نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: پاسخ‌های جوانان شیعی به پرسش‌های وهابیان

  1. #1
    مدیر بازنشسته monji_2008 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,827
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض پاسخ‌های جوانان شیعی به پرسش‌های وهابیان

    اخیراً و در پی تشدید فعالیت فرقه‌های انحرافی، وهابیت در اقدامی در داخل میهن اسلامی و نیز در مراسم جهانی حج، دست به انتشار آثاری زده و در آن عقاید شیعی را به چالش كشانده است. این مسئله، موجب بود تا دراین مقاله به پاسخ‌های جوانان شیعی به این پرسش‌ها اختصاص بپردازیم.
    شما می‌گویید علّت پنهان شدن امام دوازدهم در غار، ترس از ستمگران است. این مسئله اكنون با برپایی دولت ایران حل شده است، چرا ظهور نمی‌كند؟
    نخست از شما می‌پرسیم كه در كدام كتاب و سخنرانیِ شیعه دیده‌اید كه گفته باشند حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غاری پنهان شده؟ آیا این راه برخورد علمی است كه نسبت‌های ناروایی را به جمع عظیمی از امّت اسلام بدهید و بعد پاسخ بخواهید؟!
    اگر مرادتان سرداب منسوب به حضرت است، آنجا معبد و عبادتگاه حضرت بوده و از همان‌جا خداوند وی را از چشم‌ها پنهان داشت؛ چنانكه حضرت مسیح را در همان نقطه‌ای كه بود از دیده‌ها پنهان ساخت و هم اكنون زنده است.
    و اینكه گفته‌اید چرا ظهور نمی‌كند، در حالی كه نظامی مانند جمهوری اسلامی پشتیبان اوست، این سخن حاكی از آن است كه گوینده از فلسفة غیبت آن حضرت آگاه نیست؛ فلسفة غیبت تنها ترس از ترور نیست بلكه شرایطی دارد كه تا آن شرایط فراهم نشود، ظهور آن حضرت رخ نمی‌نماید. آن شرایط به صورت اجمال عبارتند از:
    1-آمادگی روانی در ملّت‌ها: مردم جهان باید برای اجرای اصول اخلاقی و دینی، تشنه و آماده گردند و تا زمانی كه در مردم جهان چنین تشنگی‌ای ایجاد نشود، عرضة هر نوع برنامة مادّی و معنوی مؤثر نخواهد بود.
    امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید: «روزی كه قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله) قیام كند، خداوند دست خود را بر سر بندگان می‌گذارد و در پرتو آن خِرَدها را كامل می‌كند و شعور آنان به بالاترین حدّ خود می‌رسد».1
    2-تكامل علوم و فرهنگ‌های انسانی؛ برای برقرار ساختن یك حكومت جهانیِ الهی، بر اساس عدل و داد، نیاز به پیشرفت علوم و دانش‌های مادی و فرهنگ اجتماعی است.
    3-تكامل وسایل ارتباط جمعی؛ چنین حكومتی نیاز به وسایل پیشرفتة ارتباط جمعی دارد تا بتواند مقررات، احكام و رهنمودهای خود را در مدت كوتاهی به سراسر جهان برساند.
    4-پرورش نیروی انسانی؛ از همة اینها مهم‌تر و بالاتر، رسیدن به چنین هدفی و پی‌ریزی چنین انقلابی، نیازمند نیروهای پرتوان و كار آزموده است كه در واقع موتور محرك این انقلاب را تشكیل می‌دهد و فراهم آمدن چنین افراد پاكباخته، فداكار و ورزیده‌ای، به زمان نیاز دارد.
    مسئلة مهدویت از مسائل مسلّم و مورد اتفاق همة مسلمانان بوده، احادیث آن، در حدّ تواتر است و از نظر سلفی‌ها نیز مهدویت یكی از عقاید اسلامی است، پس ما نیز می‌پرسیم: چرا با وجود مسلمانان و دولت‌های اسلامی در قرون متمادی هنوز امام مهدی(علیه السلام) ظهور نكرده است؟
    معلوم می‌شود فرد یا افراد سؤال كننده، از نظریات بزرگان مكتب خودآگاهی ندارد و كتابی را در این زمینه نخوانده است.
    شیعه می‌گوید: حضرت مهدی(علیه السلام) پس از ظهور، طبق حكم آل داوود قضاوت می‌كند. در این صورت شریعت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) كه نسخ كنندة همة شریعت‌هاست، چه می‌شود؟
    شیوة قضاوت حضرت داوود این بود كه با ذكاوت و هوش سرشار خدادادی، حقیقت نزاع را كشف و طبق علم خود عمل می‌كرد و نیازی به شاهد و بیّنه نداشت.
    از برخی روایات استفاده می‌شود كه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در مقام داوری، از همین راه وارد می‌شود؛ چنان‌كه آمده است:
    هنگامی كه قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله) قیام نماید، براساس نحوة داوری داوود و سلیمان قضاوت كرده، از مردم بیّنه نخواهد خواست.2
    اكنون پرسش این است: آیا عمل قاضی به علم خود، مغایر با شریعت اسلام است یا یكی از طرق قضاوت در اسلام همین است؟
    كسانی كه معتقدند قاضی پاكدامن می‌تواند در مقام داوری، به علم خود عمل كند، منكر این نیستند كه یكی از ابزارهای قضاوت، بیّنه است، كه عبارت است از دو شاهد عادل. سؤال‌كننده تصور كرده است عمل به علم، به معنای طرد دیگر ابزارهای قضاوت است، در حالی كه این شیوه، توسعة ابزار قضاوت است.
    از حسن اتفاق، گروهی از فقهای اهل سنت معتقدند قاضی در مواردی می‌تواند به علم خود عمل كند. ربیع می‌گوید: مذهب شافعی بر این عقیده است كه قاضی به علم خود عمل می‌كند و اگر در این فتوا توقف كرد، به علت فساد دستگاه قضاوت است.
    ابو یوسف، شاگرد ابوحنیفه، مُزَنی، پیرو مكتب شافعی، بر همین نظریه فتوا داده‌اند. حتی می‌گویند: شافعی در كتاب امّ و در رسالة خود، در حجّیت اصول، بر این مسئله تصریح كرده است.
    ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی می‌گویند: اگر پیش از انتصاب به قضاوت،از جریان آگاه گردد و موضوع نزاع مربوط به قلمرو قضاوت باشد، می‌تواند به علم خود عمل كند.3
    هیچ كس تصور نكرده است كه اگر كسی گفت قاضی می‌تواند به علم خود عمل كند، این به معنای ترك شریعت اسلام و عمل به شریعت منسوخ است.
    اگر گرد آورندة این پرسش دارای آگاهی‌های علمی و فقهی بود، با او به گونه‌ای دیگر سخن می‌گفتیم.
    چرا وقتی حضرت مهدی(علیه السلام) ظهور می‌كند، با یهودیان و مسیحیان از در صلح و آشتی درمی‌آید، اما عرب‌ها و قریش را به قتل می‌رساند؟
    این مطلب تهمتی بیش نیست. حضرت مهدی(علیه السلام)نه با تمام یهودیان از در صلح وارد می‌شود و نه همة اعراب و قریش را می‌كشد. آن حضرت حكومتی جهانی تشكیل می‌دهد كه بر پایة عدل و قسط استوار است و اسلام واقعی كه جدّ بزرگوارش آورده و با مرور زمان، وصله‌ها به آن چسبیده و اختلاف‌ها چهرة آن را پوشانده، به وسیلة او حیاتی دوباره می‌یابد.
    در این هنگام گروهی از پاك‌سرشتان یهود و نصارا به وی می‌گروند و گروهی از عرب‌ها و به ظاهر مسلمانان، با او به مخالفت برمی‌خیزند. آنگاه با گروه نخست از در صلح درمی‌آید و با گروه دوم جهاد می‌كند.
    ظهور او همانند ظهور پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) است كه برخی بستگانش با او مخالفت كردند و برخی از یهود و نصارا به وی گرویدند.
    مسئله، مسئله‌ای كلّی نیست، نه در طرف اهل‌كتاب و نه در طرف عرب و قریش. اگر كسی مجموع روایات رسیده را مطالعه كند، قضاوت خواهد كرد كه جریان، یك جریان طبیعی است؛ چه بسا خواصی كه منافعشان به خطر می‌افتد، با او از در مخالفت وارد می‌شوند و دور افتادگان كه به هر دلیلی توفیق الهی شامل حال آنان می‌شود، به او می‌گروند.
    ابوسفیان، ابوجهل، ابولهب و حكم بن عاص از بستگان پیامبر با او جنگیدند ولی صهیب رومی، بلال حبشی و سلمان فارسی از مخلصان آن حضرت شدند.
    گفته می‌شود كه شیعه معتقد است: ائمه در پهلوی مادرانشان هستند و از ران راست متولد می‌شوند؟!4
    نخستین دروغ در این پرسش آن است كه می‌گوید: «شیعه معتقد است... » در حالی كه این جزو اعتقادات شیعه نیست. تنها در كتابی چنین خبری وارد شده و در كتاب اثبات الوصیـة مسعودی، در صفحه‌ای كه او نشانی داده، جز این جمله چیزی نیست: «ولادت امام رضا(علیه السلام) به سان ولادت نیاكانش بود و رشد و پرورش او نیز مانند آنها بود». و مقصود از این جمله آن است كه او در محیطی پاك، روحانی و نورانی پرورش یافت؛ چنان‌كه پدران بزرگوار او نیز در چنین محیطی رشد یافتند.
    فرض كنیم چنین جمله‌ای در آن كتاب هست، ولی هر چه كه در كتاب‌ها آمده، عقیدة شیعه نیست. عقیدة شیعه بر كتاب خدا، سنت قطعی پیامبر و روایات متواتر از ائمه استوار است، نه یك روایت ناشناخته.
    گرد آورندة این پرسش، ما را با مبانی خود ـ یعنی وهابیت ـ مقایسه می‌كند. پایه‌گذاران مذاهب او كسانی هستند كه خبر واحد را در عقاید حجت می‌دانند، در حالی كه شیعه به شدت آن را نفی می‌كند.
    از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌كنند: هر كس نام مهدی را ببرد كافر است و از امام عسكری(علیه السلام) نقل می‌كنند كه او به مادر حضرت مهدی گفت: به همین زودی فرزندی می‌یابی و نام او را «م ـ ح ـ م ـ د» می‌گذاری؟!
    بنا به روایت دوم، حضرت عسكری(علیه السلام) مادر آن حضرت را از نام فرزندش آگاه ساخته بود، ولی این، یك جریان خصوصی بود. البته از زمان امام صادق(علیه السلام) به بعد، از بُردن نام آن حضرت جلوگیری می‌شد. امام عسكری(علیه السلام) فرمود: «اگر نام او را ببرید، رازش را آشكار ساخته‌اید و اگر راز او را آشكار كنید، او را نشان داده‌اید و اگر دیگران از جای او آگاه شوند، بر او دست می‌یابند».5
    بنابراین اگر امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «كسی جز كافران نام او را نمی‌برد»، مقصود از این حدیث آن است كه هر كس نام او را در این شرایط حساس ـ كه خلافت عباسی به دنبال او هستند ـ ببرد می‌خواهد از این طریق به او صدمه‌ای برساند.
    بنابراین، دو روایت یاد شده منافاتی با هم ندارند. اصولاً آگاهی پدر و مادر از نام، با نهی دیگران از بردن نام، هیچ تعارضی ندارد.
    روایات مختلفی دربارة نام مادر، زمان تولد و سنّ حضرت مهدی در هنگام ظهور، محلّ آن حضرت، مدت غیبت و مدت حكومتش وجود دارد.

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر بازنشسته monji_2008 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,827
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    كدام یك از آنها صحیح است؟
    مسئلة حضرت مهدی(علیه السلام) و اینكه در برهه‌ای از زمان، فردی از خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، از نسل حسین(علیه السلام) ظهور خواهد نمود و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، از مسلّمات عقاید اسلامی است. خوشبختانه محدثان اهل سنت كتاب‌های ارزنده‌ای دربارة حضرت مهدی به نگارش در آورده‌اند و در این سال‌های واپسین، در عربستان سعودی كتابی با نام بین یدی الساع منتشر شده و حقّ مطلب را ادا كرده است.
    از نظر شیعه و نیز از نظر بیش از چهل تن از علمای بزرگ اهل سنت، مهدی فرزند امام عسكری(علیه السلام) دیده به جهان گشوده و مدتی در دامان آن حضرت پرورش یافته و پس از رحلت آن حضرت(علیه السلام)، در غیبت به سر برده است.
    خصوصیات زندگی آن حضرت، كه جنبة اعتقادی ندارد، چندان مهم نیست و اینكه نام مادرش نرجس باشد یا ریحانه یا سوسن، در این اعتقاد تزلزلی ایجاد نمی‌كند و همچنین بقیة پرسش‌ها كه مطرح شده است.
    آنچه قطعی است اینكه حضرت در همین جهان زندگی می‌كند. جایگاه خاصی ندارد و اگر هم باشد، زندگی او در آنجا پیوسته نیست و اگر در برخی از ادعیه آمده است: «كاش می‌دانستم كجا هستی؟ در كدام زمینی یا در كدام... آیا در رضوی هستی یا در ذی‌طوی یا غیر آن؟» همة اینها نوعی اظهار علاقه به آن حضرت است، نه اینكه حضرتش در این نقاط به سر ببرد.
    شگفت اینجاست كه گرد آورندة پرسش‌ها، دعای ندبه را تحریف كرده، چیزهایی هم بر آن افزوده است؛ مانند پس از جمله «أبرضوی أو غیرها أم ذی طوی» چند نقطه گذارده و این جمله‌ها را آورده است: «ام فی الیمن بوادی شمروخ أم فی الجزیرة الخضراء...!» باید بر این تحریف آفرین گفت.
    پس اصل عقیده، كه مورد اتفاق تمام فرق و مذاهب و علمای شیعه است، مطلبی است و فروع و شاخه‌ها كه جنبة اعتقادی ندارد، مطلب دیگر. باید موضوع نخست را از موضوع دوم جدا ساخت.
    عین مطلب در معراج پیامبر وجود دارد. اصل معراج مسلّم است و بخشی از روایات آن متواتر، اما قسمت‌های دیگر آن، كه به صورت اخبار آحاد نقل شده، ارتباطی به عقیده ندارند و نمی‌توان به خاطر مشكلات آنها در اصل معراج تردید كرد.
    شیعیان می‌گویند: امامان ما معصوم‌اند و مهدی آخرین آنهاست، كه زنده و حاضر است، وجود امام از جانب خداوند برای رفع اختلاف است. با این وضع، در میان آنها همچنان اختلاف وجود دارد و نیز می‌گویند 300 نفر با مهدی در ارتباط هستند و از طرفی مدعی‌اند كه هر كس ادعا كند امام را دیده است، دروغگو است. اینها چگونه قابل جمع‌اند؟!
    این تنها امام معصوم نیست كه وجودش رافع اختلاف و مایة وحدت است، بلكه پیامبران نیز دارای چنین ویژگی هستند، تا آنجا كه حضرت مسیح، یكی از علل برانگیخته شدن خود را این می‌داند كه در مسائل مورد اختلاف بنی‌اسرائیل داوری كند و اختلاف را از میان بر دارد؛ چنان‌كه می‌فرماید:
    قد جئتكم بالحكمة و لأبینّ لكم بعض الّذی تختلفون فیه؛6
    من با دانش استوار به سوی شما آمده‌ام تا برخی از اختلافات شما را بیان كنم.
    ولی آنان كه عاشق حق و حقیقت بودند، به عیسی گرویدند و حق را پذیرا شدند. اما آنان كه از هوا و هوس پیروی كردند، بر اختلاف دامن زدند.
    بنابراین، وجود حجت الهی، ملازم با رفع اختلاف نیست. افزون بر این، پیامبر فرمود: اهل بیت من امان امّت از اختلاف‌اند7 با این حال وجود حجت ملازم رفع اختلاف به صورت گسترده نیست.
    امامان شیعه هر كدام در عصر خود با بیانی استوار، راه را نشان می‌دادند. آنان كه پذیرا شدند به سوی وحدت گرویدند و آنان كه از اندیشه‌های نسنجیدة خود پیروی كردند، به اختلاف دامن زدند. این بیان دربارة امامانی است كه مردم به آنان دسترسی داشتند ولی دربارة حضرت مهدی مسئله به شكل دیگر است و آن اینكه ارادة قطعی خدا بر آن تعلق گرفته است كه آخرین وصیّ پیامبر را دور از گزند دشمنان، در پس پردة غیبت حفظ كند تا روزی كه خود می‌داند، او را برای بر افراشتن پرچم عدل، آشكار سازد.
    مسلماً عدم بهره‌گیری از امام و در نتیجه، وجود اختلاف، به خاطر این است كه ظهور آن حضرت زمانی و در موقعیتی خواهد بود كه جهان پذیرای او باشد وگرنه به سان دیگر پیشوایان به وسیلة شمشیر ظلم یا زهر جفا، شهید خواهد شد.
    و اما اینكه می‌گویند سیصد نفر با او در ارتباطند، سخنی است بی‌مدرك. بارها گفته‌ایم وجود یك مطلب در یك كتاب نشانة عقیدة شیعه نیست. عقاید را از كتب كلامی مبرهن می‌گیرند.
    آری، گاهی برخی از اوتاد كه از كمالات بالایی برخوردارند، به حضورش تشرف یافته و چه بسا بهره‌های علمی و معنوی از وجودش برگیرند.
    شیعه معقتد است: جهان از حجت الهی خالی نمی‌ماند و از سویی می‌گوید: تقیه نُه دهم دین است، پس امام شیعیان نه دهم دین را به مردم نگفته‌اند؟!
    طراحان پرسش‌ها تصور كرده‌اند: امامان شیعیان، بر اثر جور حاكمان وقت، در تمام ابواب و احكام فقه و معارف قرآن و سنت، تقیه می‌كردند. بنابراین، نُه قسمت از گفتار آنان را تقیه تشكیل داده و یك قسمتش واقعیت است. ولی اشتباه ایشان در همین نقطه است. تقیه موارد خاص دارد و مربوط به مواردی است كه حاكمان ظالم بر اثر ناآگاهی از سنت رسول الله، احكامی را به رسمیت شناخته بودند یا فقیهانی را برای قضاوت نصب كرده بودند، كه روش آنان رسمیت پیدا كرده بود. در چنین مواردی امام برای حفظ خون شیعیان تقیه می‌كرد و به گونه‌ای سخن می‌گفت كه مردم به همان فتوای معروف عمل كنند. ولی در دریای فقه و اقیانوس عقاید مسائلی است كه حاكمان وقت و فقیهان درباری، در آن مورد نظر نداشتند. امام در چنین مواردی حقیقت را گفته و كوچك‌ترین تقیه‌ای نكرده است و اگر می‌گوید نه دهم دین تقیه است، كنایه از اهمیت حفظ جان مؤمنان است؛ زیرا برخی از شیعیان بی‌پروا، آرا و نظریاتی را كه مخالف نظر حاكمان ظالم بود، پخش می‌كردند و خود را گرفتار می‌ساختند.
    از این گذشته، پیش‌تر گفته شد، شاگردان واقعی امام، تقیه را از غیر تقیه باز می‌شناختند؛ زیرا با روایات واقعی ائمة اهل بیت(علیه السلام) آشنا بودند، حتی لحن گفتار امام در مورد تقیه با لحن گفتارش در غیر مورد تقیه را كاملاً می‌شناختند.
    شیعه بر این باور است كه: شناخت ائمه، شرطی برای صحت ایمان است. اكنون می‌پرسیم: كسانی كه قبل از كامل شدن دوازده امام مُرده‌اند چه خواهند كرد؟
    یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله) كه در مكه و مدینه، پیش از تكمیل احكام اسلام و قبل از خلافت خلفای چهارگانه مرده‌اند، از نظر شما چه حكمی دارند؟ شما كه معتقدید خلافت خلفا جزو عقاید اسلام است و احمد بن حنبل و همچنین اشعری در تنظیم عقاید، ایمان به خلافت و حتی مراتب فضل آنان را به ترتیب زمان، جزو عقاید می‌دانند!
    بنابراین شهیدانی كه در بدر و احد از دنیا رفته‌اند و از بهترین شهیدان اسلام بوده‌اند، ایمان ناقص داشتند؟
    پاسخ شما دربارة آنان، همان پاسخ ما در این مسئله است. علاوه بر این، خود پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) طبق روایاتی كه مسلم در صحیح خود نقل كرده، یادآور دوازده خلیفه است كه عزت اسلام به آنان بستگی دارد و حتی رسول الله(صلی الله علیه وآله) به وجود قائم آخرالزمان، مهدی موعود(علیه السلام) تصریح كرده است. بنابراین، شیعیان از روزهای نخست اسلام، اعتقاد به امامت دوازده‌گانه داشتند. هر چند برخی زمان، آنها را درك نكرده بودند و این اعتقاد اجمالی جانشین اعتقاد تفصیلی بود.



    پی‌نوشت‌ها:

    1-كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، كتاب العقل، ج 1، ص 25، حدیث 21.
    2-مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 320، ح 24.
    3-شیخ طوسی، خلاف، كتاب قضا، مسئلة 41 و در این مسئله ر.ك: ابن قدامه، مغنی، ج 10، صص 140 و 141.
    4-مسعودی، اثبات الوصیة، ص 196.
    5-اصول كافی، ج 1، ص 333.
    6-سورة زخرف (43)، آیة 63.
    7-مستدرك حاكم، ج 2، ص 448 و ج 3، صص 149 و 457؛ ذخائر العقبی، ص 17.
    منبع: ماهنامه موعود شماره 91
    ***********************************
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    کلیپ هایی در پاسخ شبکه ماهواره ای وهابیت

    **********************************




    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    وهابيت!؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه