زنان ، بخشى از جامعه انسانى اند كه در حوزه ايمان و كمال ، تفاوتى با مردان ندارند و گاه به چنان مقامى دست مى يابند كه مردان بايد از آنان درس تقوا، شجاعت ، ديانت و خضوع در برابر پروردگار بگيرند.
قرآن كريم در يك دعوت عمومى مى فرمايد: ((يا ايها الذين آمنوا آمنوا...)) سوره نساء 136، و راه كمال را با استمرار حركت در مسير ايمان ، براى هر زن و مرد ترسيم مى كند و مثالهايى از افراد نمونه را - كه در آن سخن از مرد است و هم زن - براى عبرت افراد جامعه مثل مى زند تا راه صعود به قله بلند ايمان براى زن و مرد روشن تر شود. زنانى از همين جامعه دعوت شده بوده اند كه با تربيت نفس خويش و حركت در راه رضايت محبوب ، چنان ذوب در معشوق شوند كه از آنان بايد به عنوان ((الگو)) نام برد.
در اين راستا، ((آسيه )) بانويى نمونه و الگويى براى زن و مرد در نفى ستمگرى ، شرك و كفر و نيز گرايش به توحيد و يكتاپرستى است . در حقيقت هر كس در اثبات اين حقيقت تلاش كند، ظلم را در هم شكند و براى رسيدن به مقام قرب الهى استقامت ورزد، ((الگو)) است .
((آسيه )) در خانه اى زندگى مى كند كه صاحب آن خانه (فرعون )، ادعاى ((اءنا ربكم الاعلى ))سوره نازعات آيه 24 دارد و شعار ((ما علمت لكم من اله غيرى )) قصص 38 را سر مى دهد و اين زن در ميان اين ادعا و شعار، سخن از توحيد مى گويد و براى نفى بيدادگرى ، وحشيانه ترين شكنجه ها را تحمل مى كند، تا آن جا كه نامش زينت بخش قرآن مى شود. اين در حالى است كه ((فرعون )) مردى است كه لايق نام ((انسان )) هم نيست .
((مريم ))، در ميان بسيارى از مردان ، چنان لياقتى مى گيرد كه چون مادرش پس از تولد مريم به پروردگار مى گويد: ((و انى اعيذها بك و ذريتها من الشيطان )) آل عمران 36 خدايا! من ، اين دختر و فرزندانش را از شر شيطان ، به تو پناه دادم ؛ خداوند پاسخش مى دهد: ((فتقبلها ربها بقبول حسن )) آل عمران 37 ؛ پس خداوند، او را به نيكويى پذيرفت . در صورتى كه پروردگار درباره ساير مردم مى فرمايد: ((انما يتقبل الله من المتقين )) مائده 27 ، اين جا سخن از پذيرفتن عمل است و در خصوص حضرت مريم ، گوهر ذات عامل قبول مى شود.
((مريم )) يك زن است كه پروردگار او را مى پذيرد و در موردش مى فرمايد: ((و ليس الذكر كالانثى )) آل عمران 36 ؛ هرگز پسر، جوهره اين دختر را ندارد و هرگز از مرد، كار اين زن برنمى آيد.
مرد، بدون زن نمى تواند فرزندى به دنيا آورد. ((مريم )) بدون مرد، عيسى را به دنيا آورد و از او الگويى براى جامعه بشرى ساخت . اين يك خصلت زن است كه بدون او، جامعه رو به نيستى مى رود و با بودن اوست كه موسى از آب ، گرفته مى شود و در دامان ((يوكابد)) رشد مى نمايد تا راهبرى شود كه آن همه عظمت را مديون ((مادر)) خويش است .
خود پيداست كه زن ، با سير در مسير الهى ، لايق دريافت وحى مى شود و اين لياقت ، خود گواهى بر مدعاى تساوى زن و مرد در پهنه ايمان و تقواست .
قرآن مجيد در اين مبحث نيز مطالب زيادى دارد:
درباره حضرت مريم مى گويد: ((اذا قالت الملائكة يا مريم )) آل عمران 42 و در خصوص وحى به مادر حضرت موسى مى فرمايد: ((و اءوحينا الى اُم موسى )) قصص 7 ؛ و در تبيين وحى به همسر حضرت ابراهيم مى گويد: ((وامراءته قائمة فضحكت فبشرناها باسحاق و من وراء اسحق يعقوب )) هود 71 ؛ هنگامى كه فرشته ها با ابراهيم سخن مى گفتند، همسر او نيز حاضر بود و ايستاده بود و سرور و خوشحالى داشت . پس او را به ((اسحاق )) و پس از او به ((يعقوب )) بشارت داديم .
در ابتدا اين نشانگر آن است كه خلافت مربوط به انسانيت است ، نه مربوط به شخص . آدم ((خليفة الله )) نبود، بلكه مقام انسانيت ، مشخصه ((خليفة الله )) است و انسانيت به مرد يا زن بودن نيست .
گاه مرد بر زن ممتاز مى شود و گاه زن بر مرد، كما اين كه گاه مردى براى ساير مردان و گاه يك زن براى ساير زنان ، الگو مى شود. در حقيقت همه اين نمونه ها، الگو براى مردمند. چه اين كه ((مريم )) و ((يوكابد)) و ((ساره ))، الگوهايى براى جامعه انسانى اند و همه از زن و مرد بايد از آنان درس معرفت و دين و ايمان بگيرند.
