صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 75

موضوع: ۞۩کشتی پهلو شکسته۩۞(ویژه شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها))

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض ۞۩کشتی پهلو شکسته۩۞(ویژه شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها))








    ۞۩کشتی پهلو شکسته۩۞








    ویژه شهادت بانوی دو عالم
    حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)





    http://www.noas.ir/f/forum9/thread17293.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread17275.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread17272.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16834.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread17209.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread17192.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16975.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16891.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread17094.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread17044.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16890.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16835.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16860.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16857.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16853.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16850.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16833.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread16480.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread7002.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread6997.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread6679.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread5626.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1650.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1476.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread5488.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread5318.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread5124.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread5076.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread5014.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread4978.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1551.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread4926.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread3681.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread3390.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread2986.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread2899.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread2880.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread2840.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread2754.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread2582.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1894.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1530.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1529.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1484.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1483.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1474.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1440.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1362.html
    http://www.noas.ir/f/forum9/thread1100.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread16832.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread16831.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread16830.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread2752.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread5488.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread3452.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread3425.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread1677.html
    http://www.noas.ir/f/forum299/thread1676.html
    http://www.noas.ir/f/forum102/thread1311.html
    http://www.noas.ir/f/forum102/thread1310.html











    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض



    در اندوه جگر سوز علی –سلام الله علیها- در مواجهه با فاطمه میان در ودیوار وگاه شستن صورت نیلی و بازوی کبود فاطمه هیچ هنرمند عارفی توانسته است مرثیه بسراید آنچنانکه از عمق رنج آدمی در چروک های پیشانی علی خبر دهد و وسعت غمهای خلقت را در پهنای اشک علی بشناسد وبشناساند جز باز اشک پنهانی علی؟


    سوز اشک های فاطمه هنوز پای را در بیت الاحزان او سست می کند و کمر را می شکند و آتش به جان اولیاء الله می اندازد. آنچه بر پیشانی تاریخ تشیع چروکهایی اینچنین عمیق آفریده دردهایی از این دست است در د هایی که گفتنی نیست بیان کردنی نیست و تصویر کردنی نیست.

    درد را-اگر بسیار عمیق باشد- به زخم تشبیه می کنند و زخم را-اگر بیش از حد سوزنده باشد- به آتش.وحرارت کدام آتشی می تواند با هرم قلب علی در بیست و پنج سال سکوت خار در چشم و استخوان در گلوی اوبرابری کند؟


    پس اینگونه دردها ((مشبه))نیستند ((مشبه به))اند. وتاریخ شیعه آکنده از دردهایی اینگونه است.
    غم کمرشکن وچاره سوز حسین در شهادت برادر علمدارش ,عباس روحی فداه.
    سکوت اندوهبار حسین جان که عالمی بفداش در برابر جگر پاره پاره امام برادرحسن -سلام الله علیه- حسرت عمیق عباس برادر, عباس عمو,عباس پدر و عباس امید در جراحت مشک آب.
    درد وصف ناشدنی سجاد در شهادت مظلومانه پدر. و از آن پس همچنان انبوه درد بر درد و تراکم جراحت بر جراحت و زخم بر زخم و اتصال مدام جوی خون.
    انگار که تاریخ را در سرزمین شیعه با خون رقم می زنند با مظلومیت خون
    ….و این قلم تنها کاری که می تواند بکند اقرار و اعتراف به عجز است در مسیر شناخت الفبای این کتاب مظلومیت چه رسد به شناساندن و تقریر و تصویر کردن آن.



    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  4. #3
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض


    این پاى را بگو از ارتعاش بایستد، این دست را بگو كه دست بدارد از این لرزش مدام، این قلب را بگو كه نلرزد، این بغض را بگو كه نشكند و اشك از ناودان چشم نریزد.

    این دل بی‌تاب را بگو كه فاطمه هست، نمرده است.
    اى جلوة خدا! اى یادگار رسول! زیستن، بی‌توجه سخت است.
    ماندن، بی‌تو چه دشوار.

    این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی‌تو، حیات نیست.

    این مرگ نقطة ختمى است بر كتاب جهان.

    زمین با چه دلى ترا در خویش می‌گیرد و متلاشى نمی‌شود؟
    آسمان با چه چشمى به رفتن تو می‌نگرد كه از هم نمی‌پاشد و فرو نمی‌ریزد؟

    خدا اگر نبود من چه می‌كردم با این مصیبت عظمى؟

    اِنّاِلله و انّا اِلیْه راجِعُون.

    فاطمه جان! عزیز خدا! دُردانة رسول! چه بزرگ است فتنه‌هاى جهان و چه عظیم است ابتلاهاى خداى منّان.

    پس از ارتحال پیامبر، خدا می‌داند كه دل من، تنها گرم تو بود. در آن وانفساى بعد از وفات نبى كه همه مرتد شدند جز چند تن، چشمة زلال اسلام محض از خانة تو می‌جوشید.

    در آن طوفانها كه كشتى اسلام را دستخوش امواج جاهلیت می‌كرد، تنها لنگر متین و استوار، لنگر رضاى تو بود.

    در آن گردبادهاى سهمگین پس از وفات پیامبر كه حق در زیر پاى مردم، كعبه در پشتشان، پیامبر در زوایاى غفلت زده و زنگار گرفته دلهایشان و شیطان در عقل و چشم و گوششان جاى می‌گرفت، جادة منتهى به خانة تو، تنها طریق هدایت بود، كه بی‌رهرو مانده بود.

    در آن ابتداى میعاد مستمر موساى اسلام، كه سامرى بر منبر هدایت نبوى و ولایت علوى تكیه می‌زد، تنها تجلى انوار ربوبى بر درختان خانة تو بود.

    رضاى تو اسلام بود و خشم تو كفر.(1)

    هیهات. هیهات. اگر رود خروشان اسلام در مسیر اصلى خویش، یعنى جرگة رضاى تو و نه شوره‌زار غضب خداوند جریان می‌یافت، مدت اقامت تو در دنیاى پس از رسول، اینسان قلیل و ناچیز نمی‌گشت.

    آنچه تو، همسر جوان مرا شكست، شكست نور بود پس از وفات پیامبر و آنچه تو، مادر مهربان كودكان مرا به بستر ارتحال كشانید خون دل بود.
    اهل زمین و آسمان گواهند كه تو پس از پیامبر، هیچ نخوردى، جز خون دل

    زهراى من! این تازه ابتداى مصیبت ماست.
    این من كه سر تو را بر دامن گرفته‌ام، پس از تو، جز بر بالش غم، سر نخواهم گذاشت و جز نخل‌هاى كوفه همراز نخواهم یافت.

    این حسن كه سر بر سینة تو نهاده است و گریه جگر سوزش امان مرا بریده است روزى خون دل عمر خویش را بواسطة زهر خیانت بر طشت غربت خواهد ریخت.

    این حسین كه ضجه‌هایش دل ملائكة الله را می‌لرزاند و بعید نیست كه هم الان قالب تهى كند و جان نازك خویش را به جان تو پیوند زند روزى بجاى لبیك، چكاچك شمشیر خواهد شنید و بجاى متابعت، خنجر و نیزه و تیر خواهد دید.

    این زینب كه هم اكنون بر پاى تو افتاده است و هر لحظه چون شمع، كوچك و كوچك‌تر می‌شود، مگر نمی‌داند كه باید پروانه‌وش به پاى چند شمع بسوزد و دم برنیاورد؟

    تو را به خداى فاطمه سوگند كه برخیز و به ام‌كلثوم بگو كه اگر جان مرا می‌خواهد لحظه‌اى از گریستن دست بردارد كه من نمی‌دانم غم تو جانسوزتر است یا گریة‌ ام‌كلثوم؟ و نمی‌دانم دختركى كه در یك مصیبت فاطمى اینچنین بیتاب است با آن مصیبت‌هاى عاشورایى چه می‌كند؟

    این نوگلان كه اكنون اینچنین جامه می‌درند جز چند روز از فصل خزان عمر تو را در نیافته‌اند.

    عمرى كه تمامت آن جز یك فصل ـ فصل خزان ـ نبوده است.


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  5. #4
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]



    چه هوشيارانه مظلوميت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب عليه السلام را مهر كرديد

    تو يگانه دختر پيامبر گرامي اسلام بودي كه اين روايت شريف را همه (شيعه و سني ) از پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) نقل کرده اند که فرمود :"هر کس به زهرا اذيت کند مرا آزرده و هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است " . به قدري عظمت شأن او را درک کرده که دستش را مي بوسد آري پدري چون خاتم الانبياء محمد (صلي الله عليه و آله و سلم ) دست دخترش زهرا را مي بوسد .

    در احاديث معتبر از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) نقل شده که فرمود : خداوند در پيغمبران بوي به بهشتي قرار داده و حورالعين بوي گل ياس بهشتي و در ملائکه بوي گل سرخ بهشتي و در دخترم زهرا هر سه بو را جمع فرموده است . هم بوي انبياء (به بهشتي ) هم بوي حور (ياس بهشتي ) هم بوي ملائکه ( گل سرخ بهشتي )

    وقتي مي بيند محبوبه ي خدا آمده تمام قامت جلوش بر مي خيزد مي فرمايد : " فداها ابوها " پدرش به قربانش ، مي فرمايد رضاء و غضب خدا با رضا و غضب فاطمه است . هر کس از او راضي باشد خدا هم از او راضي و خشنود است و بر هر کس که زهرا خشمگين است خدا هم بر او خشمناک مي باشد .

    شرم دارد تاريخ كه آن روزها را به ياد آورد....
    روزي كه دختر نبي اكرم صل الله عليه وآله به سوگ پدر نشسته و مهاجرين و انصار در پي گرفتن قدرت هستند

    چه روزهاي سياهي بود
    روزي كه هيزم به درب خانه تو آوردند كه عزيزترين كس رسول الله صل الله عليه وآْله بودي
    واي بر آن ملعوني كه وقتي گفتند اينجا خانه فاطمه است آتش بزنيم؟؟گفت:حتي اگر خانه فاطمه باشد!!

    و تو چقدر زيبا و مقتدرانه از حق ولايت اميرالمومنين علي عليه السلام دفاع كردي
    و خود را براي زنده نگه داشتن اسلام فدا كردي

    و زيركانه وصيت كردي كه علي جان مرا مخفيانه دفن كن تا قبر من مخفي بماند
    تا نشانه اي باشد براي اهل حق كه اي حق جويان اگر اين واقعيت وجود ندارد
    پس قبر پاره تن رسول الله صل الله عليه وآله كجاست؟؟؟



    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  6. #5
    مدیربازنشسته paradise آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    نوشته ها
    3,041
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    سرشک دیده

    تمام شمع وجود تو آب شد مادر

    دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر

    گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد

    بهشت آرزوی ما خراب شد مادر

    بجای شمع که سوزد به قبر پنهانت

    علی کنار مزار تو آب شد مادر

    میان آن همه دشمن که می زدند تو را

    دلم به غربت بابا کباب شد مادر

    حمایت از پدرم را گناه دانستند

    که کشتن تو در امت ثواب شد مادر

    به محفلی که علی بر تو مخفیانه گرفت

    سرشک دیده ی زینب گلاب شد مادر

    به یاد ناله ی مظلومیت دلم سوزد

    که چون سلام پدر بی جواب شد مادر

    نشان غصب فدک، ماند، تا به ماه رخت

    گرفته نیمه ای از آفتاب شد مادر

    علی به یاد جوانیت پیر گشت چو دید

    خمیده سرو و قدت در شباب شد مادر

    عنایتی صف یوم الحساب «میثم» را

    که خسته از گنه بی حساب شد مادر



    شاعر: غلامرضا سازگار
    مادرم حضرت زهرا،پدرم شاهِ نجف/ خوش به حالم که چه مادر پدری دارم من


    اعلم یا یهود؛نحن الغالبون

    آتش فتنۀ اموی را حسین با خونش خاموش کرد!

    ما را از فتنه هراسی نیست![برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] در رگهایمان بی قراری می کند.

    لااله الا انت،سبحانک،انی کنت من الظالمین

  7. #6
    مدیربازنشسته paradise آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    نوشته ها
    3,041
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    فاطمه جان! آمدنت را به‏خاطر می‏آورم؛ تو را از بهشت آورده بودند. یادت می‏آید؟!

    پدر، چهل روز هجران دید؛ راست می‏گویم، فاطمه جان! از خلوتِ «حرا» بپرس! و مادر، چقدر رنج کشید از زخم‏زبان‏های زنان قریش و بنی‏هاشم! و «مریم» آمد؛ و «آسیه» و «ساره» هم بودند؛ و همه اینها فقط به‏خاطر تو بود.

    تو آمدی و تا واپسین روزهای زندگیِ مادر، با او بودی. آن روزهای تلخ اسارت را به‏خاطر داری؟ چشم‏های مادر، سنگین شده بود و تو در کنارش بودی. انگار تو مادر بودی و او فرزند! همان‏سان که «مادر پدر» نیز شدی و مادر فقط چند روز پیش از آزادی، پرواز کرد!

    چقدر رنج کشیدی، فاطمه جان! پیش از هجرت... و چقدر محجوب بودی، آن‏گاه که به خانه علی علیه‏السلام رفتی.
    و تو ـ هیچ‏گاه ـ از او چیزی نخواستی.
    چقدر مظلوم بودی!
    و چقدر مظلوم بودی و علی از تو هم، مظلوم‏تر.

    و آن‏گاه که پدر، در بسترِ ارتحال افتاد، قلبت شکست.
    هیچ‏وقت، تو را چنین غمگین ندیده بودم.
    پدر که گریه‏هایت را دید، در آغوشت کشید؛ هر چند خود نیز می‏گریست! راستی! نگفتی پدر، برایت چه گفت؟
    چه زود او را فراموش کردند و حرف‏هایش را! چه زود، تو را خشمگین کردند و خدا را.

    آمده بودند تا علی را بِبَرند. یادت می‏آید؟ هر چند، به یاد آوردنش نیز قلبم را می‏آزارد. هر چند، هیچ‏کس نمی‏خواهد تو را به یاد بیاوَرَد، اما من شهادت می‏دهم خونِ تو را و کودک نیامده‏ات را و «فضه» نیز با من همزبانی خواهد کرد آغوشِ گرم و خونینت را.

    تمامِ مظلومیت، در چشم‏های علی علیه‏السلام جمع شده بود و ریسمان، فریاد را در گلویش می‏شکست.

    دیگر وقتِ نشستن نبود. انگار پیامبر بود که برخاست و از پسِ پرده ـ در مسجد مدینه ـ سخن گفت؛ برآشفت و تو ـ دیگر ـ هیچ نگفتی؛ هر چند کودکانت را در برابر دیدگان اشکبارِ علی علیه‏السلام در آغوش گرفتی؛ هر چند علی علیه‏السلام ۳۰ سال، تنها شد؛ هر چند... .
    محمد صورت و علی هیبت

    زهرا علیهاالسلام ، بهارِ رسالت را در آستین داشت و گلاب ولایت، از دیدگانش فرو می‏چکید.
    مرد آفرین بانویی که طنین فریادش، بت‏خانه‏ها را درهم می‏شکست و دستانِ سبز و مهربانش، بوسه‏گاه همیشه پدر گشت.
    خدایش از گُل و آیینه و لبخند آفرید، تا آفریدگانش، یازده گُلِ سُرخش ببویند. بهشتی سیرتی که محمد صورت بود و علی هیبت.
    «اُم اَبیها»ی عشق؛ زنده‏ترین زنان و روح مسیحای زمین و زمان که سکّان شفاعت را در روز حشر، به او سپرده‏اند. روزی که هر فریادگری، چشم به فریادرسی دوخته و دست التجا به دامنش می‏زند، تا از هول رستاخیز، رها گردد؛ که ناگهان، آفتاب عشق، تابیدن می‏گیرد.
    ارمغان «هل أتی»

    نام بلند و باشکوهت از ازل تا ابد، در فرهنگ آفریدگار ثبت است و القابت تا هماره برای مردان و زنان، نمود وارستگی، ایستادگی، صبر، عفت، نجابت و... همه نیکی‏ها و زیبایی‏هاست.

    ای مادر آیینه و لبخند، اسوه وقار، قبله دل‏ها، ضریح گمشده، شکوه تاریخ، زینت هستی، آبروی عشق، شفیع شفیعان، سرچشمه رحمت، بانوی قیامت، عصمتِ ناب، شکسته استوار، ارمغان «هل اَتی» سرو باغ محمد مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، الفبای امامت، الهه ایثار، زهره زهرا! محبت انفاق در راه خدای مهربان و تلاوت قرآن را نصیب دل‏هامان گردان و از سر احسان، ما را به کاروانِ شیعیان‏تان برسان.
    چاره‏ای جز صبر نیست
    مهدی خلیلیان
    مادرم حضرت زهرا،پدرم شاهِ نجف/ خوش به حالم که چه مادر پدری دارم من


    اعلم یا یهود؛نحن الغالبون

    آتش فتنۀ اموی را حسین با خونش خاموش کرد!

    ما را از فتنه هراسی نیست![برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] در رگهایمان بی قراری می کند.

    لااله الا انت،سبحانک،انی کنت من الظالمین

  8. #7
    مدیربازنشسته paradise آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    نوشته ها
    3,041
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض



    نمی‏دانم کجایی، اما ...
    نمی‏دانم کجایی، اما هر روز برایت گل می‏چینم.

    اگر بودی، مردانگی‏ها، بوی تعفن نمی‏گرفت و دست‏های سیاه تفرقه، کشورهای مسلمان‏نشین را نمی‏بلعید. ما در تنهایی خویش، غرق می‏شویم و آوازهای ابوجهل‏ها را صیقل می‏دهیم. ما از تو دور افتادیم.
    هنوز بوی در نیم‏سوخته را از کوچه‏های تنگ مدینه می‏شنویم؛ از پشت صفحات غبارگرفته تاریخ.

    هنوز کلمات و آیین‏های زندگی تو زنده‏اند. اگر سیره تو فراگیر شود، دوباره عطر امامت، مشام روزهای تنها مانده ما را خواهد آکند.

    کاش به ما یادآوری می‏کردی شیوه پیروان حقیقی را! کاش ما از این خواب زمستانی برخیزیم!
    مادرم حضرت زهرا،پدرم شاهِ نجف/ خوش به حالم که چه مادر پدری دارم من


    اعلم یا یهود؛نحن الغالبون

    آتش فتنۀ اموی را حسین با خونش خاموش کرد!

    ما را از فتنه هراسی نیست![برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] در رگهایمان بی قراری می کند.

    لااله الا انت،سبحانک،انی کنت من الظالمین

  9. #8
    حرفه ای ERMIYA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    محل سکونت
    قــــــم
    نوشته ها
    695
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Lightbulb



    ... به نجّار گفت:مي تواني دري برايم بسازي؟
    نجار پرسيد: براي کجا؟
    مرد پاسخ داد: براي در ورودي خانه ام.
    نجار پرسيد: مگر در خانه ات چه شده؟
    مرد گريست...




    به قلم محمد ممبینی
    اللهم عجل لولیک الفـــــرج





    خدا هم نمیدونه با آدم احمقش چطور رفتار کنه، چه برسه به بنده ش!... خب اون آدمه احمقه دیگه!

  10. #9
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض


    سفارشهاى فاطمه) به على


    هنگام وفات حضرت زهرا(سلام الله عليها) على (عليه السلام) سر فاطمه (سلام الله عليها) را برداشته به سينه چسبانيد و بدو فرمود: هر وصيتى دارى بنما كه من آن را انجام خواهم داد.
    فاطمه (سلام الله عليها) عرض كرد: خدايت پاداش نيك دهد اى پسر عموى رسول خدا! نخستين وصيت من آن است كه پس از من ، ((امامه )) دختر خواهرم را به ازدواج خويش درآورى ، چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است ، و مردان نيز ناچارند همسرى از زنان داشته باشند.
    وصيت ديگر من آن است كه احدى از اين مردم كه به من ستم كرده و حق مرا گرفتند، در تشييع جنازه من و ديگر مراسم آن حاضر شوند، زيرا اينان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند؛ مبادا بگذارى يكى از آنها و يا پيروان آنها بر جنازه اى نماز بگذارند...
    اى اباالحسن ! مرا شب هنگام ، در آن وقت كه ديده ها همه خواب رفته اند، دفن كن




    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  11. #10
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض



    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مصحف حضرت فاطمه زهرا(س)
    توسط mahdishata در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-04-2013, 20:15
  2. پوشش و عفاف حضرت فاطمه(س)
    توسط mahdishata در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 12-04-2011, 15:31
  3. سیره عملی حضرت فاطمه (س)
    توسط mahdishata در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-04-2011, 14:03
  4. معرفى شهداى نهضت حسينی
    توسط محبّ الزهراء در انجمن عاشورا خون خدا جاری در رگهای تنزیل[ویژه نامه محرم]
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-12-2010, 23:55
  5. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه