می باید پرسید ، صبر کرد و آنگاه ثمره عمل را از درخت شکوفایی چید .

صبر کرد ، و نگریست و بعد هم کمی فکر شاید .

می باید عمق داده ها را فهمید ، به انتهای اجسام بلورین آب پاشید تا که صاف و سپید شود روی ساده اشیاء

باید تا شکل هندسی شان پیش رفت اما نباید در زاویه ها خوابید ، باید شکافت ، باید رفت ، باید فهمید ….

باید با منحنی ها جلو رفت و در زاویه ها پیچید ، شاید در مسیرهای صاف بتوان کمی خسبید ، اما کمی تنها !

باید صبر کرد ولی از جوشش نیفتاد ، نباید به بهانه رد شدن نور از درک آنها عاجز ماند ، باید اجسام را بلورین دید …

باید سادگی اجسام را با پیچیدگی شان آمیخت و ترکیب زیبایی که حاصل آمیزش سادگی و سختی شکل آنهاست را به تماشا نشست

خطوط صاف و شکسته را باید طی کرد ، سعی در صاف کردن هیچ کدام نباید داشت ، آنها اینگونه آفریده شده اند ، صاف و خشن و نه قوس دار و منحنی !

رفتار تعجب انگیز خطوط صاف را در اجسام نباید حمل بر حماقتش کرد ، باید صبر کرد ، آرام صحبت کرد و گره های احتمالی محیط اشیاء را باز کرد تا که یکدست و روشن شود پیکره بی رنگشان .

باید نور را همراهی کرد تا راحت روی سطح اشیاء بلغزد ، تا که بتوانی رقص زیبایش را نظاره کنی اندکی صبر لازم است .

زیبایی رقص نور روی محیط صیقلی اشیاء را آنگاه بصر توانی کرد که ابتدا اجازه ورود اشعه های روشنایی را به دیدگانت داده باشی .

شور و مستی زاییده رقص نور است ، این را از خود محروم نکن .

تا به حال صدای سوت کشیدن نسیم به هنگام ملاقات لایه های پر پیچ و خم اجسام را شنیده ای ؟

به صدای ناله ای می ماند که از ذوق سر میدهد ، میدانی چرا ؟ به هنگام ملاقات لایه ای ، با دیدن لایه دیگر به شگفت می آید ، لایه از نو ، دوران و گردشی تازه و شوری مضاعف !

تو هم چنین کن ، هیچگاه ذوق خود را از شگفتی های پروردگار مخفی نکن ، سوت بکش !

دستهایت را تا عمق اجسام دراز کن ، در نهایت ذره ها فرو برو ، همراه با نور به گردش بپرداز و ذره ذره اجسام را درک کن .

اصلا میدانی چرا بدون نور چیزی دیده نمیشود ؟

نور خود را غرق در جسم میکند ، همرنگ آن می شود و برای همین ایثار است که تو میتوانی جسم را ببینی ، اگر قرار بود نور چیزی بود و جسم چیز دیگر هیچگاه موفق به دیدار جسم نمی شدی .

غرق شو ، در نعمت های پروردگارت و دیگر هیچ نبین ، تا دیگران بواسطه ایثار تو بتوانند نعمتهای پروردگار را به خوبی بفهمند .

ولی در همه اینها صبر کن ، شکیبا باش و استوار !

نکند از این لذت شگرفت محروم بمانی ، نکند از دیدن اجسام لذت نبری ، نکند رفتار مبهم و سکوتشان را نتوانی تعبیر کنی ،

مواظب باش که هرگاه چنین شد دچار آفت شده ای ، در این حال سعی نکن دستت را در شی فرو ببری که این ، کار را بدتر خواهد کرد ….

آرام باش ، و فکر کن به خالق اشیاء ، و البته صبر لازم است ، شاید کمی نفس عمیق و استراحتی کوتاه ، همین !