نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: عایشه را بهتر بشناسیم

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض عایشه را بهتر بشناسیم

    فراموش نکنیم که پیامبر (ص) بعد از وفات خود اختیار همسران خود را به علی (ع) سپرده بود و علی (ع) عایشه را بخاطر مسائلی که به وجود آورده بود از عنوان همسری پیامبر (ص) خارج کرده بود.


    عايشه پس از رحلت پيامبر­­اكرم(ص)
    عایشه و سياست
    عايشه در بيشتر جريانات سياسي و اتفاقات بعد از رسول­­اكرم(ص) به نوعي دخيل بوده است.
    از جمله اين موارد مي‌توان به حديث‌سازي عايشه در جهت منافع خلفاي سه‌گانه اشاره كرد كه اين حديث سازي‌ها در ترغيب مردم جهت بيعت با ابوبكر بي‌تأثير نبوده است؛ عايشه مي‌گويد: چون بيماري رسول­­خدا(ص) شدت يافت، به "عبدالرحمان" فرزند ابوبكر گفت: استخوان كتف يا لوحي برايم بياوريد تا مطالبي در مورد ابوبكر و سفارش او به اسم بنويسم تا كسي به مخالفت با او برنخيزد؛ اما همين كه عبدالرحمان رفت تا دستور پيامبر(ص) را اجرا كند، رسول­اكرم(ص) در ادامه‌ي سخنانش فرمود: اي ابوبكر خداوند و مؤمنان هرگز اجازه نخواهند داد تا در حق تو اختلافي رخ دهد و باز عايشه مي‌گويد: هنگامي كه رسول­­اكرم(ص) در بستر بيماري بود، به من فرمود: پدر و برادرت را بگو كه بيايند، مي‌خواهم وصيتي بنويسم؛ زيرا از آن مي‌ترسم كه بعضی طمع و آرزو كنند و يا كسي بگويد كه من به خلافت سزاوارترم، در حالي كه خدا و مؤمنين جز ابوبكر كس ديگري را شايسته آن نمي‌دانند.[6] همچنين او كسي بود كه عمر را به تعيين جانشين بعد از خودش تشويق كرد. وقتي عمر احساس كرد زمان چنداني از عمرش باقي نمانده، فرزندش "عبدالله" را به نزد عايشه فرستاد و گفت: سلام مرا به عايشه ابلاغ كن و از او تقاضا كن تا اجازه دهد، مرا نزد رسول­اكرم(ص) دفن كنند. عبدالله نزد عايشه آمده و پيام عمر را به او ابلاغ كرد. عايشه با خواسته عمر موافقت كرده و آن را براي خود نوعي برتري به حساب آورد و گفت: سلام مرا به عمر برسان و بگو كه: امت محمد(ص) را بدون سرپرست رها مكن و كسي را به عنوان خليفه براي آنان قرار بده.[7]

    عایشه و عثمان
    زماني كه "عثمان" به خلافت رسيد؛ عايشه مثل ساير خلفا از او به شدت پشتيباني مي‌كرد؛ به طوري كه احاديث فراواني در جهت حمايت از او نقل نمود؛ از جمله اينكه پيغمبر(ص) در رختخواب دراز كشيده بود و عباي مرا به رويش كشيده بود. در اين هنگام ابوبكر اجازه ورود خواست، پيامبر­اكرم(ص) اجازه داد و در همان حال خواسته او را اجابت كرد. سپس عمر اجازه خواست و پيامبر(ص) او را اجابت كرد. بعد عثمان اجازه خواست و پيغمبر(ص) به من دستور داد كه خودت را بپوشان، گفتم: يا رسول­الله از آمدن ابوبكر و عمر، اينچنين دست و پاي خود را گم نكردي؛ ولي اكنون براي پذيرايي از عثمان اين چنين خود را آماده مي‌كني و جامه‌هايت را مي‌پوشي؟ پيامبر­اكرم(ص) در جواب فرمودند: چگونه او را ملاحظه نكنم و او را احترام نگذارم، در حالي كه به خدا سوگند فرشتگان در محضر عثمان جانب شرم و حيا را نگه مي‌دارند؛[8] اما عواملي باعث شد كه عايشه بر ضد عثمان تغییر موضع دهد. ميان عثمان و عايشه رنجشي پيش آمده بود. عثمان مقرري عايشه را كه عمر مي‌داد، كم كرد و ديگر زنان پيامبر(ص) را با او برابر گرداند.[9] به خاطر دو هزار ديناري كه عثمان از حقوق او كم كرده بود، از نيمه خلافت عثمان كم‌كم اختلاف آن دو شروع شد. به طوري كه عايشه اولين كسي بود كه علناً به مخالفت با عثمان برخاست[10] و زماني كه عثمان در محاصره بود، او مردم را تحريك به كشتن عثمان نمود تا آنجا كه گفت: «بكشيد نعثل را كه كافر شده است.»[11]
    زماني كه مردم خانه عثمان را محاصره كرده بودند، گروهي از مردم نزد عايشه رفته و گفتند: اي ام­المومنین، اي كاش به پا مي‌خواستي و ميان اين مرد و مردم سازش مي‌دادي، عايشه گفت: من وسايل سفرم را آماده كرده‌ام و مي‌خواهم به حج بروم. مروان گفت: به جاي هر درهمي كه خرج كرده‌اي، دو درهم به تو داده مي‌شود. عايشه گفت: شايد تو گمان مي‌كني كه من عثمان را نمي‌شناسم. به خدا قسم دوست داشتم او پاره پاره در جوالي(پارچه ضخیم) از جوال‌هاي من بود و مي‌توانستم او را حل كنم و به دريا بيافكنم؛ لذا او به سوي مكه حركت نمود.

    عايشه و علي(ع)
    عايشه در مكه بود كه خبر بيعت مردم با علي(ع) را شنيد. او از اين مسأله بسيار ناراحت شد و گفت: از اينكه آسمان‌ها بر زمين افتد، سرزنش بر آن نيست. به خدا سوگند كه عثمان مظلومانه كشته شد و من خواهان خون او هستم. به او گفتند تو اولين كسي بودي كه عثمان را سرزنش مي‌كردي تا آنجا كه گفتي: بكشيد اين نعثل را كه كافر شده است. عايشه جواب داد: به خدا سوگند من گفته‌ام و مردم نيز گفته‌اند؛ ولي پايان سخن من از آغاز آن بهتر است.[12]
    چون موسم حج فرا رسيد، "طلحه" و "زبير" از علي(ع) اجازه گرفتند، جهت انجام مراسم حج به مكه بروند. آنها در مكه عايشه را ملاقات كردند، عايشه از آنها پرسيد، در مدينه چه خبر؟ گفتند: مجبور شديم، از مردمي بي سر و پا و مشتي اعراب كه بر نيكان خود غلبه يافتند و هيچ حقي را نمي‌شناسند و هيچ باطلي را انكار نمي‌كنند، بگريزيم.[13] عايشه گفت: بر سر آنان بتازيم؛ لذا تصميم گرفتند، به سوي بصره حركت كنند.[14] او در اجتماع مردم مكه گفت: اگر عثمان كشته شد، اينك طلحه بهترين و لايق‌ترين مردم براي مقام خلافت در ميان شما حاضر است. با او بيعت كنيد و از اختلاف بپرهيزيد.[15]

    نامه‌ ام­سلمة به عايشه
    وقتي عايشه مردم را به جنگ عليه علي(ع) تحريك مي‌نمود، "ام­سلمة" همسر ديگر پيامبر(ص) نامه‌اي به عايشه نوشته و با يادآوري اهميت و جايگاه همسران پيامبر(ص) و لزوم رعايت شئون همسري آن حضرت(ص) و مسايل ديگر، او را از اين كار باز داشت. عايشه در جواب او نوشت: چه نيكو موعظه‌اي و نصيحتي. راه من آن نيست كه تو گمان برده‌اي. دو گروه از مسلمانان رو به سوي من آورده‌اند؛ اگر توانا باشم كاري انجام مي‌دهم و اگر برايم مقدور نباشد، از ثروت خود در اين راه مي‌گذرم. والسلام.[16]
    عايشه براي خود هودجي(کجاوه) ساخته و آن را بر روي شتري قرار داد و همراه با گروهي به سمت بصره حركت كرد.
    مردي از قبيله مدينه كه راهنماي آنان بود، وقتي به آبي به نام «حوأب» رسيدند، سگ‌هاي آن ناحيه بر ايشان پارس كردند. عايشه از آن مرد نام آب را پرسيد. او گفت: آب حوأب است.
    عايشه گفت: مرا بازگردانيد، زيرا روزي زنان پيامبر(ص) نزد او بودند. ايشان فرمود: اي كاش مي‌دانستم، كدام يك از شماست كه سگ‌هاي حوأب برايش پارس خواهند كرد. سپس شترش را خواباند و يك روز و يك شب لشگر را در آنجا نگه داشت تا آن گاه كه فرياد برآمد: خود را برهانيد كه علي(ع) بر شما حمله آورده است.[17]
    وقتي خبر حركت آنها به علي(ع) رسيد، فرمود: به سرعت در پي‌ ايشان برويم تا شايد پيش از آن كه به بصره برسند، آنها را دريابيم. لشكر علي(ع) در اطراف بصره با آنها رو به رو شد. آن حضرت «اصحاب جمل» را تا ظهر نصيحت نمود. اين در حالي بود كه مردم بصره در زير پرچم‌هاي خود و عايشه در هودج خويش نشسته و ناظر قضايا بودند. نهايتاً جنگ سختي در گرفت تا اصحاب جمل شكست خوردند. طلحه در اثر تيري كه به پايش خورده بود، از دنيا رفت. زبير از لشكر جدا شد و به «وادي­السباع» رفته و در آنجا كشته شد. علي(ع) فرياد برآورد: «شتر را پي كنيد تا پراكنده شوند». با پي شدن شتر و سرنگوني هودج عايشه، مردم از اطراف عايشه پراكنده شدند و به «بصره» گريختند. وقتي عايشه بر زمين افتاد، گفت: دلم مي‌خواهد بيست سال پيش از اين مرده بودم. علي(ع) به "محمد بن ابوبكر" دستور داد، تا عايشه را در منزل "عبدالله بن خلف" جاي دهد.[18]

