موضوع: حالات و احوالات کنونی خود را با شعر بیان کنید.

سلام ، در بعضی موارد حالات و احوالاتی هست که می توان با یک بیت شعر آن را بیان کرد.


هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید که چرا می شکند

در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی زند

حال و احوالم خوب نیست!!
حوصله ندارم برم مدرسه!
حالم از جغرافی به هم میخوره!
خدا کنه معلم ماشینش وسط راه خراب شه نیاد!:doa:

اینو خودم الان سرودم،شعر نو! هر کی تونست با آهنگ بخونه به منم بگه!

حال و احوالم خوب نیست!!
حوصله ندارم برم مدرسه!
حالم از جغرافی به هم میخوره!
خدا کنه معلم ماشینش وسط راه خراب شه نیاد

ترشی نخوری یه چیزی میشی :khande:

حالا مال من :

دست از طلب ندارم تا کام من برآید ....یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر ...کز آتش درونم دود از کفن برآید

یکی دیگه :

گر از این منزل ویران به سوی خانه روم ....دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم

زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم ...نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

آشنایان ره عشق گرم خون بخورند ....ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم

گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز ....سجده شکر کنم وز پی شکرانه روم

سلام
شاید همیشه بتوانم اینطور توصیف کنم :

این غافله عمر عجب می گذرد # دریاب دمی که با طرب می گذرد

ساقی غم فردای حریفان چه خوری # پیش آر پیاله را که شب می گذرد


یا علی

این نیز بگذرد...

يادمان باشد از امروز جفايي نکنيم ***

گر که در خويش شکستيم صدايي نکنيم ؛

خود بتازيم به هر درد که از دوست رسد ***

بهرِ بهبود ولي فکر دوايي نکنيم ؛

جاي پرداخت به خود بر دگران انديشيم ***

شِکوه از غير، خطا هست خطايي نکنيم ؛

ياور خويش بدانيم خداياران را ***

جز به ياران ِ خدادوست وفايي نکنيم ؛

يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ***

طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم ؛

گر که دلتنگ از اين فصل ِ غريبانه شديم ***

تا بهاران نرسيده است هوايي نکنيم ؛

گِله هرگز نبُود شيوه ي دلسوختگان ***

با غم خويش بسازيم و شفايي نکنيم ؛

يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم ***

وقت پرپر شدنش ساز و نوايي نکنيم ؛

پر پروانه شکستن هنر انسان نيست ***

گر شکستيم ز غفلت من و مايي نکنيم ؛

و به هنگام نيايش سرسجاده ي عشق ***

جز براي دل محبوب دعايي نکنيم ؛

مهرباني صفت بارز عشاق خداست ***

يادمان باشد از اين کار اِبايي نکنيم ...

یادمان باشد،یادمان باشد،یادمان باشد
:sorry:

عمری پی اغیار دویدیم .................... از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم ........ میبخشدا ولی این مصرعش یادم نمیاد ..

اینقدر این شعر به من مزه میده که حاضر شدم بدون مصرع آخریش براتون بفرستم

اگه کسی از دوستان مصرع آخر رو میدونه ، ازش خواهش میکنم برام بفرسته ... عاشق این دو بیتی هستم

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم

جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

شاها ز فقیران درت روی مگردان!

بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم

[size=large][color=#FF0000][b]یاعظیم الرجا

لحظه ای عمرمن آرامش نبود:rose:جزوصالش در دلم خواهش نبود
هرچه می پنداشتم عمرم چه شد!:rose:عقل گفتا: بادلت کارش نبود
زهراین پیمانه باید نوش کرد:rose:
مهلت درویش جز سازش نبود:rose:

الهی ارحمنی برحمتک ورزعنی بجودک وکرمک...یاکریم ویارحیم.بحق مولای حسن ابن علی ایهاالمجتبی ع:rose:
ازفقیرحقیر : درویش مراد....فدایی مولاعلی ومولاتی فاطمه س :rose:
یاعلی مدد.:rose: