحانیت متعهد به مقامهای ترکیه و برخی از دیگر کشورها ارسال شد. در بسیاری از شهرها مساجد و نمازهای جماعت به مدت حدود دو هفته به کلی تعطیل شد. به عنوان نمونه مرحوم «آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی» دستور تعطیلی مساجد و نمازهای جماعت شیراز را صادر فرموده و همچنین پیشنهاد تحصن در اماکن مقدس و زیارتی کشور را مطرح کردند.
این روند اعتراضآمیز تا نیمهی شعبان آن سال البته با کنترل شدید نیروهای نظامی و امنیتی، ادامه داشت. با نزدیک شدن ایام میلاد مسعود منجی عالم بشریت، برخی مراجع همچون «آیتالله العظمی میلانی» پیامی مبنی بر چگونگی برپایی مراسم انتشار دادند که در آن آمده بود: «عقیدهی خود را دربارهی حضرت آیتالله خمینی(دامتبرکاته) آشکارا اظهار نمایید که ایشان یکی از مراجع تقلید عالیقدر امت اسلامی هستند و گفتهی ایشان گفتهی همهی ملت مسلمان است...»[4]
چندی بعد نیز متن استفتایی از محضر ایشان و آیتالله مرعشی مبنی بر وظایف طلاب و مبلغین در ماه مبارک رمضان انتشار یافت که آیتالله میلانی در بخشی از پاسخ به این استفتا فرموده بودند: «... انواع تعدیات و ظلم و ستم و اختناق شدید و تجاوزاتی که به حریم دین و مملکت مذهبی وارد شده و پایمال شدن حقوق ملت و گرفتاریهای اقتصادی و غیره و گرفتاری و زندانی شدن علما و خطبا و دانشمندان[را] تذکر دهید...»[5]
پاسخ آیتالله مرعشی نیز به همین مضمون بود. از این رو رژیم پهلوی در سخنرانیهای انجام شده در این ماه مبارک، بیش از پیش به باد انتقاد گرفته شد. گزارشهای روزمرهی برخی از این سخنرانیها به ساواک ارسال شده و اقدامهای لازم صورت میگرفت.
در یکی از این گزارشها آمده است: «برابر اطلاع منابر روز 26 دی 1343 عادی بوده است:
1. شیخ واعظی در مسجد اسکندری به منبر رفت و به دولت حمله کرد که به وسیلهی کلانتری 11 به وی تذکر داده شد و از منبر رفتنش جلوگیری گردید.
2. شیخ محمد علی طالقانی پیشنماز مسجد اکباتان به منبر رفت و نسبت به دولت و گرانی بنزین و مأمورین سازمان امنیت حمله کرد که از طرف کلانتری در مورد جلب وی اقدام گردیده است.
3. شیخ جعفری پیشنماز مسجد جامع و شیخ طاهری در مسجد مذکور به منبر رفتند و از دولت تنقید نمودند و هر دو به خمینی دعا کردند.
4. شیخ محمود حلبی در مسجد باب الحوائج واقع در میدان فوزیه به منبر رفت و دولت و مسئولین امنیتی مملکت را دعا کرد.
5. ... .»[6]
این سند همانگونه که به خوبی نشان دهندهی اوج اختناق و فشار بر روحانیت شجاع و انقلابی است و افرادی همچون آقایان «جعفری» و «طاهری» چند روز پس از این سخنرانی همراه با 11نفر دیگر از گویندگان متعهد و مجاهد اسلامی، دستگیر و به محاکمهی فرمایشی کشیده میشوند، بیانگر مواضع «شیخ محمود حلبی»(رهبر انجمن حجتیه) نیز هست. او در شرایطی دولت و مسئولین امنیتی را دعا میکند که عامل همهی این جنایتها از کاپیتولاسیون گرفته تا تبعید امام و سرکوب علما و مردم، رژیم دژخیم پهلوی است.
او در زمانی با دعای خود اینگونه اعمال آنها را تأیید میکند که بزرگترین مراجع وقت از شدت ناراحتی چنین مواضعی برضد آنان اتخاذ کرده و آرزوی مرگ میکنند. حال چگونه میتوان ادعا نمود که انجمن حجتیه به رهبری شیخ محمود حلبی، مورد تأیید تمامی مراجع، همگام با انقلاب اسلامی و طرفدار حضرت امام بوده است!؟ البته این سند تنها یکی از اسناد ساواک است که بر این موضوع به خوبی شهادت میدهد وگرنه اسناد دیگری نیز در مورد شخص شیخ محمود حلبی و انجمن حجتیه موجود است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...(*)
پینوشتها:
[1]. حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بهار1385، ج1، ص145
[2]. حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بهار1388، ج1، ص384
[3]. همان، ص391
[4]. اسناد انقلاب اسلامی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم پاییز1374، ج1، ص274
[5]. نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم 1376، ج2، ص100
[6]. آیتالله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، بهار1388، ص27
Give GOD your skull
اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست
امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه
{محتواي مخفي}
cpu: core i5 3470 up to 3.60 GHz 6M Cache
mainboard:ASUS P8H77-V LE
ram: 1*8 kingstone
hdd:500 seagate+ 1tra western green+3tra seagate
power:535 green
خدا با ماست!
ادعای حجتیه ای بودن شهید دیالمه، از دروغ تا واقعیت!
خاطره منتشر نشده از سعید جلیلی در دفاع از شهید دیالمه آشنایی با شهدای انجمن حجتیه؛ از روستایی تا دیالمه!
نشريه خط به همت خانه طلاب جوان و با سردبيري حجت الاسلام همازاده منتشر مي شود. اين روزها پنجمين شماره اين نشريه در دسترس مخاطبان قرار گرفته است و مطالبي با موضوعات فقه حکومتی، جایگاه استاد اخلاق در تربیت معنوی، بازخوانی تفکر انجمن حجتیه، حوزه و رسانه ملی، عینیت گرایی، نقشه جامع علمی حوزه را در خود جاي داده است. متن زير يكي از مطالب اين نشريه درباره شهدایی است كه این انجمن مدعی است از اعضای آن بوده اند:
انجمن حجتیّه در سال های اولیه ی انقلاب برای اثبات همگامیش با نظام جمهوری اسلامی، به دلایل گوناگونی تمسّک می جست. یکی از این دلایل که همچنان نیز مورد استفاده ی نیروهای انجمن قرار می گیرد، ذکر نام افرادی است که در خدمت انقلاب و جمهوری اسلامی بوده و سپس به درجه ی شهادت نائل گشته اند.
به عنوان مثال انجمن در مهر ماه 1360 اقدام به انتشار ویژهنامهای به مناسبت هفته جنگ کرد که به "مرزبانان" موسوم بود. مقاله راهیان شهادت، مطلب صفحه ی 36این نشریه بود که در انتهای آن نام شهیدان عضو انجمن حجتیه نظیر حبیبالله روستایی، محمدجعفر کاشف، محسن عباسی، حمیدرضا مانی، ابراهیم داودآبادی، یونس امامینسب، محسن پالیزبان، ابراهیم پالیزبان، ایزدی، محمدباقر پشمینه آذر، علی پاینده، سعید جعفری، سعید دلنواز، مراد حسنوند، عبدالرضا زیدپور، مرتضی مهدیانی، فرهاد کشازرع، عابدین عباسی، غلامرضا اویسی، مصطفی ابراهیمی مجد، عبدالحمید غرویان و امیرعباس ابن الرضا در آن ذکر شده بود.
بنای آن را نداریم تا بگوییم هیچ یک از این افراد در زمان شهادت عضو انجمن حجتیّه نبوده اند، امّا توجّه به چند نکته در این باره ضروری است. اوّل آن که بر فرض که همه ی افراد مذکور سابقه ی عضویّت در این گروه را داشته باشند، امّا حقیقت آن است که تعدادی از اعضای انجمن (به خصوص رده های میانی و پایین این گروه) از مبانی اصلی تفکّر سران این گروه یا آگاهی کامل نداشتند و یا از عضویّت در آن به عنوان فریب ساواک استفاده می نمودند.
در ثانی بسیاری از دیگر افراد این گروه با اوجگیری نهضت امام و روشن شدن زاویه ی تفکر انجمن با رهبر انقلاب، به تدریج از این گروه جدا شده و به صف مبارزین پیوستند که با پیروزی انقلاب اسلامی، این جدایی ها به اوج خود رسید تا آنجا که گروهی از افرادی که سابقه ی عضویت در انجمن داشته و حال مخالف تفکر شیخ محمود حلبی و یارانش شده بودند، گروهی به نام "عباد صالح" را در برابر انجمن تشکیل دادند. امّا متأسفانه انجمن بدون توجّه به این مسائل از سابقه ی عضویّت افراد در راستای انقلابی نشان دادن خود، سوء استفاده می نمود.
به عنوان نمونه حضرت آیت الله مهدوی کنی درباره ی نفر اوّل این لیست یعنی شهید حبیب الله روستایی می گوید:« من هیچ وقت در جلسات آن ها [انجمن حجتیّه] شرکت نکردم و ارتباط مستقیم هم با رؤسای آن ها نداشتم، ولی چنان که گفتم چند نفر از این ها به مسجد ما می آمدند که یکی از آن ها مرحوم شهید روستایی است که به جبهه رفت و شهید شد. او از مقلّدین امام بود و می گفت ما در عین حال که احترام برای آقای حلبی قائل هستیم، ولی حالا به ایشان می گوییم راهی که امام انتخاب کرده راهی است که اساس بهائیت را از بین می برد و این راه بهتر از آن راهی است که شما انتخاب کرده اید. وی می گفت ما ساعاتی زحمت می کشیم تا یک نفر بهایی را مسلمان کنیم یا یک نفر مسلمان را که بهایی ها به دام انداخته اند از دست آن ها نجات بدهیم. اینها معمولا این طور کار می کردند و خیلی هم زحمت می کشیدند. واقعا این بچّه ها شب و روزها زحمت می کشیدند، دنبال جلسات بهایی ها بودند تا فردی را که بهائیان می خواستند به دین خود درآورند، مانع شوند. شهید روستایی – رحمت الله علیه – اهل کن بود این ها به خاطر علاقه به امام و در عین حال روی عواطفی که با آقای حلبی داشتند برای ایشان احترام قائل بودند، امّا دیگر راه ایشان را نمی پسندیدند. از این رو خط امام را انتخاب کردند و تا آخر ایستادند و شهید شدند.»(1)
امّا با این وجود شیخ محمود حلبی برای رفع شبهات ایجاد شده در جامعه نسبت به خودش در زمان جنگ مصاحبه ای انجام داد و در بخشی از آن گفت:« ما در این جنگ، نزدیک به هفتاد شهید از افراد انجمن، از شهید و مفقود و مجروح داریم. دست رفته از بین، پا رفته از بین، گلوله به بدن رسیده و از کار افتاده، شهید شده، خدا رحمت کند مرحوم روستایی را، خدا رحمت کند مرحوم ابراهیمی را و امثال این ها، این ها همه افراد انجمن بودند، این ها تشویق شدند به مبارزه و به میدان رفتند ومن این ها را شهید واقعی می دانم. چرا؟ زیرا که این ها روی یک نیت و هدف پاکی، به پیروی از فرمان یک روحانی که آمده است و پیشوا است رفتند، چون الاعمال بالنیّات روی این نیّت مقدس رفتند این ها را من شهید می دانم، عقیده من این است و به افراد انجمن مکرّر گفته ام و هیچ مخالف با این جنگ نبوده ام ابداً، بلکه موافق هم بوده ام.»(2)
هر چند که در این مقاله بر آن نیستیم تا تفکرّات انجمن و رهبرش را نسبت به جنگ و جهاد مورد نقد و بررسی قرار دهیم، امّا ناچاریم همین سخن شیخ محمود حلبی(که به قول خودش در سال 56 گفته است) را یادآوری نماییم که :« اول شما يك افسر، يك پيشوا و رهبر معصوم جنگی پيدا كنيد، يك رهبری كه بتواند اداره اجتماع كند روی نقطه عصمت نه عدالت، عدالت كافی نيست. پريشب گفتم، اوّل او را پيدا بكنيد، او را اقامه به كار كنيد، مطرح داشته باشيد، نقشه صحيح طبق نظر اين رهبر معصوم داشته باش، آنوقت برو جانت را بده.» (3)
یکی از افرادی که از سال1358 شایعه ی انجمنی بودنش در سطح جامعه پخش شد، شهید دکتر عبدالحمید (وحید) دیالمه بود. این شایعه چنان علیه این شهید مظلوم گسترش یافت که متأسفانه همچنان نیز برخی از انقلابیون برآن معتقدند. و انجمن حجتیّه نیز همچنان شهید دیالمه را به خود منسوب می کند. امّا علّت و منشأ پخش این شایعه به زمان تبلیغات اولین دوره ی ریاست جمهوری باز می گردد. آنجا که خطر بنی صدر برای دیالمه و دوستانش محرز شده بود، لذا تمام تلاش خود را انجام می دادند تا بتوانند پیش از برگزاری انتخابات چهره ی حقیقی بنی صدر را به خواص و عوام بشناسانند. اما متأسفانه نه تنها به هشدار آن ها توجهی نمی شد، بلکه متهم به تندروی و اختلاف افکنی می شدند.
ولی شهید دیالمه که حقگویی را بر عافیت طلبی ترجیح می داد، تصمیم گرفت تا در جلسات و سخنرانی های خود رسماً به افشاگری علیه بنی صدر اقدام کند. دکتر سعید جلیلی اولین افشاگری علنی وحید را علیه بنی صدر، اینگونه به یاد می آورد: « دو ماه به انتخابات رياست جمهوری مانده بود. شبی در پايان سخنرانی شهيد ديالمه در دانشكده ی علوم، يك نفر پرسيد نظر شما در مورد انتخابات رياست جمهوری چيست؟ شهيد ديالمه گفت: " نامزدها هنوز كامل نشدهاند؛ اما امشب در مورد يكی از آن ها صحبت میكنم. انتخاب آقای ابوالحسن بنی صدر به رياست جمهوری برای كشور فاجعه در پی خواهد داشت." خيلی غير منتظره بود. مجلس شلوغ شد. بعد كه كمی آرام شد جمله ی دومش را گفت: " دليلش را میگويم و بعد حاضرم بنشينم با كسانی كه مخالف اين نگاه هستند بحث كنيم. آقای بنیصدر به اصل ولايت فقيه اعتقاد ندارند." جلسه دوباره شلوغ شد. اين جلسه كليد مخالفت با بنی صدر زده شد و در جلسات بعد ادامه پيدا كرد.» (4)
شهيد ديالمه
با نزدیک تر شدن زمان برگزاری انتخابات، فعالیت های دیالمه و دوستانش نیز علیه بنی صدر بیشتر می شد. و با سفر تبلیغاتی بنی صدر به مشهد، این فعالیت ها به اوج خود رسید. با توجه به قدرتی که وحید در مناظره داشت، شاید تأثیر گذارترین اقدام برای روشن شدن حقیقت، می توانست برپایی یک مناظره بین وحید و بنی صدر باشد. لذا دوستان وحید، بنی صدر را به این مناظره دعوت می کنند. بنی صدر نیز در سخنرانییش در حرم پس از اشاره به گروه های تندرویی که در دانشگاه بوجود آمده و چماق برداشته و مانع از خدمت می شوند، قول می دهد تا در تهران با آن ها صحبت کند. هاشم یارحمیدی ادامه ی ماجرا را اینطور بیان می کند: « وقتی بنیصدر آمد مشهد، دوستان دنبالش رفتند و درخواست مناظره كردند. اما او طفره رفت. بعد شهيد ديالمه رفقا را جمع كرد حدود30 نفر سوار قطار شديم و رفتيم تهران دفتر روزنامه انقلاب اسلامی[که به بنی صدر تعلّق داشت]. نشستيم و تماس های زيادی گرفتيم. رفقا خيلی هم شعار میدادند. آن ها هم میگفتند بنیصدر شهرستان است.
بالاخره عدهای از سپاه آمدند و فرماندهشان گفت از بالا به ما دستور دادند كه اگر ظرف ده دقيقه اينجا را ترك نكنيد، همهتان را مثل گوسفند به رگبار ببنديم. بالاخره مجبور شديم آنجا را ترك كنيم. رفتيم قم، ديداری با علما داشتيم. آنجا هم وحيد صحبتی توی مسجد اعظم قم كرد. باز شلوغ شد و يك عده طرفدار بنی صدر آمدند. بعد هم چند نفر از دوستان را گرفتند.... بعد از تحصن جلوی روزنامه ی انقلاب اسلامی، روزنامه ی انقلاب اسلامی نوشت، جمعی منصوب به انجمن حجتيه اين كار را كردهاند.(5) بعد انجمن حجتيه اطلاعيهای داد و اين خبر را تكذيب كرد. »(6و7)
البته هفته نامه ی مجاهد که ارگان سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بود، برای اولین بار به متحصّنین نسبت انجمنی بودن داد و این شایعه را به چاپ رسانید.(8) و امّا این موضوع مستمسکی برای نیروهای ضدّ انقلاب شد تا چنین تهمتی را نسبت به دیالمه گسترش و ادامه دهند. این موج چنان ادامه یافت که کمتر از یک ماه بعد که شهید دیالمه خود را نامزد انتخابات مجلس نموده بود، یکی از سئوالات دائمی که از او هنگام تبلیغات می شد، سابقه ی عضویّتش در انجمن حجتیّه بود. امّا حتّی بعد از نمایندگی او در اوّلین دوره ی مجلس شورای اسلامی، و حتّی تا هنگام شهادتش این شایعه همچنان در مورد او وجود داشت.
این شایعه تا آنجا ادامه یافت که این شهید مظلوم در آخرین سخنرانی خود، باز هم ناچار می شود به چنین سئوالی پاسخ داده و بگوید:
« من این را یک توضیحی می دهم به شرط این که تو را به خدا متعهد شوید این را هرکسی پرسید، شما جواب بدهید. چون من دیگر واقعاً از جواب دادنش خسته شدم. تا به حال در دنیا سابقه داشته که کسی برای نبود چیزی دلیل بیاورد؟ همیشه برای بود چیزی دلیل می آورند. شما می خواهید بگویید مثلاً حسن آقا عضو ساواک منحله بوده. آیا برای بودنش باید دلیل بیاورید یا برای نبودنش؟ یعنی می شود برای نبودن چیزی دلیل آورد؟ همیشه سند و مدرک در زمانی مطرح است که بودن چیزی باشد. به اعتقاد من مسئله ی انجمن حجتیه امروز یک بازی سیاسی در موردش شده است. اولاً من عضو انجمن حجتیه نبودم، عضو انجمن حجتیه هم نیستم. مطمئن باشید که اگر من طرز تفکر انجمن حجتیه را پذیرفته بودم و در بینشان بودم، از احدالنّاسی وحشت نداشتم که بگویم این اعتقادم است و رویش می ایستادم و استدلال می کردم.
یک نمونه ی ساده به شما بگویم. جو جامعه امروز می گوید بند ج چیز خوبی است. همه می گویند ما خواستار بند ج هستیم. بنده می گویم با آن مخالفم رویش هم ایستادم. استدلال فقهی هم دارم. این را هم از خودم نمی گویم از فقها گرفتم و رویش هم بحث می کنم.... وقتی در مورد بنی صدر می گویم این طرز تفکر، طرز تفکر فاسدی است، روی آن می ایستم. الآن می گویم طرز تفکر آقای[میرحسین] موسوی را فاسد می دانم و می ایستم. [حبیب الله]پیمان را طرز تفکرش را فاسد می دانم و می ایستم. جنبش مسلمانان مبارز را فاسد می دانم و می ایستم. چیزهایی که به آن ها اعتقاد دارم را می گویم که اعتقاد دارم. می گویم خطبه ی نهج البلاغه در مورد زن درست است و می ایستم. اما در عمل باید بیایم بگویم نخیر! اتفاقاً شما خانم ها گل سرسبد هم هستید و هیچ اشکالی هم نداره و شما اصلاً سه برابر عقل دارید به جای نیم برابر!؟ ولی نمی گویم.
پس یقیناً بدانید که اگر چنین چیزی باشد خیلی مرد و مردانه می ایستم و می گویم [انجمنی] هستم و از آن دفاع می کنم و هیچ ناراحت نیستم که بگویم هستم. به اضافه ی این که شما می دانید که امروز همه ی کسانی که می خواهند زیرآبی بروند، می گویند "بله، ما بودیم اما آمدیم بیرون". مگر من مریض بودم، خب می گفتم بله من هم بودم منتها آمدم بیرون و موضوع ختم می شد. یا می گویند یک گروه از آن ها خیلی خوبند، آن ها که آمدند و رهبری امام را پذیرفتند. ما هم می گفتیم بله، ماهم جزو آن گروهی هستیم که رهبری امام را پذیرفتیم و تمام می شد. لزومی نداشت که من روی این مسئله بایستم و بگویم[انجمنی] نیستم و نبودم. اما این معرکه به این زودی ها حل نمی شود....»(9)
آری، این معرکه هیچگاه حل نشد، چرا که دکتر عبدالحمید دیالمه تنها سه روز پس از این سخنرانی در فاجعه ی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، به شهادت رسید و انجمن حجتیّه نیز شهادت او را تسلیّت گفت تا مهر تأییدی باشد بر همه ی شایعات. خواهر شهید دیالمه در این باره می گوید:« به یاد دارم بعد از شهادت ایشان، انجمن اطلاعیه ای به عنوان تقدیر و تسلیت داد. این اطلاعیه به گونه ای تنظیم شده بود که گویا شهید از اعضای انجمن حجتیه بوده است. ما و برخی دوستان شهید عکس العمل نشان داده و ناراحتی خود را به یکی از دست اندرکاران انجمن اعلام کردیم که اگر شهید دیالمه عضو شما بود و حالا به عنوان یک جوان گرانقدر تسلیت گفتید، چطور آن موقع که اینها از مشهد آمدند و در روزنامه انقلاب اسلامی متحصن شدند، اطلاعیه دادید که این ها از ما نیستند!؟ حالا که شهید شده به نفعتان است که ایشان را به خودتان منتسب کنید!؟ اینقدر آدم فرصت طلب! ما در آن زمان خیلی برآشفته شدیم.» (10)
پینوشتها:
1 - خاطرات آیت الله مهدوی کنی، تدوین دکتر غلامرضا خواجه سروی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم زمستان1387، ص199
2 - متن کامل این مصاحبه در یکی از وبلاگ های انجمن حجتیه موجود است.
3 - علاوه بر آن که نوار این سخنرانی در سال 62 در جامعه پخش شد، متن کامل آن در کتاب درشناخت حزب قاعدین موجود است.
4 - مصاحبه با دکتر سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنيت ملی در دولت نهم و دهم، از دوستان شهيد
5 - روزنامه ی انقلاب اسلامی، 2/11/58
6 - روزنامه ی انقلاب اسلامی ، 16/11/58 تکذیبیّه از ناحیّه ی محمدحسین عصار(مدیرعامل انجمن) صادر شد نه شاخه ی دانشجویی آن.
7 - مصاحبه با هاشم یار حمیدی، از بستگان، دوستان و همراهان شهید
8 - هفته نامه مجاهد، 9/11/58
9 - سخنرانی به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران،4/4/1360،کانون فرهنگی نشر اسلام(متن پیاده شده از نوار)
10 - مصاحبه با خواهر شهید
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
موفق باشین.
91/3/24
[SIGPIC][/SIGPIC]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
مستندی از دردسرهای دینداری بیدردسر مدرسه علوی و انجمن حجتیه
«پوستین وارونه» در جشنواره عمار
مستندی از دردسرهای دینداری بیدردسر مدرسه علوی و انجمن حجتیه
محمد ثقفی
«پوستین وارونه» به کارگردانی «محمدمهدی خالقی» با ریتمی جذاب و پرکشش ما را با نیروهای قدیمی مدرسهی علوی، همنشینان پیش از انقلاب انجمن حجتیه و انقلابیون و فعالان فرهنگی و دینی همراه میکند تا داستان تلخ دینداری بیدردسر گروهی را ببینیم و بشنویم که دردسرهای زیادی برای انقلاب و نظام انقلابی داشتند ودارند.
تریبون مستضعفین- محمد ثقفی
«پوستین وارونه» مستندی ۹۰ دقیقهای به کارگردانی «محمدمهدی خالقی» است که به بررسی کارنامه و دیدگاههای «انجمن حجتیه» و «مدرسه علوی» پرداخته است.
دوریبن این مستند -که در [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] به نمایش درآمد و با استقبال قابل تأمل مخاطبین مواجه شد-، به همراه طلبهی جوان و خوشسیما «رضا اکبری آهنگر» با ریتمی جذاب و پرکشش ما را با نیروهای قدیمی مدرسهی علوی، همنشینان پیش از انقلاب انجمن حجتیه و انقلابیون و فعالان فرهنگی و دینی همراه میکند تا داستان تلخ دینداری بیدردسر گروهی را ببینیم و بشنویم که دردسرهای زیادی برای انقلاب و نظام انقلابی داشتند ودارند. روایت خالقی از پوستین وارونهی دینداری بر قامت انجمن حجتیه
انجمن حجتیه تشکلی بود که پیش از انقلاب برای مقابله با بهائیت تشکیل شد و مدعی بود که اعضای خود را از دخالت در سیاست باز میدارد چرا که تبلیغ تشیع را در اولویت اصلی خود میداند. این دیدگاه در خلال درگیری خونین انقلابیون با رژیم شاه، باعث بدبینی انقلابیون به این مجموعه شد که تا سالهای پس از انقلاب نیز ادامه پیدا کرد. بیانات انتقادی امام خمینی نسبت به دیدگاههای این گروه گرچه باعث تعلیق داوطلبانه این تشکیلات شد، ولی منتقدین معتقدند جلسات زیرزمینی و نیروسازی این گروه به همان شکل سابق ادامه دارد و دینمداری خاص آنها که به عقیده منتقدین، بیتفاوت نسبت به بیعدالتیها و در پیوند با سرمایهسالاریست خطری بزرگ برای آیندهی انقلاب است، چه این گروه، به دلیل ظاهر مؤمنانهشان، در بسیاری از نهادهای نظام نفوذ کرده اند.
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، مستندساز عدالتخواه که پیشتر در مستند [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] به بهانهی رأی بالاتر استانِ زادگاهِ هاشمی رفسنجانی به رقیب انتخاباتیاش احمدینژاد، به زیبایی محرومیت مردم این استان را تصویر کرده بود ([برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]) و در اولین جشنواره مردمی فیلم عمار برگزیده شده بود، با مستند کوتاه «روایت یک زندگی» در دومین جشنواره مردمی فیلم عمار نیز شرکت کرد که در آن بدون هرگونه مصاحبه و نریشن، زندگی طلبگی را به زیبایی به تصویر کشید.
خالقی این بار با پوستین وارونه به سومین جشنواره مردمی فیلم عمار آمد. مستندی که گرچه در آن مهارت خود را در ساخت مستند به تمامی عرضه کرده است، دست روی موضوعی حساس یعنی انجمن حجتیه و سوژهای حساستر یعنی مدرسهی علوی گذاشته است. مستندی که عنوانش گویاست که از چه دیدگاهی به نقد حجتیه پرداخته است؛ «اسلام را چون پوستین وارونه پوشند.» (نهجالبلاغه/خطبه۱۰۷)
افشاگری درباره مدرسه علوی از زبان نیروهای قدیمی همان مجموعه
منتقدین، مدرسهی علوی را بازوی تربیتی انجمن حجتیه میدانند، که با همراهی مدارس اقماری خود، با جذب کودکان مستعد و تربیت علمی کارآمد آنها، توانسته است بین دانشگاهیان -که نخبگان آیندهی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور را تشکیل میدهند- گرایش جدیای به افکار موسوم به حجتیهای ایجاد کند.
منتقدین مدرسهی علوی چه در نهادهای دولتی مانند آموزش وپرورش و چه در رسانهها مدعیاند که هرگاه به نقد و برخورد با گرایشهای این مدرسه دست زده اند، هزینههای هنگفتی را پرداخته اند.
اما خالقی با هوشمندی، عملکرد مدرسهی علوی را در گفتوگو با نیروهای قدیمی و تأثیرگذار خود این مجموعه تصویر میکند و میکوشد که ادب و انصاف را رعایت کند و برای همین هم از خوشنیتی و اخلاق [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] به عنوان پدر معنوی مدرسه علوی و از چهرههای شاخص انجمن حجتیه بسیار میگوید.
علامه کرباسچیان؛ مردی که میترسید
«علامه میترسید.» این جملهایست که «سیدهادی محدث» معاون و دست راست مدیر راهنمایی علوی (نیکپرور) در توجیه پرهیز علامه و مدرسهاش از انقلابیون و سیاست میگوید. وی علوی و نیکان و مدارس اقماریشان را که عموما توسط فارغالتحصیلان علوی تأسیس شده اند «در پنجه انجمن حجتیه» میداند و با ناراحتی از ساز ناکوک علامه پس از انقلاب –که برایش غیرمنتظره بوده است- سخن میگوید.
محدث در این مستند خاطرهای تکاندهنده را هم نقل میکند. مدرسی که پس از پنج سال اصرار برای تدریس به مدرسه علوی آمد و به خاطر نام بردن از امام خمینی به دستور علامه کرباسچیان از مدرسه اخراج شد. اخراجی که با تحصن دانشآموزان مواجه شد. علامه از این تحصن «نگران» شد و «ترسید» دوباره از او خواست به مدرسه بازگردد و او متواضعانه بازگشت. معلمی انقلابی که در انفجار دفتر حزب جمهوری در هفتم تیر ۶۰ به شهادت رسید: [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ].
«داوود محمودخانی» از مدرسان با سابقهی مدرسهی علوی –که نگارنده نیز سابقهی شاگردی در کلاس ایشان را دارد- نیز در این مستند از شیطنتهایی که میدیده و تنهاییاش در جمع مسئولین این مدرسه میگوید. اختلافی که با وجود روحیهی منعطف وی و با وجود سابقه طولانیاش در مدرسه علوی، به جدایی وی از این مجموعه در سال ۸۰ انجامید.
گفتند کسی که بیانیه امام را منتشر کرد تحویل ساواک میدهیم!
«عباس توکلی» زعفران فروش مشهدی که خود پیش از انقلاب از اعضای انجمن بوده است اما خاطرهای دردناکتر تعریف میکند. او از جلسهی مذهبی انجمن حجتیه در سالهای پایانی مبارزه میگوید و مأموریتی که به او سپرده بودند؛ به او گفته بودند در خلال جلسه اگر کسی آمد و خواست بیانیههای امام را پخش کند او را بگیر. او میپرسد «او را بگیرم که چه کنیم؟» و پاسخ میشنود: «تا به ساواک تحویلش دهیم.»
این مستند به مناطق مختلف ایران سفر میکند و به مبارزین سالهای انقلاب که با انجمن حجتیه نزدیک بوده اند تریبون میدهد و از این رهگذر بیعملی حجتیهایها و نغمهی نامطبوع ساز مخالفشان در زمان نهضت امام خمینی را به وضوح به گوش مخاطب میرساند. [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، «حجةالاسلاموالمسلمین فاضل استرآبادی» مدیر مدرسه علمیه بابل، از انقلابیونی هستند که در این مستند از انجمن حجتیه در زمان مبارزات میگویند.
اکبری آهنگر؛ و هزینههای نقد حجتیه
شاید روایتگی طلبهی جوان، رضا اکبری آهنگر و گفتوگوی او با مصاحبهشوندگان و حتی جستوجوهای او منجمله سکانسهای جستوجو برای یافتن مزار شهیدی که به ادعای [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] مؤسس انجمن حجتیه و دیگران از این تشکیلات بوده است –که به وضوح خلاقیت مستندساز و تسلط او بر مبانی تصویری مستند را نشان میدهد- ازعوامل جذابیت این مستند باشد.
اکبری آهنگر، خود فارغالتحصیل مدرسهی علویست، از جمله طلاب انقلابیست که به روایت خود چه در آنجا و چه بعدا در مدرسههای دینیاش، هزینهی انتقاد از حجتیهایها را پرداخت کرده است. اکبری آهنگر میگوید که تحقیقات مفصلی پیرامون انجمن حجتیه انجام داده و با منتقدین این جریان و همچنین منتقدین مدرسهی علوی ارتباط برقرار کرده است. او توانسته تصویری پذیرفتنی از یک طلبهی حقطلب را به مخاطب القا کند. وی همچنین مدیر وبلاگ [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] است.
کارگردان از خلال این مصاحبهها به نوعی پروژهی تاریخ شفاهی انجمن حجتیه را کلید زده است که امید است آن را ادامه دهد و کامل کند، وی همچنین با آوردن صوت برخی سخنان شیخ حلبی و علامه کرباسچیان در لابهلای مستند به جذابیت و استناد اثر خود افزوده است.
نقد جریانی و گفتمانی و نه سیاسی و جناحی
خالقی اما به تاریخخوانی اکتفا نمیکند، وحید جلیلی، [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، «محمدجواد نظافت» روبهروی دوربین پوستین وارونه قرار گرفتند و فراتر از عملکرد تشکیلات حجتیه، به نقد و بررسی جریان فرهنگی حجتیهای پرداختند. عقلستیزی، دشمنی با فلسفه و عرفان، وحدتستیزی و منحصر کردن دغدغههای مذهبی در دعوای شیعه و سنی، بیتوجهی به عدالت اجتماعی، تفاوت تقیه با ترس و عافیتطلبی، رابطهی پیوند با سرمایه و رفاهطلبی با نوع دینداری، بیتوجهی به امر حکومت و برداشت راکد و خمود از مهدویت از عناوینی بود که مستدل و شیوا از زبان این فعالان فرهنگی و مذهبی در نقد دیدگاه حجتیهای تبیین شد.
این مستند خواسته که جامع و مانع باشد؛ برای همین به این اندازه اکتفا نکرده و از برچسب «حجتیهای» که ابزار به ماکیاولیسم سیاسی جناح چپ در دهه شصت شده بود نیز میگوید. سیاسیکاریای که در آن، مبارزان جنگ و انقلاب از جناح راست و شخصیتهایی چون شهید «دیالمه» نیز قربانی میشوند. مستند از این رهگذر باز هم تأکید میکند که نقدش به حجتیه نقدی گفتمانی و جریانی است نه سیاسی و جناحی. اشارهی اکبری آهنگر به فعالیت حجتیهای ها در حوزه نشر کتاب و اشاره به نویسندگانی چون «نادر فضلی»، «سیدحسین حسینی» و «سید حسن افتخارزاده سبزواری» -که جز در حوزه مذهبی نمینویسند- نیز در همین راستاست.
امروز که در هیاهوهای مبتذل سیاسی، جریانهای نیمهجانی چون انجمن حجتیه در حال قدرت گرفتن اند و به بهانه ناکارآمدیها و سوءمدیریتها، اصل گفتمان اسلام ناب محمدی امام را نشانه گرفته اند، نیاز به انتشار عمومی اینگونه آثار محسوس است. حال سؤال اینجاست که نهادهای عریض و طویل فرهنگی ما مانند صدا و سیما که بعضا با محافظهکاری و عافیتطلبی، برخی تریبونهای دینی را به متأثرین گفتمان حجتیه سپرده اند، حاضر اند از چنین اثری حمایت کنند؟
آیا صدا و سیما حاضر است مستند پوستین وارونه را پخش کند؟
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .
آیا شهید چمران از مؤسس انجمن حجتیه تقدیر کرده است؟
جناب آقای دکتر نادر فضلی که از 15 سالگی عضو انجمن بوده، سی سال نیز سابقه ی تدریس در علوی داشته، هم اکنون نیز از اساتید و فعاّلین انجمن حجّتیّه است و همچنین از نزدیک با شهید ابراهیمی مجد و خانواده اش آشنایی داشته و دارد، چگونه ممکن است که از ماجرای این وصیت نامه بیاطلاع باشد!؟… پس چگونه به خود اجازه می دهد که این ادعا را مطرح نموده و به شهید چمران تهمت تمجید از آقای حلبی بزند!
به گزارش تریبون مستضعفین پس از انتشار [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] که به بررسی و نقد دیدگاهها و عملکرد انجمن حجتیه و مدرسه علوی میپرداخت، دکتر نادر فضلی یکی از اساتید باسابقهی انجمن حجتیه که به گفتهی خود سیسال سابقه تدریس در مدرسه علوی دارد، نقدی بر این گزارش در قسمت نظرات نوشت. در پی نقد ایشان، حجةالاسلام رضا اکبری آهنگر -راوی مستند پوستین وارونه- ایشان را به گفتوگوی مکتوب پیرامون انجمن حجتیه [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] که دکتر فضلی طی مکتوبی که در قسمت نظرات ارائه کرد تلویحا این دعوت را رد کرد و نوشت: «بنده در پی منقولات جناب آقای ثقفی و جناب آقای اکبری سئوالاتی را مطرح کرده بودم. لطفا ایشان یا هر عزیز دیگر به آن سئوال ها، مستند و مستدلّ پاسخ بدهند تا سپس بنده هم به سئولات آقایان پاسخ عرض کنم.» حجةالاسلام اکبری آهنگر در پی این پاسخ، یادداشتی در وبلاگ خویش نوشت و ضمن تأکید دوباره بر آمادگی برای گفتوگو با دکتر فضلی، به یکی از ادعاهای ایشان یعنی تمجید شهید چمران از آیتالله محمود حلبی -مؤسس انجمن حجتیه- پاسخ گفت.
این یادداشت را به نقل از وبلاگ آقای اکبری آهنگر [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]میخوانید*:
چندی پیش سایت تریبون مستضعفین مطلبی با عنوان [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]منتشر نمود که بازتاب های مختلفی را به خصوص از جانب مدافعان انجمن حجتیّه و مدرسه علوی درپی داشت. جناب آقای دکتر نادر فضلی که یکی از اساتید و فعّالین فعلی انجمن حجتیّه هستند، در نقد این مطلب نظری را مرقوم فرمودند که به نظر خودشان شامل دوازده پرسش می شد.
البته در حقیقت چهارده تا بود، چرا که در شماره گذاری اشتباه شده بود. هر چند که یکی دیگر از خوانندگان گرامی، پاسخی مختصر و مفید برای برخی از سئوالات ایشان نوشتند، امّا گویا جناب فضلی و دیگر مدافعان انجمن صلاح را بر آن دیدند که این پاسخ را نادیده انگاشته و از حقیر بخواهند تا پاسخی مکتوب نمایم. اینجانب نیز با مطالعه ی نظر جناب آقای فضلی به دلایل زیر آن را فاقد ارزش پاسخگویی دانستم:
نقد و قضاوت بر سر مستند دیدهنشده الف) ایشان که سعی داشتند در این نظر چهره ای منطقی از خود به نمایش درآورند، در بخشی از نظرشان نوشته بودند:
«من البته مستند مذکور را ندیده ام، از این رو بر خلاف بسیاری از کسانی که بی سند و مدرک محکمه پسند به انجمن تهمت می زنند، به خود اجازه نمی دهم تا در باره ی محتوای مستندی که ندیده ام، داوری کنم.»
و یا در قسمتی دیگر اینگونه به متن گزارش اشاره کردند:
«البته از محتوای “عناوین مستدل و شیوا” گزارشی نداده و سخنی به میان نیاورده اید و تا زمانی که آن استدلال های شیوا شنیده نشود، جای بررسی ندارد…»
امّا علیرغم این که خود معترف بودند که نمی توان درباره ی مستند نادیده داوری کرد، به بهانه ی نقد گزارش تهیّه شده از مستند، قضاوت ها کردند! حقیر نیز بحث درباره ی مستند نادیده را لغو و بیهوده دانسته و می دانم. چرا که این گزارش هرچقدر هم جامع باشد، نمیتواند حقیقت مستندی نود دقیقه ای را به تصویر کشد و طبیعتاً با زاویه ی نگاه گزارشگر نوشته شده است. کلمه به کلمه ی عباراتی که در این مستند به کار رفته، همچنین اسناد صوتی، تصویری و مکتوبی که با زحمت فراوان تهیّه شده و در آن به نمایش درآمده، در قضاوت و نتیجه گیری مخاطب تأثیر مستقیم دارد. حال چگونه آقایان توقّع دارند که با طرح چند پرسش، بشود مستند نود دقیقه ای را برای آنان توصیف نمود و سپس به پرسش های آنان پاسخ داد!؟ اگر جناب آقای فضلی و دیگر منتقدان، این مستند را دیده بودند، حقیر حاضر بودم به تنهایی به جای همه ی دست اندرکاران تهیّه ی این مستند، با کمال میل پاسخگو باشم. امّا بحث بر سر یک نادیده حقیقتاً چه فایده ای دارد؟ غالب سؤالات دکتر فضلی به مستند و راوی آن ارتباطی ندارد ب) حقیر از همه ی خوانندگان گرامی تقاضامندم که یک بار دیگر نظر جناب آقای فضلی را با این نگاه بخوانند و بررسی فرمایند که اولاً از چهارده پرسش ایشان، چه تعدادش واقعاً پرسش محسوب می شود؟ درثانی از میان پرسش ها چه تعدادش پرسش از متن گزارش است، چه تعدادش پرسش از مستند است و چه تعدادش پرسش هایی درباره ی مباحث کلّی که به انجمن و علوی مربوط می شود؟ از سوی دیگر ایشان چند سئوال از من پرسیده اند و چند سئوال از کارگردان و گزارشگر و مصاحبه شوندگان؟ برخی از مطالبی که ایشان آن را به عنوان سئوال مطرح کرده اند، اصلاً سئوال نیست. به یک نمونه توجّه فرمایید:
« ۱۱- آقای ثقفی را نمی دانم چه سنّ و سالی دارد و تا چه اندازه پای بند به اصول اسلامی و حتی انسانی است، لابد ایشان هم مانند آقای اکبری که که لباس روحانیت به بر دارد، متدین و مقید به قید دین است و حتما سزای کسانی را که به مسلمان تهمت می زنند را خوب می داند. به هر دوی این گرامیان و نیز به آقای مستندساز برادرانه توصیه می کنم مراقب قبر و قیامت خود باشند و خدای ناکرده چنان نباشد که از روی جوانی ، سخنانی بگویند که سی سال بعد مانند آقای باقی، پشیمان شوند و در پی آن باشند که از مرحوم آیة الله حلبی، حلالیت بطلبند.»
شاید منظورشان از انتخاب عنوان سئوال برای این بند، پرسیدن سنّ آقای ثقفی بوده! حال با این پراکندگی مباحث طرح شده، چند درصد این احتمال وجود داشت که با پاسخ حقیر به آقای فضلی و سپس پاسخ مجدّد ایشان و آغاز بحثی طولانی، این گفتگوی مکتوب از نظر علمی مفید باشد؟ نکند ایشان توقع داشتند که برخی تندروی های دیگران همچون قراردادن تصویر آقای حلبی در کنار نیمرخ مسعود رجوی و عبدالبهاء و هرتسل را هم من پاسخگو باشم!؟ این در حالی است که حقیر اوّلین باری که چنین تصویری را دیدم بسیار ناراحت و عصبانی شده و در وبلاگم که در نقد انجمن حجتیّه است، مطلب [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] را نگاشتم که حتّی یکی از وبلاگهای مدافع انجمن هم آن را منتشر نمود.
سخنان تند دکتر فضلی در مدرسه علوی علیه دانشآموزان حزباللهی
به دلایل مذکور حقیر پاسخ ایشان را ندادم. از میان پرسش های ایشان هم، فقط دو پرسش بود که مستقیماً به حقیر مربوط می شد. در متن گزارش درباره ی من نوشته شده بود:
«اکبری آهنگر، خود فارغالتحصیل مدرسهی علویست، که به روایت خود چه در آنجا و چه بعدا در مدرسههای دینیاش، هزینهی انتقاد از حجتیهایها را پرداخت کرده است».
امّا آقای فضلی از باب تجاهل العارف، قضیه را طوری مطرح نموده اند که گویا بحث بر سر نوشته های من علیه انجمن بوده است، نه درگیری در مدرسه. لذا یکی از آن دو پرسش ایشان از من این بود:
«۶- بنده مطلع نیستم که جناب اکبری آهنگری چه هزینه ای بابت نوشته هایش علیه انجمن پرداخته است، اما ممکن است از ایشان درخواست کنید که تحقیقات مفصل ایشان درباره ی انجمن مبتنی بر چه منابع و مدارکی بوده است؟ خودتان قید کرده اید که ایشان: “… که تحقیقات مفصلی پیرامون انجمن حجتیه انجام داده و با منتقدین این جریان و همچنین منتقدین مدرسهی علوی ارتباط برقرار کرده است، توانسته تصویری پذیرفتنی از یک طلبهی حقطلب را به مخاطب القا کند” به راستی ” تصویر پذیرفتنی از یک طلبه ی حق طلب” که تنها با منتقدین ارتباط برقرار کرده است، پذیرفتنی است؟ جداً که دست مریزاد!؟»
جناب فضلی نفرمایید که مطّلع نیستید! بعید هم می دانم اتّفاقی که آن سال در مدرسه ی نیک پرور(راهنمایی علوی) رخ داد و صدای انفجارش در همه ی مدارس اقماری علوی پیچید، تا ابد از ذهن دست اندرکاران مدرسه ی علوی پاک شود. اوّلین هزینه ای که من در مبارزه ی با انجمن حجتیّه پرداختم و به آن افتخار می کنم و سرسوزنی هم پشیمان نیستم، دقیقاً در همان مقطعی اتّفاق افتاد که جنابعالی به قول جناب آقای فیّاض بخش(مدیر نیک پرور) در مدرسه “حضور پرزمان” داشتید و دانش آموزان، اگر نگویم در حدّ مدیر بلکه با دید معاون به شما می نگریستند. شما جهت تشویش اذهان درباره ی اساتید بزرگواری همچون جناب آقای محدّث و جناب آقای محمودخانی اینگونه نوشتید:
« آن طور که در خاطر بنده است آقای محدث به سبب مسائلی دیگر که جای گفتنش این جا نیست از مدرسه ی علوی برید و آقای محمودخانی هم که مدّتی همکار خود بنده در مدرسه ی علوی بود، گویا به سبب اختلافات کاری با مدیر فعلی دبستان علوی که هیچگاه هم انجمنی نبوده است، پس از بازنشستگی، همکاری اش با مدرسه قطع شد. ناگفته نماند مدرسه ی علوی حق بسیار بزرگی بر گردن آقای محمودخانی دارد که خود ایشان خوب می داند.»
جناب فضلی خود شما هم خوب می دانید که با من چه کردید که به سبب مسائلی که جای گفتنش این جا نیست در مدرسه بایکوت شدم. فقط به همین اکتفا می کنم که پس از آن اتّفاق، گویا شما فرموده بودید:
«اگر این بچّه حزب اللهی ها را مسلسل به دستشان بدهند و بگویند که معلّمت را بکش، می کشند»
و برای آن که همچون شما تشویش اذهان نکرده باشم به همین حدّ اکتفا می کنم که حدّاقل هزینه ای که من پرداخت کردم، عدم عبور از ***** برای ورود به دبیرستان علوی بود. کسی که حاضر به گفتوگوی مکتوب نمیشود چگونه روبهروی دوربین مستندی انتقادی حاضر شود؟
و امّا جهت آن که جناب آقای فضلی می خواستند از منابع و مدارک من و تحقیقاتم درباره ی انجمن حجتیّه مطّلع شوند، بهتر دیدم که به جای بحث درباره ی مستندی نادیده، از ایشان دعوت کنم که بحثی جامع درباره ی انجمن حجتیّه و علوی داشته باشیم تا در خلال آن به برخی از این پرسش های ایشان هم پاسخ داده شود. لذا مطلب [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] به نگارش درآمد. امّا ایشان به بهانه ی عدم پاسخ حقیر به پرسش های پراکنده ی قبلیشان موافقت نفرمودند تا بحثی منظم و علمی داشته باشیم. لذا نوشتند:
«لطفا ایشان یا هر عزیز دیگر به آن سئوال ها، مستند و مستدلّ پاسخ بدهند تا سپس بنده هم به سئولات آقایان پاسخ عرض کنم.»
البته به یقین اگر حقیر پاسخ هم می دادم ایشان باز به آن پاسخ من پاسخ داده و طبیعتاً هیچگاه به این مناظره ی درخواستی حقیر جامه ی عمل پوشانده نمی شد. با شناختی که من از شگردهای آقایان انجمنی دارم، این پاسخ برایم قابل پیش بینی بود و صرفاً برای آن که به خوانندگان گرامی اثبات شود که آقایان اهل مناظره و بحث ریشه ای نیستند، این دعوت را انجام دادم. چه رسد به اینکه قبول زحمت فرمایند و در برابر دوربین مستندی قرار گیرند که می خواهد آن ها را نقد کند. آزمونی بود تا دیگر گلایه نکنند که چرا سراغ ما نیامدید و فریاد وا اسلاما سردهند که این رسم مسلمانی نیست!
اتهام دکتر فضلی به شهید چمران
دوّمین پرسش ایشان هم که به اینجانب مربوط می شد، این بود:
«۵- جست وجوی آقای اکبری برای یافتن شهید مورد ادّعای حضرت آیة الله حلبی قدس سره که بر جذابیت مستند افزوده، کاملاً پیداست که جست وجوی جهت داری بوده است؛ چون می توانسته با مراجعه به افراد مطّلع و نیز خواندن برخی از وصیت نامه ها مانند وصیت نامه ی شهید چمران [که البته انجمنی نبوده ولی از مرحوم حلبی به نیکی یاد کرده] یا وصیت نامه ی شهید مصطفی ابراهیمی مجد هم رزم شهید چمران که همه ی خانواده اش انجمنی بوده و هم اینک نیز هستند، و نیز مراجعه به خود بنده که ده ها نفر از شاگردان خودم شهید شده اند، به راحتی از این حقیقت آگاه می شده و شاید چون به این ترتیب مستند مذکور جذابیّت خودش را از دست می داده، آقای اکبری این طلبه ی جوان خوش سیما و حقیقت طلب، دوباره مجبور می شده هزینه ی بس سنگین تری [البته در قبر و قیامت] بابت تهمت های ناروا، بپردازد.»
در سئوال قبل که بر خلاف واقع فرمودند «مطّلع نیستم» و در این سئوال نیز کذبی بسیار بزرگتر در قالب اتّهام به شهید دکتر چمران مطرح کردند! ممکن است آقای فضلی بفرمایند که متن این وصیّت نامه ی شهید چمران چیست که در آن از مرحوم حلبی به نیکی یاد کرده!؟ آیا شهید چمران در وصیتنامهاش از آیتالله حلبی تقدیر کرده است؟
ماجرای وصیّت نامه ی مذکور بدین شرح است که انجمن قبل از تعطیلی ظاهریش، در مهر ماه ۱۳۶۰ اقدام به انتشار ویژهنامهای به مناسبت هفته جنگ کرد که به «مرزبانان» موسوم بود. همان سالی که در خردادماه آن عارف مجاهد شهید دکتر مصطفی چمران، به شهادت رسیده بود. از سوی دیگر یکی از اعضای انجمن حجتیّه به نام شهید مصطفی ابراهیمی مجد در شهریور همان سال به شهادت رسید. وی از جمله اعضای با تقوای انجمن حجتیّه بود که در مدرسه ی علوی نیز تحصیل کرده بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی، به جمع نیروهای شهید چمران در جنگ های نامنظّم پیوست.
انجمن حجتیّه به بهانه ی شهادت شهید ابراهیمی مجد، در صفحه ی ۵۹ ویژهنامه مرزبانان مطلبی با عنوان «شهیدی در آستانه ی هفته ی جنگ» به چاپ رسانید. امّا نحوه ی چاپ این مطلب عمداً یا سهواً به گونه ای بود که کمی بی دقّتی خواننده باعث می شد تا اینگونه تصوّر نماید که مطلب در مورد شهید مصطفی چمران است نه شهید مصطفی ابراهیمی مجد. چرا که در طول این مطلب چند صفحه ای، فقط با عبارت مصطفی از شهید یاد شده بود و حتّی یکبار نیز به فامیلی وی اشاره نشده بود. علاوه بر این در صفحات مختلف این مطلب پنج عکس از شهید ابراهیمی مجد به چاپ رسیده بود که سه عکس از ایشان در کنار شهید چمران بود و دو عکس دیگرش چندان واضح نبود. این مطلب اینگونه آغاز می شد:
« خبر کوتاه بود. آتش بود: “مصطفی هم رفت”… و منهم من قضی نحبه. خدایا باغبان گلزار بهشتت چه نیکو “مصطفی” های برگزیده ی این امت را گلچین میکند. اینان رهروان راه مصطفای تو هستند و برافرازنده پرچم گلگون پیامبر تو. مصطفای رهبر رفت، مصطفای چمران رفت، و اینک این شیفته خاندان نبوت، دلداده ی مهدی این امت، پیرو نایب آنحضرت، یار و همرزم سردار شهید اسلام، به خیل شهیدان می پیوندد.»
در پایان این مطلب نیز بخشی از وصیت نامه ی این شهید به چاپ رسیده بود که در آن آمده بود:
«خدایا تو را شکر میکنم که عشق حضرت مهدی (ع) را در دل من جای دادی و خدایا تو را شکر میکنم که مرا به زیور ایمان آراستی. و قبل از هر چیز لازم است از آنانی که واسطه کسب معارف الهی من بودند: سه بزرگوار سه شمع که سوختند تا نور افروختند: اول استاد بزرگم علامه کرباسچی دوم مرحوم رضا روزبه سوم شیخ محمود حلبی که بابهایی از عرفان به “الله” را برایم گشود؛ از خدا برای این بزرگواران طلب اجر و علو مقام میکنم.»
و باز در صفحه ی روبروی این وصیّت نامه، تصویر تمام صفحه ی شهید چمران کار شده بود تا آغازی باشد بر پیام تسلیت حضرت امام(رحمت الله علیه) به مناسبت شهادت ایشان. همه ی این امور دست به دست هم داد تا به تدریج و با گذر زمان، برخی از موافقان و مخالفان انجمن حجتیّه اینگونه بپندارند که این وصیّت نامه مربوط به شهید مصطفی چمران است. تا جائیکه در برخی از مقالات، نشریّات و کتب نیز این مطلب به چاپ رسید.
برادر شهید چمران وجود وصیتنامه دیگری از وی را تکذیب کرده است
نویسنده جهت اطمینان، صحّت وجود وصیّتنامه ای از شهید چمران که در آن به نیکی از آقای حلبی یاد کرده باشد را در یکی از نمایشگاه ها از جناب آقای مهندس مهدی چمران(برادر دکتر چمران) جویا شدم. ایشان وجود چنین نوشتاری را تکذیب نموده و گفتند:
« تنها وصیّت نامه ای که از شهید موجود است، همان وصیّت نامه ی عرفانی است که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و ربوده شدن امام موسی صدر، خطاب به ایشان نوشته اند و هیچ وصیّت نامه ی دیگری از ایشان وجود ندارد.»
به اضافه ی این که شهید چمران در سال ۱۳۳۷ یعنی تنها دو سال پس از فعالیّت رسمی انجمن حجتیّه و تأسیس مدرسه ی علوی، از ایران خارج شده و تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور حضور نداشته است. و علاوه بر همه ی این ها، کارنامه ی درخشان و زندگی سراسر جهاد و مبارزه ی شهید چمران جای هیچگونه تشابه فکری بین ایشان و خطّ فکری انجمن باقی نمی گذارد.
امّا سئوال اینجاست که جناب آقای دکتر نادر فضلی که از ۱۵ سالگی عضو انجمن بوده، سی سال نیز سابقه ی تدریس در علوی داشته، هم اکنون نیز از اساتید و فعاّلین انجمن حجّتیّه است و همچنین از نزدیک با شهید ابراهیمی مجد و خانواده اش آشنایی داشته و دارد، چگونه ممکن است که از ماجرای این وصیت نامه بیاطلاع باشد!؟ وقتی ایشان با صراحت به وصیّت نامه ی شهید ابراهیمی مجد استناد می کند، به این معنی است که از این که این وصیّت نامه مربوط به شهید ابراهیمی مجد است، آگاهی کامل دارد. پس چگونه به خود اجازه می دهد که این ادعا را مطرح نموده و به شهید چمران تهمت تمجید از آقای حلبی بزند! اینجاست که باید حدیثی که جناب فضلی برای ما نوشتند را برای خودشان استفاده کرد که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمودند:
«مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قَالَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ، أَقَامَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَهُ فِیه.
هر کس به مؤمنى یا مؤمنهاى بهتان زند یا افترائى بندد به آن چه که در او نیست، در روز قیامت خداوند او را بر تلّى از آتش نگه مىدارد تا اینکه از عهده کلامى که بر وى بسته بیرون آید.»
و من نیز این فرمایش پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلّم) را یادآوری می کنم که فرمودند:
«إنّ الکذبَ بابٌ مِن أبوابِالنِّفاقِ .
دروغ ، درى از درهاى نفاق است»
و اینجاست که باید ناله سرداد:
أین قاطع حبائل الکذب و الافتراء
امّا با همه ی این اوصاف، حقیر همچنان آماده ی مناظره با ایشان و با همان سئوال هستم که: «آیا مرحوم آقای حلبی نهضت حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) را قبول داشتند یا خیر؟»
* میانتیتر ها از تریبون مستضعفین است.
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .
گفتگو با راوي و پژوهشگر مستند «پوستين وارونه» درباره انجمن حجتيه (بخش اول)
انجمنيهاي جديد حتي برخي حرفهاي مرحوم حلبي مثل وحدت شيعه و سني را هم قبول ندارند/ 5 سال بعد از بيانيه تعطيلي انجمن، امام هنوز خطر حجتيه را هشدار ميداد
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]زمستان سال گذشته مستندي ساخته و در محافل دانشگاهي و حوزوي اكران شد كه به سرعت سر زبانها افتاد. «پوستين وارونه» نام همين مستند بود كه سازندگانش «انجمن حجتيه» را موضوع محوري فيلم خود قرار داده بود. اكران اين مستند در سومين جشنواره عمار و برگزيده شدنش در جشنواره روحاني در قاب سينما، موجب شد تا اين مستند بيش از پيش مورد توجه قرار بگيرد. براي بدست آوردن اطلاعاتي جذاب درباره اين مستند به [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]مراجعه كنيد. كارگردان اين مستند «محمد مهدي خالقي» است و «رضا اكبري آهنگر» در آن به روايت ميپردازد. هر دوي اين افراد سابقه پژوهش درخصوص انجمن حجتيه را دارند و اكبري چندين سال است كه بصورت تخصصي در اين مورد به تحقيق ميپردازد.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] نكته جالب اينجاست كه اكبري، خود سابقه تحصيل در مدرسه علوي را دارد و از اين جهت با افكار و روشهاي اين انجمن هم آشناست. اكرانهاي اين مستند موجب شد تا تشويق و انتقادهاي فراواني به سمت آن روان شود كه با يك جستجوي ساده در اينترنت ميتوان به آنها دست پيدا كرد (براي نمونه به [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]مراجعه كنيد). خود راوي اين مستند حجم اين انتقادها را نشانه فعاليت انجمن حجتيه ميداند و همين را دليل صدق اثرش ميخواند. با انتشار اين مستند برخي از اعضاي انجمن به بيان خاطرات خود پرداختند كه محتواي اين اثر را تاييد ميكرد.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اكبري خواستار مناظره و گفتگوي مكتوب با منتقدان شد اما مقبول نيفتاد. به همين بهانه با رضا اكبري آهنگر به گفتگو نشستيم اما بيش از آن كه درباره مستند حرف بزنيم به خود انجمن حجتيه پرداختيم. گفتگويمان مفصل شد و ما را بر آن داشت تا آن را در دو بخش تقديمتان كنيم. بخش اول اين گفتگو درباره تاريخ، فعاليتها و بنيانهاي فكري انجمن حجتيه است كه براي آشنايي كپسولي با انجمن بسيار مفيد است. اما در بخش دوم كه چند روز ديگر تقديمتان خواهد شد، به يكي از بازوهاي فعال اين انجمن يعني مدارس آن با محوريت مدرسه علوي پرداختهايم و سعي كرديم بعد از فهميدن ارتباط اين مدرسه با انجمن، به اين سوال پاسخ دهيم كه چرا با اينكه مدرسه علوي معروف به تربيت دانش آموزان با افكار انجمن حجتيه است با آن برخوردي نميشود. نقداً بخش اول اين گفتگو را بخوانيد كه حتما در هنگام خواندن بخش دوم به كارتان خواهد آمد.
انجمنيهاي جديد حتي افكار آقاي حلبي را هم كاملا قبول ندارند وقتی اسم انجمن حجتیه میآید، چیزی که در ذهن غالب مردم و ما جوانها ممکن است نقش ببندد، مباحثی کلی است که شاید بعضی از آنها وجهه تاریخی دقیقی هم نداشته باشد. مثلا این موضوع که انجمن حجتیه میگوید بیشتر گناه کنید تا امام زمان(عج) بیایند خيلي در افواه رايج است ولي ساير مباني فكري اين انجمن چندان شناخته شده نيست. اگر بخواهیم خیلی مختصر و کلیدواژهای تفکرات انجمن حجتیه را تیتر کنیم، شاخصترین تفکرات و وجه ممیزات انجمن حجتیه با بقیه گروههای اسلامی و شیعی چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا. مسلماً همان طوری که نمیشود در باره اعضای همه احزاب و گروهها با یک معیار قضاوت کرد و همه آنها را با یک چوب راند، در مورد انجمن حجتیه هم همین طور است. منتهی انجمنیهای قدیم با انجمنیهای جدید فرق هایی دارند، یعنی اگر بخواهیم چند شاخصه آنها را بگوییم، در همین چند شاخصه هم بین انجمنیهای قدیم و جدید فرق هایی وجود دارد.
مثلاً اگر در مورد انجمنیهای جدید یکی از شاخصههای مهمشان را بخواهیم عرض کنیم، مخالفت با وحدت شیعه و سنی است، اما این شاخصه را حداقل در مورد شخص مرحوم شیخ محمود حلبی که مؤسس و رهبر انجمن بودند، نمیبینید. بلکه برعکس ایشان بسیار معتقد به وحدت شیعه و سنی بودند و این نکته در سخنرانیهایشان کاملاً بارز است. ما عباراتی را از آقای حلبی داریم و فایلهای صوتیشان هم هست که انشاءالله در آینده منتشر میکنیم که کاملاً نشان میدهد آقای حلبی اعتقاد کامل به وحدت شیعه و سنی داشتند و عبارات بسیار جالبی در این زمینه دارند و مثلاً میفرمایند "اینها برادران ما هستند، ما اینها را دوست داریم و اگر کسی چپ به آنها نگاه کند، چشمش را میآوریم!" با این صراحت این سخن را میگویند.
اما انجمن حجتیه فعلی این طور نیست. اینهایی که مدعی هستند آقای حلبی را قبول دارند و ایشان را رهبر خود و خود را از همه جهت مدیون ایشان میدانند، اصلاً به روی خودشان نمیآورند که آقای حلبی وحدت شیعه و سنی را قبول داشته است، اما الان وقتی این اسناد را جلویشان میگذاریم، وقتی بیانیه انجمن حجتیه را به مناسبت هفته وحدت در سال 60 جلویشان میگذاریم، لبخند میزنند و میگویند تقیه بوده است. ما به آنها پاسخ میدهیم حتی فرض کنیم تقیه بوده است. ما هم همین را میخواهیم. ما هم مخصوصاً با این وضعیت جهان اسلام، منطقه، سوریه، مصر و... همین شیوه را لازم داریم. جالب است بدانید مرحوم آقای حلبی حتی از خلفا هم این گونه یاد میکنند. ایشان در مورد خلیفه اول میگویند "ابوبکر صدیق"، خلیفه دوم را میگویند "حضرت فاروق" و خلیفه سوم را میگویند "ذوالنورین". فایلهای صوتی اینها موجودند و نمیدانیم انجمن حجتیه فعلی اگر امام و مقام معظم رهبری را قبول ندارند، چرا حرفهای رهبر خودشان را هم قبول ندارند؟
حاصل فعاليتهاي انجمن در يك جمله پس با اين توصيف بهتر است سوالم را اينطور اصلاح كنم كه مهمترين ويژگيهاي فكري انجمن حجتيه جديد چيست؟
اولین شاخصه انجمن حجتیه جدید عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت است که به تبع آن عدم اعتقاد به ولایت فقیه هم میآید. در این موضوع با انجمن حجتیه قدیم کاملاً مشترکند.
شاخصه دوم بحث وحدت شیعه و سنی و شاخصه سوم هم تفکرات افراطی ضد فلسفی و ضد عرفانی است. روی کلمه افراطی تأکید میکنم. یک وقت هست مسئله اختلاف نظر علمی است، مثل بسیاری از مباحث حوزوی و فقهی که در آنها اختلاف نظر وجود دارد و خیلی هم عادی است، اما یک وقت هست بحث به افراط و توهین کشیده میشود که این مسئله هم در انجمن حجتیه قدیم وجود داشت و هم در انجمن حجتیه جدید وجود دارد.
اگر بخواهم حاصل فعالیتهای انجمن حجتیه را در یک کلام خدمت شما عرض کنم، خلاصه آن میشود تربیت نیروهای متدین ضد انقلاب.
ميخواهم درباره يكي ديگر از باورهاي غلطي كه درباره انجمن حجتيه فراگير است و فكر ميكند اين جريان مرده است و خيلي فعاليت ندارد، بپرسم؛ اما فكر ميكنم قبل از آن بد نباشد ابتدا كمي درباره سابقه فعاليت اين انجمن در قبل از انقلاب بفرماييد.
بله، برای توضیح وضعیت انجمن حجتیه در دوران پس از انقلاب باید اشارهای به وضعیت آن در قبل از انقلاب کنم. بر اساس همان تفکر عدم تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت ـالبته باید روی کلمه عصر غیبت اندکی توقف کنم، چون اینها حکومت امیرالمؤمنین(ع) و ائمه(ع) را قبول دارند، منتهی معتقدند رهبر یک حکومت اسلامی باید معصوم باشدـ میگویند چون رهبر معصوم نداریم، توانایی تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت را نداریم. بر اساس همین تفکر با نهضت حضرت امام همراهی نمیکردند، بلکه برخی از آنها فعالیتهای ضد نهضت امام و ضد انقلاب اسلامی هم داشتند. آنچه را که عرض میکنم عین عبارت مقام معظم رهبری است.
مقام معظم رهبری در سال 64 و موقعی که رئیسجمهور بودند، در جلسات معمولی که در دانشگاه تهران برای پرسش و پاسخهای دانشجویی داشتند، در آنجا یک نفر از ایشان پرسید: «نظر شما راجع به انجمن حجتیه چیست؟» آقا به تفصیل و صراحت به این سئوال پاسخ دادند و فرمودند: «انجمن حجتیه قبل از انقلاب با انقلاب نبود بعضی از افرادشان کار فعّال ضدّانقلابی هم می کردند، بعضی فقط با انقلاب نبودند ضد انقلابی هم نبودند، بعد انقلاب شد بسیاری از کسانی که با انقلاب نبودند بعد از آنکه عظمت و شکوه انقلاب را دیدند پیوستند به انقلاب».
این مختصری است از گذشته انجمن حجتیه و لذا نمیتوانیم هر کسی را که صرفاً سابقه عضویت در انجمن داشته باشد، زیر سئوال ببریم. باید ببینیم آیا بر آن خط باقی مانده است یا نه.
اين پيوستن به انقلاب كه در كلام رهبري هم وجود دارد را كمي توضيح دهيد؟
انقلاب که پیروز شد، سران انجمن حجتیه یک تغییر موضع 180 درجهای دادند، یعنی مرحوم آقای حلبی که در طول نهضت امام حتی یک بیانیه ـاین را به جرئت و مستند عرض میکنمـ در حمایت از نهضت حضرت امام نداده و حتی پای یک بیانیه را مثل سایر علما امضا نکرده و بلکه در سخنرانیهایش علیه نهضت امام صحبت و به امام توهین کرده بود، و همچنین اسنادی موجود است که برخی از اعضای انجمن برخی از نیروهای انقلابی را لو داده بودند، ایشان یک شبه شد همراه و یار انقلاب و جمهوری اسلامی و اولین بیانیه را در 1/1/58 صادر کرد، یعنی حتی در نزدیکیهای پیروزی انقلاب هم از اینها چیزی نمیبینیم. اولین بیانیه را در سال 58 صادر میکنند که بروید و در دوازده فروردین به جمهوری اسلامی رأی بدهید.
طوري وانمود ميكردند كه انگار از ابتدا امام را قبول داشتند!
جالب اینجاست که از همان بیانیه اول تا بیانیههای بعدی میبینیم طوری وانمود میشود که انگار اینها از قبل، نهضت امام و تفکرات ایشان را قبول داشتند. حتی نکته بسیار عجیبی که وجود دارد دستخط آقای حلبی است که در روزنامههای آن زمان هم چاپ شد و میگوید: «کمترین اختلافی و کوچکترین مخالفتی نداشته و نداریم»! خیلی عجیب است! انسان نمیداند این را به پای نفاق بگذارد یا چیز دیگری؟ اینها خودشان به پای تقیه میگذارند. شاید کسی بگوید آقا! شاید واقعاً منقلب شده و مثل خیلیهای دیگر به انقلاب پیوستهاند، اما شواهد و قرائنی داریم که حداقل سران انجمن مثل آقای حلبی، آقای مهندس عصار، آقای مهندس سجادی و... افرادی هستند که نظرشان تغییر نکرد و صرفاً ظاهرشان را همراه با انقلاب نشان دادند.
الان نقداً از اين شواهد و قرائن چيزي در ذهن داريد؟
بله، مثلاً یک نمونه از این شواهد و قرائن را خدمتتان عرض کنم. جناب آقای رسول جعفریان در مورد انجمن حجتیه مواضعی دارند و از مواضعشان هم آشکار است که آن دید عمومیای که ما نسبت به انجمن حجتیه داریم ایشان ندارند، بلکه از انجمن دفاع میکنند. در کتاب «سازمانها و جریانهای مذهبی سیاسی» ایشان در فصلی که به انجمن حجتیه اختصاص داده بودند، مشاهده میکنیم به بسیاری از نکات مهمی که در مورد انجمن وجود دارد، نپرداختهاند. بعضی از مطالب را هم مطرح و قضاوت را به مخاطب واگذار کرده و به عنوان یک مورخ تحلیل نکردهاند که آیا این مطلب یا خاطره میتواند صحیح باشد یا غلط. مواردش زیاد است و من برای جلوگیری از اطاله کلام به آنها نمیپردازم.
مرحوم حلبي در مجالي خصوصي از امام بد ميگفت
اما جناب آقای رسول جعفریان که بیان خاصی از واقعیت را نسبت به انجمن حجتیه دارند در همان کتاب در یک پاورقی مینویسند: «روشن است که بعدها آقای حلبی نسبت به امام بدبین شده و در مجالس خصوصی از ایشان بد می گفت. این مطلب مورد تأیید بسیاری ازنزدیکان ایشان نیز قرار دارد.» همه میدانیم آقای جعفریان با تحقيق حرف میزند و وقتی خود ایشان که در بسیاری جاها از انجمن حجتیه دفاع میکنند، چنین مطلبی را مطرح میسازند، خود این میتواند دلیلی باشد بر این که موضعگیری انجمن حجتیه بعد از پیروزی انقلاب صرفاً یک تغییر موضع ظاهری بوده است و شواهد و قرائن دیگری هم برای این موضوع وجود دارد.
انجمن حجتيهاي انگي شده بود براي به در كردن نيروهاي انقلابي حالا آيا اين تغيير موضع حتي ظاهري، مقبول انقلابيون واقع شد؟
با توجه به پیشینه انجمن و آقای حلبی، بسیاری از انقلابیون باور نمیکردند اینها در خط انقلاب آمده باشند و هر قدر هم بیانیه میدادند و در مورد دفاع مقدس یا فجایعی که اتفاق میافتاد و یا برای حضور در انتخاباتها و راهپیماییها بیانیه میدادند، چشم کسی را نمیگرفت.آنها همواره تلاش میکردند خود را همراه نشان بدهند، اما همه شواهد و قرائن مبنی بر عکس این موضوع بود.
از طرفی در آن زمان حزب توده، نیروهای چپ، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و... فعال بودند و حتی بعضی از گروههای افراطی مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آمدند و از بحث انجمن حجتیه سوءاستفاده سیاسی کردند و هر رقیبی را که میخواستند از میدان به در کنند به او انگ انجمن حجتیه زدند، مثل انگی که به شهید دیالمه زدند، وگرنه شهید دیالمه انجمنی نبود و هیچ سابقه انجمنی هم نداشت، اما رقیب برای این که شهید دیالمه را از میدان به در کند، به او انگ انجمنی بودن زد. به شهید دیالمه نمیشد انگ مثلاً کمونیست بودن زد، چون به او نمیخورد و باید به او انگ یک گروه مذهبی را میزدند و چه گروه مذهبی با سابقه ی منفی، بهتر از انجمن حجتیه؟ و این اتفاق در مورد خیلیها افتاد و حزب توده هم نهایت سوءاستفاده را از این قضیه کرد تا بین مسئولین نظام اسلامی اختلاف ایجاد کند. البته متأسفانه برخی همچنان از این شیوه استفاده می کنند، مثل شایعاتی که علیه حضرت آیت الله مصباح و موسسه امام خمینی وجود دارد.
همه این مباحث، اختلاف نظرها، سوءاستفاده از اختلافات، شیطنت بعضی از نیروهای انجمن حجتیه، از آن طرف حمایت بعضیها از سران انجمن و اتفاقاتی که رخ دادند، همه و همه دست به دست هم دادند تا در اوایل سال 61 نواری در جامعه پخش شد که سخنرانی آقای حلبی علیه جنگ بود. ایشان در آن سخنرانی جهاد در عصر غیبت را جایز ندانست و به همه ثابت شد ایشان مخالف رفتن به جبهههاست. این نوار در سطح وسیعی پخش شد، درحالی که این نوار مربوط به سال 56 بود. هرچند آقای حلبی در این نوار حرفهایی زده بودند که نشاندهنده افکار انحرافی ایشان بود، اما نوار حقیقتاً مربوط به سال 61 نبود بلکه متعلق به سال 56 بود، ولی این شایعه پخش شد و شلیک نهایی و تیر خلاصی به انجمن بود و چهره آن بیش از گذشته در جامعه لکهدار شد.
تير خلاص سخنراني امام بود اما با اين حال تير خلاص را بايد همان سخنراني معروف امام بدانيم ديگر؟
بعد از گذر از این فراز و نشیبها حضرت امام در یکی از سخنرانیهایشان بدون این که نامی از انجمن حجتیه یا یکی از اعضای آن ببرند، به برخی از تفکرات انجمن اشاره کردند و فرمودند: «يكدسته ديگر هم كه تزشان اين استكه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تاحضرت صاحب بيايد. حضرت صاحب مگربراى چى مىآيد؟ حضرت صاحب مىآيد معصيت را بردارد، مامعصيت كنيم كه ا وبيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد. اين دستهبندىها رابراى خاطرخدا اگر مسلميد و براى خاطر كشورتان اگر ملى هستيد، ايندسته بندىها را برداريد و در اين موجى كه الآن اين ملت را به پيش دارد مىبرد، دراين موج خودتان را وارد كنيد، وبرخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.»
بعد از اين سخنراني همه انگشتها به سمت انجمن نشانه رفت و همه گفتند منظور امام انجمن حجتیه بوده است. انجمن هم بعد از چند روز بیانیه داد که هرچند خودمان را مصداق فرمایشهای حضرت امام نمیدانیم، اما تحقیق کردهایم و گویا منظورشان ما هستیم و برای این که در جامعه اختلافی پیش نیاید، از این به بعد کلیه فعالیتهای انجمن در سراسر کشور تعطیل است. آنها این بیانیه را صادر کردند و فعالیتها در ظاهر تعطیل شدند، اما همچنان گزارشهایی از گوشه و کنار میآمد که مثلاً نیروهای انجمن دارند در فلان شهرستان ادامه فعالیت میدهند.
با این اتفاق برخی شمشیرهایشان را علیه جمهوری اسلامی تیزتر کردند و عناد و کینهای که نسبت به امام و نهضت ایشان داشتند بیشتر شد. در واقع میتوان گفت انجمن وارد یک فاز زیرزمینی و فعالیت مخفیانه شد. مدتی هم آرامش و تعطیلی ظاهری داشت. جناب آقای رحیمیان خاطره جالبی را نقل میکنند که وقتی این بیانیه انجمن را بردم و خدمت امام خواندم، امام لبخندی زدند و گفتند: «تعطیلی با انحلال فرق دارد. اینها منحل نشدهاند، تعطیل شدهاند، یعنی هر وقت اراده کنند، دوباره شروع میکنند». اتفاقاً این مسئله با اساسنامه انجمن هم مغایرت دارد، چون در آنجا ذکر کردهاند فعالیت انجمن تا ظهور حضرت ادامه خواهد داشت و لذا از این جهت هم برای ما قابل باور نیست که اینها فعالیتهایشان را تعطیل کرده باشند.
انجمن ظاهرا تعطيل شده بود امام امام هنوز هشدار ميداد جالب اينكه امام در آخرين سخنراني هايشان هنوز نسبت به خطر انجمن هشدار ميدهند با اينكه ظاهرا بايد 5 سال از تعطيلي آنها گذشته باشد.
بله؛ انجمن ظاهراً در سال 62 تعطیل شد، اما امام در سال 67 و در آخرین سخنرانیهایشان صریحترین تذکرات را در مورد انجمن حجتیه دادند، درحالی که ظاهراً پنج سال از تعطیلی انجمن میگذشت.
امام در ابتدای سال 67 آن نامه معروف را به فقهای شورای نگهبان نوشتند که :«حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند.» معلوم است امام در سال 67 معتقدند انجمن حجتیه همچنان فعال است و ناگهان از جایی ضربه میزند که متوجه نمیشویم از کجا خوردهایم.
جلوتر میآییم. منشور روحانیت؛ امام در پایان عمر شریفشان در آن بیانیه معروفشان خطاب به روحانیون و طلاب چندین بار در مورد خط فکری انجمن هشدار و تذکر میدهند حوزهها همچنان به این طرز تفکر آمیخته و آلوده هستند: «و من به طلاب عزیز هشدار میدهم پرونده فکری این گروه همچنان باز است». در آنجاست که میفرمایند: «دیروز انجمن حجتیهایها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را کردند تا اعتصاب چراغانی نیمهشعبان را به نفع شاه بشکنند». یا این تعبیر را به کار میبرند: «از همه شکنندهتر، شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ باطل است» که باز نشان میدهد تفکر امام و انجمن چگونه در تقابل با یکدیگر است.
و یا در یکی از بندهای وصیتنامهشان که در آن علما را نصیحت میکنند، بعد از این که میگویند یک شب بنشینید و با خودتان خلوت کنید و ببینید مملکت دچار چه معضلات و مشکلات فراوانی است و خطاب به علما طبق معمول نصایحی میکنند و در آخر آن بند میفرمایند: «اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهاى منحرف، آن است که براى ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فإنّا لله و إنّا إلیه راجعون!»
همه اینها نشاندهنده این است که حضرت امام تا آخرین روزهای عمر به فعالیت انجمن حجتیه و خطر آن معتقد بودند، چیزی که متأسفانه برخی از مسئولین ما متوجه نشدند و تصور کردند چنین چیزی وجود ندارد و انجمن حجتیه تعطیل شده است، بماند که برخی همچنان نگاه خوشبینانه به این انجمن دارند و نگاه حضرت امام به این انجمن را ندارند.
در هر حال کار به جایی رسیده است که الان در فضای مجازی به اسم انجمن حجتیه ملاحظه میکنید که دارند رسما فعالیت میکنند و ***** هم نیستند.
حالا بغير از فضاي دانشگاهها، آيا در حوزههاي علميه هم فعاليتهاي روشني دارند؟
باید نکتهای را روشن کنم که یک تفکر انجمن حجتیه داریم که من این را در آن مستند هم عرض کردهام که خط فکری انجمن حجتیه است و یکی تشکیلات انجمن حجتیه است. طبیعتاً تفکر و خط فکری آن به مراتب مهمتر از تشکیلات انجمن است. نکاتی که تا به حال عرض کردم بیشتر در مورد تشکیلات انجمن حجتیه است، اما بیشتر از آنچه که تشکیلات انجمن فعال باشد، نگران خط فکری انجمن هستیم و من تقریباً مطمئنم نگرانی امام هم از همین خط فکری بود تا از تشکیلات انجمن حجتیه.
خط فكري انجمن در برخي حوزهها وجود دارد اما یک خط فکری بدون یک تشکیلات چگونه گسترش مییابد؟ بالاخره قطعا تشكيلات و سازمان به كمك اين خط فكري ميآيد؟
بله، متأسفانه خط فکری انجمن در برخی از حوزهها و در بین برخی از علمای حوزه و اساتید دانشگاه وجود دارد و قابل انکار نیست. شاید خودشان هم منکر باشند، اما انسان وقتی مواضعشان را بررسی میکند میبیند دقیقاً دارند همان حرف را میزنند. بعضیهایشان متوجه هستند که دارند حرف انجمن حجتیه را میزنند، چون اشکالی در این حرف نمیبینند، اما برخی هم متوجه نیستند.
نمونهای عرض کنم. در سال تحصیلی گذشته در حوزه علمیه سر کلاس بودم. استادمان فردی انقلابی، رزمنده و جانباز بود. چهار پنج روز مانده به تعطیلی محرم و رفتن طلاب برای تبلیغ بود. در آخر یکی از کلاسها این استاد ارجمند ما گفتند با توجه به این که چند روز دیگر حوزهها تعطیل میشوند و شما میخواهید برای تبلیغ بروید، میخواهم به شما تذکراتی را بدهم.
ايشان گفتند یکی از اشتباهاتی که در ما عرف شده است و ما در ایام محرم بالای منابر میگوییم این است که میگوییم باید از قیام امام حسین(ع) درس بگیریم و این حرف غلطی است. ما از قیام امام حسین(ع) نمیتوانیم درس بگیریم، چون اگر میشد درس گرفت ائمه بعدی میگرفتند! چرا آنها نگرفتند؟ و شروع کرد مفصلاً در باره این قضیه صحبت کردن با این ادعا که فکر میکنم بحث جدیدی است که مطرح میکنم، ساعتها روی آن وقت گذاشته و هزاران صفحه کتاب مطالعه و تحقیق کردهام و دارم به شما عرض میکنم شما اشتباه نکنید. من به ایشان عرض کردم: «استاد! اگر این طور باشد نهضت حضرت امام هم زیر سئوال میرود، چون یکی از شعارهای مهم ما این بود: نهضت ما حسینییه/ رهبر ما خمینییه».
ایشان خیلی راحت گفتند خدا رحمت کند حضرت امام را و خیلی هم با احترام از ایشان یاد کردند، ولی بالاخره حضرت امام هم معصوم نبودند! کانّه خون این همه جوانی که قبل و بعد از انقلاب برای این نهضت ریخته شد، حاصل یک اشتباه عادی بوده است. ایشان خیلی تأکید میکرد این حرف بسیار جدیدی است که دارم میزنم و بروید و خوب در بارهاش فکر کنید و اگر سئوالی داشتید بیایید من جواب میدهم. من هم که دیدم ایشان این قدر تأکید دارد که این بحث جدیدی است، گفتم: «خیر استاد! حرف چندان جدیدی هم نیست. این یکی از حرفهای انجمن حجتیه است». همه زدند زیر خنده و خود استاد هم خندیدند.
یکمرتبه یکی از طلاب که ملبس هم بود، برگشت و گفت: «این حرف حق انجمن حجتیه هم کنار حرفهای حق دیگرش». من یک لحظه فکر کردم این طلبه شوخی کرد یا جدی گفت؟ کلاس تعطیل شد و طلبه دیگری به سراغم آمد و گفت: «تو اصلاً میدانی داری با چه کسی حرف میزنی؟ این آقا خودش رزمنده و جانباز است». من فکر کردم این بنده خدا ناراحت شده است که ما چرا داریم با یک استاد حزباللهی این طوری حرف میزنیم و گفتم: «برادر من! میدانم ایشان رزمنده و جانباز است و اتفاقاً چون دنبال یک استاد انقلابی میگشتم سر کلاس ایشان آمدم». یکمرتبه برگشت و گفت: «استاد انقلابی کیست؟ این مزخرفات کدام است؟» ما دیدیم عجب! کجا آمدهایم و خودمان خبر نداریم! ببینید! بحث یک خط فکری است.
من نمیگویم این استاد یا این طلبهها انجمن حجتیهای هستند. شاید اگر به آنها بگویید انجمن حجتیه چیست، اصلاً نتواند تاریخچه آن را تعریف کند و یا حتی آن را خوب بشناسد، اما این خط فکری متأسفانه دارد گسترش مییابد. طرق مختلفی هم دارد. یک نمونهاش را عرض کردم.
موفق باشین.
92/6/16
[SIGPIC][/SIGPIC]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]