    سرانجام عايشه
    او در ميان زنان پيامبر­اكرم(ص) برجستگي و برتري داشت و چالاك و هوشيار و خوش‌سخن و راوي شعر و حافظ اخبار بود.[19]
    او در سال 58 هجري شب سه‌شنبه 17 رمضان از دنيا رفت و نيز گفته شد، در سال 70 هجري از دنيا رفته است و در بقيع مدفون شد.[20]


    [1]. ابن سعد، كاتب راقدي، طبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.، ج8، ص57.
    [2]. حميدي المعافري، ابن هشام؛ السيرة النبوية،‌ ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، انتشارات كتابچي. چاپ پنجم، 1375ش.، ج2، ص418.
    [3] ابن اثير، ابوالحسن علي بن محمد امجزري؛ اسدالفامة، بيروت، دارالفكر، 1409، ج6، ص189.
    [4]. ابن قتيبه، ابومحمد عبداله بن مسلم المعارف؛ تحقيق، ثروت مكاثه، قاهرة، هيته مصرية عامة للكتاب، ج2، 1992، ص134و368.
    [5]. همان، ص 133.
    [6]. عسكري، سيد مرتضي؛ نقش عايشه در تاريخ اسلام، ترجمه عطا سردارنيا، تهران، مجمع علمي اسلامي، 1362 ج1، ص120، به نقل از صحيح نجاري.
    [7]. ابن قيتبه، دينوري، ابومحمد عبدالله بن محمد؛ الامامة و السياسة، تحقيق علي يثرمي، بيروت، دارالاضواء، چاپ اول، 1410 ج1، ص42-41.
    [8]. عسكري، پيشين، صص147ـ146.
    [9]. يعقوبي، احمدبن ابي يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمدابراهيم آيتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ ششم، 1371، ج2، ص72-71.
    [10]. عسكري، پيشين، ج1، ص150.
    [11]. طبري، ابوجعفر محمدبن جرير؛ تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، چ5، 1375 ش. ج6، ص2367؛ (نعثل نام مردي يهدودي بود كه ريش بلندي داشت و عثمان را به جهت داشتن ريش بلند مي‌گفتند.) و ابن عبدالبر، پيشين، ج2، ص62، پاورقي.
    [12]. يعقوبي، پيشين، ج2، ص72.
    [13]. ابن قتيبة دينوري، پيشين، ص78.
    [14]. ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد؛ ترجمه عبدالمحمد آيتي، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چاپ اول، 1363 ش، ج1، ص595.
    [15]. عسكري، پيشين، ج1، ص150.
    [16]. دينوري، ابن قتيبه؛ پيشين، صص83ـ82.
    [17]. ابن خلدون، پيشين، ج1، ص596.
    [18]. دينوري، ابن قتيبه، پيشين، ج1، صص610ـ595.
    [19]. ابن حجر، علي‌بن احمدبن علي؛ تحقيق عادل عبدالموجود علي محمد معوض، بيروت، دارالكتب، چاپ اول، 1415، ج8، ص235.
    [20]. بيهقي، ابوبكر احمدبن حسين؛ دلايل النبوة، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران انتشارات علمي فرهنگي، 1361ش، ج2، ص72.

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه