صفحه 6 از 14 نخستنخست 1234567891011121314 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 51 به 60 از 137

موضوع: ۩۞۩السلام علیک یا قتیل العبرات(ویژه نامه محرم 90)۩۞۩

  1. #51
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض



    پرستار كربلا، رسول خون برادر

    پيش از زينب هيچ خواهرى را نديده بودند كه رسول خون برادر باشد! زينب، كربلا را در آغوش كشيد؛ و عاشورا را بر شانه نشاند... در سلوك اسارت، همه جا را، زير پا گذاشت و به دنيا آموخت كه چگونه مى شود پاى برجا ماند و ذليل نشد!

    "شهادت" در "اسارت" بود كه به راه افتاد، انتشار يافت و همه جائى شد!... اگر اسارت نبود دست شهادت به جائى نمى رسيد. اگر شانه هاى اسارت خواهر نبود، كوله بار شهادت برادر بر زمين مى ماند!

    اگر "زينب" نبود ديوارهاى دنياى دين نما را، كه پس مى زد؟ كوفه را، كه بيدار مى كرد؟ شام را، كه روشن مى ساخت؟ و خواب و خيال و خميازه هاى مردم را، چه كسى مى شكست؟ اگر زينب، كربلا و عاشورا را ـ با خويش ـ به سير اسارت نمى برد، چگونه جغرافياى خاك "كربلا" مى شد و تاريخ زمين"عاشورا"؟

    يك تن بايد باشد كه پيكر پرخون كربلا را اُفتان و خيزان، بر دوش كشد و با خويش به پشت جبهه آورد، و همه جاىْ را جبهه سازد! بوى كربلا و رنگ عاشورا را برافشاند و برانگيزد...
    كسى بايد باشد كه نامردى "ابن زياد"، دنيازدگى "ابن سعد" و بى دينى "يزيد" را بگويد و برملا سازد...

    يكى بايد باشد كه نگذارد كربلا را زنده بگور كنند

    و زينب، همان يك تن است.


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #52
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بسم رب الحسین


    كاش مرگ ريشه زندگاني مرا مي گسست ! اي حسين من؛ اي آقاي من ؛اي باقيمانده خاندان از زندگي سير و آماده مرگ شده اي ؟ امروز جدم پيغمبر و مادرم فاطمه و پدرم علي و برادرم حسن مرد ! اي بازمانده گذشتگان و فرياد رس باقي ماندگان اين زن جز زينب نبود . زينب عقيله بني هاشم .







    محرم می آید؛ مثل پرنده ای غریب،
    از التهاب خاکستری آسمان.

    ماه سرخ بلوغ؛ ماهی که در آن، عشق آفریده شد
    و مردانگی و شرف در عطش معنا گرفت.

    ماهی که هیچ واژه ای گنجایش اندوه بی کرانه ی آن را ندارد؛
    ماهی که هر ساله، خون خدا را بر آسمان دنیا می پاشد
    تا ابرهای روزمره، سرخی آفتاب را نپوشاند.

    محرم، ماه فریاد، ماه بیداری و پایداری است؛
    ماهی که تمام تاریخ، وام دار یک نیم روز آن است.

    ماهی که خاک و خون، آتش و عطش
    و مشک و تیر، رازهای سر به مهر آنند.

    ماهی که هفتاد و دو آیه ی سرخ، بر صحیفه ی دل ها نازل شد
    و هفتاد و دو کهکشان، در مدار هستی قرار گرفت.
    ماهی که دست می افتاد و پر و بال می رویید.
    ماهی که هر ساله انتظار من و تو را می کشد.

    محرّم، فصل مَحرم شدن با خوبی هاست؛ فصل فشردن
    دست هایی که در کنار فرات، رویید؛ فصل عاشقی کردن.

    سال هاست که محرم سیاه پوش است
    و سینه ها از سوگ، در جوش و خروش.
    سال هاست که کربلا، روزهای سردمان را گرما می دهد
    و بر شب های سیاه مان نور می پاشد.

    کیست که آزاده باشد و محرم را به سوگ ننشیند؟
    کیست که سوار بر راهوار اشک،
    به مهمانی عاشوراییان برود و شیفته برنگردد؟

    کیست که در سفینه ی نجات وارد شود
    و در موج های هوس غرق گردد؟

    کیست که حسین را چراغ راهش کند
    و در بیراهه های پر پیچ و خم، گم شود؟

    کیست که گوش جان بسپارد
    و نام تو را در هیاهوی فرات نشنود؟

    نمی دانم این چه رازی است
    که محرم، ماه آغازین سال است،

    شاید سرّ آن در این باشد که عزت،
    در گرو قیام و جهاد است
    و حیات، در سایه ی خون.

    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  4. #53
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بسم رب الحسین


    «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود»





    محرم می آید، و دوباره دلم لبریز می شود
    از عطر روضه و چشمم لبریز می شود از اشک...

    محرم که می شود گوش هایم کمتر گناه می کنند
    و چشم هایم کمتر نگاه...

    محرم که می شود دست هایم بالاتراند از سرم
    برای دعا و زبانم پر است از لعنِ اشقیاء...

    و چقدر دلم نازک می شود...
    تاب دیدن گریه ی کودک را ندارم،
    و تشنگی اطرافیان رنجم می دهد...

    محرم که می شود احساساتم رقیق تر می شوند
    و دلم سبک تر، و چه لذتی دارد...

    چه لذتی دارد نشستن در حسنیه ای که میدانی سالهاست
    عزای حسین و اولادش برپاست و تو هم به خیل این جمع پیوسته ای...

    جمعیتی که از سالها پیش بوده اند و حالا خیلی هایشان نیستند...
    و شاید غبطه می خورند به جایگاه تو و روزهایی که تو در آن هستی...

    چه زنجیره ی محکمی است و چه اتصال عمیقی بین نسلها،
    به خاطر عزاداریشان بر حسین...

    حسینیه ها، تکیه ها، ایستگاه های صلواتی، هیئت...
    و هیئت جان من است و جایی که می یابم خودم را و خدایم را...

    و همان خدا شاهد است که لذت بخش ترین
    و زیباترین و بهترین و والاترین لحظه های زندگیم،
    لحظه ی گریستن بر حسین است و اولادش، و خواهرش،
    که «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود»..

    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  5. #54
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)






    چه می شد ای خدا مشکم مرا حاجت روا می کرد
    به حق هر دو دستانم همه دردم دوا می کرد

    به یاد اصغر نالان که عطشان و پریشان است
    کمی از آبِ باقی را برای او سوا می کرد

    خدایا عاقبت دیدی شدم شرمنده ی اصغر چه می شد
    این فراتِ غم مرا در خود فنا می کرد

    ز روی کودکان او خجالت می کشم یا ربّ چه می شد
    ناله ی زینب دلِ من را رها می کرد

    کنار علقمه آید نوای شیون و زاری شنیدم
    مادرم زهرا مرا هر دم صدا می کرد

    توانِ دیدنِ رویِ رقیه کرده مجنونم چه می شد
    دشمنم اکنون سر من را جدا می کرد

    به ذکرِ نام مولایم خیالم طفل شش ماهه دلم
    هر لحظه با شورِ دل زینب صفا می کرد

    نوای یاری عشقم حسین تشنه ی زهرا قسم
    بر هر دو چشمانم ز دل صد عقده وا می کرد





    کسی همپای محمل همره اوست

    کسی چون ماه کامل همره اوست


    که گفته در سفر تنهاست زینب ؟

    سری منزل به منزل همره اوست
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  6. #55
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بسم رب الحسین





    با یک نفس تمام جهنم شود بهشت *** گویند اگر جهنمیان یکصدا حسین



    ای كه پرچمدار عشقی، قامت رعنات كو

    ای كه موسای زمانی، آن ید بیضات كو


    ای كه اندر دشت خونین قاف قهری قهرمان

    در سیاهی‌های دوران تیغ بی پروات كو


    ای كه عالم بر سر سودای عشقت گیج بود

    بار دیگر تا ببینم آن سر و سودات كو


    ای وجود تشنه‌ات دریای گوهرزای عشق

    آن وجود تشنه و آن جون چو دریات كو


    ای كه سقای تمام تشنه كامانی بگو

    مشك پاره پاره ی سوراخ سر تا پات كو


    عاقبت ای آرزوی تشنه كامان حسین

    آن رخ و آن قد سرو سر به پا معنات كو

    "راضیه جمالی تنگستانی"



    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  7. #56
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    السلام علیک یا ثارالله




    جز حسین بن علی کیست که در راه خدا

    آنچه او را به جهان هست میسر بدهد ...





    اما ریشه اش در دل نیست، در باد است


    گوش کن قافله سالار چه می خواند: وَ لَمّا تَوَجّهَ تِلقاءَ مَدیَنَ قالَ عَسی رَبّی اَن یَهدیَنی سواءَ السّبیل(1)... آیا تو می دانی که از چه امام آیاتی که در شأن هجرت نخستین ِ موسی است فرا می خوانَد؟ عقل محجوب من که راه در جایی ندارد... ای رازداران خزاین غیب، سکوت حجاب را بشکنید و مُهر از لبِ فروبسته اسرار برگیرید و با ما سخن بگویید. آه از این دلسنگی که ما را صمٌ بُکم می خواهد... آه از این دلسنگی!
    سرّ آنکه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در کجاست؟ طبیعت بشری در جست و جوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد.
    یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنانی است که اسلام آورده اند اما در جست و جوی حقیقت ایمان نیستند. کُنج فراغتی و رزقی مُکفی... دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی که بر زبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست، در باد است. در جست و جوی مأمنی که او را از مکر خدا پناه دهد؛ در جست و جوی غفلت کده ای که او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل که خانهء غفلت، پوشالی است و ابتلائات دهر، طوفانی است که صخره های بلند را نیز خُرد می کند و در مسیر دره ها آن همه می غلتاند تا پیوستهء به خاک شود.
    اگر کشاکش ابتلائات است که مرد می سازد، پس یاران، دل از سامان برکَنیم و روی به راه نهیم.
    بگذار عبدالله بن عمر ما را از عاقبت کار بترساند. اگر رسم مردانگی سرباختن است، ما نیز چون سید الشّهدا او را پاسخ خواهیم گفت که: " ای پدر عبد الرحمن، آیا ندانسته ای که از نشانه های حقارت دنیا در نزد حق این است که سر مبارک یحیی بن زکریا را برای زنی روسپی از قوم بنی اسرائیل پیشکش بردند؟ آیا نمی دانی که بر بنی اسرائیل زمانی گذشت که مابین طلوع فجر و طلوع شمس هفتاد پیامبر را می کشتند و آن گاه در بازارهایشان به خرید و فروش می نشستند، آن سان که گویی هیچ چیز رخ نداده است! و خدا نیز ایشان را تا روز مؤاخذه مهلت داد."(2)
    ... اما، وای از آن مؤاخذه ای که خداوند خود اینچنین اش توصیف کرده است: اَخذَ عَزیزٍ مُقتَدرٍ.(3)
    آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است که سر بریدهء مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند.... بگذار اینچنین باشد. این دنیا و این سر ما!

    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ
    1 ـ قصص / 21
    2 ـ موسوعه کلمات امام الحسین(ع)، ص 308
    3 ـ بخشی از آیهء 42 سورهء قمر: ... فَاَخذناهُم اَخذَ عَزیزٍ مُقتَدرٍ

    فتح خون، شهید آوینی


    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  8. #57
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    اینک این تو و این کربلا؛ در این آزمون حیرانی و در این ابتلای عظیم، کجا خواهی ایستاد؟ در صف حسین یا یزید؟

    و بزم کوفیان آغاز شد، چه نیک، به استقبال کاروانیان آمدند و چه خوب، رسم مهمان نوازی را به جا آوردند؛ مهمانی که خود، فرا خوانده بودند.


    منزل‌ اول‌: ابطح‌
    منزل‌ دوم‌: تنعيم‌
    منزل‌ سوم‌: صِفاح‌
    منزل‌ چهارم‌ : وادي‌ العقيق‌
    منزل‌ پنجم‌: وادي‌ الصّفرا
    منزل‌ ششم‌: ذات‌ِ عِرق‌
    منزل‌ هفتم‌: حاجِر
    منزل‌ هشتم‌: فَيد
    منزل‌ نهم‌: اِجفَر
    منزل‌ دهم‌: خُزَيميّه‌
    منزل‌ يازدهم‌: شقوق‌
    منزل‌ دوازدهم‌: زرود
    منزل‌ سيزدهم‌: ثعلبيه‌
    منزل‌ چهاردهم‌: زباله‌
    منزل‌ پانزدهم‌: القاع‌
    منزل‌ شانزدهم‌: عقبه‌
    منزل‌ هفدهم‌: قرعاء
    منزل‌ هجدهم‌: مغيثه‌
    منزل‌ نوزدهم‌: شراف‌
    منزل‌ بيستم‌: ذَوحُسُم‌
    منزل‌ بيست‌ و يکم‌: البيضه‌
    منزل‌ بيست‌ و دوم‌: عُذيب‌ الهجانات‌
    منزل‌ بيست‌ و سوم‌: قصر بني‌ مقاتل‌
    منزل‌ بيست‌ و چهارم‌: نينوا
    منزل‌ بيست‌ و پنجم‌: کربلا


    فریاد یا محمدا زینب رسید به کربلا

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  9. #58
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض



    آغاز روضه بود به نام خدا؛ حسین




    وقتی تمام صاعقه ها را جنون گرفت
    طوفان وزید و قافیه ها بوی خون گرفت

    "تا گفتم السلام علیکم شروع شد"
    قلب قلم تپید و تلاطم شروع شد

    آغاز روضه بود به نام خدا؛ حسین
    شاعر نوشت اول این روضه؛ یا حسین

    خون جای اشک بر ترک گونه ها نشست
    نام تو بر لب آمد و کوه از کمر شکست

    نام تو بر لب آمد و دریا ز شرم سوخت
    با جذر و مد نام تو صحرا ز شرم سوخت

    نام تو بر لب آمد و کار از جنون گذشت
    با تو به رقص آمده طوفان میان دشت

    نام تو بر لب آمد و بغض زمین شکُفت
    نام تو بر لب آمد و شاعر به گریه گفت:

    "باز این چه شورش است که در خلق عالم است"
    آمد ندا ز عرش که ماه محرّم است



    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  10. #59
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    غزل شب اول ماه محرم :

    خواب بودم به دلم هجمه ای از غم آمد *** کردبیدار مرا گفت محرم آمد
    باز دیدار شما سینه زنان روزی شد *** بازروی سرِ ما سایه پرچم آمد
    باز چند روز دلم بوی شهیدان دارد *** در دلم خاطره باید شهیدان آمد
    هر کسی گفت حسین فاطمه او را بخشید *** بس که بخشید گنهکار دگر کم آمد
    چشم وا کن که علی فاطمه را می آرد *** پیش از آنها خود پیغمبر اکرم آمد
    خودشان بانی و هم گریه کن و سینه زنند ***هر چه قیمت شد از آن بیت مکرم آمد
    نوکر تو همه جوره به خدا نوکر توست *** کارتو بر همه اعمال مقدم آمد
    وعده کن در شب اول به شب اول قبر *** مَلَکی مژده دهد شاه دو عالم آمد
    جای هر کس که به ما سینه زدن را آموخت ***دل پر غصه بگریید محرم آمد
    ویرایش توسط يادشهيد : 29-11-2011 در ساعت 13:27

  11. #60
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مسدس در باب حضرت مسلم بن عقیل (ع):

    بنویسید مرا یار ابی عبدالله *** اولین بنده دربار اباعبدالله
    منتظر مانده دیدار ابی عبدالله *** من کجا وسر بازار ابا عبدالله
    تا خدا هست خریدار ابا عبدالله
    عاشق آنست که بیدار کند یارش را *** بارهاجان بدهد دید اگر یارش را
    باز آماده کن جان دگر بارش را *** فاطمه پیش خدا پیش بَرَد کارش را
    هر که افتاد پی کار ابا عبدالله
    من پَرَم را به روی دست گرفتم دیدم *** جگرم را به روی دست گرفت دیدم
    سِپَرم را به روی دست گرفتم دیدم *** تا سرم را به روی دست گرفتم دیدم
    راهم افتاده به بازار ابا عبدالله
    وقت حجران به گریبان چه نیازی دارم *** به دل بی سر و سامان چه نیازی دارم
    با لب پاره به دندان چه نیازی دارم *** به سر شانه اینان چه نیازی دارم
    تا سَرَم هست به دیوار اباعبدالله
    قبل از آنیکه بیاید خبرم را ببرید *** زیرپایش مژه چشم تَرَم را ببرید
    محضرش دست به دست این جگرم را ببرید *** گرسَرَم را سرِ دار، سرم را ببرید
    باز هستم بدهکار اباعبدالله
    سنگها خوب نشستند به پای لب من *** لب من ریخت و پیچید صدای لب من
    طیب الله به این لطف و وفای لب من *** بعداز این آب حرام است برای لب من
    بس که لبریزم و سرشار اباعبدالله
    مانده از جلوه بالای تو حیران مسلم *** جان خود ریخته پای تو به یک آن، مسلم
    عید قربان شهان هست فراوان مسلم *** من به قربان تو، نه، جان هزاران مسلم
    تازه قربان علمدار اباعبدالله

صفحه 6 از 14 نخستنخست 1234567891011121314 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. برنامه هیئت های عزاداری سید الشهدا
    توسط dampayi در انجمن امام حسین‌ (ع)
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 07-11-2013, 18:02
  2. دوره كامل قصه هاى قرآن
    توسط golenarges در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 96
    آخرين نوشته: 09-10-2011, 14:14
  3. پاسخ: 20
    آخرين نوشته: 06-02-2011, 21:50
  4. توسل جستن به زیارت امام عصر ارواحنا فداء
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-10-2010, 07:40

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه