نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: حكايت ذونواس‏

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض حكايت ذونواس‏

    حكايت ذونواس‏




    در زمان حضرت عيسى، عليه السلام، پادشاهى زندگى مى ‏كرد به نام ذونواس كه يهود متعصبى بود. وقتى حضرت عيسى به رسالت مبعوث شد، دين حضرت موسى تحريف شده بود، لذا حضرت دين واقعى را به مردم ابلاغ مى ‏كرد و آنان كه در پى حقيقت بودند به او مى‏ گرويدند.


    ذانواس كه از اين مساله ناراحت بود دستور داد در شهر نجران عده‏اى از مردم با ايمان را كه به حضرت مسيح پيوسته بودند دستگير كنند. عمّال حكومت نيز عده‏اى زن و مرد و كودك و جوان را بازداشت كردند (قرآن درباره تعداد اين افراد سخنى نمى‏گويد). سپس، ذونواس دستور داد در يك گودال بزرگ مواد آتش‏زا بريزند، و اين همان است كه قرآن در وصفش مى‏گويد:
    «النار ذات الوقود».


    وقتى شعله‏ هاى آتش زبانه كشيد، ذونواس به اين گروه مومن گفت: يا از دين مسيح برگرديد و يهودى شويد، يا زنده ‏زنده در آتش بسوزيد! وقتى همه آن‏ها به او پاسخ منفى دادند، دستور داد آن‏ها را در آتش بياندازند.



    اين نص صريح قرآن است. روايت و قصه و داستان نيست. خداوند مى ‏فرمايد كه همه آن مردم مومن را در آتش انداختند و خودشان دور آتش نشستند و سوختن آن‏ها را تماشا كردند:
    «و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود».


    يعنى با چشم‏هاى ناپاك خود نگاه مى ‏كردند و مى ديدند كه چه بلايى بر سر اين بندگان خوب خدا مى ‏آيد. آن هم به جرم اين‏كه خدا را پذيرفته بودند:
    «ما نقموا منهم إلا أن يؤمنوا باللّه العزيز الحميد».
    نه گفتن براى آنان به قيمت زنده‏ زنده سوزانده شدنشان تمام شد. و اين در حالى است كه ما وقتى نه مى ‏گوييم، هم آبرويمان بيشتر مى ‏شود و هم احتراممان! مردم هم مى ‏گويند: اين جوان عجب جوان پاكى است، يا اين كاسب از اولياى خداست، يا آن كارمند چه آدم مؤمنى است! نه زنده‏زنده آتشمان مى ‏زنند و نه خانه‏مان را سرمان خراب مى‏كنند.


    امام صادق، عليه السلام، در روايتى مى ‏فرمايند: اين عده را كه زنده‏زنده در آتش سوزاندند. عده‏اى از مؤمنين را در روزگارى ديگر گرفتند و گفتند: از دين برگرديد! و آن‏ها را زنده‏زنده با ارّه دوسر ارّه كردند.


    در قيامت، ما جواب اين انسان‏ها را چه مى ‏توانيم بدهيم؟ خدا اصحاب اخدود و اين اره شده‏ ها را حاضر مى ‏كند و مى‏ گويد: چطور اين‏ها توانستند نه بگويند، اما شما براى دو روز زندگى كثيف و رسيدن به شهوتى حيوانى، و مقدارى پول كه از تقلب در مى ‏آوريد، نتوانستيد نه بگوييد؟ عذرتان قابل قبول نيست!



    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حكايت سبكتكين با آهو
    توسط محبّ الزهراء در انجمن حكايات و داستان ها
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-08-2011, 22:55
  2. يك آيه به همراه حكايت و شعر
    توسط mostafa194 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 20-03-2011, 20:04
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 22-01-2011, 16:39
  4. حكايت ديدار اسماعيل هرقلي
    توسط hossein moradi در انجمن تشرف یافتگان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 29-12-2010, 09:40
  5. جزيره خضرا
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-09-2010, 11:04

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه