جهت مشاهده ادامه مطلب در سایت منبع اینجا روی لینک زیر کنید :
علوّ همّت و عظمت روح
علوّ همّت و عظمت روح
مرحوم الهى در توضيح فصل سى و سوّم «فصوص الحكم» معلم ثانى ابونصر فارابى در آثار نفس ناطقه مىفرمايد:
يكى از صفات نفس ناطقه قدسيّه صفت نباهت و بلند همتى است، در جهان هركس به هر مقامى رسيد، از نظرِ بلند و همت عالى رسيد.
روح بزرگ هميشه به امور عالى و كارهاى ستوده و استعلاى معنوى و محاسن بزرگى آميخته است و هرگز به پستى همت و قبايح و زشتىهاى اخلاقى و دنائت و ذلت براى نيل به مقاصد خود تن در نخواهد داد و اين نيروى عالى خوى نفوس مستعليه است و از خواص اين خلق و اين قوه جود و سخاوت و احسان به خلق است و كريم النفس و با شجاعت و غيرت و عزت نفس زيستن است.
و هرچه انسان همتش عالى تر است، مال و جاه دنياى بىثبات در نظرش بىقدرتر است، بدين جهت اگر غنى است سخى و اگر فقير است صبور مىباشد و در هر حال فقر و غنا خود را بزرگ مىداند و در عين بزرگى با كوچك و بزرگ خلق تواضع و فروتنى مىكند و با فقيران با ايمان و مستمندان با علم و معرفت متواضعتر خواهد بود و هرگز به چشم حقارت به كس نمىنگرد.
از كلمات اميرالمؤمنين عليه السلام است:
الشَّرَفُ بِالْهِمَمِ لا بِالرِّمَمِ البالِيَةِ «1».
شرف و بزرگى به همت بلند است، نه به استخوان پوسيده پدران.
خلاصه اينكه صفت علو همت و عظمت روح كه بسيارى از اوصاف ستوده و محامد اخلاقى لازمه اوست، يكى از نيروهاى نفس ناطقه قدسيّه است و شايد مراد از نباهت، تنبّه و انتقالات دفعى و قوت حدس و فراست و بيدارى است.«وَلَيْسَ لَهَا انْبِعاثٌ وَهِيَ أَشْبَهُ الأَشْياءِ بِالنُّفُوسِ الْفَلَكِيّةِ وَلَها خاصِيَّتانِ النَّزاهَةُ وَالْحِكْمَةُ» «2».
و منبعث از جسمانيات نيست مانند نفس نباتى و حيوانى كه از كبد و قلب برانگيخته مىشود، بلكه نفس قدسى از عالم تجرد و نشانه ملكوت است و منزه از ماده و ماديات و برتر از جهان حس و محسوسات و شبيهترين چيز به نفوس فرشتگان عالم بالا است و اين نفس را دو خاصيت است، يعنى دو چيز از مختصات اوست: يكى نزاهت و يكى حكمت.
معناى نزاهت و حكمت
ممكن است غرض از نزاهت راجع به كمال عقل نظرى و جنبه دانش او باشد، يعنى تنزه ذات و ادراكات ذاتى او از ماده و غرض از حكمت راجع به كمال عقل عملى و جنبه كنش او باشد، يعنى صدور افعال مناسب مقام انسانيت و اعمال واقع در طريق تكامل روح قدسى.
يا مراد از نزاهت، مقام تجليه به آداب شرع و تخليه از رذايل اخلاق است و مراد از حكمت، مقام تحليه و آراستن نفس به فضايل و كمالات انسانيت.
يا مراد از حكمت و نزاهت، حكمت علمى و عملى است يا مقام جامعيت نشانه ملك و ملكوت يا حكمت مشهود اشيا على ما هى عليه به قدر طاقت بشرى كه در كلام رسول اللّه صلى الله عليه و آله است:
رَبِّ أَرِنَا الأَشْياءَ كَما هِيَ «3».
خداوندا! اشياء را همانطور كه هستند به ما بنمايان.
و نزاهت، تزكيه نفس است كه فرمود:
[قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها] «4».
بىترديد كسى كه نفس را [از آلودگى پاك كرد و] رشد داد، رستگار شد.
يا مراد از حكمت، تشبّه به اله عالم يعنى: به اخلاق اللّه است و نزاهت، زهد و تنزّه نفس از علايق جهان مادى.
و خلاصه مراد از حكمت و نزاهت عشق و علاقه علمى و عملى به عالم قدس و تجرد است.
به هر حال اين دو صفت نزاهت و حكمت به هريك از معانى مذكوره كه مآل همه يكى است به روح قدسى ناطقه انسان اختصاص دارد، چنانكه نمو لازمه نفس نباتى و شهوت و غضب لازمه نفس حيوانى است، اين وصف هم مخصوص براى نفس قدسى انسان است.
نفس كليه الهيّه
پس از مقام نفس ناطقه قدسيّه، مرتبه نفس كليه الهيّه است، و اين نفس جوهر لاهوتى و حقيقت ظليّه الهيّه است و چنان كه نفس نباتى و حيوانى منطوى است در نفس ناطقه قدسيّه كه بعد از آنها در قوس صعود است، همينگونه نفس كليه الهيّه هم بعد از ناطقه قدسيّه و اشرف و اكمل از آن است و نفس قدسى منطوى در اوست و خواص و كمالات او را داراست.
اما معنى كليه الهيّه: روحى است كه از حدود ماده و مدت و حد و نهايت مكان و زمان بزرگ تر است، يعنى: از سرحد مكان و زمان بيرون است بلكه از ماده به معنى اعم كه مهيت امكانى است نيز قدم فراتر نهاده و به قاعده اشراق: «النَّفْسُ وَما فَوْقَها إِنِّيّاتٌ صِرْفَةٌ». گويى وجود صرف و هستى بىحد و نهايت گرديده است و لازمه اين مقام شهود حضرت احديت است كه كل وجود و وجود كل است در كليه موجودات كه در هرچه نظر كردم سيماى تو مىبينم. «ما رَأَيْتُ شَيْئاً إلّارَأَيْتُ اللّهَ فيهِ».
آن روحى است كه عرض و طول زمين و آسمان را كه حدود ماده جسمانى است زير شهپر عظمت خود فراگرفته، روحى است كه ازل و ابد، گذشته و آينده را كه حدود زمان است در هم پيچيده و در فضاى بىانتهاى عالم سرمد و جهان بىپايان نامقيد پر و بال قدرت گشوده، روحى است كه دو عالم مادى و مجرد، عالم دنيا و آخرت، عالم جسم و جان را به يكبار از محوطه خاطر بيرون كرده است.
روحى است كه از علو مقام و بلندى همت پشت پا به كون و مكان زده تا در آن روان كلى برتر از قيود جزئى ماده، جز عشق نيايد و غير شهود حسن مطلق هيچ در وى نگنجد.
پی نوشت ھا:
(1)- غرر الحكم: 448، الفصل الثامن فى الهمة، حديث 10273.
(2)- بحار الأنوار: 58/ 85، تذييل وتفصيل فى بيان اقوال الحكماء.
(3)- عوالى اللآلى: 4/ 132.
(4)- شمس (91): 9.
کتاب عرفان اسلامى
ج4 نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان