نمی دانم کتاب شیخ را خوندید یا نه اما چیزهای جالبی ازش دیدم و هر کی خونده من می خواستم بیام به تک تکتون پی ام بدم اگر نخواندید حتمی بخوانید!!ولی وقت نشده فعلا!!
خلاصه روزی یکی از دوستان به دوستی دیگر که مدتی از رفیق رفقا زده شده بود و به مسجد پناه برده این کتاب رو معرفی کرد ما هم ناظر بودیم عجب کتاب گیرایی دوست دومی که از دوست رفیق زده شده بود کتابی درخواست کرد گفت باحال باشه حالو حوصله خوندن ندارم می خوام جذبم کنه خلاصه دوست اولی هم کتاب شیخ رو بهش داد و خلاصه دوست دومی رفت و خوند و عجب اثارش از دو سه روز بعد نمایان بود در سلام علیک و تواضع ان شخص که عوض شده بود!!
اما جایی که حائز اهمیت است و قبطه خوردیم این بود :
یک شب رفتیم مسجد و مسجید اینجا هم که شلوغ و موقع قران خوندن که هر شب هست خردسالان پا می شود و قران پخش می کنند دیر رسیدیم ما ان شب دیدم که....دوست ما با چهره ای باز و نورانی در حال پخش قران است و دمش گرم تا ته وایساد و داشت قران پخش می کرد تریپشم عوض شده بود شروالی لی را کنار و شروالی ساده و پیرهنی ساده بر تن کرده بود......
یا علی(ع)