جهت مشاهده ادامه مطلب در سایت منبع اینجا روی لینک زیر کنید :
زن و شوهر،تفاوت سنّی زیاد و مشکلات ناشی از آن
پدیدآورنده:دکتر محسن ایمانی،
مجله پیوند، وابسته به انجمن اولیاء و مربیان در آخرین شماره خود، (شماره 223 ـ اردیبهشت 77) مقالهای را در زمینه مشکلات ناشی از تفاوت سنّی زیاد میان زن و شوهر آورده است که با توجه به نکات یادشده در آن و تجربهای که نویسنده محترم در این زمینه داشته است، مناسب دیده شد جهت استفاده خوانندگان گرامی منعکس گردد با این یادآوری که عنوان مطلب توسط مجله انتخاب شده است.
بارها با این سؤال مواجه شدهایم که تفاوت سنی زوجین با یکدیگر باید تا چه حد باشد؟ در مواردی فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد بوده و مشکلاتی ایجاد کرده است. البته مواردی از ازدواجهای موفق را هم میتوان در این نمونه از زندگانیهای مشترک دید، اما موارد مشکلآفرین در میان آنها فراوانتر است. لذا بهتر است که فاصله سنی زوجین زیاد نباشد.
چنین به نظر میرسد که فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را میتوان 4 ـ 3 سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن کاسته شود، حتما نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینهها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، میتوان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست، ولی در عین حال بهترین و مناسبترین فاصله سنی میتواند 4 ـ 3 سال باشد. طبیعی است که اگر سایر شرایط مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمیتواند موفق باشد.
بارها در کلینیک مشاوره، با خانوادههایی مواجه شدهام که فاصله سنی زوجین حتی به 25، 20، 15 و 13 سال و سالهای بین این ارقام بالغ میشده و با یکدیگر مشکلات عدیدهای داشتهاند، و حتی گاه در مشاورههای قبل از ازدواج با مواردی برخورد کردهام که مثلاً یک خانم لیسانسیه قصد آن را داشت که با فردی که 15 سال از او بزرگتر بود، ازدواج کند و یا آقایی با مدرک تحصیلی بالا خواهان ازدواج با خانمی بود که سن و سال او 20 سال از وی کمتر بود. این گونه افراد از معایب و محاسن چنین ازدواجهایی پرسش مینمایند، لذا در اینجا به بررسی معایب ازدواجهایی میپردازیم که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.
1ـ مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر
وجود فاصله سنی زیاد موجب آن میشود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن 20 سال سن بیشتر، طبیعی است که میتواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد و گاه نیز ممکن است چنین تجاربی وجود نداشته باشد، ولی فرد بزرگتر لااقل میتواند چنین احساسی داشته باشد. لذا داشتن این تجارب و یا احساس داشتن چنین تجاربی، زمینهای فراهم میکند که یک شخص، ارزش لازم را به مسایل و نظریات فرد کوچکتر ندهد و همین مسأله، زمینه عدم تفاهم را به وجود میآورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمیتوانند مسایل و مواضع یکدیگر را درک کنند. این امر گاهی ناشی از اختلاف فاحش سن و تجارب، زمانی نشأت گرفته از تفاوت در دید و جهانبینی و
بالاخره گاهی نیز مربوط به اختلاف در سلیقه و تجربه خاص زندگی است.(1)