آن گاه كه سخن از حضرت ((زهراى مرضيه عليهاالسلام )) مى شود، پيامبران نيز سر تعظيم فرود مى آورند؛ پدر دستش را مى بوسد و در هنگام ورودش ، در برابر او مى ايستد.
اين حركت رسول خدا صلى الله و عليه و آله دليل بر بالاتر بودن رتبه ((زهرا عليهاالسلام )) از پدر نيست ، لكن از اين راز، تنها خدا و پيامبر و ائمه باخبرند؛ همانگونه كه از راز وحى به او - پس از درگذشت پدر تا لحظه شهادتش - آگاهى نداريم ؛ مهمتر از آن ، على عليه السلام كه امام اوست ، كاتب وحى نازل شده بر ((فاطمه عليهاالسلام )) است !(اصول كافى ، ج 2، ص 355)
و كجا مردان به اين مقام دست مى يابند؟ زنان نيز - حتى زنان نمونه - راهى به شاءن و منزلت ((فاطمه عليهاالسلام ))ندارند. ((فاطمه )) كجا و ((آسيه )) كجا! ((فاطمه )) كجا و ((مريم )) كجا! تا چه رسد به زنانى امثال ((خنساء))، ((سميه ))، ((سوده ))، ((حره ))، ((حكيمه ))، ((جميله )) و يا زن نمونه اى از عصر حاضر به نام ((فهيمه ))!!
امام حسين عليه السلام به حضرت عباس فرمود: ((چرا مرا برادر صدا نمى زنى ؟))؛ حضرتش عرض كرد: ((زيرا مادر من ، فاطمه كلابيه ، كنيز مادر تو فاطمه عليهاالسلام است !)).
ترسيم چهره زنان نمونه ، براى تبيين ارزشهاى زن مسلمان است و ((فاطمه عليهاالسلام )) نابترين الگوى همه زنان نمونه است . زن نمونه ، شناختى ارزشى براى همه بانوان است تا با تلاش خود به كسب آن ارزشها نايل شوند؛ و نيز معرفتى است براى همه مردان ، تا بدانند ((الگو شدن )) در مرد بودن نيست . ذات اقدس اله ، عالم را بر محور محبت اداره مى كند و راه محبت را، زن بهتر از مرد درك مى كند؛ چنانچه راه قهر را شايد مرد بهتر از زن درك كند. مناجات محبين را زنانى كه اهل سير و سلوك هستند، بهتر درك مى كنند و مناجات شهادت طلبانه را مردان بهتر از زنان دريافت مى كنند. پس در هر جامعه ، ما به زنان و مردان نمونه نيازمنديم و زنان نيز مى توانند الگو باشند و گاه در بسيارى از ميدانها - از جمله عرصه محبت و دل و جذبه - از مردان - از مردان نيز موفق تر شوند.
طبيعى است كه اگر براى زنان الگوهايى از خود آنان داشته باشيم در پيشرفت جامعه آنان به سوى كمال مطلق ، موفق تريم ، چه اين كه نياز زن را، زن بهتر درك مى كند. زن مى داند كه جامعه زنان از احاديث ، اشعار عرفانى ، نثر، نظم و ادب عرفانى اثر بيشترى مى پذيرند و از اين رو تلاش مى كند تا با حركت همين عرصه ها به انسانيت خود غنا بخشد و با هماهنگى كامل بين مؤ نث بودن و انسان بودن ، به رتبه اى برسد كه جامعه ، مؤ نث بودن زن را از بعدى انسانى ارزيابى كند. اين براى زنان شيرين است ، چه اين كه براى مردان نيز الگو پذيرى از مردها پرجاذبه است .
و آن گاه كه زنى ((فاطمه )) شد، هم براى مردان و هم براى جامعه زنان الگوست و براى همه نيز پيروى از ((فاطمه عليهاالسلام )) ارزشمند است و زنانى كه از ((فاطمه عليهاالسلام )) تبعيت كنند، خود نيز نمونه هايى از مردم نمونه اند كه گاه رتبه اى بالاتر از مردان مى يابند و مردان نيز بايد از آنان الگو بگيرند.
اين مجموعه ، خدمتى هر چند كوچك در اين راستاست . قطعا شخصيتهاى ذكر شده در اين مجموعه الفبايى ، همه زنان نمونه نيستند. چه بسا گوهرهايى كه تاريخ ، نامى از آنان نبرده است و يا در مسير حوادث به فراموشى سپرده اند. زنان بزرگوار و نمونه اى در عصر حاضر وجود دارند كه ما از آنان شناختى نداريم و نيز بزرگ زنانى كه چشم ما در كتب به آنها راه نيافت و يا از حوصله نوشتارمان بيرون بود.
ما تنها در حوصله مكتوب خودمان با شما همراهيم . اميد است اين جرقه ، حوصله هايى بيافريند كه من و ما را تا شناختى دقيق و كامل از جامعه زنان نمونه ، با خود به همراه ببرد.
على شيرازى