نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: مبانی فکری وهابیت

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض مبانی فکری وهابیت

    ویژگی‌های مکتب وهابیت را می‌توان در سه مسأله خلاصه کرد:

    ۱- دعوت به تجسیم:

    از افتخارات اسلام تنزیه حق‌ تعالی از هرنوع جسم و جسمانیات بوده و شعار مسلمانان «لیس کمثله شئ» است. فلاسفه و متکلمان اسلامی سالیان درازی به نقد مجسِّمه پرداخته‌اند و در نتیجه آنان را به حظیره‌ی اسلام راه ندادند. آنان پیوسته به نقد تورات فعلی (نه تورات واقعی که قرآن آن را هدایت و نور می‌خواند) پرداخته که خدا را جسم و جسمانی می‌داند و احیانا از مقام والای خود به زمین فرود آمده و وارد خیمه‌ی یعقوب می‌گردد و با او کشتی می‌گیرد.

    اما متأسفانه توحید مورد نظر ابن تیمیه، توحید جسمانی بود که سرانجام خدا را بر عرش نشانده و احیانا از آن نیز پایین‌تر می‌آورد و در حد تعبیر خود ابن تیمیه «بسان واعظی که از پلة منبری به پلة دیگر آن منتقل می‌شود» او نیز از نقطه‌ای به نقطة دیگر فرو می‌آید.

    ۲- کاستن از مقامات انبیا و اولیای الهی:

    پیامبر و اولیای الهی گرامی‌ترین و عزیز‌ترین مخلوق روی زمین می‌باشند. قرآن و روایات بر مقامات معنوی آنان گواهی می‌دهد و این که مرده و زندة آنان یکسان بوده و همچنین ارتباط آنان هم‌چنان با امت اسلامی خود برقرار می‌باشد.

    در مکتب ابن تیمیه، پیامبر و اولیای پاک الهی به صورت یک انسان عادی در‌می‌آید که پس از مرگ رابطة آنان با امت خود گسسته شده و کمترین سودی به حال امت ندارند.

    ۳- تکفیر مسلمین:

    پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ با تلاش‌های بی‌وقفه‌ی خود، پیوند اخوت در میان منادیان توحید پدید آورد و همگان را در مقابل کفر جهانی بسیج کرد. مسلمانان در پرتو کلمه توحید و توحید کلمه توانستند در برابر ضربات سهمگین صلیبیان و قساوتهای ثنویان (مغول) ثابت و استوار بمانند.تا آنجا که دشمن را به کیش خود وارد سازند و از دشمن خونخوار مروجی برای آیین خود تربیت کنند.

    ولی متأسفانه این وحدت کلمه به وسیلة پایه‌گذار مکتب وهابیت درهم شکست و در زیر آسمان افتخار مدال اسلام تنها نصیب گروهی می‌شود که مکتب وهابیت را دربست بپذیرند و در غیر این صورت از حظیره‌ی اسلام بیرون می‌روند.

    اینها بخشی از نتایج اسفبار این مکتب است. آیا در چنین شرایطی می‌توان پایه‌گذار این مکتب را پیشوای اسلام، زنده‌ کننده‌ی سنت و نابود کننده‌ی بدعت نامید؟

    توحید و یكتاپرستی، نخستین اصلی است كه خداوند، همه‌ی پیامبران را برای ابلاغ و نشر آن در میان بشر،مبعوث ساخت و به ویژه ابراهیم خلیل(ع) (كه سه دین بزرگ الهی یهود، مسیحیت و اسلام خود را به وی منسوب می‌دارند) بر این اصل پای‌فشرد.

    مسلمانان به رغم اختلافی كه در برخی مسایل با هم داشتند در ایمان به اصل «توحید» متحد بودند و بین سنن و عقاید مشترك خویش (همچون «شفاعت‌خواهی از اولیای الهی» و «احترام به قبور پاكان») با این اصل اساسی، هیچ نوع جدایی و تضاد نمی‌دیدند. به گونه‌ای كه فی‌المثل، حاجیان از تربت حمزهعلیه‌السلام (سید شهیدان اُحُد) تسبیح می‌ساختند.

    امر، چنین بود تا این كه در آغاز قرن هشتم هجری فردی موسوم به احمد بن تیمیه، روی برخی از سنن و عقاید رایج مسلمین انگشت اعتراض نهاد و گرایش به آنها را مایه‌ی شرك و دوری از توحید پنداشت. برای نمونه، مدعی شد كه شفاعت اولیا در روز رستاخیز، واقعیت دارد ولی درخواست شفاعت از آنان در این جهان، شرك است! طرح این مباحث «تفرقه‌انگیز» از سوی ابن تیمیه، دقیقا در زمان و مكانی صورت گرفت كه امت اسلام یكی از بحرانی‌ترین دوران عمر خویش را طی می‌كرد و زیر فشار شدید «صلیبیان» و «مغولان» بیش از هر زمان نیازمند «اتحاد» و «همدلی» جهت دفع هجمه‌ی دشمن بود.
    ولی آنچه كه از ابن‌تیمیه سرزد، درست عكس این مقصود بود...

    احمد بن تیمیه در سال 661 ه ق. 5 سال پس از سقوط خلافت بغداد در «حران» از توابع شام دیده به جهان گشود و تحصیلات اولیه را تا 17 سالگی در آن سرزمین به پایان برد. حمله‌ی مغولان به اطراف شام ترس عجیبی در دل‌ها افكنده بود و این امر سبب شد كه عبدالحلیم، پدر احمد، همراه خانواده و جمعی از بستگان، حران را به سوی دمشق ترك گوید و در آنجا اقامت كند. تا سال 698، چیزی از احمد شنیده نشد، ولی از آغاز قرن هشتم به تدریج افكار شاذ وی ظهور و بروز یافت. خصوصا موقعی كه ساكنین «حماة» از وی خواستند آیه‌ی «الرحمن علی العرش استوی» را تفسیر كند. در تفسیر این آیه دچار لغزش شد و برای خداوند جایگاهی در فراز آسمانها كه بر عرش و سریری تكیه زده است، تعیین كرد!

    بسیاری از مسلمانان (به ویژه شیعیان) خدا را پیراسته از جسم و جسمانیت دانسته و برتر از آن می‌شمارند كه در مكان خاصی محدود و محاط شود. زیرا آیاتی چون «لیس كمثله شئ» و «لم‌یكن له كفوا احد» با مفهوم روشن خود آنان را از تشبیه خداوند به صفات مخلوقات باز داشته است. اما ابن تیمیه از آیه‌ی مزبور تفسیری ارائه داد كه مخالف آیات فوق و مستلزم شباهت خداوند به انسانهاست.

    انتشار پاسخ ابن تیمیه در دمشق و اطراف آن غوغایی به راه افكند و علما از جلال الدین حنفی (قاضی وقت) محاكمه‌ی وی را خواستار شدند. قاضی او را احضار كرد ولی وی از حضور در محكمه سرباز زد.

    ابن تیمیه پیوسته افكار عمومی را با نظر دادن بر خلاف آرای مشهور و رایج مسلمین، متشنج می‌كرد تا این كه در سال 705 در دادگاه محكوم و به مصر تبعید شد. وی در سال 707 از زندان آزاد شد ولی تا سال 712 به شام برگشت و در آنجا به نشر افكار و نظریات خود پرداخت، تا اینكه مجددا در سال 721 محكوم به زندان شد و در 728 در زندان در گذشت.

    ابن بطوطه جهان‌گرد معروف در سفرنامه‌‌ی خود معروف به «رحله ابن بطوطه» می‌نویسد: «من در دمشق فقیه بزرگ حنابله تقی‌الدین بن تیمیه را دیدم، او در فنون گوناگون سخن می‌گفت ولی در عقل او چیزی بود ، آن‌گاه می‌افزاید:

    او در یكی از جمعه‌ها در مسجدی مشغول وعظ و ارشاد بود و من نیز شركت كردم از جمله گفتار او این بود:

    خداوند (از عرش) به آسمان نخست فرود می‌آید مانند فرود آمدن من از منبر، این سخن را به گفت و یك پله از منبر پایین آمد. در این هنگام فقیهی مالكی به نام «ابن‌الزهرا» به مقابله برخاست و سخن او را رد كرد. مردم به طرفداری از ابن تیمیه برخاستند و فقیه معترض را با مشت و كفش زدند.»

    این نمونه‌ای از عقاید اوست كه شاهد عینی كاملا بی‌طرف با گوش خود شنیده و دیده است هرگاه مردی با این پایه از درایت و آگاهی از عقاید و معارف به تحلیل بپردازد باید از پی‌آمدهای آن به خدا پناه برد!

    برخی از شخصیت‌هایی كه هریك در عصر خود از استوانه‌های علمی شام و مصر به شمار می‌رفته اند٬ كتابهای مستقلی در نقد آرای ابن تیمیه نوشته‌اند. همچون تقی‌الدین سبكی كه در نقد ابن تییمیه دو كتاب به نامهای «شفاء السقام فی زیارة خیر الانام» و «الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیه» دارد.

    برای آن كه خواننده‌ی گرامی از داوری دانشمندان بززگ اهل سنت نسبت به افكار ابن تیمیه مطلع شود، نمونه‌وار به برخی از سخنان آنان اشاره می‌كنیم:

    شمس‌الدین ذهبی، دانشمند مشهور اهل سنت در علم حدیث و رجال و درایه سرآمد عصر خویش بود و هم‌چون ابن تیمیه آیین حنبلی داشت. وی در نامه‌ی بلند و پند آمیزش به ابن تیمیه چنین می‌نویسد:

    آیا وقت آن نرسیده است كه از جهالت دست‌برداری و توبه كنی؟ بدان كه تو به دهه‌ی هفتاد عمر خود گام نهاده‌ای و مرگ نزدیك شده است. به خدا قسم فكر نمی‌كنم تو به یاد مرگ باشی. بلكه كسانی را هم كه به یاد مرگ هستند، تحقیر می‌كنی! فكر نمی‌كنم سخن مرا بپذیری و به پند من گوش دهی. بلكه بر آنی كه در برابر نامه‌ی كوتاه من دراز گویی كنی تا من رشته‌ی سخن را قطع كنم. تو پیوسته در فكر تفوق بر من هستی تا من سكوت اختیار كنم.

    تو كه با من – كه می‌‌دانی دوستت هستم- این چنین می‌كنی، پس با دشمنانت چه خواهی كرد؟ به خدا قسم در میان دشمنان تو، افراد صالح و خردمند و دانشور فراوانند. چنان كه در بین دوستانت نیز افراد گنهكار و دروغگو و نادان و بیعار زیاد به چشم می‌خورد. بدان كه من خوشحالم كه در ظاهر از من بدگویی كنی ولی در باطن از نصیحتم پند گیر. رحمت خدا بر آن كس كه عیبم را به رسم هدیه به من بازگو كند....

    سُبكی، محقق هم‌عصر ابن تیمیه، معتقد است «ابن تیمیه- در پوشش پیروی از كتاب و سنت و دعوت مردم به حق و هدایتشان به سوی بهشت- در عقاید اسلامی بدعت گذاشت و اركان اسلام را در هم‌ شكست. او با اتفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنی گفت كه لازمه‌ی آن جسمانی بودن خدا و مركب بودن ذات اوست تا آنجا كه به ازلی بودن عالم ملتزم شد و با این سخنان حتی از 73 فرقه نیز بیرون رفت!»

    ابن شاكر كتبی در شرح حال ابن تیمیه از رساله‌ای یاد می‌كند كه وی درباره‌ی فضایل معاویه و عدم جواز لعن یزید نوشته است. ابن حجر هیتمی دانشمند اهل سنت كه همگان به فضل وی اعتقاد دارند، ابن‌تیمیه را فردی می‌داند كه: «خدا او را خوار و گمراه و كور و كر كرده است و پیشوایان اهل سنت بر فساد افكار و اقوال او تصریح دارند. هركس می‌خواهد از عقاید وی آگاه شود به كتابهای ابوالحسن سُبكی و فرزندش تاج‌الدین و امام اهل سنت عز بن جماعة و غیر آنان رجوع كند. سخنان ابن تیمیه فاقد ارزش بوده و او فردی بدعت‌گذار، گمراه و گمراه‌گر و غیر معتدل است. خداوند، به عدلش با او رفتار كرده و ما را از شر عقیده و راه و رسم وی حفظ كند»

    انتقادات مستمر دانشمندان وقت موجب انزوای ابن تیمیه شد و مرامش به تدریج در طاق نسیان قرار گرفت. چندان‌كه دیگر كسی از افكار وی دم نمی‌زد،‌ گویی در جهان چنین كسی نبوده و چنین افكاری را عرضه نكرده است. دانشمندان مذكور، به حق، به وظیفه‌ی خویش در مقابله با انحرافات وی عمل كرده و به سخن رسول‌خدا تجسم بخشیدند، آنجا كه می‌فرماید:

    «اذا ظهرت البدع فی امتی فعلی العالم أن یظهر علمه فمن لم‌یفعل فعلیه لعنة الله»

    «آنگاه كه بدعت‌ها در جامعه آشكار می‌شود لازم است دانشمندان با روشنگری‌های عالمانه‌ی خویش با آنها به مبارزه برخیزند، پس هركس چنین نكند لعنت خدا بر او باد»

    بر اثر مبارزات یاد شده، از مكتب ابن تیمیه جز در كتابهای شاگرد وی،‌ ابن قیم جوزی (691-751) نامی باقی نماند. حتی خود ابن قیم نیز در كتاب «الروح» به چالش با استاد خود برخاسته است.

    اكنون باید دید چگونه این مكتب بار دیگر در قرن 12 هجری از زاویه‌ی انزوا و گم‌نامی به در آمد و برخی مجددا به نشر و ترویج آن پرداختند؟

    منبع: وهابیت مبانی فكری و كارنامه‌ عملی
    استاد آیت‌الله سبحانی

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه