صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 21

موضوع: دنیا بازیچه یهود

  1. #1
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض دنیا بازیچه یهود



    دنیا بازیچه یهود
    سید محمد شیرازی


    تاريخ ملت يهود تاريخى پرفراز و نشيب است كه همواره با مكر و حيله و زراندوزى و بهانه‏جوئى از پيامبران الهى همراه مىباشد.
    امروزه نيز نام يهود با حركت جهانى صهيونيست پيوند خورده، حركتى كه باعث بوجود آمدن دولت غاصب و ستمگر اسرائيل شد و از ابتداى تشكيل، اين دولت تا كنون دست به قتل و غارت بىگناهان زده و با قلدرى بر قسمتى از بهترين سرزمينهاى اسلامى حاكم گشته و رؤياى حاكميت بر جهان را از طريق زر و زور و تزوير در سر مىپروراند.
    اعمال ضد اسلامى و انسانى آنها در طول تاريخ و از ابتداى پيدايش اسلام تا كنون بركسى پوشيده نيست ضمن اينكه آنها نيز دشمنى خود با مسلمين را پنهان نمىكنند.
    در كتاب دنيا بازيچه يهود مؤلف به برخى از اعتقادات و برنامه‏هاى ايشان اشاره نموده و خواننده مىتواند در مجموع اطلاعات ذىقيمتى را در اين زمينه بدست آورده، به برخى اعمال و جرائم وحشيانه آنها پى ببرد.


    مقدمه مترجم
    مقدمه مؤلف
    معرفى
    فلسطين
    تورات و عهد عتيق
    تلمود
    ماسونيسم
    پروتكل ها
    نفوذ و سيطره يهود
    توطئه‏ها
    جنايتها
    يهود چه مى‏كند؟
    در مقابل اين جنايت چه بايد كرد؟
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مقدمه مترجم
    تاريخچه يهود
    صفات يهود و فشار دولتها
    اين عقده‏ها تركيده مى‏شود
    آرمانهاى غير انسانى
    يهود و آمريكا
    اسرائيل چگونه به وجود آمد؟
    آوارگان
    استدلالهاى جنگلى
    تجاوز اخير اسرائيل

    تاريخچه يهود
    يعقوب فرزند إسحاق، كه او را اسرائيل (بنده خدا) مى‏گويند دوازده فرزند داشت كه چهارمين فرزند او (يهوذا) بود.
    يهوذا و برادرانش با پدر خود يعقوب، در كنعان (فلسطين) سكونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت يوسف كه يهوذا هم در آن شركت داشت، در سال1740 قبل از ميلاد، كنعان را به عزم مصر ترك گفتند.
    آن روزها مصر مملكت پر جمعيّت و با ثروتى بود و هركس بر آن حكومت مى‏كرد، چنان بود كه بر جهان حكومت مى‏كند.
    هنگامى كه برادران يوسف وارد اين سرزمين شدند حضرت يوسف پادشاه آن بود، از اين جهت آنها زندگى بسيار با شكوهى بهم زدند. و كم‏كم تعدادشان از هزار تجاوز كرده و قبائل متعددى را تشكيل دادند.
    اين قبيله‏ها سالهاى درازى را در أمن و أمان بسر بردند، تا آنكه زمان (فرعون) فرا رسيد و چون ميان او و قبيله‏هاى بنى اسرائيل دشمنى هائى از گذشته بود، آنها را ذليل كرده و به گفته قرآن (مردهايشان را كشته و زنانشان را به اسيرى برد)(1).
    پيش از آنكه حضرت موسى(ع) به پيامبرى مبعوث گردد، بنى اسرائيل سخت‏ترين روزهاى خود را زير شكنجه‏هاى طاقت فرسا و فشارهاى گوناگون فرعون بسر مى‏بردند.
    ولى چون موسى(ع) در حوالى سال1213 قبل از ميلاد مبعوث شد، روحهاى پژمرده آنها را جوان كرده و به جانهاى دربند شده آزادى بخشيد.
    امّا اين پيامبر بزرگ، در برابر اين خدمات از آن‏ها چه ديد و آنها چه پاداشى باو دادند؟
    براى مثال يكى از آن پاداشهاى ننگين را تاريخ چنين مى‏نويسد: شبانگاه حضرت موسى(ع) باتفاق بنى اسرائيل، مصر را مخفيانه ترك گفتند و به رود نيل رسيدند، موسى(ع) با عصاى خود آب‏ها را فرمان داد تا اينكه در ميان رود راهى نمايان شد.
    موسى(ع) أمر كرد تا همگى آن راه را در پيش گرفته و از نيل عبور كنند ولى آنها يك صدا گفتند: ما از دوازده قبيله‏ايم و هر قبيله‏اى عادات و رسوم خاص خود را دارد، بايداين راه به دوازده قسمت تقسيم شود يعنى براى هريك از قبائل يك راه و يك مسير خصوصى باشد، تا فرمانت را اجرا كنيم.
    موسى(ع) به دريا ندا داد: تا دوازده مسير باز كند و به فرمان خداوند چنين شد.
    ولى آنها يك قدم بجلو نرفتند و عذرشان اين بود:
    ممكن است كه در ميان راه ما را با يكديگر احتياجى افتد، پس دريا را بگو تا چون پنجره‏ها سوراخ‏هائى در ميان ديوارهاى آب باز كند، تا هر قبيله‏اى بتواند قبائل ديگر را ببيند و با آنها گفتگو كند، و چنين شد.
    ولى باز هم برجاى خود ايستاده حركت نكرده و فرياد زدند:
    پاهاى ما برهنه است و زمين دريا رطوبت دارد و تا امر نكنى زمين خشك شود ما از آنجا عبور نخواهيم كرد.
    خداوند امر كرد... زمين خشک شد ولى باز هم برجاى خود ايستادند و اين بار بى‏ادبى و وقاحت را به منتهى درجه رساندند و با يكديگر چنين گفتند:
    موسى ما را از شهر آواره كرده و اينك مى‏خواهد كه در دريا نابودمان كند تا ثروت و اندوخته‏هاى ما را بتصرّف خويش در آورد.
    موسى(ع) با يك دنيا دهشت، در حاليكه لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پيشاپيش آنها به راه افتاد.
    اين نخستين تجربه و آزمايش تلخى بود كه بنى اسرائيل به موسى(ع) نشان دادند.
    باز تاريخ مى‏نويسد: چون بنى اسرائيل، از رود نيل خارج شده و به صحراى سينا رسيدند، به موسى(ع) گفتند: ما را از آشيانه خود بيرون آورده و در صحرائى شن زار، سكونت دادى؟ اين چه رفتارى است كه با ما مى‏كنى؟ مگر ما سنگ هستيم، مگر ما احتياج به آب و غذا نداريم؟
    خدا امر كرد تا از آسمان براى آنها طعام فرستاده و ابرى بر آنها سايه افكند و سنگى را امر فرمود تا به آنها آب دهد.
    زمانى به همين منوال گذشت تا آنكه روزى به موسى(ع) گفتند: ما طعامهاى آسمانى نمى‏خواهيم به خدايت بگو، همان پياز و عدس را براى ما بفرستد زيرا ما آنها را بهتر دوست مى‏داريم.
    موسى(ع) گفت: به نزديكترين قريه‏ها كه رسيديد: آنچه مى‏خواهيد، خود بكاريد و خداوند ديگر براى شما طعامى نخواهد فرستاد.
    نافرمانى آنها آنقدر زياد شد، كه خدا عذابى بر آنها نازل كرد و آن اين بود كه مدّت چهل سال در صحراها و بيابانها سرگردان بودند و آنها كه با موسى(ع) از مصر بيرون آمدند، آرزوى شهر را بگور بردند و نوه‏ها و نواده‏هايشان با يوشع بن نون سال1500 قبل از ميلاد وارد شهر كنعان شدند(2).
    نخستين دولت يهودى هنگامى تشكيل شد كه (طالوت) يا (شأوول) در بين سالهاى 1095 ـ 1055 قبل از ميلاد پادشاه گشت، و پايتخت را در سال1049 قبل از ميلاد به يبوس (بيت‏المقدّس) تغيير داد.
    سليمان فرزند داود، كه پس از پدرش به مقام پادشاهى و نبوّت رسيد، از بزرگترين پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، مى‏گويند كه بناى هيكل سليمان را او ساخت و مدّت هفت سال مهندسين مصر، الجزيره و فينيقيا در آن ساختمان كار مى‏كردند(3).
    پس از مرگ سليمان (بين سال932 قبل از ميلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسيم شد، يكى در شمال كه پايتختش سامره (نابلس) بود و ديگرى در جنوب كه پايتختش اورشليم (بيت‏المقدّس) بوده است(4).
    اين دو دولت مدّت200 سال باهم جنگيدند تا آنكه (سرجون) امپراطور آشوريها 722( قبل از ميلاد) بر آنها پيروز گشت و فرمان داد تا همه يهود را از آن منطقه خارج سازند(5).
    پس از آنكه نينوى بدست كلدانيها سقوط كرد (614 قبل از ميلاد) يهود براى بهم زدن ميان آنها و مصريها كه بر كنعان حكومت داشتند سخت مشغول فعاليّت شدند، در اثر آن جنگ دامنه‏دارى ميان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (562 قبل از ميلاد) پيروز شد و براى انتقام از يهود اورشليم را خراب كرد و هيكل‏ها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حركت داد (586 قبل از ميلاد).
    مدّت زيادى را در اسيرى گذراندند، تا آنكه (كورش) پادشاه ايران، آنها را كه به (اُسراى بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هيكل را بنا كرد (516 قبل از ميلاد)(6).
    در ايّام (هيلين) يهود مورد حمله‏هاى بسيارى قرار گرفتند و آخرين آنها وقتى بود كه رهبر معروف رومانى (قيطس) اورشليم را خراب كرده، هرچه يهودى بود اسير كرد و به (رم) فرستاد، اين حادثه در سال70 ميلادى واقع شد.
    و در سال125م (ادريانوس) امپراطور رومانى بر آنها حمله كرد اورشليم را خراب نمود و تعداد پانصد هزار يهودى را كشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسير كرد(7).
    در عهد (تراجان ـ 106م) تعداد زيادى از يهود مخفيانه وارد اورشليم شده و بناى خرابكارى را گذاردند و چون (ادريانوس) پادشاه روم شد. (117 ـ 138م) اورشليم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبى را بر يهود آزاد كرد.
    يهود به رهبرى باركوخيا (135م) شورش كردند، ولى پيروز نشدند، در اين واقعه بيش از580 هزار يهودى بقتل رسيد و آنها كه جان سالم بدر بردند، شهر را ترك كرده ادريانوس مجددا اورشليم را خراب كرده و به جاى آن شهر (ايليا) بنا كرد(8).
    پس از اين تاريخ، يهود خرابكارى‏هاى زيادى كردند و بدنبال آن چندين بار قتل عام شدند كه خود مسبب همه آنها بودند(9).

    1 ـ سوره بقره، آيه49.
    2 ـ (موقف علماء الاسلام من‏اليهود)، چاپ كربلا، صفحه10.
    3 ـ مجله العربى چاپ كويت7، شماره 109، سال1967.
    4 ـ فلسطين والضمير الانسانى، صفحه54.
    5 ـ مجله العربى شماره109 صفحه54.
    6 ـ تاريخ الاسرائيلين ـ تأليف شاهين مقاريوس، چاپ المقتطف1904.
    7 ـ مجله العربى109، صفحه55.
    8 ـ تاريخ القدس، تأليف عارف المعارف، چاپ دارالمعارف1951.
    9 ـ براى توضيح بيشتر به كتاب (خطراليهودية العالمية)، تأليف عبدالله التل مراجعه شود.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  4. #3
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض صفات يهود و فشار دولتها

    صفات يهود و فشار دولتها
    گوستاولوبون فرانسوى مى‏گويد: اگر ما بخواهيم صفات يهود را در چند كلمه خلاصه كنيم، بايد بگوئيم: يهود مانند انسانهائى هستند كه تازه از جنگل وارد شهر شده‏اند و هميشه از صفات انسانى بى‏بهره بودند، چرا كه همچون پست‏ترين مردم روى زمين زندگى مى‏كنند(1).
    بنى اسرائيل هميشه مردمى وحشى، سفاك و بى‏غيرت بوده، حتّى در زمانى كه خود آنها بر كشورهاى خود حكومت مى‏كردند، باز هم از سفاكى خود دست بر نداشته‏اند، بى‏پروا وارد جنگ شده و چون از پاى در مى‏آمدند، به يك مشت خيالات غير انسانى و بى‏اساس پناه مى‏بردند. خلاصه آنكه هيچ فرقى ميان يهود و حيوانات نمى‏توان گذاشت(2).
    برجسته‏ترين صفات يهود، چنانچه قرآن بيان مى‏كند از قرار ذيل است.
    1 ـ قساوت و توحش:
    چنانچه خداوند متعال مى‏فرمايد: (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلكْ فَهِىَ كَالْحِجَارَةِ اَوْ أشَدُّ قَسْوَةً وَ إنَّ مِنَ‏الحِجَارةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأنْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ اِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)(3) پس با اين معجزه بزرگ باز چنان سخت دل شدند كه دلهايشان چون سنگ يا سخت‏تر از آن شد چه آنكه از پاره سنگها نهرها بجوشد و برخى ديگر سنگ‏ها بشكافد و باز آبى از آن بيرون آيد و پاره‏اى از ترس خدا فرود آيند (اى سنگدلان بترسيد كه) خدا از كردار شما غافل نيست. و در جاى ديگر مى‏فرمايد:
    (فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُم قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّا مِمّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلا تَزالُ تَطّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ اِلاّ قَليلاً مِنْهُم)(4) پس چون بنى اسرائيل پيمان شكستند آنان را لعنت كرديم ودلهايشان را سخت گردانيديم (كه موعظه در آنها اثر نكرد) كلمات خدا را از جاى خود تغيير مى‏دادند و از بهره آن كلمات كه به آنها داده شد در (تورات) نصيب بزرگى را از دست دادند و دائم بر خيانتكارى و نادرستى آن قوم مطّلع مى‏شوى جز قليلى از آنها كه با ايمان و نيكوكارند.
    قساوت قلب و سنگدلى آنها را تاريخ در تمام اعصار و قرون خود روشن كرده است.
    (كاسيوس) در كتاب78 خود در فصل32 در حوادث سال117 م، مى‏نويسد:... مطابق همين تاريخ يهود در غرب درياى طرابلس به رهبرى (آندريا) براى كشتن روميها و يونانيها خروج كرده همه را از دم تيغ گذراندند، سپس خونهايشان را آشاميده، گوشتهايشان را خوردند، سرها و استخوانها را قطعه قطعه كرده و به سگها دادند.
    خيلى از ما را هم مجبور كردند كه يكديگر را مثل حيوانات بكشيم. تعداد آن كسانى كه در اين كشتار به قتل رسيدند به220000 نفر رسيد.
    و همانند اين كشتار را در مصر و قبرس به رهبرى (آرتميون) تكرار كردند و در اين كشتار هم240000 نفر به قتل رسيدند.
    در (سافيل) واقع در اسپانيا،138 مسيحى را به يكى از مقابر دور از شهر برده و آنها را با گلوله مجروح و سپس زنده به گور كردند، بطوريكه دستهايشان از قبر بيرون مانده و برخى از اجساد بطور كامل زير خاك پنهان نشده بود.
    البته اين قساوت قلب براى يهود، تازگى ندارد و حتّى در همين جنگ اخير (1967م) مسلمانان و اسرائيل هنگامى كه آنها بر بيت‏المقدّس پيروز شدند، به يكى از قريه‏هاى نزديك شهر حمله برده و مردم بى‏دفاع و بى‏گناه از ترس به مسجد پناه بردند. ولى يهود مگر مسجد مى‏فهمد؟ وقتى همه مردم وارد مسجد شدند هلى‏كوپترها بر فراز مسجد به پرواز در آمده و دهها نفر از مردم بى‏گناه و بى‏دفاع را با مواد منفجره به خون خود آغشته نموده و آتش زدند(5).
    2 ـ كشتن انبياءالله:
    قرآن مجيد در اين باره مى‏فرمايد: (وَلَقَدْ اتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَقَقَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ اتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَأيَّدْناهُ بِرُوح الْقُدُسِ أفَكُلَّما جائَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسَكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقا كَذَّبْتُمْ وَ فَريقا تَقْتُلُونَ)(6).
    و ما به موسى كتاب تورات را عطا كرديم و از پى او پيغمبران را فرستاديم و عيسى(ع) پسر مريم را به ادلّه روشن، حجّتها داديم و او را به واسطه روح‏القدس اقتدار و توانائى بخشيديم، آيا هر پيامبرى كه بر خلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خدا آورد از امرش سرپيچى كرده از راه حسد گروهى را تكذيب مى‏كنيد و گروهى را مى‏كشيد؟
    همچنين مى‏فرمايد: (وَاِذا قيلَ لَهُم امِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالوُا نُؤْمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَرآءَهُ وَ هُوَ الحَقُّ مُصَدِّقا لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ)(7).
    و چون به يهود گفته شد ايمان بياوريد به قرآنى كه خدا براى (هدايت بشر) فرستاده، پاسخ دادند كه تنها به تورات، چون به ما نازل شده ايمان مى‏آوريم و به غير تورات كافر مى‏شوند در صورتى كه قرآن حقّ است و كتاب آنها را تصديق مى‏كند، بگو اى پيغمبر اگر شما در دعوى ايمان به تورات راستگو بوديد به كدام حكم تورات قبل از اين پيغمبران را كشتيد؟
    و باز قرآن مى‏فرمايد: (لَقَدْ اَخَذْنا ميثاقَ بَنى اسْرائيلَ وَاَرْسَلْنا اِلَيهِمْ رُسُلا كُلَّما جآئَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى اَنْفُسُهُمْ فَريقاً كَذَّبُوا وَ فَريقاً يقتُلوُنَ)(8).
    از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم (كه خدا را اطاعت كنند) و پيامبرانى بر آنها فرستاديم (كه احكام خدا بياموزند) هر رسولى آمد چون بر خلاف هواى نفس آنها گفت، گروهى را تكذيب كرده و گروهى را كشتند.
    عجيب آنكه كشتن پيامبران آنقدر در بين آنها معمول شده بود كه صورت طبيعى به خود گرفته بود، چنانچه در روايات است كه يهود مابين طلوع فجر تا طلوع آفتاب70 پيامبر را سر بريدند و سپس دكانهاى خود را باز مى‏كردند مثل اينكه هيچ كارى نكرده‏اند(9).
    از جمله پيامبرانى كه بدست آنها به قتل رسيدند، يحيى و زكريّا(عليهماالسلام) بودند كه فقط بخاطر آنكه آنها را از فحشاء و منكرات منع مى‏كردند مستحق قتل شدند.
    چنانچه مى‏خواستند (هارون) جانشين حضرت موسى(ع) را به قتل برسانند. و براى عيسى(ع) چوبه‏هاى دار نصب كردند.
    و از همه بزرگتر آنكه پيامبر اسلام(ص) را شهيد كردند چنانچه در تواريخ مى‏نويسند: پس از فتح خيبر همسر (سلام بن مشكم) يهودى كه ظاهرا اسلام آورده بود طعامى از گوشت ران گوسفند مهيّا كرده، و به خدمت رسول اكرم(ص) فرستاد، پيامبر خدا(ص) كه هيچ وقت عادت نداشت غذا را تنها ميل كند، (بِشر بن براء) را دعوت كرد بِشر هم دست برده و قطعه‏اى از آن گوشت را خورد و مقدارى از آن را جويد، يك مرتبه لقمه را از دهان انداخته، فرياد زد (به خدا قسم كه اين گوشت به من خبر مى‏دهد كه مسموم است) ولى آن زهر آنقدر قوى بود، كه بِشر را در همان جا به قتل رسانيده و پيامبر اكرم (ص) را پس از چند هفته شهيد كرد(10).
    3 ـ دروغ، افتراء، تحريف:
    قرآن مى‏فرمايد: (وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ اَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَ ما يُضِلّوُنَ اِلاّ اَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرونَ)(11).
    گروهى از اهل كتاب انتظار و آرزوى آن دارند كه شما را گمراه كنند، به آرزو نخواهند رسيد و اين را نمى‏فهمند.
    و مى‏فرمايد: (يا اَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)(12).
    اى اهل كتاب چرا حقّ را به باطل مشبه مى‏سازيد تا چراغ حقّ را به باد شبهات خاموش كنيد در صورتى كه به حقّانيّت آن آگاهيد.
    (مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيّا بِاَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِى‏الدّينِ وَلَوْ اَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعنا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنا لَكانَ خَيْرا لَهُمْ وَ اَقْوَمَ وَلكِنْ لَعَنَهُمُ‏اللَّهُ بَكُفْرِهِمْ فَلايُؤْمِنُونَ اِلاّ قَليلاً)(13).
    گروهى از يهود كلمات خدا را از جاى خود تغيير داده و مى‏گويند: فرمان خدا را شنيده و از آن سر مى‏پيچيم و (به زبان جسارت با تو خطاب مى‏كنند) مى‏گويند بشنو كه كاش شنوا باشى و گويند ما را رعايت كن و گفتار شان زبان بازى و تمسخر به دين است و اگر به احترام مى‏گفتند كه ما فرمان حقّ را شنيده و تو را اطاعت كنيم و تو سخن ما بشنو و به حال ما بنگر، آنان را نيكوتر بود و به صواب نزديكتر. خدا آنها را چون كافر شدند لعنت كرد كه به جز اندكى از آنها (لايق رحمت خدا نيستند) ايمان نمى‏آورند.
    (... مِنَ‏الَّذينَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ...)(14).
    و نيز اندوهگين مباش از يهودانى كه جاسوسى كنند، سخنان فتنه خيز به جاى كلمات حق تو به آن قومى كه از كبر نزد تو نيامدند، مى‏رسانند (مانند يهودان خيبر) (آنها از دشمنى و عناد به اسلام كلمات حقّ را بعد از آنكه به جاى خود مقرّر گشت) به ميل خويش تغيير دهند.
    4 ـ مكر و خدعه:
    اين دو صفت دو عصاى ضخيمى است كه هميشه يهود در كارهاى خود بر آنها تكيه مى‏كنند. مكر و خدعه در ذات هر يهودى است، در هركجا و در هركارى كه انجام مى‏دهد با او همراه مى‏باشد.
    قرآن مى‏فرمايد: (وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَاللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُالْمكِرينَ)(15).
    يهود با خدا مكر كردند، خدا هم در مقابل با آنها مكر كرد و از همه كس خدا بهتر مكر تواند كرد.
    (يا اَيُّهاالرَّسُول لايَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِى‏الْكُفْرِ مِنَ‏الَّذينَ قالُوا آمَنّا بِاَفْواهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ...)(16).
    اى پيغمبر غمگين از آن مباش كه گروهى از آنان كه به زبان اظهار ايمان كنند و به دل ايمان نياورند به راه كفر مى‏شتابند.
    5 ـ مال اندوزى و ثروت پرستى:
    وقتى كه موسى(ع) براى آوردن الواح به كوه طور رفت و سامرى گوساله‏اى از طلا و نقره براى آنها ساخت، از آن روز تا به امروز ثروت بزرگترين معبود يهود است.
    هر يهودى سعى مى‏كند مالهاى جهان را تحت اختيار خود در آورد و ازاين راه اختيار دار مردم باشد.
    خداوند متعال مى‏فرمايد: (وَلَقَدْ جائَكُمْ مُوسى بِالبَيِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَنْتُمْ ظالِمُونَ)(17).
    و با آن همه آيات و دلايل روشن كه موسى براى شما آشكار نمود باز گوساله‏پرستى اختيار كرديد در غياب او، كه مردمى سخت ستمكار بوديد.
    (وَ تَرى كَثيرا مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِى‏الاِثْمِ وَالْعُدْوانِ وَ اَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ماكانُوا يَعْمَلُونَ)(18).
    بسيارى از آنها را بنگرى كه در گناه و ستمكارى و خوردن حرام مى‏شتابند، بسيار كار بدى را پيشه خود ساخته‏اند.
    6 ـ پيمان شكنى و نقض عهد:
    اگر امكان داشت تا پيمان شكنى را مجسّم كنيم... مى‏بايستى به يهود نگاه كرد. چه پيمانها و عهدهائى را كه زير پا نهادند و شرافت انسانيّت را لگدمال نمودند؟
    هنگامى كه پيامبر اسلام(ص) خندق را حفر كرد و مانع عبور سپاه كفار شد، يهود (بنى قريظه) كه هم پيمان رسول الله(ص) بودند يك جلسه اضطرارى تشكيل داده و با خود قرار گذاشتند، كه آنها از پشت بر لشكر اسلام حمله كنند و هم از طرف ديگر كفار بر آنها حمله‏ور شوند تا بدين وسيله اسلام را از ريشه نابود سازند، ولى سرانجام لشكر أحزاب شكست خورد و اين بار نوبت اين قبيله خائن رسيد.
    پيامبر اكرم(ص) مدّت25 روز آنها را محاصره كرد، تا بالاخره تسليم شدند.
    بعد از آن700 مرد سلحشور را دربند كرده خدمت پيامبر اسلام(ص) آوردند، پيامبر اكرم فرمود: هركس را كه مى‏خواهيد انتخاب كنيد تا در باره شما قضاوت كند. آنها (سعد بن معاذ) را كه قبلا از همان قبيله خيانت كار بود انتخاب كردند، سعد كه طبيعت آنها را مى‏دانست أمر كرد، تا تمام مردها را گردن زده و زنهايشان را اسير كنند. هنگامى كه پيامبر خدا(ص) قضاوت سعد را شنيد، فرمود: بخدا قسم حكم تو مطابق حكم خدا بود(19).
    7 ـ فساد اخلاق:
    فساد اخلاق، يكى از وسائل شرافتمندانه پيشرفت يهود است و به قول هيتلر هر دُملى را كه انسان بشكافد خواهد ديد كه ميليونها يهودى داخل آن مشغول فسادند(20).
    قرآن مجيد مى‏فرمايد: (لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَنى اِسْرائيلَ على لِسانِ داوُدَ وَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلوُنَ)(21).
    كافران بنى اسرائيل به زبان داود و عيسى بن مريم مورد لعن و نفرين واقع شدند كه نافرمانى حكم خدا كرده و از حكم حقّ سركشى كردند، آنها هيچگاه از كار زشت خود (با آن همه پند و اندرز رسولان) دست بر نداشتند و آنچه مى‏كنند چقدر زشت و ناشايسته است.
    8 ـ ربا خوارى:
    قرآن مجيد در اين باره مى‏فرمايد:
    (فَبِظُلْمٍ مِنَ‏الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ اُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدّهِمْ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ كَثيرا وَاَخْذِهِمُ الرِّبوا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَاَكْلِهِمْ اَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ وَ اَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ مِنْهُمْ عَذابا اَليما)(22).
    پس به جهت ظلمى كه يهود (در باره پيامبران و عيسى(ع) و در حقّ خود) كردند و هم بدين جهت كه بسيارى از مردم را از راه خدا منع نمودند، ما نعمتهاى پاكيزه خود را كه بر آنان حلال بود، حرام كرديم و از اين جهت كه ربا مى‏گرفتند، در حالى كه از آن نهى شده بودند، نيز از اين رو كه اموال مردم را به باطل (مانند رشوه و خيانت و سرقت) مى‏خوردند. و ما براى كافران آنها عذابى دردناك مهيّا ساختيم.
    اين شمه‏اى از صفات رذيله و برجسته يهود است و شايد همين عادات و روشهاى ناپسند بوده كه هميشه آنها را تحت فشار دولتها قرار مى‏داد و همين سبب شد كه يهود را از بيشترين كشورهاى جهان اخراج كنند.
    در سال1290 ميلادى يهود، مردم (انگلستان) را بستوه در آورد، در نتيجه (ادوارد) فرمان داد كه همه آنها را از كشور انگلستان بيرون كنند و در اعلاميه‏اى كه از طرف او منتشر شد آمده بود كه: يهود بايد قبل از عيد قدسين از كشور انگلستان خارج شوند و چنانچه كسى از اين تاريخ خارج نشود او را اعدام كرده و به دار آويزان كنند و جسدش را چهار قسمت بنمايند.
    در اثر اين فرمان، تعداد16000 يهودى كه ساكن انگلستان بودند آنجا را ترك كرده و تمام اموال آنها مصادره شد.
    پس از اين تاريخ مدّت400 سال ورود يهود به انگلستان ممنوع بود، تا آنكه (كرمويل) در سال1657 ميلادى تحت شرائطى اجازه داد كه وارد كشور انگلستان شوند(23).
    در همين سال براى نخستين بار به يهود اجازه داده شد كه اوّلين كنيسه خود را در لندن بنا كنند.
    و فقط در سال1674 به يهود (آمريكا) كه در آن وقت يكى از مستعمرات بريتانيا بود اجازه دادند كه علنا عبادت كنند. و در سال1841 اولين روزنامه يهودى در انگلستان منتشر شد.
    در كشور فرانسه (لويس اغسطس) يهود را از آن كشور بيرون كرد و تا مدّت20 سال از ورود آنها جلوگيرى نمود. و در عهد (فيليپ زيبا) براى دومين بار آنها را از فرانسه بيرون كرده و تمام دارائيهاى آنها را مصادره نمود. و در سال1341 ميلادى، مردم بر عليه يهود شورش كرده و هزاران يهودى را سر بريدند، اين شورش چندين سال ادامه داشت، بطوريكه در سال1394 يك يهودى در كشور فرانسه وجود نداشت.
    در سال1492 به آنها اجازه داده شد كه وارد فرانسه شوند، ولى تا اواسط قرن شانزدهم به آنها اجازه سكونت در شهر را ندادند(24).
    يهود چندين بار در كشور (آلمان) طرد شدند كه آخرين مرتبه بدست هيتلر انجام گرفت و مدّت12 سال وحشت‏ناكترين شكنجه‏ها را از طرف نازيها تحمّل كردند.
    ما نمى‏دانيم هيتلر روى چه اساسى آنها را نابود كرد، ولى همين قدر مى‏دانيم كه يهود ملتى پست و بى‏شرافت است و انسانيّت از دست او زخمهاى زيادى بر تن دارد و آنچه بر سرش آمده كيفر خونريزيهاى او نخواهد بود.
    در كشور (اسپانيا) در تاريخ31 مارس سال 1492 (فرديناند) اعلاميه‏اى صادر كرده و در آن از يهود خواست كه تا آخر ماه يوليو اين كشور را براى هميشه ترك گويند، در اثر اين فرمان تعداد500000 يهودى از اسپانيا خارج شدند.
    همچنين از كشورهاى (شوروى سابق، لهستان، ايتاليا، روم، بلغارستان، سويس و مجارستان) يهود چندين بار طرد و اخراج شدند.

    1 ـ (اليهود فى ‏تاريخ الحضارات الاولى)، ترجمه عادل، قاهره1950.
    2 ـ همان مدرك، صفحه58.
    3 ـ سوره بقره، آيه74.
    4 ـ سوره مائده، آيه13.
    5 ـ اين خبر در تمام راديوها و روزنامه‏ها و جرائد آن زمان منتشر شد.
    6 ـ سوره بقره، آيه87.
    7 ـ سوره بقره، آيه91.
    8 ـ سوره مائده، آيه70.
    9 ـ قصص الانبياء.
    10 ـ موقف علماءالاسلام من‏اليهود، صفحه29، مكتب اسلام شماره 3، سال9، صفحه162، معروف اين است كه پيامبر در موقع بيمارى خود چنين مى‏فرمايد: اين بيمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح خيبر براى من آورد. زيرا اگرچه پيامبر اولين لقمه را بيرون انداخت، ولى آن زهر با آب دهان پيامبر كمى مخلوط شد و روى دستگاههاى بدن آن حضرت اثر خود را گذارد.
    11 ـ سوره آل عمران، آيه69.
    12 ـ سوره آل عمران، آيه71.
    13 ـ سوره نساء، آيه46.
    14 ـ سوره مائده، آيه41.
    15 ـ سوره آل عمران، آيه54.
    16 ـ سوره مائده، آيه41.
    17 ـ سوره بقره، آيه92.
    18 ـ سوره مائده، آيه62.
    19 ـ قصص الانبياء.
    20 ـ (تاريخ آلمانيا الهتلريه)، جلد1.
    21 ـ سوره مائده، آيه78 و79.
    22 ـ سوره نساء، آيه160 و161.
    23 ـ مجله (الآداب)، 11/1957، صفحه43.
    24 ـ (خَطَر اليهودية العالمية على الإسلام والمسيحية)، صفحه114.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  5. #4
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض اين عقده‏ها تركيده مى‏شود

    اين عقده‏ها تركيده مى‏شود
    هميشه عقده‏هاى حقارت واكنشهاى زيان‏آورى داشته است، ولى تاريخ واكنشى بسان واكنشهاى عقده يهود نديده است، واكنشى كه دهها جنگ را بپا كرده است و صدها ميليون انسان را بكشتن داده است.
    يهوديها براى جبران آن همه زجرها، محفلها و حزبهاى گوناگونى تشكيل دادند، تا بوسيله آن بتوانند انتقام آن همه فشار و سختگيريهاى مردم را از ملّتهاى ضعيف و ناتوان بگيرند.
    الف: اولين محفل آنها كه در قرن هفدهم تأسيس شد، محفل (ماسونى) بود كه پيروزى‏هاى زيادى را نصيب يهود كرد(1). بطوريكه در اعلاميه‏هاى خود بيان نمودند، سه هدف اساسى را در محافل خود دنبال مى‏كنند.
    1 ـ محافظت از يهوديسم در كلّ جهان.
    2 ـ نابود كردن ساير اديان جهان.
    3 ـ دميدن روح كُفر و الحاد، در ملّتها(2).
    سرچشمه محفل از بريتانيا بود و در تمام جهان از آنجا شروع شد و به سرپرستى آن:
    اولين محفل آنها در پاريس در سال1732 ميلادى تأسيس گرديد.
    و اولين محفل ماسونى در جبل الطارق در سال1727م و در آلمان در سال1733م، در پرتغال در سال1735م، در هلند در سال1745م در سويس در سال1740م، در دانمارك در سال1745م، در ايتاليا در سال1763م، در بلژيك در سال1765م، در شوروى در سال1771م آغاز بكار كرده و تا سال1907م پنجاه محفل علنى تشكيل شد(3).
    ب: دومين واكنش آنها تأسيس سازمان (بناى برث) در تاريخ 13/10/1842م بود. اين سازمان كه در شعله‏ور كردن آتش جنگهاى جهانى اوّل و دوّم سهيم بود(4) از طرف مهاجرين يهود بوجود آمد.
    در عهد آيزن هاور رئيس جمهور اسبق آمريكا كه خودش رئيس اين سازمان بود، آقاى (فليپ كلولزنيك) را بعنوان رئيس نمايندگان آمريكا در سازمان ملل متحد تعيين كرد.
    در حال حاضر اين سازمان در آمريكا و كشورهاى اروپائى بطور علنى مشغول فعاليّت است(5).
    ج: سومين واكنش آنها، جنبش (صهيونيسم) بود.
    هدف اين جنبش ارتجاعى و نژادى آن بود كه حكومت موهوم و خيالى بنى اسرائيل را باز گرداند و بر خرابه‏هاى مسجدالاقصى (هيكل حضرت سليمان) را بنا كند(6).
    ابتداى اين حركت را مى‏توان سال1816م دانست، گرچه هرتسل (1860 ـ 1904م) براى اولين بار آن را علنى كرده و خيلى‏ها آن را از ابتكارات هرتسل دانسته‏اند.
    به عقيده صهيونيستها هر يهودى صهيونى است، ولى لازم نيست كه هر صهيونى يهودى باشد، زيرا اسامى اعضاء اين حركت افراد زيادى را نام مى‏برد كه هيچ يك آنها يهودى نبوده است، مانند: (چرچيل، ايدن، ترومان، آيزن هاور، كندى و جانسون).
    چرچيل در اواخر حيات خود مى‏گفت: من يك صهيونى واقعى هستم و افتخار مى‏كنم(7).
    (پُرُتُكلهاى(8) حكماى يهود) از آنِ همين حركت است. اين كتاب خطرناكترين برنامه‏هاى صهيونيها را براى سيطره بر جهان فاش مى‏كند(9).
    د: چهارمين واكنش يهود را جمله (ضدّ سامى)(10) تشكيل مى‏دهد، كه اين دروغ بزرگ سلاح بُرّنده يهود شده است.
    يهوديان چگونه از آن استفاده مى‏كنند؟!
    دست‏هاى خرابكار يهود بر همه جنگها و كشمكشهاى جهان اثر گذاشته، ولى مگر كسى مى‏تواند آن را فاش كند؟
    1 ـ هنگامى كه خاندان سلطنتى (ساسون) در سال 1832( إلى) 1864 تجارت مواد مخدر را بدست گرفتند و مردم در اين عمل اظهار نارضايتى كردند، يهوديان فرياد زدند (ضدّ سامى).
    2 ـ هنگامى كه يهود دو جنگ جهانى اوّل و دوّم را برپا كردند، مردم خواستند آنها را مفتضح كنند، فرياد زدند: (ضدّ سامى).
    3 ـ هنگامى كه دكترهاى يهودى در آمريكا ميكروب سرطان را براى آزمايش به چند جوان مسيحى تزريق كردند و مردم خواستند از آن جلوگيرى كنند، فرياد زدند: (ضدّ سامى)(11).
    4 ـ هنگامى كه ميليونر مشهور آقاى (هنرى فورد) كتاب (يهود، يگانه مشكله جهان) را انتشار داد، آنقدر يهود با سلاح (ضدّ سامى) با او جنگ كردند كه بالاخره مجبور شد نامه‏اى كه خود يهود نوشته بودند بعنوان معذرت خواهى، او امضاء كند و از آنها پوزش بطلبد(12). (حاييم وايزمن) مىگويد: ما هر كجا برويم سلاح (ضدّ سامى) را با خود حمل خواهيم كرد(13). و يهود اين سلاح را در آمريكا، انگلستان و فرانسه بكار برده و نتائج بسيار مفيدى را از آن بدست آورده است.

    1 ـ براى توضيح بيشتر بهمين كتاب مراجعه شود.
    2 ـ (الماسونية منشئة ملك اسرائيل)، تأليف محمّد على زعبى، بيروت1956 م.
    3 ـ به دائرةالمعارف بريتانيا ماده (فرماسورى) مراجعه شود.
    4 ـ (خطراليهودية العالمية على‏الاسلام والمسيحية)، صفحه154.
    5 ـ (الخطر المحيط بالاسلام)، صفحه203.
    6 ـ (تاريخ الحركة الصهيونية)، تأليف دكتر آلن تايلر.
    7 ـ (خطراليهودية العالمية)، صفحه172.
    8 ـ قراردادها.
    9 ـ (خطراليهودية العالمية)، صفحه150.
    10 ـ سام يكى از فرزندان حضرت نوح عليه‏السلام است واز اقوامى كه به او منتسب هستند، مانند: اعراب و عبريها را سامى گويند.
    11 ـ (خطر اليهودية العالمية)، صفحه 174.
    12 ـ مقدمه كتاب (خطر اليهودية العالمية)، صفحه12.
    13 ـ (خطر اليهودية العالمية)، صفحه 178.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  6. #5
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آرمانهاى غير انسانى


    1. آرمانهاى غير انسانى
      يگانه آرمان يهود كه صراحتا اعلام مى‏شود آن است كه يك دولت يهودى جهانى بپا كنند، يعنى همه دنيا را تحت تصرّف خويش در آورند.
      اين حكومت بنا به گفته خود آنها از اسرائيل سرچشمه خواهد گرفت و پس از غلبه بر (نيل تا فرات) در راه آن گامهاى بزرگترى خواهند برداشت.
      به عقيده آنها، اگر از (نيل تا فرات) را بدست بياورند بقيه مناطق، خواهى نخواهى تسليم خواهند شد، زيرا اين منطقه كه با منابع سرشار خود ثروتمندترين مناطق جهان را تشكيل مى‏دهد، گلوى دنيا محسوب مى‏شود و كسى كه بتواند بر آن حكومت كند چنان است كه بر جهان حكومت داشته است.
      تورات مى‏گويد: در آن روز به ابرام (ابراهيم) گفت: اين زمين را به نسل تو خواهم داد، از نهر مصر تا نهر بزرگ فرات(1).
      تا آنكه خداوند تو و نسل تو باشم... همه زمين‏هاى غربت تو را به تو و نسل تو بر مى‏گردانم... زمين‏هاى كنعان را به ملك ابدى تو خواهم در آورد(2). يهود پروردگار ما در (حوريب) با ما سخن گفت: بس است آنچه در اين كوه توقف نموديد، برويد بالاى كوه اموريين جنوب و سواحل دريا و زمين‏هاى كنعان و لبنان تا نهر بزرگ فرات را به تصرّف درآوريد. داخل شويد و زمينهائى را كه خداوند به آنها قسم ياد كرده كه آنها را به ابراهيم و اسحاق و يعقوب و فرزندان آنها بدهد تملّك كنيد(3).
      يهود براى تحقّق بخشيدن به اين نويدها و مژده‏هاى ديگرى كه در (تلمود) وارد شده است در مرحله اوّل يك حكومت مخفيانه مركب از300 يهودى را تشكيل داد و يك نفر را (وارث سليمان و داود) بعنوان پادشاه آن انتخاب نمود.
      اين حكومت مخفى در حقيقت صاحب مال، نفوذ و همه كاره اروپا بود(4).
      آقاى (ولترراتنو) يهودى در روزنامه خود در تاريخ 25/12/1909 مى‏نويسد: سرنوشت اروپا فقط بدست300 نفر كه هريكى رفقاى ديگر خود را بخوبى مى‏شناسد تعيين مى‏گردد. اين300 نفر كه همه يهودى مى‏باشند، داراى وسائل كافى براى سرنگون ساختن رژيمهاى مخالف هستند.
      يهود اين حكومت جهانى خود را به يك افعى بسيار بزرگى تشبيه مى‏كنند كه از سال70م، براى نابود كردن جهان در حركت است. دُم اين افعى در فلسطين باقى خواهد ماند و سر آن به حركت خواهد آمد، تا آنكه تمام دنيا خراب شود و در اين وقت سر او از اين جهانگردى ننگين خود باز گشته و در شهر بيت‏المقدّس زير پرچم يهود آرام خواهد گرفت.
      ولى چون اين آرمان كاملاً غير انسانى، با وجود اديان و اخلاق، امكان‏پذير نبوده است، آنها سخت مى‏كوشند تا از اخلاق و دين مفهومى باقى نماند.
      خاخام (ريچران) در يكى از سخنرانى‏هاى خود كه بر سر قبر (سيمون بن يهوذا) در شهر براغ سال1869م، ايراد كرده و در مجله (كانت مپران) كه در تاريخ 1/7/1880م، چاپ شده است، مى‏گويد: پدران گذشته ما هر ساله كنفرانسى بر سر اين قبر تشكيل مى‏دادند و اين وظيفه ما است كه اوّل هر قرن اين كنفرانس را تشكيل داده و براى سيطره بر جهان طرح و برنامه‏ريزى بنمائيم.
      اكنون هيجده قرن از جنگ يهوذا تا اين زمان مى‏گذرد، براى اين كه خداوند وعده داده است ابراهام قدرت پيدا مى‏كند بر جهان و در اين مدّت يهود، اهانتها و جسارتهاى زيادى بخود ديده و چندين بار قتل عام شده، ولى آنها تسليم نشده و اگر در دنيا پراكنده مى‏باشند علّتش اين است كه دنيا ملك آنها است.
      و اضافه مى‏كند: اينك ملّت ما گامهاى بزرگى را بسوى قله جهان برداشته و هر روز كه مى‏گذرد بر قوّت و قدرت و نفوذ ما افزوده مى‏شود. ما خداوند اين زمان را كه عبارت از طلا است مالك هستيم، همان خداوندى كه هارون آن را بصورت گوساله‏اى در آورد و ما آن را پرستش كرديم و اينك بصورت خداوند تمام مردم جهان در آمده است. در آن لحظه كه طلاهاى جهان بدست ما در آيد وعده‏هاى أبراهام (ابراهيم(ع)) را عملى خواهيم كرد و بر جهان سيطره كاملى خواهيم يافت.

      1 ـ سفر پيدايش اصحاح، صفحه15.
      2 ـ همان مدرك، صفحه17.
      3 ـ تثنيه اصحاح اوّل.
      4 ـ (اليهودية العالمية)، صفحه135.



    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  7. #6
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    يهود و آمريكا
    آيا آمريكا در دست يهود است؟(1) اين سؤال پس ازجنگ اخير 1967م مسلمانان و اسرائيل و پس از آنكه آمريكا جانب يهود را گرفت، زياد بر سر زبانها آمده است.
    ولى قبل از هر چيز خوب است خلاصه‏اى از كتاب (يهود يگانه مشكله جهان) را نقل كنيم.
    در حدود400 سال است يعنى از همان اوائل ورود (كلمبس) كه يهود وارد آمريكا شده‏اند و از همان روز تا بحال زحمات زيادى كشيده تا بالاخره توانستند اين كشورى را كه امروز بزرگترين و ثروتمندترين كشورهاى جهان محسوب مى‏شود تحت نفوذ خود درآورند. و با آنكه (سويفيسات) حاكم آن روز به نيويورك كه يكى از مستعمرات هلند بود، اعلاميه‏اى صادر كرد و در آن از يهود درخواست نمود از نيويورك خارج شوند، ولى در اثر سهام‏هاى زيادى كه يهود در شركتهاى هلندى داشتند، مديران آنها از (ستويفيسات) خواهش كردند كه از اين امر صرف نظر كند.
    آنچه را كه اين حاكم توانست انجام دهد اين بود كه به آنها اجازه نداد دكانهاى خود را بر سر چهار راهها و محلهاى عمومى و پرجمعيّت قرار دهند. ولى همان نيويورك، امروز بصورت محله‏اى از محلّه‏هاى يهود در آمده است. و بطور كلّى نيويورك بزرگترين مركز يهود بشمار مى‏رود، زيرا همه تجارتخانه‏ها، كارخانه‏ها، صنايع و زمينها، ملك يهود است، هرگز به كسى اجازه نخواهند داد تجارت كند و يا ثروتى بهم رساند. بنا براين آمريكائيها نبايد تعجب كنند هنگامى كه خاخامهاى يهودى ادعا مى‏كنند كه آمريكا همان ميعاد گاهى است كه پيامبران آنها وعده داده‏اند و نيويـورك، اورشليم آنها و سلـسله جبـال راكى كوههاى (صهيون) است(2).
    در ايّام (جورج واشنگتن) تعداد يهود بيش از چهار هزار نفر نبوده آنها در زمان جنگ استقلال، جانب آمريكا را گرفتند و حتّى به اهالى مستعمرات، كمكهاى زيادى كردند.
    ولى پنجاه سال از اين تاريخ نمى‏گذشت، كه تعداد آنها از3300000 نفر بيشتر شده، امّا امروز تعداد آنها براى هيچكس معلوم نيست و اين خود يكى از سياستهاى يهود است زيرا سرشمارى آمريكا بدست آنهاست.
    شما اگر تعداد فرانسوى‏ها، آفريقائى‏هاى ساكن آمريكا را از دولت بپرسيد، فورا به شما اطلاع خواهند داد، تعداد آسيائى‏ها هم همه معلوم است، ولى آنچه معلوم نيست و همچنان در مخفى بودن آن كوشش بسيارى مى‏شود تعداد يهود است و شايد خود دولت هم آن را نداند زيرا پرونده‏هاى راجع به اين موضوع هميشه مفقود و مجهول است(3).
    معمولاً سينماها، تآترها، تجارت شكر، تجارت گندم، تنباكو، فولاد و پنجاه درصد از تجارت گوشت و بيش از 60٪ از تجارت كفش و اغلب صنايع، ادوات موسيقى و جواهرات و تمام مشروبات الكلى و صندوقهاى وام جهانى در دست يهود است(4).
    بطور قطع مى‏توانيم بگوئيم كه ملّت آمريكا راضى نبوده و نخواهد بود كه يهود بازارهاى تجارتى خود را در اين كشور متمركز سازند، زيرا تاريخ چنين نشان داده كه هركشورى كه يهود در آن تمركز داشته باشد عوامل فساد در آن زياد شده و در نتيجه كشورهاى ديگر نسبت به آن بدبين خواهند شد، چنانچه اين امر نسبت به اسپانيا، آلمان و بريتانيا اتفاق افتاده است.
    بسيار مى‏شنويم كه بريتانيا چنين كرده است و آلمان چنان نموده است، ولى در واقع يهود آن را انجام داده و هيچ ارتباطى به دولت بريتانيا و آلمان ندارد.
    امروز آمريكا بهمين درد مبتلاست و هر كارى را كه يهود انجام مى‏دهند به نام ملّت آمريكا تمام مى‏شود، در صورتى كه ملّت آمريكا از آن مبرّا مى‏باشد(5).
    امروز ملّت آمريكا فقط با عينكهائى كه يهود بر چشم آنها نهاده‏اند به دنيا مى‏نگرد و اين بدبختى ديگرى است كه نصيب ما مى‏شود.
    يهود در هرگوشه و كنارى نفوذ كرده‏اند و حتّى كليساهاى مسيحى در آمريكا تحت نفوذ آنهاست و در حقيقت منبرهاى كليساها وسيله‏اى از وسائل تبليغات يهودى مى‏باشد.
    به عقيده من اگر كشيشها و كاردينال‏ها به حرفهاى خود رسيدگى كنند، خواهند ديد كه 70٪ از حرفهاى آنها از افكار يهودى سرچشمه گرفته است(6).
    برنامه‏هاى اقتصادى آمريكا فقط بدست يهود اجرا مى‏شود.
    شايد افكار عمومى مردم و سرمقاله‏هاى روزنامه‏هاى آمريكا، از افكار خود يهود، يهودى‏تر است.
    اگر در دنيا مكانى وجود داشته باشد كه افكار يهودى را به مردم تزريق كند، همان كنيسه‏هاى آمريكا است(7).
    اگر يهود در اعماق كليساها دست يافته‏اند، آيا ممكن است در دانشگاهها دست نداشته باشند؟
    تمام دانشگاههاى آمريكا از نفوذ يهود و افكار و عقائد آنها رنج مى‏برند(8).
    در آمريكا دو سازمان يهودى وجود دارد يكى به نام (كهيلا نيويورك) و ديگرى به نام (كابينه يهودى آمريكا).
    (كهيلا) امروز به صورت يك حكومت مستقلى در آمده است، تمام قراردادهاى او قانون حساب مى‏شود و شايد اين سازمان قويترين اتّحاديّه‏هاى يهودى را تشكيل مى‏دهد.
    علّت هجرت كردن روزافزون يهود به نيويورك، وجود همين سازمان است. (كهيلا) نسبت به يهود حكم رُم نسبت به نصارى و مكّه نسبت به مسلمانان را دارد(9).
    وجود كهيلا دليل بسيار محكمى است بر عليه كسانى كه مى‏گويند: (يهود يك عنصر منقسم برخود و متنافرى را تشكيل مى‏دهد)، زيرا در اين سازمان امپرياليستها و توده‏ئيها و خاخامهاى يهودى چون برادر بر سر يك ميز نشسته و زير پرچم (يهوذا) براى مقاصد خود نقشه ريزى مى‏كنند(10).
    هر فرد يهودى در آمريكا دست كم در يك سازمان مخفى اسم نويسى كرده است(11).
    كهيلا نام خود را تغيير داده و نام (كنفرانس يهودى جهانى) را براى خود نهاده است و تقريبا تمام آرمانهاى خود را به تحقّق رسانده است(12).
    هزاران سازمان مخفى تابع كهيلا وجود دارد.
    خوب است از اين آقايان يهود كه هميشه سعى كرده‏اند خود را وطن پرست قلم داد كنند، سؤال كنيم: اين سازمانها براى چيست؟ و بر عليه كيست؟ و آنها چرا اينقدر تلاش مى‏كنند تا نيويورك را از هر عنصر مخالفى جدا سازند؟ و اگر فرض كنيم آنها وطن پرست هستند هيچ احتياجى به سازمان نخواهند داشت(13).
    كهيلا درس عبرتى است كه دنيا بايد آن را به خوبى فرا گيرد تا از سرعت نفوذ يهود باخبر بوده و صورت جهانى كه به فرمان يهود حكم مى‏كند در نظر بياورد(14).
    حزب جمهورى آمريكا دامن گرمى براى يهود بوده است و لذا هميشه اين حزب در انتخابات پيروز مى‏شود و در حقيقت اين حزب را همان سازمان كهيلا مى‏چرخاند.
    تعيين رئيس جمهورى آمريكا جز به دستور يهود، بدستور و فرمان كس ديگرى نيست، ولى بيچاره ملّت آمريكا گمان مى‏كند كه خود آنها رئيس جمهورى را تعيين مى‏كنند، چنانچه رئيس جمهور پس از انتخابات با آنها كج رفتارى كند، آنقدر در باره او دزدى كشف خواهد شد! كه بالاخره يا تسليم مى‏شود و يا از صحنه بيرون مى‏رود.
    هنوز يهود همان سياست قديمى خود را در پيش گرفته است مبنى بر اين كه نبايد يهودى را جلو انداخت، بلكه بايد بيگانگان را صورت قرار داده و يهود در پشت صحنه باشند. فايده اين كار اين است كه آنها با سركاربودن بيگانگان بيش از ظاهر بودن يهود مى‏توانند اغراض خود را اعمال كنند، زيرا اگر يهودى رئيس باشد و علنا به اهداف يهود كمك كند، مردم او را متهم كرده و شايد از يهود متنفر شوند، در صورتى كه اگر آنها همچنان زير پرده باشند هيچگاه مورد اتهام قرار نخواهند گرفت و در اين صورت هم از انتقاد، سالم مى‏مانند و هم خواسته‏هاى خود را جامه عمل مى‏پوشانند(15).
    در آمريكا سازمان ديگرى وجود دارد به نام (سازمان تامانى). گرچه اين سازمان در ظاهر از صحنه‏هاى سياسى خارج شده ولى در واقع اگر قوى‏تر و با نفوذتر نشده باشد ضعيف‏تر نشده است. سرمايه اين سازمان را از تجارت جنس ظريف (زنان و دختران) و مواد مخدر تأمين مى‏كنند!.
    چندى پيش دولت آمريكا تحقيقاتى در اين باره بعمل آورده و مردم بدترين نوع جنايت (يعنى تجارت جنس ظريف) را به چشمهاى خود مشاهده كردند و آنقدر رسوائى اين عمل زشت، بالا بود كه بسيارى از اين بازرگانان بشردوست يهودى، مجبور شدند كه نام و فاميلى خود را عوض كنند! و اينك بهترين و معروفترين فاميلهاى يهودى در نيويورك اسمهاى مستعار دارند(16).
    تآتر... و سينما
    ديرزمانى است كه يهود مى‏كوشد تا هرچه وسائل تبليغاتى است مانند تآتر و سينما را منحصرا تحت تصرف خود در آورد. و معمولاً چون تآتر تأثير شگرفى در مغز و تفكّر افراد جامعه مى‏گذارد، يهود كارى كرده است كه برنامه تآتر دست آنها باشد تا هيچ نمايشى بر عليه آنها اجرا نشود(17).
    سيطره يهود، منحصر به تآتر نيست بلكه از يك طرف تمام سينماها از مال يهود است و از طرف ديگر صاحب امتياز آنها مى‏باشند و همچنين است شركتهاى فيلم بردارى كه همه يهودى مى‏باشند.
    مشكل اينجاست كه هرجا يهودى باشد مشكلات و انحرافات فراوان است، هر يهودى به سهم خود مى‏كوشد تا اخلاق ملّتها را فاسد كند و از اين راه بر مغز و روح مردم پيروز شود.
    اين مشكل بصورت رسوائى بزرگى در تآترها و سينماهاى آمريكا به وضوح ديده مى‏شود(18).
    موسيقى... و يهود
    مردم از آنكه خانه‏هايشان محل رقص و غنا و موسيقى شده است بستوه آمده‏اند ولى آنها نمى‏دانند كه موسيقى و غنا جزو احتكارات يهود است، اين يهود هستند كه جوانهاى ما را يك مشت افراد نادان و كم‏اطلاع به بار آورده‏اند.
    و همين موسيقى (جاز) كه امروز درهر محفلى صورت وحشتناك خود را ظاهر مى‏كند يكى از اختراعات خطرناك يهود است كه آن را براى فساد اخلاق جوانان ساخته‏اند(19).
    معمولاً اگر كسى در فساد هائيكه جامعه امروز را تهديد مى‏كند تحقيقى بعمل آورد بدون شك خواهد يافت كه دست يهود در تمام آنها دخالت دارد و حتّى جنگهاى خونينى كه تا به حال هزاران انسان را به كشتن داده است بدست مرموز يهود برپا شده است(20).
    شراب... و يهود
    جون فوستر فريزر در كتاب (يهودى فاتح) كه در سال1916 چاپ شده است مى‏نويسد: تجارت ويسكى در آمريكا، منحصر به يهود است. و 80٪ از اعضاى كابينه بازرگانان شراب، يـهودى هستند چنانچه تجارت انـواع سيگار هم منحصر به يهود است(21).
    يگانه كسيكه از شراب تبليغ مى‏كند يهود هستند زيرا شما هيچ نمايش، كتاب قصّه، فيلم و غيره را خالى از اسم شراب نخواهيد يافت. مى‏دانيد چرا؟ براى اين كه اين تجارت آنها است و آن هم تبليغات آنها(22)! آيا پس از همه اين تبليغات نمى‏توان گفت كه يهود به قسمتى از آرمانهاى خود رسيده‏اند؟

    1 ـ تأليف هنرى فورد ميليونر مشهور، در اين كتاب بحثهائى پيرامون تاريخ يهود در آمريكا، گوشه‏هائى از نفوذ يهود، قربانيان يا جبّاران، آيا يهود امّتى را تشكيل مى‏دهند؟ برنامه‏هاى سياسى يهود، مقدمه‏اى بر كتاب پروتكلها، چگونه يهود از سلطه خود استفاده مى‏كنند، نفوذ يهود در سياست آمريكا، بُلشفيكها و صهيونيستها، سيطره يهود بر تآتر و سينما، شراب، قمار، فساد، مشكله بزرگ جهان، مد و جزر در سلطان مالى يهود، سيطره بر روزنامه‏ها، دولت جامعه (يهوذا) و غيره مى‏باشد. يكى از كتابهاى سودمندى است كه اخيرا در كشورهاى عربى انتشار يافته است. و اين كتاب در سال1921 از طرف شركت ماشين سازى مشهور (فورد) منتشر گرديد و بلافاصله يهود نسخه‏هاى آن را جمع كرده و آتش زدند. فورد پس از تأليف اين كتاب آنقدر مورد انتقاد محافل آمريكائى قرار گرفت كه بالاخره مجبور شد معذرت نامه‏اى را كه روزنامه‏ها از طرف او چاپ كرده بودند امضاء كند، هر نسخه‏اى از اين كتاب در آمريكا800 دلار بفروش رسيد!
    2 ـ (يهود يگانه مشكله جهان)، صفحه19.
    3 ـ (يهود يگانه مشكله جهان)، صفحه58.
    4 ـ همان مدرك، صفحه22.
    5 ـ همان مدرك، صفحه23.
    6 ـ همان مدرك، صفحه31.
    7 ـ همان مدرك، صفحه33.
    8 ـ همان مدرك، صفحه34.
    9 ـ (يهود يگانه مشكله جهان)، صفحه109.
    10 ـ همان مدرك، صفحه109.
    11 ـ همان مدرك صفحه110.
    12 ـ همان مدرك، صفحه113.
    13 ـ همان مدرك، صفحه116.
    14 ـ همان مدرك، صفحه112.
    15 ـ همان مدرك، صفحه132.
    16 ـ همان مدرك، صفحه136.
    17 ـ همان مدرك، صفحه162.
    18 ـ همان مدرك، صفحه163.
    19 ـ همان مدرك، صفحه184.
    20 ـ همان مدرك، صفحه184.
    21 ـ همان مدرك، صفحه199.
    22 ـ همان مدرك، صفحه203.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  8. #7
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    آوارگان
    در اين عصر... عصر نور و خورشيد، عصرى كه انسان يك پا را در ماه و ديگرى را در زهره گذاشته و اميد دارد كه خورشيد را هم در بغل بگيرد و عصرى كه مشعلهاى آزادى را بر سر چهار راه‏ها و معابر نصب كرده و به قول خود واضع (حقوق انسان) است، شايد اين بزرگترين جنايتى است كه تاريخ در ادوار مختلف به خود مى‏بيند، كه يك مشت افراد بى‏هويت و مجهول، يك ملّت با فرهنگ را كه پايه‏هاى تمدّنش در اعماق قرون فرو رفته است از خانه و آشيانه‏اش آواره كند، دنيا هم با دستى مشعل آزادى را بلند نموده و با دست ديگرى از جنايات آنها (يهود) دفاع مى‏كند!
    خوب است تاريخ نويسان به اينجا كه مى‏رسند، چند صفحه را با رنگ سياه و غليظى پر كنند و بگذرند، زيرا اين لكه ننگ و عار هرگز پاك نخواهد شد و اين جنايت، جنايت همه ما انسانهاى اين عصر و زمان است.
    و شايد انسانهاى آينده بر ما و افكار ما لبخند بزنند و با يك دنيا دهشت بگويند: چگونه آنها بخود اجازه دادند كه آن عصر را عصر نور بخوانند در صورتى كه ظلمات قلبهايشان را از هر طرف سخت احاطه كرده است؟
    چگونه آن عصر را عصر نور گفتند و حال آن كه يك ميليون انسان را آواره كرده‏اند و در يك صحراى بى‏آب و علف جاى داده و دور آنها را حصار كشيده و نام عصر و زمان خود را هم عصر نور گذاشته‏اند! چنين عصرى عصر ننگ است نه عصر نور.
    (بلفور) كه واضع اساس اسرائيل به شمار مى‏رفت چنين تصريح مى‏كرد: (نبايد حقوق مدنى و سياسى ودينى طوائف غير يهودى مهدور شود)، امّا يهود چنين خواستند كه عربها از اين به بعد بايد خيمه‏هاى خود را برچيده و از همان راهى كه آمده بودند به محل خود باز گردند(1). و براى اين خواسته خود بيش از1000000 انسان را آواره كردند، آوارگانى كه تا به امروز سرگردان بيابانها هستند و هزارها نفر آنها در اثر بى‏غذائى نابود شده‏اند. و اين براى نخستين بار در تاريخ بود كه عده‏اى بعنوان (آوارگان) به وجود آمدند(2).
    هم‏اكنون به آمارى كه مؤسسه پناهندگان بين‏المللى در سال1960 تهيه نموده نظر خوانندگان عزيز را جلب مى‏نمائيم.
    عجيب آن كه در مدّت4 سال يعنى از سال1948 تا سال1952 سازمان ملل متحد5 نوبت با تصويب قطع‏نامه‏اى بازگشت پناهندگان را تأييد نمود و بازگشت آنها را حقّ شرعى و قانونى دانست، ولى اسرائيل در هر5 نوبت با آن مخالفت كرد و سازمان ملل هم عملاً به وعده خود وفا نكرد.
    در اين ماجراى اسف‏انگيز سازمان ملل (نيروى صلح) تشكيل نداد و هم‏پيمانان مسلمان هم كوچكترين كمك اساسى را به اعراب نكردند بلكه دولتهاى بزرگ هم كه داعيه رهبرى جهان آزاد را دارند، هيچگونه پشتيبانى را از مردم مظلوم تجاوز شده فلسطين و هم‏چنين توده‏هاى زجر ديده پناهنده ننمودند.
    آمار نشان مى‏دهد كه تعداد 1.120.919 نفر پناهده تا سال1960م، از مؤسسه پناهندگان بين‏المللى چنين بهره‏مند مى‏شدند(3) تغذيه42.1٪ .
    تعليم 24.8٪ .
    امور اجتماعى 2.2٪ .
    امور بهداشتى 7.5٪ .
    محلهاى اسكان 2.2٪ .
    اينها آمار پيش از تجاوز (1967م) اسرائيل است فقط: 1.120.919 پناهنده و آواره!
    اى دنيا آيا مى‏شنوى؟ آيا تأييد مى‏كنى؟
    و آيا وقت بيدارى هنوز نرسيده است؟!

    تعداد اهل منطقه
    آنهائيكه اصلاً به آنها خدمتى نمى‏شود
    ‏آنهائيكه فقط به آنها خدمت مى‏شود
    آنهائيكه از همه خدمات بهره‏مند مى‏شوند
    تعداد پناهندگانيكه‏ ‏نام نويسى شده‏اند
    نام منطقه
    108.778
    127.786
    12.708
    230.048
    255.542
    غزه
    1.077.736
    37.587
    140.229
    435.917
    613.773
    اردن
    1.636.800
    14.115
    17.087
    105.359
    136.561
    لبنان
    4.445.957
    8.604
    11.577
    94.501
    115.043
    سوريه
    7.269.721
    72.453
    181.601
    865.836
    1.120.919
    مجموع
    1 ـ از گفته‏هاى (زينكويل) يكى از رهبران عالى مقام يهود!
    2 ـ مكتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه2.
    3 ـ تذكرة عودة، صفحه32.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  9. #8
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    استدلالهاى جنگلى
    چرا يهود بايد در فلسطين زندگى كنند؟
    هركس اين سؤال را به سليقه و منطق خود جواب مى‏دهد.
    يهود مى‏گويند: ما ساكنان اصلى اين سرزمين هستيم و اين حقّ طبيعى ماست كه به وطن اصلى خود باز گرديم.
    ولى قبل از هرچيز از آنها بايد سؤال كرد: اگر چنين است پس چرا اين معنى را هيچ يك از آباء و اجداد شما درك نكردند؟ چرا اين استدلال بچّه‏گانه و پوچ پس از قيام اسرائيل بر سر زبانها افتاد و حتّى پيش از صدور نامه سازمان ملل متحد، از آن خبرى نبود؟ چرا هنگامى كه كنفرانس صهيونيستها در سال1903 تشكيل شد، اكثر قبائل يهودى عقيده داشتند كه (اوگاندا) را بايد ميهن خود قرار دهند؟ چرا فيلسوف مشهور يهودى آقاى (ليوپنسكر) در سال1850 گفته است كه يهود بايد به يك شهر عقب مانده هجرت كنند و در آنجا دولتى تشكيل دهند(1)؟
    تازه اگر يهود از سال1290 قبل از ميلاد تا سال586 قبل از ميلاد يعنى فقط704 سال در آنجا سكونت داشتند آن هم در زمانى كه دولت، مفهوم و معنى نداشت امّا بيش از دو هزار سال هم از آنجا مطرود بودند و اگر هر شخص عربى كه از آواره شدن او چهار سال گذشته باشد (چنانچه قانون اسرائيل مى‏گويد): (بهيچ وجه حقّ ندارد كه به وطن خود باز گردد)! پس چگونه ممكن است كسى كه بيش از دو هزار سال از آنجا بيرون بوده، حقّ دارد كه با سرنيزه آنجا را به تصرف خود در آورد، ساكنان و صاحبان اصلى آنجا را آواره كند؟
    اين را هم مى‏دانيم كه بانيان و وارثان اصلى بيت‏المقدّس پايتخت فلسطين عربها بودند، چنانچه در تمام تواريخ تصريح شده كه حدود سه هزار سال پيش از ميلاد (يابسى) فرعى از قبائل كنعانى‏هاى عرب هستند، شهر بيت‏المقدّس را بنا كرده و آن را (يبوس) نام نهادند، كنعانى‏ها آن را (اورسالم) يعنى شهر (سالم و آرامش) ناميدند و اين اسم از (ملك صادق) پادشاه كنعانىها كه خود بشر دوست بوده او را (ملك السلام) يعنى پادشاه آرامش مى‏گفتند، گرفته شده ولى يهود با زبان خاص خود كه (سين) را (شين) بيان مى‏كنند، آن را (اورشليم) نام نهادند، رومانيها آن را (هيروسليما) گفتند، چنانچه اسم اروپاى آن (چيرو سالم) از آن گرفته شده است.
    و در سال 139 (هدريان) امپراطور روم آن را (ايلياكابيتولينا) نام نهاد و تا زمان عثمانيها به اين اسم مشهور بود. ولى عثمانيها آنرا (قدس شريف) ناميدند(2).
    و همچنين مى‏دانيم چند قبيله پراكنده و بيابانى (عبرى) در صحراهاى فلسطين آن هم براى مدّت بسيار كمى سكونت داشتند و اين را اضافه مى‏كنم كه قبائل بسيار بزرگى هم از (كلدانيها، آشوريها، كنعانيها، آراميها، حثيها و ايرانيان) نيز در آنجا ساكن بودند، آيا اين حقّ طبيعى فقط براى قبيله عبرى بوده و ديگر قبائل و نژادها از اين حقّ طبيعى محروم مى‏باشند؟
    اگراين طور است پس قانون جنگل براى آنها مهم است كه هركه قدرت بيشتر دارد او حاكم مى‏باشد.
    چرا يهود بايد در فلسطين زندگى كنند؟
    نژاد و قبائل غير يهود معتقدند كه دنيا از عقائد و افكار شيطانى و غير انسانى يهود بايستى راحت شود. و حتّى هيتلر كه عقيده داشت:
    يهودى در هركجا كه باشد سرانجام آن سرزمين را مبدّل به جهنّم خواهد كرد(3)، سعى مى‏كرد تا ميهن ناسيوناليسم يهودى برقرار شود(4). و حتّى جورنج و آزولا موزلى كه به عداوت يهود مشهور بودند در اين مسئله با هيتلر هم عقيده مى‏باشند.
    ولى اين جواب هم دست كمى از جواب قبلى ندارد، زيرا پس از قيام اسرائيل مشكل يهود با صورتى وحشتناك‏تر خودنمائى مى‏كند و دنيا از آنها اگر ناراحت‏تر نشده‏اند، راحتى هم براى آنها ايجاد نشده.
    اصولاً اين انتشار يهود سياست آنها است و به قول آنها: اين يك نعمتى است كه خداوند به آنها ارزانى داشته تا بتوانند از همه انسانهاى آدم‏نما سوارى بگيرند(5)!
    تازه اسرائيل با زمينهاى كنونى كه گرفته است فقط گنجايش 60٪ يهود دنيا را دارد، مگر آن كه بگويند بايد شرق اوسط را تخليه كرد تا همه يهود بتواند در آن زندگى كنند.
    ولى كدام عقل چنين حكمى را قضاوت مى‏كند؟

    1 ـ تذكرة عودة، صفحه43.
    2 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 8، سال1387 هجرى قمرى، صفحه108.
    3 ـ كفاحى، تأليف هيتلر، صفحه14.
    4 ـ (فلسطين والضمير الانسانى)، صفحه164.
    5 ـ به كتاب تلمود مراجعه شود.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  10. #9
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    تجاوز اخير اسرائيل
    اين ديگر احتياجى به برهان و دليل ندارد كه اسرائيل بقاء خود را بر تجاوز به حقوق ديگران بنا نهاده است و آنقدر پرونده تجاوزات او زياد است كه دولتهاى مجاور تقريبا به آن عادت كرده‏اند.
    براى توضيح، خوب است يكى از آن پرونده‏ها را بخوانيم:
    تجاوزات اسرائيل بر مرزهاى سوريه در ماه ژانويه209 مرتبه، در ماه فوريه210 مرتبه، در ماه مارس310 مرتبه، در ماه آوريل325 مرتبه، در ماه مى 328 مرتبه، در ماه ژوان 394 مرتبه، در ماه ژوليه 284 مرتبه و بالاخره در ماه آگوست228 مرتبه، يعنى اسرائيل از اوّل ژانويه تا آخر آگوست سال1961 جمعا (2188) مرتبه به خاك سوريه تجاوز نموده است.
    و اگر تجاوزات بر مرزهاى اردن در همان سال را كه بالغ بر (400) نوبت است به آن اضافه كنيم در يك سال جمعا (2588) تجاوز را مى‏توان نام برد. يعنى در هر ماه اسرائيل بيش از215 مرتبه تجاوز كرده است(1).
    چرا يهود روح تجاوز دارند؟
    جواب آن را آقاى (فريدلندر) دكتر اسرائيلى چنين مى‏دهد: (يهوديسم) عنصريست كه اتباع آن هميشه حس مى‏كنند چون شاخه‏هاى درخت از آن كنده شده‏اند و از بقيه عناصر منفصل و متمايز هستند(2).
    اين حس دردناك كه هميشه نيش آن به قلبهاى يهود فرو رفته است، يك عقده حقارتى نسبت به تمام بشر در آنها ايجاد نموده كه شايد از بين رفتنى نباشد، زيرا اين حس را يهود با شير مادر به اولاد و فرزندان خود تزريق ميكنند، تا بدين وسيله، آنان را بر كار و كوشش وادارند.
    البته اين حس مخصوص آب و خاك اسرائيل نيست، بلكه در هر كجا كه يهودى هست، اين عقده بزرگ را هم با خود دارد، ولى چون اسرائيلى‏ها مى‏توانند به وسيله تجاوزات پى در پى آن را آرامش و تسكين دهند و آنهائى كه در غير اسرائيل زندگى مى‏كنند از اين فيض محرومند.
    اين تجاوزات را هميشه از يهود اسرائيل مى‏بينيم و حتّى يهوديهاى به اصطلاح بى‏دين هم اين روح را ازدين خود به ارث برده‏اند و به گفته خود آنها: يهوديسم قوميّت يهود است و حتّى اگر يهودى از دين خود خارج شود، باز رابطه ناسيوناليسم او را به روح يهوديسم ارتباط مى‏دهد (3).
    لويس. دى. برانديس قاضى دادگاه عالى آمريكا مى‏گويد: بايد اعتراف كرد كه ما يك قوميّتى را تشكيل مى‏دهيم كه يهودى در هركجا كه هست به آن وابستگى دارد(4).
    آقاى (ليون سيمون) يهودى مى‏نويسد: يهوديسم نسبت به يهود ناسيوناليسم آنهاست و آن كسانى كه معتقدند يهوديان مثل كاتوليك پروتستان يك طايفه دينى را تشكيل مى‏دهند سخت در اشتباه هستند(5).
    نظرى به تجاوز اخير اسرائيل
    شايد وقايع و چگونگى جنگ اخير مسلمانان و اسرائيل هنوز بر خيلى‏ها مخفى باشد و يا آنكه حقايق را وارونه شنيده باشند، براى توضيح اين مطلب و بيان عوامل و اسباب شكست مسلمانان چند صفحه‏اى را با اشكهاى دردناك خود و با قلبى مملو از درد و سوز دستهائى لرزان و چهره خجلت زده بيان مى‏كنيم تا شايد كمى از مسئوليّت‏هاى بزرگ خويش را در اين زمينه كاسته باشيم.
    در نيمه ماه مى‏سال1967م، مردم يكباره متوجه شدند كه دولت مصر افراد زيادى از نيروهاى خود را از كانال سوئز عبور داده و در صحراى سينا متمركز كرده است.
    بلافاصله مصر از سازمان ملل درخواست كرد كه نيروهاى خود را از مرزهاى (مصر، اسرائيل) خارج سازد و اعلام كرد: از اين به بعد كشتى‏هاى اسرائيل اجازه نخواهند داشت كه از خليج عقبه عبور كنند، ولى كشتيهاى ساير كشورها در موقع عبور، بازرسى خواهند شد.
    جمال عبدالناصر در سخنرانى كه در تاريخ 23/7/1967 ايراد كرد علّت را چنين شرح داد: دولت شوروى به ما خبر داد كه اسرائيل قصد دارد با يك حمله خونين سوريه را تحت تصرّف در آورد براى اين حمله، اسرائيل سيزده هزار سرباز تازه‏نفس در مرزهاى سوريه مستقر نمود. اين عمل اسرائيل، ما را برآن داشت كه آمادگى خود را براى دفاع از سوريه و تأديب اسرائيل اعلام كنيم(6).
    بستن خليج عقبه به روى كشتيهاى اسرائيل از طرف كشور مصر خطر بسيار بزرگى براى آن به وجود آورد، زيرا اقتصاد اسرائيل وابسته به تجارتهائى از شرق آفريقا و آسيا است و اين يگانه راه ارتباط اسرائيل با كشورهاى اين منطقه مى‏باشد.
    و بالاتر از همه، اين عمل امنيّت اسرائيل را تهديد مى‏كرد بلكه موجوديّت آن را به خطر مى‏انداخت و لذا ناظران سياسى گفتند: بدون شك اسرائيل براى باز كردن خليج عقبه از سلاح استفاده خواهد كرد(7).
    و با آن كه اسرائيل شك داشت كه مصر اين اعمال را بطور جدّى انجام مى‏دهد، ولى او فرصت خوبى يافت تا آن كه بتواند صحراى سينا كه200 ميل، اسرائيل را از مصر دور مى‏كرد بتصرف در آورد و از اين راه عبور كشتيهاى خود را از كانال سوئز تأمين كند.
    بدون شك اگر مصر در همان ساعات اوّل به اسرائيل حمله مى‏كرد، اسرائيل اگر از پاى در نمى‏آمد، هرگز پيش، هم نمى‏آمد، ولى چند هفته‏اى اين دست و آن دست كردند تا اسرائيل توانست نيروهاى خود را با سرعتى بى‏نظير از مرز سوريه به صحراى سينا بياورد.
    و بالاخره به او فرصتى بدهد كه به تجاوزات خود ادامه دهد.!
    سرانجام اسرائيل در روز 5/6/1967 با يك حمله توانست تمام هواپيماهاى جنگى مصر را كه بيش از400 هواپيما بود از پاى در آورد.
    چرا چنين شد؟
    بعضى از سياسيون معتقدند كه شكست اعراب در اين جنگ از يك نقشه بسيار صحيح و در عين حال دقيق سرچشمه مى‏گيرد و به گفته (غلوب پاشا): اگر رهبران شوروى در عمر خود يكبار از صميم قلب خنديدند، وقتى بود كه عربها شكست خوردند، زيرا شوروى مى‏خواست با شكست ناگهانى آنان، گام فراخترى در آفريقا و آسيا گذاشته باشد و هرگز در نظر نداشت اسرائيل شكست بخورد، زيرا در اين صورت عربها آن قدر قوى مى‏شدند كه ديگر احتياجى به او نداشتند، در حاليكه پس از اين شكست و پس از آن كه آمريكا و بريتانيا جانب اسرائيل را گرفتند، كشورهاى عربى بى‏پروا خود را در دامن او انداختند واين بزرگترين پيروزى بود كه نصيب شوروى مى‏شد زيرا با اين نقشه شوروى توانست در مدّت120 ساعت120 سال پيش بيايد!
    و اضافه مى‏كند: به عقيده من اين نقشه شوروى بر دو اساس مبتنى بود:
    1 ـ آن كه آمريكا جانب اسرائيل را بگيرد تا آن كه كشورهاى عربى هرچه بيشتر از آن دور شوند. متأسفانه بريتانيا هم در اينجا از سياست آمريكا پيروى كرد. و اين نعمت بزرگى براى شوروى بود كه هرگز گمان نمى‏كرد.
    2 ـ آن كه عربها را گرفتار يك شكست بسيار موحشى كند تا خود را بدون هيچ قيد و شرطى تسليم خويش سازند.
    اين نقشه دقيق تا بحال آنطورى كه شوروى مى‏خواسته است انجام شده ولى تفكّر بريتانيا و آمريكا آنقدر سطحى است كه گمان مى‏كنند شوروى در اين جنگ دچار اشتباه گرديده است.
    حتّى اگر فرض كنيم كه شوروى دچاراشتباه شده است يعنى شوروى گمان مى‏كرده كه مصر در اين جنگ پيروز مى‏شود، باز هم كارها به نفع او تمام مى‏شد، زيرا در اين صورت، آمريكا و بريتانيا بيشتر از اسرائيل حمايت مى‏كردند و در نتيجه جهان عرب و اسلام بيش از پيش از آنها دور مى‏شد(8).
    البته ما نمى‏توانيم در اين زمينه بطور قطعى حكم كنيم ولى آنچه با چشمهاى خود ديده‏ايم اين بود كه آمريكا، با آن بزرگى و قوّتش، خود را در اختيار اسرائيل گذاشت و براى اطمينان خاطر اسرائيل، ناوگان خود را در سواحل درياى مديترانه گماشت.
    اين ناوگان كه بدون ترديد كمكهاى فراوانى به اسرائيل كرد چه از نظر تجسّس و چه از نظر تخريب دستگاه‏هاى مخابراتى مصر، در تمام مدّت جنگ حالت آماده باش بخود گرفته بود تا در صورت شكست اسرائيل او را كمك كند!!
    دسيسه‏اى بزرگ
    اسباب و عوامل شكست مسلمانان را در اين جنگ مى‏توان چنين خلاصه كرد:
    1 ـ اسلحه هوائى اسرائيل توانست اولين ضربت خود را بر هواپيماهاى مصرى كه در يك خطّ واحد قرار گرفته بودند وارد سازد.
    و پس از آن نيروهاى زمينى و نظاميان مصر را كه در صحراى سينا متمركز بودند از پاى درآورد.
    2 ـ كشورهاى عربى نمى‏خواستند آتش جنگ را روشن كنند، يعنى آنها حتّى استعداد آن را هم نداشتند چنانچه (شمس بدران) وزير سابق جنگ مصر به دو نفر از افسران عالى رتبه عربى كه براى كشيدن نقشه حمله به اسرائيل رهسپار محل شده بودند گفته بود: شما گمان مى‏كنيد كه ما مى‏خواهيم جنگ كنيم؟ تمام اين اعمال را از روى سياست انجام مى‏دهيم، اينها اعمال سياسى است نه جنگى(9).
    3 ـ هواپيماهاى مصرى آشكار بود و همه آنها در خطّ واحدى قرار گرفته بودند و اين وضع كار را بر اسرائيل سهل كرد.
    4 ـ مصر انتظار داشت هر عملى كه اسرائيل به آن قيام مى‏كند از طرف شرق شروع شود زيرا اسرائيل طرف شرق مصر قرار گرفته است، در صورتى كه حمله اسرائيل از طرف غرب آغاز گشت، به اين معنى كه هواپيماهاى جنگى اسرائيل800 كيلومتر راه پيموده بودند به قول يك سخنگوى هندى: هواپيماهاى اسرائيل دراين حمله سه مرتبه بر زمين نشسته و سوخت‏گيرى كرده بودند!
    اين چهار عامل را مى‏توان سبب زندهٴ شكست مصر دانست، ولى چون يگانه اعتماد سوريه و اردن هاشمى بر ناوگانهاى هوائى مصر بود، زيرا قواى اردن در برابر اسرائيل كمتر از يك جزء نسبت به دوازده جزء (12.1) به شمار مى‏رفت(10)و از طرف ديگر هواپيماهايى كه به اردن و سوريه حمله مى‏كردند بيش از700 هواپيما بود و به گفته ملك حسين: اسرائيل چترى از هواپيما روى اردن زده بود بدين جهت مى‏توان گفت: كه شكست مصر يگانه عامل شكست سوريه و اردن شد.
    البته اسرائيل پيش از جنگ يك نيرنگ بزرگى به عربها زد و آن اين بود كه خود را چنان نشان داد كه هرگز جنگ نخواهد كرد چنانچه:
    الف ـ موشه دايان دو روز پيش از شروع جنگ يعنى 3/6/1967 به روزنامه نگاران گفت: فرصت آن كه ما جواب دندان شكنى به مصر بدهيم از دست رفت و دولت ما پيش از آن كه من عضو آن بشوم، با اعمال ديپلوماسيك مشكلهاى خود را حل مى‏كرد و ما بايد به او فرصت بيشترى بدهيم تا آن كه اين مشكل را هم با اعمال ديپلوماسيك حل كند(11).
    ب ـ در روز بعد يعنى روز 4/6/1967 روزنامه‏هاى جهان عكسهائى از هزاران سرباز اسرائيلى در حال شنا چاپ كرده و در زير آنها نوشتند كه سربازان اسرائيلى را در حال مرخصى مى‏بينيد(12).
    بدون ترديد اگر در اسرائيل هم جاسوسهائى از طرف اعراب مى‏بودند هر آينه به دولتهاى خويش چنين گزارش مى‏دادند كه سربازان اسرائيلى را در حال مرخصى و سرگرم شنا وتفريح مشاهده نموده‏ايم!
    ج ـ هنگامى كه كابينه وزراى اسرائيل در روز 4/6/1967 يك روز قبل از جنگ تشكيل جلسه داده و از طرحها و برنامه‏هاى از قبل تعيين شده براى جنگ (موشه دايان) همه آنها را تصويب نمود و به دولت اسرائيل اعلام كرد كه كابينه وزرا در اين جلسه فقط چند طرح تجارتى را بررسى نموده و پس از اين ژنرالهاى مصرى در قاهره مشغول بازى تنيس شدند(13)!
    اينها عوامل زنده شكست بودند، ولى عوامل ديگر كه به منزله پايه و اساس بشمار مى‏رود، در اين شكست ديده مى‏شود:
    1 ـ از روزى كه اسرائيل در اين منطقه از خاورميانه بوجود آمد آرامش جاى خود را به نگرانى و گاهى هم به جنگ و خونريزى داد، ولى بى‏خبرى و اختلافات دولتهاى اسلامى همانطور كه در آغاز به تشكيل اين حكومت غاصب و متجاوز كمك نمود وسيله‏اى براى توسعه قدرت و جسارت او در سالهاى بعد نيز گرديد.
    چيزى كه مايه تأسّف است اين كه اسرائيل از آغاز تأسيس تا به حال مدّت20 سال است مشغول تهيه اسلحه و ايجاد قشون مركزى مى‏باشد، حتّى در سالهاى اوّل دبستان به بچّه‏ها روح تجاوز و اخلال را در وجود آنها مى‏دميد و به آنها مى‏گفت كه كشور ما از چهار طرف محاصره مى‏باشد و وظيفه ما اين است كه به وصيّت اجداد و پدران خود عمل كرده و نگذاريم اين كشور در دست اجنبى و بيگانگان قرار بگيرد، وظيفه آنها را باين صورت تعيين مى‏نمايند كه حفظ اين كشور بدست من و تو واگذار شده است...
    ولى كشورهاى اسلامى به جاى تقويت بنيه‏هاى دفاعى خود در برابر دشمن، گرفتار كشمكشهاى داخلى و خارجى خود بودند.
    نكته ديگرى كه هم مايه تأسف و هم موجب عبرت است اين است كه آنها در عوض آن كه به كوشند روى پاى خود بايستند روى دوستى و پشتيبانى يكى از قدرتهاى بزرگ جهانى‏بيش از حدّ تكيه كرده (و از قدرت خدا غافل شده‏اند)(14).
    اين دورى از خدا و نزديكى به مخلوق يكى ازعوامل بسيار مهم شكست غير منتظره مسلمانان را تشكيل مى‏داد.
    درست است كه خداوند بدون سبب كارى را انجام نمى‏دهد، ولى در صورت از دست دادن كوچكترين سرباز، تقويت معنويّت لشكر، اگر مهمتر از تقويت ماديّت آن نباشد لااقل كمتر از آن نخواهد بود.
    يك گوينده اسرائيلى پس از جنگ گفت: ايمان به خدا بود كه ما را پيروز كرد(15)... البته سرباز يهودى مى‏دانست براى چه جنگ مى‏كند ولى بيچاره مسلمانان نمى‏دانستند براى كى و براى چه وارد كارزار شده‏اند!
    2 ـ اختلافات شديد مسلمانان، شايد خيلى‏ها هنوز معتقد باشند كه اين جنگ بين اعراب و اسرائيل واين شكست، شكست عرب بود در صورتى كه اگر جنگ، جنگ اعراب! و اسرائيل بوده، بدون ترديد اين شكست دامان همه مسلمانان را ننگين كرد.
    دليل اين مطلب، گفتار ارتجاعى (موشه دايان) است كه در هنگامى كه داخل (بيت‏المقدّس) مى‏شد فرياد زد: ما امروز انتقام خيبر را از مسلمانان گرفتيم(16).
    خيلى از افراد كه از اروپا و آمريكا آمده بودند مى‏گفتند كه در آن مناطق همه صحبت از مسلمانان واسرائيل بيان مىكردند تا از جنگ اعراب و اسرائيل و تمام جشنها و شاديها به نام شكست اسلام و مسلمانان برگذار مى‏شد نه اعراب(17).
    بنا بر اين اگر مسلمانان اختلافات داخلى و خارجى خود را كنار مى‏گذاشتند و برادرانه دور هم جمع مى‏شدند و دسته‏بنديهاى خود را كنار مى‏گذاشتند هم اكنون اين همه بدبختى به بار نمى‏آوردند و هرگز چنين اتفاقات دردناكى رخ نمى‏داد!
    3 ـ اعتماد بيش از حدّ بر يكى از دولتهاى استعمارى بزرگ، يكى از شعراى (مغرب) خطاب به بلوك شرق مى‏گويد: تو تأييد كردى... ولى الفاظ روشن و طنين افكن!
    او هم (بلوك غرب) اسرائيل را تأييد كرد... امّا با هواپيماهاى بزرگ و بمب افكن! و چه تفاوت بزرگى بين هواپيماهاى بمب افكن و بين الفاظ طنين افكن است.
    هردو ناوگانهاى خود را براى هم پيمان خود به حركت در آوردند ولى ناوگانهاى آمريكا پيش از جنگ به حركت در آمد و براى اسرائيل منتهاى مساعدت را كرد، در صورتى كه ناوگانهاى شوروى پس از جنگ، آن هم براى پشتيبانى خود نمائى مى‏كردند.
    اين تجاوز چه اثرى باقى گذاشت.
    1 ـ نخستين اثر ننگين اين جنگ براى اولين بار در تاريخ اسلام شهر بيت‏المقدّس كه حاوى نخستين قبله مسلمانان و محل معراج پيامبر است اين بود كه بدست مهاجمين تجاوز كار در معرض بى‏احترامى سربازان يهود قرار گرفت.
    دولت غاصب اسرائيل اعلام داشته است كه اداره بيت‏المقدّس را براى هميشه در دست خواهد داشت و براى همين منظور على‏رغم اعتراض جهانى، آن را به قسمت غصب شده قبلى ضميمه كرد(18).
    و چنانچه بعضى از جرائد نقل كردند، اسرائيل مهندسين برجسته‏اى را از خارج طلبيده تا مسجدالاقصى را، از جاى برداشته و در جاى ديگرى نصب نمايند. و بر خرابه‏هاى آن هيكل سليمان را بنا كنند.
    2 ـ بيش از15000 اردنى، كه در بين آنها تعداد زيادى كودك، زن و غير نظامى بودند مجروح و يا مقتول شدند! و همين تعداد هم از (مصر) و (سوريه) از بين رفتند.
    (غلوب پاشا) مى‏نويسد: اغلب نظاميان اردن به وسيله بمبهاى آتش زا (ناپالم) تبديل به خاكستر شدند.
    و اضافه مى‏كند: اينك در برابر من نامه‏هائى است از دكترهاى دانشگاه آمريكائى كه براى كمك اردنيها در بيمارستانهاى نظامى اردن مشغول فعاليتند. در يكى از آنها چنين نوشته است: تا به حال بين600 الى700 مجروح را كه در بين آنها150 غير نظامى بود معالجه كردم و200 نفر آنها از2 درجه سوختگى شكايت داشتند، ولى هرگز جراحتى كه ناشى از گلوله باشد نديده‏ام.
    و بعضى از سربازان اردنى نقل كردند كه: ما در برابر خود چيزى جز آتش نمى‏ديديم.
    چنانچه بعضى از پزشكان نقل كردند كه يكى از بيمارستانهاى سيّار كه350 بيمار داشته است به وسيله بمبهاى آتش زا مبدّل به خاكستر شد(19).
    حركتى را كه يهود در اين جنگ دنبال كردند درست ما را به ياد آن نقشه‏هائى كه در قبائل وحشى در دوران جنگل براى تأمين زندگى خود در پيش مى‏گرفتند، مى‏اندازد با اين تفاوت كه وقتى قبائل وحشى يك باره و بدون اخطار قبلى به قبيله‏اى حمله مى‏كردند از چوب، تير و نيزه استفاده مى‏كردند و اسرائيلى‏ها، از هواپيماها، تانكها و توپ براى پيروز شدن بر ديگران و مايملك آنها دريغ نمى‏نمودند و با قانون فوق هيچ گونه فرقى نداشتند.
    يكى از آوارگان جنگ چنين شرح مى‏دهد:
    ساعات اوّل صبح بود و تازه به كلاس درس در دبيرستان وارد شده بودم كه يك باره رئيس دبيرستان اعلام نمود دبيرستان تعطيل و همه به خانه‏هاى خود برگرديد، زيرا جنگ شروع مى‏شود و يا شروع شده است، با وجودى كه شهر ما (رام‏الله) از صحنه جنگ هم دوربود ناگهان آسمان سياه شده و تعداد700 هواپيماى جنگى بر فراز شهر ظاهر شدند و با گلوله‏هاى خود مردم بى دفاع و غير نظامى را مورد هدف خود قرار دادند، من به چشمان خود ديدم كه بچّه‏ها زنها پير و جوان يكى پس از ديگرى از پاى در آمده و نقش زمين مى‏شدند!
    3 ـ تعداد آوارگان اين جنگ تا9 شباط67 يعنى پس از گذشت پنج ماه بعد از جنگ به243.500 نفر رسيد(20)... طبق آمار هر روز بيش از1623 پناهنده از سر مرزهاى اشغال شده، بيرون مى‏رفتند!
    و چنانچه اين آمار را بايستى بر شمار آوارگان جنگ سال1948 اضافه كنيم و مى‏دانيم كه جمعيّت آنها بالغ بر1364419 نفر بوده،... مى‏نويسد: در سال 1948 تقريبا يك ميليون اعراب فلسطين از شهرهاى خود رانده شدند و با آن كه اسرائيلى‏ها مى‏گويند رؤساى اعراب به آنها دستور داده بودند از شهرهاى خود خارج شوند، ولى نام اين رؤسا هنوز معلوم نشده است و اگر فرض كنيم آنها بنا به دستور زعماى خود و با ميل و رغبت خويش خارج شدند، ولى بدون ترديد آنها صاحب خانه و داراى محل و تجارت زمين، املاك، ماشين و غيره بودند، پس چرا نمى‏گذاشتند باز گردند.
    در سال1940 آلمان، فرانسه را اشغال كرد و هزاران فرانسوى از شهرهاى خود فقط با لباسهائى كه به تن داشتند از كشور خارج شدند، پس از جنگ كسى به آنها نگفت حقّ برگشت به شهرهاى خود را ندارند، امّا آوارگان فلسطين كه در سال1948 از شهرهاى خود رانده شدند هنوز به آنها اجازه بازگشت داده نشده و مدّت19 سال است كه تعداد بى‏شمارى از ملّت فلسطين در خيمه‏ها و اردوهاى (آوارگان) بسر مى‏برند!
    در قرن حاضر جنگهاى زيادى بوقوع پيوسته كه در اغلب آنها ملتى مى‏خواسته است قدرت و عظمت خود را از ملّت ديگرى گسترش دهد، ولى گمان نكنم كه تا به حال حتّى در قرنهاى گذشته يك چنين جنگى واقع شده باشد كه هدفش اين بوده كه مردمى را از خانه و شهر خود بيرون كنند و به جاى آن ملّت ديگرى را كه با صاحبان اصلى آن سرزمين هيچ شباهتى نداشته سكونت دهد.
    اگر بگفته يهود يك چنين كارى را (هيتلر) نسبت به يهود انجام داده باشد هيچ مجوزى را من نمى‏بينم كه يهود حقّ داشته باشند بر گروه ديگرى بلاى آنرا وارد سازند.
    مقاومت جهانى بر ضدّ تجاوز
    اكنون چه بايد كرد؟
    در دنيائى كه هنوز قانون جنگل بر آن حكومت مى‏كند، در دنيائى كه سازش ناجوانمردانهٴ شرق و غرب پنجاه هزار مسلمان بى‏گناه را به خاك و خون مى‏كشد و خانه‏هاى مردم را ويران مى‏سازد و سرزمين‏هاى مسلمين را به اشغال يهود در مى‏آورد و صدها هزار نفر را از نو آواره مى‏كند، در دنيائى كه سازمان ملل آن تحت نفوذ و سيطره دولتهاى بزرگ، از محكوم كردن متجاوزين خوددارى مى‏كند در چنين دنيائى وظيفه اسلامى مردم مسلمان آن است كه فريب دلسوزى‏هاى رياكارانه اين و آن يعنى شرق و غرب را نخورده و با تمام قوا بر ضد اين تجاوزگران بپا خيزند تا اراضى غصب شده ملّت مسلمان را از دست تبهكاران بين‏المللى پس بگيرند(21).
    باميد آن روز!
    13 محرم ‏الحرام 1388 هـ.ق
    محمّد هادى مدرّسى

    1 ـ تذكرة عودة، صفحه150.
    2 ـ (اليهودى العالمى)، تأليف هنرى فورد، صفحه62.
    3 ـ (راهنماى صهيونيسم)، صفحه5.
    4 ـ صهيونيسم و يهود آمريكا.
    5 ـ (درسهائى در ناسيوناليسم يهودى)، صفحه34.
    6 ـ روزنامه الاهرام 24/7/1967.
    7 ـ از گفته‏هاى محمّد حسنين هيكل، 26/5/1967.
    8 ـ مجله الجمهور الجديد، چاپ بيروت ـ شباط1968.
    9 ـ مجله الحوادث، چاپ بيروت، 15/9/1967 صفحه9.
    10 ـ غلوب پاشا در كتاب (ازمه الشرق الاوسط)، صفحه3.
    11 ـ جنگ شش روزه مصر و اسرائيل، تأليف اندولف س چرچيل وينستون س چرچيل صفحه73.
    12 ـ همان مدرك، صفحه74.
    13 ـ همان مدرك، صفحه75.
    14 ـ مكتب اسلام، شماره 9، سال8، 1387هجرى قمرى، صفحه2.
    15 ـ الايام الحاسمة قبل معركة المصير، تأليف سپهبد محمود شيت خطاب، چاپ بغداد1387 هجرى قمرى.
    16 ـ جرائد و مجلات، راديوهاى آن زمان.
    17 ـ ذكريات المعصومين الرسول الاعظم (ص)1387 هجرى قمرى.
    18 ـ مجله مكتب اسلام، شماره 9، سال8.
    19 ـ مجله الجمهور الجديد، شماره711 ، سال1968، صفحه28.
    20 ـ مجله حضارة الاسلام، شماره 10، سال8 ، صفحه95 ، نقل از بيانيه انجمن عالى سازمان پناهندگان بين‏المللى.
    21 ـ مقاله آقاى خسروشاهى در مكتب اسلام، شماره 9، سال8، صفحه71.


    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  11. #10
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مقدّمه مؤلف
    بسم‏الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على محمّد و آله الطاهرين واللّعنة الله على أعدائهم الى يوم‏الدّين
    بدون شبهه، يگانه مكتبى كه مى‏تواند انسان را به سعادت و خير دنيا و آخرت و همچنين به آرمانهاى جهانى در راه آزادى و مساوات برساند دين مقدّس اسلام است.
    آرى تنها اسلام است كه مى‏تواند به نيازمنديهاى روحى و جسمى بشر عصر ما پاسخ گفته و جهانى آرام و مملو از صلح و عدالت بوجود آورد.
    البته چون همه به اين حقيقت نرسيده‏اند، بر مسلمانان لازم است كه براى تبليغ تعاليم عالى اسلام بپا خواسته، تا آنها را به همگان برسانند به شرط آن كه:
    اولاً: اسلام را بطور دقيق و صحيح مورد مطالعه قرار داده و درك مطالب آن را كرده باشند.
    ثانيا: اطلاعات كافى در باره مكتبهاى جديد و قديم داشته باشند.
    ثالثا: به علل و جهات برترى قوانين اسلام، بر قوانين غير اسلامى پى برده و نسبت به آنها شناخت كافى داشته باشند.
    اطّلاعات كافى از اقتصاد اسلامى و چگونگى اقتصاد سوسياليسم و كاپيتاليسم داشته و برترى اقتصاد اسلامى را با مطالعه كتابهاى مفيد درك كرده و بتوانند كتابهاى تحقيقى در اين زمينه تأليف نمايند.
    ما مسلمانها عقيده داريم يكى از بهترين وسائل تعميم و گسترش صلح جهانى، در بين افرادى كه بر كفر و انكار خود باقى مانده و هنوز نتوانسته‏اند به حقيقت اسلام پى ببرند نشر دين مقدّس اسلام است.
    نخستين گامى كه مسلمانان در باره اسلام از ساير مكتبها و آئينهاى جهان بايستى بردارند، تأليف كتابها و جزوات سودمندى است كه برترى اسلام را به همه ملّتها و مردم جهان تفهيم نمايد.
    كتاب حاضر، به سؤالهاى (يهود كيست؟) و (چه مى‏كند؟) بطور مختصر پاسخ مى‏گويد.
    اين چهارمين كتاب از سلسله انتشارات مقايسه‏اى بين اسلام و اديان و مبادى مى‏باشد كه از اين انتشارات تا كنون:
    1 ـ ماذا فى‏كتب النصارى(1).
    2 ـ موقف الاسلام من الاحزاب.
    3 ـ بين‏الاسلام و دارون نوشته شده است.
    شايد بعضى چنين فكر كنند كه كار از كار گذشته و دنياى ما را آن چنان مادّى گرى و كفر فرا گرفته كه به هيچ وجهى حركات مذبوحانه آنها را نمى‏توان جواب داد و فعّاليتهاى مسلمانان ديگر ثمربخش نخواهد بود.
    ولى به عكس اين گونه افراد بايستى بدانند حلّ تمام مشكلات يأس و نااميدى، افسردگى و نگرانى كه دنيا را تحت فشار قرار داده تنها آئين جهانى اسلام مى‏باشد.
    آنچه لازم به نظر مى‏رسد، مسلمانان با كوشش و جدّيت بيشترى دست به كار شده و اسلام را بطور صحيح به جهانيان معرفى مى‏نمايند تا جهان به اعتياد مواد مخدر كه در دست گرفته، پى برده و به سوى اسلام توجّه نمايد، چنانچه اعراب جاهليّت پس از آنكه به جهل خود پى بردند دسته دسته به سوى اسلام ايمان آوردند (وَرَأيْتَ النّاسَ يَدْخُلُونَ فى‏دينِ اللَّهِ افْواجا)(2). و در آن روز مردم را بنگرى كه فوج فوج بر دين خدا داخل مى‏شوند (و ترا به رسالت تصديق مى‏كنند).
    جهان ما، مذهبهاى مسيحى، بودائى و هندو را به خوبى تجربه كرده، سپس رو به كمونيسم و امپرياليسم نموده ولى گم گشته خود را باز نيافت و امروز فرياد مى‏زند همه را تجربه كردم ولى هيچيك را داروى شفابخشى نيافتم، آيا نجات دهنده‏اى هست؟
    نوبت به اسلام مى‏رسد، تا اين فرياد را پاسخ دهد و پرچم دار و قافله‏سالار آزادى بشريّت گردد.
    من معتقدم كه دنياى امروز خواه يا ناخواه و يا خود به خود رو به اسلام مى‏آورد كشورهاى اسلامى بايد يكى پس از ديگرى از خواب غفلت بيدار شوند، تا دست اجانب واستعمارگران را از اسلام و مسلمين قطع كنند.
    چنانچه چند سال پيش دو كشور بزرگ اسلامى (اندونزى) و (پاكستان) باهم متحد شده و دويست ميليون مسلمان را باهم پيوند داده.
    كشورهاى اروپائى هم، آغوشها را باز كرده و از اسلام استقبال مى‏كنند و هر روزه مسجدى تازه در يكى از شهرهاى اروپائى بنا مى‏شود و ده‏ها نفر مسيحى، يهودى، مادّى و كمونيسم چنانچه در مجلات و نشريات دينى مى‏خوانيد، هدايت گشته و به اسلام رو مى‏آورند.
    آيا اينها دليل پيشرفت روزافزون اسلام نيست؟
    آيا اينها را نمى‏توان از علائم بيدارى مردم جهان نسبت به اسلام دانست؟
    اين كتاب چنانچه قبلاً گفته شد به سؤالهاى يهودى كيست و چه مى‏كند؟ پاسخ مى‏دهد، ولى آنچه در اين كتاب دنبال مى‏شود احتياج به يك فكر نو و تفكّر جديدى دارد كه در اين فكر، راه مبارزه را آسان و قوى كرده و هرچند بعضى از افراد اين راه را مسخره نموده و قابل قبول نمى‏دانند ولى ما بايد آنها را با اين حقيقت بزرگ آشنا كنيم، كه (يهود) يكى از كوچكترين ملّتهاى جهان است و يهوديّت هم بنا به عقيده خودشان متعلق به هيچيك از ملتها و اقوام جهان نيست بلكه مخصوص بنى‏اسرائيل مى‏باشد.
    و اگر كسى بخواهد وارد دين يهوديّت بشود براى آنها قابل قبول نخواهد بود و خلاصه يهود بر خلاف تمام آئين‏هاى زنده جهان، به جهت خود خواهى كه در وجود آنها مى‏باشد هيچ راه پيشرفت و تقدّم مذهبى ندارند.
    بنا بر اين قطع نظر از مبارزات منفى بايد يك مبارزه (مثبت) هم در پيش گرفت، بايستى يك هيئت يا جمعيتى براى هدايت كردن يهود تشكيل گردد، گرچه مسلمان شدن بزرگان و ثروتمندان آنها بسيار بعيد بلكه محال بنظر مى‏رسد، لكن بايد به فكر توده يهوديّت باشيم، كه ممكن است هدايت شوند خصوصا اين فكر و انديشه در شهرهاى اروپائى كه آزادى بيشترى وجود دارد بايستى تقويت شود.
    بدون شك، هدايت شدن يك فرد يهودى بيش از هر عمل منفى مفيد خواهد بود زيرا اگر يك يهودى مسلمان شود و به راه راست هدايت گردد مى‏توان گفت كه ملّت و يا كشورى را از نابودى و هلاكت نجات داده‏ايم.
    بايد توجّه داشت كه يهود در حال حاضر، گرچه نيرو و توان فراوانى از خود نشان مى‏دهند، ولى اين قدرت و نشاط آنها وابسته به كمكها و پشتيبانيهاى دولتهاى خارجى است و هرگز اين چنين كمكها و ياريها پايدار و دائمى نخواهد بود و روزى اين پشتيبانيها پايان مى‏پذيرد و باز دوران ذلّت بار يهود آغاز مى‏شود! و در اين وقت است كه هدايت شدگان دست به كار شده و ملّت خود را به راه حقّ هدايت خواهند كرد.
    چنانچه قرآن مى‏فرمايد: (ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلةُ اَيْنَ ما ثُقِفُوا اِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ‏الله وَ حَبْلٍ مِنَ‏النّاس وَ باؤُ بَغَضَبٍ مِنَ‏اللَّهِ...)(3).
    (محكوم به خوارى و ذلّت هستند هركجا متوسل شوند مگر به دين خدا، و عهد مسلمانان در آيند و آنان پيوسته اسير بدبختى و ذلّت شدند).
    من نمى‏گويم، ريشه كن ساختن يهود از سرزمينهاى اسلامى مانند (فلسطين) نبايد به وسيله سلاح انجام بگيرد، زيرا در برابر دشمن بايد تا مى‏توان قدرت وتوان خود را زياد كرد چنانچه قرآن مجيد مى‏فرمايد: (وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ...)(4) و شما اى مؤمنان در مقام مبارزه با آنها خود را تا آن حدّ كه مى‏توانيد از آذوقه و آلات و اسبان سوارى مهيا كنيد. ولى بايد يك مؤسسه‏اى هم براى تبليغ و هدايت يهود تأسيس شود، تا شيوه مبارزه‏اى كه در صدر اسلام و به دستور پيامبر اسلام در پيش گرفته شده بود، دوباره آغاز گردد تا بتوان اين ماده (فساد) را كه پيوسته باعث خرابى و بدبختيهاى بشر شده است به يك ملّت كاملاً مفيد و سربلند مبدل نمائيم.
    والله المسئول لما فيه رضاه
    كربلاء
    محمّد بن المهدى الحسينى الشيرازى

    1 ـ ترجمه فارسى اين كتاب تحت عنوان (خرافات در كتب مسيحيان) چاپ شده است.
    2 ـ سوره نصر، آيه2.
    3 ـ سوره آل عمران، آيه112.
    4 ـ سوره انفال، آيه60.

    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تحریف تورات و انجیل از دیدگاه قرآن
    توسط monji_2008 در انجمن ادیان ، مذاهب و فرق دیگر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 18-10-2010, 17:12
  2. منجی در اديان ابراهيمی
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 11-09-2010, 10:49
  3. نیرنگ صهیونیسم
    توسط مکلف در انجمن صهیونیسم
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-04-2009, 20:35
  4. ایا می دانید!!!؟؟؟
    توسط vorojax در انجمن انجمن متفرقه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-08-2008, 11:12

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه