فقط از گریه بر حسین (ع) سخن نگوید ................
از چرای کشتن حسین بگوید ...........
وآیا امروز نیازی به حسین زمان نداریم؟
فقط از گریه بر حسین (ع) سخن نگوید ................
از چرای کشتن حسین بگوید ...........
وآیا امروز نیازی به حسین زمان نداریم؟
نکند اشخاص...... جانشین ارزشها شوند
آیا واقعاً هر روز عاشورا وهر زمینی کربلا است .............
پس و................ایران نیز کربلا است ............
خوب وامروز لشکر عمربن سعد در کجای عاشورای ایران قرار دارد ؟
نکند اشخاص...... جانشین ارزشها شوند
پس از مراجعت از سفرى حضرت رسول اكرم (ص ) با حزن و اندوه بالاى منبررفت حضرت حسن و حسين (ع ) را هم به همراهش بالاى منبر برد، پس خطبه اى خواند و موعظه نمود، پس دست راست بر سر حسن (ع ) و دست چپ را بر سر حسين گذاشت و فرمود: خدايا، محمد بنده و پيغمبر تو است ، و اين دو نفر از نيكان عترت منند. و اخيار عشيره من ، و بهترين ذريه من و كسانى كه بعد از خود در ميان امت مى گذارم و بدرستى كه جبرئيل به من خبر داد كه اين پسر را به زهر مى كشند، و اين ديگرى را به شمشير شهيد مى كنند. خدايا شهادت را بر او مبارك گردان و او را سيد الشهدا قرار ده به قاتل او بركت مده و آنها را به اسفل درك جهيم برسان . راوى گويد: سپس صداى ناله و گريه از اهل مسجد بلند شد، حضرت فرمود: ايها الناس بر او گريه مى كنيد و او را يارى نمى كنيد؟ خدايا تو ياور او باش ، اى مردم من دو چيز نفيس يا سنگين در ميان شما مى گذارم ، يكى كتاب خدا و ديگرى عترت خود را كه ميوه دل و ثمره فواد من هستند و آن دو از هم جدا نميشوند، تا بر حوض به من وارد شوند.
آگاه باشيد كه از شما سئوال نمى كنم ، مگر آنچه مرا خدا امر كرده است ، و آن اين است كه سئوال مى كنم از شما مودّت و دوستى آنها. پس بترسيد از اينكه به نزد من آييد و حال اينكه به عترت من اذيتى كرده باشيد و به ايشان ظلم تعدى كرده باشيد
مى روم از سر كوى تو و خون ميگريم
با دل غم زده از سوز درون ميگريم
همه اشيا نگرانند به گرييدن من
تو هم از خاك به بين عمه كه چون ميگريم
كاروان عازم راه است و من خسته هنوز
بر سر قبر تو افتاده و خون ميگريم
آمدم با تو در اين غمكده شام ولى
ميروم بى تو و از سوز درون ميگريم
عمه جان منكه بهر رنج و غمى كردم صبر
ديگر از هجر تو بى صبر و سكون ميگريم
همچو مرغ سحر از داغ غمت مينالم
همچو ابر از ستم چرخ نگون ميگريم
آنچه در سينه غم عقده بهم پيوستم
چون مجال آمده در دست كنون ميگريم
ديگر از گريه و زارى نكند كس منعم
فارغ از سرزنش دشمن دون مى گريم
خود بدست خودم ايدختر ناكام حسين
كردمت دفن وزين درد فزون مى گريم
هر زمان سوگ رقيه ز (مؤ يد) شنوم
سخت مينالم و زاندازه برون مى گريم
روزى رسول خدا (ص ) در منزل حضرت زهرا (ع ) تشريف داشتتند، درحالى كه حضرت امام حسين (ع ) در دامن آن جناب بود، حضرت گريه زيادى كردندو به سجده رفتند و بعد فرمودند: اى فاطمه ، اى دختر در اين ساعت و در همين مكان خداوند على اعلا به توسط جبرئيل به من فرمود: اى محمد آيا حسين را دوست دارى ؟
گفتم : بلى نور ديده و گل خوشبو و ميوه دل و پرده ما بين ديدگان من است . جبرئيل در حالى كه دست بر سر حسين گذاشته بود فرمود: اى محمد او را در سرزمين كربلا شهيد...
من از بهر غريبان ناله ها اندر جگر دارم
بهر صبح و مسا از دل نواى پر شرر دارم
دل زارم بسى پر خون براى بيكسان باشد
بدامن هر زمان جارى مدام اشك از بصر دارم
به بينم گر غريبى را بكنجى واله و محزون
بياد غربت طفل حسين خون جگر دارم
فغان زاندم كه طفل نورس شاهنشه خوبان
بگفتا عمه جان من شوق ديدار پدر دارم
ز وصل روى بابم عمه جان خونشد دل زارم
شب و روز از غم هجرش دو چشم پر گُهر دارم
ندارم آرزوئى غير وصل باب اندر دل
بسى شكوه از اين قوم لعين پر شرر دارم
مگر ما را نباشد خانه كاندر كنج اين ويران
كه خشت خام جاى بستر اندر زير سر دارم
در آندم راءس پر خون پدر شد در برش حاضر
بگفتا جان بابا از فراقت ديده تر دارم
حضرت زهرا (ع ) حضرت سيدالشهدا را بغل كرده بودند، حضرت رسول الله (ص ) حضرت را از بغل دختر گرامشان گرفتند گريه كردند و فرمودند: خدا قاتلين تو را لعنت كند.
خدا كسانى را كه لباسهايت را از تنت در آورند لعنت كند.
خدا بكشد آن كسانى را كه همديگر را بر عليه تو كمك مى كنند. حضرت زهرا (ع ) ناراحت و گريان شدند و فرمودند: اى پدر چه مى فرمائيد؟ حضرت فرمودند. دخترم مصيبت هائى كه بعد از من و تو به او مى رسد و اذّيتها و ظلم ها و مكرها و تعّدى هائى كه متوجهش مى گردد را به ياد آوردم ، او در آن روز در ميان جمعى مردان كه جملگى همچون ستارگان درخشانند بوده و همگى به طرف مرگ و كشتن حركت مى كنند، گويا اكنون لشكرآنهارا كاملا مى بينم و به جايگاه و محل دفن ايشان مى نگرم .
حضرت زهرا (ع ) گريان فرمودند: اى پدر جائى را كه مى فرمائيد كجاست ؟ حضرت فرمود: به آنجا كربلا مى گويند. و آن زمين براى ما و امت موجب اندوه و بلاست ، بدترين افراد امت من بر آنها خروج مى كنند.
اگر تمام اهل آسمانها و زمين شفيع يك نفر از اين گروه شرور باشند، شفاعتشان پذيرفته نميشود و بطور قطع تمام آنها در جهنم جاويد خواهند ماند.
حضرت فاطمه (ع ) فرمود: پدر اين طفل كشته خواهد شد؟! حضرت فرمود: بله دخترم ، قبل از او كسى اينطور كشته نشده كه آسمانها و زمين و فرشتگان و حيوانات وحشى و ماهى هاى دريا كوهها برايش گريه كنند. اگر اين موجودات ماءذون بودند پس از شهادت اين طفل هيچ نفس كشى روى زمين باقى نمى ماند و گروهى از دوستان خواهند آمد كه در روى زمين كسى از آنها اعلم به خدا نبوده و... و حضرت رسول (ص ) و حضرت زهرا (ع ) صداى به گريه بلند نمودند...
كاش بودم تا كنم جانرا فدايت يا حسين
چون نبودم اشك ريزم در عزايت يا حسين
كاش اندر كربلا بودم تو را يارى كنم
گويمت لبيك و در راهت فدا كارى كنم
در ره عبد سياهت خون خود جارى كنم
چون نبودم كربلا شاها عزادارى كنم
كاش بودم زائر كرببلايت يا حسين
كاش بودم تا بلاگردن اصغر مى شدم
يابقربان قد رعناى اكبر ميشدم
يا فداى دست عباس دلاور ميشدم
يا نثار قاسم و هم عون و جعفر ميشدم
ميشدم ملحق بخاك كشته هايت يا حسين
كاش بودم ميخريدم تير عشقت را بجان
دست از جان ميكشيدم بر حيات جاودان
مينهادم سر بكويت بر طفيل عاشقان
مشت خاكى ميشدم در سايه اين آستان
بر اميد عزّت روز لقايت يا حسين
كاش بودم از غلامان سياه و موكبت
كاش بودم جبهه ساى خاك سم مركبت
كاش بودم تا رسانم آب سردى بر لبت
كاش بودم تا رهانم آتش تاب و تبت
كاش بودم آشناى آشنايت يا حسين
حديث مفصلى از ابن عباس نقل كرده اند كه :
روزى حسين (ع) گريه كنان خدمت مادرش فاطمه آمد و عرضكرد: جدم پيامبر از من سير شده از بس كه به خدمتش رفته ام ، حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود: مادرت فدايت شود مگر چه شده ؟
عرض كرد: امروز صبح برادرم حسن را به زانوى راست خود نشانيد و دهان او را بوسيد و مرا به زانوى چپ نشانيد و از دهان من اعراض كرد زير گلوى مرا بوسيد، اى مادر بيا دهان مرا بو كن ببين بوى بدى مى دهد كه جدم دهان مرا نبوسيده .
حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود: نه اى فرزندم جدت از تو ملالت پيدا نمى كند به خدا قسم بسيار شنيده ام كه جدت مى فرمود: حسين از من است و من از حسين مى باشم تو در گهواره گريه مى كردى پدرم وارد خانه شد فرمود: اى فاطمه ، حسين را ساكت كن آيا نمى دانى گريه او مرا اذيت مى كند مكرر جدت مى فرمود: ((اللهم انى احبّه و احب من يحبه )) خدايا من حسين را دوست مى دارم و دوست مى دارم كسيكه حسين را دوست دارد.
حضرت فاطمه (عليهاالسلام ): دست حسين (ع ) را گرفت و حضور پيامبر(ص ) آورد و عرضكرد: بابا آيا شما نمى فرمودى حسين ريحانه من است ، آيا نفرمودى حسين زينت زمين و آسمان است ، آيا نفرمودى بوى بهشت را از حسين مى شنوم .
فرمود: بلى . عرضكرد: حسين از اين رنجيده كه چرا دهان او را نبوسيده اى مثل آنكه دهان برادرش را بوسيده اى فرمود در اين مطلب سرّى است كه مى ترسم دلت بشكند و طاقت نياورى ، عرضكرد شما را به حق خدا سرّش را بفرما.
فرمود: اينك جبرئيل به من خبر داد كه به حسن (ع) زهر مى خورانند و من محل زهر خوردن او را بوسيدم و حسين (ع) را با تيغ جفا نحر مى كنند، پس جاى نحر او را بوئيدم . همينكه حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) اين قضيه را شنيد بلند بلند گريه كرد و به صورت خود لطمه زد و خاك به سر كرد، فاطمه (س) فرمود: حسين را كجا مى كشند؟ فرمود: در زمينى كه آنجا را كربلا مى گويند، عرضكرد: به چه سبب او را شهيد مى كنند؟ فرمود: اهل كوفه نامه هايى براى او مى نويسند كه تو از جانب خدا و پيامبر خليفه مى باشى به سوى ما بيا، همينكه مى رود او را با لب تشنه شهيد مى كنند.
هر چه صدا مى زند آيا كسى هست ما را يارى كند كسى جوابش نمى دهد عاقبت او را مثل گوسفند ذبح مى كنند، برادران و فرزندان او را شهيد مى كنند، سرهاى آنها را بالاى نيزه مى كنند، فاطمه فرياد برآورد پس تمام مردم به گريه درآمدند جبرئيل نازل شد يا محمد خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد فاطمه را ساكت كن كه ملائكه آسمانها را به گريه درآورد و مى فرمايد و به عزت و جلالم قسم كه شيعيانى براى او خلق مى كنم كه مالها و جانهاى خود را در راه عزا و زيارت او انفاق كنند، آگاه باش كه هر كس او را بعد از شهادتش زيارت كند به هر قدمى كه برمى دارد ثواب يك حج مقبول برايش نوشته مى شود و هر كس برايش گريه كند ملائكه اشكهاى او را در شيشه هاى بلور ضبط مى كنند و روز قيامت كه مى شود و آتش جهنم شعله مى كشد به او مى گويند: اى دوست خدا بگير اين اشكى است كه در مصيبت مولايت حسين ريخته اى و از آتش آزاد شدى ، پس يك قطره از آن اشكها را به آتش جهنم مى زنند آتش جهنم پانصد سال راه از آن بنده دور مى شود.
