صفحه 8 از 20 نخستنخست 123456789101112131415161718 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 71 به 80 از 197

موضوع: به یاد مادرم؛ لالایی برای مادر با گویش مازندرانی و فارسی

  1. #71
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    کاش میشد لحظه های باتو بودن روی قلبم مینوشتم

    دوست دارم لحظه هایم زنده باشد

    کاش میشد روزها بار دگر تکرار میشد

    روزهای باتوبودن .روزهای شادی و غم

    میگرفتم بوسه گرم ازلبانت

    آن نگاه عاشقانت

    درکنارت بودن وآوازخواندن

    دیدن چشم سیاهت .های های اشکهایت

    کاش میشد زندگی باشد همیشه

    درکنارت نغمه های عشق خواندن

    کاش عمرما تکراری دگر داشت

    تا ازاول باتو باشم

    بی تو بودن سخت وجانسوزاست برایم

    کاش میشدلحظه ها تکرارمیشد

    یا که ساعت اززمانها پاک میشد

    درسکون این زمانها باتو باشم

    وای برمن

    گرزمان ساکن بماند عمرما ساکن نماند

    کاش میشد با زمان ساکن بمانیم

    باتو باشم درتمام لحظه هایم

    لحظه ها گر بگذرد شادی نماند دردل ما

    لحظه ها فرسوده میگردندبرما

    گر نماند آنچه هست درخاطر ما

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #72
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سـاعـت ۵.....

    سـاعـت ۵

    شبیه فصل خـزان در بهـار ساعت ۵

    رسیده حـادثه در انتـظار ساعت ۵

    ز حال خود چه بگویم در این میان رفته است

    دلم به سرقت یک جمعه دار ساعت ۵

    هنوز عقربه ها روی ساعت چارنــد

    هنوز چشم به ساعت شمـار ساعت ۵

    نبوده ای که ببینی رسیـده فریادم

    به ابرهای زمان که ببـار ساعت ۵

    رهـا نمی شوم از زیر کوله بار غمت

    چرا ریخته در کـوله بار ساعت ۵

    دوباره ساعت من زنگ می زند اما

    چقد مانده به وقت قـرار ساعت ۵



    ساعت ۵ یه عصر پاییزی در انتظار عزیزی بودم که هیچوقت نیومد

    و روز بعد دل به خاک سپرد و واسه همیشه باهام وداع کرد

    حالا فقط عصرهای ۵ شنبه ساعت ۵ میرم واسه دیدنش اما افسوس واسه همیشه خوابیده...




    صمد بهرامی


  4. #73
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سلام بانوی من

    سلام مادرم
    دستهایم تو را میجوید
    اگرچه من کجا و تو کجا
    اما خیال و رویایت زیباست
    در رویایم سر بر دامنت مینهم
    اشکهایم اگرچه برا ی دنیاست اما
    مهر تو فزونتر از این حرفاست
    دست بر گونه هایم بگذار
    مهربانی ات را به بازارم بیار
    من تنهای این شهرم
    غریب تر از دورترین ستاره ها
    منم و نیاز سردرگم و تنهایی
    دل من خسته ز بی فردایی
    اه مادر
    نگرانتر از تو
    چه کسی دست مرا میگیرد
    من به تو پناه اورده ام از هرچه شکست
    از هرچه دروغ
    از هرچه ریا
    دل من میخواهد به تو پیوند خورد
    چه کنم با غم دل
    منم و حسرت تو
    شب و خون خوردن و ساکت ماندن
    تو کجایی مادر
    بی بها گردیدم
    مانده در راهم و کس نیست که نیست
    که اگر هم باشد
    زخم ودردیست دگر
    تو کجایی مادر تو کجایی مادر
    مانده در راهم و کس نیست که نیست
    تو کجایی مادر


  5. #74
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مادر،

    اي لطيف ترين گل بوستان هستي،

    اي باغبان هستي من،
    گاهِ روييدنم باران مهرباني بودي که به آرامي سيرابم کند.

    گاهِ پروريدنم آغوشي گرم که بالنده ام سازد.

    گاهِ بيماري ام، طبيبي بودي که دردم را مي شناسد و درمانم مي کند.

    گاهِ اندرزم، حکيمي آگاه که به نرمي زنهارم دهد.

    گاهِ تعليمم، معلمي خستگي ناپذير و سخت کوش که حرف به حرف دانايي را در گوشم زمزمه مي کند.

    گاهِ ترديدم، رهنمايي راه آشنا که راه از بيراهه نشانم دهد.

    مادر تو شگفتي خلقتي، تو لبريز از عظمتي؛ تو را سپاس مي گويم و مي ستايمت.

  6. #75
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مادر ابتدا و انتهای هر عشق

    هنگامی که در دالان سیاه زمان و مکان بین دو جهان دست و پا می زدم و

    راهی برای روشنایی می جستم

    گرمایی احساس کردم و آرامشی نمی دانستم که کجا هستم

    اطرافم را سیاهی فرا گرفته بود و من در پی نوری برای رسیدن و

    گرمای وجود تو بود که این زندان را برای من قابل تحمل می کرد

    با من حرف می زدی و من می شنیدم و

    احساس می کردم نوازشم می کردی و

    من مشتاق تر برای لحظه ای که ببینمت

    روز ها و ماههای زیادی را صبر می کردم تا اینکه روز موعود فرا رسید و ما را وادار کرد

    تا برای دیدن هم رنج و دردی زاید الوصف را تجربه کنیم

    دردی شیرین بود دردی که انتهایی بسیار شیرین داشت دیدار.


    و من روی زیبای تو را دیدم و گرمای محبتت را احساس کردم چه زیبا بود

    و من شاد شاد بودم چون در کنارت بود هر چقدر سعی کردم نتوانستم بگویم دوستت دارم

    ای الهه مهر و محبت و تنها کاری که کردم گریستن بود تا به تو بگوییم که اشکهایم برای توست

    برای تو ای که شب تارم با وجود تو روزی زیبا می گردد و

    تنها تویی که تکیه گاه من در زندگی هستی

    ای نازنینم اکنون که در پی سالها چون شمع برای پروانه ات سوخته ای و آب شده ای

    هنوز هم نیاز به تو دارم نیاز به نور ، روشنایی و محبت بی دریغت

    پس بیا که اینبار هر دو تکیه گاه هم باشیم

    تا از عشق بی پایانت سیرابم کنی در آغوشم بگیر تا دوباره برایت بگریم

    گریه ای که نشانه عشق من به توست که تو خود ابتدای هر عشقی.

  7. #76
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مادر

    الهی من بمیرم جایِ مادر
    به چشمانم بمالم پایِ مادر

    بیاد لای لایِ بچگی ها
    منم با هی هیِ هیهای مادر

    بیاد زحمتِ بسیارِ بابا
    ببوسم دستِ بی همتای مادر

    اگر مادر به شب خُرخُر نماید
    فدای خُرخُرِ شبهایِ مادر

    بگردم دور مادر تا بگردم
    فدایِ صورتِ زیبایِ مادر

  8. #77
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    دلم برای تو تنگ می شود مادر
    برای وصف قافیه لنگ می شود مادر

    بریدم از عالم و آدم , از این بختم
    انگار قلب ثانیه سنگ می شود مادر

    سپرده ام که مرا خاک کنند اینجا
    که با خیال تو همرنگ می شود مادر

    چه خاطره هایی به یاد دارم من
    صدای تو که آهنگ می شود مادر

    نشسته ام که بگویی دوباره قصه ی نو
    دلم برای قصه تنگ می شود مادر

    هوای دیدن تو کرده ام... نمی آیی؟؟
    برای گریه سنگ قبر شانه می شود مادر

  9. #78
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    باز آمدم بپرسش حال تو ای اميد
    ای مادری كه هر نفسم گفتگوی تست

    باز آمدم كه بوسه زنم برمزار تو
    ای مادری كه هر نفسم گفتگوی تست

    .................................................. ..................................

    جان پسر فدای تو، ای مادر عزيز
    كی دانی از فراق ، چها بر پسر گذشت؟

    هر لحظه ای كه در غم مرگت ز ره رسيده
    با سوز آه آمد و با چشم تر گذشت


  10. #79
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    چرا بهشت فرش پای مادران است . . .

    آنکه مادر داشت قدرش ندانست تا رفت

    و آنکه مادرش رفت از خدا شکایت کرد که چرا مادرم رفت

    در حالی که خود میداند که :

    اگر مادرش را خدا هزار بار می آفرید باز هم در حق اش ظلم میکرد




    ولی مادر ...

    مادر اگر هزار بار متولد شوی و هر روزهزار بار آزارش دهی

    هیچ وقت نه بتو شکایت میکند و نه بخدا

    فقط خدا را شکر میکند


    وگرنه خدا بهشت را فرش زیر پای مادران نمیکرد

  11. #80
    همکار بازنشسته javadkhan آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    3,688
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    آه مادرم کجاست؟

    يادمان نرفته است

    روزهاي اولين

    روزهاي همرهي

    آنكه بار ما به دوش مي كشيد، بي دريغ

    در درون خويش

    منتظر تا تولد من و تو، آه

    تا صداي بچگي

    گريه غريب زندگي

    با تحملي ستودني

    يادمان نرفته است

    آه مادرم كجاست



    يادمان نرفته است

    روزهاي كودكي

    روزهاي پر نشاط

    روزهاي پر غريو

    روزهاي درس و مشق و مدرسه

    مشق مي نوشت همره من و تو، آه

    درس مي سرود زير سايه سار ماه

    ديكته، رياضي و علوم

    نمره هاي بيست

    يا چرا كه نيست؟

    جايزه، گوشمالي اندكي

    يادمان نرفته است

    خارهاي بي امان

    خارهاي هرزه گاه

    مي خليد پايمان يا كه قلبهايمان

    يادمان نرفته است

    دست مرهم كه بود؟

    يادمان نرفته است

    آه مادرم كجاست



    يادمان نرفته است

    روزهاي عاشقي

    چشم مست و گيسوي پريش يار

    مست از خمار عشق

    بي دليل و منطق و بدون عقل

    پر غرور و نخوت از شكار يار

    كارهاي دزدكي

    بارها شماره هاي اشتباه

    چشم غره پدر

    نعره هاي او ز انتخاب بي دليل

    آنكه حرف مي شنيد

    آنكه آب سرد بود روي قل قل تمام خشمها

    آنكه عشق مي ستود، در پناه عقل

    آنكه حرفهاي او چراغ راه مي شد آه،ْ

    در مسير زندگي

    يادمان نرفته است

    آه مادرم كجاست



    يادمان نرفته است

    روزهاي كار و پول

    آن زمان كه نا رفيق

    همره هميشگي روزهاي سرخوشي

    روزهاي غره گي

    ناگهان شكست خنجرش به بر

    و زمين گرم شد نصيب من

    آنكه زانوان مهربان خويش

    بستر سرم نمود

    بازوان بي دريغ خويش

    روي من گشود

    يادمان نرفته است

    آه مادرم كجاست



    يادمان نرفته است

    آن شب عزيز جشن

    هل هل و صداي شادي تمام دوستان

    مردمان ، همرهان دور يا غريب

    در ميان آن ترانه ها و شعرها و رقصها

    خنده ها و شادي و نگاهها

    در ميان نغمه ها چراغها

    پولهاي در هوا شاد باشها

    چشمهاي خيس؟

    قلب ملتهب؟

    عاقبت چه مي شود؟

    از آن كيست؟

    يادمان نمي رود

    آه مادرم كجاست



    يادمان نمي رود روزهاي واپسين

    انتظار بي كسي

    روزهاي مملو از بدي

    ديدنش چه سخت بود

    بستر سپيد در ميان چارچوب در

    انتظار رويت حبيب

    انتظار ديدن خدا

    در ميان اشكهاي كيست

    يادمان نرفته است

    آه مادرم كجاست



    يادمان نمي رود

    يادمان نرفته است

    مادر آن عزيز

    مادر آن گرامي بزرگ

    هميشه هست

    مادر من و تو و تمام ما

    در ميان قلبهاي ماست

    يادمان نمي رود

    يادمان نرفته است

    مادرم تمام عشق

    مادرم تمام مهرباني و تمام زندگي است

    تكه اي از آسمان

    تكه اي از اوست

    روي خاك

    مادر تمام ما

    مادر تمام ما

    عشق لايزال زندگي است

    مادرم تمام عشق

    مادرم تمام مهرباني و تمام زندگي است

    يادمان نمي رود آه مادرم كجاست

صفحه 8 از 20 نخستنخست 123456789101112131415161718 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 25 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 25 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نقد فیلم پست چی سه بار در نمیزند.
    توسط matine313 در انجمن متفرقه از دنیای صوت و تصویر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 26-03-2013, 10:23
  2. دلایل تاریخی آیت الله خامنه ای برای عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2013, 07:47
  3. وقتی شیخ شوشتری برای خدا شریک قائل شد!
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخلاق
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-02-2013, 11:45
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-04-2012, 16:59
  5. قدرت و ثروت
    توسط علی-110 در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 31-10-2011, 00:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه