اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
تو این تاپیک به معرفی گناهان کبیره میپردازیم.باشد که ازامرزندگان باشیم.امین
اول:
الشرک بالله
اولین گناه کبیره شرک به خدای متعال است و به کبیره بودن آن حضرت رسول و حضرت امیرالمومنین و صادق و کاظم و رضا و جواد (ع) تصریح فرموده اند بلکه از حضرت صادق (ع) مرویست که از هر گناه کبیره بزرگتر ، شرک به خداست .(1)
و نیز در قرآن کریم صریحا اشاره می کند : انّ الله لا یغفران یشرِک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء(سوره نساء 4 آیه 52 )
مشرک در مقابل موحّد و ضدّ آن است چنان که توحید که اوّلین اصل و رکن دین است دارای مراتبی است همچنین شرک هم دارای مراتب و اقسامی است :
1- توحید و شرک در مقام ذات
2- توحید و شرک در مقام صفات
3- توحید و شرک در مقام افعال
4- توحید و شرک در مقام اطاعت
5- توحید و شرک در مقام عبادت .
اینک به توفیق الهی به شرح هر یک می پردازیم :
1- توحید در مقام ذات :
توحید در مقام ذات عبارتست از یکی دانستن ذات مقدّس رب الارباب که قدیم و ازلی است و مبدء و علّت ایجاد جمیع عوالم امکانی از محسوس و غیر محسوس است . و شرک در این مقام متعدّد دانستن اوست ، چنانکه طایفه ثنویّه می گویند که عالم دارای دو مبدء متساوی است که هر دو قدیم و ازلی هستند ، یکی مبدء خیرات و آن یزدان است و دیگری مبدء شرور و آن اهریمن است و بطلان عقیده سخیفه ایشان از آیات قرآن واضح می گردد (2).
برای جواب به ذکر یک جمله اکتفا می شود و آن این است که شرّ محض در عالم نیست ، هر چه که بوده و هست و خواهد بود یا خیر محض است یا آنکه خیر آن غالب و جهت شرّ مغلوب و مقهور است و شرح این مطلب از وضع موضوع این وبلاگ بیرون است .
نصارا هم مشرکند
و نیز مانند طایفه نصارا که قائل به سه اصل قدیم هستند و به اقانیم ثلاثه (اب ، ابن ، روح القدس ) قائلند و برای هر کدام خواص و آثاری معتقدند .
در سوره مائده می فرماید : لقد کفر الّذین قالوا انّ الله ثالث ثلاثه و ما من اله الّا اله واحد (آیه 77 سوره مائده )
ترجمه : به درستی که کافر شدند آن هایی که گفتند (( الله )) یکی از این سه است و الوهیّت مشترک بین خدا و عیسی و روح القدس است ، و حال آنکه نیست خدائی مگر خدای یگانه .
و این عقیده تثلیث براهمه و بودائیان نیز می باشد .
بت پرستی شرک به خداست
و نیز از این قسم شرک است انچه از بعضی فرقه های بت پرستان نقل گردیده که برای هر نوع از مخلوقات ربّ النّوعی قرار داده اند و می گویند آب را خدائیست جدا و هوا را خدائیست جدا و هکذا (3)
پا ورقی : 1- اکبر الکبائر شرک بالله
2- قل کلّ من عند الله (سوره نساء 4 آیه 80)
3- ء ارباب متفرّقون خیرام الله الواحد القهّار ( سوره یوسف 12 آیه 40)
- توحید در مقام صفات :
توحید در مقام صفات آن است که صفات حقیقی ذاتی الهی مانند حیات و علم و قدرت را عین ذات حضرت احدیّت و در غیر او زائد و عارض بداند به این معنی که هر یک از این صفات را در غیر او (جلّ و علی ) از موهبات و افاضات حضرتش بداند .
شرک در مقام صفات
اینکه صفات را زائد بر حق بداند که لازمه آن تعدّد قدما است و این مذهب منسوب به اشاعره است و بطلان این قول در محلّ خودش ثابت گردیده و بیان آن از محلّ بحث خارج است .
توضیحات :
صفات نیک خلق همه از خداست
اگر هر مرتبه از مراتب صفات حسنه را در مخلوقی معتقد شود لکن اتّصاف او را به این صفات از خدا ببیند عین توحید است چنان که عقیده ما نسبت به مراتب دانائی و توانائی و سایر صفات کمالیّه ائمّه هدی و سایر انبیاء همین است .
البتّه خداوند متعال هر کس را به حسب اراده و مصلحت به این گونه صفات متّصف می فرماید .
تزکیه نفس از غفلت است !!
و این مطلب که جمیع صفات کمالی منحصر به ذات پروردگار است برای هر عاقل موحّد و منصفی بدیهی و روشن است هر چند بعضی از موحّدین البتّه در مواقع غفلت از این معنی حرفهای مشرکانه از دهانشان خارج می شود چنانکه در هنگام ستایش خود می گوید علم من ، قدرت من ، اراده من ، غنای من(به معنی ثروت ) ، فهم من ، و غیر این ها بلی اگر بگوید : علمی که خدا به من داده و قدرتی که خدا به من داده و هکذا صحیح است و عین توحید می باشد البتّه در صورتیکه صادق باشد یعنی حالش هم مانند زبانش باشد و نشانه آن شدّت تواضع برای حق تعالی و ترس از زوال نعمت در اثر کفران و نشانه دیگرش این است که به مدح کسی خوشوقت نمی گردد .
پر هیزگاران از ستوده شدن می ترسند
چنانکه امیر المومنین (علیه السلام ) در صفات متقین در خطبه همّام می فرماید :
(( چون یکی از ایشان ستایش کرده شوند از آنچه درباره او می گویند می ترسد ، می گوید من به خودم از دیگران دانا ترم و خدای من از من به خودم دانا تر است . سپس روی به درگاه خدای آورده و می گوید : خداوندا مرا به آنچه می گویند مگیر و مرا از آنچه گمان می برند بالاتر قرار ده و بیامرز گناهانی را که نمی دانند ))
قارون هم مشرک شد !
و لذا فرموده اند قارون مشرکشد وقتی که گفت : (( این مالی که من دارم به سبب علم و دانشی است که نزد من است )) (1)
و در جوابش پروردگار عالم می فرماید : (( آیا ندانست که خدا هلاک فرمود پیش از او کسانی را که قوّه آنان بیشتر و مالشان هم زیادتر بود )) پس اگر از خود چیزی داشتند چرا از هلاکت خود جلوگیری ننموده اند ؟ ! بدیهی است که هر چه دانائی و توانائی است و همچنین سایر کمالات از خداست .