نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: تنزيه صفات و افعال الهي

  1. #1
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض تنزيه صفات و افعال الهي

    تنزيه صفات و افعال الهي

    نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

    ما باید این را بدانیم كه طبیعت این زندگی توام با این است كه دائما شرایطی پیش بیاید كه ما سر دوراهی‌‌ها و چند راهی‌ها قرار بگیریم. قرآن اسم این وضعیت را امتحان می‌گذارد. در اینجا هم یك مفهومی است كه وقتی لفظی را می‌خواهیم در آن به كار ببریم، برای اینكه تفاهم نزدیك‌تر باشد، از معانی حسی كمك می‌گیریم. معمولا ما وقتی یك چیزی را نمی‌دانیم، امتحان می‌كنیم تا خودمان بفهمیم. خدا هم همین تعبیر را به كار می‌برد؛ اما می‌دانیم خدا چیزی برایش مجهول نیست؛ اما وقتی می‌خواهد بگوید: شما را سر دوراهی‌‌ها قرار می‌دهم تا دائما یكی را انتخاب كنید، می‌گوید دائما امتحانتان می‌كنم. حقیقت این است كه خدا وقتی می‌خواهد با ما صحبت كند كه ما یك چیزی بفهمیم، باید با زبان ما حرف بزند. اگر بخواهیم آن حقیقتی كه وجود دارد و تاثیری كه در سرنوشت ما دارد را با لفظ بگوییم، بهترین لفظ این است كه بگوییم: یك امتحان است؛ چرا كه ما را مضطرب می‌كند. می‌توان اسم آن را بلا و از جهت دیگر اسمش را فتنه گذاشت. فتنه این بود كه یك چیزی را روی آتش داغ می‌كنند و مضطرب می‌شود. ما كانه در یك شرایطی واقع می‌شویم كه مضطرب می‌شویم و نمی‌دانیم چه كار كنیم؛ مخصوصا آن جایی كه قضیه آن قدر ابهام داشته باشد كه تشخیص این كه چه كار باید كرد هم مشكل می‌شود. این واقعا فتنه است. یعنی كاملا انسان كلافه می‌شود. نمی‌فهمد چه كار باید بكند. آن قدر هوا غبارآلود شده است كه نمی‌شود تشخیص داد كه جاده كجاست. ولی هر چه امتحان سخت‌تر باشد، نتیجه‌اش هم بهتر است. هر آنی ما در انواع امتحانات درگیر می‌شویم. اگر انسان توجه داشته باشد به این كه این رفتارها بناست سرنوشت ما را تغییر بدهد؛ ما را جهنمی یا بهشتی كند و نمی‌دانیم چه خواهد شد؟ جای این دارد كه انسان خیلی مضطرب باشد. آدم عاقل دائما چنین اضطرابی داشته باشد. خوف خدا یعنی همین. هر قدر ایمان قوی‌تر باشد، ترس آدم بیشتر می‌شود؛ چون بیشتر دلش می‌خواهد نمره قبولی بیاورد.

    فتنه هدف نزدیك خلقت
    شاید مفاهیمی كه در فارسی با فتنه مناسب‌تر است، گرفتاری و آشفتگی باشد. كسی را مورد فتنه قرار دادند یعنی گرفتار و درگیرش كردند، كاری كردند كه آشفتگی برای او پیدا شود. امتحان و فتنه و گرفتاری اصلا رمز زندگی دنیا است. به تعبیر دیگر هدف نزدیك از آفرینش انسان، امتحان است. خدا انسان را برای چه در این دنیا آفرید؟ تا امتحان كند. بعد سوال می‌شود: امتحان كند تا چه شود؟ تا لیاقت بالاتری پیدا كند. لیاقت بالاتری پیدا كند كه چه شود؟ تا پاداش بالاتری نصیب او بشود و نهایتاً پاداشی نصیب او شود كه عقل ما به كنه آن نمی‌رسد؛ فقط یك لفظ كلی می‌گوییم: به خدا نزدیك شود. آن می‌شود هدف نهایی خلقت هدف نزدیكش امتحان است. هدف دومش پاداش و بهشت است، و هدف نهایی‌اش رسیدن به قرب الهی است. خدا انسان را برای رحمت خلق كرد. یك رحمتی است كه ملائكه نمی‌توانند دریافت كنند؛ چرا كه ظرفیتش را ندارند. ما ملائكه را درست نمی‌شناسیم؛ اما همین اندازه می‌دانیم كه انگیزه معصیت ندارند؛ لذا این ابتلائات را هم نخواهند داشت. نتایجی هم كه بر این امتحان‌‌ها مترتب می‌شود، عاید آن‌‌ها نمی‌شود. آن كسی كه در امتحان قبول می‌شود با كسی كه امتحان نداده، مساوی نیست. باید امتحان بدهد تا هم برای خودش و هم برای دیگران معلوم شود چه كاره است. البته خدا احتیاج به امتحان كردن ندارد؛ بلكه منظور این است كه باطن شخص ظهور پیدا كند، یا به تعبیر دیگری كه بیشتر قابل بیان باشد، تا استعدادهایش شكوفا شود: یا در جهت صعود، یا در جهت نزول و هبوط.

    تنزیه صفات و افعال الهی
    آن جا كه خدا بندگانش را امتحان می‌كند، این سوال مطرح می‌شود؛ اصلا امتحان خدا چه معنائی دارد؟ معمولاچیزی را امتحان می‌كنیم كه اطلاع درستی از آن نداریم، یا كسانی را مورد امتحان قرار می‌دهیم كه آن‌‌ها را كاملا نمی‌شناسیم و می‌خواهیم آنها را شناسایی كنیم.
    اما به عقیده ما خدای متعال همه چیز را خوب می‌داند؛ حتی خطورات ذهنی ما را می‌داند و به سرنوشت مان علم دارد. حال كسی كه این همه آگاهی دارد و چیزی بر او مخفی نیست، امتحان به چه كار او می‌آید؟ این سوال درباره خیلی از مفاهیمی كه در قرآن درباره خداوند ذكر شده است، به خصوص در صفات و افعالی الهی، مطرح می‌شود. مثلاقرآن درباره عده ای می‌فرماید: خدا از آن‌‌ها انتقام گرفت: «فانتقمنا منهم فاغرقناهم فی الیم...». در این جا هم این سوال مطرح می‌شود كه انتقام در جایی است كه كسی به آدم ضرری بزند و او درصدد جبران این ضرر برآید. معمولاهم برای تشفی و خنك شدن داغ دل است: «... و یشف صدور قوم مومنین» این چنین مفاهیمی در مورد خدا معنی ندارد. چرا كه خدا از حالی به حالی تغییر نمی كند و همچنین ضرری به او نمی‌رسد. در مورد چنین كسی كه هیچ ضرری به او نمی‌خورد، این انتقام گرفتن یعنی چه؟
    در مورد غضب هم همین مسئله مطرح می‌شود. قرآن در موارد زیادی می‌فرماید: خدا بر كسانی غضب كرد: «... غضب الله علیهم...» كسی كه ضرری به او خورده، اهانتی به او شده، ناراحت می‌شود، خونش به جوش می‌آید، رنگش قرمز می‌شود و رگ‌های گردنش پر می‌شود. در این حال می‌گویند: غضب كرد. اما خدا این حالات را ندارد. اصلا تحت تاثیر چیزی قرار نمی‌گیرد. اگر دقت كنیم این سوال در مورد خشنود شدن خدا هم مطرح می‌شود.
    دقت در خداشناسی و شناخت صفات و افعال الهی سوالاتی را مطرح می‌كند كه جوابش خیلی آسان نیست. می‌توان یك مطلب كلیدی گفت كه در مورد همه موارد مذكور به نحوی كارساز باشد، و آن این است كه نه ما می‌توانیم ذات الهی و حقیقت صفات خدا و حقیقت افعال خدا را درك كنیم و نه هیچ موجود دیگری چنین امكانی را دارد. اما صفات و افعالی كه در خود قرآن آمده است، به زبان ما سخن گفته است. اگر ما بخواهیم در این صفات و افعال دقت كنیم، باید آن لوازمی كه به لحاظ سخن گفتن با ما رعایت شده، یعنی آن لوازمی كه همراه با نقص‌‌ها و یك حیثیت‌های امكانی است را حذف كنیم؛ مثلا وقتی می‌گوئیم: «خدا غضب كرد» درست است كه عضب كردن ما، خارج شدن از حال عادی است، به طوری كه رنگ و روی انسان تغییر می‌كند، عصبانی می‌شود و داد می‌زند، ولی در مورد خدا باید این جهات نقص را حذف كرد؛ یعنی خون خدا به جوش نمی‌آید؛ چرا كه خون ندارد كه به جوش بیاید. رگ‌هایش درشت نمی‌شود و رنگش قرمز نمی شود؛ چرا كه خدا رنگ ندارد كه قرمز شود. نتیجه این‌‌ها كه عبارت است از عذاب كردن و طرد كردن شخص مورد غضب، حقیقت فعل خداست. این امور گفته شده، برای این كه به زبان ما سخن بگویند؛ یعنی اگر ما بخواهیم تصوری از غضب الهی داشته باشیم، می‌گوییم: اگر بنا بود ما با حالت بشری مان چنین كاری انجام دهیم، چه نام داشت؟ چه حالی برای ما پیدا می‌شد؟ اسم آن غضب بود. اما غضب به آن معنایی كه در ما وجود دارد، محال است در خدا وجود داشته باشد. اگر خدا این‌‌ها را به زبان ما نمی‌گفت، هیچ چیز نمی فهمیدیم. درك نمی‌كردیم كه در این موقعیت، بهترین چیزی كه می‌توان درباره خدا، افعال خدا و صفات خدا درك كرد، چیست؟ خداوند در قرآن خیلی چیزها را با تشبیه به ما می‌فهماند؛ چون اگر آن حقیقت را مستقیما بگوید، درست درك نمی‌كنیم.
    این شبهه در مورد مفاهیمی مانند وجود، واجب الوجود بودن، خالق بودن و... خدا نیز مطرح می‌شود، حتی وقتی می‌گوییم خدا موجود است، آنچه ابتدائا می‌فهمیم، چیزی مانند وجود اشیاء مادی است. خالق در خود قرآن درباره غیر خدا هم به كار رفته است. درباره حضرت عیسی-علیه السلام- می‌فرماید: «اذ تخلق من الطین كهیئه الطیر...» تو از گل مانند پرنده‌ای را خلق می‌كنی. وقتی ما درباره خدا، خالق را به كار می‌بریم، همان معنایی را می‌فهمیم كه درباره حضرت عیسی می‌فهمیم؛ فكر می‌كنیم خلق یعنی خدا گل برداشت، دستكاری كرد و یك شكلی به آن داد. درحالی كه خلق كردن خدا، با این معنا خیلی فرق دارد. او می‌گوید: «كن فیكون». حتی این تعبیر كه می‌گوید: «یقول له كن فیكون...»5، نیز به زبان ماست و الاخدا احتیاج به گفتن هم ندارد. به چه كسی بگوید باش؟ چیزی كه هنوز نیست چگونه به او بگوید باش؟ از این رو الفاظ و مفاهیمی كه درباره صفات و افعال الهی به كار رفته است، آن مواردی كه ایهام معنای نقص دارد، باید حیثیت نقصش را تجرید و تنزیه كرد. باید گفت: خلق می‌كند، اما نه مثل خلق ما. در روایات هم ائمه اطهار- سلام الله علیهم اجمعین- همین طور به ما دستور داده‌اند كه در ذهن یا در مقام توصیف بگوئید: این صفت برای خدا ثابت است، اما نه آن چنان كه در مخلوقات است.
    البته خدا به بعضی از بندگانش یك معرفتی داده كه ما از آن هم خبری نداریم. آن‌‌ها را استثنا كرده و گفته است: آن توصیفی كه آن‌‌ها می‌كنند، درست است. حال آن‌‌ها چگونه هستند؟ خدا خودش می‌داند. ما همان طور كه خدا را درست نمی شناسیم، آن بندگانش را هم درست نمی شناسیم و نمی دانیم به چه مقامی رسیده‌اند.
    «عبادالله المخلصین»، این‌‌ها هستند: «سبحان الله عما یصفون الا عبادالله المخلصین».
    ممكن است با بحث‌های عقلانی كه بزرگان كرده‌اند، مقداری فهممان رقیق تر و دقیق تر و اشكالش كمتر شود؛ اما با این مباحث كنه آن را نمی فهمیم. از امام باقر-علیه السلام- روایت است: «كلما میزتموه باوهامكم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلكم مردود الیكم...»: هر چیزی را در وهم و ذهن خودتان تصور می‌كنید، این مخلوق شماست. این خدا نیست. این چیزی است كه شما در ذهنتان ساخته‌اید. مفهومش هم مفهومی است كه شما ساخته‌اید. با اینها نمی‌شود حقیقت خدا را شناخت. اگر كسانی رسیدند به مقاماتی كه مخلصین رسید ه اند، آن وقت پرده هائی برداشته می‌شود و یك چیزهایی را می‌بینند. «... لیس العلم بالتعلم انما هو نور یقع فی قلب من یریدالله تبارك و تعالی ان یهدیه...».

    منابع : روزنامه كيهان، شماره 19954 به تاريخ 30/3/90، صفحه 8
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خدا را با این نام ها بخوانید
    توسط Redemption در انجمن خداشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-12-2011, 09:21
  2. حقيقت تكبيرة الاحرام و شرح آن‏
    توسط paradise در انجمن مباحث ديگر بخش اسلامی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-10-2011, 10:23
  3. اراده و مشیت الهی
    توسط vorojax در انجمن مباحث ديگر بخش اسلامی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 26-06-2011, 21:29
  4. پيوند سنت‌هاي الهي با مهدويت
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 09-12-2010, 23:18
  5. آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى
    توسط vorojax در انجمن کتابخانه اسلامي
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 12-09-2008, 01:35

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه