نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: شيطان و هاجر

  1. #1
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض شيطان و هاجر

    بعد از آن كه حضرت ابراهيم خليل الرحمان عليه السلام براى ديدار فرزند خود حضرت اسماعيل عليه السلام به مكه آمد فرزندش به شكار رفته بود. هنگام مراجعت ، چشم پدر به جمال دل آراى او افتاد، ديد در زير درخشندگى خورشيد و نشستن گرد و غبار راه به گونه هاى اسماعيل ، زيبايى وصف ناگفتنى يافته و نورانينى مخصوص از سيمايش به چشم مى آيد.
    ناخود آگاه اين مهر پدرى بيش از پيش مشغولش كرد. به همان اندازه كه محبت فرزند در دلش جاى گرفت از محبت به خدا كه ابراهيم به آن اعتراف داشت كم شد.
    به گفته قرآن مجيد: نبايد در يك سينه بيش از يك قلب و در يك قلب بيشتر از يك محبت باشد.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] آن هم محبت به خدا و هر چه غير از آن است بايد بيرون رود؛ حتى محبت فرزندش اسماعيل نيز بايد جاى خود را به خدا بدهد و قلب پدرمالامال از عشق او باشد.
    شب در عالم خواب به ابراهيم گفته مى شود: فرزندت را قربانى كن ! اين خواب را در يك شب چند مرتبه (يا در چند شب پياپى ) ديد. يقين كردكه خواب شيطانى نيست بلكه رحمانى است .
    صبح پيش هاجر مادر اسماعيل آمد و گفت : دراين نزديكى ها دوستى صميمى دارم ، مى خواهم فرزندم را پيش او ببرم .
    اى هاجر! سرو صورت او را شست و شو ده ، موهايش را شانه كن ، عطر و عنبر به زلفانش بزن ، خوش بويش نما، لباس هاى زيبا بر اندام دل آراى او بپوشان ، بر چشم هاى جذاب و درشت او سرمه بكش و آماده ميهمانى كن . در ضمن ، كارد و طنابى مهيا نما؛ زيرا ممكن است دوست و صاحب خانه بخواهد قربانى كند و جلوى پاى ما خون بريزد، كارد و طناب نداشته باشد؟!
    هاجر هم طبق گفته شوهر خود عمل كرد و دست اسماعيل زيبا و جوان را در دست پدر نهاد و مقدارى هم نان به آنان داد.
    در اين هنگام ، شيطان به فقان آمد، از تعجب انگشت حيرت به دهان گرفت ! شگفتا! چه قدر مطيع فرمان ؟ چه اندازه تسليم ؟ بعداز يك عمر در آرزوى فرزند بودن و الان دل از او بريدن ! بايد چاره اى كرده و نگذاشت اين دستور عملى شود، بايد فكرش را منصرف كنم ، وسوسه اش نمايم . انديشيد از چه راهى داخل شوم ، كدام راه نزديك تر به مقصود است . از راه عاطفه وارد مى شوم . مهر مادرى را به جوش مى آورم . مادر را تحريك مى كنم و او زود فريب مى خورد. او زن است و سست ايمان ، براى نجات فرزندش دست به هر كارى مى زند، جلوى فرزند را مى گيرد، نمى گذارد با پدر برود، گريه مى كند، اشگ مى ريزد، فغان سر مى دهد، التماس مى نمايد، دليل و برهان مى آورد؛ و خلاصه او بهترين وسيله براى جلوگيرى از دستور و فرمان الهى است .
    چون روان شد از پى قربان
    شد بلند از جان اهريمن عويل
    آن عدوى پشت در پشت كهن
    دشمن ايمان و عقل و جان من
    آن حسود بى نواى بى خرد
    هر دمى صدنيش حسرت مى خورد
    از حسد شيطان جگر را چاك كرد
    بر زمين افتاد و بر سر خاك كرد
    گفت : آمد وقت آن ،اى دوستان !
    رخنه اندازيم در اين خاندان
    رخنه در ركن نبوت افكنيم
    تيشه اى بر ريشه خلت زنيم
    هين بگفت و چاره جويى سازدكرد
    خدعه و دستان و مكر آغازكرد
    آن ملعون با عجله آمد در خانه هاجر را زدبه شكل پيرمردى ناصح و دل سوز، رو به او كرد و گفتن : اى هاجر! جوانى زيبا و خوشاندام را ديدم دنبال پيرمردى از اين راه مى رفتند. جواب داد: آن جوان فرزند و آن پيرمرد شوهر من هستند.
    گفت : به كجا مى روند؟ در پاسخ گفت : به ديدن دوستشان . گفت : ابراهيم حقيقت را به تو نگفته ، مى خواهد او را بكشد. هاجر گفت : ابراهيم پيامبر مهربانى است ، قاتل نيست ، تا كنون او كسى را نكشته است ، او علاقه زياد به فرزندش دارد. علاوه بر آن ، از اسماعيل گناهى سر نزده است كه مستحق قتل باشد!
    شيطان گفت : مگر نديدى كارد و ريسمان با خود برد، مى گويد: خدا به اودستور داده و در خواب ديده كه بايد اسماعيل را بكشد.
    هاجر فورا جواب داد: اگرخدا گفته من راضى ام .اى كاش ! مرا از مغرب تا مشرق زمين چون اسماعيل و از اسماعيل بهتر بود و همه را در راه خداوند مى دادم!!

