[align=center]

[size=large]سخنرانى آن حضرت عليه السّلام در اخلاص توحيد
[/size]

[/align]

همانا مرحله نخست در خداپرستى شناخت اوست، و پايه و اساس خداشناسى منحصر به فرد دانستن اوست ،

و قوام و اساس توحيد اين است كه صفات (زائد بر ذات) را از ذات خداوند منتفى بدانيم

زيرا عقل انسان خود گواهى مى‏دهد كه هر چيزى كه از صفت و موصوفى تركيب شده باشد، مخلوق است، و نيز هر مخلوقى‏
[align=center][size=medium]
تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص: 61
[/size]

[/align]

خود گواهى مى‏دهد كه خالقى دارد كه نه صفت است و نه موصوف، و هر صفت و موصوفى هميشه بايد با هم همراه باشند، و همراهى دو چيز با هم، نشانه حادث بودن آنهاست،

و حادث بودن هم با أزلى بودن منافات دارد، پس هر آن كس پندارد كه او ذات خدا را شناخته [آن صرف وهم است‏] و در واقع خدا را نشناخته است،

و هر كه نهايتى براى او فرض كند يگانگى او را باور نداشته است، و كسى كه براى او مثل و مانندى قائل شود او را تصديق ننموده است،

و هر كس او را تشبيه كند به حقيقت او آگاهى نيافته است، و هر كس بخواهد با نيروى فكر خود او را توهّم نمايد در حقيقت به سراغ خدا نرفته است،

و كسى كه بخواهد كنه ذات خدا را دريابد در واقع قائل به توحيد نيست و آن كس كه براى او نهايتى مقرّر نموده به او عقيده و ايمان نداشته است،

و هر كه به او اشاره كند در واقع به سوى خدا نرفته و بدو دل نداده، و هر كه حدّى برايش تصوّر كند در واقع خدا را قصد نكرده،

و هر كس براى خداوند جزء و عضوى قائل شود براى او تذلّل و خوارى نكرده است، هر آنچه به همراه نفس و ذات خود شناخته شود مصنوع و ساخته شده است،

و هر آنچه در چيز ديگرى (يا به چيز ديگرى) غير از خود قائم و پابرجا باشد، معلول است و نياز به علّت دارد.

[align=center]
[/align]