نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: چرا حضرت زهرا (س) شبانه دفن شد؟

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض چرا حضرت زهرا (س) شبانه دفن شد؟

    دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خليفه، قبر پنهان، اسرارى است كه در درون خود پيام‌ها دارند. درست است كه فاطمه اين چنين خواست و اين گونه وصيت كرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است كه زهرا سلام الله عليها وصيت تاريخي‌اش را با اين در خواست‌ها به پايان مى‌برد؟!! مگر نه اين است كه خشم و ناراحتي‌اش را نسبت به دشمنانش اظهار مى‌كند و در واقع چندين پرسش را در برابر نگاههاى تيز بين مورخان و آيندگان مى‌گذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پيامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علي عليه السلام بدون اطلاع ابوبكر و عمر بر وى نماز خواند؟ و…

    آيا كسى كه جانشين پيامبر بود ( آن گونه كه خود ادعا كرده‌اند) شايستگى نماز خواندن بر وى را نداشت؟

    آري، فاطمه وصيت كرد كه او را شبانه دفن نموده و هيچ يك از كسانى را كه بر وى ستم كرده‌اند، خبر نكنند، و اين بهترين سند براى شيعه است تا ثابت كنند كه صديقه شهيده مظلوم از دنيا رفته و از افرادى كه بر وى ستم كرده‌اند، هرگز راضى نشده است.

    روايات فراوانى در كتاب‌هاى شيعه و سنى بر اين مطلب دلالت دارد كه به اختصار چند روايت را ذكر مى‌كنيم:
    دفن شبانه، در روايات اهل سنت:

    محمد بن اسماعيل بخارى مى‌نويسد:

    وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها.

    فاطمه زهرا سلام الله عليها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى كه از دنيا رفت، شوهرش علي عليه السلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را با خبر نساخت.

    البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

    ابن قتيبه دينورى در تأويل مختلف الحديث مى‌نويسد:

    وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلى الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا.

    فاطمه از ابوبکر ميراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذيرفت، قسم خورد که ديگر با او (ابو بکر) سخن نگويد و وصيت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود.

    الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393هـ، 1972م.

    عبد الرزاق صنعانى مى‌نويسد:

    عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فرَّ بِهَا علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء.

    فاطمه دختر پيامبر شانه به خاك سپرده شد، تا ابوبكر بر وى نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.

    و در ادامه نيز مى‌گويد:

    عبد الرزاق عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك

    از حسن بن محمد بن نيز همانند اين روايت نقل شده است؛ مگر اين كه در اين روايت قيد شده است كه خود فاطمه اين چنين وصيت كرده بود.

    الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حديث شماره 6554 و حديث شماره: 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.

    و ابن بطال در شرح صحيح بخارى مى‌نويسد:

    أجاز أكثر العلماء الدفن بالليل... ودفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة ليلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بكر أن يصلى عليها، كان بينهما شىء.

    اكثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده‌اند. علي بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن كرد تا ابوبكر به او نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.

    إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 3، ص 325، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.

    ابن أبي‌الحديد به نقل از جاحظ (متوفاى 255) مى‌نويسد:

    وظهرت الشكية، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلك من فاطمة ( عليها السلام ) أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبوبكر.

    شكايت و ناراحتى فاطمه (از دست غاصبين) به حدى رسيد كه وصيت كرد ابوبكر بر وى نماز نخواند.

    إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

    و در جاى ديگر مى‌نويسد:

    وأما إخفاء القبر، وكتمان الموت، وعدم الصلاة، وكل ما ذكره المرتضى فيه، فهو الذي يظهر ويقوي عندي، لأن الروايات به أكثر وأصح من غيرها، وكذلك القول في موجدتها وغضبها.

    مخفى كردن مرگ فاطمه (سلام الله عليها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبكر و عمر و هر آن چه كه سيد مرتضى گفته است، مورد تأييد و قبول من است؛‌ زيرا روايات بر اثبات اين موارد صحيح‌تر و بيشتر است و همچنين ناراحتى و خشم فاطمه بر شيخين نزد من از اقوال ديگر اعتبار بيشترى دارد.

    شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170.
    دفن شبانه در روايات شيعه:

    هر چند كه سبب وصيت صديقه طاهره در ميان شيعيان مشخص و اجماعى است؛ اما در عين حال به يك روايت و سخن اشاره مى‌كنيم.

    مرحوم شيخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نويسد:

    عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ‏].

    علي بن ابوحمزه از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله عليها وصيت كرده بود تا در شب وى را دفن كنند تا ابوبكر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.

    الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرايع، ج‏1، ص185، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م .

    مرحوم صاحب مدارك رضوان الله تعالى عليه مى‌گويد:

    إنّ سبب خفاء قبرها ( عليها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( عليها السلام ) أوصت إلى أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أن يدفنها ليلا لئلا يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها ( صلى الله عليه وآله وسلم ).

    علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله عليها آن گونه كه مخالف و موافق نقل كرده‌اند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان عليه السلام سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيت كرده‌ و از ارث پدرش محروم كرده بودند بر وى نماز نخوانند.

    الموسوي العاملي، السيد محمد بن علي (متوفاي1009هـ)، مدارك الأحكام في شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولي، 1410هـ.
    نتيجه:

    با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمى‌خواست افرادى كه بر او ستم كرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند و با اين كار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساخت.

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر جدید aliyou آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    نوشته ها
    30
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: چرا حضرت زهرا (س) شبانه دفن شد؟

    من ازبزرگی شنیدم که می گفت:چون درآن زمان معاویه درراس قدرت بودوبه اوامیرمومنان می گفتند(البته یاران خودش این لقب رابه اوداده بودند،،نوعی تبلیغ،،)لذانماز تمام کسانی که درآن زمان فوت میشدند رااجبارا" اومیخواند.حتی اگر جنازه ای بدون نماز معاویه دفن میشداوراازقبربیرون می آوردندتامعاویه براونمازبخواندودوباره دفنش میکردندوبازماندگان آنرا مجازات میکرد.
    میدانیم که درزمان شهادت ام ابیهافاطمه زهرا(س) --حیدرکرار،صاحب ذوالفقار، علی مرتضی به امر الهی سکوت اختیارکرده بودندو..........
    امیدوارم تونسته باشم مطلبو برسونم..ضمناازhossein moradiعزیزتشکر میکنم که موضوع خوبی رو بیان کرد.
    وعده های خداوندرامی ستایم وبراوتوکل می کنم،پس نخواهم ترسیدکه دیگران برمن چه خواهندکرد.(یادی ازدوست!... )

  4. #3
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: چرا حضرت زهرا (س) شبانه دفن شد؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط aliyou
    من ازبزرگی شنیدم که می گفت:چون درآن زمان معاویه درراس قدرت بودوبه اوامیرمومنان می گفتند(البته یاران خودش این لقب رابه اوداده بودند،،نوعی تبلیغ،،)لذانماز تمام کسانی که درآن زمان فوت میشدند رااجبارا" اومیخواند.حتی اگر جنازه ای بدون نماز معاویه دفن میشداوراازقبربیرون می آوردندتامعاویه براونمازبخواندودوباره دفنش میکردندوبازماندگان آنرا مجازات میکرد.
    میدانیم که درزمان شهادت ام ابیهافاطمه زهرا(س) --حیدرکرار،صاحب ذوالفقار، علی مرتضی به امر الهی سکوت اختیارکرده بودندو..........
    امیدوارم تونسته باشم مطلبو برسونم..ضمناازhossein moradiعزیزتشکر میکنم که موضوع خوبی رو بیان کرد.
    خیر برادر عزیزم معاویه بعد ها به حکومت رسید که در پست بعدی زندگینامه اش را برای شما و دوستان قرار میدهم.
    در آن زمان دشمنان اهل بیت پیامبر (ص) بسیار بودند از جمله خلیفه اول و دوم که یکی از دلایل دفن پنهانی خانم فاطمه زهرا (س) این بود که اگر از محل دفن ایشان با خبر می شدند بسیار امکان داشت جسارات و جنایات وحشتناکی را مرتکب شوند از جمله مثله کردن بدن (تکه تکه کردن) و یا سوزاندن و یا به دار کشیدن و این تنها یکی از دلایل دفن پنهانی بود.

  5. #4
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: چرا حضرت زهرا (س) شبانه دفن شد؟

    معاویه و خانواده اش پس از فتح مکه به ظاهر اسلام آوردند. ولی خدا و پیامبرش را باور نداشتند. سخنان رسول خدا و اصحابش نیز بر درستی این گفتار گواهی می دهد.
    پیامبر اسلام علیه‌السلام فرمود: هر گاه معاویه را بر منبرم دیدید، او را بکشید. این فرمان پیامبر آن هم پس از گذشت سال ها از اسلام آوردن معاویه، انحراف فکری و عملی او را نشان می دهد.
    علی علیه السلام در نامه ای به معاویه چنین نوشت: خود را از این گمراهی جدا ساز و دور کن، در حالی که سن تو بالا رفته و عمرت رو به پایان است. تو با این ادعاهای نادرستی که کرده ای ( طلب خون عثمان ) به سبب فرار از حق به همان راه گذشتگانت گام گذاشته ای ... و پس از حق جز گمراهی نیست.

    آن حضرت در جنگ صفین به یارانش فرمود: دشمنان شما حاضر شدند و می دانید که پیشوای آنان، منافق فرزند منافق است که آنان را به سوی آتش فرا می خواند.

    قیس بن سعد بن عباده در نامه ای به معاویه نوشت: تو بت فرزند بت هستی. با ناخشنودی اسلام را پذیرفتی و با رغبت از آن خارج شدی ایمانت بی پیشینه است و نفاقت تازگی ندارد.

    مغیره می گوید: شبی نزد معاویه بودم و به او سفارش کردم: اکنون که به حکومت دست یافتی، با بنی هاشم به نرمی برخورد کن. معاویه گفت: هرگز! ابوبکر (هنگامی که) به حکومت رسید، به نرم خویی رفتار کرد و نابود شد و نامش از یاد رفت. پس از او عمر آمد. او نیز چنین رفتار کرد و نامش فراموش شد. سپس عثمان خلیفه شد که ما به برتری او نمی رسیم. او نیز کشته شد و از یاد رفت. ولی نام این شخص هاشمی (پیامبر اسلام) را هر روز پنج بار در اذان فریاد می کنند. با وجود زنده ماندن اسم محمد، ما چه می توانیم بکنیم؟! هرگز این پیشنهادها را نمی پذیرم. باید این دین و این شخص را چنان دفن کنم که دیگر نامش را نبرند.

    مقدام بن معدیکرب می گوید: به معاویه گفتم: تو را به خدا سوگند، آیا می دانی پیامبر (مسلمانان را) از پوشیدن حریر باز داشت؟ پاسخ داد: آری
    گفتم: تو را به خدا سوگند، آیا از پیامبر شنیدی که از پوشیدن طلا نهی کرد؟ پاسخ داد: آری
    گفتم: تو را به خدا، آیا می دانی که پیامبر پوشیدن پوست درندگان و نشستن بر حیوانی را که زینش از پوست درندگان است، حرام دانست؟ گفت: آری. گفتم: به خدا سوگند، من همه این چیزها را در خانه تو دیدم.

    عطاء بن یسار می گوید: معاویه یک جام طلایی را بیش از وزنش فروخت و معامله ای ربایی انجام داد. ابودرداء به او گفت: از پیامبر شنیدم که این گونه معامله درست نیست. معاویه گفت: به نظر من این گونه معامله، اشکالی ندارد.

