پرسش :
در قرآن آیاتی در شان صحابه نازل شده و در کتب شیعه روایاتی در طعن آنان آمده است. شیعه به دلیل رفع این تناقض قائل به تحریف قرآن شده است.
پاسخ :
آياتي كه در مورد اطرافيان پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) (صحابه) وجود دارد، به دو دستة كلي قابل تقسيم است:
الف) آياتي كه به تمجيد از آنها پرداخته است: مانند: «و السابقون الأولون من المهاجرين و الأنصار و الذين ابتعوهم باحسان رضي الله منهم و رضوا عنه...» پيش گامان نخستين از مهاجران و انصار، و كساني كه به نيكي از آنها پيروي كردند خداوند از آنها(نيز) از او خشنود شدند...»[1] و در روايات شيعه نيز از آنان تجليل شده است[2]. چنانكه امام علي (ع) در مورد آنان ميفرمايد: «... آنها صبح ميكردند در حالي كه موهاي ژوليده و چهرههاي غبار آلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت ميگذراندند...»[3] بنابراين صحابه مؤمن رسول خدا(ص) نزد شيعه داراي عظمت و احترام فراواني هستند و اصلا به قول مرحوم سيد شرف الدين، عالم برجسته شيعه، شيعة اماميه در انتخاب تشيع، اقتدا به بزرگان از اصحاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) كردهاند»[4]. چرا كه طبق شمارش ايشان 213 تن از صـحابه بـزرگ رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، جابربن عبدالله انصاري، بلال حبشي، زيد بن ارقم و ...شيعه بودهاند.[5]
ب) آياتي نيز به نكوهش بعضي صحابه پرداخته است كه بر دو قسمند: 1- در دستهاي از آنها عملكرد و رفتار آنها مذمت شده است، مانند: كوتاهي بعضي براي حضور در جنگ؛[6] فرار عدهاي از آنها از جنگ[7]؛ ايراد گرفتن به پيامبر در تقسيم غنائم[8]؛ رها كردن پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در حال نماز و رفتن به سراغ تجارت؛[9] تهمت زدن به همسر پيامبر(صلي الله عليه وآله) [10]و ... 2- گروهي ديگر از آيات علاوه بر نكوهش رفتار صحابه، از اعتقاد بعضي صحابه نيز نكوهش شده است و خدا آنان را منافق دانسته است: «و ممَّن حَولكم الاعراب منافقون و من اهل المدينه مردوا علي النفاق...) يعني: «و از (ميان) اعراب باديهنشين كه اطراف شما هستند؛ جمعي منافقند، و از اهل مدينه (نيز)، گروهي سخت به نفاق، پاي بندند، تو آنها را نميشناسي ولي ما آنها را ميشناسيم...»[11]. و در قرآن آيات فراواني در مورد منافقان عصر پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) وجود دارد.[12]
پس آنچه از قرآن استفاده ميشود اين است كه اصحاب آن حضرت، برخي مؤمن درستكار، برخي بدعمل، و بعضي نيز اصلا منافق بودهاند و بنا بر آنچه گذشت و با توجه به اينكه ملاك برتري افراد، ميزان تقواي آنهاست،[13] روشن ميشود كه اولا: تعريف و تمجيد قرآن از صحابه، شامل حال صحابة مؤمن درستكار ميشود و يقينا گروه سوم (منافقان) را شامل نميشود. ثانيا: اينكه اهل سنت مانند فخر رازي همة صحابه را اهل بهشت، دانستهاند؛[14] كاملاً باطل است.[15] ثالثاً: رواياتي هم كه در كتب شيعه در طعن بعضي صحابه، وارد شده، كه در مورد گروه سوم (منافقان) از آنها ميباشد؛ بنابراين هيچ تعارضي با آياتي كه در مدح آنهاست، ندارد و اين گونه روايات، اختصاص به كتب شيعه ندارد، بلكه در معتبرترين كتاب اهل سنت (صحيح بخاري) دست كم هشت روايت با لحن بسيار تند از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) عليه بعضي صحابه، ذكر شده است، كه بيانگر ارتداد و در نتيجه جهنمي شدن گروهي از صحابه ميباشد.[16] مثلاً از ابوهريره چنين نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) پيوسته ميفرمودند: در روز قيامت، گروهي از اصحابم، براي نوشيدن از آب كوثر بر من وارد ميشوند) پس از ملاحظه آن، منع ميگردند؛ پس ميگويم: «پروردگارا، اينها اصحاب من ميباشند» خدا ميفرمايد: «تو نميداني پس از تو چه (جناياتي) كردند، آنان پس ازتو، مُرتد شده و به مرام گذشتگان خود در جاهليت پيوستند...»[17]. و طبق روايات ديگر خبر اندكي از آنها به آتش جهنم ميروند.[18] شواهد اين بازگشت به دوران جاهليت حتي در منابع اهل سنت، فراوان است از جمله:
1- عمر پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) را متهم به هذيان گويي كرد و مانع از اين شد كه چيزي را كه مايه نجات از گمراهي مسلمانان بود بنويسد.[19]
2- با اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) امام علي(عليه السلام) را در غدير خم از طرف خدا به ولايت (امامت) نصب كرده بود؛[20] عدهاي در سقيفه او را كنار گذاشتند.
3- عمر و عدهاي ديگر به خانه حضرت فاطمه(سلام الله عليها) حمله كردند و او را تهديد به سوزاندن خانهاش كردند و ...[21] كه در اثر آن حضرت فاطمه(سلام الله عليها) محسنش را سقط كرد و [22]... كه در پي اين حوادث حضرت، سوگند ياد كرد كه با عمر، سخن نگويد؛[23] و از عمر و ابوبكر قهر كرد و در حالي كه از آنها غضبناك بود، از دنيا رفت؛[24] و وصيت كرد، آن دو، بر جسد مطهرش نماز نخوانند. چنانكه ابن ابي الحديد صريحاً ميگويد: «و الصحيح عندي انها ماتت و هي واحدإ علي ابن ابي بكر و عمر و انها اوصت ان لايصليا عليها» «و صحيح نزد من آن است كه فاطمه از دنيا رفت در حالي كه بر ابوبكر و عمر غضبناك بود وصيت كرد آنها بر او نماز نخوانند».[25] و اين در حالي است كه طبق نقل صحيح بخاري و صحيح مسلم، حضرت فاطمه(سلام الله عليها)، پاره تن پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) است[26]، كه آزار او، آزار پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) ميباشد[27]. و هر كسي كه او را به غضب آورد، پيامبر را به خشم آورده است.[28] و كسي كه پيامبر را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است. و خداوند متعال ميفرمايد:
«ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و اعدلهم عذاباً مهيناً» « كساني كه خدا ورسولش را آزار ميدهند، خداوند آنها را در دنيا و آخرت لعنت كرده (از رحمتش دور ساخته)، و براي آنها عذاب خوار كنندهاي آماده كرده است»[29].
رابعاً: با توجه به روايات «عرضه روايات بر قرآن و كنار زدن روايات مخالف قرآن»[30] اصلاً هيچ روايتي، معارض قرآن نميشود تا كسي از شيعه براي حل تعارض، قائل به تحريف قرآن گردد. خامساً: چنانكه گذشت، روايات تندي، عليه صحابه در صحيح بخاري آمده است، كه دلالت بر جهنمي شدن گروهي از آنان ميكند؛ پس اگر چنانكه در سئوال، فرض شده اين گونه روايات در تعارض با قرآن باشد، و حل تعارض انگيزهاي براي قول به تحريف گردد، اين انگيزه براي اهل سنت، بسيار قويتر است تا شيعه، زيرا آنان، تمام روايات صحاح ستّه و به ويژه صحيح بخاري را صحيح ميدانند؛ ولي شيعه حتي تمام روايات كافي را نيز صحيح نميداند.[31] چه رسد به بقيه كتابها. نكته مهم و قابل توجه در سئوال اين است كه قول به تحريف، توسط شيعه، مسلم گرفته شده و حل تعارض بين روايات در طعن بعضي صحابه و آيات قرآن، انگيزه آن معرفي شده است، در صورتي كه اصلاً محققان و علماي بزرگ شيعه قائل به تحريف نيستند. تا چيزي انگيزه آن باشد و شاهد آن هم اين است كه در كتب خود، صريحا قول به تحريف را رد كردهاند.[32] بلكه برخي مانند شيخ جعفر كاشف الغطاء، صحت قرآن را از ضروريات مذهب شيعه و بلكه از ضروريات دين و اجماعي در بين مسلمانان ميدانند.[33] و نيز علماي شيعه در كتب خود ضمن استدلالهاي محكم بر حفظ قرآن از تحريف، شبهات آن را نيز دفع كردهاند،[34] كه در اينجا اشارهاي گذرا به ادله شيعه بر عدم تحريف قرآن ميگردد[35]:
1. قرآن ركن و اساس دين اسلام است و به حكم عقل بايد حفظ گردد تا دين نيز حفظ گردد تا حجت بر مردم، تمام گردد.
2. ضروري بودن تواتر قرآن .
3- اعجاز و تحدي قرآن.
4- آيه حفظ: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون».[36]
5. آيه نفي باطل از قرآن: «و انه لكتاب عزيز لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد».[37]
۶. رواياتي كه قرآن را محور درستي و نادرستي روايات معرفي ميكنند. 7. نصوصي كه از اهل بيت(ع) در مورد حفظ قرآن وارد شده است.
نتيجه:
1. رواياتي كه در طعن صحابه است، موافق با آياتي است كه در همين زمينه آمده، و رواياتي كه در مدح آنان است، موافق با آياتي است كه در ستايش از آنها ميباشد. بنابراين هيچ تعارضي بين آيات و روايات نيست.
2. به فرض وجود تعارض و به فرض اين كه حل اين تعارض انگيزهاي براي قول به تحريف باشد، اين انگيزه براي اهل سنت قويتر است.
3. شيعه اصلا قائل به تحريف نيست تا چيزي انگيزه آن باشد.
پی نوشت :
[1] . توبه/ 100 و نيز: «و كذلك جعلناكم أمه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس...» بقره / 142. و «كنتم خير أمه أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله» آل عمران / 110. و «يا ايها النبي حسبك الله اتبعك من المؤمنون» انفال / 64. و «ان الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا بأموالهم و انفسهم في سبيل الله...» انفال / 74. و «الذين تبوّءو الدار و الايمان من قبلهم يحبون من هاجر اليهم و لايجدون في صدورهم حاجه مما أوتوا و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصه و من يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون» حشر/9.و «لقد رضي الله عن المؤمنين اذيبايعونك تحت الشجرة فعلم ما في قلوبهم فانزل الله السكينه عليهم و اثابهم فتحا قريبا»فتح / 18.و «محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم تراهم ركّعا سجّدوا تبتغون فضلا من الله و رضوانا سيماهم في وجوهم من اثر السجود...» فتح / 29.
[2] . رك:شيخ عباس، قمي، سفينة البحار، (نشر اسوه، چاپ اول، 1414 هـ ق)، ج 5، ص 31 – 33 ماده «صحب»
[3] . نهجالبلاغه با ترجمه محمد دشتي؛ خ 97.
[4] . آيت الله، سيد عبدالحسين، شرف الدين، الفصول المهمة في تأليف الامامه، (تهران:موسسه البعثه، چاپ اول)، ص 189.
[5] . رك: الفصول المهمة في تأليف الامامه، همان، ص 190 – 200، (البته شماره گذاري اسماء در ترجمه آن كتاب انجام شده است).
[6] . «يا ايها الذين آمنوا مالكم اذا قيل لكم انفروا في سبيل الله إثاقلتم الي الارض أرضيتم بالحيوه الدنيا من الاخره...» توبه / 38.
[7] . «ان الذين تولوا منكم يوم التقي لجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ما كسبوا» آل عمران/ 155: و «لو يجدون ملجأ تاو مغارات أو مدخلا لولوا اليه و هم يجمحون» توبه / 57.
[8] . «و منهم من يلمزك في الصدقات فان اعطوا منها رضوا و ان لم يعطوا منها اذا هم يسخطون» توبه / 58.
[9] . «و اذا رأوا تجاره او لهو انفضوا اليها و تركوك قائما» جمعه / 11.
[10] . «ان الذين جائوا و بالافك عصبة منكم ...اذ تلقونه بالسنتكم و تقولون بافواهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هينا و هو عندالله عظيم و لولا اذا استمعوه قلتم ما يكون لنا ان نتكلم بهذا سبحانك هذا بهتان عظيم يعظكم الله ان تعودوا و المثله ابدا إن كنتم مؤمنين» نور / 11 – 17.
[11] . توبه / 101.
[12] . «و من الناس من يقول امنا بالله و باليوم الاخر و ما هم بمؤمنين يخادعون الله و الذين آمنوا...» بقره/8 و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله علي كل شي قدير» بقره/20. و «انما يستأذنك الذين لا يؤمنون بالله و اليوم الاخر وارتابت قلوبهم فهم في ربيهم يترددون...» توبه / 45. و آيات فراوان بعد از آن . و «اذا جائك المنافقون ... و لكن المنافقين لا يعلمون» منافقون / 1 – 8.
[13] . «ان اكرمكم عندالله اتقاكم» حجرات / 13.
[14] . رجوع شود به كتاب: فخر، رازي، (بيروت: داراحياء التراث العربي؛ چاپ سوم)، ج 16، ص 171.
[15] . جهت مطالعه بيشتر رك: آيت الله، ناصر، مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، ج 7، ص 263 – 265، ج 8، ص 107 – 111، ج 22، ص 119 – 123.
[16] . ر.ك به كتاب: محمد بن اسماعيل، بخاري، صحيح بخاري، (بيروت: داراحياء التراث العربي،نوبت چاپ، بيتا)، ص 159 – 160، يك روايت و ج 8، ص 148 – 152، هفت روايت.
[17] . صحيح البخاري، همان، ج 8، ص 150.
[18] . صحيح البخاري، همان، ص 150 – 151.
[19] . رك: ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، (بتحقيق محمد، ابوالفضل، ابراهيم، ابي جا: داراحياء الكتب العربيه، چاپ دوم 1385 هـ ق)، ج 6.
[20] . اين خبر متواتر است و در بسياري از كتب عامه آمده از جمله: التفسير الكبير، همان، ج 12، ص 49 و عبيدالله بن عبدالله، الحاكم الحسكاني الحذاء الحنفي، تحقيق و تعليق محمد باقر المحمودي، (تهران: مؤسسه الطبع و النشر التابعإ لوزاره و الارشاد الاسلامي، چاپ اول، 1411 هـ ق)، ج 1، ص 251ـ252.
[21] . رك: شرح نهجالبلاغه، همان، ج 2، ص 56 و ج 6، ص 48.
[22] . رك: همان، ج 14، ص 193.
[23] . رك: همان، ج 6، ص 48 – 49.
[24] . رك: همان، ج 6، ص 49.
[25] . رك: همان، ج 6، ص 50.
[26] . رك: صحيح البخاري، همان، ج 5، ص 36، و مسلم بن الحجاج، القشيري النيسابوري، صحيح مسلم بشرح النووي، (بيروت: داراحياء التراث العربي، چاپ سوم، بيتا چاپ سوم، بيتا)، ج 16، ص 3.
[27] . صحيح المسلم بشرح النووي، همان.
[28] . صحيح البخاري؛ همان.
[29] . احزاب / 57.
[30] . رك: محمد بن يعقوب، كليني؛ اصول كافي، (ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي، تهران: علميه الاسلاميه، بينوبت چاپ، بيتا)، ج 1، ص 88 – 89.
[31] .رك: آيت الله، جعفر. سبحاني، كليات في علم الرجال، (قم: مركز مديريت حوزه علميه، چاپ دوم، 1369)، ص 375، و زين العابدين، قرباني، علم حديث و نقش آن در شناخت و تهذيب، (قم: انصاريان چاپ سوم، 1378)، ص 268.
[32] . رك: آيت الله، محمد هادي، معرفت، صيانة القرآن من التحريف، (قم: مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ دوم؛ 1418 هـ ق)، ص 59 – 78. و دكتر فتح الله، محمدي (نجار زادگان) سلامة القرآن من التحريف، (تهران: پيام آزادي، چاپ اول، 1420 هـ ق)، ج 1، ص 86 – 98، و سيد علي، حسيني ميلاني، التحقيق في نفي التحريف عن القرآن الشريف، (قم: دار القرآن الكريم، چاپ اول، 1410 هـ ق)، ص 10 – 27.
[33] . رك: صيانة القرآن من التحريف، همان، ص 64.
[34] . رك: علامه، سيد محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، (قم: اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371)، ج 12، ص 104 – 133. و آيت الله، سيد ابوالقاسم،خوئي، البيان في تفسير القرآن، (بيجا: انوار الهدي، چاپ هشتم، بيتا)، ص 197 – 235. و آيت الله، ناصر، مكارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، (تهران، داراكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1364)، ج 11، ص 21 – 31. و آيت الله، عبدالله، جوادي آملي، قرآن در قرآن، (قم: مركز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378)، ص 315 – 349. و صيانة القرآن، همان. و سلامة القرآن من التحريف، همان. و التحقيق في نفي التحريف عن القرآن الشريف، همان.
[35] . جهت مطالعه تفصيلي: رك: صيانة القرآن من التحريف؛ همان، ص 35 – 57.
[36] . حجر / 9.
[37] . فصلت / 41 – 42.