شبهه ابن خلدون
پاسخ و نقد و ارزيابى:
الف: تصريح ابن خلدون به صحيح بودن بعضي از احاديث مهدويت
ب: تواتر احاديث مهدويت، از ديدگاه اهل سنت
منكر احاديث متواتر كافر و فاسق است
ج: قاعده تقديم جرح بر تعديل
ابن خلدون صلاحيت تعضيف روايات را ندارد
كلمات منكرين بعد از ابن خلدون
شبهات رشيد رضا
شبهه اول: (تعارض روايات مهدويت)
پاسخ ناصر الدين الباني
شبهه دوم: ( احاديث مهدويت، تنها از طريق شيعه نقل شده است)
پاسخ ناصر الدين الباني به اين شبهه
شبهه سوم: (نقل نشدن احاديث مهدويت درصحيح بخاري و مسلم)
پاسخ اول: يافت نشدن حديثي در صحيحين دليلي بر ضعف آن نمي باشد
پاسخ دوم: حديثي در صحيحين به حضرت مهدي اشاره كرده است
پاسخ سوم: روايتي در صحيح مسلم بوده و تحريف شده است
پاسخ چهارم: آيا احاديث صحيح فقط در صحيح بخاري و مسلم يافت ميشود؟
شبهه چهارم: (اعتقاد به مهدويت؛ آثار منفي را به دنبال دارد)
پاسخ
شبهه پنجم: (خرافي بودن عقيده مهدويت)
پاسخ
پاسخ عبد المحسن العباد به اين گفته احمد امين
وجود آثار منفي براي اعتقاد به مهدويت
پاسخ عبد المحسن العباد به اين گفته احمد امين
پاسخ
دسته اول: احاديثي كه حضرت مهدي عليه السلام را همنام پيامبر ميداند
دسته دوم: احاديثي كه نزول حضرت عيسي را در زمان ظهور حضرت مهدي عليه السلام بيان ميكند
دسته سوم: احاديثي كه در آنها اوصافي از حضرت مهدي و از حالات زمان ظهور آن حضرت؛ بيان شده است
دسته چهارم: احاديثي كه حضرت مهدي را از عترت پيامبرصلياللهعليه وآله و يا از فرزندان حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ شمرده اند
بررسي سندي
دسته پنجم: احاديثي كه سجاياي اخلاقي حضرت مهدي را مثل سجاياي اخلاقي پيامبر صلي الله عليه و اله مي داند
آيا كسى از مسلمانان، منكر عقيده مهدويت شده است؟
سؤال كننده: احمد ولى
توضيحسؤال:
با اين كه اعتقاد به مهدويت از جمله باورهاى است كه همه مسلمانان بر آن پايبند هستند، و انتظار آمدن موعود كه عدل و داد را در سراسر عالم فراگير خواهد كرد، از اعتقادات تمام اديان الهى است و ريشه در آيات وروايات متواتر شيعه و سنى دارد؛ اما در اين ميان، تعداد اندكى از نويسندگان سنى مذهب به انكار اين اصل اعتقادى و باور دينى پرداخته و در آن ترديد كردهاند؛ از جمله اين افراد مىتوان از ابن خلدون، محمد عبده، رشيد رضا، احمد امين مصرى،محمد فريد وجدى، محمد محيى الدين عبد الحميد نام برد؛ اينان با طرح چند ادعاى كلى تلاش كردهاند كه اصل باور مهدويت را زير سؤال ببرند و مردم را دچار ترديد نمايند.
ما در اين مقاله تلاش مىكنيم، ادعاى اين افراد را طرح و سپس نقد نماييم.
شبهه ابن خلدون:
ابن خلدون اگر چه در ابتدا موضوع مهدويت و اقتدا كردن حضرت عيسى عليه السلام به حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف را مشهور بين تمام مسلمانان در گذر زمانها مىداند و حتى قبول كرده است كهعدهاى از ائمه حديث، احاديث مهدويت را از تعدادى از صحابه روايت كردهاند؛ ولى سپساقوال منكرين را با استناد به قاعده رجالى «الجرح مقدم على التعديل» ترجيح داده و تلاش مىكند كه باور مهدويت را زير سؤال ببرد. وى در اين باره مىگويد:
اعلم أن في المشهور بين الكافة من أهل الإسلام على ممر الأعصار أنه لا بد في آخر الزمان من ظهور رجل من أهل البيت يؤيد الدين ويظهر العدل ويتبعه المسلمون ويستولي على الممالك الإسلامية ويسمى بالمهدي...
و أن عيسى ينزل من بعده فيقتل الدجال أو ينزل معه فيساعده على قتله ويأتم بالمهدي في صلاته... إن جماعة من الأئمة خرجوا أحاديث المهدي منهم الترمذي وأبو داود والبزار ابن ماجة والحاكم والطبراني وأبو يعلى الموصلي وأسندوها إلى جماعة من الصحابة مثل علي وابن عباس وابن عمر وطلحة وابن مسعود وأبي هريرة وأنس وأبي سعيد الخدري وأم حبيبة وأم سلمة... ربما يعرض لها المنكرون كما نذكره إلا أن المعروف عند أهل الحديث أن الجرح مقدم على التعديل فإذا وجدنا طعنا في بعض رجال الأسانيد بغفلة أو بسوء حفظ أو ضعف أو سوء رأي تطرق ذلك إلى صحة الحديث وأوهن منها.
بدان كه در مشهور بين تمام مسلمانان در گذر زمانها اين است كه: لازم است در آخر الزمان، مردى از اهل بيت ظهور، دين را تأييد و عدل را آشكار كند؛ مسلمانان از او تبعيت كنند و او بر ممالك اسلامى مستولى و مهدى ناميده مىشود... و عيسى در نماز بر او اقتدا كند...
و عدهاى از ائمه حديث مثل: ترمذى و ابو داود و ابن ماجة و وحاكم نيشابورى و طبرانى و ابو يعلى موصلى؛ احاديث مهدويت را از تعدادى از صحابه مثل: امير المؤمنين على عليه السلام و ابن عباس و ابن عمر و طلحة و ابن مسعود و ابوهريره و انس و ابو سعيد خدرى وام حبيبه و ام سلمه و... روايت كردهاند؛ ولى چه بسا بر اين (قول مشهور) قول منكرون عارض مىشود، و در نزد اهل حديث، معروف و مشهور اين است كه: « جرح مقدم بر تعديل است»، وقتى كه ما در بعضى از رجال سندهاى اين احاديث، غافل بودن و يا سوء حافظه و يا سوء نظر را يافتيم، به صحت حديث ضربه وارد مىكند و موجب ضعف حديث مى شود.
إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص311 ـ 312، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
پاسخ و نقد و ارزيابى:
در نقد و ارزيابى ديدگاه ابن خلدون چند نكته قابل توجّه و اهمّيت است:
الف: تصريح ابن خلدون به صحيح بودن بعضي از احاديث مهدويت:
از ميان رواياتى كه خود وى نقل كرده ـ كه آن هم تعداد اندكى از روايات مهدويت هستندـ دستكم چهار روايت، بنابر تصريح خود ابن خلدون يا بنابر نقلى كه از ديگران كرده است، اسناد خوب و قابل قبولى دارند:
1. اما الترمذى فخرج هو و ابوداود بسنديهما الى ابن عباس من طريق عاصم بن ابى النجود احدالقراء السبعه الى زرّ بن حبيش عن عبدالله بن مسعود عن النبى(ص):
لو لم يبق من الدنيا الايوم لطول الله ذلك اليوم، حتى يبعث الله فيه رجلاً منى أو من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي واسم أبيه اسم أبي.
اما ترمذى و ابو داوود با سند خودشان از ابن عباس از طريق عاصم بن ابى النجود كه يكى از قاريان هفتگانه است، نقل كرده اند و وى از زرّ بن حبيش و او از عبدالله بن مسعود نقل كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و اله فرمودند: اگر از دنيا يك روز بيشتر باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى مى كند تا اينكه خداوند؛ مردى از من يا از اهل بيت من را كه اسم او اسم من و اسم پدر او اسم پدر(پسر) من است را بر مىانگيزد.
ابن خلدون سپس براى تأييد صحت روايت ابو داوود چنين آورده است:
هذا لفظ أبي داود وسكت عليه وقال في رسالته المشهورة إن ما سكت عليه في كتابه فهو صالح.
اين لفظ ابو داود است و بر اين لفظ ساكت مانده (چيزى درباره آن نگفته) و در رساله مشهورش گفته است كه در باره هر چيزى كه در كتابش ساكت بود، آن چيز صلاحيت دارد (حديث صحيح است.)
سپس ابن خلدون مىافزايد:
و كلاهما حديث حسن صحيح.
هر دوى اينها حديث حسن و صحيح هستند.
إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص312،ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
2. ما رواه الحاكم من طريق سليمان بن عبيد، عن ابى الصديق الناجى عن رسولالله قال: يخرج اخر امتى المهدى يسقيه الله الغيث، و تخرج الارض نباتها، و يعطى المال صحاحاً وتكثر الماشية وتعظم الأمة يعيش سبعا أو ثمانية يعنى حججا.
آنچه كه حاكم نيشابورى از طريق سليمان بن عبيد از ابو الصديق الناجى از رسول الله صلى الله عليه روايت كرده است كه آن حضرت فرمودند: در آخر امت من، مهدى، خروج مى كند؛ خداون باران را بر او نازل مى كندو زمين گياهانش را خارج مىكند و مال را به طور صحيح مىدهد و چهرپايان زياد مى شوند و امت بزرگ و عزيز مىشوند و حضرت مهدى؛ هفت سال يا هشت سال زندگى مىكند.
ابن خلدون پس از ذكر اين حديث، قول حاكم نيشابورى را آورده كه وى اين حديث را صحيح دانسته است:
وقال فيه حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه مع أن سليمان بن عبيد لم يخرج له أحد من الستة لكن ذكره ابن حبان في الثقات ولم يرد أن أحدا تكلم فيه حديث.
حاكم نيشابورى در باره اين حديث گفته است كه اين حديث صحيح است با اينكه بخارى و مسلم آن را نياورده آند؛ با اينكه هيچ كدام از صحاح ششگانه حديثى را از سليمان بن عبيد نياوردهاند، ولى ابن حبان وى را در كتاب «الثقات» آورده است و نيامده است اينكه كسى درباره(در مذمت) او حرفى زده باشد.
إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص316،ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
3. و رواه الحاكم ايضاً من طريق عوف الاعرابى عن ابى الصديق الناجى عن ابى سعيد الخدرى قال: قال رسول الله: لا تقوم الساعة حتى تملأ الارض جوراً و ظلماً و عدواناً، ثم يخرج من اهل بيتى رجلٌ يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً.
و حاكم نيشابورى همچنين از طريق عوف الاعرابى عن ابى الصديق الناجى عن ابى سعيد الخدرى كه گفت: رسول خدا صلى الله عليه واله فرمودند: قيامت برپا نمىشود تا اينكه زمين از ظلم و ستم و دشمنى پر شود، سپس از اهل بيت من مردى خروج مى كند كه زمين را از عدل و داد پر مى كند همچنانكه از ظلم و ستم و دشمنى پر شده است.
وى بعد از ذكر اين حديث مىنويسد:
وقال فيه الحاكم: هذا صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه.
حاكم نيشابورى گفته است: اين حديث صحيح است بنابر بر شرط بخارى و مسلم با اين كه آن را نياورده اند.
إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص316،ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
4. ثم رواه ابوداود من رواية ابى خليل عن ابى عبدالله بن الحارث عن ام سلمه... و رجاله رجال الصحيحين لا مطعن فيهم و لا مغمز.
سپس ابو داوود از روايت ابوخليل از ابوعبد الله بن الحارث از ام سلمه... و رجال سند آن، رجال صحيحين است كه طعنه اى برآن نيست.
إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاي808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص316،ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.
از ميان تعداد اندك روايتى كه ابن خلدون نقل كرده، دستكم اين چهار مورد را يا خود او يا صاحب نظران ديگر كه وى از آنها نقل كرده است، به سلامت و درستى اسانيد آنها اذعان كردهاند، و اگر نبود جز همين چند روايت صحيح كه به طور طبيعى با ديگر احاديث ضعيف تأييد شدهاند، براى اثبات موضوع مهدويت كفايت مىكرد؛ چون بسيارى از موضوعات ديگر اعتقادى، با همين مقدار قابل اثبات هستند.
البته ذكر اين نكته اهمّيت دارد كه از ميان صدها، بلكه هزاران روايتى كه در منابع گوناگون شيعه و اهل سنّت نقل شده، بيان چند روايت و نقد و بررسى آنها و داورى بر اساس همان چند حديث و به ايجاد ترديد و تشكيك پرداختن، خالى از دقّت علمى است و در نزد اهل نظر كار عالمانهاى نيست.