شايد خيلي تكراري باشد كه بگوييم امروزه يكي از مهمترين فاكتورهاي مرگ و مير در تمام دنيا بيماريهاي قلبي عروقي است، اما شايد هنوز اين خبر كه آمارهاي رسمي وزارت بهداشت ايران نشان ميدهد بيشترين علت مرگ و مير در كشور بعد از تصادفات، سكتههاي قلبي است براي خيلي از ما تازگي داشته باشد.
آمارها نشان ميدهد در يك سال گذشته از هر ۸۰۰ مورد مرگ روزانه ۳۶۰مورد آنها بر اثر بيماريهاي قلبي و عروقي بوده است. از اين ميزان ۱۹۸نفر بر اثر سكته قلبي فوت كرده و حدود ۸۲نفر هم بر اثر سكته مغزي جان خود را از دست دادهاند.اين در حالي است كه به گفته كارشناسان علاوه بر اينكه در جهان روزانه يك ميليون نفر در اثر سكته قلبي راهي بيمارستانها ميشوند، در ايران هم روزانه 3 هزار سال عمر مفيد مردم بر اثر بيماريهاي قلبي و عروقي از بين ميرود.
دكتر منوچهر قاروني، متخصص بيماريهاي قلب و عروق و استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران در آستانه روز جهاني قلب ( 7 مهر) در رابطه با سكته قلبي و كاهش سن آن در همه جاي دنيا بهخصوص كشور ما بيشتر توضيح ميدهد. وي معتقد است سكته قلبي جزو بيماريهايي است كه عوامل خطرساز آن از دوران كودكي شكل ميگيرند ولي اغلب خانوادهها هنوز از اين امر غافلند.
بله، امروزه متأسفانه اين قاتل قرن بيستويكم بيشتر گريبان اشخاصي را ميگيرد كه در سنين 30 تا 40 سالگي به سر ميبرند و اين مصيبتبار است كه افراد يك اجتماع در سنيني كه بايد با فعاليتهاي مؤثر اجتماعي، براي خانواده و جامعه خويش بازدهي اقتصادي داشته باشند، زودهنگام جان خود را از دست ميدهند.
قطعا.
ببينيد، طبيعي است كه هرچه جامعه ما شهريتر شود و هرچه انسان راحتي بيشتري بهدست بياورد و به جاي استفاده از عضلات بيشتر از مغزش استفاده كند، ناخودآگاه خود را آماده سكته قلبي ميكند. در واقع بايد بگويم بشر امروزي با بشر 50 تا 100 سال پيش فرق ميكند.
بشر امروزي 3 تا 4 كيلو چاقتر از پدر بزرگ خودش است و سعي ميكند آرامش خودش را فداي آسايشش كند. پس در يك جامعه صنعتي كه رقابتها در آن زياد است و همين امر از پدر و مادر به كودكان نيز منتقل ميشود، نبايد انتظار قلبهاي سالم را داشت.
بله، همينطور است. ببينيد ما علاوه بر اينكه ميگوييم، چربي و كلسترول بد، سيگار و خيلي از عوامل ديگر در بروز سكته قلبي مؤثرند، در اين ميان افراد را به 2 تيپ شخصيتي A و B هم تقسيم ميكنيم. بهعنوان مثال تيپ شخصيتي A افرادي عجول و منضبط هستند و هميشه سعي ميكنند زودتر از موعد سر قرار برسند، اين افراد حساس و خودخور هستند و شانس سكته قلبي در آنها زياد است. ولي تيپ شخصيتي B معمولا وقت شناس نيستند، معمولا زندگي را ساده ميگيرند و از نظر اقتصادي و اجتماعي در اجتماع صاحب موقيعت خاصي نميشوند.
دقيقا، تيپ A براي جبران شكستهايش به يك مستمسك به نام سيگار نياز دارد، براي همين اين كار را براي آرام شدن انجام ميدهد. پس ميتوان گفت اگر كسي در طول روز و در همه عمرش 10 نخ سيگار كشيده باشد، 3برابر كسي كه اصلا سيگار نكشيده در معرض سكته قرار ميگيرد. عامل استرس نيز به تيپ شخصيتي A برميگردد، بهطوري كه تيپ شخيصتي A در مقابل حوادث به استرس بيشتري دچار ميشود.
ببينيد، اين افراد بيشتر در معرض خطرند. البته عوارضي مثل فشار خون بالا و... بيشتر جنبه ارثي و ژنتيك دارند؛ مثلا اگر پدر زير سن 60 سال و مادر زير سن 65 سال سكته كرده باشد، فرزندان نيز مستعد ابتلا به اين عارضه هستند. البته در اين ميان باورهاي غلط را نيز نبايد فراموش كرد.
مثلا والدين به كودك خود چربي ميدهند و معتقدند كه بدن كودك سنگ را هم بهطور كامل ميسوزاند در حالي كه سكته قلبي درست مثل طبلي است كه صدايش 30سال بعد در ميآيد و اين چربي كه در سن كودكي مصرف ميشود، اثرش را سالها بعد با تنگ شدن رگها ميگذارد، براي همين است كه سكته قلبي در جوامع روستايي در سنين 70 و 80 سالگي رخ ميدهد ولي در شهر در سنين 30 تا 40 سالگي.
علاوه بر اين بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه تا 40 سال پيش افراد بالاي 80 سال سكته ميكردند ولي الان در سيسييو افرادي را داريم كه بالاي 25 سال سن دارند. در گذشته از هر 4مرد يك زن دچار سكته قلبي ميشد، ولي الان از هر 2 مرد يك زن به اين عارضه مبتلا ميشود و اين در حالي است كه ما نقش عوامل پرخطر را از همان دوران كودكي ناديده ميگيريم و نميدانيم تنگ شدن عروق از همان بدو تولد شروع ميشود.
همينطور است. فراموش نكنيد كه قلب، همچون تلمبهاي است كه از هفته چهارم دوران جنيني شروع به فعاليت ميكند و تا دوران مرگ، با وجود تمام مشكلات و فشارهايي كه بر آن وارد ميآيد، بدون تأمل و توقف خون را به تمام اعضاي بدن ميرساند. ولي در جامعهاي كه در خاورميانه رتبه نخست را در توليد روغنهاي نباتي دارد و سرانه مصرف روغن نباتي در كشور براي هر فرد ۱۵تا ۱۷كيلوگرم است- كه در مقايسه با ساير كشورها بسيار بالاست- انتظاري جز افزايش مرگ و مير و معلوليت ناشي از سكته قلبي نبايد داشت.
بله، استفاده از روغنهاي ترانسبالا و غيراستاندارد اشباعشده يكي از مهمترين عوامل خطر هستند. با اين حال با وجود هشدارهاي وزارت بهداشت هنوز هم اين روغنها در پخت فستفودها چندين بار استفاده ميشوند، بهطوري كه حتي رنگ آنها رو به تيرگي ميرود و بعد از سرد شدن هم منجمد ميشوند.
خب، در كشورهاي پيشرفته نظير آمريكا هم وضيعت مثل ايران است يعني سكته قلبي بعد از تصادفات دومين رتبه مرگ و مير را دارد، منتهي در اين كشورها چند سالي است كه هم جلوي مرگ و مير ناشي از تصادفات گرفته شده و هم افزايش آمار سكته قلبي نسبت به 10 سال پيش كاهش يافته است، ولي در كشور ما اين آمار روز به روز بيشتر ميشود.