روزى شيطان جلوى حضرت عيسى عليه السلام ظاهر شد و عرض كرد:اى كسيكه آدم هاى كور را شفا مى دهى ! مريض ها را از بيمارهاى كشنده مى رهانى و مرده هارا زنده ميكنى ! - اگر راست مى گويى - خود را از كوهى بلند بينداز و خود را حفظ كن كه صدمه به تو و جان تو نرسد. حضرت عيسى عليه السلام فرمود: مى خواهى مرا بفريبى كه اقدام به خودكشى كنم و مورد غضب خداوند واقع شوم و مخلد در آتش باشم . بعد فرمود: تمام كارهايى كه از من صادر مى شود به اذن خدا است و از خود نمى توانم كارى انجام دهم . (1)
در اين جا شيطان لعين از روى فريب و شيطنت خود به زبان خيرخواهى و نصيحت به آن حضرت چنين گفت : اگر اين كار را انجام دهى وخود را از بالاى كوه پرت كنى ، مردم به تو علاقه بيشترى پيدا مى كنند و ايمان آنهامحكم تر مى شود و آنان كه هنوز ايمان نياورده اند، ايمان خواهند آورد.
با اين نيرنگ مى خواست عيسى بن مريم (ع ) را وادار به خودكشى كند و در نتيجه ، به عقوبت الهى گرفتار شود و اگر كشته نشد، لااقل يك عمل غير عقلانى و خلاف دستور خدا انجام داده باشد. (شيطان را همين بس كه پيغمبرى از پيامبران الهى را وادارد كه كه اگر شده كار پسنديده اى را ترك نمايد.
بحارالانوار، ج 63، ص.