یکی از ابعاد زندگی فاطمه زهرا(س)، که خیلی درخشان و دلنواز است، «بعد تربیتی» زندگی حضرت است. با استفاده از روایاتی که در زمینه سیره تربیتی فاطمه زهرا(س) بدست ما رسیده است مطالب تربیتی زیر را تهیه کرده ایم تا به عنوان بهترین الگو برای مادران ما باشد. کسی که بیش از همه در میدان تعلیم و تربیت نقش ایفا می کند مادر است . مادر اولین فردی است که کار تربیتی را آغاز می کند و در این جهت تمام حرکات و رفتار مادر، اعم از زمزمه ها و لالایی، لبخند، نفس کشیدن، ظاهر و باطن، تأثیر عمیقی بر کودک و روح او می گذارد. آنچه می تواند مادران و فرزندانشان را در امر تربیت، بیمه کند، عمل کردن به «سیره و رفتار عملی و علمی» فاطمه زهرا (س) است. چه اینکه، تمام عظمتها و شکوههایی که به بهترین صورت در زندگی فرزندان فاطمه (س) متجلی است نشانگر تربیت تابناک و دامان پاک و آموزه های گران ارج حضرت فاطمه (س) است. ناگفته پیداست که سیره تربیتی آن بانوی دو جهان بیش از آن است که بتوان ظرافتها و لطافتهای آن را به قلم آورد و یا در یک مقاله گنجاند اما به برخی از آنها اشاره می گردد:
لالایی
بدون شک پرآرامش ترین لحظات زندگی انسان و آسایش مند ترین دقایق زندگی همان لحظه ها و دقیقه هایی است که کودک همراه با آهنگ قلب مادر و با آوای مهر آمیز او آرام آرام به خواب می رود. اگر در این لحظات درسهای ایمان و معرفت، جهاد و مبارزه و انسانیت و اخلاق به کودک داده می شود بدون شک چونان نقشی بر سنگ، در ضمیر ناخودآگاه او جای گرفته و سرلوحه زندگی فردای او خواهد بود. اینک به لالایی فاطمه زهرا(س) برای کودکش توجه کنید: آن حضرت به هنگام حرکت دادن کودکش می فرمود: اشبه اباک یا حسن و اخلع عن الحق الرسن و اعبد الها ذا المنن و لا توال ذا الاحن یعنی: حسن جان مانند پدرت باش حق را از بند اسارت رها ساز خدایی پر فضل و احسان را بپرست از دشمنان کینه توز دوستی و پیروی مکن آنگاه که حضرت زهرا (س) امام حسین (ع) را بر روی دست نوازش می کرد، می فرمود: انت شبیهٌ بابی؟ لست شبیها بعلی؟ «حسین جان تو به پدرم شباهت داری و به پدرت علی (ع) شبیه نیستی.» امام علی (ع) سخنان فاطمه (س) را می شنید و لبخند می زد.
نامگذاری
نامگذاری انسان در آغاز زندگی تابلویی را بر دوش می گیرد که تا آخرین لحظات زندگی با آن تابلو و علامت شناخته می شود و آن نام کودک است. اگر هر کشوری برای معرفی خویش پرچمی ویژه دارد. نام کودک پرچمی است که بر فراز قله شخصیت کودک و در کشور زندگی او بر افراشته می شود از این روی اسلام بر انتخاب نام زیبا تأکید بسیار کرده است و توجه به معانی و اثرات جانبی اسمها را یادآور شده است. اکنون به نامگذاری کودکان زهرا (س) دقت کنیم. چگونه او با تمام قدرت علمی و توان معرفتی خویش برای تعیین نام کودک پیشقدم نشده و از علی (ع) می خواهد که او نام کودک را تعیین کند و علی (ع) هم بر پیامبر اکرم (ص) و پدر بزرگ کودکان پیشی نمی گیرد و انتخاب نام کودک را به او واگذار می کند. و چون داوری به رسول خدا واگذار می شود، او که شخصیت کودکان فاطمه (س) را شخصیتی ملکوتی و آسمانی می بیند برای اسم آنان نیز منتظر سروش غیبی می شود. دقت کنیم: جابر بن عبدالله می گوید: چون امام حسن مجتبی (ع) متولد شد فاطمه (س) به علی (ع) گفت: یا علی برایش نامی انتخاب کن. علی (ع) فرمود: هرگز به رسول خدا (ص) در نامگذاری فرزندم سبقت نخواهم جست، رسول خدا (ص) وارد خانه فاطمه (س) شد و کودک را گرفت و بوسید و سپس دهان خود را بر دهان او گذارد... سپس در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه آن گاه روی به علی (ع) کرده فرمود: چه نامی برایش بگزیده ای؟ علی (ع) عرض کرد: هرگز بر شما پیشی نمی گیرم! رسول خدا (ص) فرمود: من نیز بر خدای خویش پیشی نمی گیرم! پس خدا به جبرئیل فرمود: فرود آی و محمد را از جانب ما سلام و تهنیت گوی، و به او بگوی که خدایت می فرماید نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشین و برادر حضرت موسی (ع) ) باید باشد، پیامبر پرسید: نام پسر هارون چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: شبر. فرمود: به عربی چه نامیده می شود و جبرئیل پاسخ داد: حسن. پیامبر نام کودک را حسن گذاشت. در جریان نامگذاری حضرت زینب سلام الله علیها هم جریان اینگونه بود. چون زینب به دنیا آمد، رسول خدا (ص) به سفری رفته بود. فاطمه (س) به علی عرض کرد: یا علی! اسمی برای دخترت برگزین! علی فرمود: فاطمه! صبر کن تا رسول خدا (ص) از سفر برگردد. پس از گذشت سه روز پیامبر از سفر برگشت و به خانه فاطمه وارد شد. علی (ع) عرض کرد: ای رسول خدا (ص) خداوند به دخترت فاطمه دختری عنایت کرده است اکنون نام او را برگزین. رسول اکرم فرمود: دخترم نوزادت را بیاور. زینب را به محضرش بردند او را در آغوش گرفت و صورتش را به صورت کوچک زینب نهاد و با صدای بلند گریست؛ تا آنجا که اشک بر گونه هایش جاری شد. زهرا (س) گفت: پدر جان چشمانت گریان مباد چرا می گریی؟ پیامبر (ص) فرمود: دخترم این کودک پس از تو و من به مشکلات و امتحانات بسیاری گرفتار خواهد شد و مصیبتهای بزرگی خواهد دید. آنگاه فرمود: اولاد فاطمه فرزندان خودم هستند ولی برای نامگذاری این دختر منتظر سروش آسمانی می مانم. در این هنگام جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! خدای سلامت می رساند و می گوید نام این کودک را زینب بگذار زیرا ما او را در لوح محفوظ زینب نام نهاده ایم.
توجه به حفظ و سلامت کودک
یکی از مهمترین دغدغه های ذهنی و دلهره های همیشگی پدر و مادر حفظ و سلامت کودک است. این نکته در زندگی زهرا (س) مورد توجه کامل قرار گرفته است. امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا (س) هر دو پسرش را عقیقه کرد و در روز هفتم تولدشان موی سر آنان را تراشید و به اندازه وزن آن پولهای نقره صدقه داد. و در روایتی دیگر اضافه فرمود: فاطمه زهرا (س) حسن و حسین را عقیقه نمود به خانم قابله ای که در تولد آنان کمک کرده بود یک ران گوسفند و یک سکه طلا هدیه داد. در روایت آمده ، امام حسن (ع) مریض شد و درد و بی تابی آن بزرگوار بالا گرفت، حضرت زهرا (س) فرزند عریزش را خدمت رسول خدا برده: «قالت : یا رسول الله ادع الله لابنا ان یشفیه، ای رسول خدا! پروردگارت را بخوان تا فرزندت را شفا دهد.»
تساوی در محبت
از مهمترین نکاتی که در زندگانی کودکان نقشی بس با اهمیت دارد و گاه رعایت نکردن آن صحنه های بسیار دردناک و ناراحت کننده ای می آفریند، تبعیض در محبت به کودکان است. اظهار محبت بیشتر، توجه زیادتر، و هدیه های فراوان تر به برخی کودکان نمونه های بارز تبعیض در محبت است. پدران و مادران با این کار تخم دشمنی و کینه و حسادت را در دل پاک کودکان می کارند و چه میوه های تلخ و ناگوار و چه حاصلی شوم به دست می آورند. آنان نمی دانند که هیچ نگاه محبت آمیز پدر و مادر به یکی از کودکان، از دید تیزبین دیگر فرزندان پنهان نمی ماند و اثر سوء بیاد مانده از یک رفتار تبعیض آمیز با هیچ هدیه و سرگرمی از ذهن کودک زدوده نمی شود. در این باره به روایتی اشاره می کنیم. امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) مردی را دید که دو پسر داشت یکی را بوسید و دیگری را نبوسید. رسول اکرم (ص) به او اعتراض کرده فرمود: چرا بین آن دو به تساوی رفتار نکردی؟ اما رعایت تساوی در خانواده حضرت زهرا (س): علامه مجلسی می گوید: حسن و حسین (ع) در کودکی خط می نگاشتند. امام حسن (ع) به امام حسین (ع) رو کرد و گفت: خط من از خط بهتر است. و امام حسین (ع) گفت: نه بلکه خط من از خط تو نیکوتر است. پس هر دو نزد مادرشان شتافتند و گفتند: مادر، بین ما داوری کن. فاطمه (س) نخواست یکی را بر دیگری برتری داده و یکی را برنجاند از این روی گفت: از پدرتان سؤال کنید. آنان نزد پدر آمدند اما امیرالمؤمنین (ع) نیز نخواست یکی را برتری دهد و دیگری را آزرده خاطر نماید فرمود: از جدتان رسول خدا (ص) بپرسید. و چون آن دو نزد پیامبر (ص) آمدند. او فرمود: من داوری نمی کنم... تا اینکه بالاخره هیچکدام ناراحت نشده ضربه عاطفی نبینند. آری فاطمه (س) فرمود: من گردنبندی دارم که دارای چند گوهر است. اکنون بند آن را می گشایم و آن گوهر ها بر زمین می ریزد شما گوهرها را از زمین برگیرید، هر کس تعداد بیشتری گوهر بدست آورده باشد خط او نیکوتر است...
تعلیم عبادت
اگر چه عبادت وظیفه بالغان و مکلفان است ولی کودکان نیز نباید از این فیض محروم بمانند بلکه باید در سنین خردسال با عبادت و راز و نیاز و شب زنده داری آشنا شده برای این امور آماده شوند. پدران و مادرانی که تنها به خوراک و پوشاک کودکانشان می اندیشند و به تغذیه روحی و معنوی آنان توجه نمی کنند هرگز فرزندانی کامل و صالح تحویل جامعه نخواهند داد. پدر و مادر در ضمن اینکه خود اهل عبادت و نیایش و شب زنده داری هستند باید کودکان خویش را با بهترین شیوه ها و مناسبترین روشها به این سوی هدایت کنند. از این رو در روایات اسلامی دستور داده شد که به هنگام راز و نیاز شبانه و عبادت؛ کودکان را بیدار کنید تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زاری پدر و مادر درسهای فردا را فرا گیرند. ما در نمونه هایی از روایات مشاهده می کنیم که کودکان فاطمه (س) شاهد عبادتها و شب زنده داریهای مادر بوده اند. امام حسن مجتبی (ع) می گوید: شب جمعه ای مادرم را دیدم که در محراب عبادت ایستاده بود و همواره در رکوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت می شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می کرد و آنان را نام می برد و هیچگاه برای خودش دعا نکرد. به او گفتم: مادر جان چرا برای خودت دعا نکردی و همه اش برای دیگران دعا نمودی ؟! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده. در نمونه ای دیگر می بینیم که حضرت زهرا (س) چگونه کودکان خویش را به عبادت و شب زنده داری وا می دارد. امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: چون شب بیست و سوم فرا می رسید زهرا (س) در این شب نمی گذاشت هیچ یک از افراد خانواده اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذای کمتر برای این شب زنده داری آماده می ساخت و خود از روز بیست و دوم برای شب زنده داری شب بیست و سوم مهیا می شد و می فرمود: محروم (واقعی) کسی است که از خیر امشب محروم شود.
تربیت علمی
فاطمه (س) کودکانش را به محضر رسول خدا (ص) می فرستاد تا از دریای دانش متصل به وحی و علم مطلق الهی رسول خدا (ص) استفاده برند و باز از آنان باز می خواست که آنچه را آموخته اند بازگو کنند به جریان زیر دقت کنید: امام حسن مجتبی (ع) هفت ساله بود که در جلسات رسول خدا (ص) شرکت می جست و آنچه را از وحی بیان می کرد به خاطر می سپرد. آنگاه به حضور مادرش می آمد و آنچه را به خاطر سپرده بود برای مادر بازگو می نمود. چون امیرالمؤمنین (ع) به خانه می آمد، می دید فاطمه (س) از آنچه امروز به پیامبر اکرم وحی شده است و آن را در مسجد بازگفته است با خبر است. شگفت زده می پرسید: از کجا این مطالب را می دانی. با اینکه در جلسات رسول خدا (ص) حضور نداشتی. فاطمه زهرا (س) می فرمود: فرزندت حسن، برایم نقل می کند. روزی امیرمؤمنان (ع) در خانه پنهان شد تا جریان بازگو کردن سخنان پیامبر (ص) توسط امام حسن (ع) را ببیند در این هنگام امام حسن به خانه وارد شد و شروع به سخن گفتن کرد ولی دچار لکنت زبان شد مادر شگفت زده شد که هیچ گاه این چنین نبودی. امام حسن (ع) پاسخ داد: مادر! تعجب نکن زیرا بزرگمردی به سخنانم گوش فرا می دهد و بدین واسطه است که دچار لکنت زبان شدم. علی (ع) از مخفی گاه خود خارج شد و امام حسن (ع) را بوسید. حضرت زهرا (س) کودکانش را به گونه ای تربیت کرد که دخترش زینب (س) روایات بسیاری را که از مادرش حضرت زهرا (س) شنیده بود برای ما نقل کرده است و امروز روایات او بخشی ارزشمند از فرهنگ غنی شیعی به شمار می رود.
آموزش جهاد و مبارزه
اسلام اگر چه به لطافتهای معنوی و روحی و عرفانی توجه بسیار کرده است و از عشق و محبت و صلح و صفا بسیار سخن گفته و به آن دعوت نموده است، اما مسلمان یکی بعدی و فاقد غیرت دینی را نمی پسندد. اسلام در کنار نماز، جهاد را مطرح می کند و می گوید: آنکه جهاد نکرده و یا خویش را برای آن آماده نساخته است چون بمیرد به گونه ای از نفاق بمیرد. حضرت فاطمه زهرا (س) را می بینیم که در دوران مصیبت بار پس از پیامبر یک تنه در مقابل انحراف حکومت ایستاده است و در این راه فرزندان خردسال خویش را هم در کوران این مبارزه و کانون داغ این کوره ملتهب قرار داده و آنان را به خط مقدم جبهه مبارزه علیه جهالت مسلط و فرمانروایی نابحق می برد. اثر این تریبت سیاسی را به خوبی در زندگی کودکانش می بینیم که چگونه بزودی همین راه مادر را ادامه داده به غاصبان خلافت اعتراض می کنند. امیر مؤمنان (ع) می فرماید: روز جمعه ای ابوبکر بر منبر بالا رفت تا خطبه بخواند امام حسین (ع) برخاست و فرمود: این جایگاه پدر من است نه جایگاه پدر تو. ابوبکر گریست و گفت: آری منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبری نیست. در خلافت عمر نیز امام حسین (ع) در وسط بپا خاست و فریاد زد: ای دروغگو از منبر پدرم رسول خدا (ص) فرود آی این منبر پدر تو نیست. عمر گفت: آری به جان خودم سوگند این منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبری نیست. آیا این سخنان را پدرت علی به تو آموخته است؟ امام حسین (ع) فرمود: اگر آنچه را پدرم بفرماید، فرمان برم او هدایتگر و من هدایت شده خواهم بود. بیعت با پدرم که جبرئیل آن را از جانب خدای فرود آورد بر گردن این مردمان است و آن را انکار نمی کنند مگر آنکه منکر کتاب خدا باشند. این مردم با قلبهاشان بدان یقین دارند و با زبانشان انکار می ورزند وای بر آنان که حق ما اهل بیت را انکار می کنند چگونه با رسول خدا (ص) روبرو خواهند شد با خشمی مداوم و عذابی شدید. ... عمر به شدت خشمگین شد. با گروهی به خانه امیرالمؤمنین (ع) آمد و به حضرت اعتراض کرده گفت: حسین، اراذل و اوباش مدینه را بر علیه من می شوراند امام حسن(ع) که حاضر بود فرمود: آنکه حق حکومت ندارد بر حسین فرزند رسول خدا (ص) خشم می گیرد و همکیشان خود را (مسلمانان را) اراذل و اوباش می نامد به خدا سوگند تو جز با همدستی اوباش و اراذل به این مقامات نرسیدی پس خدای لعنت کند آنکس را که اوباش و اراذل را شوراند...
پی نوشت ها:
مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 389. بحارالانوار، ج59،ص 104. مفاتیح الجنان اعمال شب قدر.
منبع: مجله هادی