7- حافظ ابو نعيم احمد بن عبد الله:
وي در كتابش از حذيفة بن اسيد غفاري از رسول الله صلي الله عليه وآله چنين نقل کرده است كه فرمود:
«ايها الناس اني فرطکم و انکم واردون علي الحوض. فاني سائلکم حين تردون علي عن الثقلين فانظروا کيف تخلفوني فيهما. الثقل الاکبر کتاب الله. سبب طرفه بيد الله و طرفه بايديکم. فاستمسکوا به لا تضلوا و لا تبدلوا . و عترتي اهل بيتي. فانه قد نبأني اللطيف الخبير انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض»
اي مردم همانا من پيشگام و پيشاهنگ شمايم. و شما همه در کنار حوض نزد من خواهيد آمد. وقتي كه بر من وارد شديد از شما درباره ثقلين پرسش خواهم کرد. بنگريد بعد از من با ايشان چگونه رفتار ميکنيد ـ ثقل (وزنه) بزرگ کتاب خدا است. ريسماني است که يک طرفش در دست خداست و طرف ديگرش در دستهاي شماست. پس بدان چنگ بزنيد تا گمراه نگشته و دگرگون نشويد. و عترت من که اهل بيت منند زيرا خداي مهربان دانا مرا خبر داده است که اين دو گوهر گرانبها از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند.
حلية الأولياء ، اسم المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني الوفاة: 430 ، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج 1 ، ص 355 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1405 ، الطبعة : الرابعة.ه
ب:-شبهه دلالي حديث:
در اين بخش و پس از اشاره به نقل حديث ثقلين و توصيه و سفارش پيامبر اكرم به حلقه زدن در محور قرآن و اهل بيت، اكنون نوبت به اين مبحث مي رسد كه همانگونه كه ابن تيميّة وقبل از ايشان قاضي عبد الجبار وبعداز او عبد العزيز دهلوي گفته اند آيا حديث ثقلين دلالت بر امامت و گوش جان سپردن به سفارشها و دستورات آنان و در يك سخن پذيرش پيشوائي و امامت آنان مي كند يا خير؟ به ديگر سخن آيا از اين حديث مي توان گفتار شيعه را بر امامت و رهبري اهل بيت استفاده نمود؟
راجع: منهاج السنة : 7/317 ـ 319، والتفسير: 2/11، مجموعة الفتاوى: 13/113. والقاضي عبد الجبّار في المغني: 20/191، والدهلوي في تحفة اثنا عشريّه: 439، وفصل الخطاب للغرسي: 96
نقد وبررسي
توجه به واژه هاي بكار گرفته شده در اين حديث و آشنائي با مفاهيم آن نزديك ترين راه براي پي بردن به مقصود شارع و گوينده حديث است كه ذيلاً به آن اشاره ميگردد:
1 - الأمر بالأخذ:
در يك تعبير رسول صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
2 - «ما إن أخذتم بهما لن تضلّوا»
صحيح الترمذي: 5/228 ح 3874، مسند أحمد: 3/59
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در جاي ديگر فرمودند:
«ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا»
صحيح الترمذي: 5/329 ح 3876، الدر المنثور للسيوطي ج 6 ص 7، تفسير ابن كثير ج 4 ص 123
4- الأمر بالمتابعه
رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمودند :
«لن تضلّوا إن اتبعتم واستمسكتم بهما» أو «لن تضلّوا إن اتبعتموها»
مسند أحمد: 1/118، المستدرك: 3/110 وقال صحيح على شرط الشيخين
5 ـ الأمر بالاعتصام
پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم درحديث ديگر فرمودند:
«تركت فيكم ما لن تضلّوا إن اعتصمتم، كتاب اللّه وعترتي أهل بيتي»
كنز العمال: 1/187 ح 951، عن ابن أبي شيبة والخطيب في المتفق والمفترق
تعابيري مانند: أخذ و تمسك و متابعه واعتصام هر يك به تنهائي صراحت دارد بر اين كه ثقلين واجب الاطاعه است و پيروي از آن دو بر هر مكلفي واجب است. زيرا اين الفاظ دلالت بر وجوب تبعيّت و پيروى و اطاعت مطلق بدون قيد و شرطدارد، بنا بر اين مفاد حديث ، امامت و خلافت خواهد بود ، زيرا شكّى نيست كهبين اطاعت مطلق و بين امامت و خلافت، تلازم و همبستگى تامّ و غير قابل انكاريوجود دارد.
سخن ابن الملك كه در آن كلمه و واژه تمسك را تشريح كرده است خواندني است، او در توضيح و بيان مفهوم اين كلمه چنين گفته است:
«التمسك بالكتاب العمل بمافيه وهو الإئتمار بأوامر اللّه والانتهاء بنواهيه. ومعنى التمسك بالعترة محبّتهم والاهتداء بهداهم وسيرتهم»
تمسك به كتاب عمل كردن به آن يعني پذيرش دستورات وترك نواهي الهي است و معناي تمسك به عترت محبت آنان و هدايت يافتن به وسيله و سيره وروش آنان است.
المرقاة في شرح المشكاة: 5/600
مُناوي در بيان و شرح «إنّي تارك فيكم» و «تمسك» گفته است:
تلويح بل تصريح بأنّهما كتوأمين خلّفهما ووصّى أمّته بحسن معاملتهما وإيثار حقّهما على أنفسهم والاستمساك بهما ...،
اين تعبير نه اشاره بلكه تصريح دارد كه كتاب وعترت هردو مانند دو قلوهايي هستند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آنان را در بين امّت باقي گذاشته و به امّت توصيه فرموده است تا به نيكى با آن دو سلوك نمايند، و حقّ آن دو را بر خودشان مقدّم كرده و در امور دينشان به آن دو تمسّك جويند.
عبد الرؤوف المناوي ، فيض القدير شرح الجامع الصغير ،ج2،ص472، دار النشر : المكتبة التجارية الكبرى - مصر - 1356هـ،الطبعة :الأولى .
تفتازاني نيز پس از نقل حديث صحيح مسلم مي نويسد:
ألاترى أنّه عليه الصلاة والسلام قرنهم بكتاب اللّه تعالى في كون التمسك بهما منقذاً عن الضلالة، ولا معنى للتمسك بالكتاب إلاّ الأخذ بما فيه من العلم والهداية فكذا في العترة
آيا نمي بيني رسول خدا صلي الله عليه وآله عترت وكتاب را باهم قرين قرار دا ده است كه تمسك به آن دو نجات از گمراهي است و تمسك به كتاب معنايي ندارد مگر عمل نمودن به آنچه از دانش و ارشاد و هدايت در آن است و در اخذ به عترت هم همين مفهوم اراده شده است.
سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني ،شرح المقاصد في علم الكلام ،ج 2،221 ، دار النشر : دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة :
و اما لفظ «الإعتصام» در قرآن و حديث به معناى «تمسّك» است، امام صادق عليه السلام در روايتي ذيل آيه 103 سوره آل عمران (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا ) فرموده است:
نَحْنُ حَبْلُ الله الذي قال الله: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا ) ما آن ريسمان الهي هستيم كه اعتصام و تمسك به آن را خداوند متعال فرمان داده است.
اين روايت در كتب فريقين موجود است.
ابن حجر هيثمي ،الصّواعق المحرقة: 233، چاپ دارالكتب العلميّة ـ بيروت ـ 1414 هـ.ق.
تفسير فخر رازى: ج8/173و تفسير خازن: ج1/277، دار الكتب العلميّة ـ بيروت ـ 1415 هـ.ق.
پس الفاظ و تعابيري مانند: «اخذ» «اعتصام» «تمسّك»، در حقيقت به يك مفهوم و معني باز مي گردند كه نتيجه آن «اتّباع و پيروى» است، و مفاد «حديث ثقلين» چيزي غير از اين نيست. بنا بر اين بدون هيچگونه تأمّل و اشكالى،امامت و خلافت اهل بيت عليهم السلام با اين حديث اثبات مي شود، و اين نتيجه از الفاظ «حديث ثقلين» بدست مي آيد كه : على و اهل بيت عليهم السّلامخلفاء رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بعد از آن حضرت مى باشند.
نكته لازم به ذكر وتوجه اين است كه علاوه بر استفاده از مفردات اين حديث، در برخي از نقلها واژه ى «خليفتين» به جاي «ثقلين» آمده است كه در كتب روائي اهل سنت موجود است، كه اين لفظ نيز صراحت در مرجعيت ديني وسياسي اهل بيت دارد.
مسند احمد: 6/232، حديث 21068 و ص244، حديث 21145، و كتاب السُّنّة تأليف ابن ابى عاصم: ص336، حديث 754، چاپ المكتب الاسلامى بيروت ـ 1415 هـ.ق، مجمع الزّوائد: 9/165، چاپ دارالكتاب العربى ـ بيروت 1402 هـ.ق.
ج: عدم وجود حديث ثقلين در بخاري
شبهه ديگري كه ابن تيميه در باره حديث ثقلين مطرح كرده است عدم نقل آن در صحيح بخاري است، وي مي نويسد:
وهذا مما انفرد به مسلم ولم يروه البخاري...
حديث ثقلين را فقط مسلم نقل كرده است و در صحيح بخاري از آن اثري نيست.
إبن تيمية الحراني ، أحمد بن عبد الحليم أبو العباس (متوفاي728هـ) منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص318 ـ 319 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406
جناب ابن تيميه باطرح اين شبهه و ادعا با آبروي نداشته خودش بازي كرده و زحمت ديگران را زياد كرده است، چرا كه با مراجعه به سخن بخاري در پي ريزي و نوشتن كتابش و همچنين ديگر حديث باوران اهل سنت بي پايگي ادعا ثابت و رسوائي خنده آوري را به ارمغان مي آورد.
زيرا نقل نكردن بخارى در صورتى كه طريق صحيح براى حديث وجود داشته باشد دليل بر ضعف روايت نيست، زيرا بسيارى از علماى اهل سنت گفته اند: احاديث صحيح منحصر در منقولات صحيحين نمي باشد بلكه به اعتراف خود آنان چه بسيار روايات صحيحي كه از قلم افتاده باشد ولي در ديگر آثار حديثي مكتوب و محفوظ مانده باشد.
نووى در اين باره مى نويسد:
«انّهما لم يلتزما استيعاب الصحيح بل صحّ عنهما تصريحهما بأنّهما لم يستوعبا وانّما قصدا جمع جمل من الصحيح كما يقصد المصنف في الفقه جمع جملة من مسألة»;
«بخارى و مسلم التزام نداده اند كه تمام احاديث صحيح السند را نقل كنند و خود نيز به اين مطلب تصريح كرده اند، بلكه قصد آنان اين بوده كه مقدارى از احاديث صحيح السند را جمع آورى كنند; همان گونه كه نويسنده و مصنف در فقه تمام مسائل فقه را ذكر نمى كند»
أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي ، صحيح مسلم بشرح النووي ، ج 1، ص 37، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانية
ابن قيّم جوزيه در مورد حديث ابى الصهباء كه تنها مسلم نقل كرده، مى گويد: «انفراد مسلم در نقل، به صحت حديث ضررى نمى رساند.
آيا كسى مى تواند ادعا كند كه منفردات مسلم صحيح نيست؟ آيا هرگز بخارى ادعا كرده است هر حديثى را كه در كتاب خود ذكر نكرده ام، باطل و ضعيف بوده و حجّت نيست؟
محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله ، زاد المعاد في هدي خير العباد ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - مكتبة المنار الإسلامية - بيروت - الكويت - 1407 - 1986 ، الطبعة : الرابعة عشر ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط - عبد القادر الأرناؤوط
چه بسيار احاديثى كه بخارى در غير صحيح خود به آن احتجاج كرده، در حالى كه در صحيح نياورده است و چه بسيار احاديثى كه بخارى آن ها را تصحيح كرده ولى در صحيح نياورده است».
ابن الصلاح مى گويد:
«لم يستوعبا الصحيح في صحيحيهما ولا التزما ذلك، فقد روينا ذلك عن البخارى انّه قال: ما ادخلت في كتابى الجامع الاّ ما صحّ و تركت من الصحاح لحال الطول. وروينا عن مسلم انّه قال: ليس كل شىء عندى صحيح وضعته هنا، انّما وضعت هاهنا ما اجمعوا عليه. وقال البخارى: احفظ مائة الف صحيح ومائتى الف حديث غير صحيح، وجملة ما في كتابه سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثاً بالأحاديث المتكررة. وقيل: انّها باسقاط المكررة أربعة آلاف حديث»;
«بخارى و مسلم تمام احاديث صحيح السند را در صحيح خود نياورده اند و اصلا چنين التزامى هم نداده اند. از بخارى روايت شده است: من تنها احاديث صحيح السند را در كتاب خود آورده ام، چه بسيار احاديث صحيح السند را كه به جهت طولانى شدن كتاب ترك نموده ام. همچنين از مسلم روايت شده است: اين چنين نيست كه تمام احاديث صحيح السند نزد خود را در اين كتاب آورده باشم، تنها رواياتى را در صحيح خود ذكر كرده ام كه مورد اجماع است... بخارى مى گويد: صدهزار حديث صحيح حفظ دارم و دويست هزار حديث غيرصحيح، در حالى كه در كتاب «الجامع الصحيح» خود بيش از 7275 حديث با احاديث مكرّر، نقل نكرده است و بنا بر نظر برخى با حذف مكرّرها چهار هزار حديث است».
عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي ، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي د، ج 1، ص 30ار النشر : مكتبة الرياض الحديثة - الرياض ، تحقيق : عبد الوهاب عبد اللطيف.
د - وجود علي بن منذر درحديث شقلين
اشكالي كه دكتر سالوس بر حديث ثقلين وارد نوده است اين است «در روايت دوّم ترمذى على بن منذر كوفى است كه او از شيعيان كوفه به حساب مى آيد...»
. أثر الإمامة فى الفقه الجعفرى و أصوله