فصل سوم : منبر و روضه خوانى
مصيبت هاى واقعى ، از دروغ هايش بيشتر است !
از آن آقاى مرجع - حالا راست است يا نه ، نمى دانم - نقل كرده اند كه «اصل در روايات معجزات ، كذب است» . روايات معجزات ، كذبش هم دون ما هو الواقع(159) است . كذب ، خيلى داخل فضائل اءميرالمؤ منين است ولى هر كذبى بخواهند بگويند از واقع امر، كمتر است . بهتر همان است كه بگوييم : «همانى كه خودشان ، براى خودشان معتقدند، ما هم بر آن معتقد هستيم» .
قضاياى سيدالشهداء (عليه السلام) هم همين طور است . واقعش (=مصيبت هاى حقيقى) از همه اين اكاذيب بالاتر است . واقعش چيزى است كه مسلمان ها در خواب نمى ديدند! حتى بعضى از افراد مهم آن زمان گفتند: «فعلوا؟!» (يعنى آيا) راستى اين كار شده است ؟!
ولى تا ممكن است ، انسان بايد از مدارك صحيح ، خارج نشود.(160)
علاقه به مجلس روضه
حضرت آيت الله العظمى بهجت حفظه الله ، به مجلس روضه عنايت زيادى دارند. در هر مجلس كه به پا مى شود مقيد است از اول تا آخر بنشيند. از آن جا كه مجالس روضه مشهد طولانى مى شد يك روز به ايشان گفتم : براى شما زحمت است ، سعى كنيد آخر مجلس بياييد. فرمود: خواب ديده ام و فرموده اند در روضه ها زياد شركت كنيد.
روزى آقا تنها نشسته بودند. گفتم : آقا اجازه مى فرماييد يك روضه اى بخوانم ؟ فرمودند: بله . بعد از اينكه روضه خواندم ، فرمود: آقا ميرزا محمد تقى شيرازى يك روضه عمومى داشت و يك روضه خصوصى يعنى كسى مى آمد فقط براى ايشان روضه مى خواند و مى رفت .(161)
از شرايط منبر
آيت الله بهجت حفظه الله وقتى فرمودند: يكى از علما كه صاحب رساله بود حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديد. حضرت به او فرمود: نمى خواهى رساله بدهى ؟ گفت : نه ، مى خواهم منبر بروم . حضرت فرمود: پس سه چيز را رعايت كن .
1. وقتى وعده دادى به وعده خود وفا كن .
2. اگر چاى در بين روضه دادند، ناراحت نشو.
3. به پول كم و زياد اعتنا نكن .(162)
منبرى بااخلاص
يك روز در منزل آيت الله مرواريد بوديم كه آيت الله بهجت فرمود: در رشت يك اهل منبر بود كه مى گفت : وقتى بالاى منبر مى روم اول به امام حسين (عليه السلام) سلام مى دهم ، اگر جواب مرا داد منبر را ادامه مى دهم ، وگرنه از مردم عذرخواهى مى كنم و به پايين مى آيم . شخصى از او سؤ ال كرد كه چه كار كردى كه به اين مقام رسيدى ؟ گفت : يك مجلسى بود و دو تا منبرى دعوت كرده بودند يكى من بودم و يكى ديگرى . آن منبرى قبل از من به منبر رفت . و من در دل گفتم : طورى بايد صحبت كنم كه منبر او را خراب كنم ، ولى با نفس خودم مبارزه كردم و تا چهل روز به منبر نرفتم و خداوند اين عنايت را به من كرد.(163)
اهميت منبر رفتن
سؤ ال : گاهى انسان به خود اجازه منبر رفتن نمى دهد، چون مى داند به تمام آنچه مى گويد، عمل نمى كند. آيا اين كار درست است ؟
جواب : يك نفر را به راه آوردن ، يك سنى را شيعه كردن ، يك كافر را مسلمان نمودن ، از اهم واجبات است ، چه ربطى به فاسق بودن انسان دارد؟! از اين گذشته ، آن چه را كه ديگران نمى توانند بگويند، مانند فضايل اهل بيت (عليهم السلام) تا گفتارش بر خلاف كردارش نباشد.
چرا روضه نمى خوانى ؟
زمانى آقاى شيخ هادى خراسانى (رحمه الله) ايام فاطميه ، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را در خواب مى بيند، حضرت به ايشان مى فرمايد: چرا روضه نمى خوانى ؟ مگر مجالس عزا را نمى بينى ؟!
هم چنين ايشان در ايوان طلاى حضرت امير (عليه السلام) نگاه مى كند و مى بيند حضرت فاطمه (عليهاالسلام) دست به پهلو گذاشته و به مجلس روضه وارد مى شود. مى رود و مى بيند شيخ محمد على خراسانى (رحمه الله) ظاهرا در منزل آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و يا مرحوم ميرزاى نائينى - رحمهما الله - بالاى منبر است .(164)
تفاوت علماى حاضر با علماى سابق
منشاء اين قدر تفاوت بين ما و علماى گذشته - كه صاحب آن همه كرامات بودند - و علت عقب ماندگى ما از آن ها چيست ؟ بايد منشاء آن را پيدا كرد. با اين كه آن ها هم همين كارهايى را كه ما به آن مشغوليم - از قبيل درس و مباحثه و تدريس و تلمذ و نوشتن - انجام مى دادند. آيا علت آن است كه آن ها مستحبات را به جا مى آوردند گمان مى كنم اگر تفحص كنيم ، پيدا مى كنيم كه فرق ما و آن ها در چيست . با اين كه امكانات زندگى آن ها از ما كمتر بود، ولى حركتشان بيش از ما و نتيجه كارشان بيشتر بود. ما با اتوبوس و هواپيما در مدت حدود يك ساعت (يا كمتر و يا بيشتر) از تهران به اصفهان مى رويم و به منبر مى رويم . ولى چه قدر در مردم اثر گذاشته ايم ؟ و چه قدر مردم را اصلاح كرده ايم ؟ ولى آن ها همين فاصله را در طول يك ماه و يا يك هفته و يا چند روز مى رفتند. با اين حال ، خدا مى داند كه مردم زمانشان چه قدر روبه راه تر بودند و چه قدر علما آثار مثبت در ميان آن ها گذاشته اند.
ما در بيت المال زياد تصرف مى كنيم و به مختصر قانع نمى شويم ، ولى آن ها كم تصرف مى كردند. با اين حال ، نتيجه كار ما كم و نتيجه كار آن ها زياد بود. در هر حال ، بايد ببينيم مابه الامتياز ما و علماى گذشته چيست ؟
بعضى از آن ها در ركوع و سجود فقط سه مرتبهسبحان اللهمى گفتند. ما كه بيشتر مى گوييم چرا كار ما بى نتيجه است ؟ چرا؟ بايد حساب كنيم و ببينيم كه مابه التفاوت ما و آن ها چيست ؟ عموم آن طبقه اهل كرامت بودند و در درس نيز اهل تلاش و تحقيق فراوان بودند. چرا ما اين قدر با آن ها فرق داريم ؟ بعضى از آن ها ادعا مى كردند اگر كتاب هاى موجود از بين برود، تمام اصول و دوره فقه را مى توانيم بنويسيم . اهل گزاف گويى هم نبودند.
مرحوم شيخ انصارى (رحمه الله) با آن همه درس و بحث و تاءليف ، هر روز زيارت عاشورا، زيارت جامعه و يك جزء قرآن مى خواند. گويا علت عقب ماندگى ما، ترك مستحبات است كه علماى سابق بدان ملتزم بودند؛ از قبيل زيارت و دعا و تلاوت قرآن و يا نماز اول وقت و ترك مكروهات ، مانند خواب بين الطلوعين . تفاوت ما و علماى سلف اين است كه آن ها در علم و عمل ترقى داشتند و ما معترفيم به تقصير در علم و عمل .
تخلف و عقب ماندگى ما از علماى سلف و قدما خيلى زياد است . خيلى خطرناك است كه ندانيم قدما كدام راه را مى رفتند.
خدا كند مستبصر و مهتدى شويم به آن چه موجب عقب افتادگى ما شده است . اگر اهل عمل باشيم و تفحص كنيم ، قطعا علت را پيدا خواهيم كرد. آيا مى شود گفت آن ها روزى را از خدا مى گرفتند و ما با تلاش و اين طرف و آن طرف رفتن ؟!
بوى عطر علما
شخصى نقل مى كرد: آقايى كه از علما بود و مرحوم ميرزاى نايينى هم گويا دستور مى فرمود به پاى منبرش بروند، گفته بود: به به ! عجب عطر و رايحه طيبه اى از علما استشمام مى شود، ولى نمى دانم چرا وقتى به ايران مى روند، عطرشان را با خود نمى برند؟!
وعاظ عجيب و غريبى بوده اند. يكى آقا ميرزا هادى (رحمه الله) بود كه ابتلائات مرجعيت را حس كرد و آن را نپذيرفت و پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديد و آن حضرت به ايشان دستور داد منبر برود و به وعظ و ارشاد مردم بپردازد. ما ايشان را درك نكرده ايم ، ولى خيلى معروف بود، به خصوص در تاريخ مهارت عجيبى داشته است ، بالاخص در مقاتل و موارد اختلافى آن . يكى از اهل منبر تهران مى فرمود: در دنيا مثل منبر آقا ميرزا هادى نبود.
امثال ايشان و آقا شيخ جعفر شوشترى (رحمه الله) كجا رفتند؟(165)
بيان يقينيات
در وقت تبليغ بايد سعى كنيم يقينيات قرآن و عترت را نقل كنيم و به مسموعات خود، بدون مراجعه به دليل يا كتاب ، اكتفا نكنيم ، و حداقل به همان كتابى كه از آن نقل مى كنيم ، استناد دهيم .
وقتى ما وارد كربلا شديم ، مرحوم آقا ميرزا هادى خراسانى -كه بعد از مرحوم آقا سيد محمد كاظم يزدى شايسته مرجعيت بود ولى قبول نكرد كه مرجع بشود - فوت كرده بود، ولى چه آثار و بركاتى از ايشان نقل و ذكر خير مى شد كه چگونه در مقتل حسينى (عليه السلام) و ديگر موضوعات ، مطالب را با دقت نظر و با استناد به دليل بيان مى كرده است .(166)
دقت در نقل
در نقل جريانات امام حسين (عليه السلام) خيلى بايد دقت شود، چه بسا بسيارى از آن چه گفته مى شود درست نباشد، هرچند عيان آن چه واقع شده ، فجيع تر از سماع آن است ! به عكس جهان آخرت است ، كه عيان آن بهتر و لذت بخش تر از سماع آن است .(167)
ترس از پاسبان !
در زمان پهلوى كه تشكيل مجالس روضه خوانى و همه اجتماعات دينى و مذهبى ممنوع بود، مردم در مسجدى اجتماع كرده بودند و شخص بزرگوارى در بالاى منبر مشغول سخنرانى بود. از قضا، پاسبانى از پنجره مسجد سرى به مسجد كشيد تا اوضاع مسجد را مشاهده كند، مردم همه وحشتزده به سوى او نگاه مى كردند، در اين حال آن آقا كه بر بالاى منبر بود، فرمود: اگر به اندازه ترس از يك پاسبان ، از خدا مى ترسيديم ، كار ما امروز به اين جا نمى كشيد!(168)