صفحه 8 از 21 نخستنخست 123456789101112131415161718 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 71 به 80 از 210

موضوع: چرا باید بگوییم "امام خامنه ای"؟

  1. #71
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    دامنه زاگرس
    نوشته ها
    31
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سلام جناب "شعیب صالح"
    خواستم از شما بپرسم که خلاصه کلامتان و حرف اخرتان چیه؟؟؟
    مثل اینکه جوابتان این شد
    اگر شیعه در زمان غیبت حاکم ندارد و حکومت ندارد راه دیگری برای او در نظر گرفته اند

    امام رضا (عليه السلام) فرمود: لا ايمان لمن لا تقية له و ان اكرمکم عندالله اعملكم بالتقيه، قيل: يابن رسول الله الي متي؟ قال: الي قيام القائم، فمن ترك التقيه قبل خروج قائمنا فليس منّا؛ ايمان ندارد كسي كه تقيه ندارد، و گرامی ترين شما نزد خداوند كسی است كه به تقيه بيشتر عمل می کند. عرض شد: تا چه زمانی تقيه برقرار است؟ فرمود: تا روزی كه قائم ما قيام كند، پس كسی كه تقيه را پيش از خروج قائم ما ترک نمايد، از ما نيست
    و در زمان غیبت امام مهدی شیعه راهی ندارد جز غایب بودن از انظار. جز اینکه تقیه پیشه کند و از گناهان پیشینیان که از امامان خویش دفاع نکردند توبه کند


    یا بهتر بگویم شما اصلا به اسلام سیاسی معتقد نیستید

    اما ایا فکر نمی کنید این حدیث با این ایه در تضاد است

    لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (حدید-25)

    به راستى پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند،
    و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‏كند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است.

    ([برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ])

    ایا تلاش و قیام برای ایجاد حکومت عادلانه برخاستن برای قسط و عدالت نیست؟؟؟(مهم تلاش است نه هدف!!!)


    نظر دوم از دیدگاه عقل است
    ایا عقل می پذیرد ما سرنوشت جامعه اسلامی را به دست حاکمان جور بسپاریم و کاری به هیچی نداشته باشیم و ساکت بمانیم!!!حتی اگر زمانی که موقعیت حرکت در سمت وسوی عدالت پدید امد از ان صرفه نظر کنیم!!!

    ************************************************** *************
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hamid نمایش پست ها
    در روایت هست که شخصی از اهل تسنن و ارادت مندان دو خلیفه ی اول خدمت امام صادق(ع) در مسجد در حضور شاگردان و مریدان او حضرت رسید و صراحتا نظر ایشون رو درباره ی دو خلیفه ی اول پرسید. حضرت در جواب فرمودند: «إمامان، عادِلان، قاسِطان، كانا عَلَى الحَق، وَ ماتا عَلَيه، فَعَليهِما رَحمَةُ اللهِ يَومَ القِيامَةِ» یعنی آن دو نفر امام بودند و عادل! دادگر و بر حق بودند و بر حق هم از دنیا رفتند. پس رحمت خدا بر آن دو در روز قیامت!!
    اما ...
    ایکاش باقی مطلب را هم می گفتید چون مطلب ناقص ایجاد شبهه می کنه!

    روايت شده شخصي از مخالفان [منظور اهل سنت است] از امام صادق عليه السلام سؤال كرد و گفت: يا ابن رسول الله! نظر شما درباره ابوبكر و عمر چيست؟ حضرت فرمودند: آن‌دو نفر دو امام عادل قاسطي بودند كه بر طريق حق بودند، كه بر همين طريق تا آخر مانده و از دنيا رفتند، و رحمت خداوند تا روز قيامت بر آن‌دو باد، هنگامي كه آن شخص از مجلس خارج شد، شخصي از خواص حضرت سؤال نمود: يا ابن رسول الله! از آن‌چه كه در باره ابوبكر و عمر فرموديد خيلي تعجب نمودم! حضرت فرمودند: آري، آن‌دو امام اهل دوزخند همان‌گونه كه خداوند سبحان مي‌فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار» [و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به آتش دوزخ فرا مي‌خوانند] (القصص 28،آيه 41) و اما اين‌كه آن‌دو قاسط بودند خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» [و امّا ظالمان آتشگيره و هيزم دوزخند!] (الجن 72، آيه 15)و اما اين‌كه آن‌دو نفر عادل هستند يعني از حق عدول كرده‌ا‌ند، همان‌گونه كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد : «ثُمَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُون‏» [اما كافران براى پروردگار خود، شريك و شبيه قرار مى‏دهند] (الانعام 6،آيه 1)و مراد از حق كه بر آن ماندند امير المؤمنين عليه السلام است كه او را اذيت نموده و حق او را غصب نمودند، و مراد از اين كه آن‌دو تا آخر بر اين راه باقي ماندند و از دنيا رفتند، اين است كه: آن‌دو تا آخر بر عداوت و دشمني خود باقي ماندند بدون اين‌كه نادم و پشيمان از كار خود باشند، و مراد از رحمت خداوند: رسول الله صلى الله عليه وآله است كه «رحمة للعالمين» بود و آن حضرت در آن دنيا خصم و دشمن آن‌دو و انتقام گيرنده از آن‌ها خواهد بود.

    شرح إحقاق الحق، ج 1، ص 69.

    ([برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ])

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #72
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط Roostaie نمایش پست ها


    ************************************************** *************
    ایکاش باقی مطلب را هم می گفتید چون مطلب ناقص ایجاد شبهه می کنه!

    روايت شده شخصي از مخالفان [منظور اهل سنت است] از امام صادق عليه السلام سؤال كرد و گفت: يا ابن رسول الله! نظر شما درباره ابوبكر و عمر چيست؟ حضرت فرمودند: آن‌دو نفر دو امام عادل قاسطي بودند كه بر طريق حق بودند، كه بر همين طريق تا آخر مانده و از دنيا رفتند، و رحمت خداوند تا روز قيامت بر آن‌دو باد، هنگامي كه آن شخص از مجلس خارج شد، شخصي از خواص حضرت سؤال نمود: يا ابن رسول الله! از آن‌چه كه در باره ابوبكر و عمر فرموديد خيلي تعجب نمودم! حضرت فرمودند: آري، آن‌دو امام اهل دوزخند همان‌گونه كه خداوند سبحان مي‌فرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّار» [و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به آتش دوزخ فرا مي‌خوانند] (القصص 28،آيه 41) و اما اين‌كه آن‌دو قاسط بودند خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» [و امّا ظالمان آتشگيره و هيزم دوزخند!] (الجن 72، آيه 15)و اما اين‌كه آن‌دو نفر عادل هستند يعني از حق عدول كرده‌ا‌ند، همان‌گونه كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد : «ثُمَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُون‏» [اما كافران براى پروردگار خود، شريك و شبيه قرار مى‏دهند] (الانعام 6،آيه 1)و مراد از حق كه بر آن ماندند امير المؤمنين عليه السلام است كه او را اذيت نموده و حق او را غصب نمودند، و مراد از اين كه آن‌دو تا آخر بر اين راه باقي ماندند و از دنيا رفتند، اين است كه: آن‌دو تا آخر بر عداوت و دشمني خود باقي ماندند بدون اين‌كه نادم و پشيمان از كار خود باشند، و مراد از رحمت خداوند: رسول الله صلى الله عليه وآله است كه «رحمة للعالمين» بود و آن حضرت در آن دنيا خصم و دشمن آن‌دو و انتقام گيرنده از آن‌ها خواهد بود.

    شرح إحقاق الحق، ج 1، ص 69.

    ([برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ])
    باقی مطلب رو هم در همون پست گفتم منتها در اسپویلر که حالتی مخفی داره و با کلیک اضافه نمایش داده میشه. مثل این:
    {محتواي مخفي}
    سلام یادم رفت :na: سلام :gol:
    {محتواي مخفي}
    ظاهرا شما هم یادتون رفت




    لطفا قبل از اینکه پست بزنین، کاملا پست رو بخونین.


    موفق باشین.
    92/5/30
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #73
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    میزان ولایت علی است.
    حال که میزان ولایت علی است باید به غیر او مراجعه کرد؟
    اگر سنی مذهب در دین بدعت بوجود اورد و برای خود خلیفه و امام تعیین کرد ما هم باید به راه انها برویم؟
    ما هم باید برای خویش خلیفه و امام تعیین کنیم؟
    دوست گرامی اول تکلیف خودت را با خودت مشخص بکن که بالاخره سنیها راه درست رفته اند یا نه و بعد در مقام قیاس این کار را انجام بده.
    و مشکل ولایت فقیه هم در همین است که خواست از سنیها عقب نیافتد. فکر کرد اگر جامعه شیعه مذهب با والی شیعه تشکیل نشود دیگر مذهب حق شیعه از بین خواهد رفت.
    من یک شیعه ام ...
    اما اصلا مثل شما علاقه به ایجاد تفرقه ندارم....
    من حب علی را دارم و به آن می بالم
    میزان علی و قرآن و اسلام است
    حتی علی هم برای ماندگاری اسلام تن به حکومت اسلامی ای که خودش در راسش نبود و از او گرفته شده بود داد!
    تن داد تا از اسلام چیزی بماند!
    حالا شما علی را بهانه می کنید برای اینکه بخوابیم و اسلام را در طول غیبت فراموش کنیم تا یک زمانی حضرت ظهور کنند و خودشان یادمان بیاورند؟


    شیعه باید جا پای امامش بگذارد.
    در زمان علی(ع) حکومتی تشکیل شد وظیفه اش پیروی از ولی و امام زمان بود.
    در زمان امام حسین(ع) وظیفه اش جهاد با کفر و شرک بود و اینکه امامش را تنها نگذارد.
    اگر شیعه در زمان غیبت حاکم ندارد و حکومت ندارد راه دیگری برای او در نظر گرفته اند
    متاسفم که اینو عرض میکنم و امیدوارم شما منو از اشتباه دربیارید اما شما احیانا مطمئنید که مسلمان هستید؟
    مطمئنید قرآن را میدانید چیست؟
    مطمئنید اسلام را می شناسید؟
    در ولی بودن حضرت امیر هیچ کس شک ندارد در امام و مرجع بودن ائمه اطهار هیچ شکی نیست
    اما من از شما می پرسم اسلام دینی هست که راکد بماند؟
    زبانم لال خدا فرموده بروید یک مدتی بجنگید و خون بدهید به پای این دین ... حسین ها قربانی کنید بذبح اعظم بعد میرسیم به یک دوره ای که امام غائب می شوند آنزمان شما همه چیز را فراموش کنید بگذارید کنار تقیه کنید حتی تا موقع ظهور؟
    بعد اگر ظهور هم هزارها سال طول کشید و مردم کلا چیزی به نام اسلام یادشان نماند هم اشکالی ندارد ... چون کسی حق حاکمیت اسلامی نداشته!
    این با عقل چه کسی سازگار است که شما آن را تفکر خویش قرار داده اید؟
    واقعا حرف و تفکر شما عقلانیست؟گیرم مسلمان هم نباشیم عقل چه می گوید؟

    از اشتباه بیرون بیایید لطفا
    خداوند هرگز کامل ترین دینش را رها نخواهد کرد ...هرگز
    بی شک حاکمیت اسلامی منافاتی با امام غائب ارواحنا فداه نخواهد داشت که هیچ ...در راستای همان هم خواهد بود

    و در زمان غیبت امام مهدی شیعه راهی ندارد جز غایب بودن از انظار.
    بعد احیانا در طول هزاران سال چیزی به نام شیعه نخواهد بود که پنهان شود یا آشکار
    بیشتر خنده دار است این حرف تا قابل تامل
    اسلام بااااید تا قیامت بقا داشته باشد چرا که آخرین و کامل ترین دین است و این امر چگونه بدون حکومتی اسلامی امکان پذیر است؟
    اینکه شما می فرمایید در زمان غیبت اسلام و احکامش را تعطیل کنیم و ببوسیم و بگذاریم کنار و در انظار ظاهر نشویم با اصل مسلمانی و آیات قرآن منافات دارد!
    و اگر میگویید احکام اجرا شوند که اجرای احکام ضامن اجرایی می خواهد و بجز یک حکومت اسلامی چه کسی می تواند ضامن اجرا و پاسدارش باشد؟


    حال شما میخواهید جلوتر از امامتان حرکت کنید؟ این دیگر میل خودتان است.
    شما جلوتر که چه عرض کنم ....کلا امامتان را به حساب می آورید؟امام تان را می شناسید تا بفهمید ایشان در چه جایگاهیست؟که جلو و عقب رفتن را تشخیص دهید؟

    من نه سواد آنچنانی دارم نه ادعایی نه دست به سرچم در جمع آوری احادیث از این طرف آنطرف خوب است
    در حد عقلم این ها را میدانستم و خدمتتان عرض کردم
    شما هم اول تامل و تفکر بفرمایید و عاقلانه و منطقی اگر جوابی دارید بفرمایید و حرف هایتان را ماشین وار تکرار نکنید به حرف های ما جواب بدهید!

    یا علی

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  5. #74
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سلام خدمت کاربران محترم.

    مطلب زیر رو از یکی از تاپیکهای همین سایت دیدم که در موضوع تقیه و شرایط وجوب و لزوم اون، خوندنش خالی از لطف نیست:


    استاد محمدتقی مصباح یزدی، مضطر شدن آدمی را یکی از شرایط تقیه دانست و تصریح کرد: هرچند روایاتی در این زمینه وجود دارد، اما وجوب تقیه در صورت اضطرار را مطرح نمی‌کنند مانند دو نفر که از سوی مأموران حکومتی مجبور به لعن علی(ع) شدند و یکی از آنها این کار را انجام داد و نجات یافت و دیگر لعن نکرد و کشته شد؛ زمانی که از امام معصوم(ع) در مورد آنها پرسیدند، فرمود «آنکه کشته شد به بهشت رفت و دیگری فقیهی بود که خود را نجات داد» و از اینجا وجوب تقیه در صورت اضطرار برداشت نمی‌شود.
    آیت‌الله مصباح یزدی با بیان اینکه این اندیشه همچنان جریان داشت که در صورت اضطرار و ترس از جان می‌توان تقیه کرد تا اینکه امام خمینی(ره) پرچم نهضت اسلامی را برافراشت، گفت: در آن زمان برخی با این منطق که در صورت مبارزه با رژیم اموالشان مصادره و جانشان به خطر می‌افتد، در نهضت شرکت نمی‌کردند، ولی امام راحل در یکی از اعلامیه‌های خود فرمودند امروز تقیه حرام است ولو هرچه پیش آید که این فتوای ایشان موجب شد حوزه‌های علمیه در عقیده خود تجدید نظر کنند.
    عضو مجلس خبرگان رهبری بیان داشت: امام خمینی(ره) در رساله‌ای با عنوان تقیه به تبیین صحیح این مسئله پرداخته و آن را در مواردی جایز دانستند که یا جان آدمی به خطر افتاده یا اینکه برای وحدت میان مسلمانان به کار رود و نیز تصریح کردند که اگر کیان اسلام در خطر باشد تقیه جایز نیست.
    وی افزود: زمانی است که جان یک مسلمان در خطر است و در همان زمان اگر تقیه صورت گیرد، مقدسات بزرگ اسلامی یا اصل اسلام به خطر می‌افتند که در این صورت نمی‌توان تقیه کرد.
    آیت‌‌الله مصباح یزدی با بیان اینکه یکی از موارد صبر، صبر بر تقیه است، گفت: با این حال زمانی که اصل اسلام یعنی مصلحت اهمی نسبت به حفظ جان آدمی در کار باشد نباید تقیه کرد.


    سخنرانی استاد محمد تقی مصباح یزدی مربوط به جلسات اخلاق همین ماه رمضانی که یکماه از سپری شدن آن نمیگذرد.



    نتیجه گیری خلاصه از بحث در مورد تقیه:


    1- اگر خطر جانی در میان باشد، میتوان تقیه کرد اما تقیه کردن در این شرایط بر انسان واجب نمیشود بلکه اختیار در تقیه کردن یا نکردن با خود مکلف است.

    2- اگر اصل اسلام در خطر باشد و یا جان بسیاری از مسلمانان در خطر باشد، تقیه کردن به بهانه ی امکان خطرات جانی، حرام است. آنچنان که اباعبدالله الحسین(ع) نیز در برابر خلافت یزید که در حقیقت اصل اسلام را در معرض تهدید قرار داده بود، مجاز به تقیه و گوشه نشینی نبودند

    3- امروزه و با وحشی تر شدن دشمنان اسلام، به عینه مشاهده میشه که دشمنان کمر همت به قتل عام تمامی مسلمانان بسته اند و با راه اندازی فرقه های ضاله ای چون وهابیت و بهائیت، اصل اسلام و کیان آن را نشانه رفتن. پس امروزه دیگ تقیه جایز نیست.

    +

    برای مطالعه ی بیشتر در مورد شرایط امر به معروف و نهی از منکر و مواقع تقیه کردن و ارتباط این مبانی با قیام اباعبدالله(ع) سلسله سخنرانی های عالمانه ی مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) رو خدمت دوستان پیشنهاد میکنم که حقیقتا رابطه ی بین اینها رو دقیقا تشریح کرده اند. توصیه میکنم از دست ندید:


    {محتواي مخفي}

    امر به معروف و نهی از منکر:



    أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِين وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرين وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعين.


    اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ «وَ المُؤمِنونَ و المُؤمِناتُ بعضُهُم اولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وینهَونَ عَنِ المُنکَرِ و یُقیمُونَ الصَلاۀَ و یُؤتونَ الزَکاۀَ و یُطیعُونَ اللهَ و رسولَه اولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللهُ إنَّ اللهَ عزیزٌ حکیمٌ».[1]

    مروري بر مباحث گذشته

    بحث راجع به هدف و غرض اقصی از حرکت امام حسین(علیه‏السلام) بود و اینکه این حرکت مصداق کدام‏یک از عناوین سه‏گانه اصلاح جامعه، امر به معروف و نهی از منکر و جهاد فی‏سبیل الله است. ما این عناوین را از کلمات حضرت در جاهای مختلف، خطبه­ها یا گفتگوهای ایشان با افراد و یا نوشته­ های حضرت استفاده کردیم. بر حسب نقل، در وصیّت­نامه­اي هم كه حضرت به برادرشان محمّد بن‏حنفیه نوشتند، مسأله اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر را مطرح فرموده بودند. گفتیم که مراد حضرت یک چیز بیشتر نیست که آن‏هم اصلاح جامعه است و جمله دوم هم تفسیر جمله قبل است. لذا اوّل فرمود: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي» و بلافاصله در جمله بعد فرمود: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ».

    بررسي شرايط فقهي امر به معروف و نهي از منكر در حركت امام حسين(علیه‏السلام)
    با توجه به اینکه هدف و غرض اقصای حرکت حضرت عبارت از امر به معروف و نهی از منکر بود، حالا يك مطلب مهم را مطرح می­کنم. ما در مراجعه به روایات و اخبار و تاریخ، به اين سؤال مي‏رسيم كه آنچه که در خارج واقع شد، آیا مصداق امر به معروف و نهی از منکر بود یا نه؟ امر به معروف و نهی از منکر از واجبات و از احکام ضروری اسلام است. امّا حكم وجوب این واجب شرعی از نظر شرعی مشروط به شروطی است. در مباحث فقهی چهار شرط اساسی برای وجوب امر به معروف و نهی ازمنکر بیان می‏شود؛ ولی چون بحث ما اين مسأله نیست، فقط دو مورد از اين شرایط را که مرتبط با بحث است عرض می­کنم.

    شرط اوّل، احتمال تأثير
    یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر این است که مكلّف علم یا ظن به تأثیرگذاری امر و نهیش داشته باشد و یا احتمال عُقلایی به تأثیر بدهد. یعنی وجوبِ این واجب مشروط است به اینکه کسی که امر به معروف و نهی از منکر می­کند، علم به تأثیر­ داشته باشد. یعنی بداند یا ظن داشته باشد یا احتمال عُقلایی بدهد كه حرف و كار او در غیر اثر می­گذارد و باعث مي­شود كه او به حکم الهی عمل کند. این یکی از شرایطی است که اگر وجود نداشته باشد، اصلاً دیگر امر و نهی واجب نیست. حتّی ما از نظر فقهی می‏گوییم که اگر بیّنه اقامه شد، یعنی دو نفر عادل مورد وثوق شهادت دادند که امر و نهی شما اثر ندارد، اینجا دیگر امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. این مسأله را برای این نمی­گویم که صرفاً یک مسأله شرعي گفته باشم؛ بلکه در ادامه بحث به همین مطلب می‏رسیم.

    شرط دوم، ايمني از ضرر
    شرط دیگر، ایمنی از ضرر ­است. یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر اگر بداند که با این امر به معروف و نهی از منکر ممكن است كه ضرری جانی، عِرضی یا مالی معتدٌّبهی به او برسد، ديگر واجب نيست. حتّی نه تنها خودش، بلکه اگر ضرر قابل توجهی به نزدیکان و بستگانش متوجه شود، می­گویند اصلاً واجب نیست که امر یا نهی کند. حتّی اگر امر به معروف و نهی از منکر موجب حَرَج یا مشقّت و در مضیقه قرار گرفتن براي او می‏شود هم واجب نیست.
    خلاصه اینکه براي وجوب امر به معروف و نهی از منکر چهار شرط وجود دارد؛ از جمله این شروط، یکی مسأله تأثیرگذاری و دوم ایمنی از ضرر است. این دو در باب امر به معروف و نهی از منکر مطرح است که اگر احتمال تأثیر ­نبود بلکه احتمال عکسش بود، یا ایمنی از ضرر نبود بلکه علم به ضرر بود، در اينجا دیگر مسلّماً وجوبی در کار نیست.
    من این را به عنوان مقدّمه عرض کردم. حالا با توجه به همین مطلب، یعنی اينکه از نظر فقهی در باب امر به معروف نهی از منکر باید شرایطی وجود داشته باشد تا واجب شود، بحث ما این است که با توجه به اینکه امام حسین(علیه‏السلام) امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه را به عنوان هدفشان از این حرکت و غایت قُصوای آن مطرح فرموده بودند، باید اين حركت واجد این شرایط وجوب باشد تا مصداق امر به معروف و نهی از منکر باشد، وگرنه نهی از منکر نیست. لذا باید بررسی کنیم که آیا شرایط وجوب امر به معروف و نهی ازمنکر وجود داشت یا نه.

    فرق ميان «امر به معروف و نهي از منكر» و «جهاد»
    من تذکری را در اینجا عرض کنم؛ چون بعد هم إن‏شاءالله راجع به آن بحث می­کنم. فرق بین جهاد در اصطلاح فقهی با امر به معروف و نهی از منکر فقهی چيست؟ فرق اینها در این است که جهاد فقهی، که به آن «جهاد فی‏سبیل الله» گفته می­شود، از نظر خارج اصلاً ملازم با ضرر است. یعنی كسي كه جهاد فی‏سبیل الله می­کند، بحث این است که جان و مالش را در طبق اخلاص بگذارد و هر ضرر مالی و جانی كه در جهاد هست را بپذيرد. اصلاً نمی­شود ضرر را از جهاد جدا کرد. امّا امر به معروف و نهی از منکر، برحسب ظاهر با ایمنی از ضرر، تقابل پیدا می­کند. لذا اگر این حرکت بخواهد مصداق نهی از منکر باشد، باید شرایط فقهی نهی از منکر را داشته باشد که از جمله آن شرایط، ایمنی از ضرر است.

    حرکت امام حسین(علیه‏السلام) با علم به ضرر بود
    ما وقتی به آنچه که وارد شده مراجعه می­کنیم، سه يا چهار مطلب می­بینیم كه از آن به دست می‏آید که امام حسین(علیه‏السلام) با علم به ضرر قیام کرده و حرکت را انجام داده است؛ امّا باز در عین حال می‏فرماید که می‏خواهم نهی از منکر کنم! یعنی با اینکه شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشت، باز هم حضرت قائلند که حرکتشان مصداق نهی از منکر است. این اشکالی است که آن را مطرح مي­کنیم تا بعد هم جوابش را بدهیم. البته بعضی‏ها مفهوم نهی از منکر را توسعه داده‏اند، به نحوی که با عمل به ضرر هم قابل جمع باشد؛ ولی ما این کار را نمی‏کنیم و آن را توسعه نمی­دهیم و در همان مسیر فقه حرکت می‏کنیم و به این شبهه هم پاسخ فقهی می‏دهیم.

    1. خبر پيغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وس ّم) از ضررهاي قيام
    حالا به سه مطلب اشاره می­کنم. مسأله اوّل اینکه حضرت موقعی که خواستند از­ مدینه حرکت کنند­، شب دومی که رفتند بر سر مزار پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله ‏وسلّم) و آنجا آن جملات را گفتند که در جلسات گذشته نقل کردم، در روایت داشت که حضرت خوابشان برد و در خواب ديدند كه پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله ‏وسلّم) آمد و ایشان را به سینه خود چسباند و بین دو چشم امام حسین(علیه‏السلام) را می­بوسید. بعد پیغمبر خطاب به حسین(علیه‏السلام) فرمود: «بِأَبِي أَنْتَ كَأَنِّي أَرَاكَ مُرَمَّلًا بِدَمِكَ بَيْنَ عِصَابَةٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ يَرْجُونَ شَفَاعَتِي مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ»؛ پدرم فدای تو! من دارم تو را می­بینم که در بین گروهی از این امّت كه اميد به شفاعت من دارند، آغتشه به خون خودت هستی؛ «يَا بُنَيَّ إِنَّكَ قَادِمٌ عَلَى أَبِيكَ وَ أُمِّكَ وَ أَخِيكَ وَ هُمْ مُشْتَاقُونَ إِلَيْكَ»؛ پسرم، تو می­آیی و به پدر و مادر و برادرت وارد می­شوي و اینها هم مشتاق دیدار تو هستند. «وَ إِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجَاتٍ لَا تَنَالُهَا إِلَّا بِالشَّهَادَة ، إِلَّا بِالشَّهَادَة»؛ برای تو ­در بهشت درجاتی هست که ­تو دسترسی به آن درجات پیدا نمی­کنی مگر اینکه شهید شوی. بعد دارد: «فَانْتَبَهَ الْحُسَيْنُ(علیه‏السلام) مِنْ نَوْمِهِ بَاكِياً فَأَتَى أَهْلَ بَيْتِهِ فَأَخْبَرَهُمْ بِالرُّؤْيَا وَ وَدَّعَهُم وَ حَمَلَ أَخَوَاتِهِ»[2] یعنی در اینجا حضرت با گریه از خواب بیدار شدند و به نزد خانواده خود رفتند و آنها را از این رؤیا با خبر کرده و با ایشان وداع فرمودند.
    دقّت کنید! هیچ اجمالی در ماجرای این روایت وجود ندارد. البته ممکن است طلبه‏ای مثل من پیدا شود و بگوید خواب که حجّت نیست؛ پيغمبر در خواب به حضرت فرمود که شهید می­شود! پاسخ این اشکال این است که آيا خواب احتمال هم برای ایشان نمی­آورد؟! آنچه شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر است، یقین به ایمنی از ضرر است؛ با این خواب، دست‏کم احتمال عُقلایی به وجود ضرر حاصل می‏شود. یعنی همان‏طور که حضرت یقین به تأثیر نداشت، یقین به ایمنی از ضرر هم نداشت. حتّی ظنّ به ایمنی هم نبود. اینجا بحث، بحث احتمال عُقلایی است. حضرت احتمال عُقلایی به تحقّق اين شرايط نمی­دهد.

    2. تحذير ديگران نسبت به ضررهاي اين حركت
    وقتي حضرت می­خواست از مکّه خارج شود، آنجا هم افراد متعدّدی آمدند و حضرت را از این حرکت منع کردند. به تاریخ مراجعه کنید. ابومخنف می­گوید عبدالله بن‏مطیع یک جمله به امام حسین(علیه‏السلام) عرض می­کند؛ می‏گوید به خدا قسم اگر خواهان آنچه در دست بنی‏امیه است می­باشید و مي­خواهید بروید حکومت را از اینها بگیرید، تو را خواهند کشت. یعنی به‏طور قطع و حتم می‏گوید این حرکت شما، نهایتی جز کشته شدن ندارد. مورد دیگر، جابر بن‏عبدالله انصاری است که مورد وثوق است و شکّی در وثوق و عدالت او نیست. او آمد خدمت حضرت و گفت آقا، رفتن شما مسأله خطرآمیزی است. بعد مسائلی پیش آمد که چون مفصّل است من نمی‏خواهم بگویم. امّا اجمالاً با کرامتی که حضرت نشان دادند، جابر تا آخر کار را دید و گفت قربانت بروم، هرجا می‏خواهی بروی، تشریف ببر!
    باز یکی از کسانی که آمد و مانع شد، عبدالله بن‏عمر بود. در تاریخ آمده است: «وَ سَمِعَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ بِخُرُوجِهِ فَقَدَّمَ رَاحِلَتَهُ وَ خَرَجَ خَلْفَهُ مُسْرِعاً فَأَدْرَكَهُ فِي بَعْضِ الْمَنَازِلِ»؛ یعنی وقتی پسر عمر در مکّه قضيه را شنيد و فهمید که امام حسین(علیه‏السلام) از مکّه حرکت کرده و به سمت به عراق راه افتاده است، سریع آمد و در بین راه جلوی حضرت را ­گرفت. «فَقَالَ أَيْنَ تُرِيدُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»؛ عرض کرد کجا می­خواهی بروی یا بن رسول الله؟! حضرت فرمود: «الْعِرَاقَ»! عبدالله گفت: «مَهْلًا ارْجِعْ إِلَى حَرَمِ جَدِّكَ»؛ نرو! برگرد برو به مدینه! عراق نروى! «فَأَبَى الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ»؛ امام حسین(علیه‏السلام) ابا کرد و نپذیرفت.
    بعد دارد: «فَلَمَّا رَأَى ابْنُ عُمَرَ إِبَاءَهُ قَالَ يَا أبَا عَبْدِ اللَّهِ اكْشِفْ لِي عَنِ الْمَوْضِعِ الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ يُقَبِّلُهُ مِنْكَ»؛ عبدالله وقتی دید اصرار او فایده­ای ندارد و حضرت پاسخ مي­دهد که باید بروم و وظیفه­ام این است، گفت پس آن محلی از بدنت را که پیغمبر می‏بوسید، براي من باز کن! «فَكَشَفَ الْحُسَيْنُ عَنْ سُرَّتِهِ فَقَبَّلَهَا ابْنُ عُمَرَ ثَلَاثاً وَ بَكَى»؛ حضرت هم پیراهنش را بالا زد و عبدالله بن‏عمر سه مرتبه همان‏جایی که پیغمبر می­بوسید را بوسید و بعد شروع کرد به گریه کردن. «وَ قَالَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ يَا أبَا عَبْدِ اللَّهِ فَإِنَّكَ مَقْتُولٌ فِي وَجْهِكَ هَذَا».[3] یعنی گفت خداحافظ ای اباعبدالله؛ این‏طور که تو داری می‏روی، حتماً کشته می‏شوی. یعنی او هم می­دانست که انتهای این مسیر شهادت است. علاوه بر اینها، دیگرانی هم هستند که حضرت را از حرکت برحذر داشتند؛ عمر بن‏عبدالرحمن حارث است، عبدالله بن‏جعفر است، عبدالله بن‏عبّاس است، محمّد واقدی است، زراره بن‏صالح است، عمرو بن‏سعید است، خیلی­ها هستند. بیش­از ده نفر­آمدند و گفتند آقا نرو! کشته می‏شوی!
    در بعضی تواریخ دارد که وقتی امام حسین(علیه‏السلام) می‏خواست از مدینه حرکت کند، محمّد بن‏حنفیه برادرشان آنجا بود. حضرت آن وصیّت‏نامه را نوشت و به او داد. آنجا محمّد بن‏حنفیه گفت اگر می­خواهی بروی، برو مکّه؛ حضرت هم به برادرش گفت من همین کار را می­کنم و به مکّه مي­روم. آخر ماه رجب بود؛ دو روز مانده بود که ماه رجب تمام شود که حضرت از مدینه حرکت کردند و سوم شعبان هم وارد مکّه شدند. تمام ماه شعبان و رمضان و شوّال و ذی‏القعده، تا اوایل ماه ذی‏الحجّه را در مكّه بودند و بعد از مکّه به سمت کوفه حرکت کردند. در عرض این مدّت، محمّد بن‏حنفیه خودش را به مکّه می­رساند. در ماه ذی‏الحجه، آن شبی که حضرت می­خواهد از مکّه حرکت کند، دارد محمّد بن‏حنفيه آمد خدمت حضرت؛ «جَاءَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ إِلَى الْحُسَيْنِ فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي أَرَادَ الْحُسَيْنُ الْخُرُوجَ فِي صَبِيحَتِهَا عَنْ مَكَّةَ»؛ یعنی همان شبی که امام حسین(علیه‏السلام) می­خواستند فردایش حرکت کنند؛ همان شب هشتم ذی‏الحجّه که فرداش روز ترویه است. «فَقَالَ لَهُ يَا أَخِي إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ قَدْ عَرَفْتَ غَدْرَهُمْ بِأَبِيكَ وَ أَخِيكَ»؛ محمّد به حضرت می‏گوید شما که کوفیان را می‏شناسید؛ شما خودتان می‏دانید که اینها با پدرتان و برادرتان چه کار کردند. «وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ يَكُونَ حَالُكَ كَحَالِ مَنْ مَضَى»؛ من بیم این را دارم که تو هم مانند آنها شوی! لذا به حضرت مي‏گويد به کوفه نروید، به یمن بروید! البته چند جای دیگر را هم پیشنهاد می­کند. دست آخر هم حضرت می‏فرمایند: «أَنْظُرُ فِيمَا قُلْتَ»؛ یعنی به حرف‏هایی که زدی فکر می‏کنم.
    در ادامه روایت دارد: «فَلَمَّا كَانَ السَّحَرُ ارْتَحَلَ الْحُسَيْنُ فَبَلَغَ ذَلِكَ ابْنَ الْحَنَفِيَّةِ»؛ سحر که می­شود، امام حسین(علیه‏السلام) راه می­افتد که حرکت کند. خبر به محمّد بن‏حنفیه می­رسد؛ به او می­گویند برادرت، حسین(علیه‏السلام) حرکت کرد. «فَأَتَاهُ فَأَخَذَ بِزِمَامِ نَاقَتِهِ وَ قَدْ رَكِبَهَا فَقَالَ يَا أَخِي أَ لَمْ تَعِدْنِي النَّظَرَ فِيمَا سَأَلْتُكَ»؛ محمّد بن‏حنفیه راه می­افتد و می‏آید خدمت حضرت و زمام ناقه­ مرکب امام حسین(علیه‏السلام) را در دستش می‏گیرد و می­گوید برادر، مگر با من قرار نگذاشتی که روی پیشنهادی که من دادم تأمّل کنید؟! «قَالَ بَلَى»؛ حضرت می‏فرماید بله، قرار شد به پیشنهادت فکر کنم. «قَالَ فَمَا حَدَاكَ عَلَى الْخُرُوجِ عَاجِلًا»؛ گفت پس بگو ببینم چه شد كه به این سرعت حرکت کردی و داری می‏روی؟! امام حسین(علیه‏السلام) می‏فرماید: «أَتَانِي رَسُولُ اللَّهِ ص بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ فَقَالَ يَا حُسَيْنُ اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا»؛ بعد از اینکه از تو جدا شدم، پیغمبر نزد من آمد و فرمود ای حسین، برو؛ خدا می­خواهد تو در حالی ببیند که شهید شده باشی. «فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَنَفِيَّةِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ »؛ بعد هم عرض می‏کند: «فَمَا مَعْنَى حَمْلِكَ هَؤُلَاءِ النِّسَاءَ مَعَكَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذَا الْحَالِ»؛ یعنی بگو ببینم حالا که تو این‏گونه داری خارج می‏شوی، پس چرا این زن­ها را همراه خودت می­بری؟ تو که می‏دانی که کشته خواهی شد؛ دیگر چرا اینها را همراه خودت می­بری؟ حضرت در جواب فرمود: «فَقَالَ لِي إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا». یعنی پیغمبر به من فرمود خدا می­خواهد آنها را در حال اسارت ببیند. «فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى».[4] اینجا دیگر دو برادر خداحافظي كردند و حضرت رفت.
    اینجا این بحث مطرح است که این همه آمدند و گفتند؛ آن‏وقت شما در مباحث فقهی می­گویید اگر بیّنه اقامه شد و دو نفر عادل گفتند، کافی است! خوب، این همه عادل آمدند و گفتند. این را دیگر چه کار می‏کنید؟! همه گفتند اگر بروید، آخر این سفر شهادت است. از نظر فقهی می‏گویید در نهی از منکر، ایمنی از ضرر شرط است. در حالی که اینجا حضرت ظاهراً دیگر قطع به ضرر داشتند و هیچ شبهه‏ای هم نداشتند. هم خواب نقل کردند، هم از این طرف افراد مورد اطمینانی آمدند و صحبت کردند و همه حضرت را برحذر داشتند؛ اشخاص مورد اعتمادي مثل عبدالله بن‏عباس، برادرشان محمّد بن‏حنفیه و جابر بن‏عبدالله انصاری که اینها افراد برجسته تاریخ اسلام هستند.

    3. علم امام به ضررهاي اين حركت
    سوم، فرمایش‏های خود حسین(علیه‏السلام) است که نشان می‏دهد ایشان کاملاً قطع داشتند که نهایت این حرکت، شهادت است. یک نقل این است که موقعی که حضرت می‏خواستند از مکّه بیرون بیایند این خطبه را خواندند: «لَمَّا عَزَمَ عَلَى الْخُرُوجِ إِلَى الْعِرَاقِ قَامَ خَطِيباً فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَى جِيدِ الْفَتَاةِ»؛ مرگ براي فرزندان آدم مثل گلوبند برای زن‏های جوان است و این دو با هم ملازمت دارند. یعنی اين حرکت، بر محور کشته شدن و مردن است. بعد می­گوید: «وَ مَا أَوْلَهَنِي إِلَى أَسْلَافِي اشْتِيَاقَ يَعْقُوبَ إِلَى يُوسُفَ وَ خُيِّرَ لِي مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِيهِ»؛ عجب مشتاقم بر گذشتگان خودم، مانند اشتیاق یعقوب به يوسف! «كَأَنِّي بِأَوْصَالِي يَتَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاء»؛ گویا می­بینم که گرگان بیابان‏ها در زمینی که ما بین نواویس و کربلا است، بند‏بند مرا پاره می‏کنند. بعد هم می‏فرماید: «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ».[5] یعنی کسی که در راه ما، یعنی در راه خدا و در طلب لقاء الله، حاضر است از جانش بگذرد با ما بيايد. ما إن‏شاء‏الله فردا صبح حرکت می‏کنیم. معلوم می­شود شب بوده كه حضرت این خطبه را خوانده است. این دیگر خیلی صریح بود. با این چه کار می­کنید؟! خواب بود؟! قول عادل و بیّنه بود؟! يا نه، یقینِ خود حضرت بود؟!
    خطبه بعدی، خطبه‏ای است که بعضی‏ها گفته‏اند در بین راه ايراد شده، امّا بعضی گفته‏اند كه هنگام ورود به کربلا بوده است. خطبه معروفی هم هست که حضرت فرمودند: «أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ رَبِّهِ حَقّاً»؛ آيا نمی­بیند که به حق عمل نمی­شود و از باطل گریزی نیست و ترک نمی­شود؟! در چنین شرایطی هر که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، مشتاق لقای پروردگار است. «فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً».[6] من مرگ در این راه را جز سعادت و اينكه شهادت نصيبم شود نمي­دانم. خدایا، من زندگی با اینها را می­خواهم چه کنم؟! اینها همه نمونه‏های صریحی است که نشان می‏دهد حضرت یقین به شهادت داشته‏اند. شما به تمام این مجموعه توجه کنید؛ هم خواب بود، هم افرادي آمدند و گفتند و هم خود حضرت تصریح می­کند كه آخر این خط، مرگ و شهادت است. دیگر آيا ما ضرری بالاتر از «موت» داریم؟! این همان ضرر جانی است. پس چه‏طور امام حسین(علیه‏السلام) در وصیّت‏نامه می‏فرماید من برای «امر به معروف و نهی از منکر» قیام می‏کنم؟! إن‏شاءالله در جلسات بعد بر اساس همان مبانی فقهی جواب این اشکال را خواهیم داد.

    4. مواجهه با لشکر حرّ، شاهد خارجیِ ضرر
    حسین(علیه‏السلام) در بین راه می­آمد که یک‏مرتبه یکی از اصحابش تکبیر می­گوید؛ الله اکبر! سؤال می‏کنند چه شده است؟! می‏گوید من از دور نخلستان می­بینم. اصحاب می­گویند ما به این راه آشنا هستیم؛ اینجا بیابانی است بی‏آب و علف؛ نخلستانی در اینجا نیست. درست نگاه کن! نگاه می­کند و می­گوید عجب! تا چشم کار می‏کند، نیزه­ است و مَرکب؛ نخلستان نیست! می­آیند و نزدیک می­شوند تا می‏بینند لشکری از کوفه است. اين اوّلین برخورد است. همه می­نویسند هزار نفر بودند. امام حسین(علیه‏السلام) اینجا هم احتمال ضرر نمی­دادند؟! مگر اینهایی که همراه امام حسین(علیه‏السلام) بودند چند نفر بودند؟! پس دیگر ایمنی از ضرر مطرح نیست. این‏هم شاهد عملی و خارجی بر اینکه در این حرکت، ایمنی از ضرر که شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر است، وجود نداشت. خوب دقت کنيد که من از چند طريق جلو آمدم و این را اثبات کردم.

    بازگشت حرّ به دامان حسین(علیه‏السلام)
    تا اینجا نکات ظاهری و فقهی بود؛ حالا برویم در یک وادی بالاتر؛ ببینیم در وادی عرفانی حسین(علیه‏السلام) چه می‏بیند و چه کار دارد می­کند. حضرت از قبل برای اینها آب تهیّه دیده بود. در منزل قبل، سپرده بود که آب زیاد همراه خودتان بردارید و مشک‏ها و ظرف‏ها را پر­ کنید. می­گویند وقتي به لشکر حرّ رسیدند، همه را آب می‏دهند. حتّی فرمود اسبانشان را هم آب بدهید. اینها تشنه هستند و بیابان گرم و بی‏آب و علف است. حتّی می­نویسند یک نفر از این لشکریان حرّ كه از سایرین عقب مانده بود، وقتی له‏له‏زنان رسید، از فرط خستگی نمی‏توانست آب بخورد. اینجا حسین(علیه‏السلام) خودش، با دست خودش آمد و به او آب داد. انسان با دیدن این صحنه‏ها چه بگوید؟ باید گفت حسین(علیه‏السلام) مافوق بشر است؛ به خدا قسم حلقه بین واجب و ممکن است حسین(علیه‏السلام)...
    ظهر كه می­شود، حضرت به حجاج بن‏مسروق می­گوید اذان بگو! حجاج اذان می­گوید و همه آماده می­شوند که نماز بخوانند. حسین(علیه‏السلام) روی خود را به سمت حرّ می­کند و می­گوید تو برو با اصحاب خودت نماز بخوان! ما هم می­خواهیم نماز بخوانیم. حرّ می­گوید اصلاً و ابداً! شما پسر پیغمبرید؛ ما هم با شما نماز می‏خوانیم. حسین(علیه‏السلام) بعد از نماز ظهر یک خطبه می­خواند. موقع نماز عصر می­شود. باز حسین(علیه‏السلام) می‏ایستد و نماز عصر را می‏خواند و خطبه­ ديگري هم بعد نماز عصر می­خواند. بعد هم حضرت امر می‏فرماید که کاروانش آماده حرکت شوند. وقتی حسین(علیه‏السلام) سوار می­شود که برود، حرّ می­آید جلوی حضرت را می­گیرد و می­گوید من نمی­گذارم بروید. اینجا گفت‏وگویی می­شود؛ بعد حسین(علیه‏السلام) به او تشر می‏زند و می­گوید مادر به عزایت بنشیند! چه می­خواهی از من؟! اینجا بود که حرّ رو می­کند به حسین(علیه‏السلام) و می‏گوید اگر غیرِ تو از عرب، کسی نام مادر من را برده بود، من هم همان‏طور نام مادرش را می‏بردم؛ ولی به خدا قسم، من اسم مادر تو را باید به بهترین وجه ببرم. اینجا معلوم می­شود که در او جوهره‏ای از هدایت بوده است. واقعاً هم این‏طور است.
    روز عاشورا امام حسین(علیه‏السلام) به همراه ابوالفضل(علیه‏السلام) آمد و با عمرسعد صحبت کردند. حرّ هم ایستاده بود. حسین(علیه‏السلام) پیشنهادهایی مطرح کرد و عمرسعد همه را رد کرد. وقتی حسین(علیه‏السلام) به خیام برگشت، حرّ رویش را کرد به عمرسعد و گفت پیشنهادهای حسین(علیه‏السلام) را قبول نمی­کنی؟ هیچ‏کدام از اینها را قبول نمی­کنی؟! عمرسعد گفت نه! چنان جنگی با حسین(علیه‏السلام) کنم که آسان‏ترینِ آن، این باشد که دست‏ها از پیکرها و سرها از بدن‏ها جدا شود... لا إله إلّا الله! اینجا بود که حرّ کناره گرفت و آرام‏آرام از عمرسعد جدا شد. سوار بر مَرکب شد و راه را عوض کرد؛ امّا بدنش می‏لرزید.
    مهاجر بن‏اوس می­گوید من نگاه کردم، دیدم رعشه عجیبی به بدن حرّ افتاده است. به او گفتم ای حرّ، این چه حالی است كه در تو می­بینم؟! اگر از سرداران کوفه سؤال می­کردند، من تو را معرفی می­کردم. حالا تو را چه شده است؟! گفت ای مهاجر، به خدا قسم خود را بین بهشت و جهنّم می­بنیم. به خدا قسم جز بهشت چیزی را اختیار نمی‏کنم. بعد هم رکاب زد و رفت به سمت خیام حسین(علیه‏السلام). ولی در بین راه جمله­ای را هم می‏گفت: « اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أُنِيبُ فَتُبْ عَلَيَّ»؛ خدا! من به سوی تو آمدم؛ توبه من را بپذیر. «فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادَ نَبِيِّكَ».[7] من دل دوستان تو را لرزاندم. من دل بچه‏های پیغمبر را لرزاندم...

    [1]. سوره مبارکه توبه، آیه 71
    [2]. بحارالأنوار، ج 44، ص 313
    [3]. بحارالأنوار، ج 44، ص 313
    [4]. بحارالأنوار، ج 44، ص 364
    [5]. بحارالأنوار، ج 44، ص 366
    [6]. بحارالأنوار، ج 44، ص 381
    [7]. بحارالأنوار، ج 44، ص 319


    +

    سخنرانی حاج آقامجتبی(ره) در سال 58 پیرامون ولایت فقیه و حکومت اسلامی (صوتی):

    ولایت فقیه حاج آقا مجتبی تهرانی





    سلسله جلسات «ولایت‏ فقیه و حکومت اسلامی» در دهه آخر ماه صفر سال 1358 برگزار شده و معظّم ‏له به تبیین عالمانه مبانی تشکیل حکومت اسلامی و ادلّه اثبات ولایت‏ فقیه پرداخته ‏اند.

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    موفق باشین.
    95/5/30
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  6. #75
    اخراج شده
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    نوشته ها
    17
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Angry حقیقت ناخوشایند!

    نویسنده اصلی این مقاله یا نوشتار ( پست اول ) کیست؟ چرا اینقدر شهامت نداشته است که نامش را بگوید پس معلوم می شود که حتی خودش هم به حرفهای حکومت -پسندی که نوشته است باور ندارد, شما(ها؟!) چرا اینقدر دهانبین هستید؟! حالا نویسنده بنا به وظیفه و محض گرفتن مواجب, یک سری حرفهای چاپلوسانه و القاب ملوکانه ردیف کرده است , شما چرا اینقدر سریع جوگیر می شوید و حتی میخواهید از صداوسیمای ولایی هم جلوتر بیافتید و کاسه از آش داغتر شوید.

  7. #76
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبح ازل نمایش پست ها
    نویسنده اصلی این مقاله یا نوشتار ( پست اول ) کیست؟ چرا اینقدر شهامت نداشته است که نامش را بگوید پس معلوم می شود که حتی خودش هم به حرفهای حکومت -پسندی که نوشته است باور ندارد, شما(ها؟!) چرا اینقدر دهانبین هستید؟! حالا نویسنده بنا به وظیفه و محض گرفتن مواجب, یک سری حرفهای چاپلوسانه و القاب ملوکانه ردیف کرده است , شما چرا اینقدر سریع جوگیر می شوید و حتی میخواهید از صداوسیمای ولایی هم جلوتر بیافتید و کاسه از آش داغتر شوید.
    سلام.

    اگر بنا به تهمت زدن باشه، بنده هم میتونم بگم که جنابعالی هم مواجبتون رو از ضدانقلاب دریافت کردین که بیاین و اینجا در مخالفت با این تاپیک پست بزنین. خوبه اینطوری؟

    کاری که برای خودتون دوست ندارین، برای دیگران هم نپسندین.
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  8. #77
    اخراج شده
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    نوشته ها
    17
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Thumbs up

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamid نمایش پست ها
    سلام.

    اگر بنا به تهمت زدن باشه، بنده هم میتونم بگم که جنابعالی هم مواجبتون رو از ضدانقلاب دریافت کردین که بیاین و اینجا در مخالفت با این تاپیک پست بزنین. خوبه اینطوری؟

    کاری که برای خودتون دوست ندارین، برای دیگران هم نپسندین.
    یک سوال ساده پرسیدم نویسنده این نوشتار ( که در این انجمن هم طوطی وار کپی پیست شده) کیست؟

  9. #78
    اخراج شده
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    نوشته ها
    43
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    به نام خدا
    سلام دوستان عزیز
    دوست عزیز اقا حمید من انکسی که فکر میکنید نیستم و تایید میکنم که پست قبلی را درباره رد ولایت فقیه نوشتم چون خودتان بحث را تا اینجا کشاندید و من با امام خواندن ایشان مشکل دارم و حالا که کلام به اینجا رسید پس لاجرم مقداری دیگر بر ان می افزایم تا اگر طاقت شنیدن باشد به الباقی برسیم.

    .
    .
    .
    .


    دوستان عزیز کاش میگفتید که چه اصراری بر بزرگ کردن یک انسان معمولی دارید و اگر دشمن خارجی را بهانه کرده اید باید پیشاپیش بگویم که به گفته نبی اکرم(ص) جهاد اکبر از جهاد اصغر افضل تر است.

    ==================

    ویرایش توسط Hamid:

    قبلا به شما اخطار داده شد که به اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی دامن نزنید. طبق قوانین این سایت نمیتونم به شما اجازه بدم که بیش از این به مذاهب و قومیتهای مسلمانان و همچنین کاربران اینجا توهین کنید.

    و اما خدمت شما باید عرض کنم که بعد از دیدن اینکه چگونه علیرغم تذکرات بنده و سایرین، اصرار به تکرار مواضع قبلی خودتون دارین، برای خودم حداقل ثابت شد که شما همون کسی هستید که من فکر میکنم. به دوستان حجتیه ایِ خودتون سلام برسونین و بهشون بگین اگه جزوه ی تازه ای که توش افراد غیر از انجمن خودتون رو سنی و یهودی و ... خطاب نمیکنه، دارند، در اختیار شما هم بذارن تا اینجا کپی کنین و روی اونها بحث کنیم. وگرنه بنده اجازه ی توهین های بیشتر شما به کاربران اینجا رو نمیدم.

    شما قبل از ارسال هرگونه پست دیگه ای، بایستی به سوالات کاربران دیگه که از شما در پستهای قبلی پرسیده شد، پاسخ دهید تا ادامه ی بحث معنا داشته باشه. نه اینکه فقط شبهات بی سر و ته خودتون رو با لجبازی و به نفهمی زدن خود، تکرار کنید. شجاعت این رو داشته باشین که رد استدلالاتتون رو هم بپذیرین و به نقاط ضعف برخی مواضعتون اعتراف کنین.

    بحث رو هم خود جنابعالی از لفظ امام، به نظریه ولایت فقیه کشاندید، نه ما. پس حالا که کلام رو به اینجا رسوندین، بدونین که باز هم خلاف مقررات سایت رو مرتکب شدید.

    جهاد اکبر شما اعضای انجمن حجتیه، پناه بردن به دامان ساواک در قبل از انقلاب بوده (+) لطفا برین و قصد فریب افراد دیگه ای رو با این شبهات داشته باشین. از خدا بترسید و اینقدر از روایات معصومین(ع) سوء استفاده نکنین. کاری کنید که در آخرت، رویی برای رویارویی با حضرت رسول(ص) داشته باشین.

    موفق باشین.
    92/5/30

  10. #79
    اخراج شده
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    نوشته ها
    43
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سلام دوست عزیز

    من که جواب تمامی سوالات دوستان را در پستهایم میدهم چه جوابی مانده که نداده باشم؟

    در ثانی من بعد از تذکر اولیه به شخص یا مذهبی توهین نکردم و فقط حقیقت را بیان کردم. ایا گفتن حقیقت اینقدر به شما سنگین می اید؟
    دوست عزیز
    اختلاف مکتب شما و معصومین (ع) در همین است که انها با علم خداوندی اشتباه مخالف را به ایشان میفهمانند و و چنان او را در تنگنا قرار میدهند که پی به گفتار و عقیده اشتباهش ببرد و در مناظره های تاریخی ایشان بسیار مشهود است ولی شما دهان طرف را میبندید.
    دوست عزیز کجای این پست اشتباهی داشتم و کجایش به کسی توهین کردم؟

  11. #80
    حرفه ای ghanbar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    866
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبح ازل نمایش پست ها
    یک سوال ساده پرسیدم نویسنده این نوشتار ( که در این انجمن هم طوطی وار کپی پیست شده) کیست؟
    نویسنده مقاله یا سخنرانی جناب آقای محمد علی رامین هستند!

    پ ن : انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال


    امام خامنه ای :
    اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت می شود وگرنه، در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود
    ...
    این کار (تعمل با آمریکا) ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم می کند و غربی ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه می دهند.
    بیست و دوم مردادماه

صفحه 8 از 21 نخستنخست 123456789101112131415161718 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 13 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 13 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 29-06-2012, 22:19
  2. الان برای نقد باید غسل شهادت کرد!
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 08-11-2011, 23:02
  3. ریزش آدم‌های خوب علامت غلط بودن مسیر نیست
    توسط golenarges در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 22-09-2011, 05:42
  4. متن کامل و فایل صوتی سخنرانی سردار مشفق (اطلاعات)
    توسط پولدار در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 19-09-2011, 13:27
  5. پاسخ و نقد مقاله ی سرخاب و سفیدآب
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 24-08-2011, 15:07

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه