جهت مشاهده ادامه مطلب در سایت منبع اینجا روی لینک زیر کنید :
از من بپرسید
[align=center]حضرت امیر از دیدگاه آيه الله جعفر سبحانى[/align]
من در تاريخ نديده ام كه پيش از مولاى ما اميرالمؤ منين (عليه السلام ) كسى خود را در معرض مسائل پيچيده و انبوه سوال ها قرار دهد و با دلى استوار در ميان انجمن دانش غريو بر آورد كه (( از من بپرسيد )) ! جز برادر بزرگوار آن حضرت ؛ يعنى پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله ، زيرا تنها آن حضرت بود كه بارها مى فرمود: (( از هر چه مى خواهيد از من بپرسيد، و هيچ چيزى از من نمى پرسيد جز آن كه شما را از آن خبر دهم )) .
و اميرالمؤ منين (عليه السلام ) همان گونه كه علم حضرتش را به ارث برد اين كرامت و امثال آن را نيز به ارث برده است و آن دو بزرگوار در همه مكارم دوشادوش هم بوده اند، و نيز پس از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) كسى بدين سخن لب نگشود جز آن كه كارش به رسوايى كشيد و چون چارپايانى در گل فرو ماند و با دست خود از جهل سرپوشيده خويش پرده برداشت ، از جمله :
1. مقاتل بن سليمان در مجلسى نشست و گفت : از من بپرسيد از هر چه زير عرش است تا آن چه در پستوى خانه ها مى اندوزيد. مردى گفت : هنگامى كه آدم حج كرد سر او را چه كسى تراشيد؟ سليمان گفت : اين پرسش كار شما نيست ، بلكه خدا خواست كه مرا به سبب عجبى كه به من دست داده بود گرفتار سازد (1) .2. حكايت است كه (( مقاتل )) وارد كوفه شد و گفت : از هر چه مى خواهيد از من بپرسيد. ابوحنيفه كه جوان نورسى بود در آن مجلس حضور داشت ، پرسيد: آن مورچه اى كه هنگام ورود سليمان سخن گفت نر بود يا ماده ؟ و او در جواب فروماند، ابوحنيفه خود گفت : آن مورچه ماده بود، گفتند: از كجا دانستى ؟ گفت : از اين كه در آيه آمده : (( قالت )) و اگر نر بود بايد (( قال نمله )) مى گفت ، زيرا لفظ نمله مانند حمامه و شاه (كبوتر و گوسفند) درباره مذكر و مونث هر دو به كار مى رود (2)
3. اين جوزى روزى بر منبر گفت : از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد. زنى درباره اين روايت پرسيد كه على (عليه السلام ) در شبى به نزد جنازه سلمان رفت و او را كفن و دفن كرد و بازگشت . گفت اين مطلب را روايت كرده اند. زن گفت : جنازه عثمان هم سه روز در زباله دان افتاده بود و على (عليه السلام ) هم در مدينه بود ولى جنازه او را دفن نكرد!
گفت : درست است زن گفت : پس حتما در يكى از اين دو مورد اشتباه كرده است ! ابن جوزى گفت : اگر بدون اجازه شوهرت از خانه بيرون آمده اى لعنت خدا بر توست و اگر با اجازه او بوده لعنت خدا بر اوست . زن گفت : آيا عايشه كه براى جنگ با على (عليه السلام ) از خانه بيرون شد، با اجازه پيامبر صلى الله عليه و آله بود يا نه ؟ ابن جوزى سكوت كرد و پاسخى نتوانست بدهد(3)
:rose: :rose:
[size=xx-small]
1- اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام )، ص 387 و 388، نقل از تاريخ الخطيب ، ج 13، ص 163.
2- اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام )، ص 389. نقل از حياه الحيوان ، ج 2، ص 368
3- اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام )، ص 390، نقل از شرح نهج البلاغه (علامه خوئى )، ج 7، ص 74[/size].