روزی خانمی به یکی از مراکز مشاوره مراجعه و اظهار داشت: «همسرم قصد طلاق مرا دارد، به رغم آنکه من با حسن نیت با او زندگی میکنم.» او اضافه کرد: «باید بدانید که همسر من هیجده سال از من بزرگتر است.» پس از بحث و گفتگو در باره مشکل و انجام راهنمایی، از او خواستم که همسرش نیز به مرکز مراجعه کند. در جلسه بعد وقتی که با شوهر او به تنهایی صحبت کردم، وی گفت: «قبل از اینکه همسرم بیاید، باید نکاتی را متذکر شوم. من از حرکات او گاه خندهام میگیرد. او رفتارهایی متناسب با سن و سال
جوانی دارد، که دیگر این فعالیتها برای من دلانگیز نیست. در ضمن درک مشترکی هم از همدیگر نداریم. به راستی آدم باید با یک گیاه فرق کند، فقط داشتن حیات مهم نیست، بلکه شعور حاکم بر یک موجود زنده مهمتر است. من به مسایل فکری علاقهمندم، اما او هنوز کودکانه میاندیشد. مثلاً وقتی که تلویزیون، «هاملت»، نمایشنامه معروف شکسپیر را به نمایش میگذارد و من هم با آب و تاب از هاملت تعریف میکنم، او سخن مرا رها کرده، با بیتوجهی به سخنانم به آشپزخانه میرود و «اُملت» درست میکند. آقا، هاملت کجا و اُملت کجا! چقدر بیخبری و نادانی را میتوانم تحمل کنم؟ از دست او حسابی خسته شدهام. مدت چند ماه است که با او زندگی میکنم، ولی هنوز از او صاحب فرزند نشدهام و به عبارت بهتر با او عروسی نکردهام تا با داشتن سلامت، بتواند از خانهام برود و با دیگری زندگی کند. البته وقتی بیفکریهای او را دیدم این تصمیم را گرفتم. و گرنه به قصد زندگی با او ازدواج کرده بودم، اما حالا با این معضل روبهرو شدهام. او اهل مطالعه هم نیست، در حالی که من به مطالعه خیلی علاقه دارم. در مقابل خیلی از سؤالهایم جوابی ندارد که بدهد. یک روز به او گفتم: به چه نوع کتابهایی علاقهمندی؟ گفت: به کتابهای داستانی. از جا برخاستم و بلافاصله از بین کتابهایم چندین کتاب داستان را پیدا کردم و روی هم چیدم. به او گفتم: کتابهای مورد نظر تو را پیدا کردم، روی میز کتابخانه است، میتوانی آنها را برداری و بخوانی، ولی با اینکه از آن زمان، روزها میگذرد، تاکنون به هیچ یک از آنها دست نزده است، و …»
هر چند که در این گونه موارد تلاش میشود که زن و مرد به درک مشترکی از یکدیگر نایل آیند، اما با راهنمایی خوب در قبل از ازدواج، میتوان از بروز چنین مشکلاتی پیشگیری نمود.
2ـ عدم تناسب در تواناییهای جسمی
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دورهای از زندگانی به سر میبرند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوتهای عمده دارند. مثلاً زنی که 30 سال دارد، در دوران جوانی به سر میبرد و همسر او که در 55 سالگی است، به مرز پیری نزدیک شده است. یکی در اوج توانایی و دیگری در زمان افول آن قرار دارد. یکی در کارها غالبا فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل میشود، و گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمیگیرد و به حساب کمکاری گذاشته میشود، و یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیّت مطرح میگردد، و وقتی که با این عنوان مسأله را طرح مینمایند، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی میکند و ممکن است این امر، عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل گردد. در حالی که مرد مسنّ قصد شانه خالی کردن از مسؤولیّت را ندارد، ولی به دلیل ناتوانی از عهده انجام همه مسؤولیتها برنمیآید و آن وقت، متّهم به تنبلی و بیمسؤولیتی میشود. از آنجا که در چنین مواردی مرد مسن، تنبلی را نمیپذیرد، مجادلاتی در میگیرد.
همسران چنین مردانی باید بدانند که هر چه مرد رو به کهولت میرود، توان او در انجام کارها کمتر میشود و این خود یکی از فلسفههای بازنشستگی است. مدیران شایسته وقتی که قرار است کاری را بر عهده فردی بنهند، باید در نظر داشته باشند، که هر چه سن فرد بالاتر میرود، کار سبکتری به او محول نمایند و زنان آگاه نیز در زندگی با چنین همسرانی از این گونه مدیران الهام میگیرند، چه، آنان نیز مدیران خانهاند. سعدی میگوید:
طرب نوجوان ز پیر مجوی
که دگر ناید آب رفته به جوی
3ـ انعطافپذیری کمتر فرد بزرگتر
وقتی که دو نفر جوان با یکدیگر زندگی میکنند، به دلیل جوانی، قابلیت انعطاف بیشتری دارند. هر چند که نمیتوان تشبیه کاملی بین انسان و درخت نمود، ولی شاید بتوان گفت که به لحاظ انعطافپذیری، شباهتهایی در خور توجه، وجود دارد. چنانکه بارها ملاحظه نمودایم، نهالهای جوان امکان تغییر فراوانی دارند، اما درختان قدیمی و مسن، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشتهاند.
همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام(ص) میاندازد که فرمود: بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.
وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج میکنند، برای دست یافتن به سازگاری تلاش میکنند به نظر دیگری توجه نمایند و خود را طوری تطبیق میدهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش مییابد و همین امر در زندگانی مشترک، معضلآفرین است.
4ـ نگرانی و استرس، برای فرد بزرگتر
بارها در کلینیک، شاهد آن بودهام که مردانی که همسران کم سن و سالتر دارند، نگران از دست دادن آنها هستند. مثلاً نگران آن هستند که مبادا همسرشان روزی از آنان طلاق بگیرد و زندگی آنان را متلاشی نماید. همین امر، باعث میشود که چنین افرادی دچار فشار و استرس بیش از حدی بشوند.
در همین زمینه به خاطرهای اشاره میکنم. روزی آقایی مراجعه نمود و گفت که مشکلی دارد. پرسیدم: مشکل شما چیست؟ گفت: با این تفاوتی که بین من و همسرم وجود دارد، میترسم که روزی از من جدا بشود و این امر، مرا سخت تحت فشار قرار میدهد و مدام فکرم را مشغول میکند. به موهای سفیدم نگاه کنید، این سفیدی زیاد حاصل غصههای من است. این موضوع (امکان جدایی احتمالی همسرم) همه آرامش مرا گرفته است، تا جایی که خانواده همسرم به او میگویند، تو با این مرد چه میکنی که این قدر سریع شکسته شده است؟ در حالی که آنها از واقعیّت قضیه بیخبرند.
از او پرسیدم که آیا از همسرت فرزند داری؟ گفت: بله، دو تا بچه از او دارم. سؤال کردم: آیا او با تو مهربان است و با تو ارتباط عاطفی دارد؟ گفت: بله. پرسیدم: آیا به کارهای منزل میرسد و به بچهها هم اظهار علاقه میکند؟ گفت: بله. سؤال بعدی این بود که آیا با فامیل تو رفت و آمد دارد؟ پاسخ داد: بله. سؤال شد که آیا در باره آینده و تدابیر فردا با تو سخن میگوید؟ جواب داد: بله. پرسش دیگر این بود که آیا به فامیل تو دلبستگی دارد و از آنها به نیکی یاد میکند؟ گفت: بله. پرسیدم: تا به حال از تو تقاضای طلاق کرده است و یا در خانواده او خواهرانش طلاق گرفتهاند، یا برادران او همسر خود را طلاق دادهاند؟ گفت: خیر. پرسیدم: او سرکار میرود؟ گفت: بله. گفتم: آیا درآمدش را در خانه خرج میکند و یا خودش پسانداز میکند؟ پاسخ داد: بله سرکار میرود و با درآمد هر دو زندگی میکنیم. سؤال شد: آیا از او چیزی دیده و یا شنیدهای که چنین ظنّی را در تو به وجود آورده باشد؟ گفت: خیر. و سؤالات متعدد دیگر. هر چه از او سؤال میکردم، با پاسخهایی که میداد، اطمینانم راسختر میشد که همسر وی هرگز در فکر جدایی از او نیست و این نگرانی تنها از ناحیه مرد میباشد.
در خاتمه جلسه مشاوره به او گفتم: پاسخهای شما همه حاکی از آن است که همسرتان با شما زندگی خواهد کرد و شما حتی یک دلیل هم بر خلاف آن نتوانستید اقامه کنید. اینها خیالات و اوهامی است که خود را بدان مبتلا کردهاید. او در پاسخ، تنها دلیل خود را تفاوت سنی زیاد ذکر کرد.
به او گفتم: در زندگی شما این فاصله سنی نمیتواند مخاطرهآمیز باشد، زیرا او به فرزندان شما علاقه دارد و با شما مهربان است. به امور منزل میرسد و در باره آینده با شما سخن میگوید که اینها نشان از دلگرمی و علاقهمندی به تداوم زندگی دارد و …
او با شنیدن این دلایل و نکات دیگر گفت: خیالم راحت شد. پس به نظر شما او زن زندگی من است؟ پاسخ دادم: بلی. و او با داشتن احساس رضایت رفت.
پس اگر فاصله سنی بین زوجین کمتر باشد، این گونه دغدغههای خاطر به ندرت پیدا میشود.
5ـ پیدا شدن سوءظن
گاه وجود فاصلههای سنی زیاد باعث میشود که برخی از مردان، سوءظنهایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار،
اقامه نمایند. البته گاه مشکلاتی هم ممکن است پدید آمده باشد، مثلاً خانمی با داشتن سی سال سن و همسر 55 ساله، به مرکز مشاوره مراجعه نمود و گفت: «از دست همسرم خسته شدهام، او مدام مرا متهم میکند و به من گفته است که داماد ما نباید به خانه ما بیاید، من این را چیز خوبی نمیدانم و فکر میکنم که نسبت به تو نظر سوئی دارد. اگر شوهرم بفهمد که در غیاب او دخترم به همراه شوهرش به خانه ما آمده است، قیامت بر پا میکند. حتی یک بار به طور مستقیم به دامادمان گفت که دیگر به خانه ما نیاید و این حرفها در زندگانی دخترم هم مشکل درست کرده است.»
مورد دیگر، پیرمردی بود که مستخدم یکی از دانشگاهها بود. او با همسرش مشکل داشت. اولین بار همسر او مراجعه کرده بود که با شوهرش بیست و اندی سال، تفاوت سنی داشت. او میگفت: همسرم به من سوءظن دارد، در حالی که من مشکلی هم ندارم. از او خواستم که به همسرش بگوید به من مراجعه نماید. وقتی شوهرش آمد پرسیدم: موضوع
چیست؟ گفت: «من او را یک بار در حال مکالمه با فرد جوانی دیدهام و لذا به او مشکوک شدهام.»
وجود افکار پارانوئیدی [جنون ناشی از سوءظن شدید] در آنجا که فاصله سنی زن و شوهر زیاد است، بیشتر ملاحظه میشود، و نوعی از سوءظنهایی که در اختلال شخصیت پارانوئید دیده میشود، تردید داشتن نسبت به وفاداری دیگران ـ مثلاً همسر ـ است. در نتیجه به او اعتماد ندارد و لذا حساس و بدگمان به نظر میرسد.(2)
6ـ عدم ارضای غرایز
یکی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود میتواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما نوعا مردان در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول مینمایند، به نحوی که دیگر نمیتوانند موجبات رضایت همسر را در روابط زناشویی تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مسأله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان میانجامد و در برخی از زنانی که خویشتندار و با تقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده میشود.
در اینجا به حکایتی از گلستان سعدی اشاره مینماییم که به ازدواج ناموفق مردی مسن با زنی جوان پرداخته، مینویسد:
پیری حکایت کند که دختری خواسته بودم و حجره به گل آراسته و به خلوت با او نشسته و دیده و دل در او بسته. شبهای دراز، نخفتمی و بذلهها و لطیفهها گفتمی، باشد که مؤانست پذیرد و وحشت نگیرد. از جمله شبی میگفتم بخت بلندت یار بود و چشم دولتت بیدار که به صحبت پیری افتادی، پخته، پرورده، جهان دیده، آرمیده، گرم و سرد چشیده، نیک و بد آزموده که حق صحبت بداند و شرط مودّت به جای آرد، مشفق و مهربان، خوشطبع و شیرینزبان.
تا توانم دلت بدست آرم
ور بیازاریم نیازارم
ور چو طوطی شکر بود خورشت
جان شیرین فدای پرورشت
نه گرفتار آمدی به دست جوانی معجب خیرهرأی، سرتیز سبکپای که هر دم هوسی پزد و هر لحظه رأیی زند … خلاف پیران که به عقل و ادب زندگانی کنند، نه به مقتضای جهل جوانی.
ز خود بهتری جوی و فرصتشمار
که با چون خودی گم کنی روزگار
گفت چندین به این نمط بگفتم که گمان بردم که دلش بر قید من آمد و صید من شد. ناگه نفسی سرد از سر درد برآورد و گفت: چندین سخن که بگفتی در ترازوی عقل من وزن آن سخن ندارد که وقتی شنیدم از قابله خویش که گفت: زن جوانی را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری.
7ـ امر و نهی پیوسته فرد بزرگتر
در چنین خانوادههایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم به آن میداند که مدام به همسر خود امر و نهی کند و امر و نهی بیش از حد ـ که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله میکند ـ موجبات ناراحتی همسر فرد را فراهم میآورد. فرد بزرگتر احساس میکند که باید همسر کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر یا مادر او را بر عهده گرفته، به امر تربیت وی مبادرت نماید. این سخن نافی آن نیست که زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش نمایند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر بپردازند.
8ـ رودربایستی با همسر
یکی از مسایلی که در این گونه خانوادهها دیده میشود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی رودربایستی رنجآور است و نمیتواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرفهای ناگفته در این خانوادهها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی میکند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح میشود و این امر، مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر میکند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده، برای این و آن نقل میکند و این خود موجب بروز اختلافات تازهای میشود. و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده، او را افسرده میکند. در حالی که درددل کردن به آرامش فرد کمک میکند و او از اینکه همسری دارد که به درددلهای وی گوش میدهد، احساس آرامش میکند، زیرا خوب شنیدن درددلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به «پالایش روانی»(3) دست مییابد. وجود چنین فضایی در خانواده، ضامن سلامت و «بهداشت روانی»(4) زوجین است. وجود رودربایستی زیاد و رنجآور، مانع بیان دردها شده، چون تخلیه روانی صورت نمیگیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار میگیرد. در یکی از فیلمهایی که از یک زندان تهیه شده و با زن جوانی مصاحبهای به عمل آمده بود، فرد مورد مصاحبه میگفت: در اثر جرّ و بحث با همسرم و زد و خورد با او، سکتهای به حیات وی پایان داد. او میگفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. مصاحبهگر از وی پرسید: تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: «تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.»
9ـ دادن امتیازات بیش از حد
در این نوع خانوادهها، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای اینکه فرد کوچکتر را جذب کند و زندگانی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگانی دلگرم کند، اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها، برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن میگردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی میکاهد. از سویی، طرف کوچکتر که از نقطهضعف همسر خویش اطلاع حاصل میکند نیز در صدد اخذ امتیازهای بیشتری برمیآید و تقاضاهای فراوان از طرف جوانی پرانرژی و توانا از یک سو و ناتوانی در تأمین چنین خواستهایی از طرف فرد مسن و تکیده از سوی دیگر، اختلافات خانواده را تشدید و جوّ ناامنی را بر خانه حکمفرما میکند و بدین ترتیب خانوادهای نابسامان شکل میگیرد که کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان میکاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش میدهد.
10ـ ترس و ناامنی
در مواردی هم دیده میشود که فرد کوچکتر، از همسر خود که بزرگتر است دچار ترس و وحشت میشود و این هنگامی اتفاق میافتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.
خانمی در مراجعه به مرکز مشاوره، با اینکه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، اما چندان متأثر هم به نظر نمیرسید. او وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن میگفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره کرد و گفت: «روزی که ازدواج کردم 13 سال بیشتر نداشتم، در حالی که شوهرم در آن روزها 33 ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده، پیوسته از او میترسیدم و این ترس و ناامنی تمام وجودم را پر کرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه آرامش مرا سلب کرده بود.»
پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها کمتر دیده میشود.
11ـ نتایج نامطلوب دیگر
تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشکلات دیگری نیز در پی دارد که در دورههای پایانی زندگانی رخ میدهد و از آن میان میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1ـ احساس پشیمانی
در غالب موارد، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه میشود، زیرا مشکلات فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است که در اکثر موارد، موجبات پشیمانی را فراهم میکند.
2ـ بروز مشکلات غیر منتظره
پیدایی مشکلات غیر قابل انتظار، پیآمد نامطلوب دیگر چنین ازدواجهایی بوده است. خانمی که همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار میکرد که به دلیل عدم درک یکدیگر، زندگانی ما سراسر پر از مشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگانیاش با همسر بزرگتر از خود میگفت: «حالا که او مرده، پسر بزرگم مرا رها نمیکند و پیوسته به من میگوید: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهایی که به راه میانداختی کاری کردی که پدرم بمیرد و در واقع تو پدرم را کشتی. و من هر چه میگویم دعواهای ما چه ربطی به مرگ او دارد، او از من نمیپذیرد(5) و حالا هم او با من سر این موضوع درگیری پیدا کرده است، یعنی تا وقتی که همسرم بود، با او دعوا میکردیم و حالا پسرم جای او را در دعوا و مشاجره گرفته است و …»
3ـ جرمزایی فرزندان
مشکل دیگری که در این گونه ازدواجها دیده میشود، این است که امکان جرمزایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است که زوجین فاصله سنی مناسبی با یکدیگر دارند. روزی که به همراه مراقبین تربیتی به زندان قصر رفته بودم، با تنی چند از زندانیان مصاحبهای داشتم که از آن میان یکی از معتادین توجهم را به سوی خود جلب کرد. وقتی که علت حضور وی را در زندان پرسیدم، او گفت: «فاصله سنی پدر و مادرم خیلی زیاد بود و پدرم بیش از بیست سال از مادرم بزرگتر بود. او تا در قید حیات بود مرا از نشست و برخاست با دوستان بد نهی میکرد، اما پس از مدتی مرگ او فرا رسید و اینجا بود که به یکباره کاملاً احساس آزادی کردم و با همه کسانی که او در مورد مصاحبت با آنها به من هشدار داده بود، ارتباط برقرار کردم و به دلیل انحرافات و اعتیاد آنها، در منجلاب تباهی سقوط کردم، در حالی که اگر او سالیان بیشتری در قید حیات بود، مرا هم بیشتر کنترل میکرد تا به سن تشخیص میرسیدم و با برخورداری از فهم و درک بیشتر، کمتر دچار انحراف میگردیدم.»
تحقیقات انجام شده و دیدگاههای صاحبنظرانی که در کتابهای «جرمشناسی»(6) منعکس شده، حاکی از آن است که یکی از علتهای جرمزایی فرزندان، فوت یکی از دو والد و یا هر دوی آنان است و در خانوادهای که تفاوت سنی بین زوجین زیاد است، مرگ فرد بزرگتر زودتر فرا میرسد و «خانواده تک والدی»(7) خود میتواند به عنوان علتی زمینهساز برای بروز بزهکاری قلمداد شود. البته علامه طباطبایی(ره) نیز در باره ازدواج با مرد پیر مینویسد: یکی از عیبهای ازدواج با مرد پیر این است که به واسطه عدم تعادل و تقارب سن، عادتا شوهر پیش از سن پیری زن میمیرد و زن در سن جوانی بیوه میماند.(8)
نتیجه آنکه پدران مسن تا در قید حیات هستند، چندان نمیتوانند فرزندان خویش را راهنمایی و تربیت کنند و ارسطو در این باره مینویسد: «نکته دیگر در وضع قوانین زناشویی، اختلاف سنی میان فرزندان و پدر و مادر است. از یک سو باید کاری کرد که این اختلاف بسیار نباشد، زیرا پدران پیر نمیتوانند فرزندان خویش را درست راهنمایی کنند.(9) علاوه بر آن نیز با مرگ خویش زمینه بزهکاری در فرزندان، بیشتر فراهم میشود. پس باید زمانی به تولید نسل پرداخت که فرد، فرصت تربیت فرزند را در خود مثبت ارزیابی کند. نه آنکه وظیفه تربیت فرزندان بر دوش دیگران سنگینی کند.» یکی از مؤلفان مینویسد: «رفته رفته باید اختلاف سن و سال بین زن و شوهر را در ایران به حالتی مناسب برسانیم و گرنه اگر پیران با دختران نورس ازدواج کنند، نه تنها تربیت نسلها دچار مشکل میشود ـ زیرا پدر پیر حوصله تربیت فرزند را ندارد ـ بلکه اساسا بر شمار یتیمها افزوده میشود و همین یک مشکل اجتماعی به بار میآورد.»(10)
4ـ طلاق
معضل دیگری که گاه در خانوادههایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده میشود، مسأله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت میتوان گفت که مشکلاتی نظیر عدم درک یکدیگر، نداشتن تفاهم، عدم انعطافپذیری کافی و عدم ارضای غرایز، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم ازدواج تلقی میشوند و طلاق را مرگ اجتماع کوچک دانستهاند.
سعدی نیز در بیان حکایت ازدواج آن مرد مسن و زن جوان، مسأله جدایی آن دو را مطرح میکند و در ادامه مینویسد:
«فیالجمله، امکان موافقت نبود و به مفارقت انجامید. چون مدت بر آمد، عقد نکاحش بستند با جوانی تند، ترشروی، تهیدست و بدخوی. جور و جفا میدید و رنج میکشید و شکر نعمت حق همچنان میگفت
که الحمدللّه که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مقیم برسیدم».
با این همه جور و تندخویی
بارت بکشم که خوبرویی
با تو مرا سوختن اندر عذاب
به که شدن با دگری در بهشت(11)
رویه غالب
با بررسی مسأله سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون، درمییابیم که غالبا سن مردان در جریان ازدواج، بیشتر از زنان است. آلن ژیرار مینویسد: «آگاهیهای جمعیتشناسانه در باره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و میدانیم که بیشتر اوقات، افرادی با هم پیوند زناشویی میبندند (با اندک تفاوت در مورد زنان که در سن کمتری ازدواج میکنند) که از لحاظ سنی به هم نزدیک باشند.»(12) از اینرو همسانی سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری که در جامعههای باختری از اهمیت والایی برخوردار است در نظر بگیریم.
رویه اغلب افراد نشان میدهد که مردان از همسران خویش بزرگتر هستند و راسل دیویس نیز در اثر خود به این امر اشاره کرده، مینویسد: «حدود 80 درصد شوهران مسنتر از همسران خود هستند.»(13) در اینجا رویه غالب میتواند به عنوان ملاکی برای انتخاب
همسر، مد نظر باشد.
دیدگاه دینی
از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر(ص) دیده میشود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. اما ناگفته نماند که تفاوت سنی پیامبر(ص) با حضرت خدیجه(س) بانوی بزرگوار جهان اسلام 15 سال بود. از سویی، کمالات پیامبر(ص) به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمیشد و از سوی دیگر خدیجه نیز که زنی ثروتمند بود، تمامی ثروت خود را در راه تبلیغ اسلام صرف نمود و اولین زنی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد و حتی در شعب ابیطالب و با دیدن تمامی مشقتها، به دلیل علاقهای که به اسلام و پیامبر(ص) داشت، همه آنها را تحمل کرد و پس از مدتها تحمل شرایط محاصره اقتصادی جان به جان آفرین تسلیم کرد. او فاطمه(س) را برای پیامبر(ص) به یادگار گذاشت. پیامبر(ص) نیز به عنوان همسری باوفا هر گاه که نام خدیجه را میشنید اشک در چشمان مبارکش حلقه میزد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت، تأثر او را به خوبی لمس میکردند.
نتیجه آنکه فقط کسانی میتوانند در این نوع ازدواجها موفق باشند که از رفتار پیامبر(ص) و خدیجه(س) به خوبی متأثر باشند. در غیر این صورت، غالب ازدواجهایی که با تفاوت سنی زیاد بین زوجین صورت میگیرد و از مشی پیامبر(ص) و خدیجه(س) فاصله دارند، دچار مشکلات زیادی هستند که برای پرهیز از بروز چنین مشکلاتی، میتوان از انجام آنها پیشگیری نمود. هر چند که به تعبیر علامه طباطبایی(ره) هیچ دلیلی بر ممنوع بودن این رویه ازدواج جوان با مرد پیر نداریم.
در پایان تأکید میکنیم که ضمن رفع مشکلات چنین خانوادههایی از طریق خانوادهدرمانی، باید به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند، آموزش داد که فاصله سنی بین آنان بین سه یا چهار سال و یا حداکثر هفت سال باشد و این چیزی است که باید در موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنان تشریح نمود تا دریابند که با فاصله سنی کمتر، مشکلات کمتری نیز خواهند داشت، مشروط بر اینکه به سایر جنبههای لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول بدارند.
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــ
1ـ خانواده و مسایل همسران جوان، ص99.
2ـ گیلدر، مایکل و دیگران، روانپزشکی خانواده، ترجمه نصرتاللّه پورافکاری، ص179.
3ـ CATHARSIS
4ـ MENTAL HEALTH
5ـ معمولاً یکی از علتهای مرگ و میر، ممکن است حالتهای هیجانی و عصبانیت شدید باشد.
6ـ CRIMINOLOGY
7ـ ONE PARENT FA MILY
8ـ محمدحسین طباطبایی، بررسیهای اسلامی، ص142.
9ـ ارسطو، سیاست، ص320.
10ـ پورباقر، ایرج، عقدههای روانی، تهران، انتشارات آسیا، 1350، ص775.
11ـ گلستان سعدی، ص143.
12ـ ساروخانی، باقر، مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، تهران، انتشارات سروش، 1370، ص52.
13ـ PRENARITAL DIR ECTION
فهرست منابع:
1ـ سعدی، مصلحالدین، گلستان.
2ـ طباطبایی، محمدحسین، بررسیهای اسلامی.
3ـ راسل دیویس، دیرک، درآمدی به آسیبشناسی روانی، ترجمه دکتر نصرتاللّه پورافکاری.
4ـ گیلدر، مایکل و مدیو، ریچارد، گات، دنیس، روانپزشکی، جلد اول، ترجمه نصرتاللّه پورافکاری، تبریز، 1369.
5ـ قائمی، علی، خانواده و مسایل همسران جوان، تهران، انتشارات امیری، 1370.
6ـ ارسطو، سیاست.
7ـ شاملو، سعید، اصول بهداشت روانی، تهران، انتشارات رشد.
8ـ هی لی، جی. رواندرمانی خانواده، ترجمه ثنایی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362.
9ـ پورباقر، ایرج، عقدههای روانی، تهران، انتشارات آسیا، 1350.
10ـ کینیا، مهدی، مبانی جرمشناسی، جلد دوم، چاپ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1369.
11ـ ساروخانی، باقر، مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، تهران، انتشارات سروش، 1370.