تفاوت مرگ مغزی با سایر حالات مشابه
استفاده از کلمه مرگ مغزی در مواردی که حالتهاي مشابهمرگ مغزي اتفاق افتاده است ولی مرگ مغزی رخ نداده ،صدمه بزرگی بر پیکر اهدای عضووارد می کند.
از جمله مواردی که علائم شبیه به مرگ مغزی ایجادمیکند عبارت است از:
سندرم قفل شدن: که به دنبال آسيب قسمتی از مغز ايجاد مي گردد . در سندرم قفل شدن بيمارازمحيط پيرامون خود آگاه است ولي به جز پلك زدن خود به خودي و حرکات عمودي چشم هاقادر به حرکت عضلات اندام ها، تنه و صورت نيست .در واقع در این حالت هوشیاری کاملیا نسبی وجود دارد ولی دستورات حرکتی از مغز به عضلات نمیرسد در نتیجه فرد فقطارتباط غیر کلامی دارد. که به عنوان مثال به دنبال سکته مغزی ،تومورها و سکته مغزیرخ می دهد.
سندرم گیلن باره و مسمومیتبا ارگانوفسفره: هم می تواند مقلد این حالت باشد .
حالت نباتي پايدار:در اين وضعيت بيمار تواناييشناخت خود را از دست مي دهد و با اينكه شخص بيدار به نظر مي رسد و چشمانش باز است وداراي يك سري حركات غير ارادي است و هيچ عملكرد ذهني و شناختي وجودندارد.
اين حالت تقريبا" هميشه در پيكمارخ مي دهد و ضايعه در منطقه وسيعي از كورتكسمغز و ماده سفيد ساب كورتيكال وجود دارد، لذا فعالیت نیمکره ها به طور تقریبا کاملاز بین میرود و ولي فعاليت ساقه مغز به طور نسبي وجود دارد به طور کلی جزء با شعورزندگی وجود ندارد و فقط فعالیت های نباتی بدن شامل تنفس ،تنظیم دما،کارکرددستگاههای گوارش، کلیه ها و... باقی می ماند.در این وضعیت سیکل خواب و بیداری وجوددارد و بیمار به تحریکات دردناک واکنش مختصری نشان میدهد . این حالت نباید اشتباهامرگ مغزی قلمداد شود .
آبوليا:در اين حالت آپاتي شديد وجود دارد و بيمار نه قادر به تكلم است و نه حركات خودبخوديدارد . آسيب در ناحيه فرونتال دو طرف اتفاق مي افتدو ساقه مغز سالماست.
هايپوترمی:اگر دمای بدنزیر 32 درجه سانتیگراد باشد حالتی مشابه مرگ مغزي اتفاق می افتد که با گرم کردنبیمار از بین می رود.
برخی موارد مسموميت دارويي مثلمسمومیت با ضد تشنج ها، خواب آورها ، باربيتورات ها وبلوك كننده هاي عصبي عضلانينیز علائم مرگ مغزی را تقلید میکنند.
جهت تشخیص دقیق مرگ مغزی قطع تمام داروهاي پايين آورنده فشارخون،ضد تشنج ها، خواب آورها ، باربيتورات ها و بلوكرهاي نوروماسكولر در همان ابتدايتشخيص لازم است.
در برخی موارد برنامه های صدا-سیما یا صحبت هایکارشناسی نشده در زمینه اهدای عضو باعث برداشت غلط افراد از مرگ مغزی میشود کهاصلاح مجدد آن در اذهان نیازمند صرف زمان و انرژی بسیار است.