[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: تحريف در صحيح بخاري و صحيح مسلم
شبكه جهاني ولايت : 03 / 11 / 1389
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام)ميباشد.
آقاي محسني يك كليپي را خدمت شما و بينندگان عزيز پخش ميكنيم و سپس سؤالات را عرض ميكنيم. آقاي مولوي عبد الحميد اسماعيل زهي، امام جمعه مسجد مكي زاهدان در شبكه نور، يكسري مطالب را به صورت تلفني بيان كردهاند كه لازم است يكسري از مطالبش را نقل كنيم و از حضرتعالي پاسخش را بشنويم.
پخش كليپي از مولوي عبد الحميد، امام جمعه مسجد مكي زاهدان مجري برنامه «... اين توجيه را به مسلمانان برسانند كه بخاري نميتواند مصدر دوم مسلمانان باشد و كل اين بخاري تحريف شده است». شما پاسختان و نصيحتتان براي اين تفكر و اين گروه از افراد چيست جناب مولانا؟ مولوي عبد الحميد از همان قديم الأيام، حق هميشه مخالفي داشته و خورشيد به هر حال با اين درخشش هست و با اين روشنايي هست و اگر شبپره او را نبيند، تقصير خورشيد نيست؛ تقصير آن شبپرههايي است كه روز را نميبينند و چشمشان بسته است و شب باز ميشود. اين انسانها هميشه بودهاند، كساني كه بر حق هميشه اعتراض داشتند و اينها در گذشته بودند و تا قيامت خواهند بود. اما خورشيد ميدرخشد و هر كسي كه خورشيد را نبيند، عيب مال اوست، نه مال خورشيد است. اين كتاب، به هر حال جمهور مسلمانان اتفاق نظر دارند و براي حقانيت اين كتاب و براي ثبوت اين كتاب، همين كه اكثريت قاطع مسلمانان شهادت ميدهند به صحت اين كتاب، به بلندي اين كتاب و أصح الكتب بعد كتاب الله ميدانند، كافي است. اعتراضاتي كه از روي دليل باشد كه بخاري تحريف شده يا تغيير خورده، إن شاء ا... كسي نميتواند بياورد براي آن و بخاري، اين كتاب، بدون دستبرد، بدون تحريف، بدون تغيير، هميشه در طول تاريخ از روزي كه اين كتاب به تأليف رسيده است و أحاديث ثبت شده است، در هر دور، ميليونها انسان اين كتاب را خواندهاند و چه بسا حفظ كردهاند و اين كتاب موجود است و إن شاء ا... تا قيامت اين كتاب دست نميخورد و دستبرد نميشود در اين كتاب و تغيير نميكند. آنهايي كه به اين كتاب اعتراض ميكنند، اعتراضاتشان را مطرح كنند تا جوابشان را بدهيم. [پايان كليپ]
آقاي محسني استاد عزيز، ما هم مانند بينندگان عزيز، اين كليپ را ديديم. يكسري ادعاها گفته شده و يكسري مطالب گفته شد. من اولين سؤالم را اينگونه از حضرتعالي ميپرسم: ايشان مدعي شدند كه صحيح بخاري هيچگونه تحريفي نشده است. حتي گفت إن شاء ا... تا قيامت هم همينگونه ميماند و هست و ميليونها انسان اين را حفظ كردهاند. ايشان گفتند كه اگر كسي ادعا بكند، ما حاضريم پاسخش را بدهيم. لطف بفرماييد در اين رابطه صحبتي بفرماييد. استاد حسيني قزويني قبل از آنكه سؤال حضرتعالي را پاسخ بدهم، چند نكته را ناگزيرم اشاره كنم تا بينندگان عزيز ما دقت كنند:
نكته اول: ما احترام به أهل سنت و شخصيتهاي أهل سنت و معتقدات أهل سنت و آنچه كه أهل سنت آن را مقدس ميشمارند را بر خودمان لازم و واجب ميدانيم. هرگونه اهانت و جسارت و فحاشي و ناسزاگويي به أهل سنت يا مقدسات آنها را گناه نابخشودني ميدانيم. اين عقيده هم مانع از اين نيست كه ما بحثهاي علمي و گفتوگوي علمي نداشته باشيم و به دور از نقد و بررسي علمي به دور از تنش و هياهو و اهانت نداشته باشيم.
نكته دوم: جناب مولوي عبد الحميد اسماعيل زهي، يا همان مولانا عبد الحميد، امام جمعه محترم مسجد مكي زاهدان در همان ابتداء تأسيس اين شبكه، پيامي دادند و اين شبكه وهابي نور با پيام ايشان آغاز به كار كرد. ايشان در همانجا هم گفت كه «ما آرزو داشتيم أهل سنت يك شبكهاي داشته باشند تا صدايشان را به گوش مردم برسانند». بعد از مدتي كه ما انتظار داشتيم شبكه نور بيانگر عقائد و معارف أهل سنت باشد. ولي متأسفانه اين شبكه به عنوان زبان گوياي سعوديها و وهابيت شد و از هرگونه اهانت و جسارت به مقدسات شيعه دريغ نكردند. اين را من به صورت تلفني، هم به جناب مولوي عبد الحميد مراد زهي و هم به داماد محترم ايشان گفتم و حتي بعد از اين قضيه هم پيام دادم كه ما در شب دوشنبه، نقد سخنان ايشان را داريم و اگر ايشان روي خط بيايند، آمادگي داريم فرمايشات ايشان را هم در اينجا بشنويم و ايشان هم ادعا كرد هر كسي مدعي همچنين تحريفي باشد، ما آماده پاسخگويي هستيم. اگر امشب هم نميتوانند بيايند، در شب جمعه كه خودم برنامه پخش زنده دارم، ايشان تشريف بياورند و ما با كمال احترام، فرمايشات ايشان را در پاسخ به عرائضي كه امشب خواهيم داشت، در اختيار بينندگان عزيز قرار خواهيم داد. من اين گلايه را از ايشان دارم كه ما انتظار نداشتيم ايشان در يك برنامه زنده كه در شب چهارشنبه هفته گذشته بود، بيايد و با يك شبكههاي كه شمشير را عليه شيعه از رو بسته و مقدسات شيعه را با كمال وقاحت و جسارت مورد حمله قرار ميدهد، همكاري كند و برنامه زنده داشته باشد. ما همه شاهد بوديم كه ايشان عليه شبكه سلام سر و صداها و اهانتها و جسارتهايي داشتند كه چرا شبكه سلام مثلاً به مقدسات أهل سنت اهانت ميكند. حال آنكه مطالبي كه در شبكه سلام نسبت به أهل سنت گفته ميشد، يكهزارم، بلكه يكميلياردم جسارتهايي كه در شبكه نور نسبت به شيعه ميشود، نبود.
نمونههايي از اهانتهاي كارشناسان شبكه نوربه مقدسات شيعه نمونه اول: بينندگان عزيز، مخصوصاً مولوي عبد الحميد و دوستانشان اين را دقت كنند كه به عنوان مثال، در 23 شهريور سال 1388 كه من تمام اين كليپها را دارم و اگر لازم باشد پخش ميكنيم، كارشناس شبكه نور اين عبارت را نسبت به شيعه به كار برد: متأسفانه بتهاي زمان جاهليت، امروزه تبديل شده به بارگاهها و قبرهاي ائمه و أولياء و بزرگان خدا. آنها من دون الله در روي زمين عبادت ميشوند. به جاي اينكه سراغ بتها و قبور و اين شيخ و آن شيخ برويد، مستقيم به طرف خدا برويد. من گمان نميكنم توهيني وقيحتر از اين هم باشد! يعني بارگاه ائمه (عليهم السلام)، از أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) تا امام هشتم (عليه السلام) و ديگران را ايشان ميگويد كه بتخانه زمان جاهليت است.
نمونه دوم: در تاريخ 10 شهريور سال 1388 اين تعبير را دارند: اين بارگاهها درست شده است براي اينكه بعضي ارتزاق بكنند و اموال هنگفتي از مردم بگيرند و بتوانند با اين وضع، إمرار معاش كنند. همينها را واسطه قرار دادن ميان خدا و بنده، شرك است. مسئله بارگاه و گنبد و امامزاده و اينها، راهي براي إحياء شرك است.
نمونه سوم: در تاريخ 23 ارديبهشت سال 1389، همين آقاي حيدري كه دَم از مناظره ميزد و فرار كرد، اين تعبير را نسبت به اصحاب ائمه (عليهم السلام) دارند: اصحاب ائمه شيعه، شرابخوار، خمّار، مسكر و منافق بودند و امت را به گمراهي كشاندند. وقتي اين آدم، اينگونه در اين شبكه ياوهسرايي ميكند، جناب مولانا عبد الحميد! آيا واقعاً جا دارد كه شخصيتي مانند حضرتعالي با اين شبكه، برنامه زنده داشته باشد و او را تائيد كند و به بينندگان آن و به خود آن شبكه، دستمريزاد بگويد؟! يعني دستمريزاد كه اصحاب ائمه (عليهم السلام) را در اين شبكه، شرابخوار و منافق و عامل گمراهي امت معرفي كرديد! چطور شد كه اگر در يك شبكهاي نسبت به اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت ميشود، فريادتان گوش 7 آسمان را كر ميكند، ولي اگر به اصحاب ائمه (عليهم السلام) جسارت شود، بايد به آنها دستمريزاد گفت؟! اگر كسي بيايد از گل نازكتر به شيخين سخن بگويد، مرتدّ و منافق و مهدور الدم است، ولي اگر حرم امام رضا (عليه السلام) به عنوان بتخانه و بتكده و حرم ائمه بقيع (عليهم السلام) به عنوان بتخانه و بتكده معرفي شود، بايد به آنها دستمريزاد گفته شود؟! ما از جناب مولوي عبد الحميد اين انتظار را نداشتيم. البته ما تا به حال تلاش كرديم نسبت به ايشان، نهايت احترام را داشته باشيم و بعد از اين هم خواهيم داشت. ولي اينها مانع از اين نميشود كه نقدهاي عالمانه و علمي را نسبت به ايشان و ديگر افراد داشته باشيم. ايشان مثلاً ميآيد در خطبههاي نماز جمعه، از تريبون حكومتي، شروع ميكند عليه مختارنامه سر و صدا ايجاد كردن و به دنبال او هم بعضي ديگر از ائمه جمعه خير آباد و تايباد و ديگران، سر و صدا ميكنند كه «در يك رسانه دولتي، به اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و سلم) جسارت ميشود و ما آماده هستيم جانمان را براي اصحاب فدا كنيم». خب، شما به قول خودتان، در صورت اهانت به صحابه، آماده فدا كردن جانتان هستيد، ولي اگر كسي آمد گفت اصحاب امام صادق (عليه السلام) شرابخوار بودند و خمّار و گمراه كننده بودند، هيچ اشكالي ندارد و بايد با اين شبكه همكاري كرد و دستمريزاد و خسته نباشيد به دستاندركاران اين شبكه هم گفت و به بينندگان آن شبكه هم خسته نباشيد گفت؟! اين دو نوع برخورد كردن و اين يك بام و دو هوا، زيبنده اين برادر بزرگوارمان نيست. ما اميدواريم كه إن شاء ا... ايشان در اين زمينه، يك تجديد نظر مفصلي داشته باشند.
اما در رابطه با اينكه ايشان مطرح كرده است كه صحيح بخاري تحريف نشده است و هر كسي مدعي باشد در صحيح بخاري تحريف صورت گرفته است، من جواب ميدهم.
اهانتها و جسارتهاي صحيح بخاريبه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ما إن شاء ا... در رابطه با صحيح بخاري مفصل صحبت خواهيم كرد كه چقدر در اين كتاب به مقدسات اسلامي و به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت شده است!
نمونه اول: پيامبري كه قرآن دارد و داراي اين صفت است: «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ(سوره قلم/آيه4)» و آنهمه تجليل از ايشان ميشود، ولي در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 175 صراحت دارد: وقتي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نماز ميخواند، متوجه نميشد كه چند ركعت نماز خوانده است.
نمونه دوم: يا اينكه در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 71، كتاب الغسل، باب 12 آمده است كه ـ نستجير بالله ـ : پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هر شب با 11 نفر از زنانش نزديكي ميكرد. ما از جناب مولوي عبد الحميد سؤال ميكنيم: كسي كه ميگويد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با 11 نفر از زنانش در يك شب نزديكي ميكرده، آيا اين مطلب را خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكرد؟ در اين صورت يك نقص است كه يك مردي بيايد مسائل خانوادگياش را در ميان مردم مطرح كند و اين مسئله با آيه قرآن كه ميفرمايد «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ» سازگاري ندارد. اگر اين مطلب را همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گفتهاند، نقص بر أمهات المؤمنين است و اگر هم خود آقاي أنس از لاي درب خانه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نگاه كرده و اين مسئله را خودش ديده است، اين صحابه زير سؤال ميرود. مضافاً اگر كسي بگويد جناب مولوي عبد الحميد هر شب مثلاً با 3 نفر از زنانش نزديكي ميكند، آيا جناب مولوي عبد الحميد با اين مسئله چه برخوردي دارد؟ هر برخوردي دارند، درباره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به اين شكل برخورد كنند. إن شاء ا... براي بينندگان عزيز، صفحاتي از صحيح بخاري را در همين رابطه به نمايش خواهيم گذاشت.
نمونه سوم: همچنين در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 62، كتاب الوضو، باب 60، باب البول قائماً و قاعداً آمده است: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به صورت ايستاده بول ميكرد. اين واقعاً جسارت و اهانت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. آقايان أهل سنت كه نسبت به بعضي از رُوات ميگويند: چون فلان راوي، ايستاده بول ميكرد، پس عادل نيست و نبايد أحاديثش را قبول كنيم. الرفع و التكميل في الجرح و التعديل للكنوي الهندي، ج1، ص81 جناب عُقيلي در ضعفاء، جلد 2، صفحه 179 نقل ميكند: أتيت سماك بن حرب فوجدته يبول قائماً، فتركته و لم أسمع منه. چون جناب سماك بن حرب در حال ايستاده بول كردم ديدم، نقل رواياتش را ترك كردم. چه شد كه اگر يك راوي به صورت ايستاده بول بكند، از عدالت ساقط است و روايتش قابل قبول نيست، ولي اگر ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستاده بول بكند، هيچ اشكالي ندارد؟! جالب اين است كه آقاي نووي، از استوانههاي علمي أهل سنت در كتاب المجموع، جلد 2، صفحه 84 نقل ميكند: و صار هذا عادة لأهل هراة يبولون قياما في كل سنة مرة إحياء لتلك السنة. مردم هرات افغانستان هر سال، يكبار ايستاده بول ميكنند تا سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را إحياء كنند. شرح سنن النسائي لجلال الدين السيوطي، ج1، ص20 البته بعضي از آقايان هم آوردهاند كه اينها ميخواستند مقام صحابه را به مقام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برسانند، ولي نتوانستند و تلاش ميكنند مقام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را پايين بياورند تا با صحابه يكسان كنند. مثلاً در خود شرح صحيح مسلم آقاي نووي، جلد 3، صفحه 166 آمده است: فثبت عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه و زيد بن ثابت و إبن عمر و سهل إبن سعد أنهم بالوا قياما. ثابت شده است كه عمر بن خطاب رضي الله عنه و زيد بن ثابت و إبن عمر و سهل بن سعد به صورت ايستاده بول ميكردند. و براي اينكه بر كار اينها صحه بگذارند، نقل كردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به صورت ايستاده بول ميكرد. الحق و الإنصاف، بعضي مطالب هست كه واقعاً انسان خجالت ميكشد از مطرح كردن آنها. همچنين نسبت به حضرت موسي (عليه السلام) كه قرآن از او به مخلص تعبير ميكند، آوردهاند: أرسل ملك الموت إلي موسي عليهما السلام فلما جاءه صكه، فرجع إلي ربه، فقال: أرسلتني إلي عبد لا يريد الموت، فردّ الله عز وجل عليه عينه. وقتي عزرائيل رفت تا موسي را قبض روح كند، موسي آنچنان سيلي به صورت ملك الموت زد كه چشمش از حدقه درآمد و افتاد. نزد خداوند رفت و گفت: خدايا! مرا سراغ كسي فرستادي كه نه تنها راضي به قبض روح شدن نيست، بلكه زد چشم مرا نابود كرد. صحيح بخاري، ج2، ص92 جالب اين است كه وقتي إبن حجر عسقلاني به شرح اين حديث ميرسد، به نقل از عزرائيل ميگويد: خدايا! اگر ميدانستم كه رابطه موسي با تو خوب نيست، من هم ميدانستم كه چه كنم. ولي رابطهاش با تو خوب است. ببينيد! اين قضايا نسبت به پيامبران (عليهم السلام) و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در صحيح بخاري آمده است. حتي نسبت به أمهات المؤمنين و خود عايشه عبارات تندي در صحيح بخاري آمده است. إن شاء ا... به حول و قوه إلهي در سر فرصت، اگر بنا شد نگاهي بيطرف و بدون تعصب به صحيح بخاري داشته باشيم و روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم را با قرآن تطبيق بكنيم، در آنجا شايد چند جلسه در اين رابطه با بينندگان عزيز صحبت خواهم كرد.
نمونههايي از تحريف در صحيح بخاري ما نمونههايي از تحريف در صحيح بخاري را ميآوريم و قضاوت را بر عهده بينندگان عزيز ميگذاريم و از اين بزرگوار، جناب مولوي عبد الحميد هم تقاضا ميكنيم إن شاء ا... اگر اين عرائض ما را ميشوند، همين امشب روي خط بيايند و ما هم از ايشان استقبال ميكنيم و يا اگر روز ديگر هم ميخواهد بيايد، ما در خدمت ايشان هستيم. شبكه جهاني ولايت مانند شبكههاي ديگر نيست كه به أهل سنت و مقدساتشان اهانت و جسارت بكند. حتي خودمان به خاطر اينكه به أهل سنت احترام ميگذاريم، يكسري كممهريهايي را هم از سوي خيليها ميبينيم و ميشنويم.
نمونه اول: در رابطه با فضيلت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، 3 مورد در صحيح بخاري و يك مورد در صحيح مسلم تحريف صورت گرفته است. من ابتداء عبارت صحيح بخاري را براي بينندگان عزيز نمايش ميدهم تا اينها را ببينند و بعد هم تصريح بزرگان و شخصيتهاي برجسته أهل سنت را در اين زمينه ميبينيم. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا آسية إمرأة فرعون و مريم بنت عمران و إن فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام. از مردان، افراد زيادي به كمال رسيدهاند، ولي از زنان، فقط حضرت آسيه، همسر فرعون و حضرت مريم بنت عمران به كمال رسيدهاند. أفضليت عايشه بر ديگران، همانند أفضليت آبگوشت است نسبت به ساير غذاها. صحيح البخاري، ج4، ص131، كتاب أحاديث الأنبياء، باب 32 و ج4، ص139 و ج6، ص205 ـ صحيح مسلم، ج7، ص133 بعضيها اين روايت را به عنوان تمسخر نقل ميكنند. ولي شايد در آن زمان، از ديدگاه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) يا كسي كه اين روايات را درست كرده است، تصور ميكرد كه بهترين غذا آبگوشت است، نه چلومرغ و جوجه كباب و برگ و غيره. ما خود كتاب صحيح بخاري را آوردهايم تا نگويند اين صحيح بخاري كه ميگويند، درست نيست. اين كتاب صحيح بخاري كه ما آوردهايم، چاپ مدينه منوره، دار الطرق النجاة است. در چاپهاي ديگر صحيح بخاري هم اين روايت به همين شكل آمده است: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا آسية امرأة فرعون و مريم بنت عمران و إن فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام. در صحيح مسلمتك جلدي، صفحه 988، حديث 2431، چاپ عربستان سعودي، بيت الأفكار الدولية هم به اين شكل آمده است: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء غير مريم بنت عمران و آسية امرأة فرعون و إن فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام. شما ببينيد كه ما در اين كتابها خوانديم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است: «از زنان، فقط 2 نفر به كمال رسيدهاند». حالا ببينيم ديگراني كه اين روايت را از صحيح بخاري و صحيح مسلم نقل كردهاند، چگونه نقل كردهاند؟
تائيد تحريف در صحيح بخاري توسط علماء بزرگ أهل سنت 1. شوكاني علامه شوكاني، از بزرگان أهل سنت ميگويد: و في الصحيحين و غيرهما من حديث أبي موسي الأشعري عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا آسية امرأة فرعون و مريم بنت عمران و خديجة بنت خويلد و إن فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام. فتح القدير للشوكاني، ج5، ص257 ما از جناب مولوي عبد الحميد سؤال ميكنيم كه چرا در صحيح بخاريِ موجود، عبارت «خديجة بنت خويلد» حذف شده است؟ چرا؟ آيا أم المؤمنين نيست؟ آيا همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟ آيا فدايي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟ آيا تمام زندگياش را وقف اسلام نكرد؟ آيا يكدفعه شد كه بگوييد در صحيح بخاري، اين روايت در فضيلت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) تحريف و حذف شده است، ولي ديگران آمدهاند اين روايت را نقل كردهاند؟ آقاي شوكاني (متوفاي 1250 هجري) از علماء بزرگي است كه مورد تائيد وهابيت عربستان سعودي است. در 3 جاي صحيح بخاري و يك جاي صحيح مسلم، حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) جزء اين روايت نبود. آيا تحريف از اين بدتر ميشود؟
2. متقي هندي آقاي متقي هندي در كنز العمال، جلد 12، صفحه 143 اين تعبير را دارد: خير نساء العالمين أربع: مريم بنت عمران و خديجة بنت خويلد و فاطمة بنت محمد و آسية امرأة فرعون (حم، ق عن أنس). كلمه «ق» يعني اين روايت هم در صحيح مسلم هست و هم در صحيح بخاري. كلمه «حم» يعني از مسند احمد. اينها از حروف رمزي كنز العمال است. خود آقاي متقي هندي در كنز العمال، جلد 1، صفحه 6 ميگويد: و قصدت فيه جمع الأحاديث النبوية بأسرها و هذه رموزه «خ» للبخاري، «م» لمسلم، «ق» لهما، «د» لأبي داود، «ت» للترمذي، «ن» للنسائي، «ه» لابن ماجة، «4» لهؤلاء الأربعة، «3» لهم إلا إبن ماجة، «حم» لأحمد في مسنده ... . ما از اين آقايان سؤال ميكنيم كه اين روايت در كجاي صحيح بخاري آمده است؟ در كجاي صحيح بخاري آمده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: بهترين زنان عالم، 4 نفر هستند: آسيه و مريم و فاطمه و خديجه.
3. إبن كثير آقاي إبن كثير سلفي (متوفاي 774 هجري) ميگويد: و في صحيح البخاري أيضا عن أبي موسي قال: قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء إلا مريم بنت عمران و خديجة بنت خويلد و آسية إمرأة فرعون و فضل عائشة علي النساء كفضل الثريد علي سائر الطعام. البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص100، چاپ دار إحياء التراث العربي، بيروت، تحقيق علي شيري جناب آقاي مولوي عبد الحميد! حوزه علميه دار العلوم مكي زاهدان! ما از شما تقاضا داريم به ما جواب بدهيد: آقاي إبن كثير ميگويد در صحيح بخاري از أبو موسي اشعري اينگونه آمده است و «خديجة بنت خويلد» از زناني است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود به كمال رسيدهاند. چرا عبارت «خديجة بنت خويلد» در 3 جاي صحيح بخاري و در يكجاي صحيح مسلم حذف شده است؟ آقاي إبن كثير، هم براي آقايان أحناف و هم براي حنابله و هم براي آقايان وهابيها، جايگاه كاملاً ويژهاي دارد. اين نمونهاي بود از تحريفات صحيح بخاري. ايشان كه فرمود: آنهايي كه به اين كتاب اعتراض ميكنند، اعتراضاتشان را مطرح كنند تا جوابشان را بدهيم. ما اميدواريم إن شاء ا... ايشان محبت بكنند أولاً در همين شبكه جهاني ولايت بيايند جواب بدهند و ما افتخار ميكنيم كه ايشان بيايند در اين شبكه به اين سؤالات ما جواب بدهند و بينندگان عزيز ما هم بشنوند و اگر نميتوانند با يك شبكه شيعي مانند شبكه جهاني ولايت همكاري كنند كه زير نظر مرجعيت است و اين را نشانه نفاق ميدانند، همانطوري كه امام جمعه آزادشهر گفت: «هر كسي كه عيد غدير را تبريك بگويد، منافق است» و همكاري با شبكه وهابي نور را نشانه ايمان ميدانيد، اگر در آنجا هم سؤالات ما را جواب بدهيد، ما شنونده فرمايشات شما خواهيم بود.
* * * * * * *
آقاي محسني در ادامه سؤالاتي كه داشتيم در مورد كليپ مولوي عبد الحميد كه در مورد تحريفات صحيح بخاري بود، اين سؤال را داريم كه گويا در مورد حديث «خلفاء أمتي من بعدي إثنا عشر» تحريفاتي صورت گرفته است. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني حذف روايت «إثنا عشر خليفه» از صحيح بخاري اين موضوع را آقاي إبن تيميه ميگويد و خوب و بد، بيخ ريش صاحبش است. ايشان ميگويد: و في الصحيحين عن جابر بن سمرة قال دخلت مع أبي إلي النبي (صلي الله عليه و سلم) و سمعته يقول: إن هذا الأمر ما ينقضي حتي يمضي منهم إثنا عشر خليفة، ثم تكلم بكلمة خفيفة لم أفهمها، فقلت لأبي: ما قال؟ قال: كلهم من قريش. در صحيح مسلم و صحيح بخاري آمده است كه جابر بن سمره ميگويد: با پدرم خدمت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مشرف شديم و شنيدم كه حضرت فرمود: «اين اسلام از بين نخواهد رفت تا اينكه 12 نفر خليفه ميآيند و براي أمت اسلامي خلافت ميكنند». سپس جملهاي را گفت كه من در آن سر و صدا متوجه نشدم و از پدرم سؤال كردم كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) چه فرمود: گفت: فرمود: همه آن 12 خليفه از قريش هستند. باز هم إبن تيميه ميگويد: و في لفظ في الصحيحيين: لا يزال الإسلام عزيزا إلي إثني عشر خليفة. در يك لفظي در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است: عزت اسلام با 12 خليفه است. منهاج السنة لإبن تيمية، ج3، ص383 همچنين إبن تيميه (متوفاي 728 هجري) در منهاج السنة، جلد 3، صفحه 384، با تحقيق محمد رشاد سالم، چاپ بيروت به نقل از سعد بن أبي وقاص ميگويد: كتبت إلي جابر بن سمرة مع غلامي نافع: أخبرني بشئ سمعته من رسول الله صلي الله عليه و آله. نامهاي نوشتم به جابر بن سمره و به غلام نافع دادم تا ببرد و در اين نامه نوشتم: شنيدهام از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) همچنين روايتي را. جابر بن سمره براي من جواب داد كه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: لا يزال الدين قائما حتي تقوم الساعة أو يكون عليكم إثنا عشر خليفة، كلهم من قريش. قيامت برپا نميشود و اسلام از بين نخواهد رفت تا اينكه 12 نفر به عنوان خليفه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بيايند و همهشان از قريش هستند. خب، ما از اين آقايان سؤال ميكنيم: إبن تيميه كه ميگويد اين عبارت در صحيح بخاري آمده، به ما بگويند كه در كجاي صحيح بخاري آمده است؟ به ما نشان بدهند. ما نتوانستيم پيدا كنيم عبارتي را كه آقايان إبن تيميه از صحيحين نقل ميكند. ما از جناب مولوي عبد الحميد اسماعيل زهي و همچنين از ديگر عزيزان اساتيد و طلاب دار العلوم مكي زاهدان كه هر سال مراسم با شكوه و مفصلي به نام ختم صحيح بخاري دارند، اين را به ما جواب بدهند.
* * * * * * *
آقاي محسني ظاهراً درباره جواز متعه هم تحريفاتي صورت گرفته است. اگر ميشود در اين مورد هم توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني حذف تحريم متعة النساء توسط عمر بن خطاب از بعضي از نُسَخ صحيح بخاري درباره تحريف متعه توسط عمر، از بعضي از نُسَخ صحيح بخاري هم صحبت ميكنيم و اين هم شنيدني و جالب است. همين صحيح بخاري كه در دست ما هست، در چاپهاي مختلف، اسم عمر بن خطاب را در بعضي از نُسَخ حذف كرده است. روايت از جابر است و ميگويد: أنزلت آية المتعة في كتاب الله، ففعلناها مع رسول الله صلي الله عليه و سلم و لم ينزل قرآن يحرمة، فلم ينه عنها حتي مات، قال رجل برأيه ما شاء. آيه متعه در كتاب خدا آمده بود و ما و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم آن را انجام ميداديم و در قرآن هم آيهاي نيامد كه متعه را حرام كرده باشد و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) هم از آن نهي نكرد و از دنيا رفت. يك مردي آمد و هر چه خواست، درباره متعه گفت. قال محمد [بن اسماعيل بخاري]: يقال إنه عمر. آن مرد كه هر چه خواست درباره متعه گفت، عمر بود. اين عبارت در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 185 آمده است. ولي در صحيح بخاري، چاپ دار طرق النجاة آمده است: حتي مات، قال رجل برأيه ما شاء. و اين عبارت: قال محمد [بن اسماعيل بخاري]: يقال إنه عمر. را حذف كردهاند. جناب آقاي مولوي عبد الحميد، نام عمر كجا رفت؟ اگر اين عبارت را آقاي بخاري نگفته است، در آن نسخههاي قبلي كه آمده است: قال محمد [بن اسماعيل بخاري]: يقال إنه عمر. اين عبارت تحريف شده و اضافي است. اگر هم گفته است، پس در اينجا كه حذف كردهاند، تحريف شده است. شما هر كدام از اين نسخهها را بگيريد، تحريف صورت گرفته است. هر دو نسخه هم چاپ عربستان سعودي است؛ دار طرق النجاة يا بيت الأفكار الدولية. در يكي از اينها آمده است: قال محمد [بن اسماعيل بخاري]: يقال إنه عمر. و در ديگري، اين عبارت حذف شده است. در صحيح بخاري، نسخه سلطاني هم همين تعبير حذف شده است و فقط اين عبارت در آخر حديث آمده است: حتي مات، قال رجل برأيه ما شاء. و اين عبارت: قال محمد [بن اسماعيل بخاري]: يقال إنه عمر. حذف شده است.
إقرار علماء أهل سنت بر اينكه مراد از كلمه «رجل»، عمر بن خطاب است آقاي حميدي (متوفاي 488 هجري) در كتاب الجمع بين الصحيحين، جلد 1، صفحه 349 ميگويد: قال رجل برأيه ما شاء، قال البخاري: يقال إنه عمر. يك مردي آمد و هر چه خواست، درباره متعه گفت. آقاي بخاري ميگويد: آن مردي كه هر چه خواست [برخلاف قرآن و سنت پيامبر (صلي الله عليه و سلم)] درباره متعه گفت، عمر بود. آقايان اين را براي ما جواب بدهند كه اين جمله آقاي بخاري كه ميگويد: يقال إنه عمر. چرا در بعضي از نسخههاي موجود صحيح بخاري آمده و در بعضيها نيامده است؟ كدامش تحريف است؟ اين را براي ما روشن كنند. هر كدامش را قبول كنند، در نسخه ديگر تحريف صورت گرفته است.
* * * * * * *
آقاي محسني ظاهراً در اين موضوع، يك روايتي هم از عبد الله بن مسعود وجود دارد. آن را هم بيان بفرماييد. استاد حسيني قزويني تحريف عبارت «إلي أجل» كه دليل بر متعه است، در صحيح بخاري در رابطه با عبارت آقاي عبد الله بن مسعود كه در رابطه با ازدواج موقت است، باز هم تحريف صورت گرفته است. در تمام نسخههاي صحيح بخاري، اين روايت به اين شكل آمده است كه عبد الله بن مسعود ميگويد: كنا نغزو مع النبي صلي الله عليه و سلم و ليس معنا نساء، فقلنا: ألا نختصي؟ فنهانا عن ذلك، فرخص لنا بعد ذلك أن نتزوج المرأة بالثوب، ثم قرأ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ (مائده/87)». ما به همراه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به جنگ ميرفتيم و در آنجا هيچ زني همراه ما نبود. به حضرت گفتيم: آيا اجازه ميدهيد خودمان را آخته كنيم و از مردانگي بياندازيم؟ پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ما را از اين كار نهي كرد و به ما اجازه داد تا با مهريه يك لباس، با زنان ازدواج موقت كنيم. سپس حضرت اين آيه را قرائت فرمود: ... . صحيح البخاري، ج5، ص189 اين روايت در چاپ بيت الأفكار الدولية عربستان سعودي آمده است.
1. السنن الكبريبيهقي آقاياني كه اين روايت را از صحيح بخاري نقل كردهاند، به اين شكل آوردهاند: ثم رخص لنا أن ننكح المرأة بالثوب إلي أجل. با زنان ازدواج موقت كنيم و مهريهشان را لباس قرار بدهيم. اين روايت در السنن الكبري آقاي بيهقي، جلد 7، صفحه 79 آمده و به نقل از صحيح بخاري آورده است. اين كلمه «إلي أجل» در صحيح بخاري حذف شده است. كلمه «إلي أجل»، صريح در عقد موقت و متعه است. ولي وقتي اين عبارت را برميدارند، اين عبارت ميماند: «رخص لنا أن ننكح المرأة بالثوب» و منظورش ازدواج دائم ميشود.
2. تفسيرإبن كثير در تفسير إبن كثير دمشقي، چاپ مؤسسه قرطبه بيروت نقل ميكند از صحيح بخاري از عبد الله بن مسعود و ميگويد: ننكح المرأة بالثوب إلي اجل. سندش همان سند صحيح بخاري است و عبارت هم همان عبارت است، ولي در اينجا كلمه «إلي أجل» آمده، ولي در صحيح بخاري، واژه «إلي أجل» نيامده است. وقتي إبن كثير اين را نقل ميكند، ميگويد: أخرجاه من حديث إسماعيل. و در پاورقي شماره 630 ميگويد: رواه البخاري في التفسير، باب قوله تعالي: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ».
3. سيوطي آقاي سيوطي هم از صحيح بخاري نقل ميكند و ميگويد: و أخرج إبن أبي شيبة و البخاري و مسلم و النسائي و إبن أبي حاتم و إبن حبان و أبو الشيخ و إبن مردويه و البيهقي عن إبن مسعود قال: رخص لنا إن ننكح المرأة بالثوب إلي أجل. أخرج إبن أبي شيبة و بخاري و مسلم و نسائي و إبن أبي حاتم و إبن حبان و أبو شيخ و إبن مردويه و بيهقي از إبن مسعود نقل كردهاند: پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به ما اجازه داد تا با زنان ازدواج موقت كنيم و مهريهشان را لباس قرار بدهيم. الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص307 اين كلمه «إلي أجل» در صحيح بخاري وجود ندارد. آيا تحريف، شاخ و دُم دارد؟ آقاي سيوطي براي قرن 9 و 10 هجري است و متوفاي 911 هجري است. يعني حتي در زمان حيات آقاي سيوطي هم اين روايت در صحيح بخاري بوده است و در اين 2 ، 3 قرن أخير اين آقايان حذف كردهاند و ديدهاند كه اگر اين را بگويند، همان عقيده شيعه ميشود كه همان عقد موقت است. گرچه آقايان اسمش را عوض كردهاند. در قضيهاي، ناصر الدين شاه گفت: «چيزي بياوريد كه من روي خود بياندازم. گفتند: چيزي جز پالان خر نيست. گفت: خودش را بياوريد، اسمش را نياوريد». اين آقايان هم نكاح مسيار و نكاح مصياف دارند و حدود 6 ، 7 نوع ازدواج درست كردهاند. مضافاً كه اين آقايان، بعضي از مطالب را در روزنامههايشان از بعضي از مولويها و بزرگان وهابيها نقل ميكنند كه فساد اخلاقي و تجاوز به عنف، رو به گسترش است و كليپهايش روي سايتها رفته است. ما واقعاً خجالت ميكشيم كه از يك عالم ديني، حتي اگر وهابي باشد، كليپهايي از فساد اخلاقي نمايش دهند! اينها حتي تجاوز به عنف و لواط را اشكال نميدانند و با افتخار اين قضايا را نقل ميكنند و بعضي از كليپها را چند روز قبل براي من آوردند كه «در مسجد، يك وهابي، يك كاري را انجام ميدهد. عكسش را هم گرفتهاند و در سايت يوتوب هم گذاشتهاند». گر چه شبكه جهاني ولايت را من خيلي مقدستر از اين ميدانيم كه در اين موضوعات صحبت كنيم. ولي اين آقايان ميآيند متعهاي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تا وقتي زنده بود، نهي نكرد و قرآن هم آن را جايز دانسته است، حرام ميدانند. جابر بن عبد الله انصاري هم ميگويد در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أبو بكر و بخشي از خلافت عمر، ما با زنان، ازدواج موقت ميكرديم و مهريهشان را هم يك مشت خرما و آرد قرار ميداديم، تا اينكه عمر بن خطاب در قضيه عمرو بن حريث از آن نهي كرد: جابر بن عبد الله يقول: كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو بن حريث. صحيح مسلم، ج4، ص131
* * * * * * *
آقاي محسني آيا علماء أهل سنت درباره تحريفات و اضافاتي كه در صحيح مسلم و خصوصا صحيح بخاري صورت گرفته است، مطالبي را صراحتاً بيان كردهاند؟ استاد حسيني قزويني من يك نمونه را عرض ميكنم كه اين آقايان صراحت دارند اين مطالب را به زور وارد صحيح بخاري كردهاند. آقاي حُمِيْدي (از أعيان قرن چهارم هجري) نقل ميكند از أبو مسعود: أن له في الصحيح حكاية من رواية حصين، عنه قال: «رأيت في الجاهلية قردة اجتمع عليها قردة قد زنت، فرجموها، فرجمتها معهم». أبو مسعود ميگويد: در صحيح بخاري حكايتي وجود دارد از حصين كه «در زمان جاهليت، يك ميموني بود كه بعضي از ميمونها با او زنا ميكردند و آن ميمون را رجم كردند». و لم يذكر في أي موضع أخرجه البخاري، فبحثنا عن ذلك، فوجدناه في بعض النسخ. و اين روايت در هيچ جاي صحيح بخاري نيامده است و در بعضي از نسخههاي آن، اين عبارت را پيدا كرديم. بعد هم ميگويد: و لعلها من المقحمات التي أقحمت في كتاب البخاري. شايد اين عبارتي كه در بعضي از نسخههاي صحيح بخاري است، مطالبي بوده كه به زور وارد صحيح بخاري كردهاند. الجمع بين الصحيحين، ج3، ص490، چاپ دار السميعي، تحقيق دكتر علي حسين البواب ـ تفسير القرطبي، ج1، ص441 پس تحريف كردن كه شاخ و دم ندارد. همچنين ميگويد: و ليس في رواية النعيمي عن الفربري أصلا شي من هذا الخبر في القردة. در روايت نعيمي از فربري شاگرد بخاري، همچنين چيزي نبوده است. اين نمونه بارزي است است كه خود آقاي حميدي ميگويد مطالبي را به زور در صحيح بخاري وارد كردهاند. اگر اين تحريف در بعضي از نُسَخ نيست، پس چيست؟ چه كساني اين را وارد كردهاند؟ يا اگر در بعضي از نُسَخ بوده است، چرا حذف شده است؟ به نظر من، اين آقاياني كه هزينههاي ميلياردي براي ختم صحيح بخاري ميكنند، بيايند اينها را تحقيق و بررسي كنند و اين شبهاتي كه مخصوصا در رابطه با تحريف هست را پاسخ دهند. اين بزرگواري كه ميگويد: آنهايي كه به اين كتاب اعتراض ميكنند، اعتراضاتشان را مطرح كنند تا جوابشان را بدهيم. شايد ايشان در آنجا حضور ذهن نداشتند و اگر حضور ذهن داشتند، يا اعتراف كنند كه اين تحريفات صورت گرفته و يا يك جواب قانعكنندهاي بدهند كه ما و بينندگان عزيزمان از ايشان استفاده كنيم.
* * * * * * *
آقاي محسني آيا ما غير از قرآن ميتوانيم همچنين ادعايي درباره ساير كتب بكنيم كه تحريف نميشود؟ ما براي هيچيك از كتب شيعه هم همچنين ادعايي نداريم كه رواياتش صحيح و درست باشد. چون در نُسَخي كه نوشته ميشود يا آقاياني كه با اغراض مختلفي اين كتابها را استنساخ ميكنند، ممكن است غرض خودشان را بياورند. استاد حسيني قزويني بينندگان عزيز بدانند كه شيعه مدعي است كه فقط قرآن است كه تحريف نميشود و: لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ سوره فصلت/آيه42 و هيچ مطلب باطلي در قرآن وجود ندارد. غير از قرآن كريم، هر كتابي احتمال خطا و لغزش دارد؛ حتي از ناحيه مؤلفش. وقتي خودمان ميخواهيم يك صفحه نامه بنويسيم، اگر برگرديم و مطالعه كنيم، ميبينيم كه چندين غلط نوشتهايم و آنها را اصلاح ميكنيم. چه بسا يك فردي كه بخواهد همچنين كتابي بنوسيد، چه بخاري باشد و چه مسلم، احمد بن حنبل، چه كليني (ره) و شيخ طوسي (ره)، فرقي نميكند، اشتباه صورت ميگيرد. وقتي بشر معصوم نباشد، گرچه بعضيها عمداً مطلبي را اضافه يا كم ميكنند، ولي نسبت به بعضي از بزرگان، حدأقل سهو و اشتباه و خطا در آنها راه دارد. در زمان سابق هم كه چاپ و حروفچيني و كامپيوتر نبود، افرادي ميآمدند پول ميگرفتند و استنساخ ميكردند و كارشان فقط استنساخ كردن كتاب بود و از اين راه روزيشان را دريافت و كسب درآمد ميكردند و همه اين آقايان هم متدين و با تقوا و دقيق و معصوم نبودند و چه بسا از كانال اينها، يكسري مسائل وارد كتابها شده باشد. اينطور ادعا كردن كه «بعد از قرآن كريم، صحيحترين كتابها صحيح بخاري و صحيح مسلم است و هر كسي ادعاي تحريف كند، چنين و چنان هستند و بعضيها مانند شبپره هستند و نميتوانند حقايق را ببينند و اين تقصير شبپرههاست، نه آفتاب». اين ادعاها، زيبنده يك عالم بزرگوار ديني مانند ايشان نيست.
* * * * * * *
سؤالات بينندگان سؤال 1 : 1. در مورد بيوگرافي آقايان عبد الله حيدري و آقاي عقيل هاشمي كه مجريان برنامه تفرقهافكن نور TV هستند، توضيح بفرماييد. 2. آقاي عبد الله حيدري متأسفانه با كمال بيحيايي، دروغي را در آن شبكه گفتند: «كتاب الغدير را بردند نزد مرحوم آيت الله سيد أبو الحسن اصفهاني و ايشان گفت: من پول نميدهم از سهم امام براي چاپ اين كتاب؛ اين يك كتاب شعر است». ايشان يك دروغ گفت و يك تهمتي به آيت الله اصفهاني (ره) زد. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. 3. آن حديث ساختگي خواستگاري حضرت علي (عليه السلام) از دختر أبو جهل را هم گفتند كه در كتاب علل الشرايع هستند. اين هم يك دروغ واضح است. 4. يك حديث دروغين ديگري را هم آوردند و گفتند در فروع كافي، جلد 3، صفحه 35 هست كه در مورد وضو آمده كه پاها را بشوييد. اگر ميشود از طريق مراجع عظام تقليد، شكايتنامهاي را عليه ايشان آماده كنند و به مراجع ذيربط شكايت كنند. اينها با عقايد 400 ميليون مسلمان بازي ميكنند. اينها از خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه نميترسند و خجالت نميكشند، لاأقل از مردم خجالت بكشند. جواب 1 : درباره قضيه دختر أبو جهل مفصل جواب دادهايم و اين از دروغهاي تاريخ است. حتي در يك جلسه هم از خود آقاي هاشمي، يك كليپي را پخش كرديم كه روايتي را از علل الشرايع نقل كرد و اول و آخرش را حذف كرد كه امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: از جعليات و دروغهايي كه به ما بستهاند، اين قضيه خواستگاري حضرت علي (عليه السلام) از دختر أبو جهل است. ايشان ذيل روايت را كه امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد از جعليات و دروغهاست را حذف كرده و آن قسمت وسط را نقل كردند. إن شاء ا... اگر صلاح باشد، روزي اين كليپ آقاي حيدري را پخش ميكنم و از تمام شيعيان و مسلمانان ميخواهم كه نسبت به ايشان اظهار نظر كنند و به مراجع بين المللي هم شكايت كنند. آيا گردانندگان شبكه نور، آبروي شبكهشان را هم لحاظ ميكنند يا خير؟ ايشان ميگويد: من ديدم كه يكي از دوستان نقل كرد كه يك شيعه در مسجد پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، [عذر ميخواهم از بينندگان عزيز] شلوارش را پايين كشيد و آلتش را به باب عثمان ميماليد به عنوان اهانت به عثمان. من نميدانم اين آقايان اگر براي خودشان ارزش قائل نيستند، آيا براي شبكهشان هم ارزش قائل نيستند؟ اينطور تعابير را ايشان در ماهواره پخش ميكند و اين را رها كردهايد و ميگوييد كه ايشان ميگويد در فروع كافي چنين و چنان آمده است و حضرت آيت ا... أبو الحسن اصفهاني (ره) چنين گفته است؟ بله، اينها نسبت به مردهها همچنين ادعاهايي دارند. البته برقعي هم كه الآن اينها نوارش را پخش ميكنند، به اين دليل است كه ايشان مرده است و رفته است و اگر زنده بود، قطعاً اولين مدعي عليه اين شبكهها، خود آقاي برقعي بود. چون واقعاً پشيمان شده بود و توبه كرده بود و با وصيتي كه ايشان داشتند، راضي نبود اين مطالب از ايشان پخش شود. اگر واقعاً راست ميگويند، بيايند از زندهها نقل كنند. البته بينندگان عزيز به اين هم دقت كنند كه از زندهها هم مثلاً از قول حضرت آيت ا... العظمي سبحاني چند كتاب نوشتهاند در عربستان سعودي يا از قول علامه عسكري (ره) در زمان حيات ايشان كتابي نوشتهاند عليه شيعه. حتي نسبت به بنده هم دوستان گفتهاند كه در افغانستان كتابي از شما پخش كردهاند كه قزويني سني شده و عليه شيعيان كتاب نوشته است. ما هم گفتيم كاري با ديگر كساني كه به نام آنها كتاب چاپ شده است نداريم، ولي ما الحمد لله حيّ و حاضر هستيم و افتخارمان اين است كه اگر قبولمان كنند، به عنوان يك نوكر و خادم و سرباز كوچك آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) باشيم و افتخار ميكنيم كه زندگيمان با غبار حرم أمير المؤمنين (عليه السلام) گره خورده است و خدا را قسم ميدهيم به آبروي أمير المؤمنين (عليه السلام)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسين (عليه السلام)! تا اين افتخار سربازي و نوكري أمير المؤمنين (عليه السلام) را تا آخرين لحظات عمر از ما نگيرد و بتوانيم آن حق مادرمان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را أداء كنيم. نميتوانم بگويم حق فرزندي نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام)؛ چون اين ادعاي خيلي بزرگي است.
* * * * * * *
سؤال 2 : من در خاطرم هست كه وقتي شما در شبكه سلام برنامه داشتيد و همچنين در درسهاي خارجتان فرموديد: استفتايي شده است از دفتر استفتائات مكه و از بنباز سؤال كردهاند: «آيا در سلام نماز، به جاي السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته، ميتوان گفت: السلام علي النبي؟ فتوا دادند: خير، جايز نيست». أخيراً در نمازهاي جماعتي كه از مسجد الحرام به صورت مستقيم پخش ميشود، خودم ديدهام كه اين تحريف را در نماز انجام دادهاند و در آنجا، امام جماعت با صداي بلند ميگويد: السلام علي النبي و رحمة الله و بركاته. در اين مورد هم توضيح بفرماييد. بنده خودم در شبكه ظلمت كه مراسم نماز را از داخل مسجد الحرام پخش ميكند، چندين بار شنيدم. جواب 2 : در كتاب فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الإفتاء كه 20 جلد است، در جلد 7، صفحه 8، فتواي شماره 8571 از اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الإفتاء ـ كه بالاترين مقام إفتاء عربستان سعودي است و از هر كجاي دنيا كه وهابيها مسئلهاي برايشان پيش بيايد، از اين گروه ميپرسند ـ سؤال شده است: آيا ما ميتوانيم در نماز، به جاي السلام عليك أيها النبي، بگوييم السلام علي النبي؟ جواب دادهاند: خير، بايد گفته شود: السلام عليك أيها النبي. در يك روايتي هم از عبد الله بن مسعود آمده است: آنچه كه واجب است بيان كنيم، اين است: السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته. بزرگان أهل سنت هم مانند إبن قدامه مقدسي، سرخسي، نووي، مالك، أبو حنيفه و شافعي و ديگران فتوا دادهاند بر اينكه واجب است در نماز بگوييم: السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته.
* * * * * * *
سؤال 3 : اين دوستان اهل سنت كه ادعا دارند صحيح بخاري و صحيح مسلم أصح الكتب بعد از قرآن هستند، در زمان أبو بكر كه 500 حديث جمعآوري شده را آتش زد و عمر هم در زمان خلافت خودش بخشنامه كرد كه كسي حق ندارد حديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كند و اين روش حدود 120 سال ادامه داشت و كسي جرأت نداشت حديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كند. سؤال من اين است كه پس اين صحيح بخاري و صحيح مسلم از كجا آمدهاند؟ أحاديث را كه اينها نابود كرده بودند و أحاديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وجود نداشت؟ جواب 3 : إن شاء ا... اين را مفصل عرض خواهيم كرد. همانطور كه آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 5 آورده است: قالت عائشة: جمع أبي الحديث عن رسول الله صلى الله عليه و سلم و كانت خمسمائة حديث، فبات ليلته يتقلب كثيرا، قالت: فغمني، فقلت: أتتقلب لشكوى أو لشئ بلغك؟ فلما أصبح قال: أي بنية! هلمي الأحاديث التي عندك، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها. عايشه گفت: پدرم دستور داد تمام أحاديث پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را جمعآوري كردند و حدود 500 حديث شد و شب خوابيد و صبح شد و به من گفت: آن 500 حديث را بيارودم و من هم آوردم و سپس آتشي خواست و همه آنها را آتش زد. عمر بن خطاب هم بخشنامه صادر كرد: هر كسي كه روايتي از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) در نزد خود دارد، آن را از بين ببرد. اين شيوه ادامه داشت تا اينكه سال در 97 يا 98 هجري، عمر بن عبد العزيز دستور داد اين أحاديث نوشته شود و باز هم انجام نشد تا اينكه محمد بن ... (متوفاي 124 هجري) آمد و دستور نوشتن اين أحاديث را صادر كرد. اين قضيه حديث نوشتن، برميگردد به سال 140 يا 150 هجري، يعني حدود يك و نيم قرن بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، اينها أحاديث را نوشتند. وقتي هم نوشتن أحاديث آزاد شد، هر كسي شروع كرد به نقل حديث. خود محمد بن اسماعيل بخاري ميگويد: من اين كتاب صحيح را [كه با حذف مكرراتش، 2700 و اندي روايت دارد] از ميان 600 هزار روايت انتخاب كردهام. مسلم هم ميگويد: من اين كتاب صحيح را [كه حدود 7 هزار روايت دارد] از ميان 300 هزار روايت انتخاب كردهام. اينها مباحثي است كه إن شاء ا... اگر فرصت شود، بعداً مطرح خواهيم كرد.
* * * * * * *
سؤال 4 :
آيه 60 سوره بقره كه در مورد 12 چشمه جوشان است: وَإ ِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ آيا با 12 امام ما شيعيان ارتباطي دارد؟ جواب 4 : بله، روايتي در كافي و ديگر كتب شيعه داريم كه مراد از اين 12 چشمه، 12 امام شيعيان هستند. در رابطه با اين، روايتي را مرحوم كراچكي در كتاب الإستنصار، صفحه 21 نقل ميكند: فقام جابر بن عبد الله أنصاري فقال: يا رسول الله (ص)! فما عدة الأئمة؟ فقال: يا جابر! سئلتني رحمك الله عن الإسلام بأجمعه، عدتهم عدة الشور و هي «اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ» و عدته عدة العيون التي إنفجرت لموسى بن عمران حين ضرب بعصاه الحجر «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا» و عدتهم عدة نقباء بني إسرائيل، قال الله تعالى: «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا»، فالأئمة يا جابر! عدتهم إثنا عشر أولهم علي بن أبي طالب و اخرهم القائم (ع). اليقين للسيد إبن طاووس، ص245 كه منظور از اين 12 چشمه جوشان، 12 امام هستند و اولينشان علي بن أبي طالب (عليه السلام) و آخرينشان حضرت ولي عصر (أرواحنا لتراب مقدمه الفداء) است.
* * * * * * *
سؤال 5 : 1. در اين 25 سالي كه در تاريخ اسلام مطالعه دارم، به موارد جالبي برخورد كردهام. يكي از آنها اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك انسان بود و خداوند هم روي انسان بودن ايشان تكيه كرده بود و همچنين ديگر بزرگان دينمان هم مانند انسانها زندگي ميكردند و يكي از اين مسائل، شوخ طبعي اينهاست و حتي در تاريخ هم تصريح شده است و بعضي از روات هم بيسواد بودند. در بعضي از روايات آمده كه شوخيهايي ميان بزرگان دين مطرح ميشد و مانند تكيه كلمههايي كه امروز هم ميان ما رسم است. مانند اينكه به كسي به شوخي ميگفتند «برو بمير» و قصد واقعي نداشتند. مثلاً پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر به كسي ميگفتند «بأبي أنت و أمي»، منظورشان اين نيست كه واقعاً پدر و مادرم قربان شما برود. اين تكيه كلامهايي بود كه در آن روز رسم بود. به عقيده من، اين باعث يكسري سوء تفاهمات شده كه يكسري از روايات واقعاً مسئله را از بيخ انداخته است. يعني شوخي و جدي بودن اينها، جدا نشده است. مثلاً شما به ندرت ميتوانيد 4 نوع از شوخيهايي كه بزرگان دين كردهاند را بگوييد؛ چون شوخي و جدي در هم ادغام شده است. با اطلاع وسيعي كه شما داريد، اين مسئله را باز كنيد، شايد به جاهاي جالبي برسيم و شايد مقداري از اين شبهات و سوء تفاهمات از بين برود. 2. بعضي از مطالب را بهتر ميتوانيد مطرح كنيد. مثلاً در مورد ازدواج موقت در مقابل يك مشت خرما، اين به خواهران برميخورد. واقعا هدف اين نيست كه يك مشت خرما بدهي و يكي را به ازدواج موقت دربياوري. شايد در آن زمان يك مشت خرما ارزشي داشت، ولي اين را ميتوان در غالب زيباتري بيان كرد تا به بعضيها برنخورد كه آيا لياقت ما يك مشت خرما است؟ جواب 5 : 1. در مورد بحث مزاح، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام)، در ضمن اينكه وقار داشتند، مزاح هم ميكردند. حتي راوي ميگويد: «از وقار ايشان، رعب در دل ما ميافتاد». ولي اينها مانع از اين نبود كه شوخيهاي عادي داشته باشند. مثلاً در بعضي از روايات آمده است: أمير المؤمنين (عليه السلام) با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) خرما ميخوردند. أمير المؤمنين (عليه السلام) هر چه خرما ميخورد، هستهاش را جلوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگذاشت و بعد عرض كرد: يا رسول الله! شما چقدر زياد خرما خوردهاي! (يعني همه هستههاي خرما جلوي شما است) پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: تعجب از شما است كه خرما را با هسته خوردهاي! اينطور مزاحهايي كه اهانت و جسارت در كار نباشد و ادخال سرور باشد، در اسلام ممدوح است. ائمه (عليهم السلام) هم اين كارها را ميكردند. يكي از عيبهايي كه بر أمير المؤمنين (عليه السلام) گرفته بودند اين بود كه «ايشان يك آدم بسيار شوخطبعي بود، پس ـ نستجير بالله ـ ايشان شايستگي خلافت را ندارد». شوخيها دو نوع هستند: شوخيهايي كه خلاف شرع است يا در آن غيبت و جسارت ميشود، شرعاً حرام است. جوك گفتن و به دنبال اين و آن سخن گفتن، خلاف شرع است. بحث بر اين است كه خود آقايان مراجع عظام تقليد هم مقيد بودند و توصيه ميكردند كه در نقل مطالب، ولو جوك باشد، بگويند كه مثلاً ترك كافر، شمالي كافر، قزويني كافر و اصفهاني كافر فلان مطلب را گفتهاند. در غير اينصورت اگر واقعاً اين قوميتها ناراحت شوند و مطالبي را به اينها نسبت بدهند كه مثلاً قميها اينگونهاند و تركها اينگونهاند و اصفهانيها اينگونهاند، اين تعابير خلاف شرع است و اگر واقعاً بخواهد قصد انشاء داشته باشد، حرام است. ولي اگر در ابتداي آن جوك، كلمه كافر را بگويند و چون كافر از ديدگاه اسلام، حرمتي ندارد، مشكلي نيست. ولي در همانجا هم بايد نهايت ادب را رعايت كنيم. چون حرمت مؤمن، از حرمت كعبه بالاتر است. 2. أولاً: در خيلي از روايات به اين شكل آمده است و مراد از آنها، يك مشت آرد يا يك مشت خرما نيست. بلكه ميخواهد نشان بدهد كه با يك مهريه خيلي كم و ناچيز، ما اينها را متعه ميكرديم. ثانياً: شما اگر بخواهيد مثلا يك خانمي را براي يك آقايي عقد بخوانيد و بگوييد مهريهشان مثلاً آموزش يك مسئله شرعي باشد، صحيح است. موضوع اصلي، مهريه يك مشت آرد و خرما نبود و اينها ارزشي نداشت. وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: «امت من به 73 فرقه منشعب ميشوند»، منظورش اين نيست كه فقط 73 فرقه ميشوند و 74 فرقه نميشوند، خير؛ بلكه نشانه كثرت است. وقتي قرآن ميفرمايد: «إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ: اگر 70 مرتبه براي آنها استغفار كني، خداوند هرگز آنها را نميبخشد (توبه/80)»، منظورش اين نيست كه اگر 71 بار استغفار كني، خداوند آنها را ميبخشد. بعضي از الفاظ در قرآن و روايات، نشان از كثرت و قلّت است.
* * * * * * *
سؤال 6 : چند شب پيش، يكي از مولويها با شبكه أهل البيت تماس گرفته بود و كلاً منكر معصوميت آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) شده بود. آيا كُفر از اين بالاتر؟ ديگر بحث وحدت و تقيه مطرح نيست. در اين مورد توضيح بفرماييد. جواب 6 : قبلاً ما اين را گفتهايم كه انكار عصمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، نبوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را زير ميبرد و انكار آيه قرآن است كه ميفرمايد: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي سوره نجم/آيه4 اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) معصوم نباشد، اين آيه هم زير سؤال ميرود: وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر/آيه7 همه چيز زير سؤال ميرود. ترديد در عصمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، انكار قرآن و نبوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. البته أهل سنت در عصمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، 2 دسته هستند: يكدسته مانند ما هستند، مانند إبن حجر عسقلاني و نووي و محي الدين عربي و ديگران كه معتقدند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در تمام كارهايش معصوم بوده است؛ در نبوت و ابلاغ وحي و كارهاي شخصي. يكدسته هم ميگويند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) معصوم بوده است فقط در ابلاغ وحي. حتي خود وهابيها هم معتقدند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در ابلاغ وحي معصوم بوده است. اگر يك همچنين سنياي زنگ زده است و اينچنين گفته است، خودشان بايد جواب بدهند كه جزء كدام دسته هستند.
* * * * * * *
سؤال 7 : 1. اين سنياي كه به شبكه أهل البيت زنگ زده بود و گفته بود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) معصوم نيست، روي اين آيه تكيه داشت كه قرآن ميفرمايد: لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ سوره فتح/آيه2 در اين مورد توضيح بفرماييد كه آيا واقعاً اين سني، حرف درستي زده است يا خير؟ 2. آيا اين حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية» در كتب أهل سنت وجود دارد؟ اگر اين حديث در كتب معتبرشان وجود دارد، به ما بگويند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در هنگام شهادتشان، امام زمانشان را شناختند و از دنيا رفتند يا نشناختند؟ جواب 7 : 1. در كتاب الميزان في تفسير القرآن علامه طباطبايي (ره) كه از كتابهاي واقعاً كمنظير يا بينظير تفسير شيعه است، جلد 18، صفحه 254 به اين شبهه جواب داده است و ميگويد: اينكه ما تصور ميكنيم كلمه ذنب به معناي گناه است، اشتباه است. بلكه به معناي آثار بد است در نزد فاعل يا در نزد مردم. وقتي قرآن ميفرمايد: إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا / لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ سوره فتح/آيه2ـ1 و مربوط به فتح مكه است، يعني: به درستي كه ما برايت فتحي نمايان كرديم / تا خداوند آثار گناهاني كه بدهكار مشركين بودي (و به خاطر آن تو را مستحق آزار و شكنجه ميدانستند) از دلهاي آنان بزدايد، چه در گذشته و چه در آينده. اين فرمايشي است كه ايشان دارد. همچنين بعضي از بزرگان ما مانند حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي در تفسير نمونه، شبيه اين مطلب را دارد: تا خداوند به وسيله فتح مكه، گناهان گذشته و آيندهاي را كه به تو نسبت ميدادند ببخشد. تفسير نمونه، ج22، ص18 از أهل سنت هم در فتح الباري في شرح صحيح البخاري إبن حجر عسقلاني، جلد 11، صفحه 435 آمده است كه مراد از غفران، غفران تقديري است. يعني اگر گناه هم داشتي، همه گناهانت را ميبخشيم و اگر در آينده هم گناهي از تو سر بزند، آن را ميبخشيم. گرچه ما همچنين چيزي را قبول نداريم. در شرح صحيح مسلم سيوطي، جلد 3، صفحه 207 آمده است كه بحث دفع ذنب با بحث رفع ذنب تفاوت دارد. البته خود حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي هم روي اين موضوع تكيه دارند كه منظور از «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ» دفع ذنب است، نه رفع ذنب. قبل از اينكه گناه بيايد، خداوند ميگويد: «قبل از اينكه گناهي بيرون بيايد، دفعش ميكنيم و نميگذاريم گناهي متوجه تو شود»، نه اينكه گناه بيايد بنشيند و خداوند رفعش كند. البته بحث، مقداري علمي است و شايد براي بعضي از بينندگان سنگين باشد. إن شاء ا... اگر درباره عصمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) يا أنبياء (عليهم السلام) خواستيم صحبت كنيم، اين مسئله را در آنجا بحث خواهيم كرد. اين موضوع را قبلاً در شبكه سلام هم بحث كردهايم و فايل صوتي و متني آن در سايت مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ـ www.valiasr-aj.comموجود ميباشد و همين آيه را در آنجا مطرح كردهايم و پاسخهاي شيعه و سني را از اين آيه دادهايم. 2. اما در رابطه با حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية»، بايد بگوييم كه اين حديث در شرح المقاصد في علم الكلام علامه تفتازاني كه از علماء بزرگ أهل سنت است و از استوانههاي كلامي آنهاست، جلد 2، صفحه 275 آمده است: عن النبي (صلي الله عليه و سلم): من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: هر كسي كه بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است. البته آقاي ملا علي قاري از استوانههاي علمي أهل سنت، در كتاب الجواهر المضيئة، جلد 2، صفحه 457 ميگويد: في صحيح مسلم: من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية. در صحيح مسلم آمده است: هر كسي كه بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است. حال آنكه اين روايت در صحيح مسلم وجود ندارد و اين يكي از تحريفات ديگر در صحيح مسلم است. إن شاء ا... اگر بنا شد تحريفات در كتب أهل سنت را مطرح كنيم، اين روايت را در آنجا بيان خواهيم كرد. حتي آقاي أبو جعفر اسكافي كه معاصر غيبت صغري بود و همعصر آقاي جاحظ و قبل از مرحوم شيخ مفيد (ره) بود، ميگويد: من مات و لا امام له، مات ميتة جاهلية. المعيار و الموازنة لأبو جعفر الإسكافي، ص320 همچنين در الجواهر المضيئة، جلد 2، صفحه 457 آمده است كه آقاي محي الدين عربي كه مشهور است و عارف (متوفاي 775 هجري) هم ميگويد: في صحيح مسلم: من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميتة جاهلية. در مورد قسمت دوم سؤال دوم، قضاوت را بر عهده بينندگان ميگذاريم و نميخواهيم هم از طرف مدعي باشيم و هم از طرف مدعي عليه صحبت كنيم و هم حكم را صادر كنيم و هم حكم را جاري كنيم. ما فقط مدارك را با ذكر جلد و صفحه بيان ميكنيم و قضاوت را بر عهده بينندگان عزيز ميگذاريم.
* * * * * * *
سؤال 8 : أهل سنت در نمازي كه ميخوانند، بعد از قرائت سوره حمد، «آمين» ميگويند و علماء ما هم اين نوع نماز را داراي اشكال ميدانند. ما هم وقتي در دعاي قنوتمان، دعاي امام زمان (عليه السلام) را ميخوانيم، در آخرش عبارت «برحمتك يا أرحم الراحمين» را ميگوييم و در سجده آخر نماز هم در پايان دعا ميگوييم: «آمين يا رب العالمين». آيا ذكر اينها هم در نماز مشكل دارد؟ جواب 8 : اين موضوع را إن شاء ا... بعد از اتمام بحث وضو در درس خارج فقهمان مطرح ميكنيم و اينكه از چه زماني وارد نمازها شد و نماز پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چگونه بود را هم توضيح خواهيم داد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وقتي در جمع بيش از 10 نفر از صحابه نماز ميخواند، بعد از «و لا الضالين»، «آمين» نگفتهاند.
* * * * * * *
سؤال 9 : در شبكه نور، آقاي برقعي صحبت ميكردند و در دعاي إلهي عظم البلاء تشكيك ميكردند و ميگفتند كه اين دعا وجود ندارد و خواندنش شرك است. در مورد اين دعا توضيح بفرماييد. جواب 9 : آقاي برقعي، فردي بود مطرود حوزه علميه و ايشان را به خاطر جسارتي كه به حضرت آيت ا... العظمي بروجردي (ره) داشتند، از حوزه علميه بيرون كردند. ايشان به تهران رفت و امام جماعت شد و در آنجا هم يكسري چرنديات را نسبت به مراجع عظام تقليد و بزرگان گفت و از آنجا هم بيرون كردند. ايشان نزديك به 35 ، 36 كتاب در تقويت عقايد شيعه نوشته است و حدود 40 كتاب هم در ردّ عقايد شيعه نوشته است. ايشان يك ورشكسته سياسي بود و اين در و آن در ميزد و با اين چرنديات و لاتائلاتي كه نسبت به شيعه ميبافت، منبع درآمدي داشت و از اين طريق ميخواست وجهه از دست رفته و آبروي به جوي ريختهاش را برگرداند. اينكه ايشان را حضرت آيت ا... العظمي مينامند، ايشان حضرت آيت الشيطان هم نبودند. ايشان يك فرد مطرود حوزه علميه بود و حتي فقهاء ما فتوا به إرتداد ايشان دادند؛ مانند حضرت آيت ا... العظمي ميلاني و ديگران. اينكه ايشان ميگويد دعايإلهي عظم البلاء شرك است، ايشان چه كسي است كه استاد توحيد باشد. ايشان در اوليات اخلاقي مشكل داشتند و نسبت به مراجع عظام تقليد، فحاشي و اهانت ميكردند، آن وقت ميخواهد استاد توحيد باشد. اينكه شبكه نفاق و وهابي ميآيد همچنين فردي را عَلَم ميكند، ما بارها گفتهايم كه ايشان يك آدم بيحيثيت، بيآبرو و بيشخصيت در ميان شيعه بودهاند. مضافاً كه ايشان در هيچجا نگفته است كه من سني هستم تا اين آقايان ايشان را به عنوان سني قالب كنند. ايشان در آخر عمر هم پشيمان شد از رفتارهاي خود و الآن هم قبر ايشان در امامزاده شعيب (عليه السلام) كه در اطراف تهران در روستاي كن دفن شده است و وصيت كرده است مرا كنار قبر امامزاده شعيب (عليه السلام) دفن كنند. اگر واقعاً اين دعا شرك است، دفن ايشان در كنار قبر امامزاده شعيب (عليه السلام) أوليتر از شرك است. اين دعا نه تنها شرك نيست، بلكه عين توحيد است. بنده خودم هم اين افتخار را دارم كه شايد نزديك به 30 سال است كه هر شب ملتزم به خواندن اين دعا هستم؛ مگر اينكه در مسافرت باشم يا كسالت داشته باشم يا فراموش كنم كه كمتر هم اتفاق افتاده است. من اين دعا را عين توحيد ميدانم و حتي در شبكه وهابي المستقلة كه بعضي از شيعيان آمدند گفتند: «ما خدمت امام رضا (عليه السلام) ميرويم و ميگوييم از خدا شفاعت كن تا حاجت ما را بدهد»، گفتم: اين اقوال شيعه نيست و اين آقاياني كه ميآيند در آنجا و اقوالي را مطرح ميكنند، نظرشان نظر شيعه نيست و نظر مراجع عظام تقليد شيعه نيست و نظر ائمه (عليهم السلام) نيست و فقهاء و مراجع عظام تقليد ما همگي اتفاق نظر دارند كه اگر كسي خدمت امام رضا (عليه السلام) برود و بگويد: «يا امام رضا! از خدا بخواه تا حاجت مرا برآورده كند» يا بگويد: «امام رضا! حاجت مرا برآورده كن»، هر دو اينها عين توحيد است. چون كسي كه ميگويد: «امام رضا! يا امام حسين! حاجت مرا برآورده كن»، معتقد است آن قدرت و امكاناتي كه خداوند به امام رضا (عليه السلام) داده، آن حضرت ميتواند حاجتش را برآورده كند و مانند اين است كه كسي از حضرت عيسي (عليه السلام) بخواهد: «يا عيسي! فرزند من كور مادرزاد است، او را شفا بده» يا «فرزندم مرده است، او را زنده كن». آيا اين شرك است؟ خير، بلكه منظورش اين است كه «ياحضرت عيسي! يا امام رضا! خداوند كه همچنين قدرتي را به تو داده و به إذن خدا هم اين كارها را انجام ميدهي، اين حاجت مرا هم به إذن الله تبارك و تعالي برآورده ساز يا اين مشكل مرا برطرف كن». اينكه در اين دعا ميخوانيم: يا محمد يا علي! و يا علي و يا محمد! اكفياني فإنكما كافيان و انصراني فإنكما ناصران. يعني: إكفياني بقدرة الله و بإذن الله و انصراني بقدرة الله و بإذن الله. و اين عين توحيد است و هر كس ميگويد اين شرك است، معني شرك را نفهميده است.
* * * * * * *
سؤال 10 : در مورد اين آيه: لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ سوره فتح/آيه18 در بيعتي كه اصحاب رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در جريان سفر حج كردند، بعد از اين بيعت، لازمهاش اين است كه جمع كثيري از اصحاب با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بيعت كردند و بعد از جريان غدير خم كه ما قائل به ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) هستيم، اين تعداد زيادي از اصحاب كه در جنگها شركت داشتند و عدهاي شهيد شدند و گرفتاريها ايجاد شد، بعد از مطرح شدن ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام)، اينها به تدريج خارج شدند. با توجه به اينكه خداوند از اينها اعلام رضايت كرده است، در ادامه ميبينيم كه از اين تعداد نفرات، حدود 10 نفر ميمانند و اين لازمهاش اين ميشود كه خروج اكثر، موجب استهجان است و از نظر اصولي هم ايراد دارد كه وقتي يك جمعي به صورت كلي ذكر ميشود كه من از همه شما راضي هستم و در ادامه ميآيد اين تعداد را تحديد ميكند. اينكه خداوند ميفرمايد: رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ آن مؤمنين چند نفر بودند؟ آيا در اعتقادات ما فقط به همان چند نفر اطلاق ميشود؟ يا اينكه مؤمنين، جمع كثيري از صحابه و كساني كه با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند اطلاق ميشود؟ جواب 10 : اينكه در بيعت رضوان، خداوند از اينها راضي شده است، ما قبلاً مفصل جواب دادهايم و اين رضايت، مشروط به بقاء در مفاد بيعت است: إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَي نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفَي بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا سوره فتح/آيه10 همچنين برادرمان حجت الإسلام و المسلمين يزداني هم مفصل در اين زمينه صحبت كردهاند. افرادي كه در بيعت رضوان بودهاند، در قتل عثمان شركت داشتهاند. أبو الغاديه قاتل عمار بود و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم ميفرمايد: إن قاتل عمار و سالبه في النار. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص387 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج7، ص244 ايشان جزء بيعت كنندگان در بيعت رضوان بود. در بيعت رضوان، به تصريح صحيح بخاري و صحيح مسلم، 1400 يا 1500 نفر شركت داشتند. در قضيه غدير، 120 هزار نفر شركت داشتند. بحث اينكه تخصيص اكثر، مستهجن ميشود، مشروط بر اين است آنجا بودند. خير، در بيعت رضوان 1400 يا 1500 نفر بودند و در غدير خم هم 90 هزار تا 120 هزار نفر شركت داشتند. اين اصلا ارتباطي ندارد.