بخش اول
حسادت عائشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها
خشم بيسابقه رسول خدا (ص) از گفتار عائشه
خشم شديد رسول خدا از گفتار عائشه
وساطت مادر عائشه و درخواست بخشش از رسول خدا (ص)
تحليل حسادتهاي عائشه نسبت به حضرت خديجه
حسادت عائشه نسبت به ماريه
حسادت نسبت به ابراهيم فرزند رسول خدا
حسادت نسبت به ام سلمه
حسادت نسبت به صفية
حسادت نسبت به جويريه
حسادت نسبت به مليكة بنت كعب
حسادت عائشه نسبت به اسماء بنت نعمان
حسادت نسبت به شَرَافُ بنتُ خَلِيفَةَ
شكستن كاسه همسران رسول خدا از شدت حسادت:
شكستن كاسه ام سلمه
شكستن كاسه زينب بنت حجش
شكستن كاسه حفصه
شكستن كاسه صفيه
كاسه چه كسي شكست؟
حسادت نسبت به زناني كه خود را به رسول خدا (ص) هبه ميكردند
تحليل روايت
تعقيب كردن رسول خدا (ص) از شدت حسادت
*****
پاسخ:
يكي از ويژگيهاي بارز عائشه در ميان همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله، غيرت و حسادت بيش از اندازه او نسبت به ديگر امهات المؤمنين بوده است.
اين حسادتها در برخي از موارد، خشم رسولخدا صلي الله عليه وآله را برميانگيخت و سبب ميشد كه آن حضرت كه پيامبر رحمت بوده و در قرآن با عبارت «رحمة للعالمين» و «خلق عظيم» ستوده شده است ، با عائشه به تندي سخن بگويد.
گاهي دامنه اين حسادت شامل فرزندان رسول خدا از ديگر همسرانش نيز ميشده است؛ از جمله حسادت بيش از اندازه عائشه نسبت به صديقه طاهره سلام الله عليها و ابراهيم فرزند رسول خدا صلي الله عليه وآله در كتابهاي تاريخي به صورت گسترده نقل شده است .
ما به مواردي كه علماي اهل سنت در كتاب هاي معتبر خود آنها را نقل كردهاند اشاره ميكنيم:
حسادت عائشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها:
حضرت خديجه سلام الله عليها نخستين و برترين همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله بود و پيامبر خدا ايشان را بيش از ديگر همسرانش دوست داشت و تا زماني كه حضرت خديجه زنده بود، با هيچ زن ديگري ازدواج نكرد ؛ همچنين تا آخر عمر ، همواره ياد او را در دل نگه داشته بود.
همين مسأله سبب شده بود كه عائشه نسبت به ايشان حسادت شديدي در خود احساس كند و گاهي آن را بروز دهد .
بخاري در صحيح خود مينويسد:
حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا حُمَيْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِيجَةَ من كَثْرَةِ ذِكْرِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِيَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِي بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِينَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِيلُ عليه السَّلَام أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ في الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.
از عائشه نقل شده است كه بر هيچ يك از زنان به اندازه خديجه حسادت نكردم؛ چرا كه رسول خدا او را زياد ياد ميكرد، سه سال بعد از او ، با من ازدواج كرد و خداوند به پيامبر و يا جبرئيل دستور داد كه خديجه را به خانهاي در بهشت كه از درّ و مرواريد ساخته شده است، بشارت دهد.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري،ج 3 ص 1389، ح3606، كتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِيجِ النبي (ص) خَدِيجَةَ وَفَضْلِهَا رضي الله عنها، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
همين روايت را بخاري در چندين جاي ديگر از صحيحش نقل كرده است؛ از جمله:
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3 ص 1389، ح3605، كتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِيجِ النبي (ص) خَدِيجَةَ وَفَضْلِهَا رضي الله عنها ؛ ج 5 ص 2004، ح4931، كِتَاب النِّكَاحِ، بَاب غَيْرَةِ النِّسَاءِ وَوَجْدِهِنَّ ؛ ج 5 ص 2237، ح5658، كِتَاب الْأَدَبِ، بَاب حُسْنُ الْعَهْدِ من الْإِيمَانِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
مسلم نيشابوري نيز همين روايت را نقل كرده است:
النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 4 ص 1888، ح2435، كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِيجَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله تَعَالَى عنها ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
احمد بن حنبل در مسند خود مينويسد:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا علي بن إِسْحَاقَ انا عبد اللَّهِ قال انا مُجَالِدٌ عَنِ الشعبي عن مَسْرُوقٍ عن عَائِشَةَ قالت كان النبي صلى الله عليه وسلم إذا ذَكَرَ خَدِيجَةَ أَثْنَى عليها فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ قالت فَغِرْتُ يَوْماً فقلت ما أَكْثَرَ ما تَذْكُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قد أَبْدَلَكَ الله عز وجل بها خَيْراً منها قال ما أبدلني الله عز وجل خَيْراً منها قد آمَنَتْ بي إِذْ كَفَرَ بي الناس وصدقتني إِذْ كذبني الناس وواستني بما لها إذا حرمني الناس ورزقني الله عز وجل وَلَدَهَا إِذْ حرمني أَوْلاَدَ النِّسَاءِ.
عايشه مىگويد: رسول خدا هرگاه به ياد خديجه ميافتاد از او به نيكي ياد ميكرد. روزي حسادت بر من چيره شد و گفتم: چه زياد از آن پير زن بيدندان ياد مىكنيد؟ همانا خداوند بهتر از او نصيب شما فرموده است. رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصيب من نفرموده است، زيرا هنگامى كه همه مردم مرا تكذيب مىكردند، او مرا تصديق مىكرد و هنگامى كه مردم مرا محروم مىداشتند او با اموال خود من را ياري مىكرد و خداوند فرزندان مرا ، از او به من عنايت فرمود و حال آنكه از غير او فرزندى به من عنايت نفرمود.
الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 6 ص 117، ح24908، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
ابن كثير دمشقي بعد از نقل اين روايت ميگويد:
تفرد به أحمد أيضا وإسناده لا بأس به .
تنها احمد اين رايت را نقل كرده است، سند آن اشكالي ندارد.
ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، السيرة النبوية، ج 2 ص 135، طبق برنامه الجامع الكبير؛
ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر ابوالفداء القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 3 ص 128، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
و هيثمي نيز ميگويد:
رواه أحمد وإسناده حسن.
احمد آن را نقل كرده و سند آن «حسن» است.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9 ص 224، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
مسلم نيشابوري نيز همين روايت را نقل كرده است ؛ اما متأسفانه سخن پيامبر خدا را كه در جواب عائشه ميفرمايد: «خداوند از او بهتر به من نداده» را حذف كرده است :
حدثنا سُوَيْدُ بن سَعِيدٍ حدثنا عَلِيُّ بن مُسْهِرٍ عن هِشَامٍ عن أبيه عن عَائِشَةَ قالت اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أُخْتُ خَدِيجَةَ على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِيجَةَ فَارْتَاحَ لِذَلِكَ فقال اللهم هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ فَغِرْتُ فقلت وما تَذْكُرُ من عَجُوزٍ من عَجَائِزِ قُرَيْشٍ حَمْرَاءِ الشِّدْقَيْنِ هَلَكَتْ في الدَّهْرِ فَأَبْدَلَكَ الله خَيْرًا منها.
از عائشه نقل شده است كه روزي هاله دختر خويلد خواهر خديجه اجازه ورود بر رسول خدا (ص) را خواستار شد، رسول خدا به ياد اجازه گرفتن خديجه افتاد و خوشحال شد و فرمود: «خدايا هاله دختر خويلد». عائشه ميگويد: من حسادتم برانگيخته شد و گفتم: چرا اين قدر اين پيرزن از پيرزنهاي قريش را كه از شدت پيري (دندانهايش ريخته و) لثههايش نمايان شده بود، ياد ميكني؟ او خيلي وقت پيش هلاك شد و خدا بهتر از او را به تو داده است.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 4 ص 1889، 2437، كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ خَدِيجَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله تَعَالَى عنها ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
خشم بيسابقه رسول خدا (ص) از گفتار عائشه:
طبراني در معجم كبير خود عائشه نقل ميكند كه رسول خدا از گفتار من چنان خشمگين شد كه تا كنون او را چنين خشمناك نديده بودم:
حدثنا محمد بن الْفَضْلِ السَّقَطِيُّ ثنا سَعِيدُ بن سُلَيْمَانَ ثنا مُبَارَكُ بن فَضَالَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم كان يُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ فقلت ما أَكْثَرَ ما تُكْثِرُ ذِكْرَ خَدِيجَةَ وقد أَخْلَفَ اللَّهُ لك من خَدِيجَةَ عَجُوزٌ حَمْرَاءُ الشِّدْقَيْنِ قد هَلَكَتْ في دَهْرٍ فَغَضِبَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم غَضَبًا ما رَأَيْتُهُ غَضِبَ مثله قَطُّ وقال إِنَّ اللَّهَ رَزَقَهَا مِنِّي ما لم يَرْزُقْ أَحَدًا مِنْكُنَّ قلت يا رَسُولَ اللَّهِ أعف عَنِّي عَفَا اللَّهُ عَنْكَ وَاللَّهِ لا تَسْمَعُنِي أَذْكُرُ خَدِيجَةَ بَعْدَ هذا الْيَوْمِ بِشَيْءٍ تَكْرَهُهُ .
از عائشه نقل شده است كه رسول خدا زياد از خديجه ياد ميكرد، من گفتم: چه قد زياد از خديجه ياد ميكني؛ خداوند به جاي خديجه كه پيرزن بيدندان بود و در زمانهاي گذشته هلاك شده (بهتر از او) را به تو داده است؛ پس رسول خدا خشمگين شد ؛ به طوري كه تا كنون او را هرگز اين چنين خشمگين نديده بودم و فرمود: خداوند از او چيزي نصيب من كرده است كه از هيچ يك از شما نكرده است . من گفتم: اي پيامبر خدا مرا ببخش، خداوند شما را ببخشد، سوگند به خدا كه ديگر درباره خديجه از من سخني نخواهي شنيد كه تو را ناراحت كند.
الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب ابوالقاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 23 ص11، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
تصحيح سند روايت:
هيثمي بعد از نقل اين روايت ميگويد:
رواه الطبراني واسانيده حسنة.
طبراني اين روايت را نقل كرده و سندهاي آن «حسن» هستند.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9 ص 224، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
هرچند كه همين تصريح هيثمي كفايت ميكند ؛ اما با به خاطر اطمينان بيشتر تمام روات سند را نيز بررسي ميكنيم .
محمد بن فضل:
شمس الدين ذهبي در باره او ميگويد:
محمد بن الفضل بن جابر الثقفي البغدادي . قال الدارقطني : صدوق .
محمد بن فضل، راستگو است.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 21 ص 306، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
دار قطني در سؤالات الحاكم در باره او مينويسد:
محمد بن الفضل بن جابر بن شاذان السقطي صدوق.
محمد بن الفضل، راستگو بوده است.
الدارقطني البغدادي، ابوالحسن علي بن عمر (متوفاي 385هـ)، سؤالات الحاكم النيسابوري للدارقطني ، ج 1 ص 145، رقم: 197، تحقيق : د. موفق بن عبدالله بن عبدالقادر ، ناشر : مكتبة المعارف - الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1404 – 1984م
مقدسي حنبلي سندي را كه محمد بن فضل در سلسه وجود وجود دارد، تصحيح كرده است:
أنا الطبراني نا محمد بن الفضل السقطي نا سعيد بن سليمان (ح) إسناده صحيح.
طبراني از محمد بن فضل از سعيد بن سليمان نقل كرده است، سند آن صحيح است.
المقدسي الحنبلي، ابوعبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفاي643هـ)، الأحاديث المختارة، ج 4 ص 306، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولى، 1410هـ.
سعيد بن سليمان:
ابن حجر عسقلاني در باره او مينويسد:
سعيد بن سليمان الضبي أبو عثمان الواسطي نزيل بغداد البزاز لقبه سعدويه ثقة حافظ من كبار العاشرة.
سعيد بن سليمان كه ساكن بغدا و لقب او سعدويه بوده، راستگو و از بزرگان طبقه دهم روات است.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، تحقيق: محمد عوامة، ج 1 ص 237، رقم : 2329، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.
مبارك بن فضالة
شمس الدين ذهبي بعد از نقل روايتي كه در سند آن مبارك بن فضاله وجود دارد مينويسد:
تفرد به مبارك بن فضالة عنه وهو صدوق .
اين روايت را فقط مبارك بن فضاله نقل كرده و او راستگو است.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 5 ص 122، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
و در شرح حال او مينويسد:
مبارك بن فضالة د ت ق خت ابن أبي أمية الحافظ المحدث الصادق الإمام أبو فضالة القرشي العدوي مولى عمر بن الخطاب من كبار علماء البصرة .
مبارك بن فضاله، حافظ ، محدث راستگو، پيشوا و از بزرگان دانشمندان بصره بود.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 7 ص 281، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
هشام بن عروة:
ذهبي در باره او مينويسد:
هشام بن عروة أبو المنذر وقيل أبو عبد الله القرشي أحد الأعلام سمع عمه بن الزبير وأباه وعنه شعبة ومالك والقطان توفي 146 قال أبو حاتم ثقة إمام في الحديث.
هشام بن عروة، يكي از سرشناسان بود كه از عمويش عبد الله بن زبير و از پدرش (عروة بن زبير) روايت نقل كرده، ابوحاتم گفته كه او مورد اعتماد و پيشواي علم حديث بود.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج 2 ص 337، رقم: 5972، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.
عروة بن زبير:
قال بن سعد كان فقيها عالما كثير الحديث ثبتا مأمونا قال هشام صام أبي الدهر ومات وهو صائم في موته أقوال منها 93 و 94 ع.
ابن سعد گفته كه او ، فقيه، دانشمند، مورد اعتماد و امين بود و بسيار روايت نقل كرده است، هشام گفته: پدرم عمري روزه گرفت و در حالي مرد كه روزهدار بود.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج 2 ص 18، رقم: 3775 ، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.
بنابراين در سند اين روايت هيچ ترديدي نيست و ثابت ميكند كه حسادت عائشه نسبت به حضرت خديجه سبب خشم بي سابقه رسول خدا صلي الله عليه وآله شده است.
خشم شديد رسول خدا از گفتار عائشه:
ابن عبد البر در الإستيعاب، ابن جوزي در المنتظم ، ابن اثير در اسد الغابه و ديگر بزرگان اهل سنت نقل كردهاند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله از سخن عائشه آن قدر عصباني شد كه از شدت ناراحتي موهاي جلوي سر او شروع به لرزش كرد !:
عن مسروق عن عائشة قالت كان رسول الله (ص) لا يكاد يخرج من البيت حتى يذكر خديجة فيحسن الثناء عليها فذكرها يوما من الأيام فأدركتني الغيرة فقلت هل كانت إلا عجوزا فقد أبدلك الله خيرا منها فغضب حتى اهتز مقدم شعره من الغضب ثم قال لا والله ما أبدلني الله خيرا منها آمنت بي إذ كفر الناس وصدقتني إذ كذبني الناس وواستني في مالها إذ حرمني الناس ورزقني الله منها أولادا إذ حرمني أولاد النساء قالت عائشة فقلت في نفسي لا أذكرها بسيئة أبدا.
مسروق از عائشه نقل كرده است كه گفت: رسول خدا (ص) هيچگاه از خانه خارج نميشد، مگر اين كه يادي از خديجه (س) نموده و او را ستايش ميكرد؛ روزي از او روزها كه از او ياد كرد، حسادت من برانگيخته شد و گفتم: آيا او جز پيرزني بود، خداوند بهتر از او را نصيب تو كرده است. رسول خدا از شنيدن اين سخن آن قدر خشمگين شد كه موهاي جلوي سر آن حضرت ميلرزيد، سپس گفت: نه قسم به خدا، خداوند بهتر از او را به من نداده است، او به من ايمان آورد ، زماني كه مردم كافر بودند، مرا تصديق كرد، زماني كه مردم مرا تكذيب ميكردند، مالش را به من ايثار كرد در آن زمان كه همه مرا محروم كرده بودند، خداوند از او فرزنداني نصيبم كرد كه از ديگر زنانم نداد. عائشه گفت: با خودم گفتم كه ديگر هيچگاه از او به بدي ياد نخواهم كرد.
النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي 463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 4 ص1823ـ1824، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ؛
ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج 3 ص 18 ، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1358؛
ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، صفة الصفوة، ج 2 ص 8، تحقيق: محمود فاخوري - د.محمد رواس قلعه جي، ناشر: دار المعرفة - بيروت، الطبعة: الثانية، 1399هـ – 1979م؛
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 7 ص 95، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996م؛
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب،ج 18 ص 113، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م؛
الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 13 ص 182، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.
وساطت مادر عائشه و درخواست بخشش از رسول خدا (ص):
ابن اسحاق و حلبي در سيره خود نقل ميكنند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آن قدر عصباني شد كه با عائشه برخورد تندي كرد ! تا جائي كه مادر عائشه مجبور شد بين او و رسول خدا وساطت كند تا آن حضرت عائشه را ببخشد:
نا يونس عن عبد الواحد بن أيمن المخزومي قال نا أبو نجيح أبو عبد الله بن أبي نجيح قال أهدى لرسول الله صلى الله عليه وسلم جزور أو لحم فأخذ عظما منها فتناوله الرسول بيده فقال له اذهب به إلى فلانة فقالت له عائشة لم غمرت يدك فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ان خديجة أوصتني بها فغارت عائشة وقالت لكأنه ليس في الأرض امرأة الا خديجة؟
فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم مغضبا فلبث ما شاء الله ثم رجع فاذا أم رومان فقالت يا رسول الله ما لك ولعائشة انها حدث وأنت أحق من تجاوز عنها فأخذ بشدق عائشة وقال ألست القائلة كأنما ليس على الأرض امرأة الا خديجة والله لقد آمنت بي اذ كفر قومك ورزقت مني الولد وحرمتموه.
أبونجيح ميگويد: براي رسول خدا (ص) گوسفندي براي ذبح و يا گوشتي هديه آوردند، آن حضرت قسمتي از آن را گرفت و با دستش تكه تكه كرد و فرمد: آن را براي فلاني ببر، عائشه گفت: چرا اين قدر احسان ميكني؟ رسول خدا فرمود: خديجه سفارش او را كرده بود. عائشه حسادتش برانگيخته شد و گفت: انگار كه در زمين زني غير از خديجه نيست ، رسول خدا (ص) با حالت خشم از جا برخواست، مدتي صبر كرد و سپس برگشت. ام رومان (مادر عائشه) به رسول خدا فرمود: چه كار داري به عائشه، او كوچك است و تو سزاوارتر هستي كه از گناه او بگذري، رسول خدا دهان عائشه را گرفت و فرمود: آيا تو نبودي كه گفتي انگار زني در زمين غير از خديجه نيست؟ سوگند به خدا كه او به ايمان آورد در آن هنگام كه قوم تو كافر بودند، خداوند از او به من فرزند داد؛ در حالي كه شما مرا محروم كرديد.
محمد بن إسحاق بن يسار (متوفاي151هـ) ، سيرة ابن إسحاق (المبتدأ والمبعث والمغازي) ،ج 5 ص 228، ح332، تحقيق : محمد حميد الله ، ناشر : معهد الدراسات والأبحاث للتعريف ؛
الحلبي، علي بن برهان الدين (متوفاي1044هـ)، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج 3 ص 401، ناشر: دار المعرفة - بيروت – 1400.
حسادتهاي عائشه نسبت حضرت خديجه سلام الله عليها فقط به اين موارد محدود نميشود، ما به جهت اختصار از نقل بقيه موارد خودداري ميكنيم.
تحليل حسادتهاي عائشه نسبت به حضرت خديجه:
طبق اين روايات كه سند برخي از آنها نيز تصحيح شد، حسادتهاي عائشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها، خشم و غضب شديد رسول خدا صلي الله عليه وآله را برانگيخته است؛ در برخي از موارد آن قدر خشمگين ميشود كه به گفته عائشه تا كنون چنين خشمي از آن حضرت سابقه نداشته است . در برخي از موارد از شدت خشم موهاي جلوي سر حضرت به لرزه درميآيد و در مواردي مادر عائشه وساطت ميكند كه آن حضرت كمي از خشم و غضب خود بكاهد؛ اما خشم رسول خدا به حدي است كه وساطتت مادر عائشه نيز نميتواند آن حضرت را آرام كند و رسول خدا با عائشه برخورد تندي ميكند.
حال با توجه به اين روايات، سؤالي كه بايد دانشمندان اهل سنت به آن پاسخ دهند اين است كه حكم به خشم آوردن رسول خدا صلي الله عليه وآله چيست؟
آيا خشم رسول خدا صلي الله عليه وآله خشم خداوند را به دنبال ندارد؟
جالب اين است كه خود عائشه، كساني را كه رسول خدا را به غضب آورد، مستحق آتش جهنم دانسته است . در قضيه تمرد صحابه از دستور رسول خدا در حجة الوداع، عائشه ميگويد:
فَدَخَلَ عَلَيَّ وهو غَضْبَانُ فقلت من أَغْضَبَكَ يا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخَلَهُ الله النَّارَ .
رسول خدا (ص) بر من وارد؛ در حالي كه غضبناك بود، گفتم: چه كسي تو را خشمگين كرده است، خدا او را داخل آتش كند.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 2 ص 879، ح1211، كِتَاب الْحَجِّ ، بَاب بَيَانِ وُجُوهِ الْإِحْرَامِ ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
و در روايت ديگر از نقل شده است كه:
فَغَضِبَ ثُمَّ انْطَلَقَ حتى دخل على عَائِشَةَ غَضْبَانَ فَرَأَتِ الْغَضَبَ في وَجْهِهِ فقالت من أَغْضَبَكَ أَغْضَبَهُ الله.
رسول خدا ناراحت شد، سپس از آن جا خارج و بر عائشه وارد شد، وقتي عائشه خشم و غضب را در چهره رسول خدا مشاهده كرد، گفت: چه كسي تو را خشمگين كرده است، خدا بر او غضب كند.
الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 4 ص 286، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
هيثمي بعد از نقل اين روايت ميگويد:
رواه أبو يعلى ورجاله رجال الصحيح .
اين روايت را أبويعلي نقل كرده و تمام راويان آن، راويان صحيح بخاري هستند.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 3 ص 233، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
حال اگر كسي سؤال كند كه آيا اين دعاي عائشه شامل خود نيز خواهد شد يا نه، علما و دانشمندان اهل سنت چه پاسخ خواهند داد؟
هچنين اين روايت ثابت ميكند كه ادعاي اهل سنت مبني بر اين كه عائشه محبوبترين همسر رسول خدا بوده، افسانهاي بيش نيست؛ بلكه حضرت خديجه سلام الله عليها محبوبترين همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله است.
همچنين اين ادعاي برخي از دانشمندان اهل سنت را كه ميگويند: عائشه برترين همسر آن حضرت است، باطل ميكند؛ چرا كه طبق اين روايات رسول خدا صلي الله عليه وآله تصريح ميكند كه خداوند بهتر از او را نصيب من نكرده است.
حسادت عائشه نسبت به ماريه:
ام المؤمنين ماريه، يكي از همسران نيك سيرت رسول خدا و تنها زني است كه بعد از حضرت خديجه از رسول خدا صلي الله عليه وآله صاحب فرزند شد . بنابر نقل عائشه او چهره زيبائي داشت و همين سبب شده بود كه عائشه نسبت به او حسادت شديدي در خود احساس كند .
محمد بن سعد در طبقات خود و زبير بن بكار در المنتخب من كتاب ازواج النبي به نقل از عائشه مينويسند:
عن عائشة قالت ما غرت على امرأة إلا دون ما غرت على مارية وذلك أنها كانت جميلة من النساء ... وأعجب بها رسول الله صلى الله عليه وسلم وكان أنزلها أول ما قدم بها في بيت لحارثة بن النعمان فكانت جارتنا فكان رسول الله عامة النهار والليل عندها حتى فرغنا لها فجزعت فحولها إلى العالية فكان يختلف إليها هناك فكان ذلك أشد علينا ثم رزق الله منها الولد وحرمنا منه.
از عائشه نقل شده است كه من بر هيچ زني حسادت نكردم؛ مگر اين كه كمتر از حسادت من نسبت به ماريه بود؛ زيرا او زن زيبائي بود( اهل سنت در اينجا خصوصيات ظاهري آن حضرت را نيز نقل كردهاند ، اما ما به خاطر حفظ حرمت رسول خدا از ذكر اين مطالب ، خودداري ميكنيم) و رسول خدا (ص) از او خوشش ميآمد. نخستين بار كه به نزد او رفت ، در خانه حارثة بن نعمان بود و به همين سبب همسايه ما شد ؛ رسول خدا روز و شب در كنار او بود تا اينكه ما تمام تلاش خود را بر ضد او به كار برديم ! به همين سبب او دچار اندوه شد ؛ رسول خدا (ص) او را به عاليه بردند ؛ و شب و روز به نزد او ميرفتند ؛ اين مطلب براي ما سختتر از قبل شد ! سپس خداوند از او فرزندي به رسول خدا (ص) داد و ما از اين فرزند محروم مانديم !