    زين طمع شيطان چه پيرى قدكمان
    شد به سوى خانه هاجر روان
    حلقه بر در زد، عصا بر دست او
    دام صيد عالمى در شست او
    گفت : پيرى ناصح و فرزانه ام
    آشنا جانم به تن بيگانه ام
    خير خواهم ، دوستم آگه زكار
    عاقبت بين ، پندگو وهوشيار
    سوى من خوانيد آن بيچاره زن
    آن نگار مبتلاى ممتحن
    تا به او سازم عيان رازى عيان
    آگهش سازم زمكرآسمان
    هاجر آمد لرز لرزان پشت در
    گريه ها سر كرد چون ابربهار
    گفت : با تو چون بگويم اين خبر
    چون به جانت افكنم شور وشرر
    گرنهان سازم به سوزداستخوان
    ور بگويم : آتش افتد درزبان
    آه از اسماعيل آن سرورروان
    صد هزار حيف از آن نوجوان
    گفت : چون شد او بگو اى گنده پير
    اى زبانت شعله و لفظت شرير
    گفت : مى دانى كه ابراهيمى زار
    مى برد او را كجا اين دلف كار
    گفت : آرى سوى مهمانيش برد
    جانب سلطان ايوانش برد
    گفت : مهمانى كجا سلطان كجاست
    بزم كو و سفره كو، ايوان كجاست
    برد او را سوى زندان فنا
    بهر كشتن برد او را درمنا
    برد او را تا بريزد خون او
    صد دريغ از آن رخ گلگون او
    برد او را تا جدا سازد سرش
    افكند در خاك و در خون پيكرش
    گفت : هاجر با وى اى فرتوت گنگ
    اى زبانت لال باد و پاى لنگ
    كى پدر كشته است فرزندى به تيغ
    كى كند خورشيد ماهى زير ميغ
    خاصه فرزندى چون اسماعيل من
    و آن پدر هم آن خليل بت شكن
    خاصه او را نى گناهى نى خطا
    بى گنه كشتن كجا باشد روا
    گفت : مى گويد كه فرمان خداست
    آنچه فرمان خدا بر من رواست
    گفت : هاجر: چون بود فرمان او
    صد چو اسماعيل من قربان او
    من از او، فرزند از او، شوهر از او
    جسم از او و جان از او سر ازاو
    كاش مى بودى مرا سيصد پسر
    همچو اسماعيل با صد زيب وفر
    جمله را در راه او مى كشتمى
    كاكلش در خاك و خون آغشتمى
    اين بگفت و خاك را در بست ورفت
    اهرمن را هم كمر بشكست و رفت
    در اين هنگام هاجر او را شناخت ، فهميد او شيطان است و براى اغواى او و مخالفت كردن بادستور خداوند متعال اين دل سوزى ها را مى كند، به او بد گفت و سنگ بارانش كرد و ازخود راند و آخر الامر در را محكم بست و به درون خانه رفت.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شیطان در سريال «سقوط يك فرشته» بزرگنمایی شده است
    توسط mahdy2021 در انجمن مباحث ديگر بخش اسلامی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 31-08-2011, 23:54
  2. مرگ و شيطان
    توسط vorojax در انجمن معادشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-07-2011, 16:54
  3. آيا نحله‌هاي جديد مثل شيطان پرستان احكام فقهي هم براي خود جعل كرده‌اند؟
    توسط mahdishata در انجمن جريان هاي نوظهور و روشن فکری دینی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-06-2011, 16:24
  4. سايه هاي شوم
    توسط saaghar در انجمن شیطان شناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 16-03-2011, 17:15

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه