نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: متن كامل اشعار شاعران آئيني در ديدار با رهبري

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض متن كامل اشعار شاعران آئيني در ديدار با رهبري



    متن كامل اشعار شاعران آئيني در ديدار با رهبري


    در آستانه ولادت با سعادت امیرالمؤمنین، علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام جمعی از شاعران آئینی، سروده‌های خود را با مضامین عمدتا مذهبی، اخلاقی و نیز بیداری اسلامی در محضر رهبر انقلاب اسلامی قرائت كردند. آنچه در ادامه می‌آید، متن اشعار خوانده شده در این دیدار است.









    شعر حسن لطفي :

    هوای دختركی را برادرش دارد
    كه خیره‌خیره نگاهی به مادرش دارد

    شبیه طفل یتیمی كه مادرش مرده
    نگاه ملتمسی بر برادرش دارد

    گرفته بازوی او را به سمت در ندود
    دری كه نام علی روی سردرش دارد

    صدای مادرش از درد می‌كشد او را
    كه دود و آتش و هیزم برابرش دارد

    دویده فضه ولی دیر شد، به خود می‌گفت
    دویده‌است كه از خاك و خون برش دارد

    چه دیده فضه، چرا روی خاك‌ها افتاد؟
    چه دیده فضه، چرا دست بر سرش دارد؟

    به دست‌های پدر تا كه بند، مادر دید
    نگاه كرد به حالی كه همسرش دارد

    كشید در پی بابا به كوچه‌ها خود را
    ولی جراحت سرخی به پیكرش دارد

    گذشت، نوبت زینب شد و خودش این بار
    گرفته دست یتیمی كه در برش دارد

    به قتلگاه عمویش نگاه می‌دوزد
    كه خنجری خبر از عطر حنجرش دارد

    كشید دست، از آن دست و دست از جان شست
    دوید تا كه بدانند باورش دارد

    و چند لحظه گذشت و میان خون حس كرد
    سرش گرفته به دامان و مادرش دارد...







    شعر اميري اسفندقه (درباره حضرت زينب سلام الله عليها) :


    حسین بود و تو بودی، تو خواهری كردی
    حسینِ فاطمه را گرم، یاوری كردی

    غریب تا كه نماند حسین بی عباس
    به جای خواهری آن‌جا برادری كردی

    گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین
    چه خواهری تو برادر؟ كه مادری كردی

    تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر
    تو راه بودی و رهرو، تو رهبری كردی

    پس از حسین چه بر تو گذشت وارث درد!
    به خون نشستی و در خون شناوری كردی

    به روی نیزه سر آفتاب را دیدی
    ولی شكست نخوردی و سروری كردی

    چه زخم‌ها كه نزد خطبه‌ات به خفاشان
    زبان گشودی و روشن سخنوری كردی

    زبان نبود، خود ذوالفقار مولا بود
    سخن درست بگویم تو حیدری كردی

    تویی مفسر آن رستخیز ناگاهان
    یگانه قاصد امت! پیمبری كردی

    بدل به آینه شد خاك كربلا با تو
    تو كیمیاگری و كیمیاگری كردی

    من از كجا و غزل گفتن از غم تو كجا؟
    تو ای بزرگ! خودت ذره‌پروری كردی





    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض



    محمود كريمي :

    جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
    در هُرم نگاه تو فسردیم و نمردیم

    نقش است به پیشانی چین‌خورده ز غیرت
    ما جان به در از داغ تو بردیم و نمردیم

    ابرو گره در هم زده چشمان شفق‌رنگ
    دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم

    اقبال نگون‌بخت نگر كاین همه سر را
    تا مرز قدم‌های تو بردیم و نمردیم

    ظرف دل بی‌حوصله جوش آمد و سر رفت
    خون دل جاری‌شده خوردیم و نمردیم

    یك عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح
    سنّ دل بی‌عار شمردیم و نمردیم

    ما زنده به عشقیم كه با عشق بمیریم
    صد مرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم







    شعر رحمان نوازني :


    شب، هر كه روی بال فرشته پرید و رفت
    روز آن‌قدر برای رسیدن پیاده نیست

    ظرفیتی بده كه تو را جست‌وجو كنم
    وقتی پیاله نیست تمنای باده نیست

    خانه‌به‌خانه گشته‌ام و خوب دیده‌ام
    هرگز كسی به خوبی این خانواده نیست

    ***

    قلبی شكست و دور و برش را خدا گرفت
    نقاره می‌زنند مریضی شفا گرفت

    دیدی كه سنگ در دل آیینه آب شد؟
    دیدی كه آب حاجت آیینه را گرفت؟

    خورشیدی آمد و به ضریح تو سجده كرد
    این‌جا برای صبحِ خودش روشنا گرفت

    پیغمبری رسید در این صحن غرق نور *
    در هر رواق خلوت غار حرا گرفت

    از آن طرف فرشته‌ای از آسمان رسید
    پروانه‌وار گشت و سلام مرا گرفت

    زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
    تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

    چشمی كنار این همه باور نشست و بعد
    عكسی به یادگار از این صحنه‌ها گرفت

    دارم قدم‌قدم به تو نزدیك می‌شوم
    شعرم تمام فاصله‌ها را فرا گرفت

    دارم به سمت پنجره‌فولاد می‌روم
    جایی كه دل شكست و مریضی شفا گرفت


    وقتی شعرش تمام شد، رهبر گفت: آفرین؛ ولی اون «پیغمبری» را یك كاریش بكنید. (*) نمی‌دانم شما چه تأویلی دارید اما اینكه پیغمبر(ص) در رواق حضرت رضا(ع) غار حرا پیدا كند، كمی نامانوس است با فهم ما از مقام رفیع نبوت؛ این بزرگواران همه امت و شاگردان پیغمبرند.


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  4. #3
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض





    نوحه محمد صميمي :


    توو آرزوی لب سقا
    شریعه در خروشه

    هزار هزار چشمه خواهش
    زیر پاهاش می‌جوشه

    دل فرات موج می‌زنه كه ای تشنه! لب تر كن لب‌هاتو
    شدم شبیه شوره‌زار دارم می‌نوشم اشك چشماتو
    شعله به جون من نكش بیا و نشكن جام دستاتو

    به من بگو وقتی بهم رسیدی
    تو انعكاس موج من چی دیدی

    آب روون قطره‌ای از تو
    به كام من حرومه

    اگه تو مشكم نمونی
    كار سقا تمومه

    یادت بمونه ای فرات كه ارباب من تشنه آبه
    تا خیمه‌گاه خنك بمون كه مثل آتیش دل‌ها بی‌تابه
    تویی همون بارونی كه دوای درد طفل ربابه

    زلال تو تیمم وضومه
    رسوندنت به خیمه آرزومه

    ای ساقی لب‌تشنگان اباالفضل(ع)
    از كف بریز آب روان اباالفضل(ع)



    رهبر بعد از نوحه صمیمی گفت: خوب است. ولی مضمون نوحه را باید ببرید به سمت مفاهیم آموزنده. البته من مخالف نیستم با این مضامین احساسی و تخیلات احساس‌برانگیز كه مصیبت را تشریح می‌كند؛ ولی حالا كه شما دارید در باب نوحه كار جدید می‌كنید و فكر می‌كنید، این را حتما در برنامه بگذارید كه مضمون نوحه، باید آموزنده باشد. كم هم نداریم مضامین آموزنده‌ای كه امروز مردم به آنها احتیاج دارند. این منافاتی هم با مصیبت‌خوانی و روضه‌خوانی ندارد. موفق باشید.






    شعر قاسم صرافان :


    حتی به خنده‌ای شده مهمانمان كنید
    زلفی نشان دهید و پریشانمان كنید

    از ما مسافران قدم دور خود زدن
    سلمان شدن گذشت، مسلمانمان كنید

    یك نور واحدید كه در چارده افق
    تكرار می‌شوید كه حیرانمان كنید

    ***

    لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حكایتی!
    تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی!

    به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام
    و به خال كنج لبت سلام، كه نشسته با چه ملاحتی

    به جمال، وارث كوثری، به خدا محمد دیگری
    به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی!

    بلغ‌العلی به كمال تو، كشف‌الدجی به جمال تو
    به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی

    شده پر دو چشم در ازل، یكی از شراب و یكی عسل
    نظرت چه كرده در این غزل، كه چنین گرفته قرابتی

    تو كه آینه تو كه آیتی، تو كه آبروی عبادتی
    تو كه با دل همه راحتی، تو قیام كن كه قیامتی

    زد اگر كسی در ِخانه‌ات، دل ماست كرده بهانه‌ات
    همه جا گرفته نشانه‌ات، به چه حسرتی، به چه حالتی!

    نه مرا نبین، رصدم نكن، و نظر به خوب و بدم نكن
    ز درت بیا و ردم نكن، تو كه آستان سخاوتی

    ***

    عشق من و تو چه ماجرایی دارد
    این قصه چه شاهی چه گدایی دارد

    من بین صفا و مروه هم می‌گویم
    ایوان نجف عجب صفایی دارد




    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  5. #4
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض





    شعر احمد علوي (درباره امام علي عليه السلام) :


    بر آسمان شهر شما مردم! این سایه مستدام نخواهد ماند
    این مِی‌ای كه در غدیر خم آماده‌ است، در جامتان مدام نخواهد ماند

    چون برگه‌های باطله خواهد سوخت، در گیر و دار زلزله خواهد مرد
    شعری كه از امام نخواهد گفت، شهری كه با امام نخواهد ماند

    مردی كه جبرئیل به پابوسش، لبریز السّلامُ علیكم بود
    در بین راه خانه و نخلستان، در حسرت سلام نخواهد ماند

    سرمست حاكمیت‌تان بودید، او داغدار این حَكَمیت بود
    آن‌جا كه حرف، حرف ابوموساست، از دین به غیر نام نخواهد ماند

    وقتی نماز حربه دشمن شد، مانند روز بر همه دشمن شد
    حتی نشانه‌های مسلمانی، در مسجدالحرام نخواهد ماند

    طوفان شقشقیه به راه افتاد، تا آن نگاه خسته به ماه افتاد
    دانست ماهِ از نفس‌افتاده، در بند التیام نخواهد ماند

    تا كربلا و علقمه در پیش است، خون‌گریه‌های فاطمه در پیش است
    ظلمی كه از مدینه به راه افتاد، در كوفه ناتمام نخواهد ماند

    ای منكران بی‌خبر و سرمست، مردی كه پشت كعبه به او گرم است
    بعد از حضور حیدری‌اش دیگر، حرفی جز انتقام نخواهد ماند

    ***

    مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند
    مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند

    وصله‌های لباس و پاپوش‌اش، و یتیمان مست آغوش‌اش
    راز آن كیسه‌های بر دوش‌اش، در شب تار را نفهمیدند

    مردمِ دل‌بریده از بعثت، كه فقط فكر آب و نان بودند
    مثل اشراف عهد دقیانوس، قصه غار را نفهمیدند

    با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند
    خم به ابروی‌شان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند

    نیمه‌شب بود و سایه‌ها آرام، كوچه را خیس اشك می‌كردند
    گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند

    لات‌هایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند
    بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند

    آخر قصه‌اش بهاری بود، سوره انفطار جاری بود
    عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند

    كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزه‌دارتر بودند
    بس كه لب‌تشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند



    رهبر یك بند آفرین گفت به شعری كه علوی خطاب به مردم زمانه امام علی(ع) خواند. علوی بین شعر خواندن احساساتی شد و به گریه افتاد. آخر كار هم رهبر گفتند: خیلی خوب بود. كار نو و شسته رفته‌ای بود. موفق باشید.



    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  6. #5
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض





    شعرخوانی ولی‌الله كلامی زنجانی (درباره امام علي عليه السلام) :

    این سیزده رجب عجب محترم است
    چون روز طلوع آفتاب كرم است

    حاجی! به طواف كعبه آرام برو
    چون سید اوصیا درون حرم است
    ***

    حق روز ازل كل نِعم را به علی داد
    بین حكما حُكمِ حَكَم را به علی داد

    معنای یدالله همین است و جز این نیست
    كاتب كه خدا بود قلم را به علی داد

    می‌خواست به تصویر كشد قدرت خود را
    در معركه شمشیر دو دم را به علی داد

    عمّال شیاطین همه ماندند تهی‌دست
    تا احمد محمود علم را به علی داد

    یاران ولایت به خدا اهل بهشتند
    الله كریم است، كرم را به علی داد

    هر مملكتی تابع فرمان امیری است
    ایران، دلِ افتاده به غم را به علی داد

    از نسل علی یك علی آمد به خراسان
    یعنی كه خدا كل عجم را به علی داد

    كوچك‌تر از آن است عجم فخر فروشد
    گو حیدری‌ام، یار دلم را به علی داد

    سبقت بگرفت اُمّ علی ز اُمّ مسیحا
    روزی كه خدا حق قدم را به علی داد

    مملوك ببین مالك دین در شب میلاد
    تنظیم سند كرد و حرم را به علی داد

    بودی همه اشراف عرب طالب زهرا
    طه گهر عهد قِدَم را به علی داد

    بگذاشت كف فاطمه را بر كف حیدر
    با فاطمه شش دنگ ارم را به علی داد

    از یُمن همین وصلت فرخنده كلامی!
    حق زینب آزاده‌شیم را به علی داد

    ***

    ناپاك قطره‌ام كه پی آب كُر روم
    شرمنده از گناه، به دنبال حُر روم

    آموختم ز حر كه به دربار اهل بیت
    با دست خالی آیم و با دست پُر روم




    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  7. #6
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض





    شعر سيد رضا مويد خراساني (درباره امام علي عليه السلام) :

    ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
    در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان

    در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان
    «یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر» را با ما بخوان

    با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی
    هم‌چنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی

    دانه اشكی چنان آیینه صافت می‌كند
    سوز آهی محرم بزم عفافت می‌كند

    رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت كند
    ذات حق دعوت برای اعتكافت می‌كند

    معتكف در مسجد آن‌چه دید جز آن‌جا نبود
    اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود

    مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی
    پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی

    می‌رسد بر گوش جانش نغمه‌های یا علی
    اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی

    چون سر آمد اعتكافش، عشق شد هم‌دوش او
    تا برآمد آفتابی بود در آغوش او

    ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر
    تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر

    چون صدف این گوهر یك‌دانه را در بر بگیر
    خانه را بگشا و صاحب‌خانه را در بگیر

    در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند
    خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند

    ای حرم غسل زیارت كن جمالش را ببین
    چهره‌ی چون ماه و ابروی هلالش را ببین

    خط بكش بر روی بت‌ها و خط و خالش را ببین
    بر سر دست رسول‌الله مقالش را ببین

    كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان
    هرچه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان

    چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد
    از نگاهش عقده‌ی غم به پیمبر باز شد

    شهر علم مصطفی(ص) را بر جهان در باز شد
    حجت داور لبش با نام داور باز شد

    ای حریم كعبه! بشنو این ندای دلنشین
    آیه‌های مؤمنون را از امیرالمؤمنین(ع)

    اختیارش با خدا و عالمش در اختیار
    مرد میدان‌های علم و حلم و مجد و افتخار

    جُرج جُرداق مسیحی گفت در هر روزگار
    كاش می‌شد یك علی وین ویژگی‌ها آشكار

    این نخواهدشد ولی از مكتب ایثار او
    كاش خیزد هر زمان چون میثم تمّار او



    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  8. #7
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض





    شعر علي انساني (درباره كربلا) :


    قلم به دست گرفتم كه ماجرا بنویسم
    غریب‌وار پیامی به آشنا بنویسم

    نرفته یك غمی از دل، غمی دگر رسد از راه
    ز خانه‌ی دل تنگ و برو بیا بنویسم

    غریبی من و دل را كسی چه داند و بهتر
    كه مویه‌های غریبانه با رضا بنویسم

    پی رضای امام رئوف بودم و گفتم
    روم به توس ولیكن ز كربلا بنویسم

    به یاد كودكی و درس و مشق و مدرسه افتم
    دوباره مشق ز بابا و طفل و آ بنویسم

    چه كودكانه و خوش‌باورانه بود و فسانه
    نه آبی آمد و نه یادی و من چرا بنویسم؟

    گهی ز پشت حسین و گهی ز فرق اباالفضل
    یكی‌یكی كه شنیدم، دو تا دو تا بنویسم

    به یاد قامت عباس و دست و همت سقا
    رسا اگر چه نگویم ولی رسا بنویسم

    به جای دست روی چشم تیر نهادم
    مركبی ز بصیرت بیار تا بنویسم

    به فرش خاك بیابان، به عرش نیزه دونان
    تنی جدا بسرایم، سری جدا بنویسم

    چه بر سر تنش آمد؟ ز من مپرس كه باید
    ز توتیا شده در چشم بوریا بنویسم

    بنی‌اسد بگذارید من به قبر شهیدان
    غزل نه قطعه از آن قطعه‌قطعه‌ها بنویسم

    ز نوك نیزه و كنج تنور و دیر نصارا
    تمام سیر و سفر بود، از كجا بنویسم؟

    چه‌ها گذشت به بزم یزید با دل زینب
    شراب را بگذارم كباب را بنویسم

    لبی لبالب قرآن، لبی به طعنه و طغیان
    دگر مپرس سزا نیست ناسزا بنویسم







    شعر حسين رستمي (درباره امام رضا عليه السلام) :


    بنویس كه هرچه نامه دادم نرسید
    بنویس كه یك نفر به دادم نرسید

    بنویس قرار من و او هفته بعد
    این جمعه كه هرچه ایستادم نرسید

    ***

    خانه‌های آن كسانی می‌خورد در، بیشتر
    كه به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر

    عرض حاجت می‌كنم آن‌جا كه صاحب‌خانه‌اش
    پاسخ یك می‌دهد با ده برابر بیشتر

    گاه‌گاهی كه به درگاه كریمی می‌روم
    راه می‌پویم نه با پا، بلكه با سر، بیشتر

    زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
    زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر

    گردنم در زیر دیِن آن امامی هست كه
    داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر

    آن امامی كه «فداكِ» گفتنش رو به قم است
    با سلامش می‌كند قم را معطر بیشتر

    قم همان شهری كه هم یك ماه دارد بر زمین
    همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر

    قصد این بار قصیده از برادر گفتن است
    ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر

    من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم
    لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر

    عازم مشهد شدم تا با تو درد دل كنم
    بودنم را می‌كنم این‌گونه باور بیشتر

    مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد
    هركه بامش بیش، برفش... نه! كبوتر، بیشتر

    چار فصل مشهد از عطر گلاب آكنده است
    این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

    پیش تو شاه و گدا یكسان‌ترند از هر كجا
    این حرم دیگر ندارد حرف كمتر، بیشتر

    ای كه راه انداختی امروز و فردای مرا!
    چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر

    از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت
    من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر

    بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی
    جان زهرا(س) چون شنیدم كه به مادر بیشتر...

    بیشترهایی كه گفتم از تو خیلی كمترند...



    رستمی شعر می‌خواند و رهبر قافیه‌ها را حدس میزد و با ردیف، آرام هم‌خوانی می‌كرد با رستمی و گاهی آفرینی می‌گفت بعد از «بیشتر»‌های ردیف. قصیده‌ی رستمی امام رضایی بود و چه خوب بود. آدم را یاد دلتنگی‌اش می‌اندازد از دوری امام رضا(ع).
    رهبر بعد از شعر گفت: زنده باشید، طیب‌الله انفاسكم، موفق باشید. خیلی باحال و خوش لفظ و خوش مضمون. آفرین.


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  9. #8
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض






    شعر سيد حميدرضا برقعي (درباره بيداري اسلامي) :


    زخمی‌ام، التیام می‌خواهم
    التیام از امام می‌خواهم

    السلامُ علیك یا ساقی
    من علیك ‌السّلام می‌خواهم

    تا بگردم كمی به دور سرت
    طوف بیت‌الحرام می‌خواهم

    در نجف سینه بی‌قرار از عشق
    گفت: «لایُمكن‌الفرار» از عشق

    ***

    باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
    مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

    بحر آرام دگرباره خروشان شده‌ است
    ساحل خفته پر از لؤلؤ و مرجان شده ‌است

    دشمن از وادی قرآن و نماز آمده ‌است
    لشكر ابرهه از سوی حجاز آمده‌ است

    با شماییم، شمایی كه فقط شیطانی است
    (دین اسلام نه اسلامِ ابوسفیانی است)

    با شماییم كه خود را خبری می‌دانید
    و زمین را همه ارث پدری می‌دانید

    با شماییم كه در آتش خود دود شدید
    فخر كردید كه هم‌كاسه نمرود شدید

    ننگ دیگر به رخ اصل و نسب ننشانید
    لكه ننگ به دامان عرب ننشانید

    گردباد آتش صحراست، بترسید از آن
    آه ِ این طایفه گیراست، بترسید از آن

    هان! بترسید كه دریا به خروش آمده ‌است
    خون این طایفه این بار به جوش آمده ‌است

    صبر این طایفه وقتی كه به سر می‌آید
    دیگر از خُرد و كلان معجزه بر می‌آید

    صبر كن! سنگ كه سجّیل شود می‌فهمید
    آسمان غرق ابابیل شود می‌فهمید

    پاسخت می‌دهد این طایفه با خون اینك
    ذوالفقاری ز نیام آمده بیرون اینك

    هان! بخوانید كه خاقانی از این خط گفته است
    شعر «ایوان مدائن» به نصیحت گفته است

    هان! بترسید كه این لشكر بسم‌الله است
    هان! بترسید كه طوفان طبس در راه است

    یا محمد! تو بگو با غم و ماتم چه كنیم؟
    روز خوش بی تو ندیدیم به عالم، چه كنیم؟
    پاسخ آینه‌ها بی‌تو دمادم سنگ است
    یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

    بانگ هیهات حسینی است رسیده است از راه
    هر كه دارد هوس كرب‌وبلا بسم‌الله








    شعر هادي جان فدا (درباره حضرت علي اصغر عليه السلام) :


    در داغ تو كوه از كمر می‌شكند
    محمل نشكست بلكه سر می‌شكند

    تو از دل من چه انتظاری داری؟
    وقتی كه نماز در سفر می‌شكند

    ***

    بگو كه یك‌شبه مردی شدی برای خودت
    و ایستاده‌ای امروز روی پای خودت

    نشان بده به همه چه قیامتی هستی
    و باز در پی اثبات ادعای خودت

    از آسمانیِ گهواره روی خاك بیفت
    بیفت مثل همه مردها به پای خودت

    پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
    ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت

    كه شاید آخر سیر تكامل حَلق‌ات
    سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت

    یكی به جای عمویت كه از تو تشنه‌تر است
    یكی به جای رباب و یكی به جای خودت

    بده تمام خودت را به نیزه‌ها و بگیر
    برای عمه كمی سایه در ازای خودت

    و بعد، همسفر كاروان برو بالا
    برو به قصد رسیدن، به انتهای خودت

    و در نهایت معراج خویش می‌بینی
    كه تازه آخر عرش است، ابتدای خودت

    سه روزِ بعد، در افلاك دفن خواهی‌شد
    كنار قلب پدر، خاك كربلای خودت





    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  10. #9
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض







    شعر محسن عرب خالقي(درباره حضرت علي عليه السلام) :


    دنیای بی‌امام به پایان رسیده است
    از قلب كعبه قبله ایمان رسیده است
    از آسمان حقیقت قرآن رسیده است
    شأن نزول سوره «انسان» رسیده است

    وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند
    در قاب كعبه وجه خدا را نشان دهند

    روزی كه مكه بوی خدای احد گرفت
    حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت
    دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت
    خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت

    از سمت مستجار، حرم سینه چاك كرد
    كوری چشم هرچه صنم سینه چاك كرد

    وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف كرد
    وقتی علی به خانه خود اعتكاف كرد
    وقتی خدا جمال خودش را مطاف كرد
    كعبه سه روز دور سر او طواف كرد

    حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است
    با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است

    از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست
    خورشید عدل از دل كعبه بر آمده‌ست
    از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست
    حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست

    جانِ جهان همین كه از آن جلوه جان گرفت
    حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

    ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!
    ای منتهی به كوچه‌ی تو ردّ پای ما!
    ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!
    پیر پیمبران، پدری كن برای ما!

    لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها
    دستی بكش به روی سر ما یتیم‌ها

    پشت تو جز مقابل یكتا دو تا نشد
    تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد
    حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد
    خاك تو هر كسی كه نشد توتيا نشد

    ای شاه حُسن!‌ با تو «گدا معتبر شود»
    آری! «به یمن لطف شما خاك زر شود»

    ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!
    شیرینی اذان و اقامه به كام ما!
    تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما
    «ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»

    این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است
    بر پای تو هر آن‌كه نماند نماندنی است







    شعر حبيب الله چايچيان(درباره حضرت علي عليه السلام) :


    ایران به نور عترت قرآن منور است
    ما را لقای مهدی موعود در سر است

    این‌جاست كشوری كه فزون از هزار سال
    بر تاركش ولای علی سایه‌گستر است

    این‌جاست كشوری كه در آن عالمی فقیه
    از لطف حق بر امت اسلام رهبر است
    ***
    من پیرو دعبل و كمیتم
    من سائل باب اهل بیتم

    گر دست علی مرا نگیرد
    لنگ است در آن جهان كمیتم

    ***
    در قبله‌گه راز فرود آمد ماه
    یا زادگه علی بود بیت‌الله

    از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت
    تا این كه ره وصال گردد كوتاه

    مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت
    افكند خدای پرده بر سِرُّالله

    در بسته و دیوار به هم آمده بود
    جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه

    از راز و نیاز بنده و معبودش
    در خلوت آن خانه نشد كس آگاه

    در باز نشد گرچه بسی كوشیدند
    هر دیده به صد سوال می‌كرد نگاه

    هرجا سخن از قصه بیت‌الله بود
    افتاد حكایت حرم در افواه

    نومید شدند و مات و حیران ماندند
    تا باز مگر خدای بگشاید راه

    تا این كه به پیش چشم حیرت‌زدگان
    دیوار شكافت بار دیگر ناگاه

    از بیت خدا برون یدالله آمد
    لاحولَ و لا قوهَ إلّا بالله

    شد حبس نفس‌ها چو جمالش دیدند
    تا آینه گَرد غم نگیرد از آه

    با بنتِ اسد خود اسدالله آمد
    از بیت احد مهر درآمد با ماه

    بوسند خلایق حجرالاسود را
    چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه

    خاموش حسانا كه مقام است بلند
    ترسم بود این گفته كوتاه گناه




    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  11. #10
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض





    شعر غلامرضا سازگار (درباره حضرت علي عليه السلام):


    به خود آی یك لحظه ای دل خدا را
    بكش دیو نفس و بیفكن هوا را

    گر آزادی از دام شیطان حذر كن
    وگر بنده‌ای بندگی كن خدا را

    هیاهو رها كن هم‌آغوش او شو
    دعا باش بگذار لفظ دعا را

    بود به ز صد سال شب‌زنده‌داری
    اگر دور از خود كنی یك خطا را

    اگر مسلمی سر به تسلیم آور
    اگر شیعه یار علی باش یارا!

    ولی خدا، ركن دین، جان احمد
    كه در دست دارد زمان قضا را

    ركوع و زكات علی هر دو با هم
    شرف داده‌اند آیه «إنّما»را

    به غیر از وجود علی را نبینی
    شناسی اگر نقطه تحت باء را

    علی داد شمشیر خود را به قاتل
    علی كرد مبهوت بذل و عطا را

    جوانمرد را باید این چار خصلت
    كه هر چار را شیر حق بود دارا

    به مسكین تواضع، به سائل تبسم
    به دشمن محبت، به قاتل مدارا

    به روغن نیالود نان جبین را
    ندیدند در سفره‌اش دو غذا را

    سه شب كرد با جرعه‌ای آب، افطار
    شرف داد با بذل نان «هل‌أتی» را

    جهان است یك تربت پاك و در بر
    گرفته چو جان جسم مولای ما را

    چراغ چهل آسمان و عجب نیست
    كه روشن كند یك‌شبه چل سرا را

    علی! ای تمام عدالت كه آخر
    شدی كشته عدل خود آشكارا

    جهادت بها داد دین نبی را
    غدیرت نگه داشت غار حرا را







    شعر محمد علي مجاهدي :


    دلی كه خانه مولا شود حرم گردد
    كز احترام علی كعبه محترم گردد

    من از شكستن دیوار كعبه دانستم
    كه هر كجا كه علی پا نهد حرم گردد

    هنوز روز خوش دشمن است تا آن روز
    كه ذوالفقار زبان علی دو دم گردد

    دلی كه جام بلا را كشیده تا خط جور
    چه احتیاج كه دنبال جام جم گردد

    قبول خاطر خون خدا شدن شرط است
    نه هر كه مرثیه‌ای ساخت محتشم گردد

    عزای ماست كه هر سال می‌شود تكرار
    وگرنه حیف محرم كه خرج غم گردد

    نه هر كه كشته شود می‌توان شهیدش گفت
    نه هر سری كه به نی می‌رود علم گردد

    حدیث عشق و وفا ناسروده می‌ماند
    مگر كه دست علمدار ما قلم گردد

    هنوز شعله‌ور از خیمه‌های عاشوراست
    ز شور شیونی دل مباد كم گردد




    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. يار خراساني
    توسط محبّ الزهراء در انجمن رهبری
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 31-03-2011, 19:35
  2. از عالم پندار تا عالم ديدار
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 14-02-2011, 06:35
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 13-02-2011, 16:36
  4. اهل بيت(علیهم السلام) مشتاق ديدار مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-01-2011, 09:22

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه