نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: پاسخ به شبهات مطروحه درباره سريال مختارنامه و عبد الله بن زبير

  1. #1
    مدیر بازنشسته monji_2008 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,827
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Thumbs up پاسخ به شبهات مطروحه درباره سريال مختارنامه و عبد الله بن زبير

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    بسم الله الرحمن الرحيم



    موضوع: سريال مختارنامه و عبد الله بن زبير 01

    شبكه جهاني ولايت : 19 / 10 / 1389



    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *




    آقاي محسني
    امشب پيامك‌هاي زيادي داشتيم و قول داده بوديم كه امشب را به بيشتر به پيامك‌ها اختصاص بدهيم. بيشتر اين پيامك‌ها اختصاص دارد به سريال مختارنامه و عبد الله بن زبير. دوستان به ما مي‌گفتند كه بعضي از شبكه‌هاي وهابيت، بعضي از برنامه‌هايي كه در مورد عبد الله بن زبير بود را ده بار تكرار كرده‌اند. معلوم است كه خيلي مشكل پيش آمده است.
    ما مي‌خواهيم إن شاء ا... امشب از وجود شما استفاده كنيم و اين پرونده‌اي را كه قول داده بوديم نسبت به عبد الله بن زبير مفتوح كنيم و شما هم بيان بفرماييد.
    ما كليپي را از شبكه نور پخش مي‌كنيم و سؤالاتي را از استاد حسيني قزويني مي‌پرسيم.

    پخش كليپ از شبكه نور
    كارشناس:
    امير مؤمنين عبد الله بن زبير از جمله فقهاء مدينه بود. عبادله اربعه مشهور هستند: عبد الله بن زبير و عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمرو بن العاص و عبد الله بن عمر. اينها عبادله اربعه هستند و از جمله فقهاء مدينه هم بودند اينها. مشهور هستند به كثرت عبادت و نماز و روزه. خيلي انسان فصيح و بليغي بود و بسيار شجاع بود و از شمشيرزنان مشهور قريش است. حتي در سن 72 سالگي‌اش كه زماني با لشكريان شام مي‌جنگيد، همانند يك جوان شمشير مي‌زد. ولي وقتي محاصره شد، مردم براي كمك به عبد الله بن زبير از همه جا آمدند. از جمله كساني هم كه آمدند، مختار بن أبو عبيده ثقفي بود.
    مجري برنامه:
    اين ستاره برنامه خودمان.
    كارشناس:
    مردم از همه نقاط به كمك عبد الله بن زبير شتافتند.
    مجري برنامه:
    مختار در لشكر يزيد بود يا عبد الله بن زبير؟
    كارشناس:
    نه، مختار فعلا در خود طائف بود. ولي وقتي جريان را شنيد، در همان سال 64 كه إبن نمير آمده بود مكه را محاصره كرده بود، يزيد در ماه ربيع الأول فوت مي‌كند و تا خبر به آنها برسد، بالأخره جنگ رخ داده بود و منجنيقي كه داخل كعبه انداختند، خود كعبه را سوزاند.
    مجري برنامه:
    پس حضرت عبد الله بن زبير (رضي الله عنه) با اين وضعيت شد أمير المؤمنين عبد الله بن زبير.
    مختصري اشاره بفرماييد كه چه شد عبد الله بن زبير به شهادت رسيد و برويم سراغ مختار ثقفي.
    كارشناس:
    قبل از اين‌كه اين جواب را بدهم، بسياري از محققين در تاريخ اعتقاد دارند كه عبد الله بن زبير، أمير المؤمنين است. اما مروان بن الحكم، بعد از اين‌كه اجتماع كردند با قبائل مختلف، قرار شد مروان بن الحكم را به عنوان خليفه خودشان انتخاب كنند أهل شام و از اينجا بناي مخالفت با عبد الله بن زبير و جنگ با او گذاشتند و اينجا علماء مي‌گويند مروان بن الحكم، باغي بوده است، سركشي كرده است، خروج كرده است بر أمير المؤمنين عبد الله بن زبير.
    مجري برنامه:
    خروج مروان بن الحكم بر عبد الله بن زبير، آيا سبب كفر ايشان مي‌شود؟
    كارشناس:
    خير، خروج سبب كفر نمي‌شود. اما از گناهان كبيره است.
    بيننده:
    آقاي هاشمي! واقعاً باعث تأسف است و يك ميليارد و پانصد ميليون أهل سنت را جريحه‌دار كردند با اين سريال مختارنامه‌اي كه پخش مي‌كنند در تلويزيون شبكه يك جمهوري اسلامي. بنده مي‌خواستم خودم شخصاً اين آقايي كه اين سريال را درست كرده، به كتاب‌هاي‌شان مراجعه كنند و ببينند مختار ثقفي چه كسي بود؟ چه شخصي بود؟
    كارشناس:
    ما در اين برنامه، مفصل مختار ثقفي را معرفي خواهيم كرد.
    بيننده:
    من خودم در كتاب بحار الأنوار مجلسي، جلد 45، صفحه 389خوانده‌ام كه مختار سلفي دروغ‌پرور و به نفع خودش كار مي‌‌كرد.
    [پايان كليپ]

    آقاي محسني
    اينها خيلي نسبت به آقاي عبد الله بن زبير و مختار ثقفي تعاريفي داشتند و يك‌سري مطالبي را مطرح كردند. ما قول پرونده آقاي مختار را به بينندگان عزيز مي‌دهيم كه بعد از اين برنامه‌ها، بحث آقاي مختار را هم مطرح خواهيم كرد. ولي فعلا بحث عبد الله بن زبير است كه آقايان وهابي‌ها خيلي خون‌شان به جوش آمده و مي‌گويند چرا تلويزيون، اين صحابي را اين‌گونه نقل مي‌كند و چهره بدي را از ايشان نشان مي‌دهد.
    ما از حضرت‌عالي خواهش مي‌كنيم كه پله به پله اينها را براي ما باز بكنيد.
    آيا صحت دارد كه عبد الله بن زبير، مولود متعه است؟ همين آقاياني كه اين‌همه به متعه اشكال مي‌گيرند. آيا در كتاب‌هاي أهل سنت اين موضوع وجود دارد؟
    استاد حسيني قزويني
    همان‌طور كه حضرت‌عالي هم اشاره فرموديد، پيامك‌هاي زيادي در اين مورد داشتيم و هجمه‌هاي زيادي شده است و بحث‌هايي كه نسبت به مختار ثقفي و عبد الله بن زبير وجود دارد و مخصوصا برنامه‌اي كه در شب شنبه پخش شد و مباحثي در آن مطرح شد و آيا واقعاً اينها صحت دارد يا ندارد؟
    در شبكه‌هاي وهابي، به ويژه شبكه‌اي كه كليپي از آن پخش شد، يك برنامه‌شان را نزديك به ده‌بار پخش مي‌كنند و تصور مي‌كنند كه فتح الفتوح كرده‌اند. من نسبت به اين كليپي كه پخش شد، نكاتي را عرض مي‌كنم و بعد به جواب حضرت‌عالي مي‌پردازم.

    نكاتي در مورد كليپ پخش شده
    نكته اول:
    اينكه در اين كليپ گفته شد «مختار، ستاره برنامه ما هست»، إن شاء ا... خواهيم ديد كه از اين ستاره برنامه‌شان چه چيزي دارند؟ آيا يك مدركي جز فحاشي و اهانت و إفتراء نسبت به خود مختار، چيز ديگري دارند؟ در زمان خود مختار، آيا إفترائات كم بود؟ خود بني أميه تا توانستند، به مختار إفتراء بستند كه ادعاي نبوت كرده و ادعاي وحي كرده و ادعاي مهدويت كرده است. يعني هر چه كه از دهان‌شان درآمد، نسبت به مختار مضايقه نكردند؛ چه در زمان خود مختار و چه بعد از مختار. إن شاء ا... عرض خواهم كرد كه پسر مختار خدمت امام باقر (عليه السلام) مي‌آيد و مي‌گويد:
    به قدري هجمه عليه پدرم هست كه ما خجالت مي‌كشيم در كوچه‌ها راه برويم. نظر شما چيست؟
    امام هم رسماً تائيد مي‌كند مختار و كارش را.
    إن شاء ا... آن روايات را خواهيم خواند. مخصوصا حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) در كتاب گران‌سنگ رجالي‌شان معجم رجال الحديث كه اين كتاب، مايه آبروي شيعه در جهان است، مفصل در رابطه با مختار، روايات در مدح و روايات در ذمّ را آورده و إن شاء ا... در سر فرصت، پرونده مختار را باز خواهيم كرد و ثابت خواهيم كرد كه اين مباحث، همه‌اش ساخته و پرداخته دودمان بني أميه بوده است كه همان شجره ملعونه در قرآن است.

    نكته دوم:
    ايشان در رابطه با مروان بن حكم كه در برابر عبد الله بن زبير كه به عنوان أمير المؤمنين بود، قيام كرد، سخن گفتند و معين نكردند كه عبد الله بن زبير كه أمير المؤمنين خليفه شد، آيا با شور مردم بود؟ آيا ايشان را اصحاب حلّ و عقد انتخاب كردند؟ آيا ايشان را صحابه و مهاجرين انتخاب كردند؟ چطور شد كه ايشان أمير المؤمنين شد؟ اي كاش معين مي‌كردند كه به خلافت رسيدن ايشان كه خودش را خليفه و أمير المؤمنين ملقب كرده، از كجا آمده است؟ آيا از زير سنگ روئيده يا از بالاي آسمان آمده است؟

    نكته سوم:
    اين‌كه گفتند «مروان بن حكم كه در برابر ايشان قيام كرد، باغي بود» و بعد گفتند: «خروج سبب كفر نمي‌شود. اما از گناهان كبيره است». ما از اين آقايان سؤال مي‌كنيم:
    چطور شد مروان بن حكم و عبد الله بن زبير كه صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند، اگر كسي در برابر عبد الله بن زبير خليفه از پيش خود خوانده، قيام كند، باغي و ياغي است و گناه كبيره كرده است، ولي كساني كه در برابر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) قيام كردند، نه باغي هستند و نه ياغي و نه گناه كردند، بلكه اجتهاد كرده‌اند و يك ثواپ و پاداش هم دارند؟
    قربان روم خدا را يك بام و دو هوا را
    يك طرف بام گرما را يك طرف بام سرما را
    اين دو نوع برخورد كردن در اين شبكه‌ها، حدأقل براي خود جوانان أهل سنت سؤال است كه اگر واقعاً قيام كردن در برابر خليفه وقت، مساوي است با بغي و گناه كبيره است، أمير المؤمنين (عليه السلام) كه منتخب صحابه و مهاجرين و انصار بود و تنها خليفه‌اي بود كه با إجماع مردم انتخاب شد و غير از كساني كه در شام بودند و به تعبير أمير المؤمنين (عليه السلام): «آن كفاري كه در زير پوشش اسلام كار مي‌كردند»، همه با علي بن أبي طالب (عليه السلام) بيعت كردند و طلحه و زبير هم با أمير المؤمنين (عليه السلام) بيعت كردند، كسي كه در برابر ايشان قيام كند، پاداش و ثواب هم دارد و كسي كه بگويد طلحه و زبير و أم المؤمنين عايشه اشتباه كردند، مستحق قتل و اعدام و تكفير و تفسيق است؟

    نكته چهارم:
    اين برادرمان كه از زاهدان زنگ زده بود و گفت: «واقعاً باعث تأسف است و يك ميليارد و پانصد ميليون أهل سنت را جريحه‌دار كردند»، بدانند كه اين‌گونه نيست و ما اطلاع داريم از خيلي از كشورهاي اسلامي، أهل سنت اين برنامه را نگاه مي‌كنند و الآن هم به چندين زبان زنده دنيا ترجمه و پخش مي‌شود و اين‌گونه نيست كه جريحه‌دار شده باشند.
    من كه چند مورد را از سريال مختارنامه نگاه كردم، مطالب خلاف تاريخ أهل سنت را يا اصلاً نديدم و يا اگر باشد، خيلي كم است. البته هر كسي براي خودش نظري دارد و بنده هم چه بسا به همين سريال مختارنامه نقدهايي را داشته باشم، ولي اين‌كه اين سريال بخواهد احساسات و عواطف أهل سنت را جريحه‌دار كند، اين‌گونه نيست و اگر واقعاً اين مطالب در سريال مختارنامه، احساسات و عواطف شما را جريحه‌دار مي‌كند، برادر عزيزم! پدر بزرگوارم! مقصر كتاب‌هاي شما هستند. شما برويد كتاب‌هاي خودتان مانند تاريخ طبري، الكامل إبن اثير و أنساب الأشراف بلاذري و ديگر كتاب‌هاي معتبر را نگاه كنيد كه اين مطالب را آورده‌اند. اين گناه شيعه نيست، گناه علماء شماست كه اين مطالب را در كتاب‌هاي شما و غالباً با سندهاي معتبر آورده‌اند؛ شما برويد مشكل خودتان را حلّ كنيد.

    نكته پنجم:
    اين‌كه اين بيننده گفت: «من خودم در كتاب بحار الأنوار مجلسي، جلد 45، صفحه 389خوانده‌ام كه مختار سلفي دروغ‌پرور و به نفع خودش كار مي‌‌كرد»، يا ايشان فراموش كرده و يا اين‌كه ايشان دروغ گفته است. من همين صفحه را خدمت بينندگان عزيز نشان مي‌دهم تا ببينند هيچ مطلبي در اين زمينه وجود ندارد. عجيب اين است كه ايشان مي‌گويد: «مختار سلفي». ايشان كه اين تشخيص را ميان «ثقفي» و «سلفي» نمي‌دهد، اين‌گونه به دروغ آدرس مي‌دهد. موضوع اين صفحه اين است: «ذكر مقتل عمر بن سعد و عبيد الله بن زياد و من تابعه ... » و اسمي از مختار نيامده است.
    اما در رابطه با سؤال شما كه مي‌گويند ايشان از متعه به دنيا آمده است، من خيلي دوست نداشتم وارد اين موضوع شوم، ولي اگر بنا است كه پرونده باز شود، بهتر است از همان ولادت باز شود.
    در همين شبكه‌اي كه كليپي از آن پخش شد، يكي از كارشناسان‌شان كه واقعاً اربده مي‌كشيد ـ همان آقايي كه گاهي از لندن مي‌آيد و من هم به خود مدير آن شبكه اعتراض كردم كه اين تعابير زشت و وقيح، زيبنده أهل سنت و وهابيت نيست ـ ايشان از متعه، تعبير به روسپي‌گري مي‌كرد و روايتي را مثلاً از وسائل الشيعة و كافي مي‌آورد كه مثلاً «سئل الصادق عن المتعه: از امام صادق (عليه السلام) درباره روسپي‌گري سؤال كردند»، به اين شكل معنا مي‌كرد. آقايان أهل سنت معتقدند كه ازدواج موقت و متعه را گناه، معصيت و زنا مي‌دانند و اگر كسي در كشورهاي عربي عقد موقت كند، به ويژه در عربستان سعودي، حكمش مساوي است با زنا. اگر كسي برود ده‌ها زنا و لواط بكند، كاري با او ندارند يا اگر برود نكاح مسيار يا نكاح بنية الطلاق كه همان ازدواج موقت است را انجام دهد، هيچ اشكالي ندارد.

    حلال بودن متعه از منظر قرآن، سنت، صحابه و تابعين
    أولاً:
    از بينندگان عزيز تقاضا دارم كه حدأقل قرآن را باز كنند و آيه 24 سوره نساء را ببينند:
    فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً
    و زناني را كه متعه مي‌كنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد.

    ثانياً:
    در تفسير طبري ـ كه إبن تيميه مي‌گويد: «كتاب تفسير طبري، كتابي است كه مي‌شود به روايات او اعتماد كرد» ـ جلد 5، صفحه 18 از مجاهد كه از ائمه تفسير أهل سنت است نقل مي‌كند:
    «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ»قال: يعني نكاح المتعة.
    منظور از اين آيه، نكاح متعه است.

    ثالثاً:
    در صحيح مسلم كه نزد آقايان أهل سنت، صحيح‌ترين كتاب‌ها بعد از قرآن است، جلد 4، صفحه 131، كتاب النكاح، باب نكاح المتعة از جابر بن عبد الله انصاري نقل مي‌كند:
    كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو بن حريث.
    ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، زنان را متعه مي‌كرديم در برابر يك مشت خرما و گندم و در زمان أبو بكر هم اين متعه رايج بود. تا اين‌كه عمر بن خطاب در مسئله عمرو بن حريث از آن نهي كرد.
    اين تعبيري است كه آقايان در صحيح مسلم آورده‌اند.
    قضيه عمرو بن حريث هم اين است كه يك زني آمد گفت: «فلاني با من عقد موقت كرده بود و وقتي بچه‌دار شدم، مرا رها كرد». خليفه دوم هم گفت:
    متعتان كانتا علي عهد رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أنا أنهي عنهما و أعاقب عليهما.
    السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص206 ـ المغني لعبد الله بن قدامه، ج7، ص571 ـ المحلي لإبن حزم، ج7، ص107 ـ الإستذكار لإبن عبد البر، ج5، ص505 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج16، ص519 ـ أحكام القرآن للجصاص، ج2، ص191 ـ تفسير الرازي، ج5، ص167 ـ تفسير القرطبي، ج2، ص392 ـ تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص366 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج15، ص418 ـ شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة، ج2، ص146 ـ علل الدار قطني، ج2، ص156 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج14، ص202 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج64، ص71 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج31، ص214 ـ مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج3، ص325
    حتي شايد در بيش از 20 كتاب أهل سنت از أمير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي‌كنند كه فرمود:
    لو لا أن عمر نهي عن المتعة ما زني إلا شقي.
    اگر عمر از متعه نهي نكرده بود، جز افراد پست فطرت، كسي گرفتار زنا نمي‌شد.
    جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج5، ص19 ـ تفسير الرازي، ج10، ص50 ـ تفسير البحر المحيط لأبي حيان الأندلسي، ج3، ص225 ـ تفسير الثعلبي، ج3، ص286 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج12، ص253 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج16، ص522
    إن شاء ا... در برنامه‌اي مفصل درباره متعه بحث خواهيم كرد. چون دوستان زيادي از بنده خواسته‌اند در رابطه با خود متعه، فلسفه متعه، نقش متعه براي جلوگيري از فحشاء در جامعه امروزي و ساير مسائل متعه بحث كنيم.

    رابعاً:
    جالب اين است كه آقاي إبن حزم آندلسي، رديف كرده است عده‌اي از صحابه و تابعين كه معتقد به جواز متعه بوده‌اند:
    و قد ثبت علي تحليلها بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم جماعة من السلف رضي الله عنهم، منهم من الصحابة رضي الله عنهم: أسماء بنت أبي بكر الصديق و جابر بن عبد الله و ابن مسعود و إبن عباس و معاوية بن أبي سفيان و عمرو بن حريث و أبو سعيد الخدري و سلمة و معبد أبناء أمية بن خلف.
    بعد از پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، تعدادي از صحابه معتقد به جواز متعه بودند، مانند أسماء دختر أبو بكر و جابر بن عبد الله و إبن مسعود و إبن عباس و معاوية بن أبي سفيان و عمرو بن حريث و أبو سعيد خدري و سلمة و معبد دو فرزند أمية بن خلف.
    و رواه جابر بن عبد الله عن جميع الصحابة مدة رسول الله صلي الله عليه و سلم و مدة أبي بكر و عمر إلي قرب آخر خلافة عمر.
    جابر بن عبد الله از جميع صحابه نقل كرده است كه در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و أبو بكر و تا اواخر خلافت عمر، متعه را انجام مي‌دادند.
    و من التابعين طاوس و عطاء و سعيد بن جبير و سائر فقهاء مكة.
    و از تابعيني كه معتقد به حليّت متعه بودند: طاوس و عطاء و سعيد بن جبير و ساير فقهاء مكه.
    المحلي لإبن حزم، ج9، ص520 ـ تفسير القرطبي، ج5، ص133
    اينها مقدمه‌اي بود بر فرمايشات حضرت‌عالي در مسئله متعه تا به اين آقاياني كه متعه را در شبكه‌هاي‌ ماهواره‌اي با تعابير وقيح نام مي‌برند، بگوييم اينها برگي از هزاران برگ پرونده متعه است.

    بررسي شخصيت و عملكرد عبد الله بن زبير در منابع أهل سنت
    اما اين‌كه حضرت‌عالي فرموديد مشهور است كه جناب عبد الله بن زبير از متعه متولد شده است، واقعاً در اين زمينه، يكي از مواردي كه حساس است و بايد اين آقايان جواب بدهند، همين مسئله است و اينها كه اين‌همه مطالب عليه متعه نقل مي‌كنند، چگونگي تولد عبد الله بن زبير را ما جواب بدهند.
    ما مي‌خواهيم تمام شخصيت و عملكرد عبد الله بن زبير را در منابع أهل سنت بررسي كنيم.

    عبد الله بن زبير، مولود متعه
    آقاي عبد الله بن زبير، نخستين ثمره ازدواج موقت است. ما تك‌تك مباحث‌مان را از منابع أهل سنت، با بررسي سندي مي‌آوريم. جناب آقاي طحاوي (متوفاي 321 هجري) كه از فقهاء و متكلمان بنام أهل سنت و حنفي مذهب است و تمام علماء مذاهب اسلامي، نظر ايشان را قبول دارند، نقل مي‌كند:
    عن سعيد بن جبير قال: سمعت عبد الله بن الزبير يخطب و هو يعرض بإبن عباس يعيب عليه قوله في المتعة، فقال بن عباس: يسأل أمه إن كان صادقا، فسألها فقالت: صدق بن عباس، قد كان ذلك. فقال بن عباس رضي الله عنهما: لو شئت لسميت رجالا من قريش ولدوا فيها.
    سعيد بن جبير مي‌گويد: شنيدم كه عبد الله بن زبير در مكه، بر بالاي منبر خطبه مي‌خواند و بر إبن عباس خُرده مي‌گيرد و اعتراض مي‌كند و عيب مي‌شمارد كه إبن عباس معتقد به متعه است. إبن عباس گفت: اگر عبد الله بن زبير واقعاً راست مي‌گويد، اين قضيه را از مادرش سؤال كند. عبد الله بن زبير از مادرش سؤال كرد و مادرش گفت: إبن عباس راست مي‌گويد، اين‌چنين است و من در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، متعه پدرت زبير بودم. إبن عباس (رضي الله عنه) گفت: اگر بخواهم، تعدادي از قريش را كه متعه‌زاده هستند نام مي‌برم.
    شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمة الطحاوي ،ج3، ص24

    بررسي سندي روايت:
    سند اين روايت به اين شكل است:
    حدثنا صالح بن عبد الرحمن قال: ثنا سعيد بن منصور قال: ثنا هشام قال: أخبرنا أبو بشر عن سعيد بن جبير

    1. سعيد بن جبير
    إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب،جلد 4، صفحه 12 به نقل از آقاي أبو القاسم طبري گفته است:
    هو ثقة امام حجة علي المسلمين.

    2. أبو بُشر، جعفر بن أبي وحشية
    آقاي إبن حجر عسقلاني در تقريب التهذيب،جلد 1، صفحه 160 در مورد ايشان گفته است:
    ثقة من أثبت الناس في سعيد بن جبير.
    ثقه است و معتبرترين افراد در روايت از سعيد بن جبير است.

    3. هشام بن سنبر دستوايي
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 7، صفحه 149 در مورد ايشان گفته است:
    مجمع عليه هو الحافظ الحجة الإمام الصادق.
    ... او حافظ و حجت و پيشوا و راستگو بوده است.

    4. سعيد بن منصور بن شعبة
    آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام،جلد 16، صفحه 184 در مورد ايشان گفته است:
    الحافظ الحجة.

    5. صالح بن عبد الرحمن انصاري
    آقاي إبن أبي حاتم كه از استوانه‌هاي رجالي أهل سنت است در الجرح و التعديل ، جلد 4، صفحه 408 در مورد ايشان گفته است:
    محله الصدق.

    6. طحاوي
    خود آقاي طحاوي هم صاحب اين كتاب است و آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 15، صفحه 27 در مورد ايشان گفته است:
    الطحاوي: الإمام العلامة الحافظ الكبير محدث الديار.

    اعتراف مادر عبد الله بن زبير بر انجام متعه
    برگ ديگري كه در اينجا هست، اعتراف مادر عبد الله بن زبير بر انجام متعه است.
    جناب نسائي در السنن الكبري،جلد 3، صفحه 236، حديث 5540 از مسلم قري نقل مي‌كند و مي‌گويد:
    دخلنا علي أسماء إبنة أبي بكر، فسألناها عن متعة النساء، فقالت: فعلناها علي عهد رسول الله (صلي الله عليه و سلم).
    ما وارد شديم بر منزل أسماء دختر أبو بكر (مادر عبد الله بن زبير) و از او درباره متعة النساء پرسيديم و گفت: ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اين كار را انجام مي‌داديم.
    المعجم الكبير للطبراني، ج24، ص103 ـ مسند أبي داود الطيالسي، ص227
    اين روايت هم كاملاً صحيح است و هيچ شبهه‌اي در صحّت آن نيست.

    بررسي سندي روايت
    سند روايت به اين شكل است:
    محمود بن غيلان المروزي قال: ثنا أبو داود قال: ثنا شعبة عن مسلم القري.

    1. مسلم القري (يا قرشي)
    آقاي إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب، جلد 10، صفحه 123 در مورد ايشان گفته است:
    قال أبو حاتم: شيخ و قال النسائي: ثقة و ذكره إبن حبان في الثقات.
    آقاي‌ أبو حاتم (كه از استوانه‌هاي رجالي أهل سنت است) مي‌گويد: او از اساتيد است. آقاي نسائي مي‌گويد: ثقه است. آقاي إبن حبان هم او را در كتاب الثقات خودش آورده است.

    2. شعبة بن حجاج
    آقاي إبن كثير در البداية و النهاية، جلد 10، صفحه 141 در مورد ايشان گفته است:
    و هو شيخ المحدثين، الملقب فيهم بأمير المؤمنين، قاله الثوري و قال يحيي بن معين: هو إمام المتقين.
    آقاي ثوري مي‌گويد: او استاد محدثين است و در ميان آنها به أمير المؤمنين ملقب شده است. يحيي بن معين مي‌گويد: او پيشواي پرهيزكاران است.

    3. سليمان بن داود، أبو داود
    آقاي مزي در تهذيب الكمال في أسماء الرجال، جلد 11، صفحه 406 به نقل از آقاي احمد بن حنبل مي‌گويد:
    ثقة صدوق.
    مورد اعتماد و راستگو است.

    4. محمود بن غيلان المروزي
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 12، صفحه 223 در مورد ايشان گفته است:
    الإمام الحافظ الحجة، من ائمة الأثر.
    پيشوا و حافظ و حجت است و از پيشوايان حديث است.

    5. عبد الرحمن نسائي
    ايشان هم صاحب كتاب است، آقاي إبن كثير در البداية و النهاية،جلد 11، صفحه 140 در مورد ايشان گفته شده است:
    الإمام في عصره.
    اين آقاياني كه در مورد متعه، به شيعه خرده مي‌گيرند، به اين مطالب مطرح شده توجه داشته باشند؛ با اين‌كه متعه، يك بحث قرآني است و پشتوانه‌اش سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و عمل و سيره صحابه. حالا اين آقايان بيايند در رابطه با عبد الله بن زبير، به اين شكلي كه ما بيان كرديم، جواب بدهند.
    * * * * * * *
    آقاي محسني
    آيا در كتب أهل سنت، روايتي پيرامون آقاي عبد الله بن زبير مطرح شده است يا خير؟
    استاد حسيني قزويني
    در رابطه با عبد الله بن زبير در منابع أهل سنت، مطالبي زيادي هست، آن هم با سندهاي صحيح و معتبر.

    عبد الله بن زبير از منظر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)
    روايت اول:
    جناب ضحاك شيباني (متوفاي 278 هجري) در كتاب الأحاد و المثاني،جلد 1، صفحه 414 نقل مي‌كند:
    سمعت عامر بن عبد الله بن الزبير أن أباه حدثه: أنه أتي النبي صلي الله عليه و سلم و هو يحتجم، فلما فرغ قال: يا عبد الله! إذهب بهذا الدم فأهرقه حتي لا يراه أحد، فلما برز عن النبي صلي الله عليه و سلم عمد إلي الدم فشربه، فقال: يا عبد الله! ما صنعت؟ قال جعلته في أخفي مكان ظننت أنه يخفي علي الناس، قال: لعلك شربته، قال: نعم، قال و لم شربت الدم؟ ويل للناس منك و ويل لك من الناس.
    از عامر بن عبد الله بن زبير شنيدم كه مي‌گفت: پدرش عبد الله بن زبير نقل كرده است: خدمت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) رفت، در حالي‌كه آن حضرت حجامت كرده بود. وقتي حجامت كردن تمام شد، پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به عبد الله بن زبير فرمود: اي عبد الله! اين خون حجامت را با خود ببر و به جايي به دور از چشم مردم بريز. ولي عبد الله بن زبير آن خون را آشاميد. ... حضرت فرمود: چرا آن خون را نوشيدي؟ واي بر مردم از دست تو و واي بر تو از دست مردم.
    اين تعبير «ويل»، يكي از موارد بشارت به آتش جهنم است؛ مانند:
    وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ
    سوره مطففين/آيه1
    وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ
    سوره همزه/آيه1
    تهديدي است هم در زبان قرآن است و هم در زبان سنت كه در موارد خلاف شرع و گناه آمده است.
    اما آيا اين روايت صحيح است يا خير؟ شايد بعضي‌ها بگويند از اين روايات در كتاب‌هاي ما زياد است.

    بررسي سندي روايت:
    سند اين روايت به اين شكل است:
    حدثنا محمد بن المثنى انا موسى بن إسماعيل نا هنيد بن القاسم قال: سمعت عامر بن عبد الله بن الزبير أن أباه حدثه ... .

    1. عبد الله بن زبير
    ايشان صحابي است و آقايان أهل سنت معتقدند كه صحابه، فوق وثاقت هستند.

    2. عامر بن عبد الله بن زبير
    آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام،جلد 8، صفحه 144 بعد از نقل أقوال مي‌گويد:
    أجمعوا علي ثقة عامر.
    علماء إجماع دارند بر وثاقت عامر بن عبد الله بن زبير.

    3. هنيد بن القاسم
    آقاي إبن حبان او را در كتاب الثقات، جلد 5، صفحه 515، شماره 601 جزء موثقين آورده است.

    4. موسى بن إسماعيل
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 10 ، صفحه 360 درباره اومي‌گويد:
    الحافظ الإمام الحجة، شيخ الإسلام.
    حافظ و پيشوا و حجت و شيخ الإسلام بود.

    5. محمد بن المثنى
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 12، صفحه 123 درباره او مي‌گويد:
    الإمام الحافظ الثبت.
    پيشوا و حافظ و مورد اعتماد بود.

    6. احمد بن عمرو بن الضحاك
    ايشان هم مؤلف كتاب الآحاد و المثاني است و آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 13، صفحه 430 مي‌گويد:
    حافظ كبير إمام بارع متبع للآثار كثير التصانيف ... و كان ثقة نبيلا معمرا.
    حافظ و كبير و پيشوا و و همواره دنبال آثار پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و سنت بوده است و تأليفات و تصنيفات زيادي داشته است... و ثقه و نمونه بود و عمر زيادي داشت.
    پس اين روايت از نظر أهل سنت كاملاً صحيح است.

    روايت دوم:
    روايت ديگر از عثمان بن عفان، خليفه سوم است:
    عن عثمان بن عفان رضي الله عنه قال: قال له عبد الله بن الزبير حين حصر: أن عندي نجائب قد أعددتها لك، فهل لك أن تحول إلى مكة فيأتيك من أراد أن يأتيك؟ قال: لا، إنى سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: يلحد بمكة كبش من قريش، إسمه عبد الله، عليه مثل نصف أوزار الناس.
    عثمان بن عفان نقل مي‌كند كه وقتي صحابه، خانه‌اش را محاصره كرده بودند، عبد الله بن زبير به او گفت: من حاضرم شترها و اسب‌هاي خوبي را فراهم كنم تا به مكه پناهنده شوي. عثمان گفت: خير، من از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) شنيده‌ام: فردي از قريش در مكه به نام عبد الله، بي‌دين و ملحد مي‌شود و نصف گناه تمام مردم بر گردن اوست.
    مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج1، ص64 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص218 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص376 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج17، ص92 ـ السيرة الحلبية، ج1، ص284 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص374

    بررسي سندي روايت
    وقتي آقاي هيثمي اين روايت را نقل مي‌كند، مي‌گويد:
    رواه احمد و رجاله ثقات.
    احمد بن حنبل اين روايت را نقل كرده است و تمام راويانش ثقه هستند.
    مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج3، ص285

    روايت سوم:
    حالا بايد ببينيم اين إلحاد كننده در حرم كيست؟
    إبن الزبير و هو يقول للحسين: إن شئت أن تقيم أقمت فوليت هذا الأمر، فآزرناك و ساعدناك و نصحنا لك و بايعناك، فقال له الحسين: إن أبى حدثني أن بها كبشا يستحل حرمتها، فما أحب أن أكون أنا ذلك الكبش.
    عبد الله بن زبير خطاب به امام حسين مي‌گويد: اگر تو در مكه بماني، با همديگر در برابر يزيد قيام مي‌كنيم و تو هم والي مي‌شوي و من تو را نصيحت مي‌كنم و مساعدت مي‌كنم و بيعت مي‌كنم. امام حسين خطاب به عبد الله بن زبير مي‌فرمايد: پدرم روايت كرد كه يك مردي در مكه هست كه حرمت مكه را زير پا مي‌گذارد و من دوست ندارم آن مرد حرمت‌شكن مكه باشم.
    تاريخ الطبري، ج4، ص289 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص179
    اتفاقاً همين روايت را در شبكه نور خواندند، ولي يك بخش آن را خواندند و چون قسمت آخرش به صلاح آنها نبود، نخواندند. من از آقاي هاشمي، مدير اين شبكه درخواست مي‌كنم اين كارشناساني را كه مي‌آورند و روايت مي‌خوانند، اين‌گونه نباشد كه بخشي را بخوانند و بخش ديگر را رها كنند و مواردي را در تاريخ مخفي كنند. نام برنامه‌شان را هم گذاشته‌اند «حقيقت‌هاي پنهان تاريخ» و ما هم مي‌گوييم «پنهان كردن حقيقت‌هاي تاريخ».

    روايت چهارم:
    در روايتي از عبد الله بن عمرو بن عاص آمده است:
    أتى عبد الله بن عمرو عبد الله بن الزبير، فقال: إياك و الالحاد في حرم الله! فأشهد لسمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول : " يحلها ـ و تحل به ـ رجل من قريش، لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلين لو زنتها. قال: فانظر يا إبن عمرو لا تكونه.
    عبد الله بن عمرو بن عاص نزد عبد الله بن زبير آمد و گفت: بترس از اين‌كه دست به بي‌ديني در حرم خدا بزني! گواهي مي‌دهم كه از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيدم كه فرمود: مردي از مكه، حرمت مكه را زير پا مي‌گذارد. اگر گناه آن فرد را با گناه تمام جن و أنس مقايسه كنند، گناه او بيشتر است. عبد الله بن عمرو بن عاص گفت: مراقب باش اي عبد الله بن زبير كه آن مرد نباشي.
    سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص376 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج3، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص220 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص445 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص374
    هم‌چنين در روايت ديگري آمده است:
    أتى عبد الله بن عمر عبد الله بن الزبير، فقال: يا إبن الزبير! إياك و الالحاد في حرم الله تبارك و تعالى، فإنى سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: إنه سيلحد فيه رجل من قريش، لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلين لرجحت، قال: فانظر لا تكونه.
    عبد الله بن عمر نزد عبد الله بن زبير آمد و گفت: بترس از اين‌كه دست به بي‌ديني در حرم خدا بزني! چون شنيدم كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: مردي از مكه، حرمت مكه را زير پا مي‌گذارد. اگر گناه آن فرد را با گناه تمام جن و أنس مقايسه كنند، گناه او بيشتر است. عبد الله بن عمر به عبد الله بن زبير گفت: مراقب باش كه آن مرد نباشي.
    مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج2، ص136 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص275 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص473 ـ تفسير إبن كثير، ج3، ص225 ـ المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص388

    روايت پنجم:
    عثمان بن عفان مي‌گويد:
    إني سمعت رسول الله (صلى الله عليه و سلم) يقول: «يلحد بمكة كبش من قريش إسمه عبد الله، عليه مثل أوزار الناس» و لا أراك إلا إياه أو عبد الله بن عمر.
    از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: «فردي به نام عبد الله در مكه، اقدام به بي‌ديني و الحاد مي‌كند و به اندازه تمام مردم گناه دارد». عثمان در خطاب به عبد الله بن زبير گفت: آن فردي كه حرمت مكه را مي‌شكند، يا تو هستي يا عبد الله بن عمر.
    تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص219
    اينها نمونه‌اي بود رواياتي كه أهل سنت نقل كرده‌‌اند. جالب اين است كه وقتي عبد الله بن زبير و عبد الله بن عمرو بن عاص با هم درگير مي‌شوند، عبد الله بن زبير به عبد الله بن عمرو بن عاص گفت:
    مراقب باش كه تو آن نباشي.
    عبد الله بن عمرو بن عاص گفت:
    نه، من از مكه خارج مي‌روم تا آن عبد الله نباشم.
    * * * * * * *
    آقاي محسني
    عبد الله بن زبير را از منظر أمير المؤمنين (عليه السلام) توضيح بفرماييد.
    استاد حسيني قزويني
    در اينجا سخن خيلي زياد است و براي اين‌كه به تلفن بينندگان عزيز هم برسيم، مختصر توضيح مي‌دهم و دوست داشتم مطالبي را مطرح كنم كه نشان‌دهنده عداوت عبد الله بن زبير نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) است و بغضي حضرت علي (عليه السلام) را در دل داشتند و به ايشان جسارت مي‌كردند و أمير المؤمنين (عليه السلام) هم نسبت به او بدبين بود و عبد الله بن زبير، بني هاشم را در شِعْب أبي طالب قرار داد و آنها را در درّه آتش زد و عبد الله بن عباس و بني هاشم را زنداني كرده بود و اينها را تبعيد كرد و در خطبه‌هايش، صلوات بر پيامبر و آلش را ممنوع كرد. إن شاء ا... اگر نرسيديم، الباقي پرونده آقاي عبد الله بن زبير را از منابع أهل سنت در جلسه بعد بيان خواهيم كرد.

    عبد الله بن زبير از منظر أمير المؤمنين (عليه السلام)
    در تاريخ طبري،جلد 3، صفحه 519 با سند صحيح نقل مي‌كند كه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در جنگ جمل با زبير روبه‌رو شد و أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود بيا برويم در گوشه‌اي با هم صحبت كنيم:
    فقال علي للزبير: ما جاء بك؟ قال: أنت و لا أراك لهذا الامر أهلا و لا أولى به منا، فقال علي: لست له أهلا بعد عثمان رضي الله عنه، قد كنا نعدك من بني عبد المطلب، حتي بلغ إبنك إبن السوء، ففرّق بيننا و بينك.
    علي به زبير فرمود: چرا به جنگ با من آمده‌اي؟ زبير گفت: شايستگي من براي خلافت نسبت به تو بيشتر است. علي گفت: تو بعد از عثمان، شايستگي خلافت را نداشتي. ما تو را جزء بني عبد المطلب و ياوران خودمان به شمار مي‌آورديم، تا اين‌كه فرزند بد و نادرست تو بزرگ شد و ميان ما و تو جدايي انداخت.
    أنساب الأشراف للبلاذري، ص255

    بررسي سندي روايت
    سند روايت به اين شكل است:
    ما حدثنيه أحمد بن زهير قال: حدثنا أبي أبو خيثمة قال: حدثنا وهب بن جرير بن حازم قال: سمعت أبي قال: سمعت يونس بن يزيد الأيلي عن الزهري.

    1. زهري
    آقاي زهري (متوفاي 124 هجري) هم كاملاً مشخص است و إبن حجر عسقلاني در تقريب التهذيب،جلد 2، صفحه 133 مي‌گويد:
    الفقيه الحافظ، متفق علي جلالته و إتقانه.
    فقيه و حافظ است و اتفاق نظر در جلالت و إتقان او وجود دارد.

    2. يونس بن يزيد الأيلي
    آقاي ذهبي در العبر في خبر من غبر، جلد 1، صفحه 218 در مورد او مي‌گويد:
    صاحب الزهري و أوثق اصحابه.
    از موثق‌ترين اصحاب شهاب الدين زهري است.

    3. جرير بن حازم
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 7، صفحه 98 مي‌گويد:
    الإمام الحافظ الثقة.
    پيشوا و حافظ و مورد وثوق است.

    4. وهب بن جرير بن حازم
    آقاي إبن حجر عسقلاني در تقريب التهذيب،جلد 2، صفحه 291، شماره 7499 درباره او مي‌گويد:
    ثقة.

    5. زهير بن حرب، أبو خيثمة
    إبن حجر عسقلاني تقريب التهذيب،جلد 1، صفحه 315، شماره 2047 درباره او مي‌گويد:
    ثقة ثبت.
    مورد وثوق و قابل اعتماد است.

    6. أحمد بن زهير بن حرب
    آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ،جلد 2، صفحه 596، شماره 19 مي‌گويد:
    الحافظ الحجة.
    قال الدارقطني: ثقة مأمونوقال الخطيب: ثقة عالم متقن حافظ.
    دار قطني در مورد او گفته است: مورد وثوق و امانت‌دار است. خطيب بغدادي هم در مورد او گفته است: مورد وثوق و عالم و ... است.

    7. محمد بن جرير طبري
    صاحب كتاب تاريخ طبري است و ذهبي در تذكرة الحفاظ،جلد 2، صفحه 710 در مورد او مي‌گويد:
    الإمام العلم الفرد الحافظ أبو جعفر الطبري أحد الأعلام.
    پيشوا و پرچمدار و نمونه و يكي از شخصيت‌هاي برجسته أهل سنت است.

    عبد الله بن زبير، عامل اصلي حضور عايشه در جنگ جمل
    آقاي عبد الرزاق صنعاني در كتاب المصنف،جلد 11، صفحه 365، حديث 20753 نقل مي‌كند:
    وقتي عايشه از مكه حركت كرد به طرف بصره، در وسط راه تعدادي از سگ‌ها دسته‌جمعي آمدند و به عايشه عوعو كردند. عايشه رنگش پريد و ناراحت شد و گفت: نام اين منطقه چيست؟ گفتند: حوأب. وقتي عايشه اين را شنيد، گفت: مرا برگردانيد. چون روزي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: «به يكي از زنان من در كنار سرزمين حوأب، سگ‌ها حمله و عوعو مي‌كنند و بدانيد كه شما باطل هستيد و مسيرتان جز آتش جهنم، چيز ديگري نيست». مي‌ترسم كه من آن باشم:
    فقالت: ردوني، فأبى عليها إبن الزبير.
    عايشه گفت: مرا برگردانيد. ولي عبد الله بن زبير ممانعت كرد از بازگشتن عايشه.
    يعني اگر عايشه برمي‌گشت، فتنه به آن بزرگي (جنگ جمل) كه بيش از 30 هزار انسان بي‌گناه از طرفين كشته شدند، اتفاق نمي‌افتاد. اگر عايشه برمي‌گشت، قطعاً طلحه و زبير و ديگران هم برمي‌گشتند. ولي فتنه اصلي در اينجا به آقاي عبد الله بن زبير برمي‌گردد.
    در روايت ديگري آمده است كه وقتي عايشه متوجه شد اين منطقه حوأب است، گفت:
    إنا لله و إنا إليه راجعون، ردوني ردوني، فإني سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: و عنده نساؤه: «أيتكن ينبحها كلاب الحوأب» و عزمت على الرجوع.
    فأتاها عبد الله بن الزبير فقال: كذب من زعم أن هذا الماء الحوأب و جاء بخمسين من بني عامر فشهدوا و حلفوا على صدق عبد الله.
    آيه استرجاع را خواند و گفت: مرا برگردانيد، مرا برگردانيد. «من از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيدم كه در حضور زنانش فرمود: سگان حوأب براي يكي از شما عوعو مي‌كنند». ايشان تصميم بر بازگشت گرفت.
    عبد الله بن زبير آمد و گفت: كساني كه گفته‌اند اينجا حوأب است، دروغ گفته‌اند. سپس 50 نفر از بني عامر را آورد و شهادت دادند و قسم خوردند كه عبد الله بن زبير راست مي‌گويد.
    أنساب الأشراف للبلاذري، ص224
    اين روايت در كتب شيعه نيست، در كتب أهل سنت است.

    بررسي سندي روايت:
    سند روايت به اين شكل است:
    عبد الرزاق عن معمر عن إبن طاووس عن أبيه.

    1. طاوس بن كيسان اليماني
    آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 90 مي‌گويد:
    و كان رأسا في العلم و العمل.
    او در علم و عمل، سرآمد عصرش بود.

    2. عبد الله بن طاوس
    آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام،جلد 8، صفحه 463 مي‌گويد:
    وثقوه.

    3. معمر بن راشد الأزدي
    آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 190 مي‌گويد:
    الإمام الحجة.

    4. عبد الرزاق الصنعاني
    ايشان صاحب كتاب است و آقاي ذهبي هم در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 364 مي‌گويد:
    الحافظ الكبير، وثقه غير واحد.
    حافظ و كبير است و افراد زيادي او را توثيق كرده‌اند.
    بينندگان عزيز به اين عبارت دقت كنند:
    قال يحيي بن معين: لو إرتدّ عبد الرزاق عن الإسلام، ما تركنا حديثه.
    آقاي يحيي بن معين (از استوانه‌هاي رجالي أهل سنت) مي‌گويد: اگر عبد الرزاق از اسلام برگردد و مرتدّ شود، ما به روايات او عمل مي‌كنيم و حديث او را ترك نمي‌كنيم.
    تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص930 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج9، ص573 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج36، ص192 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج6، ص280 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج5، ص311
    شايد بيش از 40 نفر از بزرگان أهل سنت اين عبارت را از يحيي بن معين نقل كرده‌اند.

    خونخواهي عثمان، بهانه‌اي بيش نبود
    إن شاء ا... اين آقاياني كه حرف‌هاي بي‌پايه‌اي را بلغور مي‌فرمايند كه «در جنگ جمل مسئله‌اي نبود و جناب عايشه براي خونخواهي آمده بود»، به ما جواب بدهند كه خونخواهي براي چه؟ خداوند به زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده است:
    وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ
    سوره أحزاب/آيه33
    آيا عايشه، دختر عثمان است؟ برادر عثمان است؟ نوه عثمان است؟ خليفه مسلمانان است؟ قضيه چيست؟ براي چه آمده بود؟
    مي‌گويند: «علي هم نمي‌خواست جنگ شود و انسان‌ها كشته شوند. حتما يك‌سري از شيعيان يا يهوديان در آنجا بودند كه جنگ را مغلوبه كردند» اينها خبر ندارند كه با اين كارشان، توهين به صحابه مي‌كنند! صحابه، زبير، عبد الله بن زبير، طلحه، عايشه و غيره در يك‌طرف و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام)، عبد الله بن عباس، امام حسن (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام) و عمار ياسر و ديگران در طرف ديگر بودند. اگر يك يهودي به نام عبد الله بن سبأ اين‌قدر عرضه داشته باشد كه اين صحابه را دست بياندازد و جنگ مغلوبه‌اي را درست كند كه 30 هزار كشته داشته باشد ـ عذر مي‌خواهم ـ اين صحابه‌اي كه آلت دست يك يهودي باشند، به درد مرجعيت و إقتداء كردن نمي‌خورند. شما حرفي مي‌زنيد و شعري مي‌گوييد كه در قافيه‌اش، جفنگيات مي‌بافيد.
    وقتي معاويه به مدينه مي‌آيد، با عبد الله بن زبير ملاقات مي‌كند. وقتي اين گفت‌و‌گو طول مي‌كشد، معاويه شب را در كنار او مي‌ماند. عبد الله بن زبير به معاويه مي‌گويد:
    إني لو شئت أن أقتلك لقتلتك، قال: لست هناك لست من قتال الملوك، انما يصيد كل طائر قدره، فقال إبن الزبير: أما و الله! لقد سرت تحت لواء أبي إلى ابن أبي طالب و هو من تعلم، فقال: لا جرم والله! لقد قتلكم بشماله، فقال: أما أن ذلك في نصره عثمان، ثم لم نجز بها، قال: والله! ما كان بك نصرة عثمان و لولا بغض علي بن أبي طالب لجررت برجلي عثمان مع الضبع.
    اگر بخواهم تو را مي‌كشم. معاويه گفت: تو عرضه كشتن پادشاهان را نداري. هر پرنده‌اي به اندازه لياقت خودش مي‌تواند صيد كند و صيد معاويه براي دهان تو بزرگ است. عبد الله بن زبير گفت: معاويه! مرا كم مي‌شماري؟ به خدا قسم! من همان هستم كه در ركاب پدرم به جنگ با علي بن أبي طالب رفتم! معاويه مي‌گويد: به خدا قسم! اگر واقعاً علي مي‌خواست با شما بجنگد، با دست چپش شما را مي‌كشت. ... ، معاويه گفت: به خدا قسم! شما براي خونخواهي عثمان نرفته بوديد و اگر نسبت به علي بغض نداشتي، تو پاهاي عثمان را بعد از مرگش به همراه درندگان، در كوچه‌ها مي‌كشاندي.
    تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص201 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص372
    اين خلاصه‌اي بود از نظر أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به عبد الله بن زبير.
    إن شاء ا... اهانت‌ها و ناسزاهاي عبد الله بن زبير به أمير المؤمنين (عليه السلام) و ممانعت از صلوات فرستادن بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و تصميم بر آتش زدن بني هاشم را در جلسه آينده به حول و قوه إلهي بيان خواهم كرد.
    * * * * * * *
    سؤالات بينندگان
    سؤال 1 :
    وقتي فيلم مختار را نگاه مي‌كردم، عبد الله بن زبير از ترس جانش، به خانه خدا پناه آورد و باعث شد خانه خدا آتش بگيرد. ولي مولاي ما آقا امام حسين (عليه السلام) وقتي احساس كرد خونش را در خانه خدا مي‌ريزند و هتك حرمت كعبه مي‌شود، از مكه خروج كرد.
    جواب 1 :
    ما هم همين را ثابت كرديم.
    * * * * * * *
    سؤال 2 :
    در رابطه با علوم حديث و رجال و برتري ما مكتب أهل بيت (عليهم السلام) بر أهل سنت صحبت بفرماييد.
    جواب 2 :
    اين آقاياني كه مي‌گويند رجال شيعه در قرن ششم تدوين شده است، بنده اين افتخار را داشته‌ام كه 20 سال در حوزه علميه، استاد رجال بوده‌ام و رسماً اعلام مي‌كنم كه اگر رجال أهل سنت از قرن سوم آغاز شده است، رجال شيعه توسط إبن أبي رافع، صحابي أمير المؤمنين (عليه السلام) تدوين شده است و اولين كسي است كه در علم رجال شيعه قلم زده است. آقاي زراره از اصحاب امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام)، كتاب رجالي داشته است. آقاي يونس بن عبد الرحمن از اصحاب امام كاظم (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام)، كتاب رجالي داشته است. فضل بن شاذان از شخصيت‌هاي برجسته رجالي شيعه است كه در عصر امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بوده است؛ فضالة بن ايوب هم هم‌چنين. الآن كتاب رجالي قديمي ما مربوط به احمد بن محمد بن خالد برقي است كه و متوفاي 274 هجري و از اصحاب امام هادي (عليه السلام) و امام عسكري (عليه السلام) بوده است. در طول گذر زمان، مخالفين شيعه و نواصب و حكومت‌هايي كه بناي ناسازگاري با شيعه داشتند، حمله كردند و كتاب‌هاي شيعه را از بين بردند. فقط در سال 445 هجري، كتابخانه مرحوم شيخ طوسي (ره) در بغداد كه 80 هزار جلد كتاب شيعه در آنجا بود، توسط نواصب و مخالفين شيعه آتش زده و به خاكستر مبدّل كردند. در قرن 4 و 5، 80 هزار جلد كتاب، كم نبود. مرحوم شيخ حر عاملي (ره)، صاحب وسائل الشيعة، در جلد 30،‌ الفائده الرابعة مي‌گويد:
    در زمان ائمه (عليهم السلام)، توسط اصحاب ائمه (عليهم السلام) از أمير المؤمنين (عليه السلام) تا امام عسكري (عليه السلام)، بيش از 6 هزار و 600 كتاب توسط اصحاب ائمه (عليهم السلام) تدوين و تأليف شده است.
    اين افتخار شيعه است.
    در بحثي كه با جناب پروفسور غامدي داشتم، او هم هم‌چنين حرفي را زد و گفتم:
    ما كار به گذشته نداريم. ما مي‌آييم معجم رجال الحديث حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) را روي ميز مي‌گذاريم و شما هم تمام كتاب‌هاي رجالي‌تان را از يحيي بن معين و إبن أبي حاتم تا رجال‌نويسان معاصرتان جمع كنيد و ببينيد آيا يك كتاب با ويژگي‌هاي معجم رجال الحديث داريد يا نداريد؟
    بنده رسماً به عنوان متخصص رجال عرض مي‌كنم:
    با اين‌همه كتاب‌هاي رجالي ـ كه من الآن بيش از 240 عنوان كتاب رجالي أهل سنت را در كتابخانه‌ام دارم ـ ، هيچ كتاب رجالي أهل سنت در رديف معجم رجال الحديث حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) نيست.
    * * * * * * *
    سؤال 3 :
    در مورد دست بسته نماز خواندن أهل سنت و استفاده كردن مهر نماز توضيح بفرماييد.
    جواب 3 :
    ما الآن در بحث خارج فقه مقارن، بحث وضو را داريم كه آيا بايد مسح بكشيم يا بايد پا را بشوييم؟ إن شاء ا... بعد از بحث وضو، اين بحث‌ها را خواهيم كرد.
    * * * * * * *
    سؤال 4 :
    1. با اين‌همه مدارك و مستنداتي كه استاد معرفي فرمودند و ارائه دادند، آقايان أهل سنت و وهابيت چه جوابي دارند؟ غير از تهمت‌هايي كه مي‌زنند، آيا واقعاً جواب منطقي و قانع كننده نسبت به اين شواهد و مستندات محكم دارند؟
    2. آيا أم المؤمنين بودن، يك خط قرمز و يك حريمي درست مي‌كند براي زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه ما هيچ نگوييم و كارهايي كه اينها انجام داده‌اند را نگوييم و بر تاريخ و حقايق آن، خط بكشيم و ديگر صحبتي نكنيم؟ آيا أم المؤمنين بودن، هم‌چنين مجوّزي را مي‌دهد؟
    3. در شبكه نور و ساير شبكه‌ها به زبان‌هاي عربي و انگليسي شبهه كرده‌اند كه:
    شما شيعيان، چرا كاسه داغ‌تر از آش مي‌شويد؟ حضرت علي (عليه السلام) بعد از جنگ جمل، عايشه را با احترام به مدينه فرستاد. حضرت علي (عليه السلام) مي‌توانست در همان‌جا لعن بكند يا كاري انجام بدهد، ولي او اين كار را نكرد و با احترام او را فرستاد. شما شيعيان هم مانند حضرت علي (عليه السلام) احترام بگذاريد به زن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و اين صحبت‌ها را نكنيد.
    اين شبهه را محبت بفرماييد به صورت مستدل و منطقي پاسخ بدهيد.
    جواب 4 :
    1. سؤال اول شما نيازي به جواب ندارد. شما صحبت‌هاي ما را در اينجا مي‌بينيد و صحبت‌هاي شبكه نور و شبكه صفا و شبكه وصال و آقاي ملازاده را ببينيد و جواب آنها مشخص و واضح است و نيازي به مناظره ندارد. يكي از آقايان از آلمان زنگ زده بود و گفت:
    مناظره يعني چه؟ اگر كسي بيايد 2 جلسه از برنامه‌هاي شبكه جهاني ولايت را ببيند و شبكه نور و آقاي ملازاده را ببيند، مسئله كاملاً روشن مي‌شود و نيازي به مناظره نيست.
    2. اين‌كه گفتيد «أم المؤمنين خط قرمز است كه ما چيزي نگوييم»، خير. ما به زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) احترام مي‌گذاريم و فحش نمي‌دهيم و نسبت فحشاء به آنها نمي‌دهيم و جسارت نمي‌كنيم و ناسزا نمي‌دهيم. ولي اين‌كه حقايق تاريخ را بخواهيم بيان نكنيم، اين را خيانت مي‌دانيم. بايد نسل حاضر و نسل‌هاي بعدي از حقايق تاريخي كاملاً آگاهي داشته باشند و مستدل و مستند براي آنها بيان شود و به بهانه حقيقت‌هاي پنهان تاريخ، حقيقت‌هاي تاريخ را پنهان كنيم.
    3. اين‌كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به عايشه احترام مي‌گذاشتند، اين‌گونه نبود كه به عايشه بگويد دستت درد نكند كه آمدي 30 هزار انسان را به كشتن دادي؛ خير. أمير المؤمنين (عليه السلام) در مدينه تندي كرد و در همان جنگ جمل به عايشه گفت:
    خداوند به تو دستور داده در خانه بنشيني، بر خلاف قرآن آمده‌اي اينجا و بر خلاف سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل مي‌كني؛ وظيفه تو اين نيست. تو را چه رسد به خونخواهي عثمان؟
    اين مطالب در نهج البلاغه و غيره هم موجود است و برادرمان حجت الإسلام و المسلمين أبو القاسمي هم در رابطه با أم المؤمنين عايشه صحبت كرده است.
    ما به دوستان مي‌گوييم كه ما منطق داريم و حرف براي زدن داريم. ما تمام كتاب‌هاي أهل سنت را ورق به ورق، از خودشان بهتر براي مردم بيان مي‌كنيم و نيازي به فحش نداريم. كساني كه متوسل به فحش و ناسزا مي‌شوند، ما آنها را محكوم مي‌كنيم و به هيچ‌وجه به خودمان هم اجازه نمي‌دهيم ناسزا بگوييم. ولي ناسزا نگفتن يك چيز است و بيان نكردن حقايق تاريخي، چيز ديگري است.
    إن شاء ا... خودم هم در سر فرصت، در رابطه جنگ جمل و عايشه صحبت خواهم كرد و سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را كه به عايشه گفت تو چنين و چنان خواهي كرد و نسبت به مارقين و ناكثين و قاسطين هم صحبت خواهيم كرد و در روايات صحيحي كه در منابع أهل سنت هست، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در عصر خودش اينها را بيان كرده است و نيازي به گفتن ما نيست.
    * * * * * * *
    سؤال 5 :
    1. بعضي از شبكه‌هايي كه كلمه «بكري و عمري» را به كار مي‌برند، به اين دليل است كه روش و سيره مخالفان شيعه را قبول ندارند و قصد توهين ندارند؛ ولي شما عصباني مي‌شويد.
    2. در قبرستان بقيع، مامورين عربستان سعودي، مخصوصا شرطه‌ها برخورد بسيار نامناسبي با زنان دارند. اين شرطه‌هاي مرد وارد محل عبور و مرور زنان مي‌شدند و خيلي بي‌احترامي مي‌كردند. كساني كه دم از وحدت و برادري مي‌زنند، مخصوصا أهل سنت داخل كشور ما، يك‌بار به قبرستان بقيع بروند و ببينند كه اينها چه برخوردي دارند؟ آيا اين درست است؟
    شما كه دانا هستيد، در برابر علم شما به شما تعظيم مي‌كنند. اگر آقاي أللهياري هم صحبتي مي‌كند، در برابر آن رفتاري است كه با ايشان شده است. بايد ببينيم كه در چه محيطي بوده و چه رفتاري با ايشان شده است؟
    جواب 5 :
    1. قرآن مي‌فرمايد:
    َلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ
    سوره حجرات/آيه11
    فرقي نمي‌كند. اگر به يك فردي كه كور و نابينا است، بگويند كور و نابينا و از اين كلمه هم بدش بيايد، اين اهانت به اوست. الآن اين آقايان أهل سنت مي‌گويند كه ما از اين تعابير بدمان مي‌آيد و اين را توهين به خودمان مي‌دانيم؛ همان‌طور كه ما دوست نداريم به ما «رافضي» بگويند. حال آن‌كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: «ما افتخار مي‌كنيم به رفض». رفض يعني انداختن باطل‌ها و دوري كردن از باطل‌ها. معناي رافضه، معناي بدي نيست؛ ولي الآن وهابيت براي اين‌كه به ما توهين كنند، مي‌گويند كه ما رافضي هستيم.
    ما نه با كسي عداوت داريم و نه با شبكه‌اي عداوت داريم. والله! خيرخواه اين آقايان هستيم. اگر اين آقايان ديروز و امروز به ميدان آمده‌اند، من حدأقل 30 تا 35 سال است كه وارد اين وادي شده‌ام. اولين روحاني أهل سنت كه در منزل من مشرف به مذهب شيعه شد، تقريباً در سال 1362 يا 1363 بود و حضرات آيات عظام شبيري زنجاني، سبحاني، مقتدايي و خزعلي هم بودند و نوارش را هم داريم.
    چون تجربه داريم، مي‌گوييم كه هر چقدر با اينها با زبان نرم و ليّن صحبت كنيم، تأثيرگذاري‌اش بيشتر است. حتي وقتي به يكي از اين آقايان در شبكه سلام صحبت داشتم، گفتم كه شما شيخ و عامي هستيد و به خاطر عشق شيعه بودن‌تان به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و أمير المؤمنين (عليه السلام)، اين‌همه حرص و جوش مي‌خوريد، اين را هم تصور كنيد كه ما هم شيعه هستيم و هم فرزند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت علي (عليه السلام) هستيم. اگر شما به خاطر ظلمي كه بر حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) وارد شده است، به اندازه 50 درجه مي‌سوزيد، ما به اندازه 100 درجه مي‌سوزيم. اضافه بر شيعه بودن، مادرمان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است و آن‌قدر ظلم‌ها و بي‌مهري‌ها و جنايت‌ها بر او شد و فرمود:
    صبت علي مصائب لو أنها صبت علي الأيام صرن لياليا
    به قدري بر من مصيبت وارد شد كه اگر اين مصيبت‌ها بر روز روشن وارد مي‌شد، به شب تار مبدل مي‌شد.
    تفسير الآلوسي، ج19، ص149 ـ نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص181 ـ فدك في التاريخ للسيد محمد باقر الصدر، ص43 ـ مناقب آل أبي طالب لإبن شهر آشوب، ج1، ص208 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج79، ص106 ـ الغدير للشيخ الأميني، ج6، ص165
    ما به خاطر اين‌كه خون آنها در رگ ماست، بيش از شما حرص و جوش داريم. يعني اگر بنده بدانم فحش دادن و تندي كردن أثر دارد، والله! تالله! قسم به عصمت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)! 200 هزار برابر اينها در اينجا فحش مي‌دهم تا حدأقل عقده دلم را خالي كنم؛ ولي مي‌دانم أثر ندارد.
    2. ما هم در عربستان سعودي، با اين وهابي‌هاي تند و بي‌ادب و بي‌منطق، هميشه درگير بوده‌ايم. مثلاً يك‌بار كتاب دست من بود و يك وهابي آمد و كتاب را از دست من گرفت و محكم بر زمين كوبيد و چند تا فحش هم دارد. ما يك‌دفعه با آنها صحبت مي‌كرديم و كاغذي از جيبم درآوردم تا روايتي را بخوانم و از دست من گرفتند و پاره پاره كردند و بلند شدند رفتند. بارها ما هم اين‌طور مسائل را ديده‌ايم، نه يك‌بار و دوبار. ولي ما حساب اين افراد تكفيري و تندرو و بي‌ادب را با آن وهابي معتدل جدا مي‌دانيم. مثلاً در خود مدينه منوره كه چند سال قبل مشرف بوديم، يكي از هم‌كاروان‌هاي ما كه دختر يكي از اساتيد حوزه علميه است و خودش هم استاد زبان است، به مسجد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رفته بود و خانم‌هاي شرطه در حق ايشان خيلي جفا كردند و حتي برخورد فيزيكي با ايشان داشتند و روي دستش هم زخم شده بود و خيلي ناراحت بود. من با اين خانم رفتم نزد آقاي شيخ عبد العزيز، رئيس حرم مطهر نبوي كه توسط ملك فهد نصب شده بود و الآن هم توسط ملك عبد الله نصب شده است و گفتم:
    بر فرض اين خانم مشرك بوده است، آيا بالاتر از اين؟ آيا با مشرك هم اين‌گونه برخورد مي‌كنند؟ قرآن مي‌فرمايد:
    وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ
    اگر يك مشركي خواست به طرف هدايت قدم بردارد، به او امان بدهيد تا كلام خدا را بشنود.
    سوره توبه/آيه6
    بينندگان عزيز! خدا را شاهد مي‌گيرم! قسم به والله العلي الأعلي! ايشان در جلوي چشم من، 2 ، 3 بار از اين خانم عذرخواهي كرد و زنگ زد به مسئول أمر به معروف و نهي از منكر مسجد نبوي و غير از فحش و خواهر و مادر، هر فحشي را به آنها داد و گفت:
    شما با اين كار، آبروي عربستان سعودي و اسلام و پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را مي‌بريد.
    سپس به ما گفت:
    فردا به اينجا بياييد تا آن خانم‌هايي كه برخورد خشن با ايشان داشتند را بياورم تا جلوي من از ايشان رسماً عذرخواهي كنند.
    برخوردها خيلي فرق مي‌كند. گاهي من مي‌گويم بنشين و گاهي مي‌گويم بفرما و گاهي مي‌گويم بتمرگ. من گاهي اين مثال را مي‌زنم و شايد دوستان به ياد داشته باشند:
    مي‌گويند كه يكي از پادشاهان در خواب ديد تمام دندان‌هايش ريخته است. به سراغ تعبير خواب و معبّر رفتند. معبّر گفت: تعبيرش اين است كه تمام فرزندان و برادر و خواهر و مادر شاه، قبل از شاه مي‌ميرند. شاه از او بدش آمد و گفت: گردن او را بزنيد. يك معبّر ديگر آوردند و گفت: خداوند به اعلي حضرت، بيش از تمام فاميل‌هايش عمر خواهد داد. پادشاه هم دستور داد تا به او هدايايي بدهند.
    تعبيرها فرق مي‌كند. اگر ما گاهي به برادران عزيزمان ايراد مي‌گيريم، والله! دلسوز اينها هستيم و علاقمنديم و دوست نداريم يك روحاني و يك شبكه به نام شيعه زير سؤال برود. بنده خودم نه تنها فقط به آنها اعتراض كردم، بلكه يكي از دوستان‌مان كه در شبكه ثامن هم برنامه‌اي داشت، زنگ زدم و اعتراض كردم كه برنامه‌اش تند است. مدير آن شبكه 2 روز بعد به من زنگ زد و گفت ما آن برنامه را كنسل كرديم و گفتيم كه ديگر برنامه‌اي از آن كارشناس پخش نكنند.
    بنده خودم هم چند شب قبل در شبكه جهاني ولايت ديدم كه برنامه‌اي تند است و تمام دوستان را توبيخ كردم و گفتم كه ديگر از اين كارشناس، حتي يك ثانيه هم برنامه پخش نشود. ما با كسي شوخي نداريم؛ چه شبكه جهاني ولايت باشد و چه غير آن.
    امروز ما در دنيا با انبوهي از دشمنان أهل بيت (عليهم السلام) مواجه هستيم و بايد تمام حرف‌هاي ما حساب شده باشد.
    * * * * * * *
    سؤال 6 :
    حديثي كه مي‌فرمايد:
    لو إجتمع الناس علي حب علي بن أبي طالب، لما خلق الله النار.
    آدرسش را بيان بفرماييد.
    جواب 6 :
    اين حديث، هم از خود أبو بكر نقل شده است و هم از عبد الله بن عباس؛ از صحابه مختلف هم نقل شده است. ولي بالاتر از آن، حديثي است كه مي‌فرمايد:
    حب علي ايمان و بغضه كفر.
    ولي آن تعبيري را كه فرموديد:
    لو إجتمع الناس علي حب علي بن أبي طالب، لما خلق الله النار.
    اگر تمام مردم بر حب علي بن أبي طالب اجتماع مي‌كردند، خداوند آتش جهنم را نمي‌‌آفريد.
    المناقب للخوارزمي، ص67 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج1، ص272 و 376 ـ مقتل الحسين للخوارزمي، ج1، ص28
    در بعضي از روايات أهل سنت آمده است، ولي سند محكمي نتوانستم از كتب أهل سنت براي آن پيدا كنم. هم‌چنين روايتي را از عبد الله بن عباس نقل مي‌كنند كه گفت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود:
    لو أن الغياض أقلام و البحر مداد و الجن حساب و الإنس كتاب ما أحصوا فضائل علي بن أبي طالب.
    اگر تمام درختان قلم شوند و درياها مركب شوند و جنيان حساب‌گر شوند و انسان‌ها نويسنده شوند، نمي‌توانند فضائل علي بن أبي طالب را بشمارند.
    المناقب للخوارزمي، ص32 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج1، ص364 ـ كفاية الطالب للكنجي، ص123 ـ تذكرة الخواص للسبط إبن الجوزي، ص8
    در صحيح مسلم،جلد 1، صفحه 61، كتاب الإيمان هم آمده است كه حضرت علي (عليه السلام) فرمود:
    و الذي فلق الحبة و برأ النسمة! إنه لعهد النبي الأمي صلى الله عليه و سلم إلى أن لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق.
    قسم به كسي كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! پيامبر (صلي الله عليه و سلم) به من فرمود: جز مؤمن، كسي مرا دوست نمي‌دارد و جز منافق، كسي با من دشمني نمي‌كند.
    محبت حضرت علي (عليه السلام)، نشانه ايمان است و بغض حضرت علي (عليه السلام)، نشانه نفاق است.

    حب حضرت علي (عليه السلام)، نشانه ايمان و حلال‌زادگي
    اين روايت را هم به عنوان حسن ختام، خدمت بينندگان عزيز عرض مي‌كنم:
    روايت اول:
    امام قرطبي مي‌گويد:
    روي عن جماعة من الصحابة أنهم قالوا: ما كنا نعرف المنافقين على عهد رسول الله صلى الله عليه و سلم إلا ببغضهم لعلي عليه السلام.
    از گروهي از صحابه نقل شده است كه گفتند: ما در زمان رسول الله (صلي الله عليه و سلم) منافقين را از روي بغض نسبت به علي (عليه السلام) مي‌شناختيم.
    تفسير القرطبي، ج1، ص267 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص328 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1110 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص66 ـ تفسير الآلوسي، ج26، ص78 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج13، ص155 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص285 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص29 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص321 ـ العثمانية للجاحظ، ص308 ـ سبل الهدى و الرشاد لالصالحي الشامي، ج11، ص290 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص392 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص93 ـ المناقب للخوارزمي، ص332
    حاكم نيشابوري هم مي‌گويد اين روايت صحيح است و شرط صحيح مسلم را دارد.
    المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص129
    جالب اين‌كه در بعضي از روايات آمده است كه ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام)، شرط قبولي اعمال است.

    روايت دوم:
    پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:
    ولايت علي بن أبي طالب و فرزندانش، نشانه حلال‌زادگي است و بغض آنها هم نشانه حرام‌زادگي است.
    فرائد السمطين للجويني، ج2، ص40 ـ أسني المطالب لإبن الجزري، ص59

    روايت سوم:
    مرحوم علامه اميني (ره) در كتاب الغدير،جلد 4، صفحه 321 با سند صحيح نقل مي‌كند از بعضي از صحابه از جابر بن عبد الله كه مي‌گويد:
    وقتي زنان ما بچه به دنيا مي‌آوردند، ما در حلال‌زاده بودن آنها شك مي‌كرديم. براي اين‌كه بدانيم آنها پاك هستند، بدون اين‌كه آنها علي را بشناسند، كنار خيابان مي‌آورديم و علي را كه در حال عبور بود، به او نشان مي‌داديم. اگر او را دوست مي‌داشت، مي‌فهميديم كه حلال‌زاده و از نسل ماست.
    اينها عبارتي است كه در كتاب‌هاي خودشان آمده است. ولي بنده توصيه مي‌كنم به دوستان، همان روايتي كه از صحيح مسلم، جلد 1، صفحه 61 خواندم را ملاك قرار بدهند كه حضرت علي (عليه السلام) فرمود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به من فرمود:
    لا يحبني إلا مؤمن و لا يبغضني إلا منافق.
    جز مؤمن، كسي مرا دوست نمي‌دارد و جز منافق، كسي با من دشمني نمي‌كند.


    * * * * * * *


    * * * * * * *


    * * * * * * *



    «««و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»»»



    دکتر سيد محمد حسيني قزويني

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر بازنشسته monji_2008 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,827
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    بسم الله الرحمن الرحيم

    موضوع: سريال مختارنامه و عبد الله بن زبير 02
    شبكه جهاني ولايت : 23 / 10 / 1389

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    توجه: غالب آدرس منابع ذكر شده، از نرم افزار مكتبة أهل البيت (عليهم السلام)مي‌باشد.

    آقاي محسني
    در برنامه قبلي، طبق درخواست و پيامك‌هاي بينندگان كه در مورد قضيه مختارنامه و عبد الله بن زبير و مباحث مشابه بود، به همين خاطر، مباحث‌مان را به همين سمت و سو آورديم. در ادامه برنامه جلسه قبل، بحث ما بحث عبد الله بن زبير است و بخشي از آن را در جلسه قبل بيان كرديد و در اين جلسه هم اين سؤال را دارم:
    آيا در منابع أهل سنت، مدركي وجود دارد مبني بر اين‌كه عبد الله بن زبير، صلوات بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ترك كرده است؟
    چون برخي از بينندگان عزيز به دليل تغيير فركانس شبكه جهاني ولايت، برنامه جلسه قبل را نديده‌اند، لطفاً مختصري از برنامه جلسه قبل را هم بيان بفرماييد و سپس وارد سؤال برنامه امروز شويد.
    استاد حسيني قزويني
    در رابطه با اين قضيه، بنده خدمت بينندگان عزيز عرض كنم كه هدف ما از اين بحثي كه پيرامون عبد الله بن زبير شروع كرده‌ايم، دفاع از صدا و سيما نيست، دفاع از مختارنامه نيست. چون صدا و سيما براي خودش مسئوليني دارد و وكيل و وصي دارد كه از آن دفاع مي‌كنند و اگر اشكالاتي داشته باشد، مي‌پذيرند و سازنده اين سريال هم خودش مي‌تواند دفاع كند و ما به هيچ‌وجه در اين مورد براي خودمان تكليفي احساس نمي‌كنيم. ولي آنچه كه براي ما مهم بود، اين بود كه در اين سريال، در رابطه با عبد الله بن زبير، مباحثي مطرح شد و متأسفانه ديديم كه عليه شيعه، هجمه گسترده‌اي آغاز شد و به جاي اين‌كه بيايند سريال را يا بخشي از آن را زير سؤال ببرند، آمده‌اند تمام فرهنگ شيعه را زير سؤال برده‌اند و اين يك پديده شوم و جديدي است كه در دنياي رسانه مطرح است.
    يك آقايي در لندن به عايشه توهين مي‌كند و تمام رسانه‌هاي وهابيت و سايت‌هاي اينترنتي مي‌آيند شيعه را زير سؤال مي‌برند و شيعه را چنين و چنان معرفي مي‌كند. اگر يك منبري، در بالاي منبر، مطلب تندي را نسبت به صحابه مطرح كند، تمام شيعه را زير سؤال مي‌برند. اگر در يك ماهواره‌اي، يك شخصي مطلب تندي را بيان كند، اينها مي‌آيند تمام شيعه را زير سؤال مي‌برند.
    تقاضاي من از كساني كه نسبت به صحابه حساسيت دارند، اين است كه بيايند فقط نسبت به آن فردي كه اين مباحث را مطرح كرده است، موضع نشان دهند و او را زير سؤال ببرند، نه تمام شيعه را.
    لذا، چون اين قضيه، برگشت به كل شيعه است، ما بر خودمان لازم ديديم كه در اين زمينه، مطالبي را خدمت بينندگان عزيز تقديم مي‌كنيم.
    بحث ما در جلسه گذشته، راجع به عبد الله بن زبير و متعه در كتاب و سنت بود و رواياتي را از منابع خود أهل سنت خوانديم و روايتي را از كتب شيعه نخوانديم و بينندگاني كه شاهد برنامه ما بودند، ملاحظه كردند كه ما غالب روايات را طبق مباني رجالي أهل سنت، بررسي روايي كرديم.

    خلاصه‌اي از بحث متعه در كتاب و سنت
    بحثي نسبت به متعه در كتاب و سنت داشتيم و خلاصه‌اي از آن را عرض مي‌كنم.

    1. متعه در قرآن
    در آيه 24 سوره نساء، قرآن مي‌فرمايد:
    فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً
    و زناني را كه متعه مي‌كنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد.
    آقاي قرطبي كه از ائمه تفسير أهل سنت است، مي‌گويد:
    و قال الجمهور: المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام.
    جمهور أهل سنت بر اين عقيده هستند: مراد از اين آيه، نكاح متعه‌‌اي است كه در صدر اسلام بود.
    تفسير القرطبي، ج5، ص130 ـ فتح القدير للشوكاني، ج1،، ص449

    2. متعه در سنت
    در صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 131 از جابر نقل شده است:
    كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أبي بكر، حتي نهي عنه عمر في شأن عمرو بن حريث.
    ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، زنان را متعه مي‌كرديم در برابر يك مشت خرما و گندم و در زمان أبو بكر هم اين متعه رايج بود؛ تا اين‌كه عمر بن خطاب در مسئله عمرو بن حريث از آن نهي كرد.

    3. متعه در اقوال صحابه و تابعين
    إبن كثير دمشقي سلفي مي‌گويد:
    و قد روي عن إبن عباس و طائفة من الصحابة القول بإباحتها للضرورة و هو رواية عن الإمام أحمد و كان إبن عباس و أبيّ بن كعب و سعيد بن جبير و السدي يقرؤن «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إلي أجل مسمي فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً» و قال مجاهد: نزلت في نكاح المتعة.
    از إبن عباس و طائفه‌اي از صحابه نقل شده است كه متعه جايز است به خاطر ضرورت و اين روايتي از امام احمد است و أبيّ بن كعب و سعيد بن جبير و سدّي هم اين آيهرا اين‌گونه خوانده‌اند: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إلي أجل مسمي فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً» و مجاهد هم مي‌گويد: اين آيه در مورد نكاح متعه نازل شده است.
    تفسير إبن كثير، ج1، ص486
    آقاي إبن حزم آندلسي در المحلي، جلد 9، صفحه 519 از تعدادي از صحابه مانند أسماء بنت أبي بكر، مادر عبد الله بن زبير، جابر بن عبد الله، عبد الله بن مسعود، عبد الله بن عباس، معاويه، عمرو بن حريث، أبو سعيد خدري، سلمة و معبد فرزندان أمية بن خلف و هم‌چنين جابر بن عبد الله از جميع صحابه نقل كرده كه در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و أبو بكر و بخشي از خلافت عمر بن خطاب، ما متعه مي‌كرديم:
    و قد ثبت علي تحليلها بعد رسول الله صلي الله عليه و سلم جماعة من السلف رضي الله عنهم، منهم من الصحابة رضي الله عنهم: أسماء بنت أبي بكر الصديق و جابر بن عبد الله و ابن مسعود و إبن عباس و معاوية بن أبي سفيان و عمرو بن حريث و أبو سعيد الخدري و سلمة و معبد أبناء أمية بن خلف.
    و رواه جابر بن عبد الله عن جميع الصحابة مدة رسول الله صلي الله عليه و سلم و مدة أبي بكر و عمر إلي قرب آخر خلافة عمر.
    در ميان تابعين هم:
    و من التابعين طاوس و عطاء و سعيد بن جبير و سائر فقهاء مكة.
    طاوس، عطاء، سعيد بن جبير و ساير فقهاء مكه هم همين عقيده را داشتند.
    المحلي لإبن حزم، ج9، ص520
    هم‌چنين مي‌توانيد به تفسير امام قرطبي، جلد 5، صفحه 133 مراجعه كنيد.
    جالب اين است كه آقاي إبن جريج، از فقهاء مكه كه آقاي ذهبي در ميزان الإعتدال، جلد 2، صفحه 659 در مورد او مي‌گويد:
    مجمع علي ثقته.
    وثاقتش إجماعي است.
    آقاي ذهبي در مورد او در ميزان الإعتدال و سير أعلام النبلاء مي‌گويد:
    فإنه أوصي بنيه بستين امرأة و قال: لا تزوجوا بهن، فإنهن أمهاتكم (كان يري المتعة).
    فرزندانش را به 60 زن سفارش كرد: با اينها ازدواج نكنيد؛ زيرا مادران شما هستند.
    سير أعلام النبلاء للذهبي، ج9، ص11 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج2، ص659 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج12، ص96 ـ تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج4، ص544 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج7، ص263
    از امام شافعي نقل مي‌كنند:
    إستمتع إبن جريج بتسعين إمرأة، حتي أنه كان يحتقن في الليل بأوقية شيرج طلبا للجماع.
    إبن جريج، 90 زن صيغه‌اي داشته است و هر شب، يك ليوان روغن كنجد براي جماع با همسرانش استفاده مي‌كرد.
    سير أعلام النبلاء للذهبي، ج6، ص333

    4. متعه‌زادگان در ميان صحابه و تابعين و بزرگان أهل سنت
    تعدادي از صحابه و تابعين و از بزرگان أهل سنت هم بوده‌اند كساني كه از متعه متولد شده‌اند و اولين آنها، عبد الله بن زبير است. هم‌چنين عروة بن زبير، عمرو بن حريث، عبد الله بن سعد، أمية بن فضالة، يونس بن عبد الله بن أبي عوف، عبد الله بن صفوان بن أمية و معبد بن سلمة كه از شخصيت‌هاي برجسته استوانه‌هاي هستند، از متعه متولد شده‌اند.
    اين آقايان أهل سنت يا وهابيت كه از متعه تعبير به روسپي‌گري مي‌كنند، به ما جواب بدهند كه آيا واقعاً اينها زنازاده بوده‌اند؟ غالب اينها بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به دنيا آمده‌اند.
    اين خلاصه‌اي بود از بحث متعه در كتاب و سنت در جلسه قبل.

    متعه‌زاده بودن عبد الله بن زبير
    اما در رابطه با عبد الله بن زبير، در جلسه گذشته مباحثي را مطرح كرديم و از جمله آنها اين بود كه خود عبد الله بن زبير، متعه‌زاده و نخستين ثمره ازدواج موقت بود.
    آقاي طحاوي (متوفاي 321 هجري) با سند صحيح صراحت دارد:
    عن سعيد بن جبير قال: سمعت عبد الله بن الزبير يخطب و هو يعرض بابن عباس يعيب عليه قوله في المتعة، فقال بن عباس: يسأل أمه إن كان صادقا، فسألها فقالت: صدق بن عباس، قد كان ذلك.
    سعيد بن جبير مي‌گويد: شنيدم كه عبد الله بن زبير در مكه، بر بالاي منبر خطبه مي‌خواند و بر إبن عباس خُرده مي‌گيرد و اعتراض مي‌كند و عيب مي‌شمارد كه إبن عباس معتقد به متعه است. إبن عباس گفت: اگر عبد الله بن زبير واقعاً راست مي‌گويد، اين قضيه را از مادرش سؤال كند. عبد الله بن زبير از مادرش سؤال كرد و مادرش گفت: إبن عباس راست مي‌گويد، اين‌چنين است و من در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، متعه پدرت زبير بودم.
    شرح معاني الآثار لأحمد بن محمد بن سلمةالطحاوي، ج3، ص24

    بررسي سندي روايت:
    سند اين روايت به اين شكل است:
    حدثنا صالح بن عبد الرحمن قال: ثنا سعيد بن منصور قال: ثنا هشام قال: أخبرنا أبو بشر عن سعيد بن جبير.

    1. سعيد بن جبير
    إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب،جلد 4، صفحه 12 به نقل از آقاي أبو القاسم طبري گفته است:
    هو ثقة امام حجة علي المسلمين.

    2. أبو بُشر، جعفر بن أبي وحشية
    آقاي إبن حجر عسقلاني در تقريب التهذيب،جلد 1، صفحه 160 در مورد ايشان گفته است:
    ثقة من أثبت الناس في سعيد بن جبير.
    ثقه است و معتبرترين افراد در روايت از سعيد بن جبير است.

    3. هشام بن سنبر دستوايي
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 7، صفحه 149 در مورد ايشان گفته است:
    مجمع عليه هو الحافظ الحجة الإمام الصادق.
    ... او حافظ و حجت و پيشوا و راستگو بوده است.

    4. سعيد بن منصور بن شعبة
    آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام،جلد 16، صفحه 184 در مورد ايشان گفته است:
    الحافظ الحجة.

    5. صالح بن عبد الرحمن انصاري
    آقاي إبن أبي حاتم كه از استوانه‌هاي رجالي أهل سنت است در الجرح و التعديل ، جلد 4، صفحه 408 در مورد ايشان گفته است:
    محله الصدق.

    6. طحاوي
    خود آقاي طحاوي هم صاحب اين كتاب است و آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 15، صفحه 27 در مورد ايشان گفته است:
    الطحاوي: الإمام العلامة الحافظ الكبير محدث الديار.

    اعتراف مادر عبد الله بن زبير بر انجام متعه
    سپس اعتراف مادر عبد الله بن زبير را آورديم كه راوي مي‌گويد:
    دخلنا علي أسماء إبنة أبي بكر، فسألناها عن متعة النساء، فقالت: فعلناها علي عهد رسول الله (صلي الله عليه و سلم).
    ما وارد شديم بر منزل أسماء دختر أبو بكر (ادر عبد الله بن زبير) و از او درباره متعه النساء پرسيديم و گفت: ما در زمان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اين كار را انجام مي‌داديم.
    السنن الكبري للنسائي، ج3، ص326، ح5540 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج24، ص103 ـ مسند أبي داود الطيالسي، ص227
    اين روايت هم كاملاً صحيح است.

    بررسي سندي روايت
    سند روايت به اين شكل است:
    محمود بن غيلان المروزي قال: ثنا أبو داود قال: ثنا شعبة عن مسلم القري.

    1. مسلم القري (يا قريشي)
    آقاي إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب، جلد 10، صفحه 123 در مورد ايشان گفته است:
    قال أبو حاتم: شيخ و قال النسائي: ثقة و ذكره إبن حبان في الثقات.
    آقاي‌ أبو حاتم (كه از استوانه‌هاي رجالي أهل سنت است) مي‌گويد: او از اساتيد است. آقاي نسائي مي‌گويد: ثقه است. آقاي إبن حبان هم او را در كتاب الثقات خودش آورده است.

    2. شعبة
    آقاي إبن كثير در البداية و النهاية، جلد 10، صفحه 141 در مورد ايشان گفته است:
    و هو شيخ المحدثين، الملقب فيهم بأمير المؤمنين، قاله الثوري و قال يحيى بن معين: هو إمام المتقين.
    آقاي ثوري مي‌گويد: او استاد محدثين است و در ميان آنها به أمير المؤمنين ملقب شده است. يحيي بن معين مي‌گويد: او پيشواي پرهيزكاران است.

    3. أبو داود
    آقاي مزي در تهذيب الكمال في أسماء الرجال، جلد 11، صفحه 406 به نقل از آقاي احمد بن حنبل مي‌گويد:
    ثقة صدوق.
    مورد اعتماد و راستگو است.

    4. محمود بن غيلان المروزي
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء،جلد 12، صفحه 223 در مورد ايشان گفته است:
    الإمام الحافظ الحجة، من ائمة الأثر.
    پيشوا و حافظ و حجت است و از پيشوايان حديث است.

    5. عبد الرحمن نسائي
    ايشان هم صاحب كتاب است، آقاي إبن كثير در البداية و النهاية،جلد 11، صفحه 140 در مورد ايشان گفته شده است:
    الإمام في عصره.

    عبد الله بن زبير از ديدگاه أمير المؤمنين (عليه السلام)
    بعد هم بحثي داشتيم در رابطه با عبد الله بن زبير از منظر آقا أمير المؤمنين (عليه السلام).
    در تاريخ طبري آمده است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به ايشان مي‌فرمايد:
    قد كنا نعدك من بني عبد المطلب، حتي بلغ إبنك إبن السوء، ففرّق بيننا و بينك.
    ما تو را جزء بني عبد المطلب و ياوران خودمان به شمار مي‌آورديم، تا اين‌كه فرزند بد و نادرست تو بزرگ شد و ميان ما و تو جدايي انداخت.
    تاريخ الطبري، ج3، ص519 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ص255
    هم‌چنين عبارتي را در بعضي از منابع آورده‌اند كه ما آن را قبول نداريم. بعد از كشته شدن عثمان:
    و قال علي لابنيه: كيف قتل أمير المؤمنين و أنتما علي الباب؟ قالا: لم نعلم.
    علي به دو فرزندش فرمود: عثمان چگونه كشته شد، در حالي‌كه شما جلوي درب خانه عثمان بوديد؟ آن دو فرمودند: نمي‌دانيم.
    معمولا اين را آقايان وهابي‌ها در ماهواره‌هاي‌شان زياد مي‌آورند.
    هم‌چنين در كتاب‌هايي كه أهل سنت در داخل كشور جمهوري اسلامي ايران نوشته‌اند، روي اين عبارت خيلي مانور مي‌دهند:
    ولطم الحسن و ضرب صدر الحسين.
    به حسن و حسين اعتراض كرد و آنها را مورد ضرب قرار داد كه چرا گذاشتيد عثمان را بكشند.
    ولي ذيل روايت را نقل نمي‌كنند كه مي‌فرمايد:
    و لعن عبد الله بن الزبير.
    و عبد الله بن زبير را لعن كرد (به خاطر نقشي كه در قتل عثمان داشت).
    تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج39، ص419 ـ تاريخ المدينة لإبن شبة النميري، ج4، ص1305 ـ الامامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص45 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ج2، ص284 ـ عقد الفريد لإبن عبد ربه، ج4، ص273

    عبد الله بن زبير، عامل اصلي حضور عايشه در جنگ جمل
    هم‌چنين در جلسه قبل، مطلبي را نقل كرديم از ديدگاه خود آقايان أهل سنت كه عامل حضور عايشه در نبرد جمل كه بيش از 30 هزار كشته داد، عبد الله بن زبير بود. وقتي أم المؤمنين عايشه آمد در نزديكي روستاي حوأب كه آبي جريان داشت و سگ‌ها در آنجا عوعو كردند، يك‌دفعه حال عايشه تغيير كرد و سؤال كرد: «اينجا كجاست؟» گفتند: «حوأب». عايشه هم به ياد روايتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) افتاد كه به زنانش فرمود:
    سگ‌هاي حوأب بر يكي از شماها عوعو مي‌كند و قدم شما در آنجا به سمت باطل است و ... .
    إن شاء ا... وقتي خواستيم قضيه جنگ جمل را مطرح كنيم، اين موضوع را به حول و قوه إلهي براي بينندگان عزيز مفصلاً عرض خواهيم كرد.
    عايشه إصرار داشت كه او را برگردانند:
    فأبي عليها إبن الزبير.
    إبن زبير مانع از برگشتن عايشه شد.
    المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج11، ص365، ح20753
    يعني اگر عبد الله بن زبير نبود، عايشه هم برگشته بود و ديگر خبري از جنگ جمل نبود و اين‌همه اختلاف و كشتار نبود و حدود 30 هزار انسان بي‌گناه هم در اين وسط كشته نمي‌شدند. الآن هم آقايان أهل سنت بر سر دو راهي مانده‌اند كه چه كنند؟ در هر دو طرف جنگ جمل، صحابه حضور داشتند. اگر بگويند حضرت علي (عليه السلام) حق است، بايد عايشه و طلحه و زبير باطل باشند و اگر بگويند اينها حق هستند، بايد معتقد باشند كه ـ نستجير بالله ـ حضرت علي (عليه السلام) باطل بوده است. لذا آمدند شعرهايي را بافتند كه حضرت علي (عليه السلام) حق بود، ولي آنها هم اجتهاد كردند و خطا كردند و به خاطر كشتن 30 هزار انسان بي‌گناه، ثواب هم مي‌برند.
    جالب اين است كه آقاي بلاذري در أنساب الأشراف، صفحه 224 مي‌گويد:
    عايشه گفت: مرا برگردانيد، مرا برگردانيد. «من از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) شنيدم كه در حضور زنانش فرمود: سگان حوأب براي يكي از شما عوعو مي‌كنند». ايشان تصميم بر بازگشت گرفت. عبد الله بن زبير آمد و گفت: كساني كه گفته‌اند اينجا حوأب است، دروغ گفته‌اند. سپس 50 نفر از بني عامر را آورد و شهادت دادند و قسم خوردند كه عبد الله بن زبير راست مي‌گويد.
    سند اين روايت هم صحيح است.

    بررسي سندي روايت
    سند اين روايت به اين شكل است:
    عبد الرزاق عن معمر عن إبن طاووس عن أبيه.

    1. طاوس بن كيسان اليماني
    آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 90 او را توثيق مي‌كند.

    2. عبد الله بن طاوس
    آقاي ذهبي در تاريخ الإسلام،جلد 8، صفحه 463 او را توثيق مي‌كند.

    3. معمر بن راشد الأزدي
    آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 190 مي‌گويد:
    الإمام الحجة.

    4. عبد الرزاق الصنعاني
    آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 364 در مورد ايشان مي‌گويد:
    وثقه غير واحد.
    افراد زيادي او را توثيق كرده‌اند.
    جالب اين است كه يحيي بن معين مي‌گويد:
    اگر عبد الرزاق از اسلام برگردد و مرتدّ شود، ما حديث او را ترك نمي‌كنيم.
    اينجا جاي سؤال مطرح كه چرا آقاي ذهبي، راويان زيادي را به خاطر شيعه بودن،‌ روايت‌شان را ردّ مي‌كند، ولي نسبت به عبد الرزاق آورده است:
    لو إرتدّ عبد الرزاق عن الإسلام، ما تركنا حديثه.
    تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص930 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج9، ص573 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج36، ص192 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج6، ص280 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج5، ص311
    بحث ديگر ما اين بود كه إبن عساكر در تاريخ مدينة دمشق، جلد 28، صفحه 201 مي‌گويد:
    وقتي گفت‌و‌گويي ميان عبد الله بن زبير و معاويه رخ داد، عبد الله بن زبير گفت: من آنم كه در جنگ با علي شركت كرده بودم. معاويه گفت:
    و لولا بغض علي بن أبي طالب، لجررت برجلي عثمان مع الضبع.
    اگر بغض تو نسبت به علي نبود، تو پاهاي عثمان را همراه درندگان، در كوچه‌ها مي‌كشاندي.
    اين خلاصه‌اي بود از بحث جلسه قبل.

    ترك صلوات بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) توسط عبد الله بن زبير.
    اما سؤال اين جلسه شما كه فرموديد:
    آيا در منابع أهل سنت، مدركي وجود دارد مبني بر اين‌كه عبد الله بن زبير، صلوات بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ترك كرده است؟
    در رابطه با اين قضيه، ما مطالبي را از منابع أهل سنت مي‌آوريم و اميدواريم عزيزان أهل سنت بتوانند به آن جواب بدهند و اگر حوصله تلفن كردن يا حضور در شبكه جهاني ولايت را ندارند، ما آماده هستيم كه اگر عزيزان، نقد يا پاسخي دارند، از طريق ايميل مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) يا ايميل شبكه جهاني ولايت يا از طريق پيامك اين شبكه با ما تماس بگيرند و مطالب خود را ارسال كنند و ما قول مي‌دهيم عين جملات اين بزرگواران را در اينجا بخوانيم.
    ديشب كه بعضي از سايت‌ها را مي‌ديديم، ديديم كه جناب آقاي عبد الله حيدري نسبت به بحثي كه ما راجع به غدير داشتيم، تازه به يادشان افتاده است و مقداري نسبت به شبكه جهاني ولايت و خود ما هتاكي كرده است و مقاله‌اي مفصل را نوشته است و من هر چه خواندم، متوجه نشدم. يعني حرفي نزده است كه مثلاً فلاني كه فلان روايت را آورده است، سنداً ضعيف است و چنين است و چنان است. فقط آورده است: «ايشان [استاد حسيني قزويني] هم گفته است ما أهل سنت را نجس نمي‌دانيم، ولي منكر غدير را كافر مي‌دانيم».
    من يادم نمي‌آيد كه گفته باشم: «منكر غدير را كافر مي‌دانيم». بحث‌ماي ما به صورت صوت و متن روي سايت موجود است و ما هم الحمد لله زنده هستيم و ايشان كه اين‌گونه سانسور مي‌كنند و إفتراء مي‌بندند، نمي‌دانيم براي فرداي قيامت چه جوابي تهيه كرده‌اند.
    ايشان كه زماني منم منم مي‌گفت و حاضر به مناظره بود و شرط تعيين مي‌كرد، الآن چند ماهي است كه از ايشان خبري نيست و اگر ايشان صداي ما را مي‌شنوند، باز هم تقاضا مي‌كنيم حدأقل به صورت تلفني بيايند و اگر مناظره نمي‌كنند، حرف‌شان را از شبكه جهاني ولايت پخش كنند و مباحث‌شان را مطرح كنند و ما آمادگي داريم تا حرف‌هاي ايشان را از شبكه جهاني ولايت پخش كنيم و حرف خودمان را هم بزنيم و نام اين را هم مناظره نمي‌گذاريم. همان‌طور كه ايشان به صورت تلفني از مدينه منوره با شبكه نور ارتباط برقرار و صحبت مي‌كنند، با اين شبكه هم به همين شكل ارتباط برقرار كنند و ما را به عنوان برادر خودشان تلقي بكنند و بيايند صحبت‌هاي خود را مطرح كنند. البته با 2 شرط: 1. وارد مباحث سياسي نشوند. چون ما يك شبكه غير دولتي هستيم و به هيچ‌وجه وارد مباحث سياسي نمي‌شويم، 2. احترام به طرف مقابل و مقدسات آنها و عدم اهانت به آنها.ولي من از ايشان، هر جا كه هستند، رسماً دعوت مي‌كنم تا بيايند و حرف‌شان را بزنند و ما هم فرمايشات ايشان را بدون هيچ‌گونه سانسور پخش مي‌كنيم، فقط وارد مباحث سياسي نشوند و اهانت به مقدسات شيعه يا ديگر مذاهب شيعه نداشته باشند.
    اما در رابطه با سؤال، قرآن مي‌فرمايد:
    إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا
    سوره أحزاب/آيه56
    اين را در منابع أهل سنت، با سندهاي متعدد آورده‌اند كه عبد الله بن زبير، صلوات بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را در خطبه‌هاي ترك كرده است.
    إبن عباس به عبد الله بن زبير مي‌گويد:
    بغضي و الله! أضرك و أثمك إذ دعاك إلي ترك الصلاة علي النبي (صلي الله عليه و سلم) في خطبك.
    قسم به خدا! بغض من به تو ضرر رساند و تو را گناه‌كار كرد، چون وادار كرد كه تو صلوات بر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را در خطبه‌هايت حذف كردي.
    أنساب الأشراف للبلاذري، ج1، ص446
    هم‌چنين در جلد 2، صفحه 190 نقل مي‌كند از محمد بن منتشر و مي‌گويد:
    حضرت مكه أيام إبن زبير و أظهر سوء الرأي في بني هاشم و ترك ذكر النبي من أجلهم.
    من در ايام حكومت عبد الله بن زبير در مكه بودم و ايشان نسبت بني هاشم، نظر بدي داشت و نام نبي (صلي الله عليه و سلم) را به خاطر بني هاشم، در خطبه‌ها ترك مي‌كرد.
    در روايتي ديگر در أنساب الأشراف، جلد 2، صفحه 190 آمده است كه عبد الله بن زبير مي‌گويد:
    إن له أهيل سوء، فإن ذكر مدوا اعناقهم لذكره.
    براي پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، أهل بيت بدي وجود دارد. وقتي نام پيامبر (صلي الله عليه و سلم) مي‌شود، اينها گردن‌شان را به نشانه افتخار بلند مي‌كنند.
    در روايت ديگري كه آقاي إبن عبد ربه در عقد الفريد، جلد 4، صفحه 385 آورده است، عبد الله بن زبير مي‌گويد:
    من قبيله بني‌ هاشم را مي‌بينم كه وقتي نام پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را مي‌برم، گردن خود را بالا مي‌گيرند و مبغوض‌ترين چيز در نزد من، آن چيزي است كه آنها را خوشحال مي‌كند.
    پس آيه تطهير و آيه مباهله و آيه «لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي (سوره شوري/آيه23)» چه مي‌شود؟
    اينها مباحثي است كه آقايان أهل سنت از عبد الله بن زبير نقل كرده‌اند.
    * * * * * * *
    آقاي محسني
    موضع‌گيري عبد الله بن زبير نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) چگونه بود؟
    استاد حسيني قزويني
    آقاي احمد زكي صفوت كه از شخصيت‌هاي برجسته و مورد اعتماد أهل سنت است، در كتاب جمهرة خطب العرب كه از كتاب‌هاي معتبر أهل سنت است، جلد 2، صفحه 90 مي‌گويد:
    خطب إبن الزبير فنال من الإمام علي (كرم الله وجهه)، فبلغ ذلك إبنه محمد إبن الحنفية رضي الله عنه فأقبل حتي وضع له كرسي قدامه فعلاه و قال: يا معشر قريش! شاهت الوجوه أينتقص علي و أنتم حضور؟!
    عبد الله بن زبير خطبه‌اي خواند و نسبت به امام علي (كرم الله وجهه) ناسزا گفت و اهانت كرد. اين خبر به گوش محمد بن حنفيه (رضي الله عنه) رسيد و آمد و يك صندلي براي او گذاشتند و بالاي آن رفت و گفت: اي گروه قريش! چهره‌تان زشت باد! آيا از علي بدگويي مي‌شود، در حالي‌كه شما در اينجا حضور داريد؟
    اين مسئله‌اي است كه خيلي دردآور است و در منبع خود عزيزان أهل سنت آمده است.
    عزيزان بيننده خوب توجه كنند كه من اين روايت را از كتاب الكافي و تهذيب الأحكام و بحار الأنوار نمي‌‌خوانم؛ بلكه از كتاب‌هاي معتبر أهل سنت مي‌خوانم.
    * * * * * * *
    آقاي محسني
    با توجه به اين‌كه در سريال مختارنامه هم آمده است، آيا در منابع أهل سنت آمده است كه عبد الله بن زبير تصميم به آتش زدن بني هاشم داشت؟ موضع‌گيري أهل بيت (عليهم السلام) چگونه بوده است؟
    استاد حسيني قزويني
    اين قضيه كاملاً مشخص، واضح و روشن است و در منابع أهل سنت با سندهاي معتبر آمده است.

    بني هاشم در دو راهي بيعت با عبد الله بن زبير يا سوختن در آتش
    عبد الله بن زبير با بني هاشم، إبن عباس و محمد بن حنفيه بناي درگيري و برخورد داشت و نسبت به آنها ناسزا مي‌گفت:
    فأظهر شتمه و عيبه و أمرهم و بني هاشم أن يلزموا شعبهم و جعل عليهم الرقباء و قال فيما يقول: والله! لتبايعن أو لأحرقنكم، فخافوا علي أنفسهم، ... فرأيت محمد بن الحنفية محبوسا في زمزم.
    ... محمد بن حنفيه و ديگر بني هاشم را دستور داد تا در شعب أبي طالب جمع كنند و گفت: به خدا قسم! با بايد با من بيعت كنيد، يا اين‌كه تمام بني هاشم را در آتش مي‌سوزانم. بني هاشم هم ترسيدند، ... محمد بن حنفيه را ديدم كه در كنار زمزم، زنداني شده است.
    سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص118 ـ الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج5، ص101 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج54، ص338
    واقعاً نمي‌دانيم كه آقايان أهل سنت چه جوابي براي اين روايت دارند؟!
    آقاي إبن عبد ربّه در كتاب عقد الفريد، جلد 4، صفحه 385 مي‌گويد:
    وقتي خلافت عبد الله بن زبير قطعي شد و بر حرمين و عراقين و كوفه و بصره مسلط شد و آنها را در قبضه خود آورد، عبد الله بن عباس و محمد بن حنفيه و جماعتي از بني هاشم را دعوت كرد تا با او بيعت كنند و گفت: اگر بيعت نكنيد، تمام شما را با آتش مي‌سوزانم.
    جالب اين است كه در تاريخ يعقوبي، جلد 2، صفحه 261 و تذكرة الحمدونية آقاي إبن حمدون، جلد 4، صفحه 301 آمده است:
    و لما لم يكن بابن الزبير قوة على بني هاشم و عجز عما دبره فيهم، أخرجهم عن مكة و أخرج محمد بن الحنفية إلى ناحية رضوى و أخرج عبد الله بن عباس إلى الطائف إخراجا قبيحا.
    وقتي عبد الله بن زبير ديد قدرت مقابله با بني هاشم را ندارد و نقشه‌هايي را كه عليه هاشم كشيده بود، كارساز نيست، محمد بن حنفيه را به طرف رَضْويٰ تبعيد كرد و عبد الله بن عباس را به وضعيتي زشت و زننده، به طائف تبعيد كرد.
    بنده توفيق داشتم كه در سال 1384 به مكه مشرف شوم و با مفتي اعظم عربستان سعودي در طائف گفت‌و‌گويي داشته باشم، بعد از پايان گفت‌و‌گوي‌مان، رفتيم قبر عبد الله بن عباس را زيارت كرديم كه در كنار مسجدي قرار گرفته و فقط يك سنگي به ديوار زده‌اند.

    نفرين بني هاشم بر عبد الله بن زبير
    وقتي عبد الله بن زبير عليه بني هاشم موضع‌گيري مي‌كند:
    و لما توطد لإبن الزبير أمره و ملك الحرمين و العراقين، أظهر بعض بني هاشم الطعن عليه و ذلك بعد موت الحسن و الحسين.
    وقتي خلافت عبد الله بن زبير تثبيت شد و خليفه حرمين و عراقين شد، بني هاشم شروع كردند به طعنه زدن و بدگويي كردن نسبت به عبد الله بن زبير. البته اين هم بعد از شهادت حسن و حسين بود.
    عقد الفريد لإبن عبد ربه، ج4، ص385
    حتي نقل شده است كه محمد بن حنفيه بر عبد الله بن زبير نفرين مي‌كرد و مي‌گفت:
    أللهم ألبسه بخطيئته و اجعل دائرة السوء عليه.
    خدايا! عبد الله بن زبير را به خاطر گناهانش دچار عذاب كن و بدترين بلايا را بر او نازل گردان.
    سيروا بنا علي إسم الله إلي الطائف ...
    حال كه قرار است ما تعبيد شويم، ما را به طرف طائف ببريد.
    أنساب الأشراف للبلاذري، ج1، ص446
    جناب آقاي بلاذري يك عبارتي را آورده كه خيلي براي من دردآور است، حتي نقل آن هم براي من سخت است. اميدوارم بينندگان عزيزي كه روي خط مي‌آيند و از عزيزان أهل سنت هم بيايند و اگر نسبت به مباحث گذشته مطلبي ندارند، نسبت به اين يك مورد به ما پاسخ بدهند.
    آقاي بلاذري آورده است كه عبد الله بن زبير به عبد الله بن عباس گفت:
    والله! لإن كنت لي و لأهل بيتي مبغضا، لقد كتمت بغضك و بغض أهل أبيك منذ أربعون سنة.
    به خدا قسم! اگر تو، من و خانواده‌ام را دشمن مي‌داري، من بغض و كينه خودت و خانواده پدرت را 40 سال است كه در دل دارم و مخفي كرده‌ام.
    أنساب الأشراف للبلاذري ، ج1، ص446 ـ كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج6، ص323
    خيلي عجيب است! ما يك مورد را هم از كتب شيعه نقل نكرده‌‌ايم.
    * * * * * * *
    آقاي محسني
    موضع‌گيري عبد الله بن زبير نسبت به امام حسين (عليه السلام) چگونه بوده است؟ مي‌گويند وقتي امام حسين (عليه السلام) از مكه به طرف كوفه حركت كرد، ايشان خيلي اظهار خوشحالي كرده است.
    استاد حسيني قزويني
    اين قضيه كاملاً واضح و روشن است و در جلسه گذشته در اين زمينه توضيح داده‌ايم. اين‌كه مي‌گويند عبد الله بن زبير نسبت به امام حسين (عليه السلام) نظر موافقي داشته است، صحيح نيست. اگر مقداري از منابع أهل سنت را ببينيد، اين قضيه از قول آقاي إبن عباس ـ حِبْرُ الأمة ـ واضح و روشن است.

    عبد الله بن زبير و امام حسين (عليه السلام)
    در سير أعلام النبلاء ذهبي، جلد 3، صفحه 297 آمده است كه وقتي امام حسين (عليه السلام) در مكه بود و مي‌خواست به طرف كوفه حركت كند، با اين‌كه همه أهل بيت (عليهم السلام) نگران و ناراحت بودند، از جمله إبن عباس هم نگران امام حسين (عليه السلام) بود،:
    ثم خرج عبد الله بن عباس من عنده و هو مغضب و إبن الزبير علي الباب، فلما رأه قال: يا إبن الزبير! قد أتي ما أحببت قرت عينك، هذا أبو عبد الله يخرج و يتركك و الحجاز:
    يا لك من قنبرة بمعمر خلا لك البر فبيضي و اصفري
    عبد الله بن عباس از محضر حسين خارج شد، در حالي‌كه خيلي ناراحت و غضبناك بود و عبد الله بن زبير هم جلوي درب ايستاده بود. وقتي چشم إبن عباس به عبد الله بن زبير افتاد، گفت: اي پسر زبير! آنچه كه دوست داشتي، نزديك است كه اتفاق بيفتد و چشم روشني‌ات فراهم شد. اين أبو عبد الله است كه به طرف كوفه مي‌رود و تو را با حجاز تنها گذاشت و سپس اين شعر را خواند:
    اي پرنده قنبر در منطقه معمره، فعلا تخم بگذار و آزادي تا رشد كني.
    تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزي، ج6، ص421 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج14، ص211 ـ تاريخ الطبري، ج4، ص288 ـ الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج4، ص39 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص9 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص173
    در تاريخ طبري و ديگر منابع آمده است:
    إن حسينا لما أجمع المسير إلى الكوفة ... ثم قال إبن عباس: لقد أقررت عين إبن الزبير بتخليتك إياه و الحجاز و الخروج منها ... فمر بعبد الله بن الزبير فقال: قرت عينك يا إبن الزبير.
    وقتي حسين عازم كوفه بود، ... ، بعد از اين‌كه حسين راه افتاد، عبد الله بن عباس گفت: با رفتن تو، چشم عبد الله بن زبير روشن شد كه تنها مي‌تواند يكّه‌تاز ميدان حجاز باشد ... وقتي عبد الله بن عباس از كنار عبد الله بن زبير عبور مي‌كرد، گفت: چشمانت روشن شد إبن زبير (ديگر حسين به عنوان رقيب در مكه وجود ندارد).
    تاريخ الطبري، ج4، ص287 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص172 ـ أنساب الأشراف للبلاذري، ج1، ص412 ـ اخبار الطوال للدينوري، ج1، ص361
    * * * * * * *
    آقاي محسني
    آيا عبد الله بن زبير در آتش زدن خانه خدا نقش داشت؟
    استاد حسيني قزويني
    در منابع أهل سنت با سند صحيح، اين قضيه از قول سلمان فارسي آمده است.

    يك نفر از آل زبير، كعبه را به آتش خواهد كشيد
    سلمان فارسي مي‌فرمايد:
    ليحرقن هذا البيت علي يدي رجل من آل الزبير.
    قطعاً اين خانه [كعبه] به دست يكي از آل زبير به آتش كشيده خواهد شد.
    تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص221 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص374 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج14، ص106 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج4، ص353
    جالب اين است كه سند روايت، كاملاً صحيح است.

    بررسي سند روايت
    سند اين روايت به اين شكل است:
    أخبرنا أبو محمد عبدان بن زرين بن المقرئ نا نصر بن إبراهيم المقدسي أنا عبد الوهاب بن الحسين الغزال أنا الحسين بن محمد بن عبيد العسكري نا محمد بن عثمان بن أبي شيبة نا وكيع نا سفيان عن سلمة بن كهيل عن أبي صادق عن حنش الكناني عن عليم الكندي عن سلمان الفارسي

    1. سلمان فارسي
    جزء صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است و فوق عدالت است.

    2. عليم الكندي
    آقاي إبن حبان در الثقات، جلد 5، صفحه 286 مي‌گويد:
    شيخ.
    واژه شيخ از الفاظي است كه بالاتر از ثقة و امام است و پايين‌تر از حافظ.

    3. حنش بن معتمر
    آقاي عجلي در معرفة الثقات، جلد 1، صفحه 326 مي‌گويد:
    كوفي ثقة تابعي.
    كوفي و ثقه و جزء تابعين است.

    4. أبو صادق، مسلم بن يزيد
    إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب، جلد 12، صفحه 116 مي‌گويد:
    ثقة.

    5. سلمة بن كهيل
    إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب، جلد 4، صفحه 137 مي‌گويد:
    تابعي ثقة ثبت في الحديث.
    تابعي است و ثقه است و مورد اعتماد در حديث است.

    6. سفيان ثوري
    آقاي مزي در تهذيب الكمال في أسماء الرجال، جلد 11، صفحه 164 مي‌گويد:
    أمير المؤمنين في الحديث.

    7. وكيع بن جراح رواسي
    آقاي ذهبي در تذكرة الحفاظ، جلد 1، صفحه 306 مي‌گويد:
    الإمام الحافظ الثبت محدث العراق.

    8. محمد بن عثمان بن أبي شيبة
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 14، صفحه 21 آمده است:
    ثقة.

    9. حسين بن محمد بن عبيد عسكري
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 16، صفحه 317 مي‌گويد:
    الشيخ الصدوق.

    10. عبد الوهاب بن حسين غزال
    آقاي خطيب بغدادي در تاريخ بغداد، جلد 11، صفحه 34 مي‌گويد:
    و كان ثقة.

    11. نصر بن إبراهيم مقدسي
    آقاي ذهبي در سير أعلام النبلاء، جلد 19، صفحه 136 مي‌گويد:
    الشيخ الإمام العلامة.

    12. أبو محمد عبدان بن زرين بن مقرئ
    ايشان استاد آقاي إبن عساكر است و إبن عساكر در تاريخ مدينة دمشق، جلد 37، صفحه 354 مي‌گويد:
    كان ثقة خيرا كتبت عنه.
    ثقة و آدم خوبي است و از او رواياتي را يادداشت كرده‌ام.
    اين خلاصه‌اي بود از آنچه كه آقايان أهل سنت در اين زمينه از سلمان فارسي نقل كرده‌اند كه «مردي از آل زبير، خانه خدا را به آتش مي‌كشد».
    اين‌كه قضيه چه بوده است، ما نمي‌خواهيم وارد آن شويم. از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده است كه فرمودند:
    فردي به نام عبد الله در مكه إلحاد مي‌كند و اقدام به بي‌ديني مي‌كند و گناه او به اندازه نصف گناه ثقلين است.
    روايت به اين شكل است:
    عن عثمان بن عفان رضي الله عنه قال: قال له عبد الله بن الزبير حين حصر: أن عندي نجائب قد أعددتها لك، فهل لك أن تحول إلى مكة فيأتيك من أراد أن يأتيك؟ قال: لا إنى سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: يلحد بمكة كبش من قريش، إسمه عبد الله، عليه مثل نصف أوزار الناس.
    عثمان بن عفان نقل مي‌كند كه وقتي صحابه، خانه‌اش را محاصره كرده بودند، عبد الله بن زبير به او گفت: من حاضرم شترها و اسب‌هاي خوبي را فراهم كنم تا به مكه پناهنده شوي. عثمان گفت: خير، من از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) شنيده‌ام: فردي از قريش در مكه به نام عبد الله بي‌دين مي‌شود و نصف گناه تمام مردم بر گردن اوست.
    مسند احمد للإمام احمد بن حنبل، ج1، ص64 ـ مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج3، ص285 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج28، ص218 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص376 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج17، ص92 ـ السيرة الحلبية، ج1، ص284 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص374
    اين روايت هم از نظر سندي صحيح است.
    جالب اين است كه اين تعبير در سير أعلام النبلاء ذهبي، جلد 3، صفحه 376 آمده است كه عبد الله بن عمرو بن عاص مي‌گويد من از پيامبر (صلي الله عليه و سلم) شنيدم كه فرمود:
    فردي از قريش در مكه الحاد مي‌كند و اگر گناه او را با گناه ثقلين مقابله و وزن كنند، گناه او سنگين‌تر از گناه جميع جن و إنس است.
    سپس به عبد الله بن عمرو بن عاص گفت:
    مراقب باش كه تو آن نباشي.
    عبد الله بن عمرو بن عاص گفت:
    نه، من از مكه خارج مي‌روم.
    * * * * * * *
    سؤالات بينندگان
    سؤال 1 :
    دوستان سني‌ام به من مي‌گويند:
    شما كه اين‌قدر مختار مختار مي‌كنيد، خود شيعيان، مختار را قبول ندارند. شما فقط به خاطر اين‌كه مختار قاتلين امام حسين (عليه السلام) را كشته است، او را قبول داريد و بزرگان شما او را قبول ندارند.
    در اين مورد توضيح بفرماييد.
    جواب 1 :
    خير، اين‌گونه نيست. اكثريت شيعه، نسبت به مختار نظر خوبي دارند. روايات متعددي از ائمه (عليهم السلام) در رابطه با مختار آمده است و مي‌توانيد به كتاب معجم رجال الحديث حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره)، جلد 19، صفحه 102 مراجعه كنيد و اين كتاب، آبروي شيعه است و مفصل‌ترين كتاب رجالي شيعه است و در 24 جلد چاپ شده است. در اين كتاب، از ائمه (عليهم السلام) روايات صحيحي درباره مختار نقل شده است و از جمله آنها، رواياتي از امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود:
    ما امتشطت فينا هاشمية و لا اختضبت، حتى بعث إلينا المختار برؤوس الذين قتلوا الحسين (ع)..
    بعد از قضيه كربلاء، هيچ هاشميه‌اي از ما شانه به سر نزد و حنا نگذاشت، تا اين‌كه مختار، سر قاتلين شهداء كربلاء را براي ما فرستاد و ما را خوشحال كرد.
    رجال كشي، ص127، ح200 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج45، ص344
    وقتي حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) به اين روايت مي‌رسد، مي‌فرمايد:
    و هذه الرواية صحيحة.
    اين روايت صحيح است.
    باز هم حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) روايتي را رجال كشي، صفحه 127، حديث 201 و بحار الأنوار، جلد 45، صفحه 344 نقل مي‌كند:
    رأيت المختار على فخذ أمير المؤمنين عليه السلام و هو يمسح رأسه و يقول: يا كيس! يا كيس!
    روزي أمير المؤمنين (عليه السلام) را ديدم كه مختار را كه كودك بود، روي زانويش نشانده است و بر سر مختار دست مي‌كشيد و مي‌فرمود: اي زرنگ! اي زرنگ!
    كلمه كيسان هم از اين جمله أمير المؤمنين (عليه السلام) و مذهب كيسانيه هم هيچ حقيقتي ندارد و آنچه را كه مي‌گويند، دروغ محض است و إن شاء ا... درباره حرفي كه إبن تيميه و بعضي از بزرگان أهل سنت نسبت به مختار داشته‌اند در اين شبكه نور يا شبكه ظلمت كه مختار ادعاي نبوت و وحي كرد، صحبت خواهيم كرد كه اينها يك‌سري چرندياتي است كه بعضي از وهابي‌ها در گذشته نشخوار كرده‌اند و اين آقايان هم بدون هيچ دليل و مدركي، آن را بيان مي‌كنند.
    وقتي اين آقايان به مختار مي‌رسند، چون مختار، قاتلين امام حسين (عليه السلام) را كيفر داد و حاضر نشد زير بار حكومت آل زبير برود و مصعب، برادر عبد الله بن زبير، او را مظلومانه شهيد كرد، اينها هم آمدند رواياتي را در مذمت مختار بن أبو عبيده ثقفي جعل كردند.
    إن شاء ا... اينها را به حول و قوه إلهي بحث خواهيم كرد. فقط روايتي را از امام سجاد (عليه السلام) درباره مختار مي‌‌خوانم:
    عمر بن علي بن حسن نقل مي‌كند:
    أن علي بن الحسين عليهما السلام لما أتي بر أس عبيد الله بن زياد و رأس عمر بن سعد خر ساجدا و قال: الحمد لله الذي أدرك لي ثأري من أعدائي و جزى المختار خيرا.
    خدمت امام سجاد (عليه السلام) بوديم و وقتي سر بريده عبيد الله بن زياد و عمر بن سعد را خدمت ايشان آوردند، ايشان به سجده افتاد و فرمود: خدا را شكر كه ديدم دشمنان ما را كيفر داد و به مختار جزاي خير بدهد.
    معجم رجال الحديث للسيد الخويي، ج12، ص78 ـ رجال كشي، ص127، ح203 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج45، ص344
    البته ما يك‌سري روايات در منابع شيعه داريم كه در مذمت مختار آمده است و حضرت آيت ا... العظمي خويي (ره) اين روايات را مي‌آورد و مي‌فرمايد:
    و هذه الروايات ضعيفة الإسناد جداً.
    تمام رواياتي كه در مذمت مختار آمده است، جداً از نظر سندي ضعيف هستند.
    معجم رجال الحديث للسيد الخويي، ج19، ص105

    * * * * * * *
    سؤال 2 :
    1. قرآن در زمان چه كسي جمع‌آوري شد؟ در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) يا عثمان؟
    2. آيا قرآني كه در زمان عثمان سوزانده شد، مشابه همين قرآني بود كه الآن در دست ماست، يا قرآن ديگري بوده است؟
    جواب 2 :
    1. قرآن در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جمع‌آوري شده است و اين اتفاق نظر ميان علماء شيعه است. چون اگر بنا باشد قرآني كه معجزه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آن را جمع نكرده باشد، ـ نستجير بالله ـ اين نقص بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است اين قرآن را در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي‌خواندند و خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم مي‌فرمايد:
    إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي أهل بيتي.
    اگر كتاب خدا جمع نشده بود، چه معنايي داشت كه مردم را توصيه كند به كتاب خدا.
    2. در زمان عثمان كه قرآن‌ها آتش زده شد، به خاطر اختلاف قرائت بود. مثلاً بعضي اين‌گونه مي‌خواندند: «مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ» و بعضي اين‌گونه مي‌خواندند: «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ». اين اختلاف قرائت باعث شده بود تا در آراء و نظرات مردم اختلاف ايجاد شود. لذا عثمان دستور داد آن قرائتي كه مورد تائيد خودش است را نگه دارند و قرآني كه به ديگر قرائت‌ها بود را آتش بزنند. و آن قرآن هم تقريباً همين قرآن بود؛ ولي با اختلاف در قرائات.
    * * * * * * *
    سؤال 3 :
    1. هفته پيش سؤالي پرسيدم در مورد عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه در صحيح مسلم آمده است عباس نزد عمر مي‌رود و مي‌گويد ميان من و حضرت علي (عليه السلام) اختلاف است و ميان ما داوري كن. آقاي قزويني جواب دادند كه: «عباس ممكن است هزار تا حرف بزند». براي من اين سؤال پيش آمد كه عقيده شيعه نسبت به عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چيست؟
    2. نظر شيعه در مورد أبو لؤلؤ چيست؟ ما شنيده‌ايم كه يك عده‌اي مي‌گويند كه آتش‌پرست بوده و عده‌اي مي‌گويند مسلمان بوده و عده‌‌اي هم مي‌گويند كافر بوده است. در اين مورد توضيح بفرماييد.
    جواب 3 :
    1. ما شيعيان، عباس عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ثقه مي‌دانيم و نظر ما در مورد او مثبت است و او از ياران نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود و بعد از آن حضرت هم از ياران أمير المؤمنين (عليه السلام) بود. ما به او احترام مي‌گذاريم و او را ثقه مي‌دانيم و روايات او را عمل مي‌كنيم، ولي او را معصوم نمي‌دانيم. معصوم، فقط آن 14 نور پاك (عليهم السلام) هستند و بس.
    2. اين‌كه أبو لؤلؤ، كافر يا مجوسي بوده است، همه‌اش ياوه سرائي و مزخرفات است. اگر واقعاً بت‌پرست يا آتش‌پرست بود، در مدينه چه كار مي‌كرد؟ اگر يهودي بود، در مدينه چه كار مي‌كرد؟ مگر شما نمي‌گوييد يكي افتخارات عمر اين است كه تمام أهل كتاب را از مدينه بيرون كرد؟!
    أبو لؤلؤ مسلمان و بنده‌اي صالح بود. اما اين‌كه كار درستي كرد يا نادرست، كاري با آن نداريم.
    برادر ايشان و فرزندان ايشان، جزء افراد مورد وثوق و مورد اعتماد آقايان أهل سنت هستند. ولي بحث بر اين است كه اين قبر أبو لؤلؤ كه آقايان أهل سنت، از آن پيراهن عثمان درست كرده‌اند و عكس العمل‌هاي نادرستي در اين اواخر در كاشان شد، فقهاء شيعه و مرحوم سيد محسن امين (ره) در أعيان الشيعة و بزرگان ديگر در اين مورد گفته‌اند كه أبو لؤلؤ بعد از اين‌كه عمر را زخمي كرد، او را در همان مسجد كشتند يا در بعضي جاها آمده است كه خودش خودكشي كرد. مرحوم علامه مجلسي (ره) در اين زمينه، مفصل وارد شده است.
    بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج33، ص33
    أبو لؤلؤ كه قاتل عمر بود، در قبرستان بقيع دفن شد و اين كسي كه در كاشان دفن است، يكي از أولياء الله و مرد صالح و مؤمني بود و نامش هم أبو لؤلؤ بود. مردم هم به خاطر اين‌كه نام اين مرد صالح با نام قاتل عمر بن خطاب يكي بود، او را احترام مي‌كنند. ما بايد به جاي اين‌كه قبر را خراب كنيم و عكس العمل نشان بدهيم يا عقب‌نشيني كنيم، اطلاع‌رساني بكنيم و بگوييم كه اين قبر ارتباطي با أبو لؤلؤ كه قاتل عمر بن خطاب است، ندارد و بايد نظر بزرگان‌مان را در اين زمينه، در ماهواره‌ها مطرح كنيم.
    إن شاء ا... به حول و قوه إلهي يك جلسه مفصل، هم در رابطه با اسلام و ايمان أبو لؤلؤ صحبت مي‌كنم و هم در رابطه با برادر و خانواده ايشان صحبت خواهم كرد.
    بعد از آن ماجرا، پسر عمر بن خطاب آمد و فرزند طفل أبو لؤلؤ را به ناحق كشت و غلامش را كشت و عثمان هم آمد به ناحق قضاوت كرد و حاضر نشد كه پسر عمر بن خطاب را قصاص كند.
    اينها يك‌سري مطالب و سؤالاتي است كه ما در اين زمينه داريم. به جاي اين‌كه بياييم از اين طرف غش كنيم و به مشكل بخوريم، بياييم از منابع أهل سنت، حق مطلب را أداء بكنيم.
    * * * * * * *
    سؤال 4 :
    ما يك استاندارد در شرع داريم كه آن هم اين است كه تمام مسلمانان، به خصوص شيعيان، صلوات را به يك شكل مي‌فرستند: «أللهم صل علي محمد و آل محمد». ولي چه شده است كه «بسم الله الرحمن الرحيم» در قرآن را تمام مسلمانان جهان همان «بسم الله الرحمن الرحيم» را مي‌گويند، ولي أهل سنت، نام اصحاب را داخل در صلوات مي‌كنند؟ آيا اين جفا به محضر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) هست يا خير؟
    جواب 4 :
    صلوات بر صحابه، از بدعت‌هايي است كه در زمان بني أميه ايجاد شد و به هيچ‌وجه درست نيست. آنچه كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است، در كيفيت صلوات ابراهيمي، اسمي از صحابه و زوجات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در آنجا وجود ندارد. إن شاء ا... اين بحث را به صورت مفصل در يك جلسه مطرح خواهيم كرد.
    * * * * * * *
    سؤال 5 :
    أمر مناظره با جناب آقاي استاد عبد الله حيدري را به يكي از شاگردان‌تان واگذاريد. حيف است كه شما با ايشان مناظره كنيد. ما هيچ‌كدام‌مان رضايت به اين نداريم و روي اين موضوع اتفاق‌نظر داريم. پاسخ دادن به كلام و حرف ايشان را به شاگردان واگذاريد.
    جواب 5 :
    بنده آقاي عبد الله حيدري را تقريباً از سال 1381 ، 1382 مي‌شناسم كه در مدينه مي‌‌آمد با جوانان شيعه صحبت مي‌كرد و كسي هم او را تحويل نمي‌گرفت. حتي ايشان به دروغ گفتند كه «خدمت حضرت آيت ا... العظمي مكارم شيرازي و حسين نوري و غيره بود و فلاني هم آنجا بود و ... »، همه‌اش دروغ است. ولي اينها مي‌آيند در ماهواره‌ها و به عنوان كارشناس مطرح مي‌شوند و اين آقايان، كارشناس نيستند و كار نشناس هستند. وقتي يك شبكه مي‌آيد اينها را عَلَم مي‌كند و رسماً إعلان مناظره مي‌كند، ما هم بايد جواب بدهيم.
    ما يك‌جلسه با آقاي ملازاده مناظره كرديم و ايشان رفت و شروع كرد به فحاشي، اهانت، جسارت و تهمت و به كار بردن عبارات وقيح و ما هم گفتيم كه ديگر ادامه نمي‌دهيم. ايشان دوباره تكيه كرد و ما اتفاقا در اولين جلسه‌اي كه شبكه جهاني ولايت افتتاح شد و روي آنتن رفت، من در مشهد بودم و اولين كسي كه تلفن كرد، آقاي ملازاده بود و باز هم همان حرف‌ها را زد و من هم گفتم حاضرم 2 نفر از شاگردان‌مان حجت الإسلام و المسلمين يزداني و أبو القاسمي را براي مناظره با شما بفرستم و اگر شما اينها را شكست داديد، ما شكست را قبول مي‌كنيم. ايشان هم عقب‌نشيني كرد.
    اينها دنبال اين شانتاژ هستند و ما هم يقين داريم تا صد سال بعد از اين هم أمثال آقاي عبد الله حيدري، جرأت مناظره كردن ندارند و خودشان مي‌دانند كه توانايي علمي در اين زمينه ندارند. يا خودشان بيايند يا افرادي را كه توانايي علمي دارند، از مكه و مدينه و شخصيت‌هاي برجسته‌اي كه توانايي علمي دارند و از اساتيد محترم دانشگاه مدينه منوره يا أم القري بياورند و ما آمادگي داريم براي گفت‌و‌گوي دوستانه.
    * * * * * * *
    سؤال 6 :
    كساني كه سبّ حضرت علي (عليه السلام) مي‌كنند، خداوند لعنت‌شان كند. يك‌روز سوار بر شتر مي‌شوند و يك‌روز سوار بر استر مي‌شوند و جنازه فرزند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را تيرباران مي‌كنند و معاويه (لعنة الله عليه) هم عليه حضرت علي (عليه السلام) لشكر مي‌كشد. اينها چه حكمي دارند؟
    جواب 6 :
    أولاً:
    من از دوستان خواهش مي‌كنم كه وقتي تماس مي‌گيرند، خودشان قاضي و مدعيٰ عليه و جاري كننده حكم نباشند. اجازه بدهيد تعابير‌مان محترمانه باشد.
    قبلاً هم گفتيم كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در نامه 16نهج البلاغه مي‌فرمايد كه معاويه اصلا مسلمان نبود:
    فوالذي فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لكن استسلموا و أسروا الكفر، فلما وجدوا أعوانا عليه أظهروه.
    آنها (كه در فتح مكه مسلمان شدند) اسلام را نپذيرفتند. بلكه تظاهر به مسلماني كردند و كفر خود را پنهان داشتند و آن‌گاه كه ياورانى يافتند، آن را آشكار ساختند.
    ولي چون آقايان أهل سنت احترام مي‌گذارند، ما هم از هرگونه ناسزاگويي يا لعن، خودداري مي‌كنيم. لذا ما حقايق را براي مردم مي‌گوييم و خود مردم قضاوت كنند.
    * * * * * * *
    سؤال 7 :
    ما چگونه مي‌توانيم تأليفات شما را خريداري و استفاده كنيم؟
    جواب 7 :
    شما هم مي‌توانيد در مورد نرم افزارها يا تأليفات، با مؤسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) : www.valiasr-aj.com يا شبكه جهاني ولايت :www.velayattv.com ارتباط برقرار كنيد.
    * * * * * * *
    سؤال 8 :
    در رابطه با بحثي كه شما اشاره كرديد كه ما مطالب را و آنچه كه حق و حقيقت است را از منابع معتبر أهل سنت بيان مي‌كنيم و نتيجه‌گيري با بينندگان محترم و ديگران است. من خدمت شما استاد محترم عرض مي‌كنم كه اگر ما بنا را بر اين روش بگذاريم و مطالب را بيان كنيم و نتيجه را به بينندگان واگذار كنيم، آيا به نظر شما نتيجه‌اش همين نمي‌شود كه در رابطه با معاويه، با توجه به كارهايي كه ايشان انجام داده، مي‌گويند كه معاويه اجتهاد كرد و چون اجتهاد كرد و اشتباه كرد، يك أجر مي‌گيرد و اگر اجتهادش درست بود، 2 أجر دارد. نتيجه همين مي‌شود. ما از شما به عنوان يك كارشناس بزرگوار علوم اسلامي انتظار داريم علاوه بر اين‌كه حقيقت را بيان مي‌فرماييد، نتيجه‌اي را كه خودتان شخصاً با توجه به نظر كارشناسي‌اي كه داريد، حتماً بيان بفرماييد تا از نتيجه‌گيري‌هاي غلط و ابراز سليقه‌هاي نادرست توسط افراد مغرض جلوگيري شود. اگر شما مطلبي را بيان بفرماييد و نتيجه را نگوييد و نتيجه را به خود بينندگان واگذار كنيد، اين نتيجه‌اش مي‌شود كه بسياري از افراد مغرض، نتيجه برعكس مي‌گيرند يا بسياري از اشتباهات بزرگان را توجيه مي‌كنند.
    جواب 8 :
    قرآن مي‌فرمايد:
    إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا
    سوره إنسان/آيه3
    ما وظيفه‌مان بيان كردن است:
    فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
    سوره نحل/آيه82
    وقتي آن آقايي كه بعد از اين‌همه حرف زدن و سند دادن و بيان صد‌ها روايت با بررسي سندي، باز هم مي‌آيد توجيه مي‌كند، بنده هم اگر نتيجه‌گيري بكنم، باز هم توجيه خواهد كرد و ما نبايد براي او ارزشي قائل شويم.
    بسياري از بينندگان عزيز أهل سنت با ما تماس مي‌گيرند يا وقتي ما را مي‌بينند، مي‌گويند كه ما بحث‌هاي شما را لحظه به لحظه دنبال مي‌كنيم و استفاده‌هايي كه از بحث‌هاي شما كرده‌ايم، در جاهاي ديگر نكرده‌ايم. 90٪ أهل سنت، خوب نتيجه‌گيري مي‌كنند و ما در طول اين 27 ، 28 سال، تجربه‌هاي زيادي داشته‌ايم.
    من 2 قضيه را به عنوان نمونه عرض مي‌كنم:

    قضيه اول:
    من شبي در مكه با تعدادي از دانشجويان از ساعت 10 شب تا 03:30 بعد از نيمه شب بحث مي‌كرديم و فقط مي‌گفتيم و نتيجه‌گيري هم نمي‌كرديم. خدا مي‌داند كه همان دانشجوياني كه در اول شب به من توهين مي‌كردند و فحش مي‌دادند و حتي وقتي كاغذي را از جيبم درآوردم، يك نفرشان به من حمله كرد و كاغذ را گرفت و پاره كرد، همين آقايان از من التماس مي‌كردند و آدرس ايميل و سايت و تلفن مرا مي‌گرفتند و يكي از آنها كه مسئول گروه أمر به معروف و نهي از منكر بود، برگشت به من گفت:
    من تأسف مي‌خورم كه يك عمر در كنار بيت الله الحرام و دانشگاه و حوزه بوديم و از اين تراث گران‌سنگ بي‌خبر بوديم.
    ما هم دنبال همين هستيم.

    قضيه دوم:
    آقاي استاد محمد شجاعي (كه روان‌شناس هستند و بحث‌هايي در انسان‌شناسي و دشمن‌شناسي داشته‌اند و إن شاء ا... از هفته آينده برنامه‌هايي را با ايشان خواهيم داشت) نقل مي‌كرد:
    من به هند رفته بودم و با تعداد زيادي از اساتيد دانشگاه كه شيعه و سني و وهابي بودند، 3 روز كارگاه داشتيم. مسئولين دانشگاه گفتند كه «اين وهابي‌ها را نياوريم، چون جلسه را بر هم مي‌زنند و ما تجربه‌هاي تلخي داشته‌ايم». كارگاه ما در عصر عاشورا تمام شد و هيچ نتيجه‌گيري هم نكردم و فقط آمدم امام حسين (عليه السلام) را به آن‌گونه‌اي كه در منابع أهل سنت بود، معرفي كردم. ديدم كه همان وهابي‌ها در ظهر عاشورا، لباس مشكي بر تن فرزندان‌شان پوشانده‌اند و بعضي هم پيشاني‌بند سبز پوشانده‌اند و براي عزاداري امام حسين (عليه السلام) آورده‌اند. آنها مي‌گفتند: تا به حال كسي به اين شكل امام حسين (عليه السلام) را به ما معرفي نكرده بود.
    لذا، اين مطالبي كه ما عرض مي‌كنيم، قطعاً اگر بدانيم كه خودمان نتيجه‌گيري كنيم، تأثيرگذاري‌اش بيشتر خواهد بود، انجام خواهيم داد. البته ما از رهنمود حضرت‌عالي تشكر مي‌كنيم كه به ما توجه داريد.
    * * * * * * *
    سؤال 9 :
    در مورد ازدواج‌هايي كه اين آقايان مطرح كرده‌اند، مانند «مسيار» و «مسياف» و غيره، اگر صلاح مي‌دانيد توضيح بفرماييد.
    جواب 9 :
    در سال 1384 كه با طائف رفته بودم، از مفتي اعظم عربستان سعودي سؤال كردم:
    نظرتان در مورد نكاح مسيار چيست؟
    گفت:
    ما شرعي نمي‌دانيم.
    ولي تقريبا پارسال يا پيارسال بود كه تلويزيون عربستان سعودي را مي‌ديدم كه ايشان در شب‌هاي شنبه، در يكي از شبكه‌هاي ماهواره‌اي عربستان سعودي بحث زنده داشتند و وقتي از ايشان سؤال شد، گفت:
    ما مسيار را جائز مي‌دانيم.
    معناي نكاح مسيار اين است كه يك مردي با يك دختري كه در خانه پدر و مادرش است، عقد مي‌كند به شرط اين‌كه خرجي آن دختر بر عهده پدر و مادر باشد و اين مرد هم برود در خانه پدر و مادر دختر، هرگونه تلذذ را از اين دختر داشته باشد. بعد از يك يا دو سال هم از يكديگر جدا مي‌شوند و دختر به راه خود و پسر هم به راه خود.
    نكاح مسياف هم براي آن دسته از دانشجويان است كه مسافرت‌هاي تابستاني مي‌روند، به عنوان ازدواج تابستاني مطرح شده است. البته اين هم خيلي زياد طرفدار ندارد. ولي نكاحمسيار خيلي طرفدار دارد و مانند همان ازدواج موقت و متعه شيعه است. نكاحبنية الطلاق هم مانند ازدواج موقت شيعه است. اينها فقط از اسم متعه بدشان مي‌آيد، ولي اگر اسمش را عوض كردند و صورت مسئله عوض شد، اين آقايان مشكلي ندارند.
    * * * * * * *
    سؤال 10 :
    1. أهل سنت در مورد فرامين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي‌گويند كه مقداري از آنها از جانب خداوند و «إن هو إلا وحي يوحي» است و قسمتي از فرامين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اجتهاد خودش است كه آن هم گاهي با اجتهاد صحابه در اصطكاك بوده است و «سهو النبي» نوشته‌اند.
    2. اين 4 مذهب أهل سنت، آيا ديدگاه‌شان با هم متفاوت است؟
    جواب 10 :
    1. ما يك «سهو النبي» داريم و يك «إسهاء النبي». ما قبلاً در بحث عصمت أنبياء (عليهم السلام)، در اين رابطه مفصل صحبت كرده‌ايم. هيچ‌كدام از فقهاء شيعه، قائل به «سهو النبي» نيستند. اگر سهو بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جايز باشد، هيچ اطميناني بر مباحث وحي نمي‌شود. چون هر چه كه وحي مي‌شود و ايشان نقل مي‌كند، احتمال سهو داده مي‌شود و:
    إذا جاء الإحتمال، بطل الإستدلال.
    اما در رابطه با «إسهاء النبي» كه شيخ صدوق (ره) هم مطرح كرده است، خداوند در يكي دو مورد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را به سهو انداخت و سهو را ايجاد كرد تا مردمي كه مي‌خواهند نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را الگو قرار بدهند، به وحشت نيفتند. نظر مرحوم شيخ صدوق (ره) هم از نظرات نادر در ميان بزرگان اسلامي است.
    2. اين 4 مذهب، عصمت را فقط در أخذ وحي و ابلاغ وحي مي‌دانند و در غير آن مورد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را داراي عصمت نمي‌دانند. البته بعضي از علماء آنها مانند بدر الدين عيني و إبن حجر عسقلاني و غيره مي‌گويند كه «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) معصوم بود؛ چه در حال مرض و چه در حال صحت، حتي در حال شوخي كردن و در تمام كارهاي عادي».
    * * * * * * *
    سؤال 11 :
    1. در شبكه نور گفته بودند كه «چرا أهل بيت (عليهم السلام) از طريق امام حسن (عليه السلام) ادامه نيافت و از نوادگان امام حسين (عليه السلام) ادامه يافت؟ اين يك ظلمي به امام حسن (عليه السلام) است». در اين مورد توضيح بفرماييد.
    2. هم‌چنين گفته بودند: «در بحار الأنوار آمده است كه حضرت علي (عليه السلام) بر منبر
    مي‌روند و مي‌گويند كسي به امام حسن (عليه السلام) دختر ندهد
    ». آيا اين واقعيت دارد؟
    3. شهيد مطهري (ره) در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران از كتاب‌هاي أهل سنت نقل كرده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) گفته است: «هيچ‌وقت با اين قوم فارس كاري نداشته باشيد. چون آنها كتاب و پيامبر و دين دارند». آيا اين گفته صحيح است؟
    جواب 11 :
    1. أولاً:
    اگر مثلاً نسل ائمه (عليهم السلام) از امام حسين (عليه السلام) نبود و از امام حسن (عليه السلام) بود، ايراد مي‌گرفتند كه چرا نسل ائمه (عليهم السلام) از امام حسين (عليه السلام) نيست؟ مثلاً چرا نسل حضرت ابراهيم (عليه السلام) از حضرت اسماعيل (عليه السلام) بوده و از حضرت اسحاق (عليه السلام) نبوده است؟

    ثانياً:
    در روايت آمده است كه خداوند به خاطر شهادت امام حسين (عليه السلام) در كربلاء، 3 ويژگي به امام حسين (عليه السلام) داده است كه به أحدي نداده است؛‌ حتي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت علي (عليه السلام):
    ويژگي اول: شفا قرار دادن در تربت امام حسين (عليه السلام). با اين‌كه خوردن تربت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت علي (عليه السلام) و ديگر ائمه (عليهم السلام) حرام است.
    ويژگي دوم: اجابت دعا تحت قُبّه امام حسين (عليه السلام). يكي از أولياء خدا به ما مي‌گفت كه تحت قُبّه امام حسين (عليه السلام) اين‌گونه است: وقتي وارد حرم امام حسين (عليه السلام) مي‌شويد، بالاي سر امام حسين (عليه السلام)، رو به قبله بايستيد و سينه‌تان مقابل قبر حبيب بن مظاهر باشد و دست راست شما، وسط ضريح مطهر. در اينجاست كه دعا به اجابت مي‌رسد. آقا امام صادق (عليه السلام) هم كسي را از مدينه فرستاد به كربلاء تا در آنجا برايش دعا كند. هم‌چنين امام هادي (عليه السلام) هم كسي را فرستاد تا در زير قُبّه برايش دعا كنند و وقتي راوي اعتراض كرد به امام هادي (عليه السلام) كه شما خودتان حجت خدا هستيد، آن وقت من براي شما دعا كنم؟ امام هادي (عليه السلام) فرمود: «بله، من حجت خدا هستم، ولي خداوند اين ويژگي را به جدم امام حسين (عليه السلام) داده است».
    ويژگي سوم: قرار دادن ائمه (عليهم السلام) از ذريه امام حسين (عليه السلام). در اين مورد هم روايت وجود دارد.
    2. اينها عباراتي است كه بني أميه جعل كرده‌اند. إن شاء ا... در سر فرصت، مفصلاً صحبت خواهيم كرد. اينها را هم قبلاً در شبكه سلام مطرح كرده‌ام و در سايت هم موجود است.
    3. سؤالات در اين مورد زياد است و إن شاء ا... جلساتي را به اين موضوع اختصاص خواهيم داد و هم‌چنين شبهه كرده‌اند كه ايراني‌ها مديون خليفه دوم هستند و اسلام‌شان را از او دارند. من خودم تحليل مفصلي دارم. إن شاء ا... در مورد ورود اسلام به ايران و ساير مسائل، در آينده صحبت خواهيم كرد. در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، يمن جزء ايران بود و به دست أمير المؤمنين (عليه السلام) مسلمان شدند. اين آقاياني كه مي‌گويند عمر بود كه اسلام را به ايران آورد و بعد هم مي‌گويند كه صفويه بودند و غيره، بدانند كه اسلام ايرانيان از بركت أمير المؤمنين (عليه السلام) بود كه در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وارد يمن شد و از آنجا وارد شهرهاي مختلف ايران شد.
    اين آقاياني كه براي فتوحات وارد ايران شدند، اصلاً دنبال مسائل ديني و اسلامي نبودند. دنبال اين بودند كه فتح و پيروزي و كشورگشايي و فتوحات داشته باشند و غنائمي را به دست بياورند و برگردند؛ اين تمام هدف اينها بود. جناياتي كه در اين هدف انجام شد و انسان‌هايي كه كشته شدند و مظلوميني كه در اين كشورگشايي قتل عام شدند را إن شاء ا... عرض خواهيم كرد.
    * * * * * * *
    سؤال 12 :
    شما در يكي از مباحث‌تان فرموديد هر فردي كه شهادتين را جاري كند، بر او مسلمان بودن اطلاق مي‌شود و تمام احكام اسلام بر او جاري مي‌شود. سؤال من اين است كه آيا چنين فردي اگر بعد از ابراز و اظهار شهادتينش، هر عملي را انجام دهد، در دايره اسلام باقي مي‌ماند و بر او مي‌توان مسلمان بودن را جاري كرد؟ يا خير، اگر بعضي از اعمال را انجام دهد، از دايره اسلام بيرون خواهد رفت و ديگر نمي‌توانيم به او مسلمان بگوييم؟
    آنهايي كه در صدر اسلام به خانه أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هجوم بردند و بر آن حضرات ظلم كردند و در كتب معتبر أهل سنت و شيعه مشخص است كه چه كساني بودند و نيز در جنگ صفين و جنگ جمل كه در آن زمان، خليفه وقت و امام زمان آن عصر أمير المؤمنين (عليه السلام) بود، عالماً و عامداً با ايشان جنگيدند و تدارك نيرو كردند، آيا اين افراد، با وجود تمام سفارشاتي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت به أمير المؤمنين (عليه السلام) و دختر بزرگوار و معصوم‌شان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نمودند، با اينها مبارزه كردند و بر اينها ظلم كردند، اينها واقعاً در دايره اسلام باقي ماندند و آيا ما هم‌چنان مي‌توانيم به اينها مسلمان بگوييم؟
    جواب 12 :
    كسي كه ابتداءاً شهادتين را جاري مي‌كند، هم قرآن و هم سنت و روايات أهل بيت (عليهم السلام) مي‌گويد كه ايشان مسلمان است و پاك است و ذبيحه‌اش را مي‌توان خورد و مي‌توان با او ازدواج كرد. ولي اين‌گونه نيست كه اگر بعد از شهادتين هر كاري را انجام داد، باز هم حكم اسلام بر او جاري باشد. مثلاً اگر نسبت به ائمه (عليهم السلام) جسارت كند و ناسزا بگويد، مرتدّ و ناصبي است و نجس است و حتي در روايات آمده است كه فرد ناصبي، از سگ و خوك هم نجس‌تر است. هم‌چنين اگر كسي بعد از شهادتين، يكي از ضروريات دين را انكار كند و مثلاً بگويد كه منكر نماز و روزه و زكات است، باز هم مرتدّ است و از دايره اسلام بيرون مي‌رود. اين‌گونه نيست كه هر كسي بعد از اجراي شهادتين، هر كاري را خواست انجام بدهد و باز هم حكم اسلام بر او جاري شود.
    * * * * * * *
    سؤال 13 :
    1. آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، سني بودند يا شيعه؟
    2. ما دوست داريم آن‌طور كه ايشان بوده‌اند باشيم. ايشان به چه سبكي عبادت‌شان را بجا مي‌آوردند؟ به سبك امروزي ما شيعيان يا به سبك امروزي أهل سنت؟ چون عبادات ما با أهل سنت خيلي مغايرت دارد.
    3. خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه شباني مي‌كرد و حضرت علي (عليه السلام) كه كشاورزي مي‌كرد و چاه حفر مي‌كرد و الآن هم موجود است، روحانيت امروزي مقداري به بيراهه مي‌روند و همه‌شان امروز راحت‌طلب شده‌اند و كار نمي‌كنند. جوانان الآن ما هم به روحانيت نگاه مي‌كنند و به نظر من، مقداري عقائد‌شان تضعيف شده است.
    جواب 13 :
    1. بحث شيعه و سني، بعد از زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايجاد شد. ولي در حدود 42 روايت در منابع أهل سنت، مانند الدر المنثور سيوطي و ديگر كتب معتبر وجود دارد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به أمير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:
    يا علي! أنت و شيعتك هم الفائزون.
    تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص333 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص468 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص111
    يا علي! أنت و شيعتك في الجنة.
    مجمع الزوائد و منبع الفوائد للهيثمي، ج9، ص173 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج6، ص354 ـ تفسير الثعلبي، ج9، ص67 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج3، ص83 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج12، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص331 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص113 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج1، ص425
    يا علي! تأتي يوم القيامة أنت و شيعتك راضين مرضيين.
    شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج2، ص465 ـ مناقب علي بن أبي طالب لإبن مردويه الأصفهاني، ص187 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي، ج2، ص357 ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص95
    اين عبارت از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نسبت به شيعه أمير المؤمنين (عليه السلام) آمده است. ما هم افتخار مي‌كنيم كه شيعه أمير المؤمنين (عليه السلام) بوده‌ايم.
    واژه أهل سنت، اختلافي است و ظاهراً در زمان معاويه، بعد از آن‌كه امام حسن (عليه السلام) صلاح ديدند صلح كنند تا شيعيان را به كشتن ندهند، بعد از آن، سال صلح با امام حسن (عليه السلام) را سال سنت و جماعت ناميدند.
    2. شما اگر بحث‌هاي ما كه تحت عنوان فقه مقارن است را توجه بفرماييد، مي‌بينيد كه كل عقائد شيعه و أهل سنت را در فقه بيان مي‌كنيم و هفته‌اي هم 2 جلسه از شبكه جهاني ولايت پخش مي‌شود و بحث خارج فقه ما در مدرسه فيضيه قم است و الآن هم سال پنجم يا ششم است كه ادامه دارد. الآن هم بحث وضو‌ را بحث مي‌كنيم. اگر ما در وضو گرفتن، پاي‌مان را نمي‌شوييم، حدأقل 30 ، 40 دليل از كتب أهل سنت مي‌آوريم. در خود كتاب صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 49 صراحت دارد از قول عبد الله بن عمرو عاص كه نقل مي‌كند:
    فجعلنا نتوضأ و نمسح علي أرجلنا.
    ما صحابه وضو مي‌گرفتيم و بر روي پاي‌مان مسح مي‌كشيديم.
    نقل كرديم كه وقتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وضو مي‌گرفت، مسح مي‌كشيد، أمير المؤمنين (عليه السلام) مسح مي‌كشيد، خود عثمان مسح مي‌كشيد، إبن عباس مسح مي‌كشيد، قتاده، شعبي و عكرمة هم مسح مي‌كشيدند. ما اين مباحث را مفصل مطرح كرديم و مرتب هم از شبكه جهاني ولايت پخش مي‌شود.
    إن شاء ا... بعد از بحث وضو هم وارد بحث نماز مي‌شويم كه آيا «بسم الله الرحمن الرحيم» بايد خوانده شود يا خوانده نشود؟ و أدله شيعه و سني را مي‌آوريم. آيا نماز را بايد با دست بسته خواند؟ آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دست بسته نماز خوانده است يا خير؟
    شما اگر پيگير بحث فقه مقارن ما باشيد، ما خيلي مستند و مؤدب و بدون هيچ‌گونه اهانت و جسارت، مباحث را بيان مي‌كنيم. شايد مجموع اين جلسات، 300 جلسه شود و نمي‌توانيم در يك جلسه خلاصه كنيم.
    3. شما ببينيد كه الآن روحانيت تدريس مي‌كنند در حوزه و دانشگاه و ارگان‌ها. مضافاً كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أمير المؤمنين (عليه السلام)، علوم‌شان لدني بود و احتياجي به درس خواندن نداشتند، ولي آقايان طلبه‌ها بايد بروند درس بخوانند. معمولا هم درآمدي به آن شكل ندارند و اگر هم باشد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حقوقي را به عنوان وجوهات شرعيه معين كرده است و آقايان مراجع عظام تقليد هم هزينه آقايان طلبه‌ها را مي‌دهند.
    الحمد لله اين افتخار شيعه است كه حوزه‌هاي علميه‌اش وابسته به دولت و حكومت نيست و از منبر رفتن و تدريس كردن و تأليف كردن كسب درآمد مي‌كنند. اينها چيزي نيست كه حضرت‌عالي به صورت كلي بيان كنيد كه آقايان علماء به بيراهه مي‌روند. الآن 90٪ آقايان طلبه‌ها، حتي در آن زماني كه درس مي‌خوانند، تدريس هم مي‌كنند و از همان حق التدريس استفاده مي‌كنند. طلبه‌هايي هم وجود دارد در همين قم كه ماشين دارند و در نصف روزشان رانندگي مي‌كنند و براي زن و بچه‌شان كسب درآمد مي‌كنند و نصف روز را هم درس مي‌خوانند.
    * * * * * * *
    سؤال 14 :
    اين بيننده‌اي كه زنگ زدند و گفتند: «پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شيعه بوده يا سني؟»، مي‌خواهم به ايشان استدلالاً عرض بكنم كه اگر مكتب تشيع را يك مكتب حساب كنيد، تمام علماء أهل سنت و أهل تشيع بر اين عقيده واقف هستند و اعتقاد دارد كه روش و سيره أمير المؤمنين (عليه السلام)، دقيقاً منطبق با سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است و اين دو شخص، كوچك‌ترين اختلافي از نظر اعتقادات و سيره و اعمال و رفتار نداشتند و شيعه هم ادعا مي‌كند گه پيرو أمير المؤمنين (عليه السلام) است و وقتي سيره أمير المؤمنين (عليه السلام) با سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يكي باشد و اين مكتب هم امروز به تشيع نام گرفته است، خوب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم پيرو همين مكتب بوده است.
    جواب 14 :
    خيلي از بزرگان أهل سنت مانند أبو حاتم رازي در كتاب الزينة الورقة، صفحه 259 مي‌گويد:
    در زمان خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تعدادي از صحابه، شهرت داشتند به شيعه علي بن أبي طالب (عليه السلام)؛ مانند سلمان فارسي و ابوذر غفاري و مقداد و عمار و:
    يقال لهم شيعة علي.
    به اينها شيعه علي مي‌گفتند.
    هم‌چنين جناب آقاي محمد كرد علي در كتاب خطط الشام، جلد 5، صفحه 251 كه از كتاب‌هاي معتبر أهل سنت است، مي‌گويد:
    عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)، مثل سلمان الفارسي القائل: «بايعنا رسول الله على النصح للمسلمين و الائتمام بعلي بن أبي طالب و الموالاة له» و مثل أبي سعيد الخدري الذي يقول: «أمر الناس بخمس، فعملوا بأربع و تركوا واحدة و لما سئل عن الأربع قال: الصلاة و الزكاة و صوم شهر رمضان و الحج و قيل: فما الواحدة التي تركوها؟ قال: ولاية علي بن أبي طالب!! قيل له: و إنها لمفروضة معهن؟ قال: نعم، هي مفروضة معهن!!» و مثل أبي ذر الغفاري، و عمار بن ياسر و حذيفة بن اليمان و ذي الشهادتين خزيمة بن ثابت و أبي أيوب الأنصاري و خالد بن سعيد بن العاص و قيس بن سعد بن عبادة.
    در عصر رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم)، گروهي از بزرگان صحابه، به ولايت علي شناخته مي‌شدند. مانند سلمان فارسي كه مي‌گويد: «....» و أبو سعيد خدري كه مي‌گويد: «پيامبر (صلي الله عليه و سلم) ما را به 5 چيز أمر كرد و مردم به 4 مورد آن عمل كردند و يكي از آنها را رها كردند. وقتي از آن 4 مورد عمل شده سؤال كردند، گفت: نماز و زكات و روزه و حج. مردم گفتند: آن يك موردي كه مردم رها كردند، چيست؟ گفت: ولايت علي بن أبي طالب. گفتند: آيا ولايت علي هم مانند آن 4 مورد قبلي، بر مردم واجب بود؟ گفت: بله، ولايت علي هم مانند بقيه، واجب است». أبو ذر غفاري و عمار بن ياسر و حذيفة بن يمان و ذو الشهادتين خزيمة بن ثابت و أبو أيوب أنصاري و خالد بن سعيد بن عاص و قيس بن سعد بن عبادة هم جزء شيعيان علي بودند.
    صدها روايت در كتب أهل سنت داريم و يكي و دو تا نيست. خود آقاي طبراني در المعجم الأوسط، جلد 6، صفحه 354 از أبو سعيد خدري از ام سلمه نقل مي‌كند:
    فقال النبي صلى الله عليه و سلم: يا علي! أنت و أصحابك في الجنة، أنت و شيعتك في الجنة.
    پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: يا علي! تو و اصحاب تو در بهشت هستيد، تو و شيعيان تو در بهشت هستيد.
    آقاي هيثمي در مجمع الزوائد و منبع الفوائد، جلد 9، صفحه 173 اين روايت را مي‌آورد و توثيق مي‌كند و آقاي خطيب بغدادي همين تعبير را در تاريخ بغداد، جلد 12، صفحه 284 و آقاي إبن عساكر در تاريخ مدينة دمشق، جلد 42، صفحه 331 نقل مي‌كنند. ده‌ها عالم أهل سنت، رواياتي به اين مضمون را نقل مي‌كنند و تعدادشان هم كم نيست. وقتي آقايان أهل سنت در فضائل أبو بكر 4 روايت دارند، ادعاي تواتر مي‌كنند.

    * * * * * * *
    * * * * * * *
    * * * * * * *

    «««و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»»»


    دکتر سيد محمد حسيني قزويني
    ***********************************
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    کلیپ هایی در پاسخ شبکه ماهواره ای وهابیت

    **********************************




    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    وهابيت!؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تحريف در صحيح بخاري و صحيح مسلم
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-05-2011, 14:41
  2. پاسخ به شبهات غلوّ
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-05-2011, 14:36
  3. پاسخ به شبهات: شهادت حضرت زهراء (سلام الله عليها)
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-05-2011, 12:22
  4. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50
  5. اعمال شب و روز عيد فطر
    توسط کاظم سبزواری در انجمن آداب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-09-2008, 15:18

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه