جهت مشاهده ادامه مطلب در سایت منبع اینجا روی لینک زیر کنید :
دل نوشته یک دانشجو خطاب به همسر شهید شهریاری
برای خانم دکتر قاسمی؛ همسر شهید مجید شهریاریزهرا شمیرانی – دانشجوی دانشگاه تهران
“و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون”برای همسر جانباز شهید دکتر مجید شهریاری؛ سرکار خانم دکتر بهجت قاسمی:
شهریارانی که رفتند کاری حسینی کردند و شمایان زینب های زمانید که کربلا در کربلا می مرد اگر زینب نبود پس سلام علی قلب زینب الصبور.برای من که پر از واژه های تردیدم
تو آیه آیه یقینی ، نشانه ای بانو…امام(ره) به ما آموخت که انتظار در مبارزه است و این بزرگترین پیام او بود. امام ما را آموخت که عرفان را با مبارزه جمع کنیم و خود بهترین شاهد بود بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است و شهریاران دوران مصادیق بارز مبارزه و عرفان ما هستند.بازماندگان با دو دشمن رو در رویند. اندوه رفتگان که عمیق است و شادی دشمنان که مثل حباب، سطحی و ناپایدار! یزیدیان زمان، این فاتحان بی شکوه ترین رزم عالم، دسته دسته می کوشند تا شکست واقعی خویش را بزک کنند. هیاهوی شادمانی آنان مانند بزدلانی است که که در تاریکی قدم می زنند و برای فرار از ترس و خوف، به صدای بلند زمزمه ای بر زبان می آورند. و چه نیک تمثیلی بود_از زبان حضرتتان_ تمثیل صحنه شهادت دکتر به گودال قتلگاه حسین(ع) و مگر جز این است که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا؟!بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید واز عاشورا؟ آنها نمی دانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است. یک منظر معنوی است؛ که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم! نه یک بار، نه دوبار، بلکه به تعداد شهدایمان… و این خود نهیبی است بر این دل که … ای دل! تو چه می کنی؟ می مانی؟ یا که میروی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین زمان جدا کند…از آنجا که این لیلا را باید از چشم آن مجنون دید دریچه ای نزدیکتر و مستقیم تر از نگاه شما نیافتم که به شهیدمان بنگرم و خدا می داند که تصویرگری شما در ترسیم تصویر شهید در خاطره این ملت قدرشناس چه تاثیر ماندگاری داشت و چون آه ِ مجنون بوی لیلا میدهد واژه واژه های شما تصدیق آیه فوق بود.محارم راز می دانند که راز در بیان نمی آید و ما آن راز سر به مهر شما دو بال پرواز را خواندیم از اشک های محجوبتان، از بغض گلوگیرتان ، از سینه ستبر و قامت استوارتان.به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم که بوی سبز ترین فصل سال می آیدگیرم که زدید، گیرم که کشتید، با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟! دکتر مجید شهریاری شیشه عطری بود که شهادتش، شکست حصر شیشه جسم بود و از پراکندگی رایحه خوش او گریزی نیست و دشمنان اسلام و قرآن بدانند که ” بکشید ملت ما را ملت ما زنده تر می شود”این صدای یک نسل _نسلی که عصاره انقلاب است_ است که تا زنده به ایمانیم تا در ره قرآنیم با لطف امام عصر در راه شهیدانیم…در شهادت یک شمع راز منوری ست که آن را آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب می داند!دکتر هم رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم. با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش. آنها رفتند تا بار تکلیف ما برگرده عقل و اختیارمان بار شود و همان سان که سنت لا یتغیر خلقت بوده است، چرخه بلیات ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم و این آیت ربانی درست درآید که ” لنبلونکم حتی نعلم الجاهد منکم و الصابرین”.