پيامبر خدا(ص ) به حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) اين بشارتها را داد فاطمه سجده شكر به جاى آورد حسين عرضكرد يا جداه جزاى آنها در نزد شما چيست ؟ فرمود: من آنها را در نزد خدا شفاعت مى كنم رو به پدر بزرگوارش كرد و فرمود: شما چه مى كنى ؟ فرمود: من هم آنها را از آب كوثر سيراب مى كنم ، از برادرش امام حسن (ع) پرسيد شما چه مى كنى ؟ فرمود: من داخل بهشت نمى شوم مگر با آنها داخل شوم .
حضرت فاطمه (عليهاالسلام ) هم فرمود: به عزت پروردگارم قسم و به حق پدر و شوهرم من جلوى در بهشت با چشم گريان مى ايستم تا خداوند مرا شفيع آنها كند.
حضرت سيدالشهداء (ع) هم فرمود: به حق جد و پدرم قسم من هم از خدا سؤ ال مى كنم كه قصرهاى آنها در بهشت مقابل قصر خودم باشد
ابن عباس مى گويد: يك روز خدمت پيغمبر (ص ) خدا مشرف بودم و آن حضرت ، حسين (ع ) را روى زانوى راست خود نشانيده بود و ابراهيم پسر خود را روى زانوى چپ نشانده بود، گاهى حسين را و گاهى ابراهيم را مى بوسيد، ناگاه آثار وحى بر آن حضرت ظاهر شد بعد از آن فرمود: جبرئيل از جانب پروردگار بر من نازل شد كه خدا به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: ما اين دو فرزند را براى تو با هم نمى گذاريم يكى از آنها را فداى ديگرى گردان .
حضرت نگاهى به صورت حسين (ع ) كرد و گريه كرد و نگاهى به صورت ابراهيم و گريه كرد، پس فرمود: ابراهيم مادرش كنيز است هرگاه بميرد كسى غير از من براى او محزون نمى شود، اما حسين مادرش فاطمه و پدرش على است كه به منزله گوشت و خون من هستند هرگاه حسين بميرد دخترم فاطمه محزون و غصه دار مى شود پسر عمم على هم محزون مى شود، من نيز محزون مى شوم و من حزن خود را بر حزن آنها انتخاب مى كنم . حضرت فرمود: من به جبرئيل عرض كردم : اى جبرئيل ابراهيم بميرد من او را فداى حسين كردم ، ابراهيم پس از سه روز از دنيا رفت .
بعد از مردن ابراهيم هرگاه پيامبر حسين را مى ديد او را به سينه خود مى چسبانيد و مى بوسيد و مى فرمود: من به فداى كسى شوم كه پسرم ابراهيم را فداى او گردانيدم . از بس كه پيامبر در فوت ابراهيم محزون و غصه دار شد خداوند سوره كوثر را در تسلى قلب آن حضرت نازل كرد
هر وقت حضرت سيدالشهداء (ع ) بر پيامبر اكرم (ص ) داخل مى شدند حضرت او را به خود مى چسباندند و سپس به حضرت اميرالمومنين على (ع ) مى فرمودند:
او را بگير و بعد او را مى بوسيدند و گريه مى كردند.
امام حسين (ع ) مى فرمود: اى پدر چرا گريه مى كنى ؟
حضرت رسول (ص ) فرمود: فرزندم جاهاى شمشير را بوسيدم و گريه ام گرفت .
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: اى پدر من كشته خواهم شد؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى به خدا قسم تو و پدرت و برادرت همگى كشته خواهيد شد.
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: پدر، قبور ما از هم متفرق و پراكنده مى باشد؟
حضرت رسول (ص ) فرمود: بلى پسرم .
حضرت امام حسين (ع ) فرمود: از امت شما چه كسانى به زيارت ما ميآيند؟ حضرت رسول (ص ) فرمود: من و پدرت و برادرت و تو را زيارت نخواهد نمود مگر راست گويان امت من .
آمده ام بقتلگه بابا عزا بپا كنم
درد دل از براى تو زجور اشقيا كنم
بابا نگر حزينه ام من دخترت سكينه ام
آوردى از مدينه ام بى تو سفر چرا كنم
بابا گلى گم كرده ام چون اصغر شيرين زبان
ميگردم اندر كشتگان شايد گلم پيدا كنم
هم سفرم شمروسنان گريه كنم بر تو چنان
سيلى خورم ز دشمنان چه ناله و نوا كنم
خيز و به بين كه من شدم عازم كوفه خراب
بگو چسان در اين سفربى تو دلم رضا كنم
خيز وزخاك و خون شها مرا بدامنت نشان
اگر كه شب رسد پدر دامن كه ماءوى كنم
نه طاقتى ترا بود ز زخمهاى دشمنان
نه مرحمى مرا بود گذارم و دوا كنم
جميع حالات امام حسين (ع ) اسبات حزن و گريه پيغمبربود.
چنانكه هر وقت او را به دوش مبارك بر ميداشت و سرش بر دوش او تكيه مى كرد بياد مى آورد سر او را بر روى نيزه ها....، پس مى گريست .
و به اصحاب مى فرمود: گويا مى بينم اسيران را بر شتران و سر فرزندانم را بصورت هديه براى يزيد مى برند.
چون به دامان مى نشاند نظر به صورت او مى نمود و مى گريست ، و مى فرمود: يابن عباس گويا مى بينم او را كه ريشش را به خونش خضاب نموده اند و هر چند طلب يارى مى كند كسى ياريش نمى كند و چون روز عيد جامه (لباس ) جديد مى پوشيد ميگريست ، گويا به ياد مى آورد كه او را برهنه بر خاك مى اندازند، و چون بر سرسفره مى نشست با جد و پدر و مادر و برادر، طعام ميخورد، پيغمبر (ص ) اول خوشحال مى شد، بعد به گريه در مى آمد، و گويا به ياد مى آورد تشنگى خود و اطفالش را كه دنيا جلو چشمشان از شدت عطش سياه مى شود، و همه متفرق مى شوند، و بعضى را مى كشند، و بعضى را اسير مى نمايند. و چون گلويش را مى بوسيد مى گريست ، و گاهى با اميرالمؤ منين (ع ) مى فرمود: او را نگاه دار، آنگاه تمام بدنش را مى بوسيد و مى گريست ، عرض كرد: چرا گريه مى كنيد؟ ميفرمود: موضع شمشيرها را مى بوسم ، و گاهى لب و دندانش را مى بوسيد، گويا ياد مى آورد چوب خيزران در مجلس يزيد و ابن زياد (لعنة الله عليهما) را، چنانكه زيدبن ارقم در نزد ابن زياد حاضر بود، چون اين حركت شنيع را ديد، فرياد برآورد كه چوبت را از اين لبهاى مبارك بردار كه قسم به آن خدائى كه غير او خدائى نيست ديدم دندانهاى پيغمبر (ص ) را كه بر اين دندانها گذاشته شده بود و آن را مى بوسيد.
نام تو هست زنده و جاويد يا حسين
عشق تو هست مايه امّيد يا حسين
با مهر تو چو داد مرا شير مادرم
جانم اسير عشق تو گرديد يا حسين
در باغ آرزو كه برويد گل اميد
وصل تو هست غايت امّيد يا حسين
از عطر جانفزاى تو سرمست مى شود
هر كس زباغ عشق تو گل چيد يا حسين
هر كس شنيد قصه جانسوز نينوا
سيلاب اشك از مژه باريد يا حسين
جانم فداى آن كه به دنيا هر آن چه داشت
در راه دوستى تو بخشيد يا حسين
اى جان فداى نام تو كز نام تو به جاست
نام بلند مكتب توحيد يا حسين
با چشم اشكبار به يادت ((نويد)) گفت
نام تو هست زنده جاويد يا حسين
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)