آنچه در «غدیرخم» در سال حجة الوداع اتفاق افتاد، سرفصل تازهاى در تاریخ اسلام شد و مسأله «نصب امام» و آیه «ابلاغ» و «اكمال دین»، قلمرو جدیدى در اندیشه مسلمین و افكار پیروان محمد صلى الله علیه و آله و به تبع در آثار ادبى و تألیفها و سرودههاى محبّان امیرالمؤمنین علیهالسلام و مدافعان ولایت علوى گشود.
آنچه مىخوانید، نگاهى گذرا و كوتاه به «غدیر در نگاه شاعران فارسى زبان» است، از گذشتههاى دور، تا عصر حاضر و شاعران معاصر.
* * *
غدیریّه بلند مرحوم«آیة الله غروى اصفهانى» (كمپانى) كه با این بیت آغاز مىشود:
[align=center]باده بده ساقیا، ولى ز خمّ غدیر
چنگ بزن مطربا، ولى به یاد امیر
[/align]
نصب حضرت على علیهالسلام را به پیشوایى امت، وزیدن نسیم رحمت و جوان شدن دهر كهنسال و دمیدن نهال حكمت مىشمارد و آن را رسیدن مسند حشمت به«خسرو خسروان» مىداند و غدیر را تجلیگاه اراده الهى توصیف مىكند. در یك بند چنین مىسراید:
[align=center]وادى خمّ غدیر، منطقه نور شد
یا ز كف عقل پیر، تجلىّ طور شد
یا كه بیانى خطیر، ز سرّ مستور شد
یا شده در یك سریر، قِران شاه و وزیر[/align]
در بند دیگرى به بیانى شاعرانه از وصایت مولى چنین مىگوید:
[align=center]مژده كه شد میر عشق، وزیر عقل نخست
به همّت پیرعشق، اساس وحدت درست
به آب شمشیر عشق، نقش دوئیّت بشست
به زیر زنجیر عشق، شیر فلك شد اسیر
فاتح اقلیم جود، به جاى خاتم نشست
یا به سپهر وجود، نیّر اعظم نشست
یا به محیط شهود، مركز عالم نشست
روى حسود عنود، سیاه شد همچو قیر
[/align]
در بندهاى دیگر، به فضایل و مناقب آن حضرت اشاره مىكند و حدیث «من كنت مولاه...» را تضمین كرده و از وصىّ پیامبر، با اوصافى چون طور تجلى، سینه سینا، آیت كبرى، درّه بیضا، شافع عقبى، سلسله جنبان حلقه افلاك و آینه ذوالجلال یاد مىكند.
[size=large][align=center]«صادق سرمد»[/align][/size]
، یكى دیگر از شعراى متأخر است. سرودههاى ولایى خوبى دارد. در یكى از قصایدش به فضایل بىشمار حضرت على علیهالسلام اشارههاى لطیف دارد و سوابق درخشان مولا و جانفشانىهاى او را در راه اسلام بیان مىكند. به چند بیت نخست این غدیریه اشاره مىكنیم:
ا[align=center]یام اگر چه همراز حىّ غدیراست
پاكیزهترین روز خدا، «عید غدیر» است
ایام كثیر است ولى زان همه ایام
بسیار قلیل است كه با خیر كثیر است
امروز على یافت در اسلام، امارت
آن میر كه بر هر كه امیر است، امیر است
امروز پیمبر به على داد وصایت
وین نیز به تقدیر خداوند قدیر است[/align]
از شاعران معاصر«مصطفى جوادى مقدم» مثنوى نا تمام عشق را به یاد على علیهالسلام سروده است و در آن از دل خود مىخواهد تا وقار و اقتدار شیعه را در شكوه ولاى على علیهالسلام ببیند. در شعر خود این چنین آورده است:
[align=center]صبح مىآید محمد با على
دشت مىلرزد ز بانگ یا على
صبح شد، گویى كه خاموشى گذشت
ماه از خیر سیه پوشى گذشت
لحظهاى كه دشت غرق وهم بود
جبرئیل از آسمان آمد فرود
گفت اى پیغمبر، اى امید ما
نغمه جاویدى توحید ما
آخرین شعر رسالت را بخوان
آیه عشق و امامت را بخوان
بر كسى كه همدل و هم خون توست
تو چو موسایى و او هارون توست
لایقى لایقتر از حیدر مباد
خلق را دیگر كسى رهبر مباد[/align]
هم در این سروده، هم در اشعار فراوان دیگر، مسأله «الهى بودن خلافت على علیهالسلام » مطرح است و این كه به امر پروردگار این نصب مقدس انجام گرفت و رسول خدا صلى الله علیه و آله مجرى پیام آسمانى بود و «اكمال دین» كه در آیه قرآن از سوى خدا بیان شده، امضاى این سند جاودانه است.
در شعر«سیدمصطفى اورنگ» به این حقیقت این گونه اشاره شده است:
[align=center]امروز گل باغ رسالت وا شد
قرآن مبین به امر حق معنا شد
در مركز خود یافت حق امروز قرار
منشور ولایت على امضا شد
[/align]
در شعر سراینده یاد شده، سخن از «مستى از باده غدیر» هم مطرح است:
[align=center]خواهم كه مرا چنان كه هستم، دانند
از خمكده غدیر، مستم دانند
جز كوى على نیست مرا قبله دل
عالم همه گو على پرستم دانند
[/align]
همچنان كه خواندید، در شعر مرحوم كمپانى هم (باده بده ساقیا ولى ز خُمّ غدیر) همین مفهوم لطیف آمده است. در شعرهاىحبیب الله چایچیان (حسان) نیز این تعبیر شاعرانه آمده است. حسان در شعر خویش مىگوید:
[align=center]خم غدیر و ساقى و صهباى احمد است
بزم سرور و عید احبّاى احمد است
شور عظیم تاجگذارى مرتضى است
روز ظهور آیت كبراى احمد است
فرمان رسیده از طرف ذات كبریا
بعد از نبى، على است كه همتاى احمد است
[/align]
[align=center]«روحانى كرمانى»[/align]
نیز در غدیریه خویش، عاشقانه با مولى از همین قلمرو سخن مىگوید. دو بند از غدیریه او چنین است:
[align=center]واسطه خلقت آدم تویى
معنى اسماء مكرّم تویى
جوهر جان، جسم مجسّم تویى
باده تویى، جام تویى، جم تویى
بنده تو گشتم و مولا شدم
پیش تو «لا» گشتم و «الاّ» شدم
قطره صفت واصل دریا شدم
چون كه منزّه ز من و ما شدم[/align]
از «غدیر» دور نشویم كه هر چه جوشش فیض است، از آن و در آن است. شعرى با عنوان «دریا در غدیر» از شاعر معاصر«جواد جهان آرایى» است كه به مفهوم «دریا و غدیر» نگاهى شاعرانه كرده و غدیر را (كه به معناى بركه آب است) در مقایسه با دریا وسیعتر دانسته است. در شعر یاد شده مىخوانیم:
[align=center]تا على بر روى دستان پیمبر جا گرفت
رفت روى دست اقیانوس، دریا در غدیر
دیده دل باز كن تا آفتاب «هل اتى»
بنگرى همدوش با خورشید بطحا در غدیر
مهر، با آن زرفشانى ذرّه سان سرگشته بود
تا تجلى كرد آن ماه دلارا در غدیر
تا ابد بر لعل لبهایش گل لبخند ماند
هر كه از جان بوسه زد بر دست مولا در غدیر
از نسیم روى زیباى امیرمؤمنان
غنچه باغ ولایت شد شكوفا در غدیر
[/align]
كار «علامه امینى» در نگارش كتاب «الغدیر»، از همین زاویه دید، به تعبیر برخى از شاعران نوپرداز معاصر، عبارت است از«از درون بركهاى، دریاى پنهانى برآوردن، هفت دریایى چنین را از دهان بركهاى كوچك برآوردن... گر چه این زانگارههاى طاقت انسان برون باشد!»
[size=medium][align=center]«اخوان ثالت»[/align][/size]
نیز قصیده بلندى دارد، نثار مرحوم علامه امینى، با عنوانِ «سلام قطره به دریا دل غدیرى». در آنجا از جمله كار سترگ علامه امینى را چنین مىستاید:
[align=center]«غدیر»ى كرد بىهمتا، چنان چون بیكران دریا
لبالب از رحیق حق، جهان را زو مشامى خوش
از این دریا دل آماده، «غدیرى» ایزدى باده
خوش آن رندى كزین مشرب كند شرب مدامى خوش
[/align]
در شعر«امیرى فیروزكوهى» نیز كه بیان به ستایش صاحب الغدیر گشوده است، همین تقابل «دریا و غدیر» دیده مىشود:
[align=center]«غدیر خم» شد از او بحر بىنهایت علم
كه خود به علم و ادب بحر بىنهایت بود
تراشه قلم از «ذوالفقار حیدر» داشت
از آن به نیش قلم «ذوالفقار» امت بود
تا آنجا كه در آخرین بیت همین قصیده، مىگوید:
ز فیض بحر ولایت، غریق رحمت باد
كه خود ز بحر ولایت، «غدیر» رحمت بود
استاد «محمدرضا حكیمى» در كتاب حماسه غدیر( چاپ نخست كه آثارى از دیگران را نیز در بردارد.) قصیده بلندى در وصف علامه امینى و كتاب الغدیر دارد. وى نیز به این نكته تقابل «دریا و بركه» اشاره دارد:
بحر را در بركه گنجاندن نه كارى بود خرد
این كه موّاج این چنین یابى فضاى الغدیر
[/align]
«غدیر»، عید بزرگ اسلامى است و ما مكلف به تكریم و ارج نهادن به آنیم كه عید ولایت و رهبرى و عدالت و انسانیت است. جنبه عید بودن این روز خجسته نیز در سرودههاى شاعران مورد توجه بوده است.
در قصیده مفصلى از«سرمد»، كه مطلع آن «اگر هزار بشیرآمد و نذیر آمد...» است، مىخوانیم:
[align=center]«غدیرخم» نه همین عید مذهبى ماراست
كه عید ملى ما نیز در غدیر آمد
درود باد به ایران كه نقش تاریخش
ز مهر آل على نقش هر ضمیر آمد[/align]
[align=center]«مؤیّد»[/align]
نیز در این زمینه چنین سروده است:
[align=center]
چون عید غدیر، اشرف اعیاد است
ذكر صلوات، بهترین اوراد است
شادند اگر جمله محبّان چه عجب
زیرا كه دل آل محمد شاد است
[/align]
از آنجا كه «غدیر و ولایت»، رمز بقاى دین و جوهره ناب اسلام است، اولیاى الهى بر آن تأكید كرده و پاى فشردهاند. توجه دادن به این رمز بقا، در آثار برخى شاعران دیده مىشود. در سروده«عبدالعلى نگارنده» چنین آمده است:
[align=center]عید غدیر، روز وداد است
روز وداد و داد و سداد است
در بحر بىكران سعادت
عید غدیر، بادِ مراد است
از بهر حفظ مكتب اسلام
عید غدیر، حِرز جواد است
اى آن كه در طریق معادى
عید غدیر، زادِ معاد است
اى دوستان، جهان كهن را
این داستان هنوز به یاد است
امرى كه بر ملا شود امروز
شرط نماز و حجّ و جهاد است
تنها على است آن كه پس از من
مانند من ولىّ و عماد است
اسلام بىولایتِ مولى
شمعى نهاده در ره باد است
[/align]
یكى از شاعران متعهد و متأخر، مرحوم« دكتر قاسم رسا» است. سرودهاى در مدح مولا و غدیرخم دارد كه ابیاتى از آن را مىخوانید. (به صورت برگزیده):
[align=center]از خم رسید مژده كه جشن ولایت است
لبریز خم ز باده لطف و عنایت است
خمخانه ولایت مولى گشوده شد
ساقى ز جاى خیز، كه وقت سقایت است
در صحنه غدیر به فرمان كبریا
در اهتزاز پرچم شاه ولایت است
زان چشمه زلال كه جوشید در غدیر
زنهار معرفت همه جا در سرایت است
تا سایه ولاى على برد یار ماست
ایمن نشین، كه كشور ما در حمایت است
[/align]
عیدغدیر، به مفهوم حكومت یافتن شایستهترین فرد پس از پیامبر است. شایسته سالارى ریشه در غدیر دارد كه رسول خدا صلى الله علیه و آله لایقترین فرد را براى تداوم خط رسالت و حفظ كیان دین برگزید.« ناظرزاده كرمانى» در سرودهاى با عنوان «مژده جان پرور» در این مضمون چنین سروده است:
[align=center]عید غدیر، مژده جان پرور آورد
یعنى خبر ز سلطنت حیدر آورد
فرمانروا به هر دو سرا شد بحق على
فرخندهتر از این خبر دیگر آورد
سلطان نامدار، على آن كه كردگار
از عدل خود، وجود ورا مظهر آورد
در پیكر مقدس اسلام جان دَمَد
از بهر عارفان جهان، سرور آورد
مولا على است، جان دو عالم فداى او
مانند وى خداى كه را رهبر آورد؟
[/align]
[size=medium][align=center]
«ملك الشعراى بهار»
[/align][/size]
، مخمّسى زیبا در مدح على علیهالسلام و یاد غدیر دارد كه به چند بند آن اشاره مىشود:
[align=center]
در غدیر خم امروز، بادهاى به جوش آمد
كز صفاى او روشن، جان باده نوش آمد
و آن مبشر رحمت، باز در خروش آمد
كان صنم كه از عشاق، برده عقل و هوش آمد
با هیولى توحید، در لباس انسانى
درغدیر خم یزدان گفت مر پیمبر را
كز پى كمال دین، شو پذیره حیدر را
پس پیمبر اندر دشت بر نهاد منبر را
برد بر سر منبر، حیدر فلكفر را
شد جهانِ دل روشن زان دو شمس نورانى
گفت: بشنوید اى قوم، قول حقتعالى را
هم به جان بیاویزید گوهر تولا را
پوزش آورید از جان این ستوده مولا را
این وصىّ بر حق را، این ولىّ والا را
با رضاى او كوشید، در رضاى یزدانى
[/align]
«غدیرخم»، جلوه فضایل علوى است. شاعران بىشمارى در طول قرون، به نشانه ابراز ارادت و محبت به ساحت مولا، در این وادى طبع آزمایى كردهاند. پرداختن به همه مضامین ولایى و غدیرى كه در سرودههاى شاعران آمده است، كارى دشوار بلكه ناشدنى است. از این رو این نگاه گذرا به «غدیر در نگاه شاعران» را فرو مىبندیم و مقاله حاضر را با یك بند از تركیب بند بلند شاعر معاصر، مرحوم «مهرداد اوستا» ـ كه درباره حضرت على علیهالسلام و غدیر و ولایت و فضایل امیرمؤمنان علیهالسلام است ـ به پایان مىبریم:
[align=center]اى گوهر گوهر ولایت
خورشید منوّر ولایت
اى مهر فروغ بخش اسلام
وى مشعل انور ولایت
اى آیت حق و روح قرآن
وى رایت و افسر ولایت
سلطان سریر عقل و ایمان
والىّ هنر، درِ ولایت
اى گوهر عشق و جان عرفان
تاج سر و مفخر ولایت
اى جان مجسّم نبوت
وى روح مصوّر ولایت
مقصود نبى ز لافتایى
ممدوح خدا ز هل اتایى
[/align]
---------------------
سایت : تبیان