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8 ص 212ـ213، ناشر: دار صادر – بيروت؛
الزبيري ، أبو عبد الله الزبير بن بكار بن عبد الله بن مصعب (متوفاي256هـ) ، المنتخب من كتاب أزواج النبي صلى الله عليه وسلم ، ج 1 ص 57، تحقيق : سكينة الشهابي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ .
اين حسادت به حدي رسيد كه وقتي ماريه، ابراهيم را به دنيا آورد، عائشه نتوانست تحمل كند و خطاب به رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود كه او هيچ شباهتي به شما ندارد . حاكم نيشابوري در المستدرك مينويسد:
حدثني علي بن حمشاد العدل ثنا أحمد بن علي الأبار ثنا الحسن بن حماد سجادة حدثني يحيى بن سعيد الأموي ثنا أبو معاذ سليمان بن الأرقم الأنصاري عن الزهري عن عروة عن عائشة رضي الله عنها قالت أهديت مارية إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعها بن عم لها قالت فوقع عليها وقعة فاستمرت حاملا قالت فعزلها عند بن عمها قالت فقال أهل الإفك والزور من حاجته إلى الولد أدعى ولد غيره وكانت أمه قليلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فكان يغذى بلبنها فحسن عليه لحمه قالت عائشة رضي الله عنها فدخل به على النبي صلى الله عليه وسلم ذات يوم فقال كيف ترين فقلت من غذي بلحم الضأن يحسن لحمه قال ولا الشبه؟ قالت فحملني ما يحمل النساء من الغيرة أن قلت ما أرى شبها قالت وبلغ رسول الله صلى الله عليه وسلم ما يقول الناس فقال لعلي خذ هذا السيف فانطلق فاضرب عنق بن عم مارية حيث وجدته قالت فانطلق فإذا هو في حائط على نخلة يخترف رطبا قال فلما نظر إلى علي ومعه السيف استقبلته رعدة قال فسقطت الخرقة فإذا هو لم يخلق الله عز وجل له ما للرجال شيء ممسوح.
عروه از عائشه نقل كرده است كه: ماريه را به رسول خدا اهداء كردند و پسر عموي ماريه نيز با او بود. عائشه ميگويد: رسول خدا (ص) يكبار با او نزديكي كرد و ماريه حامله شد. عائشه ميگويد: رسول خدا (ص) او را پيش پسر عمويش گذاشت، اهل افك (آنها كه به همسران رسول خدا (ص) تهمت فحشاء زدند) گفتند: رسول خدا چون به فرزند احتياج دارد، فرزند ديگران را فرزند خود ميخواند . مادر او (ابراهيم) شير كمي داشت، ميش شيردهي براي او خريدند، ابراهيم از شير او تغذيه كرد و اين سبب شد كه او گوشت خوبي داشته باشد. عائشه ميگويد: روزي بر رسول خدا (ص) وارد شدم در حالي كه ابراهيم نيز پيش آن حضرت بود، رسول خدا از من سؤال كرد: اين فرزند را چگونه ميبيني، گفتم: هر كس گوشت گوسفند بخورد، گوشت خوبي خواهد داشت. رسول خدا از من سؤال كرد كه آيا او شباهتي به من ندارد؟ عائشه ميگويد: حسادت زنانه بر من غلبه كرد و گفتم: من شباهتي در او نميبينم .
عائشه ميگويد: سخناني كه مردم ميگفتند به گوش رسول خدا (ص) رسيد، آن حضرت به على(ع) دستور دادند: اين شمشير را بگيرد و گردن پسر عموي ماريه در هر كجا كه ديدي بزن. عائشه ميگويد: علي به دنبال او گشت و او را در باغي بر بالاي درخت خرما در حال چيدن خرما ديد، وقتي او علي را ديد كه شمشير به دست دارد، بدنش به لرزه افتاد . علي عليه السلام ميگويد: لباس او افتاد و (ديدم) كه او آن چيزي را كه خداوند به هر مردي داده، به او نداده است .
الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين،ج 4 ص 41، ح6821، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
حسادت نسبت به ابراهيم فرزند رسول خدا:
از آن جائي كه عائشه هيچگاه از رسول خدا صلي الله عليه وآله صاحب فرزند نشد ، ديدن فرزند ماريه براي او ناراحت كننده بود؛ به همين دليل وقتي رسول خدا از عائشه در باره شباهت او نسبت به خودش سؤال ميكند، عائشه منكر هر نوع شباهتي بين رسول خدا و فرزندش ميشود.
محمد بن سعد در الطبقات الكبري و ابن جوزي در المنتظم مينويسند:
عن الزهري عن عروة عن عائشة قالت لما ولد إبراهيم جاء به رسول الله صلى الله عليه وسلم إلي فقال أنظري إلى شبهه بي فقلت ما أرى شبها فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم ألا ترين إلى بياضة ولحمه فقلت إنه من قصر عليه اللقاح أبيض وسمن.
عروه از عائشه نقل كرده است كه گفت: هنگامي كه ابراهيم به دنيا آمد، رسول خدا (ص) به همراه او پيش من آمد و گفت: به شباهت او به من نگاه كن، من گفتم: من شباهتي در او نميبينم. رسول خدا (ص) فرمود: مگر سفيدي و گوشت او را ميبيني؟ گفتم: هر كس كه (گوشت و شير) حيوانات شيرده را بخورد ، سفيد شده و چاق ميشود !
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 1 ص 137، ناشر: دار صادر – بيروت؛
ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج 3 ص 346، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1358.
و بلاذري در انساب الأشراف مينويسد:
وكان لرسول الله صلى الله عليه وسلم لقائح، وقطعة غنم، فكانت مارية تشرب من ألبانها وتسقي ولدها. قالوا: وأُتي رسول الله صلى الله عليه وسلم يوماً بإبراهيم، وهو عند عائشة، فقال: انظري إلى شبهه. فقالت: ما أرى شبهاً. فقال: ألا ترين إلى بياضه ولحمه؟ فقالت: من قصرت عليه اللقاحُ، وسقي ألبانَ الضأن، سمن وأبيضّ.
رسول خدا (ص) شترها و گوسفندهاي شيرده داشت، ماريه خودش از شير آنها ميخورد و فرزندش را نيز از شير آنها سيراب ميكرد، روزي رسول خدا به همراه ابراهيم پيش عائشه آمد و فرمود: به شباهت او به من بنگر، عائشه گفت: من شباهتي در او نميبينم، رسول خدا (ص) فرمود: مگر سفيدي و گوشت او را نميبيني؟ عائشه گفت: هركس كه همه سهم گوشت و شير حيوانات شيرده به او برسد ، چاق شده و سفيد ميشود !
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 198، طبق برنامه الجامع الكبير.
حسادت نسبت به ام سلمه:
ام سلمه، يكي ديگر از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله است كه از زيبائي خاصي برخوردار بوده است؛ به همين سبب عائشه نسبت به او حسادت زيادي ميكرده است.
محمد بن سعد در طبقات الكبري، بلاذري در انساب الأشراف، ابن جوزي در المنتظم، ذهبي در سير أعلام النبلاء و تاريخ الإسلام و ابن حجر عسقلاني در الإصابه مينويسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثنا عبد الرحمن بن أبي الزناد عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة قالت لما تزوج رسول الله صلى الله عليه وسلم أم سلمة حزنت حزنا شديدا لما ذكروا لنا من جمالها قالت فتلطفت لها حتى رأيتها فرأيتها والله أضعاف ما وصفت لي في الحسن والجمال قالت فذكرت ذلك لحفصة ـ وكانتا يدا واحدةـ فقالت لا والله ـ إن هذه إلا الغيرةـ ما هي كما يقولون فتلطفت لها حفصة حتى رأتها فقالت قد رأيتها ولا والله ما هي كما تقولين ولا قريب وإنها لجميلة قالت فرأيتها بعد فكانت لعمري كما قالت حفصة ولكني كنت غيرى.
عروه از عائشه نقل كرده است كه وقتي رسول خدا با ام سلمه ازدواج كرد، من بسيار غمگين و ناراحت شدم، در آن هنگام از زيبائي او براي من ميگفتند. با زيركي سعي كردم كه او را ببينم، پس او را ديدم، سوگند به خداوند كه او چندين برابر آن چه از زيبائياش براي من توصيف كرده بودند، زيبا بود؛ من اين مطلب را با حفصه در ميان گذاشتم ـ آن دو همدست بودندـ حفصه گفت: سوگند به خدا ـ اين كلمات چيزي جز حسادت نيستـ او آن طور كه توصيف ميكنند نيست. حفصه نيز نقشه ريخت تا او را ببيند، حفصه بعد از ديدن ام سلمه گفت: نه قسم به خدا آن طور كه او را توصيف ميكنند نيست و حتي نزديك به آن چه توصيف ميكنند نيز نميباشد، او زيبا است. عائشه ميگويد: پس از آن من او را ديدم، قسم به جانم كه او همان طور كه بود كه حفصه گفته بود؛ ولي من حسود بودم .
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8 ص 94، ناشر: دار صادر – بيروت؛
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 190، طبق برنامه الجامع الكبير؛
ابن الجوزي الحنبلي، جمال الدين ابوالفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، ج 3 ص 208، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1358؛
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 2 ص 209، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 5 ص 284، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 8 ص 151، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م؛
العاصمي المكي، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي (متوفاي1111هـ)، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، ج 1 ص 456، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية.
و در روايت ديگر نقل شده است كه عائشه خطاب به رسول خدا ميفرمايد كه آيا از ام سلمه سير نميشوي؟
محمد بن سعد در طبقات الكبري، ابن طيفور در بلاغات النساء، و أبوسعد آبي در نثر الدرر مينويسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثتني فاطمة بنت مسلم عن فاطمة الخزاعية قالت سمعت عائشة تقول يوما: دخل علي يوما رسول الله صلى الله عليه وسلم فقلت أين كنت منذ اليوم قال يا حميراء كنت عند أم سلمة فقلت أما تشبع من أم سلمة.
فاطمه خزاعيه گفته: از عائشه شنيدم كه ميگفت: روزي رسول خدا بر من وارد شد، من سؤال كردم: تا الآن كجا بودي؟ فرمود: اي حميرا نزد ام سلمه بودم، من گفتم: ايا از ام سلمه سير نميشوي؟
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8 ص 80، ناشر: دار صادر – بيروت؛
أبي الفضل بن أبي طاهر المعروف بابن طيفور (متوفاى380 هـ ) بلاغات النساء، ج 1 ص 73، ناشر: منشورات مكتبة بصيرتي ـ قم؛
الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاي421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج 4 ص 32، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م
حسادت نسبت به صفية:
صفيه، يكي ديگر از همسران رسول خدا صلي الله عليه وآله بود كه چهره زيبائي داشت و همين سبب شد كه عائشه به او حسادت بورزد و حتي او را «يهوديه» بنامد.
محمد بن سعد در طبقات، بلاذري در انساب الأشراف و أبومنصور بن عساكر در الأربعين مينويسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثني أسامة بن زيد بن أسلم عن أبيه عن عطاء بن يسار قال لما قدم رسول الله صلى الله عليه وسلم من خيبر ومعه صفية أنزلها في بيت من بيوت حارثة بن النعمان فسمع بها نساء الأنصار وبجمالها فجئن ينظرن إليها وجاءت عائشة متنقبة حتى دخلت عليها فعرفها فلما خرجت خرج رسول الله على أثرها فقال كيف رأيتها يا عائشة قال رأيت يهودية قال لا تقولي هذا يا عائشة فإنها قد أسلمت فحسن إسلامها.
رسول خدا (ص) از جنگ خيبر در حالي كه صفيه را به همراه داشت، برگشت و او را در خانهاي خانههاي حارثة بن نعمان سكونت دارد، زنان انصار وقتي اين قضيه را شنيدند و از زيبائي او با خبر شدند، همه براي ديدن او رفتند، عائشه در حالي كه نقاب زده بود، بر صفيه وارد شد و او را شناخت، هنگامي كه از خانه خارج ميشد، رسول خدا به دنبال او خارج شد و از عائشه سؤال كرد: او را چگونه ديدي؟ عائشه گفت: من يك زن يهودي ديدم !!! رسول خدا فرمود: اين حرف را نزن، او اسلام آورده و اسلامش نيكو شده است.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8 ص 126، ناشر: دار صادر – بيروت؛
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 196، طبق برنامه الجامع الكبير؛
ابن عساكر ، أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله (متوفاي620هـ) ، الأربعين في مناقب أمهات المؤمنين رحمة الله عليهن أجمعين ، ج 1 ص 100، تحقيق : محمد مطيع الحافظ ,غزوة بدير ، ناشر : دار الفكر - دمشق ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ.
البته استفاده از كلمه «يهوديه» فقط به اين جا ختم نشد؛ بلكه عائشه همواره از اين كلمه براي صفيه استفاده ميكرد كه در مواردي سبب خشم شديد رسول خدا صلي الله عليه وآله ميشد ؛ از جمله در قضيه سفر حجة الوداع كه پيش از اين به صورت مفصل بررسي شد.
حسادت نسبت به جويريه:
حلبي در سيره خود حسادت عائشه نسبت به ام المؤمنين جويريه را اين گونه نقل ميكند:
قال وعن عائشة رضي الله تعالى عنها قالت كانت جويرية امرأة حلوة لا يكاد يراها أحد إلا أخذت بنفسه فبينما النبي صلى الله عليه وسلم عدي ونحن على الماء أي الذي هو المريسع إذ دخلت جويرية تسأله في كتابتها فوالله ما هو إلا أن رأيتها فكرهت دخولها على النبي صلى الله عليه وسلم وعرفت أنه سيرى منها مثل الذي رأيت فقالت يا رسول الله إني امرأة مسلمة الحديث آه وإنما كرهت ذلك لما جبلت عليه النساء من الغيرة .
ومن ثم جاء انه (ص) خطب امرأة فأرسل عائشة رضي الله تعالى عنها لتنظر إليها فلما رجعت إليه قالت ما رأيت طائلا فقال بلى رأيت خالا في خدها فاقشعرت منه كل شعرة في جسدك أي وفي لفظ آخر عن عائشة رضي الله تعالى عنها فما هو إلا أن وقفت جويرية بباب الخباء لتستعين رسول الله (ص) على كتابتها فنظرت إليها فرايت على وجهها ملاحة وحسنا فأيقنت أن رسول الله (ص) إذا رآها أعجبته علما منها بموقع الجمال منه فما هو إلاأن كلمته (ص) فقال لها (ص) خير من ذلك أنا أؤدي كتابتك وأتزوجك فقضى عنها كتابتها وتزوجها.
از عائشه نقل شده است كه جويره زني خوشچهره بود، هركس او را ميديد، به او متمايل ميشد !