    جایگاه علمی
    معاویه از سواد خواندن و نوشتن برخوردار بود، ولی از دانش هیچ بهره ای نداشت. او در سال هشتم هجری، به ظاهر اسلام آورد و همراه خانواده اش به مدینه کوچ کرد. وی برادر یکی از همسران پیامبر بود و گاه نامه های آن حضرت را می نوشت.
    معاویه پس از رحلت رسول خدا با اصحاب دانشمند ایشان همنشین نشد و در زمان حکومت بر شام. سیاست جلوگیری از نقل احادیث پیامبر را که عمر پایه گذاری کرده بود، ادامه داد. در مسند احمد بن حنبل از معاویه تنها 64 حدیث آمده است. در دوران حکومت او، هیچ گونه پیشرفت علمی در جهان اسلام پدید نیامد و جز حدیث سازی، دشنام گویی به امیر مومنان و داستانهای ساختگی و برگرفته از اهل کتاب چیزی رواج نیافت.

    او خود را کاتب وحی می خواند و با جعل روایت هایی چون: « جبرئیل قلمی طلایی از بهشت آورد و به پیامبر فرمان داد آن را به معاویه دهد تا با آن آیة الکرسی را بنویسد و ثوابش برای خود او باشد». خود را دارای مقام معنوی معرفی می کرد.
    افزون بر این، معاویه برای نشان دانش خود، به پیروی از ابوبکر، عمر و عثمان، به بدعت در دین روی آورد و به مخالفت با قرآن و پیامبر پرداخت. بخشی از بدعت های وی عبارت است از: گفتن اذان در نماز عید فطر و قربان، تغییر سنت در دیه، جایز دانستن ازدواج هم زمان با دو خواهر، کامل خواندن نماز در سفر و خواندن خطبه نماز عید پیش از آن، نگفتن تلبیه حج و نگفتن تکبیر هنگام بلند شدن و نشستن در نماز. از سوی دیگر، او امیرمومنان را از دانش جنگ بی بهره می دانست. امام علی علیه‌السلام در پاسخ به این ادعا فرمود. به خدا سوگند! معاویه از من سیاستمدارتر نیست، بلکه حیله گر و جنایتکار است و اگر نیرنگ ناپسند نبود، من زیرک ترین افراد بودم.

    آرزوها
    معاویه دو آرزوی محوری داشت که برنامه زندگی او را تعیین می کرد: فرمانروایی و موروثی کردن حکومت در خاندان فرزند فاسدش، یزید.

    الف) فرمانروایی
    خلیفه دوم که به زنده ساختن بنی امیه در برابر بنی هاشم می اندیشید. حکومت اردن و سپس دمشق را به معاویه سپرد در دوران عثمان، معاویه به حکومت سراسر شام دست یافت. آرزوی بعدی وی، حکومت بر جهان اسلام بود. به همین دلیل، هنگامی که عثمان از او کمک خواست، از یاری اش چشم پوشید و پس از کشته شدنش، فریاد خون خواهی بر آورد. حضرت علی علیه‌السلام در پاسخ به ادعای خون خواهی معاویه فرمود: قاتل عثمان تو بودی که به یاری اش نیامدی تا از مرگش بهره ببری.

    معاویه، سرانجام با حکمیت خود را خلیفه خواند و پس از شهادت امیر مومنان علی علیه‌السلام را برای صلح پذیرفت تا به آرزوی دیرینه اش؛ حکومت بر جهان اسلام دست یابد. او پس از رسیدن به قدرت گفت: من برای آن که نماز بگذارید، روزه بگیرید، حج به جای آورید یا زکات بپردازید، با شما نبرد نکردم. من جنگیدم تا حکومت بر شما را به دست آورم.

    ب)موروثی کردن حکومت
    معاویه در سال 40 هجری، هم زمان با آغاز حکومتش و در حالی که تنها دو پسر داشت، عقیم شد. او برای به خلافت رساندن یزید به هر کاری دست یازید و همه مخالفان را سرکوب کرد. معاویه علاقه اش به یزید را سبب همه انحراف ها و ستم هایش می دانست و در پایان زندگی اش به او گفت: من تمام گردن کشان را برایت رام کردم.

    نفرت ها
    معاویه از اسلام نفرت داشت و در دوران حکومت 20 ساله اش برای نابودی این آیین آسمانی کوشش بسیار کرد. او دشمن بنی هاشم و خاندان پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز به شمار می آمد. به همین سبب، پس از رسیدن به قدرت کوشید سیره حضرت علی علیه‌السلام و پیروانش فراموش شود.
    شیعه کشی و دشنام به امیر مومنان علی علیه‌السلام از زمان جنگ صفین آغاز شد و پس از امضای پیمان صلح گسترش یافت. معاویه کسانی چون مغیره، کثیر بن شهاب، مروان، عمرو بن سعید و زیاد بن ابیه را که در دشنام گفتن به امیر مومنان علی علیه‌السلام و وارد آوردن فشار بر شیعه معروف بودند، فرماندار ساخت.
    او علی علیه‌السلام را این گونه دشنام می داد و فرمان داد نمایندگانش نیز چنین کنند: خدایا، ابو تراب در دین تو بدعت گذاشت و مانع راه تو شد. بهره اش را لعن شدید و عذاب دردناک قرار ده .
    مغیره و سعد وقاص به او گفتند: اکنون که به حکومت دست یافتی، دشنام به علی علیه‌السلام را کنار بگذار. او پاسخ داد. نه این برنامه ادامه می یابد تا کودکان بر آن پرورش یابند و بزرگ شوند و بزرگ ترها پیر و فرتوت شوند.

    معاویه برای محدود کردن شیعیان و پخش نشدن وصف برتری های امیرمومنان علیه‌السلام به فرماندارانش به ویژه فرماندار کوفه دستور داد تا پیروان علی علیه‌السلام را از بین ببرند و هر گونه که ممکن است بر ضد آنها گواهی درست کرده و آنان را به مرگ محکوم کنند. هم چنین نامشان را از فهرست بیت المال پاک کنند و خانه هایشان را ویران سازند. او از شیعیان می خواست بر فراز منبر، علی علیه‌السلام را نفرین کنند امیر مومنان علی علیه‌السلام این موقعیت را پیش بینی کرده و به یارانش فرموده بود: اگر از شما خواستند مرا نفرین کنید، بپذیرید. ولی از من بیزاری نجویید.

    زیاد، حاکم کوفه، به معاویه نوشت: مسلم بن زیمر و عبدالله بن نجا که از قبیله حضرمی اند، بر دین علی علیه‌السلام هستند. با آنان چه کنم؟ معاویه پاسخ داد: هر کسی را که بر دین علی علیه‌السلام است، بکش و پیکرش را مثله کن. هنگامی که حجر بن عدی و یارانش را به شام فرستادند. برخی برای عده ای از همراهان حجر بن عدی برخاست، مخالفت کرد. تنها جرم حجر، اعتراض به دشنام گفتن به حضرت علی علیه‌السلام بود.
    امیرمومنان علی علیه‌السلام در جنگ صفین، درباره دشمنی معاویه با بنی هاشم چنین فرمود: به خدا سوگند، معاویه دوست دارد حتی یک تن از بنی هاشم بر جا نماند. او اراده کرده است بنی هاشم را از بین ببرد تا ریشه کن شوند و از خانه های آنان دود برخیزد.

    منابع:

    * الغدیر، ج 10، ص177، ج 11، صص 95 - 96
    * همان، ص 185، 192، 194، 337- 338
    * مهدی قریشی، معاویه و تاریخ، ص 169
    * تاریخ دمشق، ج 59، ص 167
    * نهج البلاغه، خطبه 200
    * ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 46
    * فتوح، ج 4، ص 344
    * تاریخ الطبری، ج 7، ص 2889، صص 2839 و 2840
    * مروج الذهب، ج 3، ص 32
    * انساب الاشراف، ج 2، ص 154
    * شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 57
    * ارشاد، ص 169
    * احتجاج، ص 295

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه