جهت مشاهده ادامه مطلب در سایت منبع اینجا روی لینک زیر کنید :
رفتار و مبارزه امام علی(ع)با سوء استفاده ها
برخورد با اندوختههاي قنبر
[size=medium]
قنبر، يکي از کارگران منزل امام علي عليه السلام بود، چون ميديد که هرچه ميآورند حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به مسلمانان ميبخشد، و اموال بيت المال را عادلانه تقسيم ميکند، وچيزي براي خود برنميدارد يا ذخيره نميکند، دلش به اصطلاح سوخت و در فرصت مناسب ديگري، مقداري از ظروف طلا و نقره را در کيسهاي جمع آوري و آن کيسه را پنهان کرد که به هنگام نياز در اختيار امام علي عليه السلام بگذارد.
هارون بن عنتره ميگويد:
روزي قنبر به حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام گفت:
يا اميرالمؤمنين عليه السلام برخيز و به همراه من بيا که چيزي براي شما نگه داشتهام.
همراه امام علي عليه السلام رفتيم. قنبر، کيسهاي پر از طلا و نقره را آورد و گفت:
چون ديدم همه چيز راتقسيم ميکني و براي خود اموالي ذخيره نميکني، اين اموال را پنهان کردم.
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:
دوست داشتم به جاي اين اموال آتش عظيمي به خانهام ميآوردي؟
سپس همه اموال موجود رابين مسلمانان تقسيم کرد، و فرمود:
سوگند به خدائي که جانم دردست قدرت اوست که به خوب و بدش مؤاخذه ميشويم. [1] .[/size]——————————————————————-
برخورد با سربازان در مصرف بيتالمال
[size=medium]امام علي عليه السلام با سربازان اسلام همراه با غنائم فراوان از يمن به مکّه باز ميگشتند.
در نزديکيهاي مکّه، حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام يکي از اصحاب را جانشين خود قرار داد و خود با سرعت به حضور پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم شتافت،
وقتي امام علي عليه السلام از کاروان دور شد، سربازان سپاه جامههاي قيمتي بيتالمال را بين خود تقسيم کرده و پوشيدند.
وقتي در نزديکي مکّه، حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام به کاروان بازگشت و چشمش به لباسهاي قيمتي بيت المال برتن سربازان افتاد، شديداً اعتراض کرد و فرمود:
چرا چنين کرديد؟
پاسخ دادند:
ميخواستيم با لباسهاي زيبا و فاخر وارد مکّه شويم.
امام فرمود:
آيا پيش از آنکه خدمت پيامبر برسيد چنين حقّي را داريد؟
سپس دستور داد لباسها را از تن خارج کنند و به بيت المال باز گردانند، که برخي از سربازان از اين برخورد شديد امام ناراحت شدند و نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم زبان به شکايت گشودند،
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
اَيّهاالنّاس لا تَشْکُوا عَليّاً فَوَاللّهِ اِنّه لأََخْشَنُ في ذاتِ اللَّهِ
(اي مردم از علي شکايت نکنيد، سوگند به خدا همانا علي عليه السلام در راه خدا سختگير است). [1] [/size]————————————————————-.
برگرداندن گردنبند عاريتي
[size=medium]در يکي از روزهاي عيد قربان، يکي از دختران امام علي عليه السلام از ابورافع، خزانه دار بيتالمال اجازه گرفت که گردن بندي قيمتي از غنائم بصره را به عاريت سه روز در اختيار داشته باشد و سپس تحويل دهد.
وقتي علي عليه السلام متوجّه گردنبند شد، ابورافع را نکوهش کرده و فرمود:
آيا به بيتالمال مسلمين خيانت روا ميداري؟
ابورافع گفت: من از مال خود ضمانت کردم.
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:
همين امروز آن را به بيتالمال باز گردان، و مواظب باش ديگر تکرار نشود.
اگر دخترم بدون اجازه آن را بر ميداشت، دست او را قطع ميکردم.
سپس به دخترش فرمود:
«آيا همه زنان مهاجر وانصار ميتوانند خود را بيارايند؟ و از وسائل زينتي بيتالمال استفاده کنند؟» [1] .
و در نقل ديگري علي بن ابي رافع ميگويد:
مسئول بيت المال و حسابدار علي بن ابيطالب عليه السلام بودم. در بيت المال گردنبند مرواريدي بود که در جنگ به دست آمده بود.
يکي از دختران آن حضرت به من سفارش کرد که در بيت المال اميرالمؤمنين عليه السلام گردنبند مرواريدي در اختيار توست، من دوست دارم آنرا به طور عاريه به من بدهي که در عيد قربان از آن استفاده کنم.
گردنبند را براي او فرستادم و گفتم:
اي دختر اميرالمؤمنين عاريه مضمونه است که بعد از سه روز بايد برگرداني.
فرداي آن روز، اميرالمؤمنين عليه السلام آنرا بر گردن دخترش ديد، فرمود:
اين را از کجا به دست آوردهاي؟
گفت:
از ابن ابي رافع عاريه گرفتهام تا در عيد قربان از آن استفاده کرده سپس برگردانم.
امام علي عليه السلام مرا به حضور خود خواند و فرمود:
پسر ابي رافع آيا به مسلمانان خيانت ميکني؟
گفتم: معاذ اللَّه که بر مسلمانان خيانت کنم.
فرمود:
آن گردنبند را چطور بدون اذن من و بدون رضاي مسلمين به دختر من عاريه دادي؟
گفتم:
يا اميرالمؤمنين دخترت به من سفارش کرد که آنرا به وي عاريه بدهم، من نيز به طور عاريه مضمونه داده و خودم ضامن شدهام که در صورت تلف شدن پول آنرا از مال خودم بدهم و متعهّد هستم که آنرا به جاي اوّل باز گردانم.
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:همين امروز آن را به جايش برگردان، مبادا ديگر چنين کاري کني که از من عقوبت ميبيني.
بعد فرمود:
اگر دخترم بطور عاريه مضمونه نگرفته بود، اوّلين زن هاشمي بود که دستش در سرقت بريده ميشد.
چون دختر آن حضرت از اين کلام امام علي عليه السلام مطلّع شد، آمد و عرض کرد:
يا اميرالمؤمنين عليه السلام من دختر تو و پاره تن تو هستم، چه کسي از من براي پوشيدن آن مرواريد لايِقتر بود؟
اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد:
دخترم، از حق کناره گيري نکن، آيا همه زنان مهاجرين در عيد قربان ميتوانستند از اين نوع مرواريد زينت کنند؟
ابن ابي رافع ميگويد:
گلوبند را گرفته به بيت المال باز گرداندم. [2] .
[/size]————————————————————–
برخورد با سوء استفاده فرماندار[size=medium]با نظارت مستقيمي که حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام توسّط نيروهاي اطّلاعاتي خود برامور کارگزاران داشت در مقابل هرگونه سوء استفاده از بيت المال عکس العمل نشان ميداد.
روزي به امام علي عليه السلام گزارش دادند که يکي از فرمانداران، با پول بيتالمال براي خود زمين و املاک تهيّه کرده است،
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نامه تندي به او نوشت:
أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْکَ أَمْرٌ، إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ رَبَّکَ، وَ عَصَيْتَ إِمَامَکَ، وَ أَخْزَيْتَ أَمَانَتَکَ.
بَلَغَنِي أَنَّکَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْکَ، وَأَکَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْکَ، فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَکَ، وَاعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ، وَالسَّلَامُ.
(بعد از درود خداوند، درباره تو به من جرياني گزارش شده است، که اگر انجام داده باشي پروردگارت را به خشم آوردهاي، امامت را عصيان کردهاي، و امانت (فرمانداري) خود را به رسوائي کشيدهاي.
به من خبر رسيده که تو زمينهاي آباد را ويران کردهاي و آنچه توانستهاي تصاحب نمودهاي.
و از بيتالمال که زير دستت بوده است به خيانت خورده اي فوراً حساب خويش را برايم بفرست، و بدان که حساب خداوند از حساب مردم سخت تر است! والسَّلام.) [1] .[/size]——————————————————————-
برخورد شديد با يکي از خويشاوندان
[size=medium]وقتي يکي از خويشاوندان امام علي عليه السلام (ميگويند ابن عباس يا برادرش بود) در بيت المال مسلمين دخالتهاي ناروائي کرده است.
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نامه تندي به او نوشت که اگر بيت المال را سر جايش بر نگرداني.
لَأَضْربنَّک بِسيْفي الّذي ما ضَربْتُ به احداً الاّ دخل النّار
(همانا تو را با شمشيري ميزنم که به هرکس زدم، وارد آتش جهنّم شد.) [1] .
[/size]——————————————————————–
برخورد با عقيل
[size=medium]وقتي مردم با امام علي عليه السلام به عنوان خليفه مسلمين بيعت کردند، و ماليات ها و اموال عراقين در دست حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام بود، برادرش عقيل که عيالوار بود فکر ميکرد، اگر تقاضاي پول وگندم اضافي کند، امام علي عليه السلام به او خواهد بخشيد.
چندين بار درخواست خود را با برادر مطرح کرد،
و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخي نداد،
وقتي اصرار کرد، امام آهني را بر روي آتش گرم کرد، و به دست او نزديک کرد.
عقيل فرياد زد که:
برادر ميخواهي مرا بسوزاني؟ (چون عقيل نابينا بود)
امام علي عليه السلام در پاسخ فرمود:
پس تو چرا ميخواهي مرا با آتش جهنّم بسوزاني؟ واز من اضافه طلب ميکني که در امانت مردم خيانت کنم؟
عقيل بعدها به دربار معاويه رفت که معاويه به او صد هزار درهم بخشيد و از او خواست تا بر منبر شام رفته و از عطاياي معاويه سخن بگويد، و نسبت به برادرش بد گوئي کند.
عقيل بر منبر رفت و گفت:
برادرم مرا براي حفظ دين خود رها کرد، امّا معاويه مرا بر دين خود مقدّم داشت. [1] .[/size]