ناگفتههایی از خاطرات طلبگی و اجتهاد امام خامنهای در سن 20 سالگی
ایشان خود در خاطراتشان در خصوص چگونگی آغاز طلبگی و سپس عزیمت به قم میفرمایند:
«از دوران دبستان عمامه سرمان بود... درکلاس پنجم یا ششم بودم که "جامع المقدمات" را -که کتاب اول درس طلبگی است- خواندم... مقام علمی ایشان [پدرم] بالا بود؛ مرد مجتهد و تحصیل کردهای که شاگردان بسیاری درسطوح بالا تربیت کرده بود... خاطرم هست دردوران تحصیل طلبگی قبل ازاینکه به قم بروم؛ پیش پدرم نیزدرس میخواندم.
ایشان در حوزه مدرسین عمومی بودند که درس میدادند.
معمولا در تابستان کلاسها تعطیل میشد؛ پدرم بجای آن درسها، درس دیگری برایم تعیین می کرد.
من تابستانها هم درس داشتم.همچنین ماههای رمضان و محرم درسها تعطیل می شد ولی با وجود پدرم، من تعطیلی نداشتم. به همین جهت بود که در 18 سالگی تمام سطح را خوانده و درس خارج را شروع کردم...
آن زمان در حوزهی مشهد هیچکس نبود که در این سنین درس خارج را شروع کند و من بهخاطر برکت وجود پدرم توانستم شروع کنم...
در سال 36 به سفر عتبات مشرف شدیم. من مایل بودم که در نجف بمانم ولی پدرم موافقت نکردند و من بعد از مدت کوتاهی به مشهد بازگشتم.
در سال 37 از پدرم اجازه گرفتم و به قم رفتم و تا سال 43 در قم بودم. در آن سال مجددا به مشهد بازگشتم، برای اینکه پدرم عارضه چشم پیدا کرده و بینایی خود را از دست داده بود؛ من ناچار بودم که پهلوی پدرم باشم. علیرغم مخالفت اساتید خود [به مشهد بازگشتم]...
مشغول به تدریس شدم. درضمن درس نیزمی خواندم یعنی تحصیلاتم را در مشهد ادامه دادم...»(1)
ایشان در سال 1370 در گفت و شنود با جمعی از جوانان به آغاز ارتباط خویش با امام اینگونه اشاره كردهاند: «من قبل از آنكه به قم بیایم و قبل از شروع مبارزات، نام امام را شنیده بودم و بدون اینكه ایشان را دیده باشم، به ایشان علاقه و ارادت داشتم.
علت هم این بود كه در حوزه قم، همه جوانان به درس ایشان رغبت داشتند؛ درس جوانپسندی داشتند.
من هم كه به قم رفتم، تردید نكردم كه به درس ایشان بروم. از اول در درس ایشان حاضر میشدم و تا آخر كه در قم بودم، به یك درس ایشان مستمراً میرفتم. ایشان هم روی من خیلی اثر داشتند.»(2)
ایشان در سخنان دیگری نیز چگونگی انتخاب امام به عنوان استاد را اینگونه شرح دادهاند:
«در حوزههاى علمیه، انتخاب استاد، اجبارى نیست و هر كس طبق پسند و سلیقهى خود، استاد را انتخاب مىكند. استادى كه طلاب جوان و مشتاق را در وهلهى اول به خود جلب مىكرد، همین مردى بود كه آن روز در میان شاگردانش به عنوان "حاجآقا روحاللَه" شناخته مىشد...
بنده قبل از ایشان استاد بزرگى را در مشهد دیده بودم -یعنى مرحوم آیةاللَه میلانى- كه از فقهاى برجسته بود...
بزرگان دیگرى هم بودند؛ اما آن محفل درسى كه دلهاى جوان و مشتاق و كوشا و علاقهمند به استعدادهاى خوب را جذب مىكرد، درس فقه و اصول امام بود...»(3)
امام خمینی سالها بعد در یكی از دیدارهای مردمیشان میفرمایند «شما اگر گمان بكنید كه در تمام دنیا، رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها، یك نفر را مثل آقاى خامنهاى پیدا بكنید كه متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبىاش بر این باشد كه به این ملت خدمت كند، پیدا نمىكنید.
ایشان را من سالهاى طولانى مىشناسم، و در آن زمانى كه اول نهضت بود ایشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پیامها تشریف مىبردند، و بعد از این هم كه این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. یك نعمت خدا به ما، این است كه داده...»(5)
در مدت تحصیل در قم، به غیر از امام خمینی(ره)، آیت الله العظمی بروجردی یكی دیگر از اساتید اصلی امام خامنهای بوده است.
ایشان از همان ابتدا در درس خارج فقه حضرت آیتالله العظمی بروجردی حاضر شد و یکی از برکات حضور در این درس نکات مهم رجالی بود که استاد در آن متبحر بود. تقریرات درس خارج فقه و اصول امام(ره) و آیتالله بروجردی نزد آیت الله خامنهای باقی است؛ هرچند بسیاری از آنها در دوران مبارزه، توسط ساواک از بین رفت.
ایشان در مورد چگونگی راهیابی به درس این استاد حوزه چنین یاد كردهاند: "در آن سالها که تازه از مشهد به قم آمده بودم و میخواستم در درس خارج شرکت کنم، در درس مکاسب، دو نفر از ما امتحان گرفتند که اینها ممتحن درس آقای بروجردی بودند. (البته آقا اسم هم آوردند.
اتفاقاً یکی از آن دو نفر از بزرگوارانی بود که به دیدار رهبر انقلاب نیز آمد.) گفتند مکاسب را بخوان و ما هم شروع کردیم به خواندن. البته به ما برخورد که اینها چرا عبارات از ما میخواهند، مگر امتحان ادبیات است؟ بعد که ما خواندیم، گفتند خب این طلبه مشهد است و مشهدیها ادبیاتشان خوب است.
بعد از من از سؤالاتی کردند و پس از پاسخ، من را قبول کردند. من همان روز رفتم درس آقای بروجردی.»(7)
آیت الله سید جعفر شبیری زنجانی در خاطرات خود میگوید «سال 1335 در مشهد با ایشان آشنا شدم، بعد از شهادت نواب بود و ما به اتفاق چند نفر دیگر به خاطر هم فكر بودن با هم فعالیت هایی را شروع كرده بودیم و مبارزاتی داشتیم... [پس از مهاجرت به قم] درس آیت الله حاج آقا مرتضی حائری (ره) را با آیت الله العظمی خامنه ای(حفظه الله) و مرحوم آقای بهجتی كه مدتی پیش فوت كردند، بحث می كردیم.
بحث با آقای خامنه ای (حفظه الله) برای من لذت بخش ترین بحث بود، از این جهت كه ایشان خیلی منصف بودند.
از ابتدا الگوی انصاف بودند. مثلا یادم هست یك روز در اوج بحث كه هردو بر نظر خود پافشاری میكردیم و داد میكشیدیم، یك دفعه ایشان از اوج پایین آمدند و گفتند حق با توست و بعد هم مویداتی آوردند.
یكی از خصوصیات مهم ایشان این بود كه لجاجت نداشتند. یك مرتبه محضر ایشان این قضیه را مطرح كردم، فرمودند: من این اخلاق را از تو دارم. بنده عرض كردم شما این اخلاق را داشتید كه من حاضر شدم با شما بحث كنم.
یك نفر دیگری هم بود كه من حاضر نبودم یك دقیقه با او بحث كنم برای اینكه اگر هر گونه دلیل می آوردی حاضر نبود دست از گفته اش بردارد البته دوستیام با او برای بعضی فضائل او بود. انصاف در بحث آیت الله خامنه ای خیلی خوب بود.»(9)
حجت الاسلام والمسلمین حسین علی اکبریان یكی از هم حجرهایهای ایشان از آن دوران اینگونه یاد میكند: « به یاد دارم سیره آقا این بود که شب ها فراغتی که ایجاد می شد، می نشست و درس آن روز که نت برداری کرده بودند، به زبان عربی پاکنویس می کردند؛ یک شب دیدم، درس اصول حاج آقا مرتضی حائری را نوشتند که از دروس مشکل حوزه بود و فقط طلاب نخبه و زبده در درس حاج آقای حائری شرکت می کردند.
جالب این بود که ایشان زیر هر پاراگراف خط تیره کشیده بود و نظر و نقد خود را به درس استاد نوشته بودند، به ذهنم می آید، همان جا گفتم "درس به این مشکلی، ایشان نظرات خود را این گونه زیر نظر استاد یادداشت می کنند، جز اجتهاد چیز دیگری نیست"، در آن زمان با آن سن جوانی که شاید آقا 20 سال داشتند، واقعا مجتهد مسلم بودند و صاحب نظر بودند. حتی برخی نقل می کنند، آیت الله حائری در طُرقَبه مشهد بودند، فردی نزد ایشان می رود، آیت الله حائری می گوید الان آقا سید علی اینجا بودند.
خلاصه آقای حائری به عنوان یک مجتهد و مدرس بزرگ حوزه خیلی از سید علی آقا تعریف می کردند...
حضرت آقا نظم خاصی داشتند و توجه و دقت زیادی به درس و بحث داشتند، به گونه ای که ممحض در درس بودند و گویا از لحظه لحظه حضورشان در قم و همجواری با حضرت فاطمه معصومه (س) و علما و بزرگان حوزه بهره می بردند و استفاده می کردند.»(10)
امام خامنهای حتی خود را منحصر به فیضیه نیز نكرده بودند.
چنانكه در دیدار با آیتالله العظمی گلپایگانی میفرمایند «بنده یادم هست كه در این حوزه شریف، آن وقتی كه ما اینجا مشغول درس و بحث بودیم، اولین مدرسه منظم و برنامهدار را - حتی قبل از مدرسه حقانی - حضرتعالی ایجاد كردید؛ ما این را همیشه در مجامع گوناگونی هم كه در تهران بوده، گفتهایم؛ اینجا هم در جلسهیی بحث بود، به آقایان گفتیم.
این نشاندهنده آن است كه نظر شریف حضرتعالی از قدیم به نظم و ترتیب و امتحان و اداره مرتب و منظم طلاب بوده است...»(11)
اما حضور حضرت آیتالله خامنهای در منزل استاد خویش امام خمینی در روز حادثه و سخنرانی امام خمینی در غروب آن روز، یكی از فرازهای پررنگ در خاطرات آن دوره در ذهن ایشان است كه بارها در سخنرانیهای خود از آن یاد نمودهاند. حادثهای كه نقش وجود رهبری مستحكم و هوشمند را در ذهن ایشان شكل داد.
«پانزده خرداد، محصول حركتى بود كه امام در دوم فروردین به وجود آورد... نزدیك عید سال 43 بود كه من از زندان آزاد شده بودم و توانستم با تدبیرى خدمت امام - كه آنوقت در خانهیى در قیطریه بودند - بروم.
من در همان چند لحظهیى كه توانستم خدمت ایشان بروم و دستشان را ببوسم و با آن حال منقلبى كه از دیدنشان داشتم، چند كلمه با ایشان حرف بزنم، همین مطلب را عرض كردم.
گفتم نبودن شما در بیرون، موجب شد كه پانزده خرداد با این عظمت، نتواند مورد استفاده قرار بگیرد... نتوانستند عشرى از اعشار استفادهاى را كه امام از دوم فروردین كرد، از پانزده خرداد بكنند؛ درحالىكه پانزده خرداد كانون عظیمى بود.»(12)
منابع:
1- تشكل فراگیر، جلد چهارم ، عبدالله جاسبی، انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، ص 303 تا ص 305
2- 7 اردیبهشت 1377 دیدار با جمعی از جوانان به مناسبت هفتهى جوان
3- 14 خرداد 1387 خطبههای نمازجمعه تهران
5- صحیفه امام، ج17، ص: 272
7- پایگاه مقام معظم رهبری
9- روزنامه کیهان، چهارشنبه 30 دی 1388 ، شماره 19564
10- پایگاه حوزه نیوز.
11- دوم اسفند 1370، بیانات در دیدار با آیت الله العظمى گلپایگانى
12- 25 تیر 1370 بیانات در دیدار با مسؤولان، نویسندگان و هنرمندان دفتر هنر و ادبیات مقاومت
تهیه و تنظیم: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان