هر دم از اين باغ، بري ميرسد تازهتر از تازهتري ميرسد
هجمهاي كه امروز متوجه فرهنگ شيعه و أهل بيت (عليهم السلام) است، شايد در تاريخ اين 15 قرن، بينظير باشد. از زمين و هوا، از طريق جزوه، كتاب، سايت و ماهواره، فرهنگ شيعه را مورد هجمه قرار ميدهند. بنده، قبل از عيد، حدود يكماه در آلمان بودم و در رابطه با ماهوارههايي كه عليه شيعه فعاليت ميكنند و برنامه توليد ميكنند، تحقيقي ميداني داشتم. نتيجهاي كه بنده داشتم، اين بود: 300 مركز ماهوارهاي، عليه شيعه، برنامه توليد و پخش ميكنند. متأسفانه از اين طرف هم يا مركز پاسخگويي نداريم، يا عزيزاني كه به فكر پاسخگويي هستند، مراكزي را راهاندازي ميكنند و به جاي اينكه ابرو را درست كنند، چشم را هم خراب ميكنند. بعضي از ماهوارههايي كه جديدا به عنوان دفاع از شيعه به ميدان آمده، متأسفانه نه تنها آن رسالت شيعي را عمل نميكنند، بلكه بهانه به دست دشمن ميدهند. انتظار ما اين بود كه ماهوارههاي شيعي بيشتر شوند و در حوزه پاسخگويي فعاليت كنند. الآن هم چند ماهواره جديد آمده است و بعضي هم در شُرُف راهاندازي است.
موضوع جلسه موضوع بحث امروز ما، صحبتهايي است كه شيخ الأزهر در چند روز قبل مطرح كرد. عزيزان مستحضر هستند كه دانشگاه الأزهر يك سابقه هزار ساله دارد. در قرن 4، توسط دولت فاطميين بنيانگزاري شد. با اينكه آنها اسماعيلي و زيدي مذهب بودند، ولي دانشگاه الأزهر با چهارچوب سنيگري بنا شد. در طول اين مدت هم اين دانشگاه در جهان اسلام، حرف اول را ميزده و الآن هم حرف اول را در جهان اسلام ميزند. البته عزيزان دقت كنند كه دانشگاه الأزهر، 3 بخش دارد: 1. رئيس دانشگاه 2. هيئت علماء و اساتيد دانشگاه 3. شيخ الأزهر شيخ الأزهر، بالاترين مقام دانشگاه الأزهر است و رئيس دانشگاه و هيئت علماء و اساتيد، زير نظر او هستند و او هم توسط رئيس جمهور مصر انتخاب ميشود. آقاي طنطاوي، شيخ سابق الأزهر بود، در 18 اسفند 1388 در مسافرتي كه به عربستان سعودي داشت، سكته كرد و از دنيا رفت و در قبرستان بقيع دفن شد و بعد از او، دكتر احمد طيب، كه رئيس دانشگاه الأزهر بود، به عنوان شيخ الأزهر انتخاب شد. آقاي دكتر احمد طيب، هم فارغ التحصيل دانشگاه الأزهر است و هم دكتراي فلسفه از دانشگاه سوربُن فرانسه دارد و در حقيقت، رئيس فرقهاي از صوفيه در مصر است.
سخن شيخ الأزهر ايشان در مصاحبهاي كه در تاريخ 3 آوريل 2010 ميلادي داشتند، اعلام كرد: ما ميخواهيم دروازههاي دانشگاه الأزهر را به روي دانشجويان شيعه باز كنيم و تعامل با كشور ايران داشته باشيم تا هم ما به آنجا دانشجو بفرستيم و هم آنها دانشجو بفرستند و علاقه داريم كه اين تعامل ميان شيعه و سني انجام شود تا آن تقريبي را كه شيخ شلتوت در الأزهر بنيانگزاري كرد ، ادامه بدهيم. جريدة البشادر، 3 آوريل 2010 ايشان بعد از چند روز، در مصاحبهاي در شبكه ماهوارهاي العربية، بحثهايي را مطرح كرد كه از ايشان، دور از انتظار بود. در نماز جمعه اين هفته هم حضرت آيت الله بوشهري، به اين سخنان اشاره داشت كه: شيخ الأزهر، تخم نفاق و تفرقه را در ميان امت اسلامي منتشر ميكند. اگر به سايتهاي وهابي هم برويد، عليه حضرت آيت الله بوشهري، مفصّل هجمه كردهاند كه خطيب قم، عليه شيخ الأزهر حرف زده است. شيخ الأزهر در آن شبكه گفت: تلاش ما بر اين است كه از گسترش مذهب شيعه در مصر و ساير كشورهاي اسلامي جلوگيري كنيم. با بعضي از علماء ايران هم به توافق رسيدهايم كه از تبشير شيعي دست بردارند. كلمه تبشير، اشاره به دعوتهاي مسيحيان است. ولي در شيعه، از كلمه تبليغ استفاده ميكنند. كساني كه از كلمه تبشير استفاده ميكنند، مذهب شيعه را به مذهب مسيحيت تشبيه ميكنند. سخن شيخ الأزهر اين است: و كان شيخ الازهر قد قال في لقاء تلفزيوني أن: الأزهر سيواصل دوره في مسألة التقريب الفكري التي بدأها مع المذهب الشيعي منذ عهد شيخ الأزهر الأسبق محمود شلتوت . . . وجود توافق كبير من العلماء الشيعة داخل إيران فيما يخص مسألة عدم التبشير لمذهب شيعي في أوساط سنية أو العكس، . . . سيتصدى لأي محاولة لنشر المذهب الشيعي في أي بلد إسلامي أو لنشر خلايا شيعية في أوساط الشباب السن. ايشان چند نكته را متذكر شده است: 1. اجازه نميدهيم مذهب شيعه در مصر و ساير كشورهاي اسلامي تبليغ شود. 2. با علماء شيعه به توافق رسيدهايم و اين عمل ما، مطابق با فرهنگ جمهوري اسلامي ايران است كه به أهل سنت، اجازه تبليغ مذهب خودشان را نميدهد. 3. ... البته ايشان ادعاء كرده است و معلوم نيست كه صحّت داشته باشد. بر فرض هم اگر صحّت داشته باشد، مرجع اين قضايا مشخص است و بعضيها در ايران شعار ميدهند كه ما بايد براي وحدت، از منصوص الخلافه بودن حضرت علي (عليه السلام) دست برداريم و براي مشروعيت خلافت أبوبكر و عمر، بايد طلبههاي حوزه علميه أدله معين كنند. اين مصاحبه ايشان در مجله نهج البلاغه، شماره 5، مفصل آمده است و جوابي هم كه بنده نوشتهام، در شماره 6 موجود است.
جواب اول: الآن در بعضي از ماهوارهها، روزنامهها و سايتهايي كه مربوط به أهل سنت است، حتي در خطبههاي نماز جمعهشان، معمولاً ميگويند: در اين 30 سال، به ما أهل سنت اجازه نميدهند مذهبمان را ترويج و تبليغ كنيم و صدا و سيما در انحصار علماء شيعه است و مجلات و كتب هم، چنين و چنان هستند و ما گلايه داريم ... .
أولا: من آماري را بيان ميكنم كه در تمام سايتها هم آمده است؛ آماري كه توسط سازمان تبليغات و بعضي از مراكز ديگر از مساجد شيعه و أهل سنت در ايران اعلام كردهاند. اين آمار براي اسفند ماه 1387 است كه در سايت تبيان و تابناك و غيره آمده است: نزديک به 70 هزار مسجد در کشور وجود دارد که از اين ميزان، 60 هزار مسجد متعلق به شيعيان و 10 هزار مسجد نيز براي اهل سنت است. از 72 ميليون نفر ايراني، بيش از 99٪ مسلمان و از اين ميزان، 7٪ از اهل سنت هستند. بر اين اساس نزديک به 5 ميليون سني در کشور وجود دارد که داراي 10 هزار مسجد هستند و به طور متوسط، براي هر 500 سني، يک مسجد ساخته شده است. بيشترين ميزان اين مساجد به استان سيستان و بلوچستان با 3546 مسجد و پس از آن كردستان و آذربايجان غربي با 1768 و 1465 مسجد اختصاص دارد. استانهاي هرمزگان با 1032 مسجد، گلستان با 1017 مسجد، خراسان (مجموعه 3 استان) با 746 مسجد، کرمانشاه با 341 مسجد، بوشهر با 106 مسجد و گيلان با 89 مسجد در رتبههاي بعدي تعداد مساجد قرار دارند و در استانهاي کرمان و خوزستان هم هموطنان اهل سنت تعدادي مسجد دارند. جمعيت شيعه هم بالغ بر 66 ميليون نفر خواهد بود که به طور متوسط، براي هر 1100 شيعه، يک مسجد وجود خواهد داشت. اين آمار ذيل، مربوط به اوائل سال گذشته است: در سيستان و بلوچستان، در روز جمعه، 256 نماز جمعه أهل سنت برگزار ميشود. حال آنكه شيعه در اين استان، كمتر از 15 نماز جمعه دارد. باز هم ميگويند ما آزادي نداريم. أهل سنت در مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان رهبري، نماينده دارند. در تمام ارگانهاي نظامي و فرهنگي و غيره، تعدادي از برادران أهل سنت هستند. قاضي، شهردار، عضو شوراي شهر و ... هستند. ولي با اينحال ادعاء ميكنند آزادي ندارند و نميتوانند كار كنند و تبليغ كنند. در رابطه با تهران هم گفتهايم كه اينها ميخواهند مسجد بسازند، ولي نظام جمهوري اسلامي از زمان امام راحل (ره) تا الآن، گفته است اجازه ساخت مسجد به أهل سنت در تهران نميدهيم. همانطوري كه رياض و مدينه منوره و مكه مكرمه، اجازه ساخت مسجد به شيعيان نميدهند. حتي در قطيف و أحصاء، غالب مساجد شيعيان را بستهاند و حدود يكي دو ماه قبل، شيعيان در منزل يكي از شيعيان نماز ميخواندند كه آمدند در آنجا و جلوگيري كنند. نماز جماعت خواندن شيعيان در منازل علماء را هم جلوگيري كردند. البته اين يك أمر سياسي است و ما كاري به مسائل سياسي نداريم. عربستان سعودي اينگونه تشخيص ميدهد كه اجازه ندهد، مسئولين جمهوري اسلامي ايران هم اينگونه تشخيص دادهاند و اجازه نميدهند. همچنين طبق اعلام دفتر ائمه جمعه كشور، در روزهاي جمعه در تهران، أهل سنت در 14 نقطه تهران، در منازل، نماز جمعه ميخوانند. پس اينكه جناب دكتر احمد طيب، شيخ الأزهر ميگويد: ما با گسترش فرهنگ شيعه مقابله ميكنيم، چون در ايران با گسترش فرهنگ أهل سنت مقابله ميكنند. حرف بياساسي است و در ايران، اينچنين نيست. البته در صدا و سيما، تعدادي از علماء أهل سنت را آوردهاند و حرف خود را زدهاند. ولي اينچنين نيست كساني كه آدمهاي تندي هستند و خيلي با ادبيات حرف نميزنند، دعوت شوند و در صدا و سيما صحبت كنند. در زمانيكه آقاي لاريجاني، رئيس صدا و سيما بود، بنده خودم با حضرت آيت الله خزعلي نزد ايشان رفتيم و اصرار كرديم و گفتيم به جاي اينكه شبكه المستقلة، مناظره ميان شيعه و سني راه بياندازد، در همين صدا و سيما، مناظره تشكيل بدهيد و از علماء معتدل و با سواد أهل سنت دعوت كنيد تا حرفشان را بزنند و ما هم حرفمان را بزنيم تا جوانان از اين سردرگمي خارج شوند. ولي ايشان قبول نكرد. حتي قرار بود در دو سال قبل اين برنامه إجراء شود، ولي نشد. ولي ما يكي از چيزهايي كه از صدا و سيما ميخواهيم و مصرّ هستيم و ميدانيم به نفع تشيع و نظام جمهوري اسلامي ايران است، اين است كه از علماء معتدل أهل سنت دعوت كنيم تا بيايند صحبت بكنند و ما هم صحبت بكنيم. به تعبير شهيد مطهري (ره): بحثهاي علمي، نه تنها عامل تفرقه نيست، بلكه زمينهساز وحدت است.
راهاندازي شبكه ماهوارهاي ولايت در رابطه با ماهواره هم تلاش زيادي كردهايم و نتيجه تلاشمان اين شد كه با مشورت مراجع عظام تقليد، ماهوارهاي به نام ماهواره ولايت راهاندازي كرديم و الآن از طريق «تل استار» در خود آمريكا و كانادا پخش ميشود و در اين روزها هم بنا است كه در اروپا و آمريكا هم پخش شود. بعد هم با مراكز تخصصي مذاهب و مهدويت و غيره و ساير دوستان صحبت كرديم و رايزني كرديم و إن شاء الله قبل از تابستان، ماهوارهاي كه همان نظر مراجع عظام تقليد را تأمين كند و نه تندروي داشته باشيم و نه تفريط داشته باشيم و آنچه كه از ائمه (عليهم السلام) فراگرفتهايم، به تعبير امام رضا (عليه السلام): إذا عرف الناس محاسن كلامنا لاتبعونا. عيون أخبار الرضا للشيخ الصدوق، ج2، ص275 ـ وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج27، ص92 ارائه بدهيم. بنده خودم در اين چند سالي كه در شبكه سلام برنامه داشتم، شايد صدها هزار نفر از جوانان وهابي و سني به بركت آن برنامهها، به مذهب شيعه مشرف شدند؛ جوانان مسيحي هم همينطور. در همين اواخر هم اگر به سايت مراجعه كرده باشيد، در خبرها آوردهايم كه يك جوان مسيحي (كه پدرش از هند بود و دين هندو داشت و مادرش از فيليپين بود و دين مسيحي داشت) به قم آمد و به مذهب شيعه مشرف شد و عكسش هم در تمام سايتها آمده است. قبل از او هم جواني مسيحي از استراليا به اينجا آمد و مسلمان و شيعه شد و عكسش هم در سايتها موجود است. جواني از ارمنستان، به صورت تلفني تماس گرفت و با راهنمايي ما، مسلمان و شيعه شد. هر هفته از داخل و خارج، چه مسيحي و چه وهابي و چه سني، فوج فوج به طرف مذهب أهل بيت (عليهم السلام) وارد ميشوند. اينها هم به بركت آن فرهنگ نوراني أهل بيت (عليهم السلام) است. اين مذهب شيعه است كه برخاسته از متن قرآن و منطبق با سنت راستين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است كه وقتي اينها را ارائه ميدهيم، طرف مقابل، حرفي براي زدن ندارد و يا بايد راه عِناد را پيش بگيرد و يا راه تسليم را. الحمدلله 90٪ جوانان وهابي، در برابر دليل، تسليم ميشوند و معاند نيستند و دنبال حرف ميگردند. اين را بارها گفتهام كه: در كنار بيت الله الحرام، مشغول طواف بودهام. جواني آمد بر شانه من دست گذاشت و شروع كرد به جسارت كردن به شيعه و فحاشي كردن. من هم همينطوري نگاهش ميكردم و چيزي نميگفتم. گفتم: اجازه ميدهي برويم 5 دقيقه با هم صحبت كنيم؟ گفت: برويم. رفتيم و نشستيم و 5 دقيقه با ايشان صحبت كردم. قسم به والله! قسم به جان ولي عصر (عليه السلام) و روح رسول الله (صلي الله عليه و آله)! ايشان از شرمندگي، سرش را پايين انداخت و شانه و پيشاني مرا بوسيد و عذرخواهي كرد. يكي از جوانان وهابي آنجا بود گفت: ميشود برويم به گوشهاي و با هم صحبت كنيم؟ رفتيم و حدود 15 نفر از دانشجويان وهابي هم دور ما را گرفتند و از ساعت 22:30 تا 03:30 نيمه شب با اينها صحبت ميكردم. چند شب صحبت ما ادامه داشت. حتي اينها ما را دعوت كردند به خوابگاه دانشگاه أم القري و ميرفتيم با اين دانشجويان تا نزديك اذان ظهر (كه در ماه رمضان بود) صحبت ميكرديم. خدا شاهد است كه اين جوانان وهابي، بيشتر از جوانان ما علاقمند به بحثهاي علمي هستند. الآن وضع استقبال از فرهنگ شيعه به اين شكل است. جوانان وهابي كه حتي وابسته به شخصيتهاي طراز اول هيئت دولت عربستان سعودي هستند، مرتب با ما تماس ميگيرند و در دانشگاههاي مختلف، مروّج فرهنگ شيعه هستند. قضيه نشر فرهنگ شيعه، به درون خانوادههاي آل سعود رفته است. ولي با اينكه ما نه تبليغ آنچناني داريم و نه موفقيت آنچناني، شاهد اينهمه استقبال از فرهنگ شيعه در عرصه بين المللي هستيم. ولي آنچه كه از روايات محرز است، بايد در جهان، زمينهسازي براي آمدن حضرت باشد و جهان، آماده باشد و اين استقبال كلي و عمومي جهان، إن شاء الله جهان را آماده ميكند براي آمدن آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء). الآن حتي اسم مهدي در كشورهاي اسلامي، حتي در ميان خاندان أهل سنت، محبوب شده است و نام فرزندان خود را مهدي ميگذارند. حال آنكه در 50 سال قبل، همچنين مسئلهاي سابقه نداشته است. يكي از سؤالاتي كه آن جوان مسيحي كه از استراليا آمده بود، از ما پرسيد، اين بود كه فرق ميان مُنجي شيعه و مُنجي مسيحيت چيست؟ من هم چند عبارت از انحيل براي ايشان خواندم و چند عبارت از شيعه خواندم. خدا شاهد است كه اين جوان، چشمش اشكآلود شد و گفت: الآن جوانان مسيحي از رفتن به كليسا و از شنيدن حرفهاي تكراري كشيشها و أسقفها خسته شدهاند و تشنه اينگونه حرفها هستند. اگر شما بياييد در آنجا، اينگونه كه با من صحبت كرديد، براي آنها صحبت كنيد، جوانان مسيحي، دسته دسته به طرف مذهب شيعه كشيده ميشوند. در هنگام خداحافظي، تنها جملهاي كه بر زبان آورد، اين بود: اميدوارم سفير خوبي براي أهل بيت در كشورم استراليا باشم. الآن استقبال جهاني به اين شكل است. ادامه حرفها إن شاء الله در جلسه آينده.
بحث جلسه گذشته ما، پيرامون شيخ جديد الأزهر بود به نام دكتر احمد طيب. ايشان يك فرد صوفي مسلك است و رئيس قسمت أعظمي از صوفيهاي مصر. صوفيها تقريبا در طول تاريخ، ميانه خوبي با شيعه داشتند و علاقمند به أهل بيت (عليهم السلام) هستند و سوابق ايشان هم نسبت به شيعه، إفراطي نبوده است. ولي در دومين برنامه عمومياي كه داشت، اعلام كرد: ما در هيچ كشوري اجازه نشر فرهنگ شيعه را نميدهيم؛ همانطوري كه در ايران اجازه نميدهند أهل سنت فعاليت و تبليغ كنند. . . . نشر فرهنگ شيعه، موجب ميشود كه جوانان ما به مذهب شيعه كشيده شوند و يا منجر به درگيري و كشتار ميشود. در جلسه گذشته، آمارهايي را از مساجد شيعه و أهل سنت نسبت به بخش اول سخنان ايشان ارائه داديم. اما آمارهاي بعدي:
ثانيا: حوزههاي علميهاي كه أهل سنت در كشور دارند، در مقايسه با شيعه، شايد حدود 7 برابر باشد. آماري كه من دارم، براي 4 سال قبل است: شافعيها: 72 حوزه علميه و 3894 طلبه حنفيها: 358 حوزه علميه و 17247 طلبه جناب شيخ الأزهر به ما اعلام كند در كداميك از كشورهاي اسلامي با شيعيان اينگونه برخورد ميكنند كه در داخل كشور ايران با أهل سنت برخورد ميكنند؟ يك نمونه به ما بگوييد. در كداميك از كشورهاي اسلامي حاشيه خليج فارس، حتي كشور سوريه كه ادعاي دوستي با ما دارد، آيا حوزههاي علميه ما در آنجا آزاد هستند به اين شكلي كه حوزههاي علميه أهل سنت آزاد هستند؟ پس در مورد حرف اول ايشان، اين آمارها، اين قضيه را تكذيب ميكند.
جواب دوم (خلاصه): اينكه ايشان ميگويد: ما در هيچ كشوري اجازه نشر فرهنگ شيعه را نميدهيم: به 2 دليل: 1. نشر فرهنگ شيعه، موجب ميشود كه جوانان ما به مذهب شيعه كشيده شوند. 2. منجر به درگيري و كشتار ميشود.
اولا: حدود 4 سال قبل در اردن، همايش و مجمع جهاني فقه اسلامي بود. در آنجا، حدود 68 شخصيت علمي از 27 كشور اسلامي شركت كرده بودند و آمدند 8 مذهب اسلامي را به عنوان مذهب رسمي اعلام كردند؛ 5 مذهب از أهل سنت و 3 مذهب از شيعه: مذاهب أهل سنت: حنفي، مالكي، شافعي، حنبلي، إبازي (خوارج) مذاهب شيعه: 12 امامي، زيدي، اسماعيلي ما به جناب شيخ الأزهر ميگوييم: اگر شيعه، يكي از مذاهب اسلامي و مذهب رسمي است، چرا از نشر فرهنگ شيعه إبا داريد؟
ثانيا: شما به جايي تكيه زدهايد كه شيخ شلتوت، شيخ أسبق الأزهر تكيه زده بود و هنوز مركّب فتواي شيخ شلتوت خشك نشده است كه رسما فتويٰ داد: عمل كردن به مذهب شيعه و فتاواي علماء شيعه، همانند عمل به مذهب حنفي، حنبلي، شافعي، مالكي، مجزي است. اين روش شما، 100٪ مخالف با روش شيخ شلتوت، شيخ أسبق الأزهر است.
ثالثا: با توجه به اين دو جواب، مذهب شيعه يكي از مذاهب رسمي 8 گانه است و شيخ شلتوت، فتويٰ بر مجزي بودن عمل به مذهب شيعه داده است، شما در تاريخ داشتهايد كه يك عالِمي، حنفي بوده و بعد از مدتي، شافعي شده است يا بر عكس و نقل از يك مذهب به مذهب ديگر، يك مسئله عادي و رسمي در ميان علماء و بزرگان شما است. اگر مذهب شيعه هم يكي از مذاهب 8 گانه اسلامي است، چه اشكالي دارد كه يك عالِمي يا جواني، روزي تشخيص دهد مذهب شافعي درست است و به آن عمل كند و روزي تشخيص دهد مذهب شيعه درست است و به آن عمل كند؟ چرا وقتي يك جواني از مذهب شافعي به مذهب حنفي برميگردد، حساسيتت نشان نميدهيد، ولي اگر به مذهب شيعه برگردد، اينچنين داد و بيداد و فرياد راه مياندازيد؟
رابعا: جناب شيخ الأزهر! جناب دكتر احمد طيب! اگر شما به تاريخ مذاهب نگاه كنيد، قديميترين مذهب شما، حنفي است و أبو حنيفه، متوفاي 150 هجري است و بعد از او، مذهب مالكي است و مالك بن أنس، متوفاي 178 هجري است و بعد از او، مذهب شافعي است و محمد بن إدريس شافعي، متوفاي 204 هجري است و بعد از او هم مذهب حنبلي است و احمد بن حنبل، متوفاي 241 هجري است. ولي شيعه، اين افتخار را دارد كه مذهبش، محمديُّ الحدوث و علويُّ البقاء است. شيعه افتخار دارد كه بذر تشيع، دوشادوش بذر اسلام، به دست نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر زمين افشانده شد و با تلاشهاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در طول 23 سال، همانگونهاي كه درخت اسلام بارور شود، درخت تشيع هم بارور شد. شيعه و اسلام، دو روي يك سكه هستند. شيعه اين افتخار را دارد كه در كتابهاي خود شما، بيش از 40 روايت نقل شده است از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمود: يا علي! أنت و شيعتك هم الفائزون. يا علي! أنت و شيعتك في الجنة. يا علي! أنت و شيعتك خير البرية. يا علي! أنت و شيعتك . . . ما اينها را نسبت به تشيع داريم. شما نسبت به تسنن چه داريد؟ شما چند روايت داريد در رابطه با عمل به مذهب أبو حنيفه، مالك بن أنس، محمد بن إدريس شافعي و احمد بن حنبل؟ صرفنظر از اينكه اين مذاهب، تا قرن 7 هجري، مذهب رسمي نبودند و اين مذاهب 4 گانه در قرن 7 هجري به عنوان مذهب رسمي درآمد. اين خلاصه پاسخ ما بود به جناب شيخ الأزهر.
جواب دوم (مشروح): اولا: در ماه جمادي الثاني سال 1427 هجري، در اردن، همايشي بين المللي بود به نام مجمع جهاني فقه اسلامي و از 27 كشور اسلامي هم دعوت شده بود. در اين همايش، بيانيهاي صادر شد و 68 نفر امضاء كردند. من چند بند از اين بيانيه را ميخوانم:
بند اول: إن كل من يتبع أحد المذاهب الأربعة من أهل السنة و الجماعة الحنفي و المالكي و الشافعي و الحنبلي و المذهب الجعفري و المذهب الزيدي و المذهب الإبازي و المذهب الظاهري هو مسلم و لا يجوز تكفيره و يحرم دمه و عرضه و ماله و أيضا و وفقا لما جاء في فتويٰ شيخ الأزهر: لا يجوز تكفير أصحاب العقيدة الأشعرية و من يمارس التصوف الحقيقي و كذلك لا يجوز تكفير أصحاب الفكر السلفي الصحيح، كما لا يجوز تكفير أي فئة من المسلمين تؤمن بالله سبحانه تعالي و برسوله صلي الله عليه و سلم و أركان الإيمان و أركان الإسلام و لا تنكر معلوما من الدين بالضرورة. كسي كه از يكي از اين مذاهب 8 گانه تبعيت كند، مسلمان است و كسي حق تكفير او را ندارد و مال و آبرو و جانش در امان است و مطابق فتواي شيخ الأزهر: كسي حق ندارد تكفير كند پيروان عقيده اشعري و تصوف واقعي و سلفيها و هر گروهي از مسلمانان را كه ايمان به خدا و رسولش دارند و أركان ايمان و اسلام را قبول دارند و منكر ضروري دين نيستند.
بند دوم: إنّ ما يجمع بين المذاهب أكثر بكثير مما بينها من الإختلاف، فأصحاب المذاهب الثمانية متفقون علي المبادئ الأساسية للإسلام، فكلّهم يؤمنون بالله سبحانه و تعالي واحداً أحداً و بأنّ القرآن الكريم كلام الله المنزَّل المحفوظ من الله سبحانه و المصون عن التحريف و بسيدنا محمد عليه الصلاة و السلام نبياً و رسولاً للبشرية كافّة و كلّهم متفقون علي أركان الإسلام الخمسة: الشهادتين و الصلاة و الزكاة و صوم رمضان و حج البيت و علي أركان الإيمان: الإيمان بالله و ملائكته و كُتبه و رُسله و اليوم الآخر و بالقدر خيره و شره، و إختلاف العلماء من أتباع المذاهب هو إختلاف في الفروع و بعض الأصول و هو رحمة، و قديماً قيل: إنّ اختلاف العلماء في الرأي رحمة واسعة. 2. موارد اشتراك مذاهب اسلامي، بيش از موارد إفتراق و اختلاف است. پيروان مذاهب 8 گانه اتفاق نظر دارند بر اصول اساسي اسلام و تمامشان ايمان به خداوند واحد و أحد دارند و ايمان دارند كه قرآن كريم، كلام خداوند است كه نازل شده و خداوند آن را حفظ ميكند و مصون از تحريف است و معتقد به نبوت محمد صلوات و سلام الله عليه هستند و معتقد به أركان اسلام هستند: شهادتين و نماز و زكات روزه ماه رمضان و حج. معتقد به أركان ايمان هستند: ايمان به خدا و ملائكه و كتابهاي نازل شده و رسولان . . . و اختلاف علماء مذاهب، اختلاف در فروع است و در بعضي از اصول كه اين هم مايه رحمت است ... . * اينكه بعضي از مفتيان وهابيت، هر روز در ماهواره ظاهر ميشوند و ميگويند شيعه معتقد به تحريف قرآن است، اين مجمع جهاني فقه اسلامي، رسما اعلام كرده است كه هيچيك از مذاهب اسلامي، قائل به تحريف قرآن نيستند. به تعبير مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره): حديث تحريف القرآن حديث خرافة و خيال، لا يقول به إلا من ضعف عقله. البيان في تفسير القرآن للسيد الخوئي، ص259 بزرگان ما هم از شيخ مفيد (ره)، شيخ صدوق (ره)، سيد مرتضي (ره)، شيخ طوسي (ره) و شيخ طبرسي (ره) تا فقهاء معاصر، كسي را نداريم كه قائل به تحريف قرآن باشد. اگر كسي در ميان شيعه، مانند مرحوم نوري (ره) كتاب فصل الخطاب را مينويسد، گرچه شاگرد برومندش شيخ آقا بزرگ تهراني (ره) ميگويد: نظر استاد ما اين نبود كه تحريف قرآن را اثبات كند، بلكه اين بود كه ما آن عقيده مسيحيان نسبت به انجيل را نداريم. بر فرض هم اجتهادش اين است كه قرآن، تحريف شده است، بعد از نوشتن اين كتاب، صدها عالم و فقيه شيعي بر اين كتاب، ردّيه نوشتهاند. ولي جناب أبو داود سجستاني، از علماء قرن سوم و چهارم أهل سنت، كه كتابي نوشت در تحريف قرآن به نام المصاحف، چند نفر از علماء أهل سنت براي اين كتاب، ردّيه نوشتند؟ در قرن حاضر كه جناب خطيب، از علماء الأزهر، كتابي نوشت به نام الفرقان في تحريف القرآن، چند نفر از علماء أهل سنت براي اين كتاب، ردّيه نوشتند؟ يكي از مواردي كه بايد خوب روي آن كار كنيم و آقايان وهابيت هم روي آن خوب كار ميكنند، بحث تحريف قرآن است. * همچنين أركان اسلام و ايمان ما با أركان اسلام و ايمان أهل سنت متفاوت است. روايات متواتر داريم از امام باقر (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) كه ميفرمايند: بني الإسلام علي خمس علي الصلاة و الزكاة و الصوم و الحج و الولاية و لم يناد بشئ كما نودي بالولاية. الكافي للشيخ الكليني، ج2، ص18 چون وقتي ميگوييم اسلام، يعني ايمان به خدا و رسولش. اگر كسي ايمان به خدا و رسولش نداشته باشد، معنا ندارد كه بگوييم او مسلمان است. * در ميان مذاهب أهل سنت هم اختلاف وجود دارد. اختلافي كه ميان مذهب حنفي و مذهب شافعي است، بيش از اختلافي است كه ميان شيعه و أهل سنت است. اختلاف ميان حنبليها و ديگر مذاهب، بيش از اختلاف ميان شيعه و أهل سنت است. خيلي از فقهاء حنبلي فتويٰ دادهاند: من لم يكن حنبليا فليس بمسلم. كسي كه حنبلي نباشد، مسلمان نيست. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص1187 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج33، ص58 هيچيك از فقهاء شيعه، اينچنين فتوايي ندادهاند. ما بحث اسلام را از ايمان، جدا ميدانيم. ما غير شيعه را مسلمان ميدانيم. يعني گوينده شهادتين را مسلمان و پاك ميدانيم و ذبيحه او را حلال و ازدواج موقت و دائم با او را جائز و پشت سر او نماز خواندن را (بنا به فتواي بعضي از فقهاء) مجزي ميدانيم. حال آنكه خيلي از فقهاء شافعي فتويٰ دادهاند: اگر كسي پشت سر أحناف نماز بخواند، باطل است. أحناف هم به عكس، فتويٰ دادهاند. بعضي فتويٰ دادهاند: بايد از شافعيها جزيه گرفت؛ چون آنها به منزله اهل كتاب هستند. خلاصه، اين اختلافي كه ميان مذاهب أهل سنت است، به مراتب، بالاتر و عميقتر از اختلافي است كه ميان شيعه و أهل سنت است. سال گذشته هم اين آمار اختلافات و كشت و كشتاري كه ميان خود أهل سنت در تاريخ بوده را بحث كرديم.
بند سوم: إنّ الإعتراف بالمذاهب في الإسلام يعني الإلتزام بمنهجية معينة في الفتاويٰ: فلا يجوز لأحد أن يتصدّي للإفتاء دون مؤهلات علمية معينة و لا يجوز الإفتاء دون التقيد بمنهجية المذاهب و لا يجوز لأحد أن يدّعي الإجتهاد و يستحدث رأياً جديداً أو يقدّم فتاوي مرفوضة تُخرج المسلمين عن قواعد الشريعة و ثوابتها و ما استقرَّ من مذاهبها. . . . كسي كه اهليت براي فتويٰ دادن ندارد، حق فتويٰ دادن ندارد. به تعبير ملك عبد الله، پادشاه عربستان سعودي در بيانيه همايشي كه در آبانماه سال 1387در مكه مكرمه بود: خيلي از مفتياني كه در مكه وجود دارد، بدون اينكه اهليت داشته باشند، شب ميخوابند و صبح، فتواي تكفير صادر ميكنند و وقتي متوجه ميشوند فتوايشان خلاف كتاب و سنت است، حاضر نميشوند از فتوايشان دست بردارند. فتاواي تكفيري آقايان مفتيها را كه نسبت به شيعه و معتزله و صوفيه صادر كردند، ببينيد؛ خيلي زياد است. الآن نزديك به 650 ميليون صوفي سني در جهان هستند كه از ديدگاه اين مفتيان، اينها كافر و نجس هستند. اينها فقط لبه تيز تكفيرشان متوجه شيعه نيست؛ بلكه خيلي از فِرَق أهل سنت را هم ميگيرد.
بند چهارم: إنّ لُبّ موضوع رسالة عمّان التي صدرت في ليلة السابع و العشرين من شهر رمضان المبارك من عام 1425 للهجرة و قُرئت في مسجد الهاشميين، هو الالتزام بالمذاهب و بمنهجيتها؛ فالإعتراف بالمذاهب و التأكيد علي الحوار و الإلتقاء بينها هو الذي يضمن الإعتدال و الوسطية و التسامح و الرحمة و محاورة الآخرين. ما بايد ميان اتباع مذاهب 8 گانه، گفتوگوي علمي دوستانه و مناظره تشكيل بدهيم تا فاصله اختلافات كمتر و تقريب ميان آنها بيشتر شود.
بند پنجم: إننا ندعو إلي نبذ الخلاف بين المسلمين و إلي توحيد كلمتهم و مواقفهم و إلي التأكيد علي إحترام بعضهم لبعض و إلي تعزيز التضامن بين شعوبهم و دولهم و إلي تقوية روابط الأخوة التي تجمعهم علي التحابّ في الله و ألاّ يتركوا مجالاً للفتنة و للتدخّل بينهم. بايد تأكيد كنيم كه هر يك از مذاهب اسلامي با نظر احترام، به ديگر مذاهب نگاه كند و كسي حق ندارد ديگر مذاهب را تحقير و تكفير كند يا با كلمات درشت و گزنده نسبت به آنها سخن بگويد. من فقط اسامي علماء 2 كشور عربستان سعودي و مصر را اعلام ميكنم. از عربستان سعودي، كساني كه اين بيانيه را امضاء كردند، اين آقايان بودند: 1. جناب دكتر محمد علي البار، از مركز پژوهشهاي طبي ملك فهد 2. آقاي شيخ عبد الله سليمان بن منيع، عضو هيئت كبار علماء عربستان سعودي 3. دكتر حسن بن محمد، از دانشكده ادبيات علوم اسلامي دانشگاه ملك عبد العزيز 4. استاد نبيل عبد الله نصيب، نائب رئيس پشتيباني بانك توسعه اسلامي جده 5. دكتر محمد حبر، استاد فقه مقارن آموزش عالي قضاي عربستان سعودي 6. دكتر محمد بن يحيي، استاديار دانشكده امنيت ملي ملك فهد 7. دكتر احمد عبد العليم، پژوهشگر مجمع فقه اسلامي 8. دكتر عبد القاهر قمر، پژوهشگر مجمع فقه اسلامي اينها به نمايندگي از عربستان سعودي در اين مجمع جهاني فقه اسلامي شركت كرده بودند و اين بيانيه را امضاء كردند و اعلام كردند: مذهب شيعه، يكي از مذاهب رسمي و اسلامي است و كسي حق تكفير و تعرض به آنها را ندارد. از مصر هم اين آقايان بودند: 1. دكتر علي جمعه محمد، مفتي مصر 2. دكتر جعفر عبد السلام، رئيس ارتباطات دانشگاههاي اسلامي مصر 3. دكتر شوقي احمد دنيا، مدير دانشكده بازرگاني دانشگاه الأزهر 4. دكتر محمد عبد المنعم أبو زيد، استاد دانشكده اقتصاد اسلامي دانشگاه يَرموك مصر پس جناب شيخ الأزهر كه ميگويد: ما در هيچ كشوري اجازه نشر فرهنگ شيعه را نميدهيم. فرمايش ايشان مخالف اين بيانيه مجمع جهاني فقه اسلامي در اردن است كه چندين نفر از شخصيتهاي طراز اول مصر، از جمله مفتي كشور مصر، امضاء كردهاند.
ثانيا: شما كه مذهب شيعه را رسمي نميدانيد و اجازه نميدهيد شيعه در كشورهاي اسلامي فعاليت كند، بزرگان مصر و ديگر كشورهاي اسلامي اعلام كردهاند كه مذهب شيعه، يكي از مذاهب رسمي اسلامي است و در بعضي از حوزهها، دفاع شيعه از اسلام، بيش از دفاع علماء أهل سنت بوده است و خدمات علماء شيعه، بيش از خدمات علماء أهل سنت بوده است. من به چند نمونه اشاره ميكنم:
1. شيخ محمود شلتوت، شيخ أسبق الأزهر ايشان فتويٰ داد: إن مذهب الجعفرية المعروف به مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية مذهب يجوز التعبد به شرعا كسائر مذاهب أهل السنة. مذهب شيعه همانند ديگر مذاهب اسلامي است و ميتوان به آن عمل كرد و عمل به فتواي فقهاء شيعه، مجزي است، همانگونه كه عمل به فتاواي فقهاء مذاهب أهل سنت مجزي است. إسلامنا للرافعي، ص59 ـ مجله رسالة الإسلام (زير نظر مجمع التقريب مصر)، شماره3، سال 11، محرم 1379 قمري، ص227 همچنين در مجله رسمي دانشگاه الأزهر در همين تاريخ، اين فتويٰ آمده است. اگر در سايتهاي اينترنتي هم جستجو كنيد، ميبينيد كه در بيش از 200 سايت، فتواي ايشان آمده است. يكي از افاضاتي كه دكتر قرضاوي (رئيس اتحاديه علماء جهان اسلام) كرد، اين بود: اين فتوايي كه از شيخ شلتوت نقل ميكنند ، دروغ است. من كه خودم با او بودم، نديدم. در كتابهاي ايشان هم نيست و در هيچ مجلهاي نيامده است. اتفاقا يكي از علماء قطر، جوابي داده كه در 13 مصدر از مصادر أهل سنت و روزنامههاي عصر شيخ شلتوت را آورده كه فتواي شيخ شلتوت در اين روزنامهها و مجلات منعكس شده است. يكي از وهابيها هم گفته است: اين بهتان به شيخ شلتوت بوده است و اين را مجله رسالة الإسلام، توسط آقاي قمي نوشتهاند. بعد هم آن صفحه مورد نظر را اسكن كرده و يكسري حرفهاي بياساس را مطرح كرده است. كسي نيست از ايشان سؤال كند: اگر واقعا همچنين فتوايي از شيخ شلتوت نقل شد، اگر واقعا دروغ بود، خود شيخ شلتوت بايد انكار ميكرد. اين مجله، زير نظر شيخ شلتوت چاپ ميشد. مجله خود الأزهر اين مطلب را آورده است.
2. شيخ محمد غزالي إن الشيعة يؤمنون برسالة محمد و يرون شرف علي في إنتمائه إلي هذا الرسول و في إستمساكه بسنته و هم كسائر المسلمين. دفاع عن العقيدة و الشريعة للغزالي، ص257
3. محمد رشيد رضا ايشان ناشر فرهنگ وهابي در مصر است و ميانه خوبي با شيعه ندارد. همچنين در كتاب تفسير المنار خود، تعريضات زيادي به شيعه دارد و مرحوم علامه اميني (ره) در جلد پنجم الغدير، مفصل جواب داده است. ايشان ميگويد: . . . أن الخلاف مع الشيعة في مسائل لا يتعلق بها كفر و لا إيمان. المنتقي من روائع فتاوي المنار، ج1، ص739
4. حسن البنا ايشان بنيانگزار إخوان المسلمين مصر است و ميگويد: إعلموا أن اهل السنة و الشيعة مسلمون، تجمعهم كلمة لا إله إلا الله و أن محمد رسول الله و هذا أصل العقيدة، و السنة و الشيعة فيه سواء، أما الخلاف بينهما فهو في أمور من الممكن التقريب فيها بينهما. ذكريات لا مذكريات لعمر التلمساني، ص249 ـ مجلة العالم، شماره519، ص40
5. امام محمد أبو زهره ايشان از شخصيتهاي برجسته معاصر مصر است و الآن هم نظريات او در دانشگاهها، به عنوان يك نظريه ثابت أهل سنت كه نشانگر عقيده أهل سنت است، مطرح است. ايشان ميگويد: لا شك أن الشيعة فرقة اسلامية . . . و هم يتوددون إلي من يجاورنهم من السنيين و لا ينافرونهم. خلاصة تاريخ المذاهب الإسلامية، ص39
6. سيد محمد طنطاوي ايشان قبل از دكتر احمد طيب، شيخ الأزهر بود و ميگويد: إن المسلمين سنة و شيعة مؤمنون بالله و بنبيه و إن إختلاف الآراء لا يقلل من درجة إيمان الأشخاص. مجلة رسالة الثقلين، العدد الثاني، السنة الأولي 1413 هجري، ص252 و 253
7. دكتر احمد حصري ايشان استاديار فقه مقارن در دانشكده شريعت و قانون در دانشگاه الأزهر است و ميگويد: ما نبايد بدون حساب حرف بزنيم و بدون اينكه كتاب و آراء شيعه را مطالعه كنيم، نبايد آنها تكفير كنيم و مطالب بيپايه نسبت به آنها بگوييم. لو تتبعنا فقههم بالبحث و النظر، لوجدنا أن شقة الخلاف ضيقة. اگر فقه شيعه را بررسي كنيم، ميبينيم كه اختلافات فقه شيعه با أهل سنت، خيلي كم است. من الفقه الإسلامي، ص105 و 110 و 113 و 114
8. عبد الفتاح عبد المقصود ايشان از شخصيتهاي بلند آوازه أهل سنت است و ميگويد: إن علماء الشيعة الأفاضل هم الذين لعبوا أدواراً لم يلعبها غيرهم في الميادين المختلفة، فكافحوا و ناضلوا و قدموا أكبر التضحيات من أجل إعلاء الإسلام و نشر تعاليمه القيّمة و توعية الناس و سوقهم إلي القرآن. علماء شيعه، همواره ميداندار دفاع از اسلام بودهاند. بهطوري كه ديگر علماء، اينچنين براي اسلام ميدانداري نكردهاند. آنها بيشترين تلاشها و بيشترين قربانيها را براي إعتلاي پرچم اسلام و تعليم مردم و كشاندن آنها به طرف قرآن دادهاند. في سبيل وحدة الإسلامية، ص537 حدود 30، 40 نفر از شخصيتهاي برجسته و بلند آوازه أهل سنت را يادداشت كردهام كه اعتراف كردهاند مذهب شيعه از مذاهب رسمي است.
ثالثا: در تاريخ ثبت شده است كه بسياري از بزرگان أهل سنت، روزي تابع يك مذهب بودهاند و روزي ديگر، تابع مذهب ديكر ميشود:
1. أبو ثور از مذهب حنفي به مذهب شافعي برگشت.
2. إبن عبد الحكم از مذهب مالكي به مذهب شافعي و دوباره از مذهب شافعي به مذهب مالكي برگشت.
3. أبو جعفر بن نصر از مذهب حنبلي به مذهب شافعي برگشت.
4. طحاوي از علماء برجسته أهل سنت است و كتاب العقيدة الطحاوية ايشان، كتاب درسي تمام فِرَق اسلامي، حتي وهابيت است. ايشان از مذهب شافعي به مذهب حنفي برگشت.
5. سمعاني ايشان صاحب كتاب الأنساب است و از مذهب حنفي به مذهب شافعي برگشت.
6. خطيب بغدادي از استوانههاي علمي أهل سنت و صاحب كتاب تاريخ بغداد است و از مذهب حنبلي به مذهب شافعي برگشت.
7. آمدي از مذهب حنبلي به مذهب شافعي برگشت.
8. إبن برهان از مذهب حنبلي به مذهب شافعي برگشت.
9. إبن فارس از مذهب شافعي به مذهب مالكي برگشت.
10. إبن دهان از مذهب حنبلي به مذهب حنفي و از مذهب حنفي به مذهب شافعي برگشت.
11. إبن دقيق عيد از فقهاي بنام أهل سنت است و از مذهب مالكي به مذهب شافعي برگشت. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج1، ص273 ـ ذيل تاريخ بغداد، ج5، ص575 ـ مختصر تاريخ إبن الدريشي، ص303 ـ الأنساب، ج3، ص298 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج12، ص189 شخصيتهاي برجسته أهل سنت، معمولا بين مذاهب، جولان ميدادند و از اين مذهب به آن مذهب ميرفتند و كسي هم به آنها ايراد نميگرفت. اگر مذهب شيعه، يكي از مذاهب رسمي اسلامي است، چرا وقتي يك سني، شيعه ميشود، اينچنين جزع و فزع و ناراحتي ميكنيد و حكم تكفير ميدهيد؟ اگر مذهب شيعه از مذاهب رسمي اسلامي است و اگر اينها معتقد به وحدانيت حق تعالي و نبوت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، چه تفاوتي است كه يك فقيهي از يك مذهب برگردد و شيعه شود؟
رابعا: جناب آقاي دكتر احمد طيب! اگر مذاهب أربعه شما از نيمه دوم قرن دوم رشده كرده (و قديميترين مذهب شما، مذهب حنفي است و أبو حنيفه در سال 150 هجري از دنيا رفته است و اكثر أهل سنت معاصر هم حنفي مذهب هستند و آخرين مذهب شما، مذهب حنبلي است كه براي قرن سوم است و احمد بن حنبل هم متوفاي 241 هجري است)، شيعه اين افتخار را دارد كه بذر مذهب شيعه به دست شخص نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در سرزمين اسلامي كاشته شده است. مذهب شيعه، محمديُّ الحدوث و علويُّ البقاء است. حدود 40 روايت در اين زمينه داريم كه واژه شيعه در عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صادر شده است؛ اين مذهب ما است. شما هم براي مذهب خودتان يك روايت يا دليل و مدرك بياوريد. شما مگر نميگوييد أهل سنت هستيد؟ از سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك دليلي براي ما ارائه كنيد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده باشد هر كس يكي از مذاهب أربعه را داشته باشد، اهل بهشت است. گرچه أهل سنت از اين خوابنماييها زياد دارند و خوابهايي را در رابطه با أبو حنيفه و مالك و احمد آوردهاند. اينها وقتي از دليل قرآن و سنت، دستشان بريده ميشود، به سراغ خواب ميروند.
دلائل شيعه بر حقانيت مذهب شيعه دلائل ما اين روايات است:
روايت اول: إبن عساكر (از استوانههاي حديثي أهل سنت) با سند خودش نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دست بر كتف حضرت علي (عليه السلام) گذاشت و فرمود: و الذي نفسي بيده! إن هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة. قسم به خدايي كه جان من در دست اوست! اين علي و شيعيانش، در روز قيامت، رستگار هستند. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص371 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص468 ـ المناقب للخوارزمي، ص111 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص347 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص77
روايت دوم: در ذيل آيه شريفه: إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ سوره بينه/آيه7 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد: تأتي أنت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين. تو و شيعيان تو در روز قيامت وارد ميشويد، در حاليكه شما از خدا راضي هستيد و خداوند هم از شما راضي است. الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص379 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص461 ـ فتح القدير للشوكاني، ج5، ص477 ـ تفسير الآلوسي، ج30، ص207 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص346
روايت سوم: در كتابهاي معتبر أهل سنت آمده است كه تعدادي از صحابه در زمان خود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، مشهور به شيعه علي بودند. آقاي أبو حاتم رازي (از علماء لغت و علوم قرآني و متوفاي 205 هجري) ميگويد: أن الشيعة لقب قوم كانوا قد ألفوا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب في حياة الرسول و عرفوا به، مثل سلمان الفارسي و أبي ذر الغفاري و المقداد بن الأسود و عمار بن ياسر و غيرهم و كانوا يقال لهم: شيعة علي و أصحاب علي. شيعه، لقبي است براي افرادي كه در زمان رسول الله با علي ألفت داشتند؛ مانند سلمان فارسي، ابوذر غفاري، مقداد بن أسود، عمار بن ياسر و ديگران كه به آنها شيعه علي يا أصحاب علي ميگفتند. كتاب الزينة، ص259
روايت چهارم: آقاي محمد كُرد علي (رئيس مجمع علمي عربي دمشق و متوفاي 1293 هجري و از علماء بزرگ و مورد اعتماد تمام مذاهب اسلامي) ميگويد: عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله صلي الله عليه و سلم، مثل سلمان الفارسي. تعدادي از بزرگان و كبار صحابه در عصر رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، اشتهار داشتند به موالات و شيعه علي؛ مانند سلمان فارسي.
روايت پنجم: أبو سعيد خُدري ميگويد: أمر الناس بخمس، فعملوا بأربع و تركوا واحدة، فقال له رجل: يا أبا سعيد! ما هذه الأربع التي عملوا بها؟ قال: الصلاة و الزكاة و الحج والصوم ـ صوم شهر رمضان ـ . قال: فما الواحدة التي تركوها؟ قال: ولاية علي بن أبي طالب. قال: و إنها مفترضة معهن؟ قال: نعم و مثل أبي ذر الغفاري و عمار بن ياسر و حذيفة بن اليمان و ذي الشهادتين خزيمة بن ثابت و أبي أيوب الأنصاري و خالد بن سعيد بن العاص و قيس بن سعد بن عبادة. دستور داده شد كه مردم به 5 ركن عمل كنند، ولي مردم به 4 ركن عمل كردند و يك ركن را رها كردند. سؤال شد: آن 4 ركن كداماند؟ گفت: نماز و زكات و حج و روزه. سؤال شد: آن يك ركني كه رها شد، كدام است؟ گفت: ولايت علي بن أبي طالب. سؤال شد: آيا ولايت علي هم به همراه آن 4 ركن، بر مردم واجب بود؟ گفت: بله، اينها هم شيعه علي بودند: أبوذر غفاري، عمار بن ياسر، حذيفة بن يمان، خزيمة بن ثابت، أبو أيوب أنصاري، خالد بن سعيد بن عاص و قيس بن سعد بن عبادة. خطط الشام، ج5، ص251 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص256 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص72 اين روايت از شيعه نيست و أبو سعيد خدري هم شيعه نيست و اين كتابها از شيعه نيست.
روايت ششم: دكتر صبحي صالح (نويسنده شرح نهج البلاغه و از علماء أهل سنت لبنان) نقل ميكند: كان بين الصحابة حتي في عهد النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) شيعة لربيبه علي، منهم: أبو ذر الغفاري و المقداد بن الأسود و جابر بن عبد الله و أبي بن كعب و أبو الطفيل، عمر بن وائلة و العباس بن عبد المطلب و جميع بنيه و عمار بن ياسر و أبو أيوب الأنصاري. در عصر نبي (صلي الله عليه و آله و سلم) تعدادي از صحابه، شيعه علي كه دستپروده نبي (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، بودند؛ مانند: أبوذر غفاري، مقداد بن أسود، جابر بن عبد الله، أبي بن كعب، أبو طفيل، عمر بن وائلة، عباس بن عبد المطلب و فرزندانش، عمار بن ياسر و أبو أيوب أنصاري. النظم الإسلامية، ص96 پس ما به آقاي دكتر احمد طيب، شيخ الأزهر كه وحشت دارد مذهب شيعه در مصر يا كشورهاي اسلامي منتشر شود و جوانان أهل سنت به طرف مذهب شيعه كشيده شود، ميگوييم كه گفته او، هم خلاف بيانيه مجمع جهاني فقه اسلامي در اردن است و هم مخالف نظريه شيخ أسبق الأزهر (شيخ شلتوت) و شيخ سابق الأزهر (طنطاوي) و علماء بزرگ أهل سنت است و مذهب شيعه اين افتخارات را دارد، ولي مذهب أهل سنت اينچنين افتخاري ندارد. مضافا كه شيعه مفتخر است به اين سخن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه أهل بيت (عليهم السلام) و عترت را عِدْل و همطراز قرآن قرار داد و فرمود: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي. عمل كرده است. جناب دكتر احمد طيب! با همه احترامي كه براي شما و همفكران شما داريم، براي ما بفرماييد كه شما به كدام سخن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عمل ميكنيد؟ آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و أصحابي. كه آمدهايد صحابه را در برابر عترت قرار دادهايد؟ آيا روايتي از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) داريد كه قول صحابه را حجت بكند، همانند قول قرآن؟ مضافا كه خودتان ميگوييد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) منع كرد از كتابت حديث و فرمود أحاديث مرا ننويسيد. شما در كتابهاي خود نقل كردهايد وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در آخرين لحظات عمر شريفش فرمود: هلم أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي. جناب خليفه دوم گفت: إن الرجل ليهجر، حسبنا كتاب الله. يا: قد غلبه الوجع، حسبنا كتاب الله. كتاب خدا براي ما كفايت ميكند و نيازي به نوشته رسول الله نيست. طبق تصريح بزرگان شما، بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، طبق نقل عايشه، أم المومنين، جناب خليفه اول دستور داد تمام أحاديث نوشته شده از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را جمع كردند و به 500 حديث رسيد و تمام آنها را سوزاند و دستور داد كسي حق نقل روايات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ندارد. خليفه دوم هم دستور داد كسي حق نقل روايات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ندارد. عبد الله بن مسعود، أبو درداء را براي اينكه حديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نقل ميكرد، كتك زد و زندان انداخت. بزرگان شما ميگويند تا اواخر قرن اول، تا زمان عمر بن عبد العزيز، أحاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نوشته نشد و اولين كسي كه دستور كتابت أحاديث را داد، ايشان بود. حتي در زمان خود ايشان هم، دستورش عملي نشد و در سال 125 هجري، در زمان إبن شهاب زُهري، اين كار عملي شد. أحاديث شما حدود 100 سال بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نوشته شده است. ولي افتخار ما اين است كه أحاديث نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، توسط أمير المؤمنين (عليه السلام) و أهل بيت (عليهم السلام) نوشته شده است؛ صحيفه أمير المؤمنين (عليه السلام) و صحيفه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها). اولين كتاب ما، توسط إبن أبي رافع، صحابه علي بن أبي طالب (عليه السلام) در دست ما است. كتاب سُلِيْم بنقيس كه از صحابه علي بن أبي طالب (عليه السلام) است، در دست ما است. افتخار ما اين است كه در زمان ائمه (عليهم السلام)، بيش از 6600 كتاب نوشته شده و از اين تعداد، 400 كتاب مادر و مصدر به نام أصول أربعمأة انتخاب شده است. كتاب كافي كليني، تبويب آن أصول 400 گانه است؛ اين افتخار ما و ويژگي مذهب شيعه است.
* * * * * * *
سؤال: آيت الله برقعي كه شبكههاي أهل سنت، مانند نور، كتابهاي او را تبليغ ميكنند، كيست؟ جواب: ايشان آيت الله نبوده است. در زمان حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره)، يكي از اساتيد حوزه علميه قم بود و رسائل و مكاسب تدريس ميكرد و بعد از فوت مرحوم سيد أبو الحسن اصفهاني (ره)، ايشان اصرار داشت عمويش يكي از مراجع باشد. ولي حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) مرجع ميشود و ايشان هم شروع ميكند به اهانت كردن به حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره). حتي در مسجد امام (ره)، در درس رسائل يا مكاسب خود، عبارات ركيكي نسبت به حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره) به كار ميبرد و در همانجا هم طلبهها او را مفصّل كتك ميزنند. بعد از آن هم ايشان در قم، مهجور و خانهنشين ميشود و به خاطر هتاكي به مرجع عاليقدر جهان تشيع، حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره)، جرأت نميكند از منزل خارج شود. بعد از مدتها، به تهران ميرود و امام جماعت يكي از مساجد ميشود و در آنجا هم كتاب إبن تيميه، رهبر وهابيت را به زبان فارسي ترجمه ميكند و با ريالهاي عربستان سعودي، دينش را ميفروشد. با اينكه ايشان حدود 35 كتاب در اثبات حقانيت شيعه نوشته بود، بعد هم برميگردد حدود 40 كتاب در حقانيت مذهب وهابيت و ردّ شيعه مينويسد. بعضي از فقهاء ما، مانند حضرت آيت الله ميلاني (ره)، رسما فتويٰ به مرتدّ بودن ايشان دادند. چندي قبل هم كه يكي از نوارهايش در ماهوارهها پخش ميشد، فحش خيلي ركيكي به حضرت آيت الله ميلاني (ره) ميداد. از يك آخوند كه هيچ، از يك جوان كوچه و بازاري هم اينطور انتظار نيست كه اينگونه به يك مرجع تقليد، فحش ركيك بگويد. ايشان بعد از انقلاب هم به خاطر بعضي از حرفهايي كه عليه انقلاب و حكومت شيعي زد، از طريق دادگاه ويژه روحانيت پيگيري كردند و تبعيد كردند. ولي در اواخر عمرش، از اين راهِ رفتهاش، پشيمان شد. افرادي كه در حال احتضارش بودند، از جمله مصطفي طباطبائي (رهبر وهابيهاي تهران) و يكي از دوستاني كه 18 سال، مبلغ وهابيت بود (و برگشت)، نقل ميكردند: براي عيادت از برقعي رفته بوديم و ديديم ايشان وصيتنامهاش را براي ما خواند. نوشته بود: «من اشتباه كردم و معتقد به امامت 12 امام، از أمير المؤمنين (عليه السلام) تا آقا ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) هستم». وقتي مصطفي طباطبائي اين مطلب را شنيد، خيلي ناراحت شد. ايشان ميگفت: يك دفعه هم رفتم و ديدم آقاي برقعي، كتاب تاريخ طبري را ميخواند و اشك از محاسنش ميريزد. وقتي مرا ديد، گفت: «من براي مظلوميت علي گريه ميكنم كه چقدر مظلوم بوده است؟!». آقاي برقعي وصيت كرد: اگر اجازه دادند، مرا در حرم امامزاده شعيب (ره) در روستاي كن (حدود 20 كيلومتري تهران) دفن كنيد. بعد از اينكه از دنيا رفت، وصيتنامهاش را به عالِم محل نشان دادند و وصيتنامه او را در رابطه با دفنش، به آن عالِم نشان دادند. ايشان هم استقبال كرد و چون فهميد توبه كرده است، تشييع جنازه مفصّلي گرفتند. حتي شنيدم كه هنگام تشييع جنازهاش، براي اينكه او به دامن أهل بيت (عليهم السلام) برگشته است، چند شتر و گوسفند قرباني كردند. الآن هم مقبره ايشان در حرم امامزاده شعيب (ره) است. با اينكه وهابيها، رفتن به زيارت ائمه (عليهم السلام) را كفر ميدانند، چه رسد به زيارت امامزاده. متأسفانه اين نوارهاي ايشان كه در تهران بود و عليه شيعه حرف زده است، به دست وهابيت افتاده است و مدتي در شبكه رنگارنگ و الآن هم در شبكه وهابي نور، نوارهاي ايشان را به عنوان آيت الله العظمي پخش ميكنند. حتي چند شب پيش، كارشناس برنامهشان ميگفت: يكي از نخبگان و استوانههاي علمي جهان تشيع، حضرت آيت الله العظمي برقعي، شخصيت بينظير تاريخ شيعه، بعد از مدتها، وقتي فهميد مذهب شيعه باطل است، مذهب أهل سنت را انتخاب كرد. متأسفانه اين مسئله را بزرگ ميكنند و كسي هم نيست به اينها پاسخ بدهد.