جهت مشاهده ادامه مطلب در سایت منبع اینجا روی لینک زیر کنید :
چه هم غذاى خوبى
روزى امام حسين – ع – غلامى را ديد كه با سگى نان مى خورد، يك لقمه پيش سگ مى اندازد و لقمه اى هم خودش مى خورد، حضرت فرمود: اى غلام ! عجب هم غذايى پيدا كرده اى ؟! غلام عرض كرد: اى پسر پيامبر! من محزون و مغموم و ناراحتم و شادى و خوشحالى خودم را از خوشحال كردن اين سگ مى خواهم ؛ زيرا كه صاحب و مولاى من يهودى است و من از همراهى و مصاحب ت با او در عذابم .
امام (ع ) فرمود: كارى كه انجام دادى اثر خودش را بخشيده و دويست درهم كه قيمت غلام بود نزد يهودى برد و فرمود: غلام را به من بفروش ، يهودى عرض كرد من اين غلام را فداى قدم مبارك شما كردم و اين بستان را هم به غلام بخشيدم و درهمها را به حضرت بازگرداند. حضرت هم غلام را آزاد كرد و دويست درهم قيمت او را به او بخشيد.
زن يهودى خبردار شده ، اسلام آورد و مهريه خود را به شوهرش بخشيد، يهودى هم مسلمان شد و منزل خود را به زنش بخشيد
بحار، ج 10، ص 145. به نقل از دارالسلام ، ج 3، ص 350.