ريشه ها و پيامدهاي سفر رابرت
مك فارلين، مشاور امنيت ملي
امريکا به تهران
نگاه ايراني به ماجــراي ايران گيت
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) روند جديدي در تاريخ معاصر ايران آغاز شد. پيروزي اين انقلاب مباني و موازين حاكم بر سياست و روابط خارجي ايران را در سطح منطقه اي و بين المللي دگرگون ساخت. نفي سلطه كه با شعار «نه شرقي و نه غربي» مردم در راهپيمايي ها مطرح ميشد در روابط خارجي نظام نوپا تبديل به يك سياست اصلي شد و در نتيجه برخي از همپيمانان ديرينه و قديمي دولت پهلوي در صف مخالفان و دشمنان نظام جمهوري اسلامي درآمدند و ملت هايي كه در سپهر سياست خارجي رژيم پيشين جايگاهي نداشتند، درسياست استراتژيك نظام نوپا واجد اهميت شدند. اما يكي از مهمترين چرخش هاي سياست خارجي ايران بي شك تغيير نوع روابط ايران و امريكا بود. امريكا پس از همراهي و دخالت در كودتاي 28 مرداد 1332 عليه دولت مصدق به قصد بازگرداندن شاه به قدرت به مهمترين حامي شاه مبدل شد. پس از اين كودتا، بيست و پنج سال، رابطه اي عميق و استراتژيك ميان شاه و مقامات كاخ سفيد برقرار شد. دوره اي كه با سركوب و خشونت در داخل كشور همراه بود و در سايه حمايت امريكا از رژيم شاه آزادي خواهان ايراني اعم از مذهبي و غير مذهبي سركوب مي شدند. انقلاب اسلامي ايران مهر پاياني بر اين رابطه استراتژيك نهاد و طبيعتا جمهوري اسلامي و مردم ايران به دليل حمايت هاي بي دريغ امريكا از شاه و تجربه تلخ دخالت امريكايي ها در كودتاي 28 مرداد نسبت به دولت امريكا بدبيني بسيار داشتند. آنان در اين سال ها سفارتخانه امريكا را به عنوان محل تعيين كننده سياست هاي رژيم شاه مي شناختند. در اين اوضاع و احوال، انقلابيون از يك طرف نگران تجربه كودتاي 28 مرداد بودند و از طرف ديگر جذابيت ايدئولوژيك و ضد امريكايي انقلاب ايران ديگر كشورهاي منطقه و دولت مردان امريكايي را بشدت نسبت به حكومت جديد ايران نگران ساخته بود. در 13 آبان 1358 سفارت امريكا در ايران به دست دانشجويان انقلابي تسخير و كارمندانش به گروگان گرفته شدند. در پي تسخير سفارت ايالات متحده، امريكا با بلوكه كردن تمامي اموال دولت ايران در آن كشور با تحريم تجاري و قطع روابط ديپلماتيك واكنش نشان داد؛ در اين ميان امريكا هرگونه فروش سلاح را به ايران ممنوع كرد و حتي از ارسال محموله هاي نظامي كه دولت پيشين ايران خريداري كرده و بهاي آن را هم پرداخت كرده بود ممانعت كرد. در دومين قدم دولت كارتر به ياري شوراي امنيت ملي امريكا نقشه اجراي عملياتي غافلگيرانه به نام پنجه عقاب را براي آزاد ساختن گروگان هاي امريكايي در ايران تدارك ديد. اين عمليات نظامي در پنجم ارديبهشت 1359 صورت گرفت اما توفان شن در صحراي طبس و برخورد يك بالگرد و هواپيماي نظامي امريكايي با هم عمليات را با شكست مواجه ساخت. از همين روي دولت وقت امريكا كه از طريق نظامي نتوانسته بود گروگان هاي خود را آزاد سازد ناچار به توافقي سياسي تن داد كه به بيانيه الجزاير معروف شد. در 29 دي ماه 1359 بسياري از محدوديتهاي ايجاد شده از سوي امريكا به عنوان بخشي از شروط دولت ايران كه منجر به رهايي گروگانهاي امريكايي شد منتفي گرديد اما اين امر شامل رفع تحريم ارسال تسليحات به ايران نميشد. حتي فراتر از آن برخي تحليلگران مخالف انقلاب اسلامي اعلام داشتند بهترين راه مقابله با انقلاب اسلامي ايران و ممانعت از گسترش موج آن به كشورهاي ديگر منطقه، درگير كردن دولت نوظهور با تهديد خارجي است. از اين رو، نه تنها جاي شگفتي نيست كه سران امريكا از وقوع جنگي ميان جمهوري اسلامي نوپاي ايران با يكي از همسايگانش از صميم قلب خرسند شوند بلكه طبق اسنادي كه بعداً فاش شد در تشويق صدام به تجاوز فعال بودند و در طول جنگ نيز از متجاوز به ايران حمايت كردند. اما پس از پيروزي هاي سلسله وار ايران در جنگ تحميلي كه از ابتداي سال 1361 و فتح خرمشهر آغاز شده بود و تا تصرف شهر بندري فاو (متعلق به عراق) در بهمن 1364 ادامه يافت دولتمردان امريكا دريافتند مهار انقلاب ايران در درون مرزهايش آن هم از سوي عراق در حال حاضر عملي بيهوده است. پس از تصرف فاو از سوي ايران شيوخ خليج فارس خطر را در نزديكي خود احساس كردند و پس از تهديد كويت از سوي ايران در مورد عواقب در اختيار قرار دادن جزيره بوبيان براي حمله عراق به نيروهاي ايراني كشورهاي خليج فارس توانمندي قدرت نظامي ايران را در كنار خود خطري بالفعل دريافتند. جورج بوش (پدر) معاون رئيس جمهور وقت امريكا، ريگان، درست سه ماه پس از تصرف فاو (ارديبهشت 1365) براي تبادل نظر با سران شيخ نشينهاي خليج فارس به منطقه سفر كرد و راه هاي مقابله با نفوذ نظامي و سياسي ايران در منطقه را با آنان بررسي نمود. گويا پس از تبادل نظر آنان به اين نتيجه رسيده بودند كه مقابله نظامي با ايران كاري بس دشوار و بي نتيجه است و بهتر آن خواهد بود كه با ايران احتمالااز سر آشتي بر آيند.در همين دوره سازمان هاي امنيتي امريكايي اعلام كردند ايران از گروه هاي به اصطلاح خودشان تروريستي منطقه به ويژه در لبنان حمايت ميكند. در پي اين امر در اول بهمن 1363 وزارت امور خارجه امريكا دولت ايران را يكي از حاميان تروريسم بين المللي معرفي كرد؛ پس از آن امريكا فعالانه كشورهاي اروپايي و بطور كلي متحدان خود را وادار ساخت به بهانه حمايت از تروريسم از فروش نيازهاي لجستيك و قطعات و تجهيزات نظامي سبك و سنگين كه مورد استفاده ايران در جنگ بود ممانعت به عمل آورند. در اين ميان سال 1364 سال سرنوشت سازي در حيات جمهوري اسلامي است. با وضعيتي كه در جبهه هاي جنگ به وجود آمده بود ضرورت داشت كه ايران يك تغيير عمده در جبهه ها و سرنوشت جنگ به وجود بياورد و با كسب امتياز وافي براي پايان دادن به جنگ از طريق سياسي بكوشد. و از آنجا كه كشورهاي غربي و اتحاد جماهير شوروي به عراق سلاح مي فروختند در آن زمان عراق اعلام كرد تجهيزاتش براي جنگ با ايران كارايي ندارد. به همين دليل غربي ها و اتحاد جماهير شوروي به تدريج در حمايت از دولت عراق تمام تجهيزات زميني عراق را مدرن كردند. رزمنده هاي ايراني قبل از اين مقطع براي از بين بردن تانكهاي تي 55 از آرپي جي 7 استفاده ميكردند اما حالا از اين سلاحها كار چنداني ساخته نبود عراقي ها تانكهاي تي 72 خريده بودند تانكهايي كه آرپي جي 7 روي آنها اثر نميكند. تنها گلوله هاي توپخانه سنگين و موشكهاي تاو ميتوانست وارد زره تي 72 شود. علاوه بر تسليحات زميني قسمت عمده اي از جنگ هوايي است عراق با حمايت كشورهاي فروشنده سلاح توانست نيروي هوايي خود را با تسليحات مدرن تجهيز كند يعني عملا ايراني ها بعد از چند سال جنگ، ديگر سلاح هاي عراقي ها را نمي شناختند و بايد از نو جزئيات مقابله با آنها را كشف ميكردند. سلاحهاي آن زمان ايران نيز ديگر به كار نمي آمد. بنابراين ايران احتياج داشت پدافندش را مدرن كند تا بتواند از كشور دفاع كند. با توجه به آنچه گفته شد سال 1364 براي ايران در جنگ يك نقطه عطفي محسوب ميشد زيرا ايران با انجام عمليات خيبر و بدر ثابت كرد كه ميتواند از مرزها بگذرد و با حضور در خاك عراق اين كشور را تحت فشار بگذارد. با توجه به آنچه گفته شد ايران در شرايط حساس جنگي و تحريم تسليحاتي ناجوانمردانه امريكا و غرب در بازارهاي بين المللي به دنبال تسليحات و به ويژه اقلامي مانند موشك هاي تاو، قطعات پرتاب كننده موشك هاك، موشك هارپون، موشك فونيكس،سايدوايندر و لامپها و قطعات حساس رادارها بود كه همگي آنها ساخت كارخانجات امريكايي بودند.
حمله به تأسيسات اقتصادي ايران
عراق كه از رويارويي با نيروهاي ايران در جبهه هاي جنگ ناتوان بود ناجوانمردانه حملات خود به كشتي ها،مراكز غيرنظامي و شهرهاي ايران را ادامه داد. در چهارم فروردين ماه 1364 عراق دو كشتي ايراني را مورد اصابت موشك قرار داد و مسئولان كشور را واداشت بر تلاش ها براي تهيه موشك بيفزايند. به تدريج با گسترش جنگ، سياست حمله به سكوهاي نفتي ايران از سوي عراق در پيش گرفته شد تا با مانع شدن از صدور نفت ايران از لحاظ اقتصادي به زانو درآيد. از حملات متعدد عراق به منابع نفتي ايران ميتوان به حمله 24 مرداد 64 به جزيره خارك اشاره كرد كه طي آن اسكله تي و يك كشتي در اسكله آذرپاد صدمه ديد. روز 28 شهريور ماه بار ديگر خبر رسيد عراق با حمله هوايي به اسكله آذرپاد خارك و دو نيروگاه دز و كارون خسارات سنگيني به تأسيسات اين مناطق وارد كرده است. هاشمي رفسنجاني در يادداشت پنجم مهر خود نوشت: «در اسكله هاي تي و آذرپاد به دو هدف با دقت توسط عراقيها بمب اصابت كرده است دليل بر دقت هدف گيري، اطلاع كامل قبلي و ضعف مفرط دفاع ماست و خسارات زياد است. مسئولان ترمينال هاي نفتي جزيره خارك گفتند اگر درست دفاع شود با وضع موجود مي توانيم روزانه تا چهار ميليون بشكه نفت صادر كنيم ولي اعتمادي به دفاع نيست».تمامي موارد نشان از حياتي بودن دستيابي به موشك هاي دفاعي و اقدام به عملياتي سرنوشت ساز عليه مواضع عراق داشت.
بحران گروگانگيري در لبنان
در آن شرايط بحراني تحريم تسليحاتي ايران، هفت مأمور امنيتي و سياسي غربي از جمله امريكايي طي هفت حادثه بين مارس 1984(1362) تا ژوئن 1985 (1364) در بيروت به گروگان گرفته شدند. يكي از ربوده شدگان ويليام باكلي، رئيس سيا در بيروت بود كه به عنوان كارمند ديپلماتيك انجام وظيفه ميكرد و توسط سه جوان شيعه ربوده شد. نهادهاي امنيتي امريكايي بر اين باور بودند كه اگر نه همه گروگان ها دست كم بيشتر آنان در اختيار اعضاي حزب الله لبنان هستند كه متأثر از آرمان هاي انقلاب اسلامي ايران بودند. تلاش هاي سيا براي يافتن باكلي كه اطلاعات بسيار ارزشمند و محرمانه اي از فعاليتهاي سازمان سيا داشت، بي نتيجه ماند. با شكست تيم نجات گروگان ها كه از سوي اف.بي.آي به بيروت اعزام شده بود، سازمان سيا دست كمك به سوي موساد (سازمان جاسوسي اسرائيل) دراز كرد.شيمون پرز، نخست وزير وقت اسرائيل به رئيس موساد دستور داد نهايت همكاري را با امريكايي ها در آزادسازي گروگانها به عمل آورد. با اين حال براي موساد، تنها منافع و موجوديت خودش اهميت داشت؛ به همين دليل چندان تمايلي به همكاري همه جانبه با سيا نداشت. بي ميلي موساد به همكاري با سيا سبب شد پرز مشاور ضد تروريستي خود به نام «آميرام نير»را به عنوان رابط ويژه دو كشور منصوب كند. اين انتصاب به آشنايي و ارتباط نير با سرهنگ دوم «اليور نورث» امريكايي منجر شد. نورث همان كسي بود كه در سفر مك فارلين به ايران، انجيل امضا شده توسط ريگان را حمل ميكرد. او بعداً يكي از متهمان اصلي رسوايي ايران گيت شد.
اتفاق مهم ديگري كه در همين زمان رخ داد و قابل ذكر است اين بود كه در خردادماه 1364 دو لبناني هواپيماي پرواز شركت «تي.دبليو.اي» را با 145 مسافر و هشت خدمه در مسير آتن - رم ربوده و خلبان را مجبور كردند كه در فرودگاه بيروت بر زمين بنشيند. در اين جريان پس از شكست سوريه براي حل بحران، اقدامات دولت ايران در قبال حل مسئله گروگان گيري در لبنان امري بود كه نمي شد از آن چشم پوشيد به ويژه در سفر هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي به سوريه و لبنان كمك مؤثري براي حل مشكل گروگان هاي هواپيماي«تي.دبليو.اي» صورت گرفت. در مقابل امريكا نيز وعده داد براي آزادي اسراي لبناني از زندان هاي اسرائيل كمك كند. وقايع فوق الذكر توجه دوباره برخي دولتمردان امريكايي را به ايران جلب كرد. دولت ريگان در پي يافتن راهكارهايي بود تا مسئله گروگان گيري و بحران ناشي از آن را حل كند و افكار عمومي ايالات متحده را كه در آستانه انتخابات كنگره نيز قرار گرفته بود آرام گرداند. لذا حزب جمهوري خواه و ريگان درصدد بودند كه از اين شرايط براي به دست آوردن اكثريت كرسي هاي كنگره كه در دست دموكرات ها بود بهره ببرند و به پيروزي سياسي جديدي نايل آيند.در اين راستا استفاده از نفوذ ايران روي گروگان گيرها نيز مطرح بود در همين راستا يعني مساعدت ايران براي آزادي گروگان ها نيز از طريق ژاپن و پاكستان اقداماتي شده بود اما چون امريكا سياست روشني در اين رابطه نداشت جواب درستي هم نگرفته بود. در همين زمان، اولين جرقه هاي شكل گيري درخواست امريكايي ها براي كمك به آزادي گروگان ها مطرح مي شود، هاشمي رفسنجاني در يادداشتهاي پنجم فروردين سال 64 مينويسد: «پيش از ظهر احمد آقا [خميني] آمد گفت كه بعضي از رسانه ها گفته اند امريكا به خاطر گروگانهايي كه در دست مردم لبنان دارند تحت فشار است و مايل است كه براي حل مشكل از ايران استمداد كند اگر چه ما گروگان گيرها را نميشناسيم اما گفتيم اگر چنين درخواستي شد درباره آن و راهكار ممكن مشورت كنيم.»
در جست وجوي سلاح
با توجه به تحريم تسليحاتي گسترده ايران در اين زمان يكي از راه هاي تهيه سلاح، روي آوردن به واسطه ها و دلالان بين المللي اسلحه بود كه اين افراد در پيوند دادن مسئله گروگان هاي امريكايي با تهيه سلاح براي ايران نقش داشتند. هاشمي رفسنجاني در مصاحبه با كيهان ميگويد:«شايد ده يا بيست بار از مسئولان كشور شنيده ايد كه ما به هر حال از جيب همين غربي ها، دلال ها يا كمپاني هاي غربي سلاح تهيه ميكرديم، با واسطه، بي واسطه، گرانتر و گاهي ارزان تر.» از طرفي سلاح مدرن سلاحي نبود كه كشورهاي شرقي مانند بلغارستان آن را در اختيار داشته باشند تا پيش از ايران سلاح هاي معمولي اش را از اين كشور تأمين ميكرد. نياز به سلاح مدرن و به روز نيازي است كه براي تأمين آن حتما پاي كشورهاي غربي و سازمان هاي اطلاعاتي به ماجرا باز مي شود. از طرفي تمام دلال هاي اسلحه تحت نظر سازمان هاي اطلاعاتي در سايه عنايت آنها خريد و فروش مي كنند. ايران براي تهيه تسليحات مورد نياز با منوچهر قرباني فر دلال اصلي معاملات تسليحاتي ايران با غرب در ارتباط بود. هاشمي رفسنجاني نيز به عنوان فرمانده عالي جنگ در ارتباط مستقيم با جريانات مربوط به تهيه سلاح بود، چنان كه در مقدمه خاطراتش مي نويسد: «از اوايل سال زمزمه هايي به گوش مي رسيد كه در امريكا جرياني به وجود آمد كه سياست تأمين سلاح براي ايران را دنبال مي كند. با اين استدلال كه نگذارند ايران از اتكا به سلاح آنها بي نياز شود يا اينكه تداوم حمايت از عراق را بي آينده و طرفداري از طرف در حال شكست ارزيابي مي كردند.» در اين فرايند يكي از دلال هايي كه مطرح ميشود منوچهر قرباني فر بود كه از طريق تماس با محسن كنگرلو مشاور امنيتي مهندس موسوي، نخست وزير وقت وارد جريان ميشود. به گفته هاشمي :«مأموران ايراني تهيه سلاح در روابط خود با دلالان بين المللي فروش سلاح، با فردي به نام آقاي منوچهر قرباني فر برخورد مي كنند و با او معاملاتي هم انجام مي دهند. او از فراريان ايراني بود. آقاي قرباني فر مي گويد با امريكايي ها، براي تهيه سلاح ارتباط برقرار كرده و متوجه شده است كه آنها دچار مشكل جدي مسائل گروگان هاي خود در لبنان هستند و آنها مي دانند كه ايران در نيروهاي مقاومت لبنان نفوذ دارد و مايلند در مقابل تأمين نيازهاي دفاعي ايران، نجات گروگان ها را به دست آورند.» كنگرلو در سال 1362 در ارتباط با يك موضوع برون مرزي به واسطه يك ايراني مقيم پاريس با قرباني فر آشنا مي شود و چون كار با موفقيت انجام مي شود اطمينان كنگرلو را جلب مي كند لذا از وي مي خواهد كه در صورتي كه كانالهايي در اروپا در زمينه تأمين سلاح مورد نياز ايران از جمله موشك هاي تاو و تجهيزات و قطعات يدكي هاك و فونيكس، هارپون و... دارد در اين زمينه همكاري كند. قرباني فر نيز با برخي دلالان بين المللي سلاح از جمله يعقوب نيمرودي،عدنان خاشقچي، آدولف شويمر و... آشنا بود و با آنان در زمينه تجارت تسليحات همكاري مي كرد. در واقع قرباني فر در تلاش تهيه تسليحات و تجهيزات مورد نياز ايران موضوع را با ديگر دلالان در ميان گذاشت و آنان اين امر را با لحاظ شرايطي شدني دانستند و به قرباني فر پيشنهاد كردند از طريق اسرائيلي ها به امريكايي ها نزديك شود زيرا تنها راه دريافت چنين سلاح هايي از طريق خود امريكايي هاست و تسليحات مورد نياز را نمي توان در بازارهاي بين المللي يافت. خاشقچي كه يك سرمايه دار عربستاني بود و ارتباطات گسترده اي با رهبران منطقه خاورميانه داشت در پانزدهم جولاي 1985 ملاقاتي بين قرباني فر و رئيس سابق موساد ترتيب داد. وي نيز موضوع را با لدين (مشاور مك فارلين) در ميان مي گذارد و پيشنهاد مي كند گروهي از افراد خارج از دولت در دو كشور موضوع را بررسي كنند تا بتوان در قبال فروش تعدادي سلاح، آزادي گروگانها را ممكن ساخت. وي تأكيد ميكند كه تنها راه جلب اعتماد ايراني ها براي استفاده از نفوذشان در لبنان برطرف كردن بخشي از نيازهاي جنگي آنان است. از نظر اعضاي شوراي امنيت ملي امريكا قرباني فر مأمور ساواك در رژيم سابق بود و به عنوان يك دلال بين المللي و بطور كلي فردي كه كنترل او دشوار است شناخته مي شد. در هر حال مك فارلين موضوع را با جورج بوش (پدر) معاون رئيس جمهور و رئيس جمهور وقت امريكا رونالد ريگان مطرح كرد و ريگان شفاها دستور داد كه راهكاري براي نيل به نتيجه بررسي شود. بنابراين قرباني فر همراه با ديگر واسطه ها و لدين در يك فعاليت جمعي موضوع را از طريق اسرائيل به سمت شوراي امنيت ملي امريكا سوق مي دهد و سپس ازآن طريق رئيس جمهور امريكا ريگان هم در جريان قرار مي گيرد.كنگرلو به قرباني فر ميگويد شما يك واسطه هستيد و مجازيد به هر طريقي اين كالاها را تهيه كنيد و ما هم از خود شما مي خريم. بطور كلي كنگرلو در برابر پيشنهادهاي مبني بر تهيه تسليحات و تجهيزات مورد نياز ايران گوشزد مي كند كه تجهيزات و درخواست هاي نظامي را در برابر پرداخت پول مي خواهيم و به اين كاري نداريم كه شما از كجا تهيه مي كنيد اما تحت هيچ شرايطي از طريق رژيم صهيونيستي نباشد چرا كه با آرمان هاي انقلاب و سياست خارجي ما مخالف است و حساسيت ويژه اي در اين مورد وجود دارد. قرباني فر براي آنكه ثابت كند او و تيمسار هاشمي يكي از دلالان اسلحه داراي رابطه نفوذي در ايران هستند به امريكايي ها گفته بود كه ايران مايل است برخي از تجهيزات شوروي را كه از عراق به غنيمت گرفته است با موشكهاي تاو معامله كند. او همچنين از مواضع ايران چنان تصويري نزد امريكايي ها ارائه كرده بود كه باعث تشويق امريكا براي اعزام يك هيأت عالي رتبه به ايران شد.
تهيه سلاح و آزادي اولين گروگان
قرباني فر با توجه به مذاكرات صورت گرفته با كنگرلو درخواست طرف هاي ايراني را به شويمر ارائه كرد و وي نيز از طريق لدين اين درخواست را به اطلاع مك فارلين رساند. درخواست متضمن اين بود كه رابطين آنها در ايران مي توانند آزادي هفت گروگان امريكايي در بيروت را به دست آورند ولي در مقابل خواستار دريافت تسليحات هستند. مك فارلين اين پيشنهاد را با رئيس جمهور مطرح نموده و دولت ريگان به رغم سوگندي كه در هنگام در اختيار گرفتن كاخ سفيد ادا كرد و تعهد نمود كه واشنگتن «هرگز با تروريست ها معامله نخواهد كرد» سلاح هاي پيچيده ايالات متحده را در برابر وعده مساعد براي آزادسازي گروگان هاي امريكايي در لبنان در اختيار ايران قرار داد. در همان حالي كه رئيس جمهور ريگان به گونه اي علني از عدم سازش با گروگان گيرها دم ميزد، مقامات رسمي امريكا بطور پنهان در تلاش فروش سلاح بودند. در اوايل آگوست سال 1985 و پيش از ارسال نخستين محموله، جورج شولتز وزير امورخارجه به آگاهي رئيس جمهور و معاونش جورج بوش رساند كه ما در مسير معامله سلاح به ازاي آزادي گروگانها قرار گرفته ايم كه مصلحت ما نيست و نبايد از آن پيروي كنيم. اولين درخواست براي صد موشك تاو توسط دلالان از طريق مك فارلين به ريگان اعلام شد. ظاهراً درخواست يكصد موشك تاو اوليه تنها به منظور آزمايش جديت امريكا براي پيگيري اين موضوع بوده است. در بيستم اوت 1985 (8شهريور 1364) يكصد موشك تاو به ايران ارسال شد و پس از آن در 14 سپتامبر(23 شهريور) دومين محموله كه 408 موشك تاو ديگر بود به ايران ارسال شد. اين موشكها بر اساس تأكيد ريگان از انبارهاي اسرائيل تأمين شد و در 15 سپتامبر (24 شهريور) يكي از پنج گروگاني كه امريكايي ها مصراً به دنبال آزادي آن بودند به نام بنجامين ويير آزاد ميشود.به نوشته روزنامه كيهان در سال 65 اسرائيل انتظار داشت كه در پي اين اقدام، باكلي مسئول دفتر سيا در بيروت آزاد شود غافل از اينكه وي مرده بود و سيا خبر داشت ولي اسرائيل را در جريان قرار نداده بود.پس از آزادي اولين گروگان، امريكاييها علاقه بيشتري به موضوع نشان داده و با شدت بيشتري موضوع را پيگيري كردند.در 25 نوامبر1985 (4آذر 64) هواپيمايي از يك كشور اروپايي 18 قبضه موشك هاك به ايران ميآورد. در اين زمان با توجه به مارك اسرائيل، موشكهاي ارسالي با وجود نياز شديد ايران به اين سلاحها، هاشمي رفسنجاني اجازه نداد كه اين اقلام از فرودگاه ترخيص شوند و ماه ها اين موشك ها در فرودگاه باقي ماند تا اين كه عودت داده شد و پول آنها نيز پرداخت نشد. اين اقدام امريكايي ها موجب شد كه سوءظن ها تشديد شود و وقفه اي در كار ايجاد شود و در نتيجه تا مدتي نه تجهيزاتي ارسال و نه گروگاني آزاد شد. در اين شرايط با توجه به مشكلات پيش آمده و توقف در روند طرح،مديران عمليات در شوراي امنيت ملي امريكا پس از ارسال محموله هاي شهريور و آزادي يكي از گروگانها تصميم گرفتند تا مستقلا و با حذف واسطه ها كارها انجام شود از اين مرحله به بعد نقش اوليور نورث پررنگ تر مي شود. وي در اين مقطع به دليل مخالفت كنگره با كمك رسمي به كنتراهاي مخالف دولت ساندنيست نيكاراگوئه مسئول جمع آوري كمكهاي غير رسمي و ارسال آن براي كنتراها بود. در 30 نوامبر 1985 (9آذر64) «رابرت مك فارلين» از مقام خود استعفا كرد و دريادار «جان پويندكستر» جايگزين وي شد. در همان روز استعفاي مك فارلين، اوليور نورث پيشنهاد جديدي مبني بر تحويل 3300 موشك تاو و 50 فروند هاك در مقابل آزادي گروگان ها دريافت كرد. به رغم مخالفت وزير دفاع«كاسپر واينبرگر» وزير خارجه، با اين طرح ريگان به مك فارلين مأموريت داد تا براي دادن پيامي به واسطه ها و رابط هاي ايران به لندن برود. مك فارلين نتايج سفر خود به لندن را در ملاقاتي در 19 آذر 1364 به ريگان تسليم كرد. وي در اين گزارش تأكيد كرد پس از آن كه وي از بحث درباره ارسال اسلحه به ايران امتناع ورزيده گفت وگوها به بن بست كشيده شد.