ميقات موسى و انحراف بنى اسرائيل
وواعدنا موسى ثلثين و اتممناها بعشر فتم ميقات ربه اربعين ليلة ...
(سوره اعراف : 143)
در دورانى كه بنى اسرائيل در مصر بسر ميبرند و فرعون بر آنها تسلط كامل داشت ، موسى با آنها وعده ميداد كه چون خداوند متعال فرعون را بهلاكت برساند و سيادت و آقائى بشما بدهد، كتابى از طرف خداوند خواهم آورد كه راهنما شما باشد.
در اين هنگام كه فرعون غرق شد، موسى از خداوند در خواست كتاب كرد. باو وحى رسيد كه به ميعاد پروردگار بكوه طور بيايد و سى شب در آنجا بماند و سپس كتاب قانون آسمانى خود را دريافت كند.
موسى ، برادرش هارون را به جانشينى خود تعيين كرد و از ميان قوم بيرون آمد و به ميقات پروردگار شتافت ، در آنجا بنا به مصالحى ، ده شب بر مدت تعيين شده ، از طرف خداوند افزوده شد و موسى چهل شب از ميان قوم غايب بود.
در اين مدت سامرى وقت را غنيمت شمر و طلاهاى بنى اسرائيل را گرفت و ذوب كرد و مجسمه يك گوساله ساخت و مردم را به پرستش گوساله طلائى خود دعوت كرد، به مردم گفت اين است خداى شما و خداى موسى . بيائيد و او را سجده كنيد.
هارون هر چه بنى اسرائيل را موعظه كرد، نتيجه نداد و آنها گوساله را به خدائى گرفتند و در برابر آن به سجده افتادند.
در كوه طور پس از پايان ميقات ، خداوند الواحى كه عبارت از توراة بود به موسى عطا فرمود و خبر انحراف بنى اسرائيل و گوساله پرستى ايشان را به او اطلاع داد.
موسى بسوى بنى اسرائيل آمد و از دور فريادها و ضجه هائى شنيد دانست اين صداى مردم است كه دور گوساله مى رقصند و مى نوازند و او را پرستش مى كنند. وقتى بر آنها وارد شد، غضبناك گرديد و الواح را بر زمين انداخت و گريبان برادرش را گرفت و گفت چرا گذاشتى بنى اسرائيل گمراه شوند و چرا مانع نشدى و با مفسدين نجنگيدى تا آتش فتنه را خاموش شود و مردم محفوظ بماند.
هارون با يك دنيا اندوه و تاءسف گفت برادر جان ! گريبان مرا مگير و بر من غضب مكن ، اين مردم مرا ضعيف شمردند و به سخن من اعتنا نكردند و نزديك بود مرا بكشند، تو با اين رفتار خود زبان دشمنان را به روى من باز مكن . من ترسيدم اگر اقدام به جنگ كنم تو بگوئى كه ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى .
كم كم غضب موسى فرو نشست و دست به علاج واقعه زد و قبل از هر چيز به سراغ مايه فساد رفت و سامرى را مورد خطاب قرار داد و گفت : چرا اينكار را كردى و بنى اسرائيل را گمراه نمودى ؟
گفت : من ديدم آنچه را مردم نديدند و در روز غرق شدن فرعون مشتى از خاك زير قدم مركب فرشته خدا جبرئيل را برداشتم و آنرا در دهان گوساله ريختم ، به صدا در آمد و مردم او را سجده كردند.
موسى رو به بنى اسرائيل كرد و گفت : مردم ! مگر خداوند به شما وعده نداده بود كه اگر در ايمان خود ثابت قدم باشيد، به سعادت و نيكبختى خواهيد رسيد؟!
آيا خواستيد غضب خداوند شما را فرو گيرد كه از عهد و پيمان من سرپيچى كرديد؟! گفتند: ما به اختيار خود از فرمان تو سر نتافتيم و اگر سامرى ما را منحرف نمى كرد، در راه حق ثابت قدم بوديم ولى سامرى اين گوساله را از زر و زيورهاى ما ساخت و ما را گمراه نمود. آنگاه بنى اسرائيل از كرده خود اظهار ندامت و پشيمانى كردند و از خداوند طلب آمرزش نمودند و گفتند: اگر خدا رحم نكند و ما را نيامرزد و از زيانكاران خواهيم بود.
موسى گفت : شما با پرستيدن گوساله به خودتان ستم كرده ايد، اينك به درگاه خدا برويد و از پيشگاه احديتش طلب مغفرت كنيد!
اما سامرى كه اين فتنه بزرگ را بوجود آورده بود خداوند او را به عذابى گرفتار كرد كه نتواند با مردم تماس بگيرد و در اجتماعات شركت كند، از معاشرت و همنشينى مردم ناراحت بود و مجبور شد در بيابانها مانند وحشيان زندگى كند، و در آخرت عذاب دردناكى براى او مهيا فرمود.
موسى گوساله طلائى او را سوزانيد و در دريا ريخت و به اين ترتيب آثار اين جرم نابود گرديد.